مشاهیر ایران و جهان - شیرخدایی، محمد

راسخون راسخون راسخون
انجمن ها انجمن ها انجمن ها
گالری تصاویر گالری تصاویر گالری تصاویر
وبلاگ وبلاگ وبلاگ
چندرسانه ای چندرسانه ای چندرسانه ای

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : مردان موسیقی سنتی و نوین ایران (جلد اول)

محمد شیرخدایى به سال 1305 در محله بازارچه سعادت تهران در یك خانواده‏ى متدین چشم به جهان گشود، پدرش حاج میرجواد كاشانى كه مردى مذهبى بود همیشه مدت 6 ماه از سال را در كربلا بود و 6 ماه دیگر را در تهران به سر مى‏برد. یك روز محمد كه طفلى بیش نبود در محله‏شان با بچه‏هاى هم‏سن و سال خود مشغول بازى كردن بود كه شخص دوره‏گرد ژولیده مو و سیه‏چرده و قوزى با «نى‏لبك» خود، آهنگى محزون مى‏زد و مى‏رفت، او بازى را رها كرده و دنبال او مى‏رود و گم مى‏شود و همین امر موجب مى‏شود تا شب كتك مفصلى از پدرش بخورد. از این قضیه چندى مى‏گذرد تا پدرش مجدداً عازم كربلا مى‏شود و او كه عشق نواختن «نى‏لبك» در وجودش خانه كرده بود، در غیاب پدر موقع را مغتنم شمرده و از مادرش مبلغ سى‏شاهى مى‏گیرد و یك «نى‏لبك» مى‏خرد و مدت دو ماه پیش خود مى‏زند و رفته‏رفته یكى دو آهنگ را به طور غلط و دست و پا شكسته یاد مى‏گیرد تا این كه پدرش از سفر مى‏آید و وقتى مى‏فهمد كه محمد «نى‏لبك» مى‏نوازد، «نى» او را شكسته و سیلى محكمى به گوش او مى‏زند و مى‏گوید: «مى‏خواهى مطرب شوى؟» ولى محمد جوابى نداشت كه به او بدهد و صبر مى‏كند تا او دوباره به سفر برود و همین كه پدر به كربلا مى‏رود، او از عمه‏اش كه وى را بسیار دوست داشته، پول گرفته و یك «نى‏لبك» دیگر مى‏خرد و شروع به تمرین مى‏كند، محمد در این هنگام در كلاس سوم دبستان ثریا واقع در محله سید نصرالدین خیابان خیام درس مى‏خواند كه وارد پیش‏آهنگى شد و در آنجا بود كه به او فلوت یاد دادند و اولیاء آنجا متوجه هوش و ذوق او در نواختن این ساز شدند و چون زود به این ساز آشنایى پیدا كرد، خودش معلم شاگردان شد و یك دست لباس پیش‏آهنگى به عنوان كادو به او دادند. در كلاس پنجم ابتدایى بود كه مدرسه‏ى موزیك اعلام كرد پنجاه نفر شاگرد جهت یك دسته اختصاصى مى‏خواهد او با برادر بزرگترش این مطلب را در میان گذاشت و او محمد را تشویق مى‏كند تا در این مدرسه نام‏نویسى كند ولى شهریور 1320 و وقایع مربوط به آن پیش مى‏آید و مدرسه به هم مى‏خورد تا این كه در هنرستان عالى موسیقى ثبت نام مى‏كند و در سلك شاگردان آن هنرستان درمى‏آید ولى یك روز آقاى كلنل وزیرى سرپرست و روح‏اللَّه خالقى معاون هنرستان، اعلام مى‏كنند كه هر كس ساز بادى مى‏زند باید تار هم بنوازد و در نتیجه او با این ساز هم آشنایى پیدا كرد. شیرخدایى در سال 1324 سولیست رادیو شد و صداى سازش از راه رادیو پس از اعلام نام او توسط گوینده به گوش پدرش كه در عراق بود مى‏رسد و او پس از مراجعت به تهران به مادر او مى‏گوید: «آخرش این پسر مطرب شد!» و مدت یك سال با او حرف نمى‏زند، تا این كه عاقبت او را مى‏بخشد. شیرخدایى با اركسترهاى انجمن موسیقى ملى، به رهبرى روح‏اللَّه خالقى، اركستر بزرگ رادیو، به رهبرى ابراهیم‏خان منصورى، استاد مهدى خالدى، مجید وفادار و.. همكارى داشته و درباره‏ى به وجود آمدن آرم «گلهاى جاویدان» روزى مرحوم داود پیرنیا به او مى‏گوید براى ضبط چند گوشه از دستگاههاى موسیقى ایرانى با «قره‏نى» به اداره‏ى هنرهاى زیبا بیاید و او به آن اداره مى‏رود، استودیوى ضبط آنجا كه یك اتاق كوچك بود و هنوز «اكو» به ایران نیامده بود درهاى «كاریدور»ها را بستند و او در بیرون استودیو شروع به زدن «قره‏نى» ساز اختصاصى خود كرد و صدا از استودیو به اتاق فرمان مى‏رود و ضبط مى‏شود. یك ماه بعد داود پیرنیا آن را آرم برنامه‏ى همیشه جاوید «گلهاى جاویدان» قرار مى‏دهد. او اولین برنامه‏ى «گلهاى جاویدان» را با همكارى: غلامحسین بنان، حسین یاحقى، على تجویدى، لطف‏اللَّه مجد، حسین تهرانى اجرا كرد و بعداً با آقایان: استاد صبا، محجویى، خالدى، ورزنده همكارى داشته. او مدتها سمت كارشناس هنرستانهاى شبانه‏روزى استانهاى: كرمان، سیستان و بلوچستان و مازندران را به عهده داشت و همین امر موجب گردیده بود كه در فعالیتهاى او در رادیو وقفه ایجاد شود. محمد شیرخدایى، آهنگهاى بسیارى ساخت كه از میان آنها بیشتر به: «مادر»، «صلاى عشق» و «چرا نگفتى» علاقمند است.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 8 آبان 1395  - 9:06 AM

جستجو



در وبلاگ جاری
در كل اينترنت

نویسندگان

امکانات جانبی