ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : مردان موسیقی سنتی و نوین ایران (جلد پنجم)
در یكى از محلههاى تهران قدیم، معروف به گارماشین دودى (پاماشین) یا به بیان روشنتر «چاله میدان» كوى یاورخان كه از فرعىهاى كوچه حاج علیرضا یخچالى بود ساعت 12 ظهر سه شنبه ماه شعبان 28 حوت «اسفندماه» سال 1302 خورشیدى فضلاللَّه اویسى دیده به جهان گشود. هنوز به هفت سالگى نرسیده كه خداوند كریم لطف و محبت خود را شامل او كرد و عشق به موسیقى شعله دلنواز خود را به جانش افكند. گرامافون كوكى تازه در آن زمان به ایران رسیده بود و میان اهل دل و ذوق غوغایى به پا كرده بود، چرا كه خوانندگان معروف آن ایام چون: اقبالالسطان آذر، حسین طاهرزاده، قمرالملوك وزیرى، ایرانالدوله، حسن قصاب، روحانگیز، جلال تاجاصفهانى، رضاقلى ظلى، جناب دماوندى، و دیگران كه دیروز فقط عدهیى از خواص با هزینهاى شیرین و نسبتا سنگین از آواى دلنشینان بهره مىجستند، اكنون بىمنتى به خانه مردم راه یافته و تصنیفها و آهنگهاى جانبخش آنها كه در صفحات متعدد ضبط شده بود، قبلهگاه جان مشتاقان بود. هنگامى كه شادروان حسین اویسى پدر فضلاللَّه گرامافون را با صفحات هنرمندان مشهور روز به خانه آورد. نقطه عطفى در زندگى او آغاز شد و وى هر وقت امكانات به او اجازه مىداد در ساعات تنهایى با این جعبه جادویى خلوت مىكرد و سراپا به صدایى كه از درون آن هنگام گذرادن صفحات بیرون مىآمد گوش فرا مىداد و در دنیایى ماوارى جهان خاكى بر امواج ارتعاشات موسیقى مىگشت و به دنبال آن به خلوت زیرزمین خانه مىشتافت و خود به تمرین شنیدههایى كه از گرامافون به گوشهایش رسیده بود، مىپرداخت و بدین ترتیب به جهان پهناور موسیقى پا نهاد و كشانیده شد چه بسا كه مرحوم مادرش ناخودآگاه نخستین الهامبخش او دراین زمینه بوده است زیرا كه وقتى با آواى روحنواز خود پاى گهواره خواهر شیرخوارش ترانههاى خوانندگان آن روز را به صورت «لالایى» زمزمه میكرد، تار و پود وجودش را به ارتعاش در مىآورد. در این مورد فضلاللَّه اویسى مىگوید: «به یاد مىآورم كه كوچه پس كوچههاى آن روزى منازل مجاور، بهترین محل تمرین آواز براى من بود و شبها هر وقت پدرم مرا براى خرید مىفرستاد، با خواندن اشعارى، صداى آوازم در كوچههاى تنگ و تاریك تهران آن روزى مىپیچید. همین كه به سن بلوغ رسیدم به محضر استادان فن آن زمان راه یافتم و نخستین استادم حسین تعزیهخوان بود. او كه مردى مسلط بر تمام رموز و ردیفها و گوشههاى موسیقى ایرانى بود مرا با این هنر آشنا ساخت. سپس چندى بعد به سراغ حسنخان لحنى معروف به حسن قصاب رفتم». فضلاللَّه اویسى در طلب معشوق خویش رنجها دید و به اصطلاح معروف شبها و روزها و ماهها و سالها دود چراغ خورد تا خداى موسیقى او را به بندگى پذیرفت. در اینجا توضیح این نكته به عنوان یكى از ضروریات واجب است براى نسل جوان و آن اینكه در آن روزگاران، خوانندگان از فرصتهاى به دست آمده حداكثر استفاده را مىكردند، یكى از آن فرصتهاى مناسب، سى روز مبارك رمضان بود كه خوانندگان جهت درك فیض و همچنین تمرین آواز، سحرها به پشتبامها یا گلدسته و منارهها مىرفتند و به درگاه خداوند منان به مناجات مىپرداختند. وى نیز از این قاعده مستثنى نبود و او هم چون دیگر خوانندگان اغتنام فرصت كرده، در شبهاى ماه رمضان هر سحر به بام خانه مىرفت و دستگاه كاملى را به مدت یك ساعت با اشعار پرشور و دلنشین از شعراى نامدار به خصوص خواجه عبداللَّه انصارى اختصاص مىداد و ضمنا همسایگان را نیز براى تهیه و خوردن سحرى با صداى ملكوتیش بیدار مىكرد. اگر شبى به طور تصادفى وقفهاى به جهاتى در مناجات براى وى پیش مىآمد و مناجات آن شب تعطیل مىشد، فرداى آن شب همسایگان با اخلاص و نكتهسنج اظهار تأسف مىكردند كه شب گذشته چون از مناجات خبرى نبود، بنابراین آنها از خواب بیدار نشدهاند و به همین دلیل از خوردن سحرى كه تنها عامل توانمندى یك روزهدار مىباشد، محروم ماندهاند. مراد از تذكار مطالب فوق این بود تداعى شود اویسى جهت دستیابى و نیل به اهدافش به هر چیزى دست مىیازید و این اشارات بیانگر این معنا است كه او از هیچگونه تلاش و كوشش مضایقه نمىكرد و در این راه نیز مكتب استادان چندى را درك كرد من جمله: حسین طاهرزاده، قمرالملوك وزیرى، حسن سنجرانى، ابراهیمخان منصورى، اركستر ابراهیم سرخوش، اركستر قاسم نیكپو و اركستر شاپور نیاكان و... فضلاللَّه اویسى دیگر عضو پیوسته و دائم محفل استادان و هنرمندان موسیقى شده بود و با آنها حشر و نشر مداوم پیدا كرده بود و هماكنون خاطرات به یاد ماندنى و تابناك آن روزگاران است كه مذاق جانش را شیرین مىكند، خاطراتى كه با استادان و هنرمندان هنر موسیقى ایران نظیر: على تجویدى، حسین یاحقى، مهدى خالدى، محمدحسین محمودى، اكبر محسنى، نصرتاللَّه سپهرى، اصغر زارع، عباس شاپورى، محسن چراغچى، حسین روانبخش، سید اكبر امینى، احمد فرخزاد، حشمت جودكى، شاپور نیاكان، ابراهیمخان منصورى، «ویولن»، موسىخان معروفى، علىاكبر شهنازى، حبیباللَّه صالحى، اكبر جدیكار، عباس داوچى، قاسم غراب «فاریا» اصغر كردبچه، فرخ حدادى، نصراللَّه دلارامجو، محمدعلى مانى، اكبر فروردین، شهبازى «تار»، رضا گلشنراد، محمد شیرخدایى، مرتضى گرگینزاده، حسین وكیلى، جواد فكرى «قرهنى»، فضلاللَّه یاریارى، صبا اصفهانى، شاطر اصفهانى «نى»، اكبر تجویدى، حسن ناصرخانى، اصغر بیكزاده، «فلوت»، بهرام بدخش، منصور صارمى، ابراهیم سلمكى «سنتور»، پرویز فرصت «عود»، آرامى «كمانچه»، حسین كهندانى، مصطفى غراب «آواز و ضرب»، حسین خرسندى ، جهانگیر ملك، حسین همدانیان، دلشاد، نصراللَّه معمارپور «ضرب»، محمد رسایى، جلال تاجاصفهانى، داریوش رفیعى، حسن یكرنگى، على مستوفى، عباس نوروزى معروف به (سبزى كار)، احمد ابراهیمى، على درویش، محمد صدیق، محمد خاتمى، حسین مدنى، حبیب وزیرى، امیر عسگرى، على نوایى معروف به (عندلیب)، ستار روشن، احمد كوكبى، رضا شاهمرادى، منوچهر شفیعى، محسن انصافگر معروف به (برنجى)، رضا مهدیه «آواز». فضلاللَّه اویسى اندیشمند جستجوگر را جز هنر موسیقى فضیلتهاى دیگرى هم هست. در ورزش، رشته كشتى، زیبایى اندام، آكروبات، صنایع ظریفه و شعر و شاعرى هم مورد قبول اهل فن است. كتابهاى پرمغز «گلبانگ اویسى» و «هفت شهر عشق»، «نفایس اویسى» از آثار نایاب اوست و كتاب سنگین دیگرى را تحت عنوان «گنج بىرنج»، (ارمغان اویسى) زیر چاپ دارد كه حاصل چهل و چند سال تجربه و مطالعه او است كتابى كه تا امروز مشابه آن در ایران انتشار نیافته و جلوهاى از عمق فكرى و احاطه ادبى وى مىباشد و مىتواند به صورت كتابى مرجع مورد استفاده خاص و عام قرار گیرد. اینك یكى از سرودههاى وى: سپر ستمگران هرگز نشد كه عقده ز دل، واكند كسى دردى ز لطف و مهر، مداوا كند كسى قطع نظر، ز مردم دنیا، بود ضرور آرامش ار بدهر تمنا كند كسى لاف گرهگشایى مردم، شنیدهام لیكن ندیدهام گرهى واكند كسى نامى ز مردمى به جهان مانده است و بس لب را بدین فسانه، چرا واكند كسى بیگانه است آنكه تو پندارى آشناست با دیو و دد، كه دیده كه سودا كند كسى جز اهل معرفت، مده ره در حریم خویش تا غیرتت ز حیله تماشا كند كسى مكر و فسون و حیله شده شیوهاى رواج دیگر نه جاى شبهه كه حاشا كند كسى هر كس ستم، به نسبت قارون همى كند یكدم مروتى شده آیا كند كسى قارون هلاك گشت زافزونى زرش دیگر طمع چه دولت دنیا كند كسى نام وفا بود سپر این ستمگران جز ایزد این جماعت و رسوا كند كسى خوردى بسى فریب اویسى ز ناكسان این نكته را چگونه هویدا كند كسى پوشیدهدار نزد خلایق شكیب خویش این راز سر به مهر، نه افشا كند كسى