ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)
فرزند محمدحسین، متولد 1308. تحصیلات ابتدائى و متوسطه را در ایران به اتمام رسانید و عازم اروپا شد. چندى در آلمان شرقى تحصیلات خود را دنبال نمود و در علوم سیاسى درجهى دكترا گرفت. به هنگام تحصیل در آلمان غربى تدریجاً از مخالفین رژیم سلطنتى ایران شد و با سوسیالیستها و كمونیستها همكارى نزدیك پیدا نمود و هستهى اصلى دانشجویان ایرانى مخالف مقیم آلمان غربى را پىریزى كرد و خود رهبرى و هدایت آنها را بر عهده گرفت. تظاهرات پردامنهاى برپا ساخت و هر بار كه شاه به آلمان مىرفت، مخالفین را براى تظاهرات علیه وى رهبرى مىكرد. پس از چند سالى مبارزه در آلمان سرانجام با دولت ایران یا مقامات امنیتى كنار آمد و ظاهراً از افكار خویش دست برداشت، از كردههاى خویش پشیمان گردید و قرار شد به ایران بازگردد و دولت از وجود وى بهرهگیرى نماید. وقتى به ایران بازگشت به استخدام سازمان امنیت درآمد، آن هم نه به صورت كارمند عادى، بلكه به عنوان طراح و ایدئولوگ سازمان. در كلاسهایى كه براى مأمورین امنیتى تشكیل مى گردید، «كمونیسم» درس مىداد و سیاستهاى مبارزه با دانشجویان مخالف مقیم خارج را طراحى مىكرد. در همان هنگام مجلهاى در ایران به نام مسائل ایران انتشار یافت كه كارگردان و نویسندهى اصلى مجله او بود و نام مستعار دكتر قاطع را براى خویش برگزید. از محتواى مجلهى مزبور این نظر استنباط مىشد كه فكر تازهاى براى مبارزه با جوانها بوجود آمده است. از سال 1346 رسماً وارد كار دولتى گردید. چندى ریاست خبرگزارى پارس را به او سپردند، بعد مدیركل آنجا شد و سرانجام به معاونت وزارت اطلاعات رسید و ادارهى رادیو هم زیر نظر او قرار گرفت. همه شب یادداشت مانندى مىنوشت و قبل از اخبار به عنوان دیدگاه رسمى دولت دربارهى موضوعى كه به مناسبت حوادث و مسائل روز اهمیت داشت خوانده مىشد. وزیر اطلاعات در كار او كوچكترین دخالتى نداشت. در 1350 وقتى ادارهى رادیو ضمیمهى سازمان تلویزیون شد، معاونت وزارتخانه را ترك كرد و چند روز بعد به معاونت وزارت كشور در امور شهردارىها كه دامنهى وسیعى داشت منصوب شد. قریب یك سال در آن سمت بسر برد تا به معاونت نخستوزیر و ریاست سازمان اوقاف كشور منصوب گردید. تنها توجیه براى انتصاب به چنین سمتى وابستگى او به چند خانوادهى روحانى بود. وى با شیخ فضلاللَّه نورى و شیخ بهاءالدین نورى و سید محمد بهبهانى قرابت نزدیكى داشت و به همین مناسبت دولت معتقد بود وى مىتواند در این كار موجبات ترضیه خاطر روحانیون را فراهم كند. مدت چهار سال در آن سمت قرار داشت و با حربهى مردمدارى و رسیدگى به كار ارباب حاجت سازمان اوقاف را به دستگاهى متحرك تبدیل نمود. ولى قصد او از اجراى خدمت و تظاهر به خدمت، رسیدن به مقام وزارت بود كه تاب و توان خود را براى دست یافتن به آن از دست داده بود؛ چه شخصاً و چه دوستانش در تلاش این بودند تا او را در مقام وزارت مستقر سازند. سرانجام تصمیم گرفت یا براى وى تصمیم گرفتند كه وارد قوهى مقننه شود. در 1354 از تهران كاندیداى نمایندگى مجلس شوراى ملى شد. چون مقام و موقعیتى حساس در حزب رستاخیز به دست آورده بود، كارگردانى مجلس شوراى ملى و سنا را در تهران به عهده گرفت. آنچه میل داشت انجام داد. سناتورها و وكلاى مورد نظر را به مجلس فرستاد و در آن انتخابات وكیل اول تهران و ایران شد و از مهندس ریاضى نفر دوم یكصد و بیست هزار رأى بیشتر آورد. اما چون به مقام ریاست مجلس نرسید، دیگر مجلس براى او آش دهنسوزى نبود. نه قدرت اجرائى داشت و نه حق استیضاح. باز راه خود را تغییر داد و متوسل به نخستوزیر وقت شد تا به او مقام وزارت ارزانى شود. سرانجام در 1355 پس از یكسال نمایندگى در مجلس در آخرین ترمیم كابینهى امیر عباس هویدا به سمت وزیر كار و امور اجتماعى معرفى گردید. آزمون موقعى به عضویت كابینهى هویدا درآمد كه كابینه ماههاى آخر حیات خود را طى مىكرد و رئیس دولت به خوبى به این مسئله وقوف داشت كه پس از مسافرت شاه به آمریكا باید جاى خود را به دیگرى بسپارد. شاید شركت دادن آزمون در آخرین هیئت وزیران براى این بود كه ترضیه خاطر او و دوستانش مخصوصاً پرویز ثابتى مقام امنیتى را فراهم سازند. هویدا در مرداد 1356 جاى خود را به جمشید آموزگار داد. تلاش آزمون براى همكارى با آموزگار پس از اینكه به نتیجه نرسید، بهتر آن دید كه مدتى صبر كند تا شغل یكى از وزراى جدید بالاخره به او واگذار شود. سرانجام به جاى سرهنگ دكتر نصر اصفهانى كه از استاندارى فارس به وزارت كشور منصوب شده بود به استاندارى فارس رفت. از نخستین روزهاى زمامدارى آموزگار، كشور وضع نابسامانى به خود گرفت. همه جا تظاهرات، زد و خورد، راهپیمائى و مقابله با نیروهاى دولتى بود. استان فارس هم از این قاعده مستثنى نبود و بیشتر وقت استاندار جدید صرف آرام كردم مردم و احتمالاً انجام خواستههاى آنان سپرى مىشد. اما در این سمت دقیقهاى از تعقیب اوضاع مركز غافل نبود و هرچند یكبار به بهانهاى به تهران آمده داوطلبى خود را براى اعادهى وزارت با تنى چند از بلند پایگان كه احتمال زمامدارى آنها مىرفت در میان مىنهاد. در شهریور 1357 آموزگار از صحنهى سیاست خارج شد و سكان كشتى پر تلاطم ایران به دست جعفر شریف امامى سپرده شد و او با اختیارات زیادى صدر اعظم ایران شد و از روز اول بر آنچه در گذشته تصویب و یا تأیید كرده بود، خط بطلان كشید. اولین وزیرى كه براى همكارى دعوت كرد منوچهر آزمون بود و وى را مخیر كرد هر وزارتخانهاى را كه میل دارد انتخاب كند. آزمون براى اینكه نبض دولت در اختیارش باشد و بتوان در تمام كارها مداخله یا در آنها نظر داشته باشد وزارت مشاور و معاون اجرائى نخستوزیر را مطابق میل و سلیقهى خود یافت و با همان سمت به شاه و مجلسین معرفى گردید. در نخستین جلسهى هیئت وزیران مشخص بود كه قبلا مسائلى كه باید در هیئت وزیران مطرح شود از آزمون صلاحاندیشى شده است. در پاسخگوئى به پرسشهاى وزیران به جاى نخستوزیر به پاسخگوئى مىپرداخت. آنهائى كه قبلا نخستوزیرى شریف امامى را دیده بودند، از طرز ادارهى جلسات هیئت وزیران در این بار در تعجب بودند، زیرا مرد مقتدرى چون او كه در سال 1339 سرلشكر ضرغام وزیر دارائى و دكتر جهانشاه صالح وزیر بهدارى را به صرف گفتگوهاى زنندهاى از هیئت وزیران اخراج كرده بود، چگونه در مقابل گفتهها و رفتار آزمون تسلیم محض بود. وقتى لایحهى حكومت نظامى در هیئت وزیران مطرح شد، در مقابل سؤال تنى چند از وزیران، آزمون به پاسخگوئى پرداخت و آن را وسیلهى بازداشت عدهاى از مخالفان رژیم و غارتگران دانست. او در آن روز ظاهراً در جناح تندروى هیئت وزیران بود و اراء وى همیشه مورد تأیید باهرى وزیر دادگسترى، نهاوندى وزیر علوم و ودیعى وزیر كار بود. در هیچیك از جلسات هیئت دولت شریف امامى مشاهده نشد كه وزیرى مورد انتقاد آزمون قرار نگیرد. در یكى از جلسات به صورت وزیر بهدارى كه انتصاباتى در فارس انجام داده بود سیلى نواخت و او را مكلف به استعفا نمود. آزمون در اواخر مهرماه 1357 دریافت كه این دولت قادر به كنترل كشور و اعادهى نظم نیست، لذا به طور آشكار و پنهان نقشى مخالفگونه اتخاذ كرد و با مطبوعات به مصاحبه نشست و حداقل مسئولیت خود را در مسئولیت مشترك وزیران در باب ادارهى امور كشور مجزا مىنمود تا بالاخره قبل از سقوط كابینه از هیئت وزیران خارج شد. در همان ایام گفته مى شد با افسران ارتش و دیگر بلندپایگانى كه مسئولیتى در دولت وقت نداشتند، حتى با كمك كشورهاى خارجى در صدد بدست آوردن حكومت است. در نخستین روزهاى حكومت ارتشبد ازهارى، عدهاى از بلندپایگان به استناد مادهى پنج حكومت نظامى توقیف شدند. منوچهر آزمون هم به اتهام همان مطالبى كه در رسانههاى گروهى انتشار یافت، بازداشت شد و به زندان جمشیدیه انتقال یافت. وى در حكومتهاى ازهارى و بختیار در زندان بسر برد. او كمتر از ده سال در صحنهى سیاسى ایران بازى كرد ولیكن در همین مدت از مهرههاى اساسى بود. خوب چیز مىنوشت و فصیح و منطقى نطق مىكرد، ولى به هیچ وجه نمىتوانست اعتماد كسى را به خود جلب كند. در حد اعلا جاهطلب و فرصتطلب بود. ظاهراً یادداشتهاى خود را كه در كلاسهاى ساواك تدریس نموده بود، به عنوان تاریخ احزاب سیاسى در ایران و جهان به نام دیگرى انتشار داد و خود مقدمه بر آن نوشت. با تمام دستجات سیاسى حشر و نشر داشت.