مشاهیر ایران و جهان - فروغی، محمد علی ذکاءالملک

راسخون راسخون راسخون
انجمن ها انجمن ها انجمن ها
گالری تصاویر گالری تصاویر گالری تصاویر
وبلاگ وبلاگ وبلاگ
چندرسانه ای چندرسانه ای چندرسانه ای

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1361 -1294 ق)، نویسنده، ادیب، مترجم و دانشمند. فروغى تحصیلات خود را از پنج سالگى نزد پدر آغاز كرد و ظرف مدت هفت سال كلیات زبانهاى فارسى، عربى و فرانسه را آموخت و از علوم جدید نیز بهره گرفت. بعد از آن وارد مدرسه‏ى دارالفنون شد و به تحصیل در رشته‏ى طب پرداخت. اما پس از چندى به علت علاقه به فلسفه و ادبیات در این دو زمینه مشغول فعالیت شد. چندى نیز در مدرسه‏ى صدر به تكمیل تحصیلات پرداخت. بعد از این كه پدرش هفته‏نامه‏ى «تربیت» را انتشار داد محمدعلى به عنوان سردبیر، نویسنده و مترجم هفته‏نامه مقالاتى در آن نوشت. پس از تأسیس مدرسه‏ى علوم سیاسى در ابتدا به عنوان مترجم و سپس به عنوان استاد و معاون مدرسه به خدمت پرداخت. بعد از درگذشت محمدحسین فروغى، محمدعلى ملقب به ذكاءالملك شد و ریاست مدرسه‏ى علوم سیاسى را به عهده گرفت. فروغى در طى زندگانى سیاسى خود چند بار به وكالت مجلس و سفارت رسید و چندین بار وزیر و نخست‏وزیر شد. وى در تهران درگذشت و در ابن‏بابویه به خاك سپرده شد. آثار او عبارتند از: «آئین سخنورى در فن خطابه»؛ «حكمت سقراط»؛ «تاریخ ملل شرق»، ترجمه؛ «اصول علم ثروت»؛ «سیر حكمت در اروپا»؛ «تاریخ ساسانیان» یا «تاریخ سلاطین ساسانى»، ترجمه، با همكارى پدرش ؛ «فهرست رجال بزرگ ممالك».[1] معروف به ذكاءالملك، فرزند مرحوم محمدحسین‏خان ذكاءالملك اول، متولد 1294 ه.ق در تهران است. پدرش از دانشمندان و محققان و شعراء بلندپایه‏ى عصر ناصرى و مظفرى است كه در وزارت انطباعات اعتمادالسلطنه ریاست قسمت ترجمه و تالیف با او بود. علاوه بر آن بر مترجمان همایونى ریاست داشت و شاعرى توانا، ادیبى دانشمند و مترجمى كم‏نظیر بود. غالب كتبى كه اعتمادالسلطنه به نام خود چاپ كرده است، قسمت اعظم آن نتیجه‏ى تحقیق و نگارش فروغى است. محمدعلى فروغى تحصیلات خود را نزد پدرش آغاز كرد. پس از آموزش زبان پارسى به آموختن مقدمات عربى و قرآن و شرعیات پرداخت. پس از آن ادبیات زبانهاى فارسى و عربى را فراگرفت و در آموزش فلسفه و عرفان و حسن خط همت گماشت و ابتدا زبان فرانسه و بعد زبان انگلیسى را به خوبى فراگرفت و وارد دارالفنون ناصرى شد. مدتى به علم طب روى آورد، سالى چند در این علم غوطه‏ور بود تا اینكه طبابت را مطابق ذوق خود نیافت و بر فلسفه و عرفان متمایل شد و تحصیلات خود را در این رشته در مدارس معروف آن روز تهران نزد اساتید بزرگى چون میرزا ابوالحسن جلوه و میرزا طاهر تنكابنى به حد كمال رسانید و چون مسلط به زبانهاى خارج بود، از نوشته‏ى فلاسفه‏ى مغرب زمین هم بهره‏مند گردید. پدرش در سال 1314 ه.ق به انتشار مجله‏ى تربیت همت گماشت. محدعلى در كار این نشریه دخالتى تام داشت. گذشته از سردبیرى آن ترجمه‏هائى از او منتشر مى‏شد. در این روزنامه از قانون و مدرسه و تجدد سخن بسیار آمده است و قریب ده سال منظما انتشار پیدا مى‏كرد. در 1317 ه.ق كه میرزا نصرالله‏خان مشیرالدوله به تشویق دو فرزند خود موتمن‏الملك و مشیرالملك (بعدها مشیرالدوله) مدرسه‏ى عالى علوم سیاسى را بنیاد نهاد، محمدحسین فروغى به استادى آنجا برگزیده شد و فرزندش نیز به ترجمه‏ى تاریخ براى دانشجویان پرداخت و پس از چندى معلم تاریخ در مدرسه‏ى سیاسى گردید. پس از مدتى محمدحسین ذكاءالملك به ریاست مدرسه گمارده شد و فرزندش را به معاونت انتخاب كرد. این وضع تا اوایل مشروطیت ادامه داشت. در این سال ذكاءالملك درگذشت و لقب و شغلش را به فرزند ارشد او واگذار كردند. محمدعلى فروغى با لقب ذكاءالملك به ریاست مدرسه عالى علوم سیاسى منصوب گردید. پس از صدور فرمان مشروطیت و تشكیل مجلس اول كه در حقیقت مجلس موسسان بود، فروغى براى ریاست دبیرخانه دعوت شد و كار ادارى مجلس را انجام مى‏داد. سازمان ادارى و تاسیس كتابخانه از كارهاى اولیه‏ى اوست. در انتخابات دوره‏ى دوم مجلس شوراى ملى كه پس از استبداد صغیر انجام گرفت، محمدعلى ذكاءالملك به نمایندگى مردم تهران انتخاب شد و پس از چندى به ریاست مجلس شوراى ملى انتخاب گردید. چند ماهى بیشتر در این سمت نبود كه جاى خود را به موتمن‏الملك سپرد و خود به نیابت ریاست رسید. ذكاءالملك در سال 1290 ش در كابینه‏ى صمصام‏السلطنه بختیارى ابتدا وزیر مالیه و بعد وزیر عدلیه شد. در كابینه‏ى بعدى كه به ریاست مشیرالدوله تشكیل یافت، همچنان وزیر عدلیه بود. در دوره‏ى سوم وكیل مجلس شد ولى در مجلس باقى نماند تا به ریاست دیوان عالى كشور منصوب شد و سالیان دراز در آن سمت اشتغال داشت. پس از پایان جنگ بین‏الملل اول، به اتفاق مشاورالممالك انصارى به كنفرانس صلح رفتند ولى موفق به حضور در كنفرانس نشدند و آنها را مودبانه جواب كردند. در 1301 ش ذكاءالملك در كابینه‏ى مستوفى‏الممالك وزیر امور خارجه شد و در جدال مستوفى و مدرس نقشى اساسى داشت و غالبا پاسخ مجلسیان را او مى‏داد. در كابینه‏ى بعدى به ریاست مشیرالدوله وزیر مالیه شد. از 1302 تا 9 آبان 1304 در چهار كابینه‏ى رضاخان سردارسپه، دو بار وزیر خارجه و دو بار وزیر مالیه بود تا سرانجام در 9 آبان 1304 مجلس پنجم طرح انقراض قاجاریه را به تصویب رسانید و حكومت موقت را به رضاخان پهلوى سپرد تا مجلس موسسان به اصلاح اصول قانون‏اساسى بپردازد. ذكاءالملك در این تاریخ به كفالت نخست‏وزیرى و سرپرستى دولت تعیین شد. مجلس موسسان در آذرماه 1304 امور سلطنت را به رضاخان پهلوى واگذار كرد و محمدعلى فروغى به عنوان اولین نخست‏وزیر سلطنت رضا پهلوى معرفى شد. او قریب شش ماه رئیس دولت بود. تاجگذارى رضاشاه، انتخابات دوره‏ى ششم قانون نظام اجبارى و الغاء القاب و قانون ثبت در دوران نخست‏وزیرى او انجام یا به تصویب رسید. فروغى در اثر دخالتهاى تیمورتاش وزیر دربار تاب مقاومت نیاورد و از شاه اجازه‏ى استعفا گرفت. شاه استعفاى او را پذیرفت مشروط بر اینكه كارى در كابینه قبول كند. پس از مذاكرات لازم، قرار شد فروغى در كابینه‏ى بعدى وزیر جنگ باشد ولى كارهاى وزارت جنگ را رضاشاه انجام بدهد. جانشین فروغى كه پس از لغو القاب حسن مستوفى نام گرفته بود، فروغى را به عنوان وزیر جنگ معرفى كرد و پس از چندى فروغى به اتفاق دو فرزند خود (جواد و محسن) از راه روسیه عازم اروپا شد تا ترتیب تحصیل فرزندان خود را تحت‏نظر علامه محمد قزوینى در پاریس بدهد. برخى از مورخین درباره‏ى این مسافرت مطالب خلاف واقعى عنوان نموده و متذكر شده‏اند كه انگیزه‏ى فروغى در این مسافرت صرفا براى ملاقات با سلطان احمدشاه و اخذ استعفانامه از وى و پرداخت مبلغى حدود هفت میلیون تومان بوده است در حالى كه مرحوم فروغى در تمام عمر نسبت به این مطلب معترض بود، و قویا آن را تكذیب مى‏نمود و اصولا در پاریس بین او و احمدشاه ملاقاتى دست نداده بود. فروغى چند ماهى در پاریس اقامت گزید تا به سمت سفارت كبراى ایران در آنقره تعیین شد و مراتب تلگرافى به او ابلاغ گردید. مدت ماموریتش در تركیه دو سال به طول انجامید و در ایجاد حسن روابط بین دو كشور زحماتى متحمل شد. ذكاءالملك در سفر تركیه دوستى و نزدیكى زیادى با رجال ترك پیدا كرد مخصوصا با كمال آتاتورك دوستى او زبانزد بود و همه روزه با رهبر مقتدر و اصلاح‏طلب تركیه ملاقات و مذاكره داشت. در 1308 ش با سمت ریاست هیئت نمایندگى ایران در جامعه‏ى ملل به ژنو رفت و به ریاست جامعه‏ى ملل انتخاب شد. جامعه‏ى ملل در دوران ریاست فروغى، قدمهائى براى رفاه مردم دنیا و صلح كشورها برداشت كه یقینا فروغى نیز سهم بسزائى در این امر مهم دارد. در 1309 به تهران بازگشت و در كابینه‏ى حاج مخبرالسلطنه هدایت به وزارت جدیدالتاسیس اقتصاد منصوب شد. پس از دو ماه وزارت امور خارجه هم ضمیمه‏ى كار او شد و هر دو وزارتخانه را توامان اداره مى‏كرد ولى چند ماه بعد وزارت اقتصاد منحل گردید. فروغى تا شهریور 1312 در پست وزارت امور خارجه مستقر بود. در شهریور 1312 مهدى‏قلى هدایت پس از شش سال‏ونیم صدارت، از كار كناره گرفت و محمدعلى فروغى به جاى او به نخست‏وزیرى منصوب شد. در دوران نخست‏وزیرى او، كار تاسیس دانشگاه تهران به اتمام رسید. جشن هزاره‏ى فردوسى با شركت مستشرقان و دانشمندان دنیا در طوس برگزار شد. فرهنگستان ایران هم براى احیاء زبان فارسى بنیان گرفت. در دوران نخست‏وزیرى او، رضاشاه براى اولین بار از كشور خارج شد و چند روزى مهمان كمال آتاتورك شد و از نزدیك با ترقیات كشور دوست و همجوار آشنا گردید. فروغى متجاوز از دو سال در راس دولت بود تا واقعه‏ى گوهرشاد پیش آمد. پاكروان استاندار و نوائى رئیس شهربانى، كاسه و كوزه را بر سر محمدولى اسدى نایب‏التولیه شكستند و او را عامل اصلى قیام معرفى كردند. در آن تاریخ یكى از دختران فروغى، عروس اسدى بود لذا فروغى در مقام شفاعت برآمد ولى آتش غضب رضاشاه تندتر شد، نه تنها شفاعت او را نپذیرفت بلكه فروغى را هم از كار كنار گذاشت، تمام مشاغل او را گرفت و تحت‏نظر نظمیه در منزل خود نیز زندانى شد. تیمورتاش و سردار اسعد در این دوره از نخست‏وزیرى او در زندان به قتل رسیدند. فروغى تا 1320 در انزوا به سر مى‏برد تا اینكه پس از حمله‏ى روس و انگلیس به ایران، رضاشاه به سراغ او رفت. در آن ایام پرتلاطم، سكان كشتى نجات ایران را به دست او داد. فروغى پس از اینكه زمام امور را به دست گرفت، در مقام مذاكره با شوروى و انگلیس برآمد. نتیجه‏ى مذاكرات بر این قرار گرفت كه رضاشاه از سلطنت كناره‏گیرى كند. ابتدا قرار بود رژیم تغییر نماید و جمهورى به جاى سلطنت انتخاب شود ولى پافشارى فروغى موجب شد كه رژیم باقى بماند و فرزند شاه طبق قانون اساسى سلطنت كند. از اقدامات فروغى در این دوره تثبیت انتخابات دوره‏ى سیزدهم بود كه در زمان رضاشاه و جو دیكتاتورى صورت گرفته بود. قرارداد سه‏جانبه با متفقین كه پس از پایان جنگ ایران را تخلیه كنند، از دیگر اقدامات فروغى است. وى در این دوره از نخست‏وزیرى خود با مشكلات بزرگى مواجه شد. مورد هتاكى و حمله رادیوهاى خارجى و مطبوعات داخلى قرار گرفت. در مجلس به سوى او سنگ پرتاب كردند. رادیوى آلمان او را كلیمى‏زاده خطاب كرد و ایران تیمورتاش در روزنامه‏ى رستاخیز به او نسبت دزدى داد ولى با تمام این مشكلات، فروغى شش ماه دوام كرد و چهار بار كابینه را ترمیم نمود ولى سرانجام در مقابل آن همه مصائب توان خود را از دست داد با وجودى كه در مجلس اكثریت داشت، از كار كناره گرفت و خود را مخفى ساخت و زیر بار مسئولیت مجدد نرفت. وكلاء چون از فروغى مایوس شدند، سهیلى را بدان سمت برگزیدند. فروغى بعد از نخست‏وزیرى به وزارت دربار منصوب شد و پس از چندى قرار شد با سمت سفیركبیر به آمریكا عزیمت كند. برایش پذیرش خواستند، موافقت شد و قبل از حركت فروغى چون بیمار بود، تقاضا نمود در این ماموریت محمود فروغى فرزند كوچكش كه عضویت وزارت امور خارجه را داشت با او همراهى كند. این امر احتیاج به تصویب‏نامه هیئت وزیران داشت. قوام‏السلطنه نخست‏وزیر موضوع را در هیئت دولت مطرح كرد و با مخالفت باقر كاظمى مهذب‏الدوله مواجه شد كاظمى در زمره افرادى بود كه تمام ترقیات او مدیون فروغى بود. فروغى او را از كارمندى ساده وزارت امور خارجه به سفارت و وزارت رسانید و همیشه براى حمایت از او مورد ایراد و حتى طعن بعضى دوستان قرار مى‏گرفت و انتظار نداشت در آن ایام كاظمى با تقاضاى كوچك او مخالفت كند. موضوع چندى در هیئت دولت باقى ماند و اخذ تصمیم به عمل نیامد. فروغى به شدت متاثر شد و بیمارى او شدت یافت تا اینكه در آذرماه 1321 در سن 67 سالگى به بیمارى سكته درگذشت. فروغى داراى دو چهره‏ى متضاد است، یكى فروغى سیاستمدار، دیگرى فروغى دانشمند و ادیب و فیلسوف. در چهره‏ى اول تمام مراحل ترقى و مشاغل مهم مملكت را پشت سر گذاشت. او در طول زندگانى سیاسى خود سه بار نخست‏وزیرى، یك بار كفیل نخست‏وزیرى، یك بار رئیس مجلس شوراى ملى، پانزده بار وزیر امور خارجه، دارائى، جنگ، عدلیه، اقتصاد ملى، یك بار سفیر، وزیر دربار، رئیس جامعه‏ى ملل، رئیس مدرسه‏ى عالى حقوق و بالاخره رئیس دیوان عالى كشور بوده است. ممكن است از لحاظ سیاسى دانسته یا ندانسته اشتباهاتى مرتكب شده باشد. همانطورى كه دوستان سیاسى همیشه او را تایید مى‏نمودند، دشمنان او را تقبیح كرده نسبتهائى به او بدهند ولى آنچه مسلم است فروغى از پایه‏گذاران سلسله‏ى پهلوى بود و هنگام جلوس پدر و پسر به سلطنت، نخست‏وزیرى را در اختیار داشته است. محمدعلى فروغى دانشمند و فیلسوف و ادیب در قرن اخیر از بزرگان و محققین درجه اول محسوب مى‏شود. در جوانى به امر ترجمه اشتغال داشت، چندین جلد تاریخ دنیا را ترجمه و تلخیص مى‏كرد كه در مدارس آن روز كشور تدریس مى‏شد. بعد به تصحیح دواوین شعرا پرداخت. دیوان عمر خیام نیشابورى، دیوان حافظ و دیوان سعدى و از همه مهمتر شاهنامه فردوسى به همت او تصحیح و چاپ شده‏اند كه هنوز نوشته‏هاى او مورد استفاده‏ى دانشمندان است. در تاسیس فرهنگستان و احیاء زبان فارسى جد و جهدى وافر داشت. خود مدتى ریاست فرهنگستان را عهده‏دار بود. مقاله‏ى مستند «پیام به فرهنگستان» نمونه‏اى از طرز فكر او درباره‏ى زبان فارسى است. پربارترین دوران حیات علمى فروغى از 1314 تا 1320 است كه موفق شد آثار مهمى از خود به یادگار گذارد. سه جلد كتاب سیر حكمت در اروپا و شرح اشارات بوعلى سینا از اهم كارهاى او در این دوره است. او فلسفه‏ى شرق و غرب را به خوبى مى‏دانست، مع‏الوصف از مشورت و مذاكره با دانشمندان و فلاسفه‏ى شرق خوددارى نمى‏كرد. در ایامى كه سرگرم تهیه‏ى سیر حكمت در اروپا و شرح اشارات بوعلى سینا بود، غالبا با میرزا طاهر تنكابنى، سید محمد مشكوه و استاد فاضل تونى در مذاكره و تبادل‏نظر بود. فروغى در نویسندگى از پیشقدمان ساده‏نویسى است. مقدماتى كه بر بعضى از دواوین نوشته است این رویه را به اثبات مى‏رساند. او حتى‏المقدور سعى كرده است از لغات بیگانه پرهیز كند و مطالب خود را در عین استحكام و فصاحت طورى بیان كند كه همه بتوانند از آن بهره‏مند شوند. در كتاب آیین سخنورى، این شیوه در حد اعلى جلوه‏گر است. او در اواخر عمر تصمیم به تقریر خاطرات خود گرفت. بیش از 50 صفحه تقریر نكرده بود كه اجل مهلتش نداد. این یادداشتها بیشتر درباره‏ى پدرش محمدحسین‏خان ذكاءالملك و رویه‏ى او در تعلیم و تربیت فرزندان و طریقه‏ى تالیفات اوست. انتخاب نام خانوادگى فروغى نیز مربوط به پدر اوست. وقتى پدرش در دربار ناصرالدین‏شاه قطعه شعرى سرود و شاه را خوش آمد، لقب فروغى را به او داد كه از آن تاریخ در اشعارش تخلص فروغى دیده مى‏شود. مرحوم ذكاءالملك اول درباره‏ى لقب فروغى چنین گفته است: فروغ یافت چو از مدح شاه گفته‏ى من مرا خدیو معظم لقب فروغى داد مرحوم محمدعلى فروغى نقاش چیره‏دستى بود. او در جوانى با كمال‏الملك در زمینه‏ى نقاشى كار كرده بود. خود مى‏نویسد: من به كمال‏الملك فرانسه درس مى‏دادم و او به من تعلیم نقاشى مى‏داد. آثارى از او نزد فرزندانش به یادگار باقى است. ذكاءالملك گذشته از مراحل سیاسى و علمى كه در حد اعلا قرار داشت، در دوستى و وداد هم سرآمد اقران بود. به خانواده‏ى خویش دلبستگى خاصى داشت. پس از فوت پدرش سرپرستى سه خواهر و یك برادر را عهده‏دار شد. یك خواهر و برادرش ابوالحسن فروغى تا روز مرگ با ذكاءالملك زندگى مى‏كردند و گذشته از اینكه جمع‏المال بودند، هرگز آنها را از خود دور نساخت. یكى از خواهران او همسر سرتیپ عبدالرزاق خان بغایرى بود. خواهر دیگرش به عقد و ازدواج وقارالسلطنه وصال یكى از فرزندان وصال شیرازى درآمد ولى وقارالسلنه در 1305 در میانسالى درگذشت و فروغى مادام كه حیات داشت، خواهرزاده‏هاى خود را چون فرزندان خویش مراقبت مى‏كرد. ذكاءالملك در جوانى با خواهرزاده‏ى نظام‏السلطنه (رضاقلى) ازدواج كرد و ثمره‏ى این وصلت چهارپس و دو دختر بود. همسر او در سنین سى‏سالگى مبتلا به سل شد. تلاش اطباء به جائى نرسید. او را از فرزندانش جدا كردند و در قلهك خانه‏اى اجاره و او را تنها در آن منزل قرار دادند تا تنها پزشك متخصص در سل كه پزشك سفارت انگلیس بود، از او عیادت كند. او هفته‏اى یك بار فرزندان خود را از پشت شیشه مى‏دید. معالجات پزشكان موثر واقع نشد و آن زن درگذشت. فروغى پس از فوت همسرش، قریب بیست سال زیست و هرگز ازدواج نكرد. در واپسین روزهاى عمر به یكى از فرزندان خود گفته بود من پس از مرگ مادر شما هرگز افطار نكردم (منظور این است كه زنى ندیدم). فروغى از مال دنیا بهره‏اى نداشت. پدرش در خیابان امیریه نزدیك باغ انتظام‏السلطنه خانه‏اى مشتمل بر بیرونى و اندرونى خریده بود كه پس از مرگش فرزندان در آن خانه زندگى مى‏كردند. در حوالى 1300 آن خانه را فروغى فروخت و با پس‏اندازى كه از حقوق دیوان كشور اندوخته بود در خیابان سپه خانه‏ى بزرگى كه چهار هزار مترمربع بود، به مبلغ دوازده هزار تومان خریدارى كرد. پس از مرگش این خانه را به وزارت بهدارى اجاره دادند و بیمارستانى به نام نجات در آنجا مستقر شد. در 1330 وزارت بهدارى این خانه را به مبلغ یك میلیون تومان خریدارى كرد ولى ابوالحسن فروغى از قبول سهم خویش خوددارى كرد و تمام آن را به فرزندان برادرش داد. روابط ذكاءالملك با برادر كوچكش ابوالحسن فروغى كه از فلاسفه و دانشمندان بزرگ معاصر بود، رفتار پدر و فرزند و معلم و شاگرد بود. فروغى هرگز عادت نداشت مطالب و جریانات سیاسى روز را براى فرزندان خود تعریف كند. اگراز او سئوالى مى‏شد مختصر پاسخى مى‏داد. از مذاكرات چند ساعته‏ى او و رضاشاه كه در همان منزل خیابان سپه اتفاق افتاد، هیچكس اطلاع ندارد. ذكاءالملك سه تن از فرزندان خود را به اروپا فرستاد. جواد فرزند ارشد او علم سیاست آموخت و داخل وزارت امور خارجه شد و همسر سوئیسى اختیار كرد. در 1335 در حالى كه وزیرمختار در سوئیس بود درگذشت. محسن فرزند دومش ابتدا ریاضیات و سپس فن معمارى آموخت و الحق در این رشته همتا نداشت. مقامات سیاسى و ادارى را تا وزارت طى كرد. مسعود فرزند سوم او علوم سیاسى تحصیل نمود و مشاغلى در طول حیات قبول كرد. محمود اساسا خارج نرفت و تحصیل او در دانشكده‏ى حقوق تهران انجام گرفت و در حقیقت تنها فرزندى كه توانست از محضر پدر خود برخوردار شود او بود. به همین دلیل در بین فرزندان ذكاءالملك، محمود تا حدى از علوم فلسفى و ادبى بهره‏مند شده است. دو دختر او هر دو عروس مصباح‏السلطنه اسدى شدند. دانشگاه تهران چند بار براى بزرگداشت فروغى جشنهائى ترتیب داد. درباره‏ى مقام علمى و سیاسى او سخن بسیار رفت. حبیب یغمائى مدیر مجله‏ى یغما، مجموعه‏اى از مقالات او را تحت عنوان «مقالات فروغى» انتشار داده است. فروغى در جوانى وارد لژ فراماسونى شد و به استاد اعظمى رسید. در سال 1321 درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 19 مهر 1395  - 6:34 PM

جستجو



در وبلاگ جاری
در كل اينترنت

نویسندگان

امکانات جانبی