ملیت : ایرانی - قرن : 7 منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)
(718 -645 ق)، مورخ و طبیب. ولادتش در همدان بود. پدرش عمادالدوله ابوالخیر پزشك بود، و رشیدالدین جوانى را در تحصیل فنون مختلف، به ویژه علم طب گذرانید. و از عهد ایلخانى شد. در عهد دولت ارغونخان و گیخاتوخان مورد توجه و اكرام تمام قرار گرفت. غازانخان، بعد از قتل صدر جهان زنجانى، وى را با شركت خواجه سعدالدین محمد آوجى به وزارت برگزید و الجاتیو (سلطان محمد خدابنده)، بعد از قتل سعدالدین، با وجود نهایت اعتمادى كه به كفایت رشیدالدین فضلاللَّه داشت؛ خواجه علىشاه یلانى را با وى در وزارت شریك كرد. در دورهى سلطنت ابوسعید بهادرخان، به سبب نقارى كه بین رشیدالدین و خواجه على شاه در میان بود، خواجه علىشاه و همدستان او نزد آن پادشاه در میان بود، خواجه علىشاه و همدستان او نزد آن پادشاه جوان و كمتجربه چنین فرانمودند كه خواجه رشیدالدین و پسرش خواجه ابراهیم، الجایتو را زهر دادهاند. به همین جهت در جمادىالاول سال 718 ق سلطان ابوسعید دستور داد تا اول پسر را پیش چشم پدر گردن زدند، و سپس خواجه رشیدالدین را هلاك كردند، و خاندان و خواستهى او را به یغما بردند. علاوه بر آن كه درگاهش ملجا و مآب اهل هنر و علم بود. و در بسیارى از ناحى ایران و ممالك ایلخانى مدارس و مساجد و كتابخانهها و موقوفات احداث كرد، خود نیز قسمتى بزرگ از عمر خود را در جمع و تدوین و تالیف گذرانید. مجموعهى مصنفات و مولفات رشیدالدین فضلاللَّه، «جامع التصانیف رشیدى» یا «المجموعه الرشیدیه» نامیده مىشد و اینك از مجموعهى آن آثار مختلف، برخى در مسائل مختلفى از قبیل مباحث دینى و تفسیر و كلام و طب و فلاحت و تاریخ و داروشناسى، بر جاى مانده كه عبارتند از: «توضیحات رشیدیه»، (شامل 19 رساله درباره مسایل كلامى و دینى و عرفانى)؛ «مفتاح التفاسیر»؛ «الاخبار و آثار»؛ «رسالهى سلطانیه»؛ «بیان الحقایق»؛ «جامع التواریخ»؛ «مكاتیب یا مكاتبات رشیدى»؛ دو كتاب «جامع التواریخ رشیدى» و «مكاتبات رشیدى»، كه اولى كتاب مفصلى در تاریخ مغول و تاریخ عمومى است. دومى كه منشآت و مناشیر و رسایل اوست و مجموعهى فرمانها و نامههایى است كه وى به صفرزندان و عمال و علماء و مشایخ عهد نوشته است. صاحب «الذریعه» به وى «دیوانى» نسبت داده كه نشان مىدهد شعر هم مىسروده است.[1] فضلاللَّه وزیر مدبر (و. همدان حدود 645 ه.ق.- مقت. 718 ه.ق./ 1318 م.). در ایام اباقاخان وى طبیب خاص پادشاه بود و احترامى داشت، در زمان غازان لیاقت وى آشكار شد و سه سال پس از عزل وزیر اعظم صدرالدین زنجانى، غازان او و خواجه سعدالدین ساوجى را متفقا به صدارت انتخاب كرد. در عهد سلطنت اولجایتو، رشیدالدین مانند سابق حیثیت داشت و در همان اوقات در سلطانیه- پایخت جدید- ناحیهاى را آباد ساخت كه نام او «رشیدیه نامیده شد. دو سال بعد محلتى دیگر در نزدیكى شهر غازانیه بنا نهاد و با صرف هزینه هنگفت رودخانه سرارود را بدانجا آورد. بعد از قتل سعدالدین، خواجه على شاه گیلانى، كه مردى مزدور و فرومایه بود- جایگزین او شد و او پس از اندكى دسیسهاى خطرناك ضد رشیدالدین ایجاد كرد ولى مؤثر نگردید. در سال 1315 ه.ق. نزاعى شدید بین دو وزیر به ظهور پیوست والجایتو ناگزیر شد كه ترتیب و انتظام ممالك مختلف را بین آن دو تقسیم كند تا اختلافى روى ندهد، مع ذلك علیشاه تهمت و خصومت را ضد او ادامه داد به طورى كه خواجه رشید به زحمت توانست خود را برهاند. این رقابت پس از مرگ الجایتو و در اوان سلطنت ابوسعید هم وجود داشت تا عاقبت خواجه تاب مقاومت نیاورد و از شغل خود كناره گرفت و در سن متجاوز از 70 او و پسر 16 سالهاش ابراهیم را به تهمت مسموم كردن سلطان سابق (الجایتو) به قتل رساندند. تاریخ مشروح و معتبر «جامعالتواریخ» به همت او تألیف و تدوین شده».