ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : مردان موسیقی سنتی و نوین ایران (جلد چهارم)
عباس احمدى، یكى از چهرههایى است كه در موسیقى سنتى، به شیریننوازى در محافل دوستان و آشنایان مشهور است. وى به سال 1300 خورشیدى در شهر مقدس مشهد متولد شد و تحصیلات ابتدایى را در دبستان علمیه و متوسطه را در دبیرستانهاى فردوسى و شاهرضا (ع) به پایان برد. صداى خوب و رسا در خانواده او موروثى بود و مادر و دائى وى از صداى بسیار خوب بهرهور بودهاند به طورى كه در زمان مظفرالدین شاه دائى وى با صداى خوب و رسایى كه داشت یكى از اذانگوهاى خوب شهر سیرجان كرمان بوده است. عباس احمدى از كودكى به دنبال پدر در شهر مقدس مشهد به جلسات نوحهخوانى، سینهزنى و جلسات قرآن مىرفت و از همان كودكى شروع به خواندن اشعار مذهبى در این مجالس مىنمود، صداى خوب وى خیلى زود طرفداران فراوان پیدا كرد به طورى كه در مدرسه در مسابقات شاهنامهخوانى در میان ده نفر، اول شد و براى خواندن شاهنامه در جشن هزاره فردوسى انتخاب گردید و در مقابل مهمانان داخلى و خارجى این وظیفه را به خوبى انجام داد و پس از آن از وى دعوت به عمل آمد تا در نمایش یوسف و زلیخا كه در سالن شیر و خورشید وقت مشهد اجرا مىشد شركت كند. عباس احمدى، ردیفها و گوشههاى آواز ایرانى را از روى صفحات گرامافون كه با خواندن، خوانندگانى نظیر: جواد بدیعزاده، سید حسین طاهرزاده، قمرالمولك وزیرى، تاج اصفهانى، ادیب خوانسارى، روحانگیز و تعداد دیگرى از نامآوران موسیقى سنتى ایران فراگرفت و سعى مىكرد كه از مكتب هر یك از ایشان بهرهاى برگیرد، ولى از كلاس ششم ابتدایى با یكى از همكلاسىهاى خود كه مشق تار مىكرد به نواختن این ساز علاقمند شد و از آن زمان روى به یادگیرى این ساز كرد ولى آن را به واسطه تحصیل جدى دنبال نكرد. تا این كه به دانشسرا جهت تحصیلات عالیه راه یافت، در دانشسرا، هفتهاى یك ساعت درس موسیقى بود كه معلم آن هنرمندى بود به نام مبشرى كه سرود و تئورى علم موسیقى را به دانشجویان مىآموخت. وى در سال دوم دانشسرا كه مشغول تحصیل بود، یك ساز تار را به بهاى 30 ریال براى خود خریدارى كرد و از آن زمان به طور سینه به سینه و از راه گوش دادن به نواختن هنرمندان مشغول فراگیرى نواختن ساز تار شد و پس از این كه موفق به دریافت لیسانس شد به شهرهاى فردوس و گناباد به مأموریت رفت و چون در این شهرها تنها بود امكان تمرین براى او زیاد بود، لذا این تمرینات موجب پیشرفت نوازندگى وى شد، پس از مدتى به مشهد منتقل شد و در محافل فرهنگى و هنرى این شهر مشغول نوازندگى و خواندن شد و در سال 1330 به تهران منتقل و به وزارت آموزش و پرورش رفت و با سمت ناظم دبستانهاى اوحدى و كاخ مشغول خدمت گردید. در اسفندماه سال 1335 به اداره هنرهاى زیباى كشور منتقل شد و به سمت بازرس آن اداره مشغول انجام وظیفه شد و سپس به عنوان رئیس اداره خدمات، رئیس اداره آموزش و فعالیتهاى هنرى در مؤسسات آموزشى كشور همكارى نمود و در سال 1343 از دانشگاه تهران موفق به اخذ درجهى لیسانس باستانشناسى شد ولى هیچگاه موسیقى اصیل سنتى ایران كه با خون او عجین شده، از وجود و تار و پود او بیرون نرفت بلكه روز به روز عشق و علاقه او به این هنر والا و عاطفى افزونتر گشت به طورى كه هر وقت احساس تنهایى مىكند ساز تار را چون دوستى دیرینه و باوفا در آغوش مىگیرد و با او به راز و نیاز مىپردازد و با خواندن اشعارى از مولانا، سعدى و حافظ از گذشتهها و خاطرههاى خود یاد مىكند. وى علاوه بر نواختن تار با نواختن ویولن نیز آشنایى دارد ولى ساز تخصصى او تار مىباشد كه موسیقى را فقط به خاطر نفس موسیقى و دل خود فراگرفت و دنبال كرد.