ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع :
فریبا مقصودی، در سال ۱۳۴۰ در کرمانشاه، پا به عرصۀ وجود نهاد، پدر و مادرش هر دو اهل هنر بودند و او در محیطی رشد یافت که با هنر، بیگانه نبود و از همان کودکی، به خوشنویسی علاقه نشان میداد، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همان کرمانشاه گذراند و سپس وارد دانشگاه شد و در زمان انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها، برای تفنّن و پر کردن اوقات فراغت، در کلاسهای آموزشی خوشنویسی ثبت نام کرد، بی خبر از آن که رشتهای بر گردنم افکنده دوست/ میکشد هرجا که خاطر خواه اوست. این گونه بود که در دریای خط، آنچنان با موجهای نخستین، همراه شد که بازگشت از آن، امکانپذیر نشد و عطای دانشگاه را به لقایش بخشید و سر بر زانوی ریاضت در محضر کلام جانان، به سلوک هنری پرداخت. پس از چهار سال، مراحل متوسط، خوش، عالی و ممتاز را گذراند و اکنون نزدیک به بیست سال است که در زمینۀ خوشنویسی، فعالیت مستمر دارد و در کلاسهای متعدّد انجمن خوشنویسان ایران، دانشگاه و کلاسهای آزاد، مدرّس است و دورههای مختلف کلاسهای تحلیلی و تئوری را گذرانده است. وی بیش از پانزده اثر را در زمینه هنر خوشنویسی خلق کرده است که از این آثار میتوان به «یادنامۀ علّامه طباطبایی»، «یادنامۀ شهید مرتضی مطهری»، «مناسک حج»، «تاریخ شعر و ادبیات کرمانشاهان (۵ جلد)»، «دیوان سید یعقوب ماهیدشتی»، «دیوان پرتو کرمانشاهی»، «شرح زیارت عاشورا (هزار صفحه)»، «خطبههای حضرت زهرا(س)»، «کلّیات دیوان حافظ»، «مناجات حضرت علی(ع)»، «بوستان سعدی» و «دو بیتیهای باباطاهر عریان» اشاره کرد. وی در این راه، از محضر استادانی چون «ابولفضل عطوفی کرمانشاهی»، «عبدالله جوادی کرمانشاهی»، «معینالکتّاب اصفهانی»، «غلامحسین امیرخانی» و آیتالله حاج سید «مرتضی نجومی»، استفاده کرد و از آنها درس و مشق گرفت و با تعبیر رؤیای صادقهای، از همان آغاز هنرجویی، به خوشنویسی قرآنی روی آورد و به قول علّامه طباطبایی (ره): من خسی بی سر و پایم که به سیل افتادم/ او که میرفت، مرا هم به دل دریا برد. فریبا مقصودی در سال ۱۳۷۶، به عنوان نخستین زن خوشنویس نستعلیق کلّ قرآن کریم در جهان اسلام، موفّق به دریافت لوح تقدیر از مقام معظّم رهبری و رئیس جمهور شد و انگیزۀ خود را از کتابت قرآن کریم، مصرعی از مولانا می داند که: من به خود نامدم این جا که به خود باز روم…». وی در سفرهای متعددی که به کشورهای اسلامی داشت، با اساتید برجستۀ هنر خوشنویسی و کاتبان قرآن و صاحبنظران قرآنی، ملاقات و دیدار کرد ولی آنها از دریافت و توجّه به قرآنهای نستعلیق، به خاطر عدم تطبیق املایی با نسخۀ معروف امام ـ که مقبول جهان اسلام است ـ مسامحه میکردند. بنا بر این، از خدا خواست و به حضرت فاطمه (س) و امام علی(ع) (قرآن ناطق)، متوسّل شد و از پیشگاه پیامبر(ص) همّت طلبید تا آرزوی دیرینه و رؤیای صادقهاش را به ظهور برساند، بنا بر این، برای نخستین بار، خط نستعلیق را بر اساس نسخۀ امام بر بالهای جهانگیر، پرواز داد و به فتح این قلّه، نائل آمد. این مجلّد کلام الهی، به خط نستعلیق و با اسلوب رسم الخط عثمان طه است و نخستین قرآنی است که به این ترتیب خوشنویسی شد. این قرآن، پیوندی در بین فرهنگ هنری ایران و شبه قاره، با رسم الخط اصیل قرآنی ـ که مقبول جهان اسلام است ـ به وجود آورده است؛ به علاوه، هماهنگ کردن این صفحات و تبدیل آنها از خط نسخ به نستعلیق، کار واقعاً دشواری بوده است. مطابقت بیش از ششصد صفحه از قرآن عثمان طه با این قرآن و مطابقت اعراب و شمارۀ صفحات، کار سختی بوده و نیازمند اندیشهای خلّاق و پویا و این، از ویژگیهای منحصر به فرد این اثر است. از دیگر ویژگیها این که این مصحف این است که، به صورت پشت و رو خوشنویسی شده است، در صورتی که معمولاً یک رو خوشنویسی و بعد در چاپ تنظیم میشود. میتوان گفت برای هر کلمه، وسواس و دقّت لازم به کار رفته است تا اشتباه و لغزشی در کار نباشد. همچنین این قرآن نخستین قرآنی است که یک زن خوشنویس، در جهان معاصر، کتابت کرده است و از لحاظ صحّت متن هم از سوی دارالقرآن، مجوّز دریافت کرده است و در هیئت کارشناس هنر، ممتاز شناخته شده است. خطوطی مثل نسخ عثمانی، نسخ ایرانی، طغرا، رقاع، ریحان، ثلث و محقّق، در جهان اسلام، معروف و مشهورند با این حال، همیشه قرآن در کشورهای عربی، با خط نسخ عثمانی نوشته و چاپ شده است و این یعنی عدم خلّاقیت در ارائۀ کلام الهی، امّا در ایران، مسئله، شکل دیگری دارد و با ظهور شاه اسماعیل صفوی، نخستین قرآن نستعلیق در ایران نوشته شد، در همین زمان، خط نستعلیق، عمومیت یافت، به شکلی که حواشی کتابهای طلّاب علوم دینی نیز از حالت نسخ، خارج و به صورت نستعلیق نوشته شد. خط نستعلیق، باز هم گسترش یافت تا آن جا که خط رسمی علویان به شمار آمد و این شیوۀ نگارش، تأثیرات عمیقی بر جوامع فرهنگی ـ اسلامی در ایران، هند و حتی ترکیه، عثمانی و دیگر کشورها گذارد. مقصودی، از جمله هنرمندانی است که عقیده دارد: هزاران راه بهتر برای ارائۀ این کتاب آسمانی، وجود دارد؛ چرا که خط نسخ، خط خشک و بیتحرّکی است. در نهاد ایرانیان، حرکت و هارمونی بیشتری نسبت به اعراب وجود دارد؛ فرد ایرانی، با حرکت و خلّاقیت، زندگی میکند، ایرانی، همه چیز را زیبا میخواهد و همین زیباخواهی، ایرانیان را وا میدارد تا از بهترین عوامل، رنگ و حتی اندیشه، در به سر انجام رساندن کاری استفاده کنند و همیشه قرآنهای ایرانی، بهترین و ظریفترین قرآنهای جهان بودهاند؛ ظریف و بسیار دقیق و زیبا. در کشورهای عربی مثل سوریه، استقبال ناشران، دانشجویان و خوشنویسان عرب از این قرآنِ به خط نستعلیق، بسیار عالی بوده است و همه اذعان میداشتند که این قرآن را به راحتی میتوان تلاوت کرد. او از تأثیر این قرآن، بر روی خود حرف میزند و معتقد است که عشق، از اعتقاد سرچشمه میگیرد، وقتی استعداد، با عشقْ عجین شد، هنر به وجود می آید و هنر، وقف اعتقاد میشود. در هر مسلک و آئینی، هنر، تجلّی خاصی دارد. هنر، بدون اعتقاد، راه به جایی ندارد. حال اگر این هنر در خدمت قرآن باشد ـ که میعادگاه عشق است ـ اوج عشق است و چیزی بالاتر از قرآن کریم وجود ندارد. او در دوران تدریس، همواره سعی کرده است تا مقلّد و بیتحرّک نباشد و با نوآوری در هنر و بویژه در خوشنویسی، کاملاً موافق است، البته نه هر نوآوری و ساختارشکنیای، وی معتقد است که اگر نوآوری در هنر خوشنویسی، بدون پشتوانۀ سنّتی باشد، راه به جایی نخواهد بُرد؛ چرا که بدون توجّه به سنّت نمیتوان هنر نو، خلق کرد. وی تاکنون نمایشگاههای انفرادی بسیاری را برپا کرده است و روزانه چندین ساعت از وقتش را با خوشنویسی و قلم و نی و دوات، سر میکند و باقی روز را به امور خانه و آشپزی مشغول است.