ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : مردان موسیقی سنتی و نوین ایران (جلد چهارم)
فتحعلى اسدى به سال 1314 خورشیدى دیده به جهان باز كرد، خاندان او از عشایر دشت مغان بودند كه به هنر و هنرمندى نزد ایل مشهور و شهرتى خاص داشتند. این ایل زمان شاهعباس صفوى به تهران و ساوه و اطراف تهران پراكنده و نقل مكان كردند و ایل اسدى هم به ساوه كوچ داده شدند. پدر فتحعلى اسدى به نام حمداللَّه اسدى یكى از نوازندگان خوب بود كه در نواختن سازى به نام چوگور استاد بود و بعداً به نواختن ساز تار روى آورد كه در نواختن این ساز هم مهارت كافى بدست آورد. حمداللَّه اسدى، مردى بود كشاورز كه در چهار فرسنگى شهرستان ساوه مزرعهاى داشت كه به كار كشاورزى سرگرم بود و چون در نواختن ساز چوگور استاد بود و از موسیقى ایرانى بهرهور بود، لذا براى فراگیرى ساز تار و نواختن این ساز، در هفته سه روز، با اسب و قاطر فاصله بین مزرعه و منزل هنرمندى به نام فخیمى كه از شاگردان مرحوم درویشخان بود، طى مىكرد و نزد این هنرمند مشق تار مىكرد، حمداللَّه اسدى هر روز در منزل اوقات فراغت را به تمرین و نواختن تار مشغول مىشد و این امر موجب گشته بود تا گوشهاى طفل چهار ساله او فتحعلى اسدى با نواى دلانگیز موسیقى و صداى تار انس و الفتى پیوسته پیدا نمایند به طورى كه بیشتر شبها با نواى تار پدر به جاى لالائى مادر به خواب خوش و ناز فرومىرفت. موسیقى با خون و تمام وجود این كودك عجین شده بود به طورى كه از همان كودكى شروع به نواختن ضرب كرد و پدر را در نواختن ردیفهاى موسیقى ایرانى به طور سینه به سینه همراهى مىكرد ولى همه هوش و حواس متوجه مضرابها و پنجههاى شیرین پدر بود كه هنگام نوازندگى با تار او را مشغول مىداشت و هر وقت كه پدر او به مزرعه مىرفت وى ساز پدر را در بر مىگرفت و شروع مىكرد به تقلید از پدر به نواختن تار و چون كوك ساز به هم مىریخت پدر این وضع را از او جویا مىشد و او از ترس از این موضوع اظهار بىاطلاعى مىكرد. پس از دو سال تمرین دور از چشم پدر، روزى هنگام تمرین، پدر او ناگهان وارد مىشود و او در آن لحظه آهنگ «مریم جان» مرحوم منوچهر شفیعى را تمرین مىكرد كه پدر خیلى خوشش آمد و او را تشویق كرد و ساز خود را به او به عنوان كادو هدیه كرد و او از آن به بعد بدون دغدغه خاطر به تمرین و نواختن ساز چه نزد خود و چه نزد پدر ادامه داد. وى در سال 1337 به تهران آمد و در شركت بیمه ایران استخدام شد و از این به بعد بقیه اوقات او صرف نواختن و تمرین و سیر و تفحص در این ساز شد و در سال 1343 كه با امیرناصر افتتاح هنرمند ارزنده برنامههاى «گلها» افتخار آشنایى پیدا كرد نزد فرهنگ شریف رفت و با توجه به این كه شاگردى جهت تعلیم این هنرمند قبول نمىكرد ولى بنا به خواهش امیرناصر افتتاح، وى را به این شرط پذیرفت تحت تعلیم قرار دهد كه هر 10 روز یكبار نزد وى مشغول فراگیرى ساز تار شود و او مدت سه سال نزد فرهنگ كار كرد تا داراى پنجهاى قوى و شیرین گردید. وى در سال 1347 توسط استاد خود فرعنگ شریف به رادیو راه یافت و در برنامههاى مختلف رادیو ایران در اركستر شركت كرد كه بیشتر آنها روز جمعه از برنامه ویژه جمعه پخش مىگردید. فتحعلى اسدى، به قدرى نظر استاد خود فرهنگ شریف را نسبت به سبك و سیاق نوازندگى خویش جذب كرده بود كه استاد یك تار ساخت مرحوم یحیى را به او هدیه كرد و او سالها با این ساز انس و خو گرفته بود كه متأسفانه یك شب این ساز را از پشت اتومبیل او به سرقت بردند كه چشم وى هنوز به دنبال گمشده خود مىباشد و از میان صدها ساز تارى كه به دست او رسیده هنوز جالى خالى ساز استاد یحیى را نتوانسته بگیرد ولى او مىگوید: «به حق تنها سازى كه توانسته مرا راضى و خشنود نماید پس از تار مرحوم یحیى ساز مهندس یوسف پوریا است كه هم از لحاظ زیبایى و هم از نظر صدا، بسیار شبیه ساز مرحوم استاد یحیى است كه از آن سالها بهرهور بودهام».