مشاهیر ایران و جهان - خمینی، احمد

راسخون راسخون راسخون
انجمن ها انجمن ها انجمن ها
گالری تصاویر گالری تصاویر گالری تصاویر
وبلاگ وبلاگ وبلاگ
چندرسانه ای چندرسانه ای چندرسانه ای

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

از تولد تا 15 خرداد وقتى كه در روز بیست و چهارم اسفند هزار و سیصد و بیست و چهار هجرى شمسى دیده به جهان گشود و نگاهش به چشمان پرجاذبه و سرشار از معنویت پدر افتاد، گوئى كه از همان لحظه، سرنوشت زندگانى این نوزاد با سرنوشت شگفت‏انگیز پدر، براى همیشه و جدائى‏ناپذیر گره خورده است. نخستین صدائى كه در این عالم شنید آواى ملكوتى اذان بود كه از زبان «روح‏الله» در گوش او طنین توحید مى‏افكند. نامش را احمد برگزیدند، و چه نام بامسمائى: قرة العین امام و محمود همه آنان كه دل به خمینى سپرده‏اند؛ و دیدیم آن روز هنگامى كه رسانه‏ها از بیمارى احمد خبر دادند مردمانى فداكار و بیشمار براى اهداء قلبهاى خویش به این چهره‏ى محمود و محبوب انقلاب خمینى صف كشیدند و آن حماسه را آفریدند كه قلم از وصفش عاجز و توصیفش جز با زبان عشق و مركب اشك و بودن در آن فضاى وصف‏ناشدنى ممكن نیست. هنگامى كه او به دنیا آمد، وطن مظلوم و اسلامى، چهارمین سال حكومت خیانت پیشه دومین عامل بیگانه از خاندان منفور پهلوى را مى‏گذرانید. چهار سال پیش از این قواى متجاوز متفقین خاك میهن را اشغال، و در یك بازى جدید، محمدرضا پهلوى را بر اریكه سلطنت استبدادى نشاندند. دو سال قبل از تولد احمد، امام خمینى كه با دید تیزبین خویش دورنماى تیره و تاریك فرداهاى ملت مظلوم ایران در سى و هفت سال آینده را مشاهده مى‏كرد، اثر بزرگ سیاسى خویش را بنام «كشف الاسرار» تألیف و منتشر ساخت و در آن آشكارا از ایده‏ى تشكیل حكومت اسلامى سخن گفت و مبارزه در مسیر تحقق آن را، تنها راه نجات از سیطره‏ى حكومتهائى دانست كه نصب و عزلشان جز در مسیر تأمین اهداف بیگانگان نبود. سال بعد «اردیبهشت 1323«انتشار نخستین بیانیه سیاسى امام خمینى در دعوت مردم ایران و حوزه‏هاى علمیه به قیام در راه خدا، نشان از آن داشت كه او زمان انجام رسالت تاریخى خود و دست زدن به قیام هم جانبه‏اش را ارزیابى مى‏كند. «حاج آقا روح‏الله» اینك در زمان ولادت احمد نامى پرآوازه در حوزه علمیه قم بود. مجتهد برجسته‏اى كه مجلس درس فقه و اصول و فلسفه و عرفان او محفل انس فرهیختگانى چون شهید مطهرى و امثال او بود. امام خمینى در كنار استاد عالیمقامش آیت الله العظمى حائرى یزدى (ره) در تأسیس حوزه علمیه قم مشاركتى فعال داشت. بدین ترتیب دوران طفولیت «احمد» در محیطى مى‏گذرد كه محفل روحانى خانواده خمینى كبیر را بحث از چگونگى انجام تكلیف الهى در آن فضاى آشفته گرما مى‏بخشد. نیمه‏هاى شب زمزمه مناجات ملكوتى پدر و آواى قرآن از زبان آن عارف بالله شنیده مى‏شود و روزها سخن از علم و جهاد است، سخن از چگونگى نجات مردم مظلوم ایران از یوغ شاهان ستمگر، و سخن از كشف اسرار است. احمد در دامن مادرى پرورش مى‏یابد كه بحق او را «بانوى بزرگ انقلاب اسلامى» و بانوى صبر و استقامت لقب داده‏اند همان بزرگوارى كه خداوند لیاقت آن را عطایش كرده تا همسر و همدم و انیس دل شخصیتى چون امام خمینى باشد. زنان نسل انقلاب، اسوه‏اى چون او دارند كه این چنین در صحنه‏هاى سخت گذشته و حال انقلاب، پیشتازان نهضت خمینى‏اند. دامن پرمهر بانوى فاضله و فداكار: «خدیجه ثقفى بود كه فرزندانى چون «مصطفى و احمد» پرورانید و آنان را براى یارى دین خدا در آن هنگام كه خمینى كبیر قیام الهى خویش را آغاز كند، از هر جهت مهیا ساخت. در محیط خانوادگى كه احمد در آن رشد كرده است برخلاف فرهنگ حاكم بر اغلب خانواده‏هاى مذهبى آن دوران از فرمانفرمائى مقتدرانه‏ى پدر و تحمیلها و اجبارهاى والدین در امور شخصى فرزندان اثرى نیست. چارچوب برخوردهاى تربیتى امام همان شرع انور است كه در آن به شخصیت فرزند و آزادى عمل او در محدوده‏ى شرع بهاى لازم داده مى‏شود. محیط خانوادگى آنان بنا به شواهد و مدارك فراوان و نقلهایى كه خوانده و شنیده‏ایم فضایى آكنده از محبت، سادگى و مسئولیت‏پذیرى و آزادى عمل بوده است و بطور طبیعى در چنین محیطى رفتارها و راهنماییهاى دلسوزانه‏ى والدین، تنها به عنوان معیارهایى در مسیر انتخابهاى دائمى و آگاهانه و آزادانه فرزندان عمل مى‏كند. و این خود فرزندانند كه مسئولیت انتخاب و تعیین مسیر آینده و سرنوشت خویش را - به تناسب موقعیت‏هاى سنى و رشد عقلانى و عاطفى هر دوره - برعهده مى‏گیرند. او از كودكى بسیار پرتحرك و سرشار از جنب و جوش بود، نه از كودكان منزوى. سرى پرشور و دلى غوغائى داشت. گوئى كه در پى گمشده‏ایست كه ابتداء هر چه مى‏گردد كمتر مى‏یابدش و با چنین احساس و نیازى ناشناخته بود كه بعد از دوره‏ى ابتدائى، ادامه تحصیل در علوم جدیده را برگزید. سال سوم دبیرستان به ورزش فوتبال روى آورد و همزمان با تحصیل، عضو تیم فوتبال قم شد و مدتى نیز كاپیتان این تیم بود. او در رشته طبیعى از دبیرستان حكیم نظامى قم دیپلم گرفت. 15 خرداد سرآغاز تحولى بزرگ در زندگى احمد قیام تاریخى پانزده خرداد سال 42 كه در پى دستگیرى امام خمینى در سحرگاه پانزده خرداد اتفاق افتاد، نقطه عطف مبارزات مردم ایران و سرفصل انقلاب اسلامى، و سرآغاز هجرت و تحولى بزرگ در زندگانى «احمد» قهرمان فصل‏هاى آینده نهضت امام خمینى بود. شاهد فریادهاى حق طلبانه امام بودن و سرآسیمگى و ددمنشى رژیم شاه را دیدن و دستگیرى پدر بزرگوار را هنگام نماز شب مشاهده كردن، و در پى آن، فریادهاى «یا مرگ یا خمینى» زنان و مردان پیشتاز نهضت را شنیدن و با آنان همصدا گشتن. احمد در سحرگاه سیزد آبان 1343 دوباره شاهد محاصره منزل پدر، از سوى صدها كماندوى اعزامى از مركز و دستگیرى رهبر قیام، در حال مناجات و نماز شب، بود. حضرت امام به اهل بیت خویش سفارش مى‏كند كه در آن لحظه مداخله نكنند و در برابر آنچه كه مقدر الهى است شكیبا باشند، روح خدا خمینى كبیر را سراسیمه به تهران برده و از آنجا یكسره به نخستین تبعیدگاهش تركیه مى‏برند. رنجهاى دوران غربت و تبعید در خاندان خمینى آغاز مى‏شود. «مصطفى» در غیاب پدر پاسدارى از ارزشهاى انقلاب را برعهده دارد و دیگر اعضاى خاندان نیز هر یك رسالت خویش را در این طریق مقدس به خوبى ایفا مى‏كنند. دیرى نمى‏پاید كه فرزند برومند امام، آیت الله حاج آقا مصطفى نیز دستگیر و پس از چندى نزد پدر به تبعیدگاه تركیه و سپس عراق روانه مى‏شود. كارگزاران رژیم شاه گمان مى‏كنند آخرین سنگر را فتح كرده و پرونده‏ى نهضت را بسته‏اند، غافل از آن كه خداوند حكیم و قادر، نگاهبان نهضتى است كه آن عارف الهى بنیان نهاده است، و این خداست كه راه استمرار آن را هموار خواهد كرد. این ایام آغاز ارتباطهاى گسترده احمد با چهره‏هاى برجسته روحانیت و عناصر مبارز و قشرهاى دیگر جامعه است. او چندى است كه گمشده خویش را با آگاهى و تجربه شخصى و شناخت عمیق یافته است. نور اندشیه و راه و رسم خمینى عزیز چون خورشیدى تابناك بر پهنه قلوب حق جویان تابیده است و به ویژه نسل جوان را به بازیابى خویش و موقعیت فرهنگ و دین و كشور خود در آن زمانه پرآشوب فراخوانده است. با داشتن حجتى آشكار چون «خمینى» كه هیچ نقطه‏ى ابهامى در سراسر زندگى و اهدافش نیست، گرد جهان گردیدن و از حقیقت پرس و جو كردن آئین خردمندان نیست، و احمد در نسل خویش نخستین كسى است كه پیمان بسته تا پایان عمر در این راه مقدس گام نهد و جانفشانى كند. حضور یادگار امام بعد از تبعید پدر و برادر، در منزلى كه كانون قیامش لقب داده‏اند و حضور تنى چند از محدود یاران وفادارى كه هنوز ساواك به شناسایى و بازداشت آنان موفق نشده است، سبب گردیده تا مشعل قیام در این جایگاه شریف خاموش نگردد. نخستین سفر مخفیانه به عراق و واكنش ساواك‏ وقتى كه در بامداد سیزده آبان 43 سپاهیان اعزامى شاه و مأمورین امنیتى، امام خمینى را براى اعزام به تبعیدگاه مى‏بردند آنچنان سراسیمه و وحشتزده بودند كه اجازه ندادند تا حضرت امام وظایف خطیر «احمد» را در روزها و سالهاى آینده بازگو كند. بدین سبب، احمد از همان روزهاى اولیه‏ى تبعید امام در پى آن بود تا در اولین فرصت به محضر پدر بشتابد و تكلیف را از او بجوید. نخست، راهى به ذهنش خطور مى‏كند كه اشاره آنرا از زبان بى‏تكلف و صمیمى خود او بشنویم كه مى‏گوید: «آمدم تهران و تیم شاهین دعوتم كرد راستش خواستم به وسیله‏ى آن تیم از ایران خارج شوم و بعد برنگردم، ولى انتخاب نشدم و بحق كه انتخاب نشدم، چون سایرین بهتر از من بودند. چون در این مسئله [رفتن به خارج] شكست خوردم، آن وقت خودم دست به كار شدم و یواشكى روانه عراق شدم، از راه آبادان...» (روزنامه اطلاعات 61/2/7 مصاحبه با یادگار حضرت امام.). احمد در ایام نخستین اقامت كوتاه مدتش در نجف اشرف (در سال 44 و 45) تكمیل معارف دینى را در آنجا پى مى‏گیرد و از محضر امام و برادر ارجمندش كسب فیض مى‏كند، و حدود 5 ماه بعد - و طبعا بنا به توصیه حضرت امام - كانون گرم خانواده را به قصد انجام رسالتش در ایران ترك گفته و مخفیانه راهى وطن مى‏شود. در مسیر بازگشت در مرز خسروى بازداشت و به سازمان امنیت آنجا منتقل مى‏شود و چنانكه اسناد فوق كه تنها چند سند از صدها اسناد مبارزات او در پرونده‏هاى ساواك مى‏باشند، نشان مى‏دهند او در بازجوئیهایش زیركانه مأمورین را فریب مى‏دهد هویتش در مرز براى ساواك در این مرتبه شناخته نمى‏شود و پس از آزادى، از طریق كرمانشاه و همدان راهى قم مى‏شود. یادگار امام در زندان قزل قلعه (بازگشت از سفر دوم) احمد پس از بازگشت از عراق، تلاش خستگى‏ناپذیر خود را در تحصیل علوم دینى و دیدار از خانواده‏هاى زندانیان و تبعیدیان و انتقال پیام‏ها و سفارش‏هاى امام به منسوبین و مبارزین و نمایندگان شرعى امام در ایران و تنظیم امور بیت امام در قم، ادامه مى‏دهد. در پایان همین سال (45) دوباره عازم عراق مى‏شود و این بار مخفیانه از طریق خرمشهر به آن سوى مرز مى‏رود و پس از یك هفته مخفى‏كارى و طى طریق، خود را به نجف اشرف كه قبله‏گاه مبارزین گردیده بود مى‏رساند. در همین سفر است كه او رسما به سلك روحانیت درمى‏آید و «عمامه» را كه نشانى است بر مسئولیت‏پذیرى و تقدس راه انتخاب شده، به دست مبارك امام خمینى بر سر مى‏نهد. در این سفر نیز او ضمن فراگیرى سفارشها و وصایاى مبارزاتى حضرت امام، از فرصت استفاده كرده و از محضر درس پدر و برادر بزرگوار و دیگر اساتید حوزه نجف بهره مى‏گیرد. حضرت حجت الاسلام و المسلمین احمد خمینى اینك لیاقت آن را یافته است تا رابط رهبرى انقلاب با مبارزین مسلمان در كانون قیام یعنى ایران اسلامى باشد و از اینرو پس از چندى با ره‏توشه‏هایى گرانبها و پیامهاى مبارزاتى امام به ایران رهسپار مى‏شود. این بار نیز به هنگام عبور از مرز در روز هشتم تیر ماه سال 1346 دستگیر مى‏شود. حضرت حجة الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینى - رض - پس از تحقیق و مشورت با حضرت امام و دیگر اعضاى خانواده در تاریخ 1348/7/11 با دختر فاضله حضرت آیة الله سلطانى طباطبائى كه از خاندانهاى شریف و محترم روحانیت در قم مى‏باشند كه اعقابشان نسل در نسل از مجتهدین بنام حوزه‏ها بوده‏اند، ازدواج نمود و ثمره‏ى این وصلت مبارك سه فرزند پسر: جناب حجة الاسلام و المسلمین حاج سید حسن خمینى و جناب حجة الاسلام حاج سید یاسر خمینى و آقاى سید على خمینى مى‏باشند. این عزیزان نور چشمان حضرت امام و مورد مهر و عطوفت آن حضرت بوده‏اند و مطمئنا دعاى خیر امام خمینى و پدر نامدارى همچون حاج احمد آقا و مادر فداكارشان بدرقه راه پرمسئولیت آنان است. سفر به مكه، عراق و لبنان‏ سومین سفر یادگار امام خمینى به نجف اشرف با دستى پر از اخبار مربوط به استمرار مبارزه در ایران و مشتعل بودن مشعل قیام در حوزه‏هاى علمیه صورت مى‏گیرد. «احمد» فرزند برومند امام در سال 1352 ایران را به سوى سه مقصد مهم ترك مى‏كند: زیات خانه‏ى خدا و كسب ره‏توشه‏هاى معنوى براى جهاد در سالهاى دشوار آینده؛ زیارت مشاهد مشرفه در عراق و بوسه زدن بر ضریح مطهر مولا على (ع) مظهر عدالت و صبر و مظلومیت، و عقده گشودن دل در جوار تربت سالار آزادگان و شهیدان (ع) و یاران باوفایش، و زیارت دیگر اماكن متبركه‏ى آن دیار و دیدار با مرجع و امام و پدر بزرگوار خویش: «حضرت روح‏الله» و دیدار با مادر و برادر، كه دست ظلم دودمان پهلوى - و البته - دست جنایتكار آمریكا، آن اولیاى خدا را به دیار غربت روانه ساخته است؛ و سومین مقصد: سفر به لبنان و دیدار با فرزندان نهضت خمینى در آن سامان. «احمد» چنانكه از خدا خواسته بود این سفر پرموفقیت را نیز همچون گذشته به انجام رسانید. او سخنهاى فراوانى با پدر، از انتقال مسائل نهضت گرفته تا طرح سؤالات مربوط به دروس علمى و طرح مسائل حوزه‏ها و غیره داشت كه در این سفر بازگو نمود، كسب فیض و تكلیف كرد و از امام خویش وظایف و مأموریتهاى مقدس را براى سالهاى آینده آموخت و برگرفت، و در لبنان با امام موسى صدر مسائل منطقه و وضعیت شیعیان و مبارزه‏ى افتخارآمیزى كه در پیش روى داشتند را به ارزیابى نشست و در تماس با شهید چمران و عناصر مبارزى همچون جلال‏الدین فارسى، پیگیرى اهداف نهضت امام در آن سامان را به بحث گذاشت و مدت اندكى نیز در پایگاه نظامى شهید چمران آموزش نظامى دید و در اواخر سال 1352 به ایران بازگشت. احمد و هجرتى دیگر (چهارمین و آخرین سفر به عراق) سال 1356 سالى تعیین كننده در نهضت امام خمینى است. در این سال وقایعى به وقوع پیوست كه هر یك در اوج بخشیدن به ابعاد انقلاب اسلامى و جهانى كردن نهضت امام و تمهید مقدمات پیروزى 22 بهمن سال بعد تأثیر بسزایى نهادند و از جمله‏ى این وقایع كه خود تقدیرى است شگفت از مقدرات الهى، هجرت تاریخى یادگار امام از ایران به نجف اشرف و وقایع پس از آن و هجرت او به همراه «امام انقلاب» از نجف به پاریس است. همراه با امام در هجرت به پاریس هجرت سرنوشت‏ساز امام خمینى از نجف به پاریس، آغاز فصل فروپاشى اركان رژیم سلطنتى در ایران و بصدا آورنده‏ى زنگهاى شكست آمریكا در حساسترین و امن‏ترین پایگاهش بود. در این هجرت و ماجراى شگفت نیز، «احمد» مشاور و همراه پدر بود. و این نقش تا بدان حد آشكار و مؤثر بوده است كه حضرت امام خمینى - سلام الله علیه - حتى در وصیتنامه جاودانه‏ى خویش نیز از آن یاد كرده و تصریح مى‏فرماید كه تنها مشاور آن حركت تاریخى و تاریخ‏ساز «احمد» بوده است. سوگ امام، داغ بى‏التیام احمد كسى كه عشق را، و خمینى را، و مردم ایران را، و قدرشناسى آنان را، و رابطه خمینى و احمد را، و عشق احمد به خمینى را بشناسد، نیك مى‏داند كه داغ جگرسوز رحلت امام در شبانگاه 13 خرداد 68 با دل رنجدیده‏ى احمد چه كرده است. او 13 سال رنج مبارزه در غیاب پدر تبعیدى خویش را به شوق روزگار وصل تحمل كرده است و وقتى كه در سال 56 به نجف اشرف رسید یوسف‏وار خود را در آغوش یعقوب انقلاب و پدر غمخوار اسلام انداخت و رنجهاى دوران جدایى را گریه كرد و از آن پس لحظه‏اى از امام جدا نبود. هنوز شیرینى وصال محبوب را كامل نچشیده بود كه فرزند ارشد خمینى بزرگ و امید امام و مردم، استاد و مراد عزیزش مصطفاى انقلاب را دست ستم از آنان گرفت. تحمل داغ مرگ برادر، آنهم عزیزى چون مصطفى كه آیتى از علم و حلم و حكمت و نمونه‏اى از خصائل و فضائل پدر بود و داغ كسى كه دوران سخت مبارزه در غربت را با او تقسیم كرده بود، بسى دشوار و ناممكن مى‏نمود. به گفته‏هاى پدر ایمان كامل داشت وقتى كه از زبان پدر شنید كه این «لطف خفیه الهى» است تحملش افزون شد، چند روز بیش نگذشت كه پیش‏بینى پدر - كه گویى آینده را نیك مى‏بیند - محقق گشت و شهادت برادر آغازى شد بر قیامى كه تا دست آمریكا را از ایران اسلامى قطع نكرد، فرونخفت. و در تمام این ادوار او با پدر بود. وجودش براى امام، و هوش و كیاست و لیاقتش جاى خالى مصطفى را پر مى‏كرد. امام انقلاب با مشورت او تصمیم به هجرت به پاریس گرفت. همراه پدر به فرانسه رفت، 5 ماه در آن روزهاى پر از حادثه و ماجرا لحظه‏اى از امام جدا نشد. 12 بهمن در آن سفر شگفت و خطرخیز به ایران آمد. هنوز شب سیاه حكومت جور به پایان نرسیده بود و 10 روز به طلوع فجر انقلاب باقى بود. آمریكا 10 روز فرصت داشت تا طرح كودتاى خونینى كه ژنرالهایش قبلا تدارك دیده بودند، عملى سازد. اما سخنان بیاد ماندنى امام در بهشت زهرا، و پس از آن فرمان عزل دولت طاغوت و تعیین دولت انقلاب، و پس از آن حماسه‏ى نبرد دلاورانه‏ى 21 و 22 بهمن ماشین جنگى شاه و آمریكا را از كار انداخت. در تمام ساعات این ده روز كه هر لحظه‏اش بیم صدها خطر و حادثه‏ى شوم بود، احمد پروانه‏وار گرد امام مى‏چرخید. از آن روز فریاد و تكبیر، و از آن یوم الله كبیر، 22 بهمن، تا اینك كه دقایقى از ساعت 10 بعدازظهر 13 خرداد در سال 68 مى‏گذرد و جهان اسلام و فرد فرد ملت ایران بعد از شنیدن خبر سختى حال امام روى دل به جماران دارند و فریاد صدها هزار مؤمن در مساجد و معابر به دعا و تضرع بلند است كه مبادا آن مصیبت عظمى اتفاق افتد، او از آن روز تا این ساعت بى‏وقفه و مدام شب و روز در كنار امام، و با امام بوده است و اینك این احمد خمینى و این تنها پسر باقیمانده از عزیز عزیزان، و این داغدار مرگ مصطفى است كه در راهروى بیمارستان بقیة الله جماران دل دریائى‏اش را به خدا سپرده تا مبادا در این لحظه‏هاى سخت، تحمل از كف بنهد و مسئولیتى كه در قبال مردم و عاشقان خمینى و خواهران و مادر فداركاش دارد فراموش كند. در ارتباط با تحصیلات و بعد علمى یادگار امام چنانكه در ابتداى این كتاب نوشتم ایشان پس از اخذ دیپلم در رشته علوم طبیعى به تحصیل علوم دینى روى آورد، البته پیش از آن و توأم با تحصیل علوم جدید، نیز به فراگیرى مقدمات علوم حوزوى پرداخته بود مطالعه كتب ادبى و سیاسى و دینى و فقهى و افزایش اطلاعات علمى در رشته‏هاى مختلف از جمله علاقمندیهاى همیشگى ایشان بود و بدین لحاظ باید گفت او تا پایان عمر از هر فرصتى در این جهت استفاده‏ى كافى برده است. فراست و تیزهوشى از جمله امتیازاتى است كه تمام آشنایان آن مرحوم به آن معترفند و به همین سبب نیز دو دوره‏ى مقدماتى و سطح حوزه‏ى علمیه را با سرعت و در حد بسیار مطلوبى نزد بزرگان حوزه علمیه قم طى كرد و همزمان با تحصیل به تدریس سطوح قبلى نیز اشتغال داشت و پس از آن دروس خارج فقه و اصول را نزد اعاظم حوزه‏ى علمیه فراگرفت. مشوق و پشتوانه‏ى اصلى پشرفتها و موفقیتهاى تحصیلى ایشان، نظارت دائمى پدر بزرگوارشان بوده است. حضرت امام با وجود اقامت در نجف، هیچگاه از توجه به پیشرفت تحصیلى ایشان غافل نبوده و چنانكه در نامه‏هاى امام خطاب به ایشان (گنجینه‏ى دل، مصاحبه با آیة الله محمدى گیلانى.) ملاحظه مى‏كنیم اولین مسأله‏اى كه بعد از تذكرات اخلاقى در صدر سایر مسائل مرتبا متذكر شده‏اند همین امر مى‏باشد. اشراف حضرت امام برگذران تحصیل دوره سطح و موفقیت در پیگیرى دروس خارج فرزندشان و همچون تدریس موفق ایشان را در همین نامه‏ها به وضوح مى‏توان دید. مرحوم حاج احمد آقا وقتى كه براى پیگیرى امر مبارزه و كسب علم از محضر درس خارج فقه امام در سال 1356 به نجف هجرت نمود در سطحى از علوم حوزوى قرار داشت كه در آنجا مكاسب و كفایه مى‏گفت، مطمئنا اگر فرصتها امكان ادامه‏ى تدریس ایشان را مى‏داد و اگر اشتغالات فوق‏العاده ایشان پس از هجرت به پاریس و همراهى با امام در جریان مسائل پیش از پیروزى انقلاب نمى‏بود، همان اشتغالاتى كه امكان تدریس و افاضه علوم حوزوى را از امام نیز در این سالها گرفتند؛ با توجه به هوش سرشار و مدارج متقنى كه او در مراحل مقدماتى و سطح و خارج فقه و اصول طى كرده بود در این وادى نیز همچون وادى مبارزه و سیاست و انقلاب، چهره‏ى تابناكش روشنى‏بخش حوزه‏هاى علمیه مى‏شد. بعد از رحلت حضرت امام علیرغم محدودیتها و مشغله‏اى كه هنوز استمرار داشت، فرصتى اندك پیش آمد تا ساعاتى را به تدریس ادبیات عرب و مكاسب و كفایه بپردازند. این حقیر نیز توفیق یافتم حدود 1/5 سال از محضر درس كفایه ایشان استفاده برم. با آن كه كوچكتر از آنم كه نسبت به سطح درس ایشان و قیاس آن با دروس سایرین اظهارنظر بكنم اما انصافا و باتوجه به این كه قبلا در حوزه‏ى علمیه در محضر درس بزرگانى كه هم اینك دروس خارجشان زینت بخش حوزه‏ى علمیه قم مى‏باشد و در عداد مراجع تقلیدند چندى حاضر بوده‏ام باید گفت كه درس كفایه آن مرحوم سرشار از نكته‏بینیها و دقتهایى عالمانه و مجتهدانه بود كه غالبا مورد غفلت دیگران قرار مى‏گیرد. تسلط او بر مبانى فقه و اصول در ضمن درس كاملا مشهود بود و تا نكته‏اى را عمقا تفهیم نمى‏كرد رد نمى‏شد. خصلت امانتدارى ایشان در درسشان نیز كاملا محرز بود و به همین سبب مقید بودند قبل از درس اقوال و آراء دیگر اصولیین را در موضوع مورد بحث ببینند و لذا درسشان توأم با نقد و تطبیق بود. خودشان مى‏فرمودند و ما نیز شاهد بودیم كه گاه چندین ساعت براى دریافت علت اختلاف رأى مرحوم آخوند (صاحب كفایه) با دیگر اصولیین و یا اختلاف آراء شارحین كفایه دربرداشت از عبارت كفایه، به كتب و اقوال اصولیین مراجعه دقیق مى‏كردند. بعضى از اساتیدى كه مرحوم حاج احمد آقا نزد آنان علوم حوزوى را فراگرفته است عبارتند از: حضرت آیة الله العظمى امام خمینى (خارج فقه)، آیة الله حاج آقا مصطفى خمینى (خارج اصول)، آیة الله فاضل لنكرانى (خارج فقه) آیة الله موسى زنجانى (خارج فقه) آیة الله محمدى گیلانى (شرح منظومه)، آیة الله رضوانى (اسفار)، آیة الله ابطحى كاشانى (سطح و خارج)، آیة الله خلخالى (سطح) و آیة الله طباطبائى. ایشان علاوه بر فقه و اصول، به مباحث فلسفى و عرفانى علاقه‏اى وافر داشت و سالها از محضر درس بزرگان، شرح منظومه و اسفار آموخته بود و به دیگران نیز تعلیم داده در باب منطق و فلسفه غرب نیز مطالعات گسترده‏اى داشت و مكتبهاى فلسفى و سیاسى معاصر غرب را مى‏شناخت و نقد مى‏كرد. در شعر و ادب فارسى نیز پر مطالعه بود و بخصوص اشعار عرفانى حافظ و مولانا و سعدى و حضرت امام را بخوبى مى‏شناخت و غزلیات فراوانى از حافظ و سعدى را حفظ بود. در تفسیر معانى اشعار عرفانى بزرگان ادب فارسى، نظریات كارشناسى و متقنى داشت كه گاه اهل فن را بشگفتى وامى‏داشت. ذوقى لطیف و شاعرانه داشت و از هنر و رشته‏هاى هنرى استقبال مى‏كرد و در برخى از آنها نیز سررشته داشت. در وادى سیاست با آن كه مدرك سیاسى نگرفته بود؛ به اعتراف دوست و دشمن یكى از برجسته‏ترین نظریه پردازان سیاسى جمهورى اسلامى و بلكه جهان اسلام بود. در پیش‏بینى اهداف و عملكردهاى آتى دشمنان و شناخت مسائل جهانى چنان بود كه كمتر موردى در جلسات مهم تصمیم گیرى‏ها مى‏توان یافت كه وى به استدلال بر نظریه خویش پرداخته باشد و آگاهان حاضر در جلسه و حتى كارشناسان متخصصى كه قبلا در آن مسأله نظر مخالف داشته‏اند به رأى ایشان گرایش نیابند. نقش راهگشاى نظریات او را در جلسات سرانه سه قوه و شوراى عالى امنیت ملى و مجمع تشخیص مصلحت نظام قبلا از زبان رهبر فرزانه‏ى انقلاب اسلامى نقل كردم. شناخت وى از جریانات و افراد و گروه‏هاى سیاسى پرشمار تاریخ معاصر ایران و آشنایى به مبانى و مواضع و شیوه‏هاى سیاسى هر یك از آنان و حتى شناخت او از چهره‏ها و اشخصا ذى‏نفوذ در هر یك از این جریانات و نقاط ضعف و قوت آنها و همچنین شناختش از جریانهاى داخل روحانیت و حوزه‏هاى علمیه و آشنایى او با بسیارى از پدیده‏هاى سیاسى تاریخ معاصر جهان و احزاب سیاسى عمده در كشورهاى بزرگ به حدى بود كه به جرأت مى‏توان گفت وى از نادر افرادى بود كه در این جهت، هم از قدرت درك و تحلیل بسیار بالایى برخودار بود و هم آگاهیهاى فراوان و عمیقى از افراد و چهره‏ها و احزاب و ایدئولوژى‏هاى آنان داشت و باید گفت كه حافظه او در مسائل سیاسى روز، دائرةالمعارفى جامع و كم‏نظیر بود. بیمارى و رحلت جانگداز یادگار امام صبحگاه روز 21 اسفند 1373 خبر بسترى شدن یادگار امام، نخست موجى از نگرانى در جماران و دقایقى بعد در شهر تهران و پس از آن در سرتاسر ایران پدید آورد و ساعاتى بعد با پخش خبر، به طور رسمى از صداى جمهورى اسلامى، در ایران غوغایى برپا شد كه تنها نمونه آن را در پخش خبر بیمارى امام دیده بودیم. گزارشات بعدى حاكى از آن بود كه عارضه قلبى و تنفسى ناگهانى در حالت خواب سبب ایست كامل قلب و تنفس براى لحظاتى گردید و همین امر موجب بروز سكته مغزى شده است. خانواده‏ى معزز و رنجكشیده‏ى آن مرحوم، كه خود در یكایك رنجهاى دوران مبارزه و فداكارى‏هاى یادگار امام سهمى برابر با او داشته است، به محض اطلاع، درخواست كمك مى‏كند و با توجه به مجاورت منزل با بیمارستان تخصصى قلب و عروق (بقیة الله) بلافاصله امدادگران حاضر شده و پس از اقدامات ضرورى امدادى، به فوریت او را به بیمارستان منتقل مى‏كنند و با استفاده از تجهیزات كامل سى. سى. یو فعالیتهاى فورى پزشكى آغاز مى‏شود و لحظاتى بعد اطباء متخصص و برجسته، از تخصصهاى مختلف به محض شنیدن خبر، سرآسیمه خود را بر بالین آن عزیز مى‏رسانند و كار تشخیص و مداوا با سرپرستى جناب آقاى دكتر عارفى و نظارت و همكارى آقاى دكتر طباطبائى (متخصص قلب، و برادر همسر گرامى حاج احمد آقا) آغاز مى‏شود. عزیزى كه ناباورانه هم‏اكنون روى تخت بیمارستان در حالت اغما خوابیده است نورچشم ملت ایران و یادگار خمینى كبیر و پشتوانه‏اى مستحكم براى نظام و انقلاب است. رهبر معظم انقلاب اسلامى و ریاست جمهورى اسلامى و رئیس مجلس شوراى اسلامى و بسیارى از مسئولین و بلندپایگان كشور بى‏درنگ به عیادت فرزند شایسته امام و انقلاب مى‏شتابند. اقشار مختلف مردمى كه خبر را پیش از دیگران شنیده‏اند بسوى جماران در حركتند. تیم پزشكى با بسیج امكاناتى كه از سوى مسئولین امر دستور آن صادر شده است هر آنچه كه در توان دارد به كار مى‏گیرد و همزمان، انواع آزمایشهاى ممكن و متداول در پزشكى را براى تشخیص منشأ عارضه‏ى قلبى انجام مى‏دهد. كلیه گزارشات پزشكى حاكى از آن است كه جز ایست ناگهانى قلب و متعاب آن اختلال شدید در دستگاه تنفسى و سپس سكته‏ى مغزى چیز روشن دیگرى به چشم نمى‏خورد. فضاى عمومى كشور با پخش اخبار صادقانه ولى نومید كننده‏ى تیم پزشكى چنان غمگرفته و حزن‏آلود مى‏شود كه توصیف آن جز با بودن در آن فضا و همنوا شدن با مردم ممكن نیست و قلم از بیانش عاجز است. مردم دسته دسته و فوج فوج براى برپایى مراسم دعا و تضرع به درگاه خداوند عازم مساجد و اماكن مذهبى مى‏شوند. كوچه‏هاى جماران و خیابانهاى اطراف آن در تمام ساعات شاهد بسیجیان و خانواده‏هاى شهدا و دلدادگان كوى خمینى است كه خانه و كاشانه را رها كرده و سر بر دیوار نهاده و بغض خویش را آهسته گریه مى‏كنند مبادا كسى تصور كند كه دیگر تفسیر كلام خمینى را از «احمد» نخواهد شنید. احمد تجسمى است از روح زیباى خمینى. پنج روز سرتاسر ایران و هر جا كه در جهان نام مبارك خمینى به بزرگى برده مى‏شود، دستهاى میلیونها انسان مؤمن به دعا و فریاد استغاثه بلند، و صداى هق هق گریه از دلهاى شكسته در كوچه پس كوچه‏هاى جماران بتدریج بلندتر، و فضاى حزن‏انگیز ایران هر لحظه اندوهبارتر، و دلهره و اضطرابها هر آن افزونتر، و نذر و نیازها فراوان و بیشمار مى‏شدند. سیل نامه‏ها به جماران و دفاتر مسئولین نظام و صدا و سیما سرازیر بود، مردمانى كه قدر خمینى و قدر خاندان او و نضهت الهى او و یارانش را مى‏شناختند ایثارگرانه و با التجاء و التماس خواستار اهداء قلب و اعضاى حیاتى بدن به فرزند امامشان بودند. به خدا سوگند كه راست گفت حضرت روح الله آن جا كه فرمود: «من با جرأت مدعى هستم كه ملت ایران و توده‏ى میلیونى آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله، صلى الله علیه و آله، و كوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن على، صلوة الله و سلامه علیهما، مى‏باشند» (وصیتنامه سیاسى الهى حضرت امام خمینى.). در میان نامه‏هاى رسیده مواردى به چشم مى‏خورد كه یكایك افراد خانواده با ذكر مشخصات كامل خود و گروه خونى و اطلاعات پزشكى مربوط به قلب و كلیه و ریه‏ى خویش و با اعلام اینكه به بیمارستان مراجعه كرده و از سلامت اعضاى خود اطمینان یافته‏اند و با دادن شماره تلفنهاى متعدد از خود و همسایگان و منسوبین مصرانه خواستار اعلام نیاز تیم پزشكى شده‏اند تا به محض اطلاع در بیمارستان حاضر شده و قلبشان را تقدیم فرزند امام كنند. و تنها مكاتبه نبود، افراد متعددى همه روزه در جلو بیمارستان صف كشیده بودند تا نوبت را از دیگران در اهداء قلب خویش بستانند! براستى جز در مكتب عشق و ایمان به ولایت كدام فرهنگى و ملتى را این چنین بزرگوار و وارسته سراغ دارید؟ با وجود اعلامهاى مكرر رادیو مبنى بر عدم نیاز به اهداء قلب، مراجعه این قبیل فداكاران و اصرار آنها بر تماس با پزشكان تیم و سماجت آنها در اهداء قلب بدانجا كشیده بود كه كار را بر مأمورین و مسئولین بیمارستان و نیروى انتظامى دشوار ساخته بود. با طولانى شدن مدت بیمارى و حالت بحرانى یادگار امام و پخش خبرهاى موذیانه‏ى رادیوها و خبرگزارى‏هاى بیگانه، دشمنانى كه از هر فرصتى براى ضربه زدن به وحدت و همدلى مردم استفاده مى‏بردند شایعات بى‏اساس را دامن مى‏زدند و از سوى دیگر شدت علاقه عاطفى مردم به فرزند امام و جوانى ایشان و غیرمترقبه و ناگهانى بودن بیمارى وى و عدم امكان عیادت عمومى از ایشان به دلیل رعایت اجتناب ناپذیر مراقبتهاى بهداشتى ویژه در بخش قلب زمینه سازى طبیعى پذیرش برخى از این شایعات را نزد ساده‏لوحان فراهم مى‏ساخت و البته سود آن را دشمن مى‏برد. كه باید براى این بیمارى مزمن فرهنگى با كار عمیق فرهنگى چاره‏اى اندیشیده شود و راه بر سوء استفاده‏ى دشمن در چنین شرایطى مسدود گردد. به هر حال پس از پنج روز، تلاش خستگى ناپذیر تیم پزشكى نتیجه‏اى نبخشید و «احمد خمینى» همان كسى كه نامش، و یادش و تصویرش و فداكارى‏هاى بیمانندش تا ابد در كنار نام مبارك «امام خمینى» در قلب و روح و روان عاشقان انقلاب اسلامى پرجلوه و پراثر باقى خواهد ماند، نداى حق را در شامگاه 25 اسفند 1373 لبیك گفت و به آرزویى كه در تمام ایام بعد از رحلت امام براى آن لحظه شمارى مى‏كرد یعنى ملاقات با پدر در پیشگاه حضرت حق، رسید و جهانى از مؤمن‏ترین بندگان خدا را در سوگ خویش عزادار ساخت. «انا لله و انا الیه راجعون». فریاد شیون و زارى دوباره از جماران برخاست، ایران در رثاى سردار نامدار نهضت خمینى كبیر یكپارچه مى‏گریست. و چه سوزناك و جانگداز گریه مى‏كردند مردمانى كه دیگر عطر خمینى را از وجود نازنین احمد در فضاى جماران، و صداى دل‏انگیز یادگار عصر حماسه‏ى خمینى را نخواهند شنید، پرچمهاى سیاه عزا بر در و دیوار شهرها آویخته شد. فرداى آن روز (صبح 73/12/26) دهها هزار تن از پیروان امام از سراسر كشور به تهران آمده بودند تا در مراسم وداع با پیكر مطهر یادگار امام و تشییع و تدفین آن عزیز با صدها هزار زن و مرد تهرانى در ادامه‏ى راه او و دفاع از ارزشهایى كه او مدافع آنها بود و تجلیل از خدمات بى‏حد و حصر فرزند امام به انقلاب و نظام اسلامى همصدا شوند.

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 19 مهر 1395  - 6:34 PM

جستجو



در وبلاگ جاری
در كل اينترنت

نویسندگان

امکانات جانبی