مشاهیر ایران و جهان - حره ختلی

راسخون راسخون راسخون
انجمن ها انجمن ها انجمن ها
گالری تصاویر گالری تصاویر گالری تصاویر
وبلاگ وبلاگ وبلاگ
چندرسانه ای چندرسانه ای چندرسانه ای

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی

ز 421 ق، از زنان سیاستمدار و ادیب. وى خواهر سلطان محمود غزنوى (421 -388 ق) و عمه سلطان مسعود غزنوى (432 -421 ق) بود. پس از آنكه سلطان محمود در غزنین درگذشت. امراى دربار محمد را حسب وصیت پدرش، محمود بر تخت سلطنت نشاندند (421 ق). حره كه از این تصمیم آگاه شد نامه‏اى به شرح زیر براى مسعود نوشت و ضمن اعلام خبر مرگ پدرش، از او خواست تا هر چه زودتر به غزنین رفته و بر تخت سلطنت نشیند: «خداوند ما سلطان محمود نماز دیگر روز پنجشنبه هفت روز مانده بود از ربیع‏الاخر گذشته شد رحمت‏اللَّه‏علیه، و روز بندگان پایان آمد و من با همه حرم به جملگى بر قلعت غزنین مى‏باشیم و پس فردا مرگ او را آشكارا كنیم و نماز خفتن، آن پادشاه را به باغ دیروزى دفن كردند و ما همه در حسرت دیدار وى ماندیم و هفته‏اى بود كه تا ندیده بودیم و كارها همه بر حاجب على مى‏رود و پس از دفن سواران مسرع رفتند، هم در شب به گوزگان تا برادر محمد به زودى اینجا آید و بر تخت ملك نشیند و عمت به حكم شفقت كه دارد بر امیر فرزند هم درین شب به خط خویش ملطفه نبشت و فرمود تا سبكتر دور كابدار را كه آمده‏اند پیش از این به چند مهم نزدیك امیر نامزد كنند تا پوشیده با این ملطفه از غزنین بروند و به زودى به جایگاه رسند. و امیر داند كه از برادر این كار بزرگ برنیاید. این خاندان را دشمنان بسیارند و امیر داند ماهورات و خزاین به صحرا افتاده‏ایم. باید كه این كار به زودى پیش گیرد كه ولیعهد پدر است و مشغول نشود بدان ولایت كه گرفته است و دیگر ولایت بتوان گرفت كه آن كارها كه تا اكنون مى‏رفت بیشتر به حشمت پدر بود و چون خبر مرگ او آشكار گردد كارها از لونى دیگر گردد و اصل غزنین است و آنگا خراسان و دیگر همه فرع است، تا آنچه نبشتم نیكو اندیشه كند و سخت به تعجیل بسیج آمدن كند تا این تخت ملك و ما ضایع نمانیم و بزودى قاصدان را بازگرداند كه عمت چشم به راه دارد و هر چه اینجا رود سوى او نبشته آید.»

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 19 مهر 1395  - 6:34 PM

جستجو



در وبلاگ جاری
در كل اينترنت

نویسندگان

امکانات جانبی