مشاهیر ایران و جهان - افتخاری، پرویز

راسخون راسخون راسخون
انجمن ها انجمن ها انجمن ها
گالری تصاویر گالری تصاویر گالری تصاویر
وبلاگ وبلاگ وبلاگ
چندرسانه ای چندرسانه ای چندرسانه ای

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : مردان موسیقی سنتی و نوین ایران (جلد چهارم)

علم موسیقى و هنر والا و ارزشمند آن، مسئله‏اى است كه هر انسان بااحساس و صاحبدل و عارفى را از هنر صنف و طبقه به سوى خود جذب مى‏نماید به طورى كه ما میان دوستداران موسیقى صنوف مختلفى را از قبیل: دكتر، مهندس، تكنیسین، كارگر، كارمند، دانشجو، پیشه‏ور و... مى‏بینیم كه در جوار كار اصلى خود، چه خالصانه به سوى موسیقى آمده و ساعاتى از زندگى خویش را اختصاص به هنر موسیقى داده‏اند، از علاقمندان به این هنر باید از دكتر پرویز افتخارى، دكتر جراح و دندان‏پزشك نام برد كه به سال 1325 در شهرستان شاهرود متولد شد و هم‏اكنون در زادگاه خود به مداواى بیماران مى‏پردازد و در ضمن عشق به موسیقى و نواختن ساز سنتور، با تار و پود وى به هم آمیخته گردیده است، وقتى از ایشان سؤال كردم كه چگونه به موسیقى علاقمند و بدان روى آورد، در جواب گفت: «از زمان كودكى تا آنجا كه بیاد دارم به موسیقى علاقمند بودم. علاقه و كنجكاویم به هنگام گوش دادن به صداى تار مرحوم پدرم كه با ساز آشنا بود و گوشه‏هایى را خوش مى‏نواخت روزبه‏روز تشدید گردید. بیاد دارم كه در منزل گرامافونى داشتیم بین صفحه‏ها یك صفحه قدیمى كوچك و یك طرفه وجود داشت كه روى آن نوشته شده بود «رنگ عربى سنتور على‏اكبرخان شاهى» (كه بعدها متوجه شدم كه همان رنگ فرح در دستگاه همایون است كه شاید اشتباه چاپى بود) با اینكه كیفیت صدا خیلى خوب نبود اما صداى سازهاى تنهاى او آن‏چنان بر من تأثیر نهاد كه در ضمیر خود نیز آن را همیشه مى‏شنیدم. من تا آن هنگام حتى نمى‏دانستم سنتور چیست. چگونه سازى است و اصولاً ساختمان تركیب و طریقه‏ى نواختن آن چگونه است. بعدها یك روز در منزل مادربزرگم یك جعبه قدیمى پیدا كردم كه درون آن سازى وجود داشت با التماس قرار شد كه فقط چند دقیقه آن را نگاه كنم و این خود غنیمتى بود. از آن به بعد به هر بهانه‏اى به خانه مادربزرگ مى‏رفتم و قرار بر این مى‏شد كه در ازاى كمك در كارهاى خانه كه شاید ساعتى طول مى‏انجامید دقایقى با آن ساز كه فهمیدم سنتور است خلوت كنم. بالاخره بعد از مدت‏ها سنتور را به من بخشیدند. كار من با گوش دادن به صفحه‏هاى قدیمى مختلفى از هنرمندان دیگر و عیناً پیاده كردن آن روى سنتور شروع شد. گفتم كه صداى سنتور على‏اكبرخان شاهى در ذهن من تصویرى برجاى نهاده بود كه هرگز در رادیو شبیه به آن را نمى‏یافتم تا این كه صداى ساز مرحوم رضا ورزنده را روزهاى چهارشنبه ساعت یك بعدازظهر پخش مى‏شد شنیدم و گمشده خویش را را بازیافتم این ندا به درستى در گوش جواب تمامى خواسته‏ها و نیازهاى روحى مرا از گذرگاه موسیقى اجابت مى‏نمود. من نمى‏دانم چرا شاید در آن روزگاران اصلاً غیر از مرحوم ورزنده كس دیگرى در برنامه ساز تنها یا برنامه‏هاى دیگر سنتور نمى‏نواخت یا شاید بى‏توجهى از من بود. به هر صورت این صدا، صداى آشناى من بود و با تمامى هستى‏ام و احساسم بدان عشق مى‏ورزیدم و آن را نكته به نكته و مو به مو حفظ مى‏كردم و در تار و پود وجودم جاى مى‏دادم. خودآگاه یا ناخودآگاه دنباله‏روى سبك وى كار و بار من شد. حدود بیست سال در این رهگذر ممارست و پیگیرى نمودم، ردیف‏ها و گوشه‏ها را از اساتید از طریق گوش دادن و تا حدودى هم نت‏خوانى آموختم و با سازهاى دیگر از جمله تار و سه‏تار و پیانو این مهم را دنبال نمودم. عشق به موسیقى و جذبه خاص ساز ورزنده مرا كه همواره طلبه‏اى در این فن بوده‏ام ناخودآگاه به طرف تكوین و تمرین اصول و سبك او كشانده و پیروى او نمود، تاكنون به غیر از دوره‏اى كه با اركستر دانشگاه همكارى داشتم هرگز كار اجرائى رسمى در هیچ جا نداشته‏ام موسیقى را براى خود و دوستان و آشنایان علاقمند اجراء كرده‏ام و احیاناً براى اهل موسیقى و اهل فن هرگز كارى ارائه نداده‏ام ولى در جرگه‏ى همكاران شغلى و دوستان و آشنایان همواره سعى من بر آن بوده كه آنان را با موسیقى اصیل الفت داده و حداقل علاقمندشان نمایم و خدا را شكر كه در این مورد بسیار موفق بوده‏ام. در چند سال اخیر چندین تجربه درباره‏ى ساختن چند سنتور كسب كردم كه خوشبختانه همگى جوابگوى نیاز روحى من از نظر كیفیت و جنس صدا واقع گردیده‏اند در این مورد نیز از كمك‏هاى استاد محترم آقاى ابراهیم قنبرى نیز كه باصفا و یكرنگى و بى‏غل و غش تجربیات گرانبهاى خویش را در اختیارم مى‏گذاشت بهره‏ها گرفته‏ام. خلاصه این كه شاید خیلى‏ها كلمه‏ى تكنیك را بهانه‏اى یا دلیلى براى مقایسه و در نهایت تضعیف كار استاد مرحوم ورزنده مورد اسفتاده قرار دهند كه به عقیده این جانب این‏گونه استفاده كردن از واژه تكنیك به ویژه در موسیقى ایرانى جایز نیست كه این خود برمى‏گردد به نحوه نگرش به فلسفه موسیقى و در این خصوص به موسیقى ملى، كه داراى ویژگى‏هائیست كه نهایت تكنیك كار نوازنده را بدانجا مى‏كشاند كه بتواند احساسات فردى و درونى خویش را كه احساساتى هنرمندانه و ظریف و لطیف و... مى‏باشد بگونه‏اى كه همگان را خاصه خاصان را خوش آید بیان كند و اگر جز این است من از آن بى‏خبرم به هر صورت با توصیف فوق بعضى از اساتید خود تكنیك‏اند به عبارتى خود ردیفند و از آنها نباید سراغ ردیف و تكنیك گرفت. تكنیك و ردیف از آن آنانست كه دریابند و در آغاز راه و البته براى ایشان از هر واجب واجب‏تر همان است».

نویسنده : نظرات 0 شنبه 8 آبان 1395  - 9:06 AM

جستجو



در وبلاگ جاری
در كل اينترنت

نویسندگان

امکانات جانبی