ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(1361 -1294 ق)، نویسنده، ادیب، مترجم و دانشمند. فروغى تحصیلات خود را از پنج سالگى نزد پدر آغاز كرد و ظرف مدت هفت سال كلیات زبانهاى فارسى، عربى و فرانسه را آموخت و از علوم جدید نیز بهره گرفت. بعد از آن وارد مدرسهى دارالفنون شد و به تحصیل در رشتهى طب پرداخت. اما پس از چندى به علت علاقه به فلسفه و ادبیات در این دو زمینه مشغول فعالیت شد. چندى نیز در مدرسهى صدر به تكمیل تحصیلات پرداخت. بعد از این كه پدرش هفتهنامهى «تربیت» را انتشار داد محمدعلى به عنوان سردبیر، نویسنده و مترجم هفتهنامه مقالاتى در آن نوشت. پس از تأسیس مدرسهى علوم سیاسى در ابتدا به عنوان مترجم و سپس به عنوان استاد و معاون مدرسه به خدمت پرداخت. بعد از درگذشت محمدحسین فروغى، محمدعلى ملقب به ذكاءالملك شد و ریاست مدرسهى علوم سیاسى را به عهده گرفت. فروغى در طى زندگانى سیاسى خود چند بار به وكالت مجلس و سفارت رسید و چندین بار وزیر و نخستوزیر شد. وى در تهران درگذشت و در ابنبابویه به خاك سپرده شد. آثار او عبارتند از: «آئین سخنورى در فن خطابه»؛ «حكمت سقراط»؛ «تاریخ ملل شرق»، ترجمه؛ «اصول علم ثروت»؛ «سیر حكمت در اروپا»؛ «تاریخ ساسانیان» یا «تاریخ سلاطین ساسانى»، ترجمه، با همكارى پدرش ؛ «فهرست رجال بزرگ ممالك».[1] معروف به ذكاءالملك، فرزند مرحوم محمدحسینخان ذكاءالملك اول، متولد 1294 ه.ق در تهران است. پدرش از دانشمندان و محققان و شعراء بلندپایهى عصر ناصرى و مظفرى است كه در وزارت انطباعات اعتمادالسلطنه ریاست قسمت ترجمه و تالیف با او بود. علاوه بر آن بر مترجمان همایونى ریاست داشت و شاعرى توانا، ادیبى دانشمند و مترجمى كمنظیر بود. غالب كتبى كه اعتمادالسلطنه به نام خود چاپ كرده است، قسمت اعظم آن نتیجهى تحقیق و نگارش فروغى است. محمدعلى فروغى تحصیلات خود را نزد پدرش آغاز كرد. پس از آموزش زبان پارسى به آموختن مقدمات عربى و قرآن و شرعیات پرداخت. پس از آن ادبیات زبانهاى فارسى و عربى را فراگرفت و در آموزش فلسفه و عرفان و حسن خط همت گماشت و ابتدا زبان فرانسه و بعد زبان انگلیسى را به خوبى فراگرفت و وارد دارالفنون ناصرى شد. مدتى به علم طب روى آورد، سالى چند در این علم غوطهور بود تا اینكه طبابت را مطابق ذوق خود نیافت و بر فلسفه و عرفان متمایل شد و تحصیلات خود را در این رشته در مدارس معروف آن روز تهران نزد اساتید بزرگى چون میرزا ابوالحسن جلوه و میرزا طاهر تنكابنى به حد كمال رسانید و چون مسلط به زبانهاى خارج بود، از نوشتهى فلاسفهى مغرب زمین هم بهرهمند گردید. پدرش در سال 1314 ه.ق به انتشار مجلهى تربیت همت گماشت. محدعلى در كار این نشریه دخالتى تام داشت. گذشته از سردبیرى آن ترجمههائى از او منتشر مىشد. در این روزنامه از قانون و مدرسه و تجدد سخن بسیار آمده است و قریب ده سال منظما انتشار پیدا مىكرد. در 1317 ه.ق كه میرزا نصراللهخان مشیرالدوله به تشویق دو فرزند خود موتمنالملك و مشیرالملك (بعدها مشیرالدوله) مدرسهى عالى علوم سیاسى را بنیاد نهاد، محمدحسین فروغى به استادى آنجا برگزیده شد و فرزندش نیز به ترجمهى تاریخ براى دانشجویان پرداخت و پس از چندى معلم تاریخ در مدرسهى سیاسى گردید. پس از مدتى محمدحسین ذكاءالملك به ریاست مدرسه گمارده شد و فرزندش را به معاونت انتخاب كرد. این وضع تا اوایل مشروطیت ادامه داشت. در این سال ذكاءالملك درگذشت و لقب و شغلش را به فرزند ارشد او واگذار كردند. محمدعلى فروغى با لقب ذكاءالملك به ریاست مدرسه عالى علوم سیاسى منصوب گردید. پس از صدور فرمان مشروطیت و تشكیل مجلس اول كه در حقیقت مجلس موسسان بود، فروغى براى ریاست دبیرخانه دعوت شد و كار ادارى مجلس را انجام مىداد. سازمان ادارى و تاسیس كتابخانه از كارهاى اولیهى اوست. در انتخابات دورهى دوم مجلس شوراى ملى كه پس از استبداد صغیر انجام گرفت، محمدعلى ذكاءالملك به نمایندگى مردم تهران انتخاب شد و پس از چندى به ریاست مجلس شوراى ملى انتخاب گردید. چند ماهى بیشتر در این سمت نبود كه جاى خود را به موتمنالملك سپرد و خود به نیابت ریاست رسید. ذكاءالملك در سال 1290 ش در كابینهى صمصامالسلطنه بختیارى ابتدا وزیر مالیه و بعد وزیر عدلیه شد. در كابینهى بعدى كه به ریاست مشیرالدوله تشكیل یافت، همچنان وزیر عدلیه بود. در دورهى سوم وكیل مجلس شد ولى در مجلس باقى نماند تا به ریاست دیوان عالى كشور منصوب شد و سالیان دراز در آن سمت اشتغال داشت. پس از پایان جنگ بینالملل اول، به اتفاق مشاورالممالك انصارى به كنفرانس صلح رفتند ولى موفق به حضور در كنفرانس نشدند و آنها را مودبانه جواب كردند. در 1301 ش ذكاءالملك در كابینهى مستوفىالممالك وزیر امور خارجه شد و در جدال مستوفى و مدرس نقشى اساسى داشت و غالبا پاسخ مجلسیان را او مىداد. در كابینهى بعدى به ریاست مشیرالدوله وزیر مالیه شد. از 1302 تا 9 آبان 1304 در چهار كابینهى رضاخان سردارسپه، دو بار وزیر خارجه و دو بار وزیر مالیه بود تا سرانجام در 9 آبان 1304 مجلس پنجم طرح انقراض قاجاریه را به تصویب رسانید و حكومت موقت را به رضاخان پهلوى سپرد تا مجلس موسسان به اصلاح اصول قانوناساسى بپردازد. ذكاءالملك در این تاریخ به كفالت نخستوزیرى و سرپرستى دولت تعیین شد. مجلس موسسان در آذرماه 1304 امور سلطنت را به رضاخان پهلوى واگذار كرد و محمدعلى فروغى به عنوان اولین نخستوزیر سلطنت رضا پهلوى معرفى شد. او قریب شش ماه رئیس دولت بود. تاجگذارى رضاشاه، انتخابات دورهى ششم قانون نظام اجبارى و الغاء القاب و قانون ثبت در دوران نخستوزیرى او انجام یا به تصویب رسید. فروغى در اثر دخالتهاى تیمورتاش وزیر دربار تاب مقاومت نیاورد و از شاه اجازهى استعفا گرفت. شاه استعفاى او را پذیرفت مشروط بر اینكه كارى در كابینه قبول كند. پس از مذاكرات لازم، قرار شد فروغى در كابینهى بعدى وزیر جنگ باشد ولى كارهاى وزارت جنگ را رضاشاه انجام بدهد. جانشین فروغى كه پس از لغو القاب حسن مستوفى نام گرفته بود، فروغى را به عنوان وزیر جنگ معرفى كرد و پس از چندى فروغى به اتفاق دو فرزند خود (جواد و محسن) از راه روسیه عازم اروپا شد تا ترتیب تحصیل فرزندان خود را تحتنظر علامه محمد قزوینى در پاریس بدهد. برخى از مورخین دربارهى این مسافرت مطالب خلاف واقعى عنوان نموده و متذكر شدهاند كه انگیزهى فروغى در این مسافرت صرفا براى ملاقات با سلطان احمدشاه و اخذ استعفانامه از وى و پرداخت مبلغى حدود هفت میلیون تومان بوده است در حالى كه مرحوم فروغى در تمام عمر نسبت به این مطلب معترض بود، و قویا آن را تكذیب مىنمود و اصولا در پاریس بین او و احمدشاه ملاقاتى دست نداده بود. فروغى چند ماهى در پاریس اقامت گزید تا به سمت سفارت كبراى ایران در آنقره تعیین شد و مراتب تلگرافى به او ابلاغ گردید. مدت ماموریتش در تركیه دو سال به طول انجامید و در ایجاد حسن روابط بین دو كشور زحماتى متحمل شد. ذكاءالملك در سفر تركیه دوستى و نزدیكى زیادى با رجال ترك پیدا كرد مخصوصا با كمال آتاتورك دوستى او زبانزد بود و همه روزه با رهبر مقتدر و اصلاحطلب تركیه ملاقات و مذاكره داشت. در 1308 ش با سمت ریاست هیئت نمایندگى ایران در جامعهى ملل به ژنو رفت و به ریاست جامعهى ملل انتخاب شد. جامعهى ملل در دوران ریاست فروغى، قدمهائى براى رفاه مردم دنیا و صلح كشورها برداشت كه یقینا فروغى نیز سهم بسزائى در این امر مهم دارد. در 1309 به تهران بازگشت و در كابینهى حاج مخبرالسلطنه هدایت به وزارت جدیدالتاسیس اقتصاد منصوب شد. پس از دو ماه وزارت امور خارجه هم ضمیمهى كار او شد و هر دو وزارتخانه را توامان اداره مىكرد ولى چند ماه بعد وزارت اقتصاد منحل گردید. فروغى تا شهریور 1312 در پست وزارت امور خارجه مستقر بود. در شهریور 1312 مهدىقلى هدایت پس از شش سالونیم صدارت، از كار كناره گرفت و محمدعلى فروغى به جاى او به نخستوزیرى منصوب شد. در دوران نخستوزیرى او، كار تاسیس دانشگاه تهران به اتمام رسید. جشن هزارهى فردوسى با شركت مستشرقان و دانشمندان دنیا در طوس برگزار شد. فرهنگستان ایران هم براى احیاء زبان فارسى بنیان گرفت. در دوران نخستوزیرى او، رضاشاه براى اولین بار از كشور خارج شد و چند روزى مهمان كمال آتاتورك شد و از نزدیك با ترقیات كشور دوست و همجوار آشنا گردید. فروغى متجاوز از دو سال در راس دولت بود تا واقعهى گوهرشاد پیش آمد. پاكروان استاندار و نوائى رئیس شهربانى، كاسه و كوزه را بر سر محمدولى اسدى نایبالتولیه شكستند و او را عامل اصلى قیام معرفى كردند. در آن تاریخ یكى از دختران فروغى، عروس اسدى بود لذا فروغى در مقام شفاعت برآمد ولى آتش غضب رضاشاه تندتر شد، نه تنها شفاعت او را نپذیرفت بلكه فروغى را هم از كار كنار گذاشت، تمام مشاغل او را گرفت و تحتنظر نظمیه در منزل خود نیز زندانى شد. تیمورتاش و سردار اسعد در این دوره از نخستوزیرى او در زندان به قتل رسیدند. فروغى تا 1320 در انزوا به سر مىبرد تا اینكه پس از حملهى روس و انگلیس به ایران، رضاشاه به سراغ او رفت. در آن ایام پرتلاطم، سكان كشتى نجات ایران را به دست او داد. فروغى پس از اینكه زمام امور را به دست گرفت، در مقام مذاكره با شوروى و انگلیس برآمد. نتیجهى مذاكرات بر این قرار گرفت كه رضاشاه از سلطنت كنارهگیرى كند. ابتدا قرار بود رژیم تغییر نماید و جمهورى به جاى سلطنت انتخاب شود ولى پافشارى فروغى موجب شد كه رژیم باقى بماند و فرزند شاه طبق قانون اساسى سلطنت كند. از اقدامات فروغى در این دوره تثبیت انتخابات دورهى سیزدهم بود كه در زمان رضاشاه و جو دیكتاتورى صورت گرفته بود. قرارداد سهجانبه با متفقین كه پس از پایان جنگ ایران را تخلیه كنند، از دیگر اقدامات فروغى است. وى در این دوره از نخستوزیرى خود با مشكلات بزرگى مواجه شد. مورد هتاكى و حمله رادیوهاى خارجى و مطبوعات داخلى قرار گرفت. در مجلس به سوى او سنگ پرتاب كردند. رادیوى آلمان او را كلیمىزاده خطاب كرد و ایران تیمورتاش در روزنامهى رستاخیز به او نسبت دزدى داد ولى با تمام این مشكلات، فروغى شش ماه دوام كرد و چهار بار كابینه را ترمیم نمود ولى سرانجام در مقابل آن همه مصائب توان خود را از دست داد با وجودى كه در مجلس اكثریت داشت، از كار كناره گرفت و خود را مخفى ساخت و زیر بار مسئولیت مجدد نرفت. وكلاء چون از فروغى مایوس شدند، سهیلى را بدان سمت برگزیدند. فروغى بعد از نخستوزیرى به وزارت دربار منصوب شد و پس از چندى قرار شد با سمت سفیركبیر به آمریكا عزیمت كند. برایش پذیرش خواستند، موافقت شد و قبل از حركت فروغى چون بیمار بود، تقاضا نمود در این ماموریت محمود فروغى فرزند كوچكش كه عضویت وزارت امور خارجه را داشت با او همراهى كند. این امر احتیاج به تصویبنامه هیئت وزیران داشت. قوامالسلطنه نخستوزیر موضوع را در هیئت دولت مطرح كرد و با مخالفت باقر كاظمى مهذبالدوله مواجه شد كاظمى در زمره افرادى بود كه تمام ترقیات او مدیون فروغى بود. فروغى او را از كارمندى ساده وزارت امور خارجه به سفارت و وزارت رسانید و همیشه براى حمایت از او مورد ایراد و حتى طعن بعضى دوستان قرار مىگرفت و انتظار نداشت در آن ایام كاظمى با تقاضاى كوچك او مخالفت كند. موضوع چندى در هیئت دولت باقى ماند و اخذ تصمیم به عمل نیامد. فروغى به شدت متاثر شد و بیمارى او شدت یافت تا اینكه در آذرماه 1321 در سن 67 سالگى به بیمارى سكته درگذشت. فروغى داراى دو چهرهى متضاد است، یكى فروغى سیاستمدار، دیگرى فروغى دانشمند و ادیب و فیلسوف. در چهرهى اول تمام مراحل ترقى و مشاغل مهم مملكت را پشت سر گذاشت. او در طول زندگانى سیاسى خود سه بار نخستوزیرى، یك بار كفیل نخستوزیرى، یك بار رئیس مجلس شوراى ملى، پانزده بار وزیر امور خارجه، دارائى، جنگ، عدلیه، اقتصاد ملى، یك بار سفیر، وزیر دربار، رئیس جامعهى ملل، رئیس مدرسهى عالى حقوق و بالاخره رئیس دیوان عالى كشور بوده است. ممكن است از لحاظ سیاسى دانسته یا ندانسته اشتباهاتى مرتكب شده باشد. همانطورى كه دوستان سیاسى همیشه او را تایید مىنمودند، دشمنان او را تقبیح كرده نسبتهائى به او بدهند ولى آنچه مسلم است فروغى از پایهگذاران سلسلهى پهلوى بود و هنگام جلوس پدر و پسر به سلطنت، نخستوزیرى را در اختیار داشته است. محمدعلى فروغى دانشمند و فیلسوف و ادیب در قرن اخیر از بزرگان و محققین درجه اول محسوب مىشود. در جوانى به امر ترجمه اشتغال داشت، چندین جلد تاریخ دنیا را ترجمه و تلخیص مىكرد كه در مدارس آن روز كشور تدریس مىشد. بعد به تصحیح دواوین شعرا پرداخت. دیوان عمر خیام نیشابورى، دیوان حافظ و دیوان سعدى و از همه مهمتر شاهنامه فردوسى به همت او تصحیح و چاپ شدهاند كه هنوز نوشتههاى او مورد استفادهى دانشمندان است. در تاسیس فرهنگستان و احیاء زبان فارسى جد و جهدى وافر داشت. خود مدتى ریاست فرهنگستان را عهدهدار بود. مقالهى مستند «پیام به فرهنگستان» نمونهاى از طرز فكر او دربارهى زبان فارسى است. پربارترین دوران حیات علمى فروغى از 1314 تا 1320 است كه موفق شد آثار مهمى از خود به یادگار گذارد. سه جلد كتاب سیر حكمت در اروپا و شرح اشارات بوعلى سینا از اهم كارهاى او در این دوره است. او فلسفهى شرق و غرب را به خوبى مىدانست، معالوصف از مشورت و مذاكره با دانشمندان و فلاسفهى شرق خوددارى نمىكرد. در ایامى كه سرگرم تهیهى سیر حكمت در اروپا و شرح اشارات بوعلى سینا بود، غالبا با میرزا طاهر تنكابنى، سید محمد مشكوه و استاد فاضل تونى در مذاكره و تبادلنظر بود. فروغى در نویسندگى از پیشقدمان سادهنویسى است. مقدماتى كه بر بعضى از دواوین نوشته است این رویه را به اثبات مىرساند. او حتىالمقدور سعى كرده است از لغات بیگانه پرهیز كند و مطالب خود را در عین استحكام و فصاحت طورى بیان كند كه همه بتوانند از آن بهرهمند شوند. در كتاب آیین سخنورى، این شیوه در حد اعلى جلوهگر است. او در اواخر عمر تصمیم به تقریر خاطرات خود گرفت. بیش از 50 صفحه تقریر نكرده بود كه اجل مهلتش نداد. این یادداشتها بیشتر دربارهى پدرش محمدحسینخان ذكاءالملك و رویهى او در تعلیم و تربیت فرزندان و طریقهى تالیفات اوست. انتخاب نام خانوادگى فروغى نیز مربوط به پدر اوست. وقتى پدرش در دربار ناصرالدینشاه قطعه شعرى سرود و شاه را خوش آمد، لقب فروغى را به او داد كه از آن تاریخ در اشعارش تخلص فروغى دیده مىشود. مرحوم ذكاءالملك اول دربارهى لقب فروغى چنین گفته است: فروغ یافت چو از مدح شاه گفتهى من مرا خدیو معظم لقب فروغى داد مرحوم محمدعلى فروغى نقاش چیرهدستى بود. او در جوانى با كمالالملك در زمینهى نقاشى كار كرده بود. خود مىنویسد: من به كمالالملك فرانسه درس مىدادم و او به من تعلیم نقاشى مىداد. آثارى از او نزد فرزندانش به یادگار باقى است. ذكاءالملك گذشته از مراحل سیاسى و علمى كه در حد اعلا قرار داشت، در دوستى و وداد هم سرآمد اقران بود. به خانوادهى خویش دلبستگى خاصى داشت. پس از فوت پدرش سرپرستى سه خواهر و یك برادر را عهدهدار شد. یك خواهر و برادرش ابوالحسن فروغى تا روز مرگ با ذكاءالملك زندگى مىكردند و گذشته از اینكه جمعالمال بودند، هرگز آنها را از خود دور نساخت. یكى از خواهران او همسر سرتیپ عبدالرزاق خان بغایرى بود. خواهر دیگرش به عقد و ازدواج وقارالسلطنه وصال یكى از فرزندان وصال شیرازى درآمد ولى وقارالسلنه در 1305 در میانسالى درگذشت و فروغى مادام كه حیات داشت، خواهرزادههاى خود را چون فرزندان خویش مراقبت مىكرد. ذكاءالملك در جوانى با خواهرزادهى نظامالسلطنه (رضاقلى) ازدواج كرد و ثمرهى این وصلت چهارپس و دو دختر بود. همسر او در سنین سىسالگى مبتلا به سل شد. تلاش اطباء به جائى نرسید. او را از فرزندانش جدا كردند و در قلهك خانهاى اجاره و او را تنها در آن منزل قرار دادند تا تنها پزشك متخصص در سل كه پزشك سفارت انگلیس بود، از او عیادت كند. او هفتهاى یك بار فرزندان خود را از پشت شیشه مىدید. معالجات پزشكان موثر واقع نشد و آن زن درگذشت. فروغى پس از فوت همسرش، قریب بیست سال زیست و هرگز ازدواج نكرد. در واپسین روزهاى عمر به یكى از فرزندان خود گفته بود من پس از مرگ مادر شما هرگز افطار نكردم (منظور این است كه زنى ندیدم). فروغى از مال دنیا بهرهاى نداشت. پدرش در خیابان امیریه نزدیك باغ انتظامالسلطنه خانهاى مشتمل بر بیرونى و اندرونى خریده بود كه پس از مرگش فرزندان در آن خانه زندگى مىكردند. در حوالى 1300 آن خانه را فروغى فروخت و با پساندازى كه از حقوق دیوان كشور اندوخته بود در خیابان سپه خانهى بزرگى كه چهار هزار مترمربع بود، به مبلغ دوازده هزار تومان خریدارى كرد. پس از مرگش این خانه را به وزارت بهدارى اجاره دادند و بیمارستانى به نام نجات در آنجا مستقر شد. در 1330 وزارت بهدارى این خانه را به مبلغ یك میلیون تومان خریدارى كرد ولى ابوالحسن فروغى از قبول سهم خویش خوددارى كرد و تمام آن را به فرزندان برادرش داد. روابط ذكاءالملك با برادر كوچكش ابوالحسن فروغى كه از فلاسفه و دانشمندان بزرگ معاصر بود، رفتار پدر و فرزند و معلم و شاگرد بود. فروغى هرگز عادت نداشت مطالب و جریانات سیاسى روز را براى فرزندان خود تعریف كند. اگراز او سئوالى مىشد مختصر پاسخى مىداد. از مذاكرات چند ساعتهى او و رضاشاه كه در همان منزل خیابان سپه اتفاق افتاد، هیچكس اطلاع ندارد. ذكاءالملك سه تن از فرزندان خود را به اروپا فرستاد. جواد فرزند ارشد او علم سیاست آموخت و داخل وزارت امور خارجه شد و همسر سوئیسى اختیار كرد. در 1335 در حالى كه وزیرمختار در سوئیس بود درگذشت. محسن فرزند دومش ابتدا ریاضیات و سپس فن معمارى آموخت و الحق در این رشته همتا نداشت. مقامات سیاسى و ادارى را تا وزارت طى كرد. مسعود فرزند سوم او علوم سیاسى تحصیل نمود و مشاغلى در طول حیات قبول كرد. محمود اساسا خارج نرفت و تحصیل او در دانشكدهى حقوق تهران انجام گرفت و در حقیقت تنها فرزندى كه توانست از محضر پدر خود برخوردار شود او بود. به همین دلیل در بین فرزندان ذكاءالملك، محمود تا حدى از علوم فلسفى و ادبى بهرهمند شده است. دو دختر او هر دو عروس مصباحالسلطنه اسدى شدند. دانشگاه تهران چند بار براى بزرگداشت فروغى جشنهائى ترتیب داد. دربارهى مقام علمى و سیاسى او سخن بسیار رفت. حبیب یغمائى مدیر مجلهى یغما، مجموعهاى از مقالات او را تحت عنوان «مقالات فروغى» انتشار داده است. فروغى در جوانى وارد لژ فراماسونى شد و به استاد اعظمى رسید. در سال 1321 درگذشت.