ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : گلزار مشاهیر
روزنامهنگار، داستانسرا، مترجم. تولد: 1292، نجفآباد. درگذشت: 18 مرداد 1363. ابوالقاسم نجفآبادى مشهور به ابوالقاسم پاینده، فرزند رضا، در اصفهان از سال 1301 تا 1309 به تحصیل علوم قدیم (صرف و نحو عربى، فقه اسلامى و فلسفه یونان) پرداخت. خدمت مطبوعاتى خود را از سال 1308 در روزنامهى «عرفان» (اصفهان) آغار كرد. از سال 1311 به تهران آمد و روزنامهنگارى را ادامه داد مدتها با روزنامههاى «شفق سرخ» و «ایران» همكارى داشت. مدتى نیز مدیر مجلهى «تعلیم و تربیت» بود. در سال 1321 مجله «صبا» را بنیاد نهاد و تا سال 1330 انتشار داد. ضمنا با مجلات دیگر از جمله مجلهى «معارف اسلامى» نیز همكارى مىكرد. ابوالقاسم پاینده در سال 1336 به سبب ترجمهى قرآن مجید به دریافت جایزه نایل آمده است. از ترجمههاى دیگر او مىتوان به این عنوانها اشاره نمود: التنبیه و الاشراف (على بن حسین مسعودى، 1349)؛ تاریخ طیرى یا تاریخ الرسل و الملوك (اثر محمد بن جریر طبرى در شانزده جلد، 1352)؛ اسرار نیكبختى (اوریزان ماردن، 1333)؛ تاریخ سیاسى اسلام از آغاز ظهور تا انقراض دولت اموى (دكتر حسین ابراهیم حسن، سه جلد، 1318)؛ چرا فرانسه شكست خورد (آندره موروآ، 1319)؛ در آغوش خوشبختى (لرد آورى بورى، 1313)؛ زندگانى محمد (ص) (دكتر محمد حسنین هیكل، دو جلد، 1317)؛ مروج الذهب (از مسعودى، دو جلد، 1344)؛ تاریخ عرب (از فیلیپ حتى، دو جلد، تبریز، 1344)؛ نهج الفصاحه (س) (كلمات قصار حضرت رسول، جلد اول: 1326)؛ سخنان محمد (ص) (كلمات قصار با ترجمه، 1318)؛ عشق و زناشویى (نیكلا حداد، 1335). در سال 1326 به ریاست ادارهى تبلیغات برگزیده شد و در دورهى دوم مجلس مؤسسان نامزد نجفآباد بود. ابوالقاسم پاینده داستان هم مىنوشت. داستانهایش تركیبى از خاطره و موعظهاند و بیشتر به انتقاد از زندگى ادارى در سالهاى پیش از 1320 اختصاص دارند. در چند داستان نیز به نشان دادن جنبههاى مضحك زندگى روستایى و خاطرات دوران كودكى مىپردازد. از جمله آثار داستان وى مىتوان به این عنوانها اشاره نمود: رمان قاتل (اصفهان، 1313)؛ در سینماى زندگى (مجموعه داستان، 1337)؛ دفاع از ملا نصرالدین (1347)؛ جناب آقاى دكتر ریش (1348)؛ مرده كشان جوزان و هفده داستان دیگر (1357)؛ داستانهاى برگزیده (1352)؛ و ظلمات عدالت (1354).از آثار دیگر او مىتوان به دستور نوشتن (اصفهان، 1309) و تمدن اسلام (از مجلدات تاریخ ویل دورانت) اشاره نمود. در 1290 در نجفآباد اصفهان متولد شد. تحصیلات جدید و قدیم را به خوبى ادامه داد و به ادبیات زبان فارسى و عربى تسلط پیدا كرد. زبان فرانسه را هم فراگرفت. به خدمت دولت درآمد، ولى كار اصلى او ترجمه و نویسندگى بود و كارهاى ادبى و علمى اولیهى او نشانگر ذوق و تسلط او به زبان فارسى است. چندى در مطبوعات اصفهان به كار ترجمه و نویسندگى اشتغال داشت، بعد به تهران آمد و مدتى به اتفاق على دشتى و عبدالرحمن فرامرزى در ادارهى راهنماى نامهنگارى شهربانى اشتغال داشت. بعد از 1320 مستقلاً به انتشار مجلهى هفتگى صبا كه روزهاى چهارشنبه منتشر مىشد مبادرت نمود. این مجله در نوع خود جالب بود و در آن مسائل اجتماعى براى اولین بار در ایران به طور عریان مطرح مىشد. حتى از لحاظ چاپ عكسهاى لخت و نیمهلخت نیز بىسابقه بود. داستانهاى عشقى كه تحریككنندهى جوانان است، هر هفته با آب و تاب تمام انتشار مىیافت. مخصوصاً عكسهاى ستارگان معروف سینما همه هفته روى جلد و داخل صفحات، و اخبار سینمایى جلب توجه مىكرد. این مجله خیلى زود با استقبال روبرو شد و تیراژ آن سرسامآور بالا رفت و مدیر آن از لحاظ اجتماعى موقعیتى پیدا كرد؛ مخصوصاً تبلیغات مجله هم بىسابقه و جالب بود. مجلهى صبا در عین حال مخالفین سرسختى هم داشت و با تمام قدرت مىخواستند از انتشار آن جلوگیرى كنند، ولى میسر نمىشد. مجلهى صبا چندین سال انتشار مىیافت تا تدریجاً تازگى خود را از دست داد و تعطیل شد. پاینده در بین مردم وجههى زیادى نداشت و دشمنان سرسختى پیدا كرده بود. نسبتهائى به او دادند. هرچه تلاش كرد بدنامى مجله را از خود دور كند، نشد. سرانجام به ترجمهى قرآن پرداخت و ترجمهاى از قرآن به دست داد كه در زمان خود بهترین ترجمهى فارسى بود. در دورهى بیست و یكم پس از چندین سال تلاش، نمایندهى نجفآباد شد. در مجلس تكروى كرد. گاهى عوامفریبى مىكرد. پس از آن دوره، دیگر به مجلس راه نیافت، از او كتابهاى زیادى انتشار یافته است كه هر یك در حوزهى خود درخور توجه است. ترجمههاى او روان است. ترجمهى كتاب در آغوش خوشبختى یكى از ترجمههاى سلیس اوست. حیات محمد (ص) و ترجمهى كلمات حضرت رسول (ص) تحت عنوان نهجالفصاحه از دیگر كارهاى علمى و ادبى او مىباشد. مهمترین كار پاینده، ترجمهى قرآن و ترجمهى تاریخ طبرى در 16 مجلد است. پاینده قصه و طنز نیز مىنوشت. در 73 سالگى در تهران درگذشت. از وى كتابخانهى معظمى باقى ماند كه غالب كتب آن به زبانهاى فرانسه و عربى بود. ظاهراً این كتابخانه از طرف وراث به فروش رفت و گویا علىرغم میل صاحب آن، در اختیار مؤسسات دانشگاهى و علمى قرار نگرفت.