ملیت : ایرانی - قرن : 10 منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد ششم)
مردى خراسانى كه به شغل تركشدوزى اشتغال داشت و از مریدان درویش خسرو (ه.م) بود. شاه عباس بزرگ در زمانى كه به تكیهى خسرو (در قزوین) رفت و آمد داشت با یوسفى خراسانى هم مهربانى مىكرد و هر بار كه یوسفى تركش برایش مىدوخت و به خدمت مىبرد او را پاداشهاى گران مىداد. پس از آنكه خیالات درویش خسرو بر شاه معلوم شد و دانست كه در صدد ایجاد فتنهاى است، هنگامى كه براى سركوبى شاهوردىخان لر به سوى لرستان رفت امر داد خسرو و پیروانش را بگیرند، از جمله یوسف را با درویش كوچك قلندر نزد شاه فرستادند. چون در همان ایام ستارهى دنبالهدارى ظاهر شده بود و منجمان گفته بودند در اساس سلطنت تغییرى روى خواهد داد، جلالالدین منجمباشى چنین صلاح دید كه یوسفى را بر تخت نشانند و پس از سه روز او را بكشند و شاه در طالعى مسعود دوباره به تخت جلوس كند، پس به اشارهى شاه لباس شاهى بر تن یوسفى كردند و تاج بر سرش نهادند، كمر مرصع و دیگر تشریفات پادشاهى بدو سپردند. بزرگان و سران دولت نیز همگى به خدمتش آماده شدند شاه هم خود عصاى مرصعى به دست گرفت و مانند ایشك آقاسىباشى در برابر او به خدمت ایستاد. یوسفى سه روز (از پنجشنبه 7 تا بامداد یكشنبه دهم ذیقعده 1001 ه.ق) بدین صورت پادشاهى كرد اما در این مدت با آنكه هرچه فرمان مىداد بىتأمل اجرا مىشد هیچگونه حكمى به صلاح كار خویش نداد فقط امر كرد چند جوان زیباروى نزد وى بردند و هر یك را به خدمتش مشغول ساخت. در روز یكشنبهى دهم ذیقعده درویش یوسفى را بدار آویختند و شاه عباس بار دیگر با صوابدید منجمباشى بر تخت نشست.