ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : مردان موسیقی سنتی و نوین ایران (جلد چهارم)
محمدحسین صمیمى به سال 1328 خورشیدى در شهر دورود از شهرهاى استان خوزستان میان مردمى خونگرم و مهربان دیده به جهان باز كرد. با موسیقى از طریق رادیو آشنا شد و از همان كودكى بدان عشق پیدا كرد. وى در این باره مىگوید: «یادم مىآید كه خیلى بچه بودم و هنوز سنى از عمرم نگذشته بود كه با موسیقى مأنوس شدم و هر وقت نوایى یا آوایى مىشنیدم حالتى عجیب پیدا مىكردم و در عالمى دیگر سیر مىكردم. هر نغمه و هر ترانهاى را كه از رادیو یا در مكانى مىشنیدم در اعماق وجودم رخنه مىكرد و تار و پود هستىام را مىلرزاند، آنچنان مجذوب این نغمات دلنشین مىشدم كه ساعتها در خلوت خود آن را زمزمه مىكردم. در سن 9 سالگى توسط پسرعمه خود كه نىلبك مىزد با ساز نىلبك آشنا شدم و نىلبك خریدارى كردم و از او آهنگى را كه همیشه با نىلبك میزد، من هم با نىلبك خیلى زود توانستم آن آهنگ را یاد بگیرم و بنوازم و بعد از آن آهنگهاى دیگرى را هم یاد گرفتم و نواختم به طورى كه در سن یازده سالگى در مدرسه با فلوت چوبى برنامه موسیقى اجرا مىكردم. پس از چندى متوجه شدم كه یكى از بستگانم ویولن دارد كه با نواختن این ساز آشنایى دارد، نزد او رفتم و متوجه شدم كه او هنگام نواختن این ساز چگونه آرشه را مىكشد و ساز مىزند. من با حسرت و شوق بسیار به آن چشم دوختم و گوش فرامىدادم و كنجكاوانه پنجههایش را نگاه مىكردم كه چگونه مىنوازد دیگر توجهى به فلوت و نواختن آن نداشتم، رفته رفته كششى عجیب و فراوان نسبت به ویولن در خود احساس مىكردم، همه فكر و حواسم متوجه ویولن شده بود. عاقبت طاقت نیاوردم و یك روز به بهانهاى به منزل همان فامیلم رفتم و ویولن را برداشتم و داخل انبارى آنها شدم و در انبار را به روى خود بستم و ساعتها با ویولن او ور رفتم و توانستم كه این ساز را روى شانه قرار دهم و طرز آرشهكشى را تمرین نمایم. پس از یك سال با هزاران زحمت و مشقت صاحب ویولنى ارزان قیمت شدم و با تمرینات شبانهروزى و مداوم موفق شدم چند آهنگى را كه با فلوت آشنا بودم و مىنواختم با ویولن بزنم. ساعتها چه روزها و چه شبها در كنار رادیو مىنشستم و به صداى نواختن ساز هنرمندان بزرگى چون: پرویز یاحقى، حبیباللَّه بدیعى، على تجویدى، جلیل شهناز، فرهنگ شریف، لطفاللَّه مجد، رضا ورزنده، حسن كسائى، مرتضى محجوبى، مهدى خالدى و غیره گوش مىدادم، لذت فراوانى مىبردم و بهره بسیارى مىگرفتم، دستگاههاى موسیقى ایرانى و بیشتر گوشهها را از همان راه گوش از رادیو یاد مىگرفتم، و سپس از روى كتابهاى موسیقى به یادگیرى خط نت پرداختم و اولین آهنگ خود را در سال 1350 ساختم و اجرا شد كه مورد توجه مردم قرار گرفت. در سال 1349 در استان كرمانشاه با اركستر فرهنگ و هنر این استان مشغول همكارى شدم و سمت ویولن اول و تكنواز این اركستر را به عهده داشتم، سپس در تلویزیون همان استان همراه اركسترهاى محلى با خوانندگان على البرزى به اجراى برنامههاى محلى كردى پرداختم. در یكى از همین سالها بود كه مرحوم استاد منصور معارفى نوازنده زبردست تار از تهران به كرمانشاه آمد و من افتخار همكارى در اركستر را با این استاد پیدا نمودم و آهنگى را كه ساخته بودم و نت كرده بودم به استاد ارائه كردم كه ایشان پس از رؤیت آن گفت: «پسرجان این را خودت ساختهاى؟ من كه باور نمىكنم كار شما باشد؟» من خیلى از این حرف استاد ناراحت شدم ولى چیزى به روى خود نیاوردم و تنها گفتم: «بلى استاد، این آهنگ را من ساختهام». استاد بعداً از من خواست دو سه قطعه براى وى بنوازم و من هم اطاعت امر كردم و نواختم و پس از سؤالاتى كه از من كرد، باورش شد كه آهنگ از من است و مرا مورد لطف و تشویق و عنایت خود قرار داد. با استاد منصور معارفى در كرمانشاه و شهرهاى مختلف استان كنسرتهاى مخلتف و متعددى داشتم كه بیشتر با استاد در كنسرت با هم دونوازى مىكردیم و آهنگ جدیدى ساختم كه همراه خواننده ضبط و از تلویزیون پخش گردید. در سال 1370 خدمت استاد نصراللَّه ناصحپور رسیدم و ایشان قطعاتى را به همراهى ساز من خواندند كه ضبط گردید و از كارهاى جالب و خوب خود مىدانم. پس از چندى به بروجرد آمدم و در این شهر اقامت گزیدم و ازدواج كردم كه خداوند دو فرزند پسر به نامهاى سامان هفده ساله كه با نواختن ویولن آشنایى خوب دارد و صبا دوازده ساله كه ساز ضرب را خوب مىنوازد و مرا در هنگام نواختن همراهى مىكنند و هر زمان كه امكان باشد به تعلیم و تدریس این ساز به هنرجویان مىپردازم.