ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)
فرزند حسن مبصرالممالك كاشى، در 1275 در كاشان متولد شد. تحصیلات مقدماتى و متوسطه را در كاشان انجام داد. در تهران وارد كالج آمریكائى شد و دورهى آن را پایان داد و به زبان انگلیسى تسلط یافت. ابتدا وارد سفارت آمریكا شد و در آنجا سمت مترجم و مستشار ایرانى گرفت. در 1306 بنا به دعوت داور، با رتبهى هفت قضائى به شغل قضاوت اشتغال ورزید. در سمتهاى بازپرسى، دادستان اصفهان، و مستشار دیوان كیفر مراحلى را طى كرد. در 1312 كه داور به وزارت دارائى رفت، تنى چند از قضات را به آن وزارتخانه منتقل نمود. صالح در زمرهى انتقالیافتگان به وزارت دارائى بود. نخست رئیس انحصار تریاك شد بعد به ریاست اداره كل گمرك رسید و در 1315 مدیركل وزارت دارائى گردید. یك سال بعد به دوران وزارت دارائى محمود بدر معاون آن وزارتخانه شد. در 1318 مورد غضب رضاشاه قرار گرفته از كار بركنار شد و به كاشان رفت و دور از همه در مزرعهاى در یكى از دهات كاشان به كشاورزى اشتغال ورزید و هرگز حاضر نشد با كسى ملاقات كند و یا به شهر بیاید. در 1319 با سمت رئیس هیئت اقتصادى ایران به آمریكا رفت و دو سال در آنجا بود. در 1321 در كابینههاى قوام و بعد سهیلى، به وزارت دارائى منصوب گردید ولى اختلافات شدید وى با دكتر میلیسپو مستشار آمریكائى دارائى ایران، او را وادار به استعفا و كنارهگیرى نمود. در همان سال به ریاست بانك رهنى ایران برگزیده شد. در 1323 در كابینهى محمد ساعد مراغه به سمت وزیر دادگسترى تعیین شد. در كابینهى كوتاهمدت ابراهیم حكیمى، همان سمت را داشت. در كابینهى صدرالاشراف عهدهدار وزارت كشور گردید. در دوران نخستوزیرى دوم حكیمى، عنوان وزارت مشاور یافت. در 1325 در كابینهى ائتلافى قوامالسلطنه كه با شركت وزرائى از حزب توده تشكیل یافت، صالح به عنوان رهبر حزب ایران وزیر دادگسترى شد. در این سمت دست به تغییرات وسیعى زد از جمله نسبت به تغییر ریاست دیوان عالى كشور و دادستان كل اقدام نمود و بحث تازهاى در مطبوعات آن روز به وجود آورد. در دورهى شانزدهم، صالح از مسقطالراس خود به وكالت مجلس شوراى ملى انتخاب گردید. جزء اقلیت تندروى آن دوره بود. در این دوره با دكتر مصدق رهبر اقلیت نزدیك شد و رسما مبارزات خود را با جبهه ملى هماهنگ ساخت. در 1330 پس از پایان دورهى شانزدهم مجلس به عضویت دولت درآمد و به وزارت كشور معرفى گردید. در 1331 با عنوان سفیركبیر به آمریكا رفت و تا كودتاى 1332 در آنجا بود. سپس ناگزیر استعفا نمود. دولت تكلیف ادامهى خدمت به وى كرد، نپذیرفت و پاسخ داد تاكنون من به دولت آمریكا مىگفتم مصدق مبعوث مردم است، حال چگونه تفهیم كنم كه او غاصب مقام! بوده است. صالح بلافاصله به تهران آمد و به طور انزوا بدون داشتن شغل و مقامى زندگى مىكرد. تماس بعضى از اعضاى جبهه ملى با وى مخصوصا مهندس بازرگان موجب شد دستگاه امنیتى او را تحت كنترل قرار دهد و سرانجام او را بازداشت نمایند. چندى در بازداشت به سر برد و زمانى نیز تحتنظر بود. در انتخابات زمستانى دورهى بیستم، از كاشان به وكالت رسید و در مجلس فرمایشى آن دوره، لب به سخن گشود. ابتدا با اعتبارنامهى آقاجمال اخوى وكیل اول تهران و رئیس هیئت نظارت انتخابات تابستانى دورهى بیستم مخالفت كرد و انتخابات تهران را مخدوش دانست. در همان ایام با وجودى كه برادرش عضو كابینه بود، با دولت از در مخالفت درآمد و خیلى از خلافكاریها را عریان نمود. مجلس بیستم بیش از دو ماه دوام نیافت و دكتر امینى آن را منحل ساخت. یك قسمت از دلایل انحلال، وجود صالح در مجلس بیستم بود. صالح از سال 1342 خاموشى پیشه گرفت، معاشرتهاى خود را محدود كرد و تنها با اهل فضل و دانش مجالست داشت. گاهى در كاشان و زمانى در تهران مىزیست. از تشویق ادباء و شعراء دریغ نمىورزید. محققان را وادار به كار تحقیقى مىكرد. در اثر توصیههاى چند كتاب دربارهى كاشان تصحیح و چاپ شد. در 1357 كه ستاره خاندان پهلوى رو به افول نهاد، آشكار و پنهان بدو مراجعاتى شد. از قبول هر نوع مسئولیتى تحاشى نمود. ظاهرا مستمسك به این موضوع مىشد كه توانائى انجام كار را ندارد ولى از دادن مشورت كوتاهى نمىكرد . تلاش عدهاى براى ریاست شوراى سلطنت او به جائى نرسید. صالح با كمك عدهاى از مهندسین جوان و آزادیخواه، حزب ایران را بنیاد نهاد و چندى رهبرى آن حزب را داشت.