ملیت : ایرانی - قرن : 4 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(339 / 338 -260 / 259 ق)، ریاضیدان، عارف، فیلسوف، دانشمند، حكیم و موسیقیدان. ملقب به معلم ثانى. در فاراب ماوراءالنهر به دنیا آمد. بیشتر عمر خود را در بغداد گذرانید و اكثر كتابهاى خود را در آنجا نوشت. فارابى همچنین سفرهایى به شام، مصر، حران و مرو داشت و در آنجا به تعلیم و تألیف مشغول بود. او نزد استادانى چون متى بن یونس و یوحنا بن حیلان فلسفه آموخت. از شاگردان فارابى، یحیى بن عدى مىباشد. فارابى مانند صوفیان زندگى مىكرد و از موسیقى علمى نظرى اطلاعات زیادى داشت، وى كتابى هم در این فن نوشته است. بیشترین اهمیت او در شرح آثار ارسطو است و به همین سبب او را معلم ثانى نامیدهاند. وى در دمشق درگذشت. از آثار او: «احصاء العلوم»؛ « آراء اهل المدینه الفاضله»؛ «عیون المسائل»، در منطق؛ «الجمع بین رأیى الحكیمین» افلاطون و ارسطو، در حدوث عالم؛ «اغراض ما بعدالطبیعه»؛ «تحصیل السعاده»؛ «رساله فى (ماهیه) العقل»؛ «السیاسه المدنیه»؛ «رساله فى اثبات المفارقات»؛ «المدخل الى (صناعه) الموسیقى»، كه قفطى در «اخبار العلماء» و صفدى در «الوافى بالوفیات» آن را «كتاب الموسیقى» ذكر كردهاند و گفته شده كه وى این كتاب را به درخواست وزیر ابوجعفر محمد كرخى نگاشته است.[1] ابونصر محمد بن محمد، فیلسوف بزرگ اسلام در نیمهى دوم قر. 3 و نیمهى اول قر. 4 ه. (و. فاراب 260 ه.ق/ 874 م.- ف. دمشق 339 ه.ق/ 950 م.) فارابى از ماوراءالنهر براى تحصیل علوم به بغداد رفت و بعد از آموختن عربى در حلقهى درس ابوبشر متى بن یونس حضور یافت و چندى بعد به حران رفت و از یوحنا بن حیلان بخشى از منطق را فراگرفت و به بغداد بازگشت و به تكمیل فلسفه مشغول شد. فارابى همهى كتب ارسطو را به دقت مورد مطالعه و تحقیق قرارداد و به معانى آنها وقوف تام و در شرح و تفسیر آثار ارسطو مهارتى خاص یافت و بدین جهت او را «ارسطوى ثانى» یا «معلم ثانى» نامیدند. فارابى از بغداد به مصر رفت و از آنجا به خدمت سیفالدوله ابوالحسن على بن عبداللَّه بن حمدان تغلبى پادشاه حلب و دمشق و شام درآمد و در كنف حمایت وى به تعلیم و تألیف مشغول گردید تا در سن 80 سالگى درگذشت. فارابى به ثروت و زینت دنیوى بىمیل بود و به امر مسكن و پیشه توجهى نداشت و غالب اوقات خویش را در تنهایى بسر مىبرد. اهمیت فارابى بیشتر در شرحهاى اوست بر آثار ارسطو و به سبب همین شروح هم او را «معلم ثانى» خوانده و در مقام بعد از ارسطو، قرار دادهاند. فارابى مانند بسیارى از فلاسفهى اسكندریه و خاور نزدیك كه مىكوشیدند بین عقاید افلاطون و ارسطو را التیام دهند، در كتبى كه به بحث در اتفاق آراء افلاطون و ارسطو اختصاص داده سعى بلیغ در این راه به كار برده است و كتاب «الجمع بین رأیى الحكیمین: افلاطون الالهى بین رأیى الحكیمین: افلاطون الالهى و ارسطو طالیس» را در این باب تألیف كرده. فارابى در رسالهى فصوصالحكم براى اثبات توحید بیشتر به اصول و عقاید نو افلاطونیان و عرفا نزدیك شده و در رسالهى آراء اهل المدینة الفاضلة تحت تأثیر افلاطون قرار گرفته و سعادت بشر را در ایجاد اجتماع كاملى دانسته است كه همانند اجتماع روحانى باشد. فارابى مانند همهى دانشمندانى كه در تمدن اسلامى عنوان فیلسوف داشتهاند از همهى علوم عهد خود مطلع و در آنها صاحب تصانیفى بوده است. اطلاعات وى در ریاضیات خوب ولى در طب متوسط و در موسیقى بسیار بوده است. روش فلسفى او را باید فىالحقیقه یك روش نو افلاطونى اسلامى نامید و این همان روشى است كه پیش از فارابى به وسیلهى كندى شروع شد و بعد از او از طرفى در آثار اخوانالصفاء و از طرفى دیگر در كتب ابوعلى سینا به مرحلهى كمال رسید. معذلك فارابى در بعض موارد با كندى و ابوعلى سینا اختلاف دارد و همچنین چون آثار او تحت تأثیر سه روش عمدهى افلاطون و ارسطو و فلوطینس واقع است گاه موارد اختلافى در آنها مشاهده مىشود و وجه اشتراك همهى این آثار با یكدیگر عبارتست از تركیب عقاید مذكور با اصول دینى اسلامى. به نظر فارابى بىسعادت و عظمت مقام فیلسوف در ترك علایق و تجرد و گوشهگیرى است. حاصل علم و مقدمهى سعادت اخلاق است و عالمى كه از مبانى اخلاقى پیروى نكند از سعادت كمال برخوردار نیست. اثر فارابى در فلاسفهى بعد از خود بسیار بوده است و با این حال از انتقادات برخى مانند ابن رشد آسوده نمانده است. ابنرشد در چند مورد از كتاب تهافت التهافت بر فارابى تاخته و او را در شمار متكلمان قرار داده است نه در زمرهى فیلسوفان. فارابى را در حدود صد تألیف است و مهمترین آنها عبارتند از: رسالة فى مبادى آراء اهل المدینة الفاضلة، مقالة فى معانى العقل، عیونالمسائل، فصوصالحكم، رسالة فى السیاسة، المسائل الفلسفیة، احصاءالعلوم، اغراض ارسطو طالیس فى كتاب ما بعد الطبیعة، رسالة فى اثبات المفارقات. ابونصر محمد بن طرخان بن اوزلع و یا محمد بن محمد بن محمد بن طرخان حكیم و فیلسوف ترك معروف به (معلم ثانى). تولد این دانشمند بزرگ در (فاراب) و شهرتش نیز فارابى از اكابر فلاسفه نامى و حكماء اسلامى قرن چهارم زمان آلبویه مىباشد و چون ارسطوى حكیم مشهور به معلم اول است وى را معلم ثانى گویند. در میان حكماء كسى به پایه وى نرسیده و در قوه مدركه داراى اولین درجه بوده و ابنسینا با آن همه جلالت و نبوغ علمى كه داشته از كتابهاى او استفاده شایانى نموده و در مصنفات خود از انوار علمیهاش اقتباس مىكرده است. از همین جهات است كه در كلمات اكابر و بزرگان به استاد الفلاسفه و ملكالحكما توصیف شده است و او اولین حكیم و فیلوسفى است كه در دوره اسلام ظهور كرده و نام فاراب را به تمام جهان رسانیده. اجمالا فارابى در زادگاه خود شهر فاراب علوم اولیه را فراگرفته و مسافرت به بلاد ایران نموده و به زبان فارسى و السنه دیگر آشنا شده و مسافرت به بغداد نموده و زبان عربى را هم در آنجا آموخته و با صاحب بن عباد و شیعیان آنجا مصاحبت داشته و پس از تكمیل حكمت و فلسفه در حران و غیره در بغداد به تحصیل ریاضیات و فنون حكمت اشتغال و تمام كتب ارسطو را تتبع و ممارست نموده و گویند وقتى از او پرسیدند تو داناترى یا ارسطو در پاسخ گفت اگر من زمان ارسطو را درك مىكردم هر آینه بزرگترین شاگردان او مىشدم. قاضى نوراللَّه شهید شوشترى در مجالس المؤمنین خود او را بسیار ستوده و گوید: وى معلم مقالات اهل یونان و متمم كمالات نوع انسان بوده است. از آثار فارابى است 1- آراء اهل المدینة الفاضله والمدینة الجاهله والمدینة الفاسقه والمدینة المبدلة والمدینة الضاله كه در مصر و لیدن چاپ شده و مرحوم علامه تهرانى در الذریعه خود در چندین مورد استظهار كرده كه فارابى شیعه مذهب و به عصمت ائمه طاهرین علیهمالسلام معتقد بوده است. 2- الابانه 3- ابطال احكام النجوم 4- احصاء العلوم و چهل كتاب دیگر كه جمعاً 44 تألیف مىشود وفات این نابغه اسلامى در سال 337 یا 39 یا 40 و یا 344 واقع شده و سیفالدوله حكمران شام با جمعى بر وى نماز خوانده است از اشعار فارسى كه به او نسبت مىدهند این رباعى است. اسرار وجود خام و ناپخته بماند وان گوهر بس شریف ناسفته بماند هركس بدلیل عقل چیزى گفته آن نكته كه اصل بود ناگفته بماند (خلاصهاى از ریحانةالادب و غیره) ابونصر فارابى محمد بن محمد، از همهى علوم عهد خود مطلع و در آنها صاحب تصانیفى بوده است. اطلاعات وى در ریاضیات خوب ولى در طب متوسط و در موسیقى بسیار بوده است.