ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)
فرزند سلطان احمدمیرزا عضدالدوله و نوهى فتحعلیشاه، در 1224 ش در تهران زاده شد. از پنج سالگى تحصیلات خود را در سرخانه نزد معلمین خصوصى آغاز كرد و مقدمات زبان فارسى و عربى را فراگرفت. قدرى هم تاریخ و جغرافیا و ریاضیات خواند، آنگاه تمام تلاش و فعالیت خود را در فراگرفتن حسنخط «نستعلیق» به كار برد و به اندازهاى در این زمینه پیشرفت نمود كه غالبا نوشتهى او با خط عبدالمجید درویش اشتباه مىشد. در نوشتن رسائل نیز اهتمام زیادى به كار برد. در پانزده سالگى به استدعاى پدرش، ناصرالدینشاه موافقت كرد براى ادامهى تحصیل وارد دارالفنون شود و فنون نظامى را بیاموزد. عبدالمجید مدت شش سال در دارالفنون در رشتههاى مختلف دانشاندوزى كرد و زبان فرانسه را نیز آموخت، ولى از همان دوران تحصیل آثار گردنكشى و قلدرى و استبداد راى در او مشاهده مىشد. وقتى در بیست سالگى تحصیلات او را پایان گرفت، به استدعاى پدرش تقاضاى كارى براى او شد و شاه پس از آزمایشهاى متعدد، دستور داد كارى در دستگاه ولیعهد در تبریز به او واگذار شود. عبدالمجید به تبریز رفت و كار اصطبل خاصه ولیعهد به او واگذار شد و با جدیت و تلاش شبانهروزى، سر و سامانى به آنجا داد و رضایت ولیعهد از هر جهت فراهم گردید و به دستور مظفرالدین میرزا، به مصاهرت او درآمد و مهدعلیا دختر چهاردهسالهى ولیعهد را به عقد دائم او درآوردند. پس از این وصلت، حكومت چند شهر از جمله جوین و میاندوآب به او سپرده شد و در اثر جدیت، امنیت از دست رفتهى شهرها مجددا بازگشت. در 1308 ه.ق بنا به پیشنهاد ولیعهد، یك قطعه نشان درجه اول شیر و خورشید و یك رشته حمایل به او داده شد. در سال بعد یك قبضه شمشیر مرصع دریافت داشت و در 1310 لقب عینالدوله گرفت و درجهى امیرتومانى نیز به او داده شد. میرزا ابراهیم شیبانى (صدیقالممالك) در كتاب منتخبالتواریخ در وقایع سال 1311 دربارهى عینالدوله چنین مىنویسد: «شاهزاده عبدالمجید میرزا عینالدوله حاكم اردبیل و مشكین و قراچهداغ و تفنگدارباشى و امیرآخور اصطبل حضرت والا ولیعهد و بیگلربیگى تبریز كه مراتب كفایت و لیاقت معزىالیه به توسط حضرت ولایتعهد معروض افتاد به پاداش حسن خدمت هر یك، یك زوج سردوشى الماس از درجه چهارم مفتخر گردید.» عینالدوله در حقیقت دست راست ولیعهد بود و طبعا در تمام كارها مداخله مىكرد . پس از عزل امیرنظام گروسى از پیشكارى آذربایجان و انتصاب میرزا عبدالرحیم قائممقام تبریزى به جاى وى، امنیت از آذربایجان رخت بربست و شهر تبریز دچار آشوبى بزرگ گردید و غالب خانههاى مردم به تاراج رفت و قائممقام گذشته از اینكه نتوانست آشوب را فروبنشاند، خانهاش نیز مورد تاراج و غارت واقع شد. ولیعهد، عینالدوله را مامور امنیت تبریز نمود. او با قاطعیت كامل آرامش را به شهر تبریز برگردانید و مسببین را مجازاتى سنگین داد و قائممقام چون ناتوانى خود را دید، از پیشكارى آذربایجان استعفا داد و عملا عینالدوله امور را در دست گرفت. سرانجام در اثر اصرار مظفرالدین میرزا، شاه در اوایل 1313 با پیشكارى و وزارت آذربایجان عینالدوله موافقت كرد. هنوز چند ماهى از وزارت عینالدوله سپرى نشده بود كه شاه به قتل رسید. عینالدوله یك هفته پس از قتل ناصرالدین شاه، وسایل تاجگذارى موقت مظفرالدینشاه را در تبریز فراهم كرد و با شكوه و جلال فراوان ولیعهد چهلوچهار ساله را بر اریكهى سلطنت جاى داد. اردوى شاه جدید پس از تاجگذارى موقت در تبریز عازم تهران شد و با نظم و نسقى كه عینالدوله داده بود، پس از چهل روز وارد تهران شد. سلطان عبدالمجید میرزا انتظار داشت همان كارى كه ناصرالدینشاه با میرزا تقىخان پیشكار و وزیر خود انجام داد، شاه جدید نیز دربارهى او اعمال كند و صدارت را به وى واگذار نماید ولى خواستهى او جامهى عمل نپوشید، بلكه سیاست امینالسلطان صدراعظم در شاه موثر افتاد و تبعیدا به حكومت مازنداران منصوب شد. عینالدوله براى امتثال شاه، این ماموریت را موقتا پذیرفت و به سارى رفت ولى بیش از دو ماهى در آنجا نماند. به تهران آمد و از شاه اجازهى مسافرت به عتبات را گرفت و به آنجا رفت و متجاوز از یك سال در نجف و كربلا معتكف بود. در اوایل 1317 ه.ق عینالدوله به حكمرانى خوزستان و بختیارى و لرستان و بروجرد و نهاوند منصوب گردید و یك قبضه شمشیر مرصع از درجه اول دریافت كرد. ماموریت او قریب یك سال طول كشید و به تهران احضار شد و فرمانى بدین شرح براى او صادر شد: از آنجائى كه بعد از فضل خداوند متعال كمال اطمینان را به صداقت و درستى عینالدوله داریم، لهذا حكومت تهران را كه امروزه كمال اهمیت دارد، به كف با كفایت او واگذار فرمودیم. یقین است كه او هم تربیت چندین ساله ما را فراموش نكرده خاطر ما را از هر جهت آسوده خواهد كرد و نواقص كار حكومتى تهران را به طور دلخواه، انجام خواهد داد. عینالدوله علاوه بر حكومت تهران، ادارهى خالصه حضرت عبدالعظیم علیهالسلام و خوار و ایلات و تجریش و اداره نظمیه و انبار مباركه را با ایالات و ادارات سابقه بر عهده گرفت. شاه پس از بازگشت از سفر اول خود از اروپا، عینالدوله را مورد توجه و عنایت خاص قرار داده، یك قطعه نشان درجه اول قدس به او اهداء نمود. ولى پس از اخذ نشان، ایالات و ولایات جنوب كه عبارت بودند از خوزستان، بختیارى، لرستان، بروجرد و نهاوند از سلطهى وى خارج و به سالارالدوله واگذار گردید. پس از بازگشت شاه و امینالسلطان از سفر دوم فرنگستان، آشوبهایى در سرتاسر كشور برخاست. اخذ دو فقره وام از روسیهى تزارى، واگذارى نفت ایران به یك شركت انگلیسى، تقسیم خالصجات دولتى بین درباریان، اعطاء امتیاز حفریات به فرانسوىها موجباتى بود كه از هر طرف مملكت نغمههائى برخیزد. شبنامههاى متعددى، تشكیل انجمنهاى مخفى و ایراد خطابههاى مكرر از طرف وعاظ موجب حملات شدید به امینالسلطان گردید و شاه ناگزیر شد میرزا علىاصغرخان را از صدارت عزل نماید و در فكر صدراعظم دیگرى باشد. بدون تردید مظفرالدینشاه با توجه به شناخت روحیه و خلقیات و تدبیر عینالدوله، نظر بر او داشت ولى براى سنجش افكار عمومى درصدد برآمد گام به گام برنامهى خود را به مرحلهى اجرا درآورد. لذا پس از استعفاى امینالسلطان، فرمانى براى شاهزاده عینالدوله صادر كرد. به موجب این فرمان كه مشحون از اصالت راى و اصالت تدبیر و كاردانى او بود، منصب جلیل وزارت داخله را به او داد، با توسط عرض تمام عرایض. هنوز مركب فرمان خشك نشده بود، كه فرمان دیگرى به شرح زیر از طرف شاه صادر گردید: خاطر خطیر همایون خسروانى كه همواره متوجه اصلاح امور ملك و مملكت و حفظ صالح دین و دولت و تمجید ترقى حال و آسایش و فراغ بال قاطبه رعیت است، در این وقت چنین اقتضاء فرمود كه براى حصول این مقاصد و رفع اختلاف امور و تعیین تكلیف طبقات نوكر و ترتیب امر منافع و خراج كشور و آسایش كلیه حالات و خیالات و انتظام امور دربار دولت و اجراى كلیه اوامر علیه سلطنت، شخصى از رجال و اعاظم چاكران دربار سلطنت به سمت وزارت عظمى منصوب و برقرار گردد. لهذا نواب والا شاهزاده معظم عینالدوله وزیر داخله كه روزگارى است مراتب كفایت و كیاست و فراست و دولتخواهى و صداقت ایشان در طى خدمات مهمه كاملا مشهود پیشگاه همایون افتاده به منصب جلیل و لقب نبیل وزیر اعظمى منصوب و ملقب فرموده و پیكر لیاقت و افتخار ایشان را به اعطاى یك ثوب جبه ترمه شمسه مرصع با شرابه الماس كه از تشریفات خاصه صدور دولت است مشرف و مخلع فرمودند . عینالدوله از روزى كه به مقام وزارت عظمى تعیین شد، اقدامامت همه جانبهاى براى اصلاح كشور آغاز نمود. آغاز زمامدارى عینالدوله مواجه بود با وباى خانمانسوز آن سال و خالى بودن خزانه، به طورى كه دولت و دربار قادر به پرداخت حقوق ماهیانه نبود. عینالدوله ولات و حكام را به تهران احضار نمود و از هر كدام پیشكشى قابل ملاحظهاى دریافت كرد و حكامى كه حاضر به پرداخت نبودند، تعویض شدند. غرض از این اقدامات، تعدیل بودجه و تقلیل مخارج بود. عین الدوله میل نداشت وام سومى از دولت روسیه بگیرد و براى خود مانند اتابك ، بدنامى به وجود بیاورد. با وجودى كه در اصلاح مالیه خیبرگر نشد، تنها كار مهمى كه انجام داد این بود كه براى سفر سوم شاه به اروپا، از بیگانگان استقراض نكرد و هزینهى این مسافرت شاه را از صرفهجوئىها تامین نمود. و علاوه بر آن، هزینهى مسافرات همراهان شاه را از آنها وصول كرد و حاضر نشد از خزانهى مملكت دینارى صرف تفریح و گردش درباریان در اروپا بشود. پس از بازگشت مظفرالدینشاه و عینالدوله از سفر اروپا (1323 ه.ق) نغمههاى زیادى از هر طرف بلند شد. عدهاى براى عزل نوز بلژیكى كه در تعرف گمركى به نفع بیگانگان تغییراتى داده بود، متحصن شدند و بعد ماجراى احتكار قند و چوب زدن تجار توسط علاءالدوله حاكم مستبد تهران پیش آمد. خشونت عینالدوله و تبعید عدهاى از سرشناسان پایتخت به سایر شهرها و اختلاف شدید دستهاى از روحانیون با صدراعظم (بهبهانى و طباطبائى) آتش ناامنى و انقلاب را دامن مىزد/ شاه ناگزیر فرمان عدالتخانه را صادر كرد. ولى عینالدوله با طفره ایام را به دفعالوقت مىگذرانید و جنبشهاى مردم را به شدت سركوب مىنمود، تا سرانجام واقعهى قتل سید عبدالمجید طلبه پیش آمد كه منجر به ایستادگى مردم در مقابل حكومت شد. عدهاى به سفارتخانههاى انگلیس و عثمانى رفته، بست نشستند و دستهاى به زعامت روحانیون به قم رفتند و در جوار حضرت معصومه (س) متحصن شدند. مظفرالدینشاه چاره را در عزل عینالدوله و صدور فرمان مشروطیت دید. عینالدوله پس از عزل از صدارت، به فریمان و سپس مازندران تبعید شد و در جریان فوت مظفرالدینشاه و تاجگذارى محمدعلى میرزا، در تهران حضور نداشت. این تبعید و دورى از مركز قریب دو سال طول كشید تا اینكه پس از به توپ بستن مجلس و تعطیل مشروطیت، محمدعلى میرزا او را به تهران احضار كرد و با اختیارات كامل، والیگرى آذربایجان را به او سپرد. در آن ایام آذربایجان محور مقاومت و مخالفت با محمدعلىشاه بود. عینالدوله محمد ولىخان تنكابنى سپهدار و میرزا علىخان ارشدالدوله را همراه خود نمود. سپهدار فرمانده كل قوا شد و ارشدالدوله فرماندهى فوج مخصوص را عهدهدار گردید. عینالدوله چندى در تبریز و چندى در باسمنج توقف كرد و مذاكراتى براى اصلاح ذاتالبین انجام داد ولى خشونتى در كار اعمال ننمود. چند زد و خورد پراكنده بین نیروهاى دولتى و چریكها و فدائیان ملى انجام گرفت و ملاقاتهائى نیز با سران انقلابیون انجام داد ولى نتیجهاى حاصل نشد و فقط مردم تبریز از لحاظ آذوقه در مضیقه قرار گرفتند. چون تمام راههاى مواصلاتى توسط نیروهاى دولتى مسدود شده بود و به علت نرسیدن آذوقه به شهر، تبریز در حال انفجار قرار گرفت. قواى روسیهى تزارى براى درهم شكستن وضع موجود شهر تبریز را اشغال كرد و در نتیجه عینالدوله به تهران بازگشت. پس از فتح تهران و خلع محمدعلى میرزا از سلطنت، عینالدوله در مباركآباد مىزیست. وى هیچ سفارتخانهاى را قبلهگاه خود قرار نداد و پرچم هیچ مملكتى را بر فراز منزل خود نیاویخت و به هیچ وجه زیر بار ذلت نرفت و عصر همان روز عصازنان بدون محافظ به سمت بهارستان قدم برداشت. پس از ورود بدانجا به ملاقات سردار اسعد بختیارى و محمدولىخان سپهدار اعظم رفت و خود را در اختیار آن دو قرارداد تا هر عقوبتى را كه صلاح بدانند، دربارهاش اجرا كنند ولى دو سردار فاتح، مقدم او را گرامى داشته از وى خواستند كه در منزل خود به راحتى زندگى كند. عینالدوله براى كمك به دولت ملى، املاك خود را در قرچهداغ كه از چندین رقبه تشكیل مىشد، به دولت واگذار نمود و علاوه بر آن یكصدهزار تومان نیز پول نقد به سران حكومت پرداخت كرد و جان خود را بدینوسیله خرید و سران فاتح نیز به وى قول والیگرى فارس را دادند. ولى پس از افتتاح مجلس و با سر و صداى سیدحسن تقىزاده، موضوع منتفى گردید. عینالدوله تا پایان 1291 دور از كارهاى سیاسى زندگانى آرامى داشت. در آن سال میرزا محمدعلىخان علاءالسلطنه به رئیسالوزرائى رسید و در كابینهى خود عینالدوله را به وزارت داخله منصوب كرد. عینالدوله اولین اقدامى كه به عمل آورد، صدور فرمان انتخابات دوره سوم بود كه حتى روز اخذ راى را تعیین نمود و اعتبار آن را نیز به هر كیفیتى بود فراهم ساخت. در كادر ولات و حكام تغییراتى به سزا داد و افراد خوشسابقه و لایق را به حكومت فرستاد و از هر نظر آرامشى نسبى در سیاست داخلى ایجاد كرد. وزارت داخله خبر داشت، در كابینهى خود او را كماكان در وزارت داخله تثبیت نموده، تا بقیهى اقدامات اصلاحى خود را به منصهى ظهور برساند. مستوفىالممالك تا بیستم اسفندماه 1293 بر سر كار باقى بود. دو كار عمدهى وى در این دوران یكى افتتاح مجلس سوم و دیگرى اعلام بیطرفى ایران در جنگ بینالمللى اول بود. عینالدوله وزیر داخلهى كابینه به حكم مسئولیت مشترك وزیران، در این دو كار سهمى به سزا داشت. احمدشاه در اواخر 1293 در اثر استعفاى مستوفى ناگزیر در اجراى ابراز تمایل نمایندگان فرمان صدارت را به نام میرزا حسنخان مشیرالدوله صادر كرد و او هم مشغول كار شد. پس از 40 روز در اثر كارشكنىهاى وزراء مختار روس و انگلیس، از كار كناره گرفت. در آن هنگام وزراء مختار سلطان احمدشاه تن به خواستهى آنها داد و فرمان صادر كرد ولى سفیر عثمانى و شارژ دافر آلمان پس از اطلاع از این موضوع احمدشاه را تحت فشار قرار داده حتى او را تهدید نمودند كه ممكن است شاه به وسیلهى قواى ژاندارم ربوده شود و احمدشاه تمكین كرد و فرمان رئیسالوزرائى انتخاب كند كه قادر به حل مشكلات باشد. در اجراى فرمان احمدشاه، مجلس شوراى ملى در روز دوازدهم اردیبهشتماه 1294 جلسهى خصوصى تشكیل داد. نخست عدهاى از نمایندگان از بحران شدیدى كه دامنگیر مملكت شده بود، سخن راندند. آنگاه چند نام براى رئیسالوزرائى برده شد، تا سرانجام نمایندگان به اتفاق آراء به زمامدارى سلطان عبدالمجید میرزا عینالدوله ابراز تمایل نمودند. مرحوم سیدحسن تقىزاده در كتاب مجلس ملى ایران و شادروان دكتر مهدى ملكزاده در كتاب تاریخ مشروطیت ایران، علل و جهات این انتخاب را توجیه كردهاند و هر دو نتیجه گرفتند كه در آن ایام بهتر از این انتخاب ممكن نبود. دكتر ملكزاده مىنویسد:«عینالدوله مردى بسیار وطنپرست بود و هرگز زیر پرچم خارجى قرار نگرفت و در آن ایام بهترین شخص براى رئیسالوزرائى بود.» عینالدوله پس از دریافت فرمان، سریع جنبید و وزیران خود را به شاه و مجلس به شرح زیر معرفى نمود: عینالدوله رئیسالوزراء و وزیر جنگ، عبدالحسین میرزا فرمانفرما وزیر داخله، حاج محتشمالسلطنه وزیر امور خارجه، امیرنظام همدانى (قره گوزلو) وزیر مالیه، سردار منصور رشتى وزیر عدلیه، میرزا اسمعیل خان مودبالسلطنه (دكتر اسمعیل مرزبان) وزیر پست و تلگراف و فوائد عامه و متجارت، و میرزا ابراهیمخان حكیمالملك وزیر علوم و اوقاف. عینالدوله پس از معرفى وزیران به مجلس شوراى ملى، نطق كوتاهى ایراد نمود و ضمن آن اشاره به جنگ جهانى كرد و از اشغال ایران توسط نیروهاى عثمانى، روس و انگلیس سخت گفت. وى ضمن تشریح اوضاح اسفبار اقتصادى ایران، از نمایندگان خواست تا او را در این موقع حساس یارى نمایند و از مجلس اجازه گرفت كه به جاى حضور در مجلس به كارهاى مملكتى رسیدگى كند و هر وقت لازم شد مجلس او را احضار نماید. نمایندگان حاضر در جلسه به اتفاق آراء به او راى اعتماد دادند. عینالدوله و وزیرانش اردیبهشت و خردادماه را گذرانده به اصلاح امور پرداخته و بیشتر به فكر تامین آذوقه مردم بودند ولى ناگهان در اواخر خردادماه بین ایلات كرمانشاه قواى عثمانى را منكوب و به عقب راندند و كرمانشاه را از وجود آنان پاك ساختند. در اثر این اتفاق غیرمترقبه كه دولت هیچگونه دخالتى در این كار نداشت، 20 نفر از وكلاى مجلس شوراى ملى كه عضو فرقهى دموكرات بودند، به تحریك حاج عزالممالك وكیل كرمانشاه، فرمانفرما وزیر داخلهى كابینه را استیضاح كردند. موتمنالملك طى نامهاى از عینالدوله خواست براى پاسخ به استیضاح، وزیر داخله را به مجلس بفرستد. عینالدوله در پاسخ رئیس مجلس، متعذر به این نكته شد كه به استناد قانون اساسى، وزیران كابینه مسئولیت مشترك دارند اگر از طرف وزیرى عملى انجام پذیرد كه مورد استیضاح مجلس واقع شود، بدون تردید رئیسالوزراء و سایر وزیران پاسخگوى آن هستند، لذا در اجراى استیضاح از وزیر داخله، هیئت وزیران به اتفاق در مجلس حضور خواهند یافت تا به استیضاح پاسخ دهند. تلاش موتمنالملك براى انصراف عینالدوله از حضور در مجلس نتیجه نداد و دو روز بعد عینالدوله و وزیران در مجلس حضور یافتند و وكلاى جوان دموكرات كه همه جویاى نام بودند مانند: حاج عزالممالك، میرزا قاسم صور، كزازى، عدلالملك، میرزا محمدعلى كلوپ، سلیمان محسن و غیره به صورت بخشنامه مانند سخنرانى ایراد كردند. آنگاه عینالدوله به سخن درآمد و ماجراى كرمانشاه را توجیه كرد و از اقدامات خود سخن گفت و مدرس را به شهادت طلبید. غیر از عینالدوله، محتشمالسلطنه وزیر امور خارجه و فرمانفرما وزیر داخله نطق كرده توضیح كافى دادند. سپس نوبت به مدرس و سردار معظم خراسانى رسید. هر دو نطقى فصیح و وطنپرستانه ایراد نمودند و دولت عینالدوله را مبرى از هر لغزشى دانستند. سلیمان میرزا در نطق مفصل خود خواستار عزل فرمانفرما از وزارت داخله شد. ولى عینالدوله زیر بار نرفت و اظهار كرد سمت او در كابینه تغییر مىدهم ولى از هیئت وزیران نباید خارج شود. چون دموكراتها با این نظریه موافقت نكردند، عینالدوله و وزیران استعفا دادند. پس از استعفاى هیئت وزیران، مدرس و سردار معظم درصدد التیام موضوع برآمدند و مجددا مجلس به عینالدوله ابراز تمایل نمود و فرمان صادر شد ولى باز دموكراتها مصر در اخراج فرمانفرما از كابینه بودند. عینالدوله به هیچ وجه زیر بار نرفت و فریاد برآورد بروید رئیسالوزراى دیگرى انتخاب كنید. پس از استعفاى عینالدوله به ترتیب: مستوفىالممالك، فرمانفرما، سپهسالار تنكابنى، وثوقالدوله و علاءالسلطنه هر یك مدتى كوتاه به رئیسالوزرائى منصوب شدند تا بار دیگر نوبت به عینالدوله رسید و به مقام رئیسالوزرائى منصوب شد و در 30 آبانماه 1296 اعضاى كابینهى خود را به شرح زیر به سلطان احمدشاه معرفى نمود: مستوفىالممالك وزیر مشاور، مشیرالدوله وزیر جنگ، موتمنالملك وزیر فوائد عامه و تجارت، علاءالسلطنه وزیر امور خارجه، وثوقالدوله وزیر علوم و اوقاف، قوامالسلطنه وزیر داخله، مشارالملك وزیر مالیه، امینالملك (مرزبان) وزیر پست و تلگراف و مخبرالسلطنه وزیر عدلیه. عینالدوله قوىترین كابینه را در طول تاریخ مشروطیت تشكیل داد و تمام داعیهداران را به دور خود جمع نمود چهار رئیسالوزراى سابق و یك رئیس مجلس در آن كابینه عضویت داشتند. ولى هیچ نوع توفیقى نصیب آنها نشد و كابینه بدون هیچ اقدامى، پس از سه ماه ساقط شد. در 1297 ش كه زمام امور مملكت به وثوقالدوله سپرده شد، عینالدوله با اختیارات كامل والى آذربایجان شد و خمسه و زنجان نیز در قلمرو حكومت او قرار گرفت. عینالدوله چندى در زنجان توقف نمود، سپس به تبریز رفت ولى جنبش خیابانى بیش از هر چیزى او را زجر مىداد. وى معتقد به شدت عمل و جنگ نبود و میل داشت موضوع از طریق مذاكره و كدخدامنشى حل شود ولى سران قیام و دموكراتها مصلحت در مذاكره نمىدیدند و از اینرو عینالدوله توقف خود را در تبریز بىفایده دانست و چند روزى هم در باسمنج توقف كرد و سپس بدون اطلاع رئیس دولت، به تهران بازگشت. روز سوم حوت 1299 به دنبال نقشههاى حساب شده، قواى قزاق وارد تهران شد و نام كودتا گرفت. اولین كار كودتاچیان، بازداشت عدهاى از رجال و امناى دولت و سرجنبانان مملكت بود. عینالدوله صدراعظم استبداد و رئیسالوزراء مشروطه در راس رجال بازداشتى قرار گرفت و قریب صد روز در زندان كوتاه به سر برد. پس از سقوط سید ضیاء، كلیهى زندانیان آزاد و با احمدشاه ملاقات نمودند. در این ملاقات عینالدوله از طرف زندانیان سخنانى ایراد نمود كه حاكى از تأثر شدید وى از آن حادثه بود. عینالدوله از این تاریخ گوشهگیرى و انزوا اختیار كرد. از یك طرف فشار طلبكاران و از طرف دیگر بیمارى نقرس او را از هر فعالیتى محروم كرده بود. معالوصف چون یك شخصیت سیاسى در مراسم رسمى شركت مىنمود و دید و بازدیدهائى هم انجام مىداد تا سرانجام در آبانماه 1306 ش در 84 سالگى درگذشت. از وى یك فرزند باقى ماند كه ابتدا «شمسالملك» و سپس «عضدالدوله» لقب گرفت و مردى سادهلوح و بىكفایت بود. عینالدوله در میان رجال ایران شخصیت جالبى بود. در عصر استبداد در مشاغل دیوانى مخصوصا صدراعظمى مظهر شقاوت و بىرحمى بود و در حكومت مشروطه براى حفظ قانون و احترام به دموكراسى و آزادیهاى فردى، هیچكس به پاى او نمىرسید. در خدمت به مردم و فقراء و حاجتمندان مىكوشید، به طورى كه در دوران مجاعه و قحطى، تمام املاك خود را به وثیقه سپرد و وجوهى دریافت كرد و با آن وجوه به مردم نان مجانى مىداد. همین امر باعث شد تمام دارائى او را طلبكاران به یغما ببرند. (چشم دولت) سلطان عبدالمجید میرزا عینالدوله بن سلطان عبدالمجید میرزا ابن فتحعلى شاه قاجار. از رجال دوره مظفرالدین شاه (و. 1261 ه.ق.- ف. 7 جمادىالاولى سال 1345 ه.ق.) وى در جوانى در دارالفنون تهران تحصیل مىكرد ولى چون در دروس خود كوشا نبود و از استادان اطاعت نمىكرد تقاضا شد كه او را از مدرسه خارج كنند. سرانجام با موافقت ناصرالدین شاه كه شوهر خواهر او بود از مدرس اخراج گردید و او را نزد مظفرالدین میرزا به تبریز فرستادند عینالدوله برحسب مقتضیات زمان در خارج از مدرسه به تحصیل پرداخت و به خصوص در فن كتابت و انشاء مرتبتى بسزا تحصیل كرد چنانكه خط او را به امضاى عبدالمجید با خط خوشنویس معروف، عبدالمجید درویش (2- درویش) اشتباه مىكردند. عینالدوله پس از چندى اقامت در دربار ولیعهد مرجع كارهایى از قبیل امیرآخورى، حكومت شهرهاى: انزاب- هشترود- ارونق- میاندواب و امثال آن و بالاخره پیشكارى ولیعهد واقع گردید و لیاقت او به سمع ناصرالدین شاه نیز رسید و او را به لقب عینالدوله مفتخر نمود. مظفرالدین میرزا نیز دختر خود انیسالدوله را به عقد او درآورد و ترقیات وى از این تاریخ شروع گردید. مظفرالدین شاه در سال 1321 ه.ق. علىاصغر خان اتابك اعظم را عزل كرد و مجمعى مركب از پنج تن وزیر براى اداره امور كشور تشكیل داد، و طولى نشكید كه داماد خود عینالدوله را به مقام وزارت داخله منصوب كرد و زمان همه امور را به دست او داد. عینالدوله یك سال بعد به لقب صدر اعظم ملقب گردید و زمام امور كشور را به دست گرفت. نهضت مشروطهخواهان ایران در این زمان پیشرفت مىكرد و خودسرى و استبداد عینالدوله هم موجب تحریك ملیون گردید. جنبش مشروطه طلبان در بدو امر به صورت اعتراض به روش عینالدوله آغاز شد و مردم او را مسئول قرضهاى خارجى مىدانستند. با حركت عبدالعظیم، شاه در محظور افتاد و عاقبت تسلیم مردم شد و نامهاى بدانان نوشت و قول داد كه عینالدوله را از كار بركنار كند و عدالتخانهاى تأسیس نماید. سران انقلاب به تهران بازگشتند. در بهار سال 1323 ه.ق. از طرف مردم عریضهاى به شاه تقدیم شد و تقاضا گردید كه شاه وعده خود را وفا كند. عینالدوله كه با سكته ناقص شاه كلیه اختیارات را در دست داشت بر آزادىخواهان سخت گرفت. سید جمالالدین واعظ را به قم تبیعد كرد. سید محمد از مخالفان عینالدوله توقیف گردید، ولى مردم از پا ننشستند و عاقبت به قم مهاجرت كردند و كسبه و تجار دكانهاى خود را بستند و به سفارتخانه انگلیس پناهنده شدند. در حدود 12000 تن در باغ سفارت چادر زدند و عزل عینالدوله و اعلام قانون اساسى و بازگشت مهاجرین از قم را خواستار شدند. عاقبت شاه تسلیم شد و عینالدوله را بركنار كرد و میرزا نصراللَّه خان مشیرالدوله به جاى او منصوب گردید. عینالدوله پس از پنجاه سال زندگى سیاسى در سن هشتاد چهار سالگى در 7 جمادىالاولى (1345 ه.ق.) در تهران وفات یافت و در جوار حضرت عبدالعظیم جنب مقبره نیاكان خود مدفون گردید.