ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)
در 1300 تولد یافت. پدرش محمدحسین در كرج كشاورز و خردهمالك بود. تحصیلات خود را در تهران ادامه داد. به دانشكدهى حقوق وارد شد و لیسانس قضائى گرفت. مدتى در بانك كشاورزى اشتغال داشت تا پروانهى وكالت دادگسترى گرفت. با روزنامههاى نبرد و مرد امروز همكارى مىكرد و مقالاتى در زمینههاى مختلف با نام مستعار دكتر داریا مىنوشت. در 1323 امتیاز روزنامهى داریا به نام او صادر شد. وى افكارى تند و انقلابى داشت و در آن تاریخ با روشنفكران و چپگرایان همفكرى و همگامى مىكرد. روزنامهى داریا از نخستین روزهاى انتشار چهرهى خود را نشان داد. مقالات تند و آتشین، انتقادات كوبنده، طرفدارى از طبقات دهقان و كارگر كه توأم با هتاكى بود، تقریباً هدفى بود كه روزنامه دنبال مىكرد. در 1324 به قوامالسلطنه نزدیك شد و در تأسیس حزب دموكرات ایران سهمى بسزا داشت. سازمان جوانان آن حزب را رهبرى مىكرد و روزنامهى دموكرات ایران ارگان رسمى حزب را او انتشار مىداد. همهكارهى قوامالسلطنه شد. اغلب نطقهاى تند و انقلابى قوام به قلم او بود. در سفر و حضر در كنار قوام بود. در انتخابات دورهى پانزدهم، قوامالسلطنه او را از شهر خود یعنى لاهیجان كه املاك وسیعش در آنجا قرار داشت، كاندیدا كرد و ارسنجانى از آن شهر به نمایندگى مردم به مجلس رفت. ناصر ذوالفقارى در مجلس با اعتبارنامهاش مخالفت كرد. كار به جنجال كشید، انتقام از قوامالسلطنه را از او كشیدند. با آنكه ملكالشعراى بهار دفاع از اعتبارنامهى او را به عهده گرفت، نتوانست كارى از پیش ببرد. بهار در آن روز لیدر فراكسیون دموكرات ایران در مجلس بود. وى هنگام دفاع به مجلس هشدار داد اگر اعتبارنامهى ارسنجانى را رد كنند او هم نظیر پیشهورى خواهد شد و سرانجام گفت ارتجاع بر آزادى چیره شد. این سخن بر مجلسیان گران آمد و همه ملك را به باد حمله گرفتند. عباس مسعودى در روزنامهى اطلاعات حملات سختى كرد. سرانجام اعتبارنامهى حسن ارسنجانى با اختلاف یك رأى رد شد. او بدون سر و صدا به انتشار روزنامه پرداخت. وى وفادارى خود را به قوامالسلطنه برخلاف دیگران از دست نداد. در اوایل 1328 كه صحبت تشكیل مجلس مؤسسان و اصلاح قانون اساسى پیش آمد، قوامالسلطنه در پاریس اعلامیهى شدیداللحنى خطاب به شاه منتشر ساخت و او را از شبیخون زدن به قانون اساسى برحذر داشت. قوامالسلطنه این اعلامیهى مفصل، مستند و محكم را با كمك ارسنجانى در پاریس تهیه نمود و چون توزیع آن با مشكلاتى مواجه شد، ارسنجانى به تهران آمد و آنرا ضمیمهى روزنامهى داریا كرد و خود در تهران و شهرستانها به توزیع آن پرداخت. گرچه حاصل این اعلامیه سلب لقب جناب اشرف از قوامالسلطنه بود، ولى معالوصف شهامت قوامالسلطنه و ارسنجانى در آن روز قابل ستایش است. در تیرماه 1331 كه قوامالسلطنه با اظهار تمایل مجلس هفدهم و فرمان شاه براى بار پنجم به نخستوزیرى رسید، ارسنجانى معاونت سیاسى و ریاست تبلیغات او را عهدهدار شد و اعلامیهى مشهور قوامالسلطنه تحت عنوان «كشتیبان را سیاستى دگر آمد» به قلم ارسنجانى بود. ولى حكومت پنج روزهى قوام حاصلى جز رنج و درد براى خود او و ارسنجانى نداشت و او از انتشار روزنامه هم محروم شد. در 1334 براى گذراندن دورهى دكترا وارد دانشكدهى حقوق شد و آن دوره را به اتمام رسانید. در آن ایام شاگردى بود كه استادان از او درس مىگرفتند و در كلام حرمتش را رعایت مىكردند. در 1340 در كابینهى دكتر على امینى به وزارت كشاورزى منصوب شد تا قانون اصلاحات ارضى را پیاده كند. جز او در آن تاریخ كسى از عهدهى این كار برنمىآمد. اعلامیههاى متعدد و مكرر او كه از نثر محكم و انشاء سلیس برخوردار بود، به این كار كمك مىكرد. در آن تاریخ معتقد بود اجراى قانون اصلاحات ارضى قدم اول براى واژگونى سلسلهى پهلوى است؛ البته این مطلب را جز با خواص با كسى در میان نمىنهاد. اساس عقاید او در آن تاریخ بر مبناى سوسیالیسم قرار داشت. دو سال در رأس وزارت كشاورزى بود و بعد از على امینى در كابینهى امیر اسداللَّه علم هم وزیر بود. پس از آنكه نظام كشاورزى ایران را دگرگون كرد، جاى خود را به سپهبد ریاحى داد و به سفارت ایران در رم اعزام گردید. او كسى نبود كه با شغل بىسر و صداى سفارت سر كند. براى احراز مقام صدارت به تكاپو افتاد و مطبوعات خارج را با خود همراه كرد. با حربهى انتقاد براى تصاحب كرسى نخستوزیرى به تلاش افتاد، ولى پس از یك سال سفارت از كار معزول و به تهران احضار شد. ارسنجانى یكى از چهرههاى جالب دوران حكومت مشروطه ایران است. نویسندهاى بود توانا، صحنهساز، چیرهدست، خطیب و سخنورى كمنظیر و حقوقدانى مسلط. از روزنامهنگاران آن روز جز محمد مسعود كسى همطراز وى نبود. فىالبداهه سخن مىگفت و چیز مىنوشت. مقالات و یادداشتهاى خود را كه مرتجلاً تهیه مىكرد، هیچ وقت مرور نمىنمود و هرگز قلمخوردگى نداشت. در منطق و استدلال كسى حریفش نمىشد. از بكار بردن الفاظ ركیك هنگام محاوره خوددارى نمىكرد. كمتر هنرپیشهاى مىتوانست نقش خود را مثل او بازى كند. از چندین وكالت دادگسترى صاحب ثروت شد. وقتى وكلات وراث عباس اسكندرى را تمام كرد، حقالوكالهى خوبى نصیبش گردید كه مبناى ثروت او را تشكیل داد. در 1348 به طور ناگهانى در 48 سالگى درگذشت. علاوه بر مقالاتى كه در روزنامهى داریا و در سایر جراید انتشار مىداد، تألیفاتى هم دارد. كتابى در زمینهى اجراى قانون اصلاحات ارضى نوشت و خاطراتى از زندگى خویش را نیز انتشار داد. 66 نامه از نامههاى منتسكیو را ترجمه و با مقدمهى فاضلانه و سودمندى منتشر ساخت. كتاب حاكمیت دولتها، یادداشتهاى سى تیر از آثار دیگر اوست. قبل از آنكه روزنامهى داریا را منتشر كند، اسم مستعار دكتر داریا را داشت كه در روزنامههاى نبرد و مرد امروز با این اسم مقاله مىنوشت.