مشاهیر ایران و جهان - نی‏داود، مرتضی

راسخون راسخون راسخون
انجمن ها انجمن ها انجمن ها
گالری تصاویر گالری تصاویر گالری تصاویر
وبلاگ وبلاگ وبلاگ
چندرسانه ای چندرسانه ای چندرسانه ای

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : مردان موسیقی سنتی و نوین ایران (جلد اول)

مرتضى نى‏داود، در خانواده‏اى موسیقى دوست، در تهران چشم به جهان گشود پدرش «بالاخان» نوازنده‏ى تنبك بود. مرتضى در سن پنج‏سالگى، نزد خود با تار آشنا شد و با زحمت، نواهایى از آن استخراج مى‏كرد. پدرش به استعداد او پى برد و فرزند را نزد اساتید زمان به آموزش گذاشت. نخست نزد دو تن از تارنوازان گمنام به مدت كوتاه و سپس نزد میرزا حسینقلى، بزرگترین استاد زمانه به شاگردى رفت. محیط خانواده نى‏داود محیط آرامى آكنده از ساز و موسیقى بود به خصوص جو آن زمان كه خالى از هرگونه موسیقى مبتذل و وارداتى بود، در پرورش ذوق وى سهم بسیار داشت. نى‏داود پس از گذراندن دوره ردیفهاى میرزا، نزد بهترین شاگرد او درویش خان رفت و كار خود را ادامه داد. نى‏داود جوان، بهترین و محبوب‏ترین شاگرد درویش شد و ضمن اتمام دوره‏ى كلاسهاى وى، سرپرستى قسمتى از اداره امور كلاس را به عهده گرفت و طى سالها، به دریافت سه مدال از دست درویش، خان نائل شد (مس، نقره و طلا). بالاخان مایل نبود كه موسیقى، پیشه‏ى آینده‏ى نى‏داود شود لیكن موسیقى، تا سالها پیشه‏ى اصل هنرمند جوان شد و برادرانش، موسى و سلیمان (كه چندى پیش فوت كرد) نیز همراه او بودند. طى مجالست با هنرمندان در محافل مختلف، با نوازندگان ارزنده‏ى دیگرى آشنا شد كه بعدها جزو دوستان و همكاران هنرى او شدند؛ نى‏داود جوان پس از چند سال، كلاس تعلیم تار را در خانه‏ى خود به خصوصى دایر كرد و به تعلیم شاگردان پرداخت. از خصوصیات منحصر به فرد او، غریزه‏ى قوى او در كشف استعدادهاى جوان و ناشناخته بود و تعلیم آنان. قمرالملوك وزیرى، غلامحسین بنان، ملوك ضرابى و چند تن دیگر از كسانى هستند كه قسمتى (یا همه) از رشد و ترقى خود را مدیون مساعى نى‏داود هستند. در این سالها، او به همراه قمرالملوك وزیرى كنسرتهاى متعددى در تهران، شیراز، اصفهان، همدان و مشهد برپا كرد و در همدان به همراه عارف قزوینى كنسرتهاى متعددى داد كه بسیار مورد توجه واقع شد. نى‏داود جوان در حدى از رشد و تعالى بود كه اساتید كهنسال و زبده‏ى موسیقى نیز با رغبت همراه وى مى‏نواختند و كنسرت مى‏دادند (از جمله: طاهرزاده، حاج خان، نایب اسداللَّه و درویش خان) در تهران، همراه با پیانوى مرتضى محجوبى و آواز تاج اصفهانى كنسرتى از طرف روزنامه‏ى ناهید داد و تاج در حضور فرخى یزدى مدیر روزنامه طوفان این شعر فرخى را بخواند و آواز این طلبه‏ى جوان بسیار مورد توجه واقع شد: فرخى از زندگى خوش است به نانى گر نرسد آن هم اضطراب ندارد هنگام وفات درویش خان نیز به همراه پیانوى مرتضى محجوبى و آواز دوامى و طاهرزاده، كنسرتى به یاد درویش داد. از سال 1307 كه دوباره ضبط صفحه در ایران رواج یافت، نى‏داود صفحاتى از خود به یادگار گذاشت كه بسیار از آنها ماندگارترین آثار در موسیقى ایرانى هستند. غیر از تكنولوژى‏هایش، مهمترین صفحات او همراه آواز قمرالملوك وزیرى است، غیر از اینها، نى‏داود چندین تصنیف از عارف را به همراه قمر در این صفحات خوانده است و نظر به این كه این تصانیف در زمان عارف پر شده است، از لحاظ درستى اجرا، اصیل‏تر و معتبرتر از اجراهایى است كه در سالهاى بعد از این آثار شد (از جمله: «گریه كن كه گر» در مایه دشتى كه باید كلنل محمدتقى‏خان پسیان سروده شده است. كو «چه شورها» در شور). در این صفحات (كه بسیارى از آنها دوباره با آواز ملوك ضرابى كاشانى ضبط و منتشر شد) ویولن موسى‏خان نى‏داود: ضرب رضا روانبخش و پیانوى مرتضى محجوبى، ساز نى‏داود و آواز قمر همراهى كرده است. از زیباترین تصانیفى كه در آن دوره حاصل این همكارى بود، تصنیف دشتى «آتشى در سینه دارم جاودانى» است كه شعر آن از پژمان بختیارى است. نى‏داود، پس از تعطیل كلاس خود در خیابان ناصریه (ناصر خسرو امروز)، با اجازه وزارت فرهنگ آن روز، در كوچه بختیارى‏ها در خیابان علاءالدوله (فردوسى امروز) مدرسه‏اى دایر كرد كه آن را به یاد استاد خود، مدرسه درویش نامید. در این مدرسه، تار و سه تار، ویولن و آواز تدریس مى‏شد. نى‏داود با نیروى بسیار و دلسوزى به كلاس تدریس پرداخت و تا سالها، تا زمانى كه ضعف و پیرى بر او غلبه نكرده بود به كار تدریس ادامه مى‏داد. معروفترین كسانى كه در این مدرسه به تعلیم موسیقى پرداختند و یا معلومات خود را تكمیل كردند عبارتند از: قمرالملوك وزیرى و ملوك ضرابى كاشانى (آواز)، حسن عذارى (استاد تار و موسیقیدان بنام آذربایجانى)، ارسلان درگاهى (سه‏تار)، حسین سنجرى (تار). لازم به تذكر است كه ویولن در این مدرسه به شیوه كمانچه كشهاى قدیم تدریس مى‏شد و طرز آموزش و نواختن، همان روش حسین‏خان اسماعیل‏زاده و علیرضاخان چنگى بود. از سال 1319 كه رادیو افتتاح شد، وى به همراه بزرگانى چون: صبا، قمر، محجوبى، شهنازى، درگاهى، روانبخش، سماعى و دیگران به نوازندگى پرداخت. اما هیچگاه از رادیو و طرز اداره آن تشكیلات راضى نبود و عاقبت از آنجا بیرون آمد و دیگر به رادیو بازنگشت و تا سالها، علیرغم عدم رضایت باطنى او، از نوارهاى سابقش استفاده مى‏شد. در سالهاى بعد، نسل جدیدى از تارنوازان و سه‏تار نوازان به جاى او و شهنازى و درگاهى آمدند كمه مشهورترین آنها جلیل شهناز، احمد عبادى، لطف‏اللَّه مجد و فرهنگ شریف هستند. نسل جدیدى كه همراه با خود، شیوه‏اى از نوازندگى را آوردند كه با قدما تفاوت بسیار داشت. نى‏داود در این سالها، از آنجا كه دیگر در اداره رادیو كارى نداشت و مدرسه موسیقى او نیز به خاطر غیرانتفاعى بودنش، كفاف تأمین معاش او را نمى‏كرد، به تجارت پردات و فعالیت خود را در زمینه موسیقى به همان مدرسه منحصر كرد، روش تعلیم او در مدرسه همان روش تدریس میرزا حسینقلى و درویش بود و مبانى آموزش و اجراى موسیقى سنتى، دقیقاً همان بود كه نى‏داود خود در كودكى و جوانى از این اساتید آموخته بود. در آن سالها، او و چند تن دیگر مانند: سعید هرمزى، نورعلى برومند، سلیمان امیرقاسمى، عبداللَّه دوامى، ارسلان درگاهى كسانى بودند كه آرام و بى‏صدا، شیوه‏ى قدیم را حفظ كردند و تعلیم دادند. مرتضى‏خان نى‏داود در فاصله سالهاى 1325 -1355 عملاً دیگر در رادیو و سازمانهاى دولتى مربوط به موسیقى ظاهر نشد و فقط دو سه بار به دادن كنسرت پرداخت كه آخرى آنها در مرداد سال 1338 به یاد قمرالملوك وزیرى بود. مهمترین خدمت نى‏داود، ضبط ردیفهاى موسیقى ایران در نوار است كه از مهمترین مراجع براى پژوهش موسیقى سنتى به شمار مى‏آید. در دهه 1350 رادیو از او دعوت به این كار كرد. نى‏داود با وجود كهولت سن، پذیرفت و طى ماهها كار، تعداد 297 نوار آماده شد كه شامل تمام محفوظات این پیر استاد بود از آموخته‏هایش. و شامل گوشه‏هایى مهجور كه اكثر موسیقیدانان میانسال و جوان ایرانى را با آنها آشنایى نبود. جالب توجه این كه نى‏داود، با این كه از طرف مسئولین رادیو اصرار فراوانى شده، در قبال این زحمت طاقت‏فرسا هیچگونه هدیه و پولى را نپذیرفت و اظهار داشت: «من براى وطنم ایران این كار را كرده‏ام... دلم به همین خوش است. دیگر موسیقى ما نمى‏تواند پایمال بدخواهان شود». در اواخر دهه‏ى 1350، استاد پیر به همراه فرزند و خانواده‏ى خود به خارج از كشور مهاجرت كرد و اكنون نیز در آن سوى آبها، به یاد ایران و موسیقى است و هنوز مى‏نوازد، با موسیقى و براى موسیقى زنده است و مى‏گوید اگر روزى دستهایم از كار بیفتد، خواهم مرد. مرتضى نى‏داود، از لحاظ ارزشیابى موسیقیایى، یك نوازنده‏ى كامل‏العیار موسیقى سنتى ایران است و ادامه‏ى منطقى راه افرادى چون: آقا غلامحسین، میرزا حسینقلى و درویش‏خان. هرگاه صفحات نى‏داود شنیده شود این پیوستگى عمیق و ریشه‏دار بیشتر مشخص مى‏گردد. از امتیازات خاص نى‏داود در نوازندگى، پنجه و مضراب بسیار پرقدرت است كه در بین نوازندگان هم عصرش به ندرت نظیر او یافت مى‏شود. به خصوص در نواختن ضربى‏ها كه نى‏داود در آن، مهارت كاملى را داراست (به خاطر فراگیرى تنبك در حین آموزش كه از اركان آموزش موسیقى سنتى در قدیم بوده است). ایمان او به مبانى موسیقى سنتى و اجراى اصیل و درست آنها است و پرهیز از اختلاط كوركورانه موسیقى غربى با ایرانى و پرهیز شدیدتر از بدعت‏گذاریهاى نابخردانه در نوازندگى. در تصنیف‏سازى و ساختن پیش‏درآمد، چهار مضراب و رنگ نیز نى‏داود تابع قدما است و ساخته‏هایش در سبك درویش‏خان و ركن‏الدین مختارى است ولى از لحاظ ارزش و زیبایى، همطراز بهترین آنها نیست. خلاقیت و سازندگى او هنوز هم ادامه دارد و جاى آن است كه این نواها از طرف نزدیكان او به درستى ثبت و ضبط شود و به یادگار بماند. و سخن آخر، آنچه كه نى‏داود را جانشینى خلف براى درویش مى‏سازد، اخلاق انسانى و نجابت عظیم اوست كه همواره مورد نقل و تأیید اساتید موسیقى بوده است. خوشرویى، حوصله‏ى زیاد، عزت نفس و مناعت طبع او به خصوص هنگام كنسرتهایش (كه همه‏ى آنها به نفع امورات خیریه و ایتام بود) و عدم استفاده مادى از مدرسه‏اش، آن هم در زمانى كه موسیقى را وسیله‏اى براى تجارت قرار مى‏دادند، وى را در این جایگاه رفیع مستحكم‏تر مى‏سازد!. (1369 -1280 ش)، موسیقیدان. در تهران به دنیا آمد. پدرش از نوازندگان ضرب و موسیقى بود. وى ابتدا تار را بدون استاد مى‏نواخت و سپس نزد رمضان خان ذوالفقارى و آقا حسینقلى شاگردى كرد، آنگاه به مكتب درویش خان رفت و از آن استاد بهره‏ها برد و حتى موفق به دریافت مدال مخصوص تبرزین گردید. مرتضى خان مانند پدر، موسیقى را شغل خویش قرار داد و كلاس آموزش تار دایر كرد. وى آهنگ‏هاى زیادى مانند پیش درآمد، تصنیف و رنگ به سبك استادش، درویش خان ساخته است. نى داوود در خیابان علاءالدوله (فردوسى كنونى) مدرسه‏اى دایر كرد و نام آن را به یاد استادش، درویش نهاد. در این مدرسه تار، سه تار، ویولون و آواز تدریس مى‏شد. از معروفترین شاگردان آن مدرسه، قمرالملوك وزیرى و ملوك ضرابى كاشانى در آواز، حسن عذارى و حسین سنجرى در تار و ارسلان درگاهى در سه تار را مى‏توان نام برد. وى همراه قمرالملوك كنسرت‏هاى متعددى را در تهران، شیراز، اصفهان، همدان و مشهد برپا كرده است. پس از افتتاح رادیو تهران همراه دیگر هنرمندان در آنجا به نوازندگى پرداخت. مهم‏ترین خدمت نى داوود، ضبط ردیف‏هاى موسیقى ایران در نوار است كه از مهم‏ترین مراجع براى پژوهش موسیقى سنتى به شمار مى‏آید. او به دعوت اداره‏ى رادیو حدود دویست و نود و هفت نوار را طى ماهها تلاش آماده كرد كه شامل تمام موسیقى ایرانى و دستگاه‏ها و گوشه‏ها و ردیف‏ها بود. از امتیازات خاص نى داوود در نوازندگى، پنجه و مضراب بسیار پرقدرت اوست. او همچنین با عارف قزوینى آشنا بود و در آخرین كنسرت وى با نام «نامه‏ى عارف» نوازندگى كرد. نى داوود تصانیفى نیز در دستگاه‏هاى ماهور، شور، سه گاه و ابوعطا دارد. وى سرانجام در آمریكا درگذشت.[1] «مرتضى، نزن، بس كن كه بیچاره شدى!» این سخنانى بود كه بالاخان پدر استاد مرتضى نى‏داود، وقتى به او گفت كه در طبقه پائین خانه نشسته بود و صداى ساز زیباى استاد را كه در طبقه بالا مى‏نواخت مى‏شنید. راستى آیا كسى كه وارد عالم هنر مى‏شود، بیچاره مى‏شود!؟ آیا رمانتیسم یا احساس‏گرائى هم همین حرف را مى‏زند؟ جواب دوگونه است: آرى: یعنى هنرمند فنا شده قرن خویش است زیرا به دنبال احساس خویش مى‏رود! و نه: چه اگر هنرمند، هنر را وارد زندگى خویش نكند و فقط از كنارش رد شود، بیچاره نمى‏شود، هم هنرمند است و هم اهل زندگى! در حقیقت در خانواده نى‏داود كسى نیست كه اهل هنر نباشد، بالاخان نى‏داود «ضرب»، خانم‏جان نى‏داود «تار»، موسى نى‏داود «ویولن»، مرتضى نى‏داود «تار»، ابراهیم نى‏داود «ویولن و سنتور» اسماعیل نى‏داود «آواز و تئاتر» آقابابا نى‏داود «تئاتر و آواز»، و مژگان نى‏داود «هنرمند و موسیقیدان» و حقیر (پرویز نى‏داود) مترجم، شاعر نویسنده و موسیقى‏شناس؛ ولى در این سیطره‏ى شعر، بقیه را تحت‏الشعاع قرار داده است یا به لفظى دیگر هنر در این خانواده موروثى است و مرتضى‏خان نى‏داود رهبر احساسى و هنرى این خانواده است. چه او به دنبال هنر نرفته است، هنر را به دنبال خویش كشیده است. او ساز نمى‏زد، او ساز را نوازش مى‏كرد و این چنین بود كه پرندگان آسمان بى‏اختیار پاى سازش مى‏نشستند و مى‏خواندند! نگارنده زمانى نزد استاد رفتم و به ایشان گفتم روى تمام آهنگهاى شما شعر مى‏گذارم، شعر دوباره، ولى ایشان با خضوع گفت، من روى تمام اشعار شما آهنگ مى‏گذارم و همانجا روى شعر «فراق تو» آهنگى در دستگاه افشارى گذاشتند. و این همزمان بود كه من كتاب «تقلاى ماهیان در تور» را به ایشان تقدیم نمودم. «فراق تو» اى فراق تو همه بى‏سر و سامانى من كه خداى تو شد این زندگى فانى من سر زلف تو كه برشانه من ریخت چو بید خود پریشان شد این داغ پریشانى من آنقدر گریه پنهان به شبستان كردم كه عیان شد به همه گریه پنهانى من این همه سیل (خزان) كز نگهت مى‏ریزد ترسم آخر بشود باعث ویرانى من ساز (مرتضى) كه بر بركه شعرم بنشست (نى‏داود) برآمد ز سخن دانى من استاد مرتضى نى‏داود، با تمام شخصیت هنرى خود، سالیان دراز با استاد فرامرز پایور به رادیو ایران رفتند كلیه گوشه‏هاى موسیقى سنتى ملى ایران را تدوین كردند و این گنجینه‏ى گرانبها هم‏اكنون یكى از ذخائر هنرى ایران است. وقتى كه مسئول موسیقى وقت رادیو، مرا در كریدورهاى رادیو دید، به من گفت كه چكى جهت استاد آماده است، لطفاً به استاد اطلاع دهید كه آن را دریافت كند و من این حرف را به ایشان زدم، استاد گفت «این هنر را من از ملت و وطن عزیزم ایران گرفته‏ام و به همین ملت و آب و خاك هم تحویل مى‏دهم، احتیاجى به دریافت وجه براى این خدمت نیست. من در قبال این هنر، محبوبیت نزد مردم كشور بدست آورده‏ام و این كافى است.» آهنگ‏هایى كه از ایشان جهانى شده است، عبارتند از: پیش‏درآمد اصفهان»، «موسیقى متن سریال تلویزیونى هزار دستان»، «مرغ سحر»، «آتشى دارم به سینه جاى دل» كه همگى اقبال همه‏جا گیر یافته‏اند. نگارنده شعر دوباره‏اى روى آهنگ تصنیف «مرغ سحر» ساخته‏ام كه به موقع تقدیم مى‏دارم كه این شعر، زندگى سازنده آهنگ را در بر دارد. ایشان در برحه‏اى از زمان زیست كه همه نوع فساد امكان داشت هنر و هنرمند را ببلعد، او نه اهل فساد اخلاقى بود، نه اهل فساد جسمانى، نجیب زیست و بااصالت، نه مى‏گسارى كرد، نه بوالهوسى. او سبك (نى‏داود)، یعنى بداهه‏نوازى و ظریف‏نوازى را از مرزهاى ایران خارج كرد، او دیگر نى‏داود نبود، نى‏داود ما بود و مرتضى ما. «بوى ایران عزیز» بوى یاران، بوى شبنم، بوى سیلا مى‏دهى بوى عشق و شور و مستى، بوى رؤیا مى‏دهى این نگه پهلو به زیبایى دریا مى‏زند بوى ساحل، بوى موج و بوى دریا مى‏دهى بوى یك صحرا شقایق بوى عطر نسترن بوى پونه روى شادابى صحرا مى‏دهى این محبت تار و پود هستى‏ام بر باد داد تار و پود هستیم، بوى فریبا مى‏دهى بهر من كه غربتى دیرینه دارم در زمین بوى ایران عزیزى، بوى صهبا مى‏دهى اشك شوقى، شوق اشكى، یك كتابى از غزل اشك شوق شعر من، بوى غزل را مى‏دهى بعد از آن سوسن كه در دستم به یادت مانده بود بوى دیدن، بوى یك لحظه تماشا مى دهى بوى مهتاب شبانه، بوى عطر نسترن بوى یك لحظه تعمق روى زیبا مى‏دهى بوى شب‏بو زیر باران، بوى پونه زیر اشك بوى وامق، بوى مریم، بوى عذرا مى‏دهى بعد از آن شعرى كه خون و هستى و عشق من است بوى (نى‏داود) یا ساز نكیسا مى‏دهى به استاد مرتضى نى‏داود «در آغوش وطن» مصیبت‏نامه عشقم، كلامم بوى گل دارد مگو این نامه را بفكن، مگو این نامه را تاكن ورق‏ها دارد این دفتر، شرر دارد به هر سطرش كتاب عشق را بگشا، دمى این نامه را واكن ز بس غم دارد این دفتر، قلم مى‏سوزد از شرحش براى هق‏هق گریه، دو چشمت را مهیا كن جراحت زار عشق است این، قلم چون تیغ مى‏برد بخوان این دفتر و گاهى، غرورم را تماشا كن دورن كلبه تنهائى، میان راه ناراضى به غربتگاه بى‏زارى، وطن آغوش خود واكن به جاى خون، تویى جارى درون كلبه قلبم اگر بیهوده مى‏گویم مرا در شهر رسوا كن اگر صدبار میرم من، از آغوش تو برخیزم اگر خاكى شوم هر دم، تو با عشق خود احیاء كن درون اشك پنهانم، چو بو بر تار موى تو اگر پنهان شوم در اشك، مرا چون زلفت افشاء كن ز هر داغى كه از چشمم به یادت اشك مى‏گردد تجسم از تو مى‏گیرد، بیا با اشك امضا كن ندارم قلب آزردن، كه این دل شبنم صبح است نگاه ملتمس بنگر، نگه با چشم بینا كن به هر مژگان قل دارم و جوهر اشك چشم من دوات چشم من بنگر، نه بنگر، نه شعرم را ز سر واكن به ساز مرتضى بنشین، به شعر نازكم گفتم عراقى مى‏زند امشب، تو (نى‏داود) انشاء كن تو از مرغ سحر دم زن و یا از (ماه من) امشب به شعر رامتین اینك، نوا چونان نكیسا كن «ساز نى‏داود» به مناسبت بزرگداشت استاد مرتضى نى‏داود در شهریور سال 1369 فته‏ها آن ساز زیبا با من بیمار كرد آه از آن روزى كه شعر من تو را بیدار كرد خفته بودم با دلى آرامتر از ماهتاب ساز تو مهتاب احساس مرا بیدار كرد سرو سبز شاعر آزاده و گیسوى بید ساز تو برقى زد و این هر سه را هشیار كرد «مرتضى» از بسكه سازت بر دلم آتش زده خود تمام هستى سرد مرا تبدار كرد شعر (نى‏داود) زد بر فغان اى هم‏دلان ساز این دلداده، صدها فتنه در اسرار كرد موسیقیدان. تولد: 1280، تهران. درگذشت: 9 مرداد 1369، لس آنجلس (آمریكا). مرتضى نى‏داود فرزند بالاخان نوازنده‏ى تنبك، با شركت در دوره‏هاى قاسم‏قلى با موسیقى آشنا شد. سپس غلامحسین‏خان درویش مشهور به درویش‏خان به وى موسیقى تعلیم داد. پس از اتمام دوره‏ى كلاس‏هاى وى، سرپرستى قسمتى از اداره‏ى امور كلاس را به عهده گرفت و طى سال‏ها، به دریافت سه مدال از دست درویش‏خان نایل شد (مس، نقره و طلا). مدت‏ها به طور خصوصى تدریس مى‏كرد. در این سالها او به همراه قمرالملوك وزیرى، كنسرت‏هاى متعددى در تهران، شیراز، اصفهان، همدان و مشهد برپا كرد و در همدان به هماره عارف قزوینى كنسرت‏هاى متعددى داد. نى‏داود جوان به حدى رشد كرده بود كه اساتید كهنسال موسیقى نیز با رغبت همراه وى مى‏نواختند و كنسرت مى‏دادند. از سال 1307 كه دوباره ضبط صفحه در ایران رواج یافت، نى‏داود صفحاتى از خود به یادگار گذاشت كه بسیارى از آنها آثار ماندگارى در موسیقى ایرانى هستند. از زیباترین تصنیف‏هاى آن دوره، تصنیف دشتى «آتشى در سینه دارم» است كه شعر آن از پژمان بختیارى است. نى‏داود، پس از تعطیل كلاس خود در خیابان ناصریه (ناصر خسرو امروز)، با اجازه‏ى وزارت فرهنگ آن روز، در كوچه بختیارى‏ها در خیابان علاءالدوله (فردوسى امروز) مدرسه‏یى برپا كرد كه آن را به یاد استاد خود، مدرسه درویش نامید. مجوز مدرسه توسط رییس فرهنگ صادر شد. در مدرسه آواز و تار و سه‏تار و ویولن تدریس مى‏شد. سال‏ها در این مدرسه تدریس مى‏كرد. از جمله كسانى كه در این مدرسه درس خواندند: قمرالملوك وزیرى و ملوك ضرابى كاشانى (آواز)، حسن عذارى (استاد تار و موسیقى‏دان به نام آذربایجانى)، ارسلان درگاهى (سه‏تار)، حسین سنجرى (تار). لازم به ذكر است كه ویولن در این مدرسه به شیوه كمانچه‏كش‏هاى قدیم تدریس مى‏شد و طرز آموزش و نواختن، همان روش حسین اسماعیل‏زاده و علیرضا چنگى بود. در رادیو ایران از بدو تأسییس نیز یك برنامه داشت كه در آن موقع برنامه‏ها زنده بود. ده سال متوالى در رادیو كار مى‏كرد. حتى در شب افتتاح رادیو افتخار شركت در برنامه‏هاى موسیقى را داشت. سپس بازنشسته شد و بعد وزارت اطلاعات از وى دعوت كرد تا از موسیقى ایرانى یعنى محفوظاتش نوار تهیه كند. مدت یك سال و نیم طول كشید تا 297 نوار از تمام موسیقى ایران و دستگاه‏ها و گوشه‏ها و ردیف‏ها تهیه شد. این كار در سال 1355 تمام شد. وى در اواخر این دهه به خارج از كشور مهاجرت كرد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 8 آبان 1395  - 9:06 AM

جستجو



در وبلاگ جاری
در كل اينترنت

نویسندگان

امکانات جانبی