ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : مردان موسیقی سنتی و نوین ایران (جلد چهارم)
نصرتاللَّه گلپایگانى یكى از شاگردان بااستعداد هنرستان موسیقى ملى بود كه مىرفت یكى از نوادر روزگار در موسیقى ملى ایران شود ولى دست اجل خیلى زود، گل وجود او را پرپر كرد و به یغما برد. شادروان روحاللَّه خالقى بزرگمرد موسیقى ایران كه سهم بزرگى در احیاى موسیقى ملى ایران را دارد در یكى از یادداشتهاى خود درباره نصرتاللَّه گلپایگانى مىنویسد: «هرچند قلم به دست گرفتن و از هنرمندى جوان و ارجمند كه محفل یاران را بسى زود ترك گفته یاد كردن و سخن راندن بسیار مشكل است ولى از آنجا كه یاد او مایه تسلاى خاطر اندوهگین است و شاید كسى جز من به سرگذشت كوتاه هنرى وى آن چنان كه باید به درستى آگاه نباشد نوشتن این چند صفحه ضرورى است زیرا خاطرات او را زنده نگاه مىدارد تا آیندگان نیز اگر روزى این سطور را بخوانند بدانند كه جوانى با كوشش و همت در جرگه هنرمندان وارد شد و از همگامان گوى سبقت ربود و به پایهاى رسید كه درخور توجه و اعتبار شد ولى صد حیف كه مقراض اجل رشتهى عمر كوتاهش را برید و ما را به غم دورى او مبتلا كرد. البته هركس به میدان هنرجویى ورود كند و چندى در این پهنه بىكران گام بردارد شایسته این یادآورى نیست ولى وى از جمله رهروان انگشتشمارى بود كه ذوق و استعداد و لیاقت و توفیق یارش شد و به مقامى رسید كه آتیهى بس درخشان و روشن در انتظارش بود اما نصیب و قسمت یا دست تقدیر در نیمه راه موفقیت داستان سعى و همتش را پایان داد و نگذاشت كارى را كه با شایستگى و علاقهمندى آغاز كرده بود به انجام رساند. هنگامى كه در مهرماه سال 1328 هنرستان موسیقى ملى تأسیس شد یكى از هنرآموزان هنرمند و باعلاقه دست دو كودك دبستانى را گرفت و با خود به هنرستان آورد و گفت كه چون با خانواده آنها آشنایى دارد، در جبین آنها استعداد موسیقى خوانده و اولیاى آنان را راضى كرده كه فرزندانشان را به هنرستان بسپارند تا به فراگفتن رموز موسیقى بپردازند. این دو كودك كه هر دو در حدود یازده سال داشتند و در سال 1317 پا به عرصهى وجود گذاشته بودند قیافهاى محجوب داشتند و هوش و زیركى در دیدگانشان مىدرخشید. نام این دو كودك در اولین كلاس هنرستان كه معادل سال پنجم ابتدایى بود ثبت شد و همان روز تحصیل خود را آغاز كردند. یكى را نام نصرتاللَّه گلپایگانى و دیگرى را محمد ظریف بود. طولى نكشید كه استعدادشان شكفته شد و از شاگردان خوب هنرستان شدند و پایههاى هنر را یكى پس از دیگرى با موفقیت پیمودند تا بعد از هشت سال از كلاس ششم متوسطه مدرسه فارغالتحصیل شدند و در عداد اولین تحصیلكردههاى این مؤسسه هنرى قرار گرفتند و كار هنرى خود را در هنرهاى زیبا با آموزگارى و نوازندگى در اركسترهاى مختلف آغاز كردند و در تمام مراحل رضایت متصدیان امور را فراهم آوردند تا روز چهارشنبه دوازدهم دىماه امسال (دىماه 1341) یكى از آنان «نصرتاللَّه» رشته عمرش بسر آمد و دیده از جهان بربست. چنان كه شنیدم غدهاى در گلو داشت كه كارش را به عمل جراحى رسید و از قرارى كه مىگفتند مراقبتهاى لازم از طرف پزشك جراح بعمل نیامد و جوان هنرمند ناكام كه امید بسیار به آیندهاش بود از بین رفت. شك نیست كه دوران زندگى چه كوتاه و چه دراز هركس پایدار نیست و همه دیر یا زود این راه را به پایان مىرسانیم ولى در كشور ما كه به جهات بسیار هنوز عدهى معدودى خود را وقف هنر مىكنند از دست رفتن هنرمندى كه پلههاى موفقیت را مىپیمود بسى ناگوار است و همین تأثر خاطر است كه نگارنده را بر آن داشت كه با نوشتن این سطور یاد و خاطرهى نصرتاللَّه گلپایگانى را جاودان سازد و سرگذشت او را باقى گذارد. سرگذشت جوانى بیست و چهار ساله چیست؟ چندى طفل بوده؛ چند سالى تحصیلات ابتدایى كرده، هشت سال موسیقى فراگرفته و پنج سال به كار و مطالعه پرداخته و زندگى كوتاه خود را كرده و بسى امیدها و آرزوها داشته كه برآورده نشده است همه آنها كه از نزدیك با او تماس داشتند براى او آیندهاى تابناك پیشبینى مىكردند و تصورشان هم درست بود ولى چه بسا امیدها كه به ناامیدى مىرسد و این هم یكى از آنها بود. حال ببینیم گلپایگانى در دوره كوتاه عمر هنرى خود چه كرد؟ گلپایگانى ویولن را به عنوان ساز تخصصى خود برگزید و در كلاس استاد هنرمند ابوالحسن صبا به فراگرفتن رموز این ساز پرداخت. استادش از او راضى بود و طولى نكشید كه از همدرسان خود سبقت گرفت. وى مخصوصاً در تقلید سبك و روش مخصوص صبا استعداد بسیار داشت و كوشش مىكرد در حالات خاص موسیقى ایرانى و كیفیت اجراى نغمهها رویه استاد را دنبال كند. اهل فن به خوبى مىدانند كه نواختن، فقط اجراى صداها نیست و خاصه در موسیقى ملى ما بس رموز نهفته است كه باید درك كرد و دریافت كه چگونه باید نواخت و چطور باید از استاد تقلید كرد تا حالات و كیفیات موسیقى به خوبى جلوه كند و در شنونده اثر مطلوب گذارد. گلپایگانى از آن شاگردان بود كه این نكات را به خوبى تشخیص مىداد و درك مىكرد و صبا هم از این هنرجوى بااستعداد بسیار رضایت داشت و در راهنمائى ذوق هنرى او كوشش فراوان به كار برد تا در نواختن این ساز مهارت لازم را پیدا كرد. در موسیقى ایران موضوع تكنوازى اهمیت بسیار دارد و چون همراهى ساز دیگرى به عنوان اكمپانیمان مانند پیانو متداول نیست براى نگاه داشتن وزن از «تنبك» استفاده مىشود. به همین جهت براى هر نوازنده، نواختن این آلت ضربى كمك شایانى است. در آن هنگام در هنرستان هم رسم بر این بود كه شاگردان به زدن تنبك آشنا مىشدند و خوشبختانه هنرمندى چون آقاى حسین تهرانى كلاس وزن و ضرب را اداره مىكرد و در میان شاگردانى كه علاوه بر ساز تخصصى خود به این رشته نیز علاقهمندى داشتند چند تن بودند از همه بهتر باز هم گلپایگانى بود كه از تعلیمات خود استاد تهرانى بهره كافى برگرفت و در طول مدت تحصیل خود به نواختن این آلت ضربى نیز به خوبى آشنا شد و بعد هم استاد تهرانى براى اولینبار در موسیقى ایرانى نوازندگى دستهجمعى ضربها را ابتكار كرد و بدون شركت ساز، اركسترى از تنبكهاى متعدد تشكیل داد، وزنهاى مختلف را با سلیقه مخصوص به هم تلفیق نمود و در این جمع نوازندگان ضرب هم گلپایگانى هر وقت استاد حاضر نبود جانشین وى مىشد و نوازنده باهنرى از كار درآمد. بعضى از همدرسان دیگر گلپایگانى مخصوصاً پسرها در كلاس آقایان موسى معروفى و نصراللَّه زرینپنجه استادان تار و سهتار به نواختن این سازهاى ملى مشغول بودند. بىآنكه كسى او را به این كار تشویق كند چون تشخیص داد كه موسیقىدان ایرانى باید به یكى از سازهاى ملى هم آشنا شود شروع به نواختن تار كرد و به نواختن این ساز هم تا آنجا كه ضرورت ایجاب مىكند وارد شد. در این هنرستان براى اولینبار اركسترى به سرپرستى آقاى نصراللَّه زرینپنجه بهنام اركستر تار و سهتار تشكیل شد. گلپایگانى نخست در این اركستر وظیفه اجراى وزن و نواختن تنبك را به عهده داشت سپس در ردیف نوازندگان تار قرار گرفت و پس از اینكه سالها بعد اركستر سازهاى ملى به رهبرى آقاى مهدى مفتاح آغاز به كار كرد در آنجا هم گلپایگانى به نواختن كمانچه پرداخت. بطور كلى استعداد این جوان هنرجو چنان بود كه او هم مانند استادش ابوالحسن صبا به نواختن سازهاى مختلف شوق و رغبت داشت و در همان حال كه ساز تخصصى خود را خوب مىنواخت و در نوازندگى روز به روز پیشرفت مىكرد و موفق مىشد، اوقات فراغت را هم به نواختن سایر سازها مىپرداخت و به اصطلاح معروف از هر چمن گلى مىچید. آرى او خود «گلى» خوانده مىشد چه معلمین و همدرسانش كلمهى «گلپایگانى» را كوتاه كرده او را «گلى» مىنامیدند. من براى اینكه شاگردان هنرستان را تشوق كنم خیلى زود كلاس همنوازى را تشكیل دادم و آنها را به نواختن دستهجمعى واداشتم و همین كه به طرز نواختن دستهجمعى در دستههاى چند نفرى آشنا شدند اركستر هنرستان به رهبرى علىمحمد خادم میثاق تأسیس شد و گلپایگانى در صدر ویولن اولها نشست. این اركستر به خوبى پیشرفت داشت و گلپایگانى در همینجا به تنظیم قطعات موسیقى براى اركستر آشنا شد. معمول چنین است كه شاگردان هنرستانهاى موسیقى بعضى به كار نوازندگى رغبت بیشتر دارند و برخى به رشتههاى علمى موسیقى علاقهمند مىشوند. در هنرستان موسیقى ملى دروس تئورى و هارمونى به عهده نگارنده بود و در این درسها نیز گلپایگانى همواره علاقهمندى به خرج مىداد و مسائل هارمونى را با رغبت كامل و دقت شایان حل مىكرد و پس از این كه دوره مقدماتى هارمونى را تمام كرد به «پارتیتور»هایى كه براى اركستر نوشته مىشد با دقت كامل مىنگریست و راه و رسم كار نویسندگى براى اركستر را فرامىگرفت. گلپایگانى پس از فراغت از تحصیل در هنرستان به كار گمارده شد. تصدى كتابخانه و نگهدارى صفحات موسیقى و نوارها و دستگاه ضبط صوت و نتهاى اركستر هنرستان با او بود. بعلاوه سمت معلمى هنرستان را هم داشت و تمام این كارها را با علاقهمندى انجام مىداد. وقتى اركسترهاى متعدد در هنرهاى زیبا تشكیل شد وى در اكثر آنها نوازندگى مىكرد و سرپرست یكى از اركسترهاى كوچك هم بود كه برنامههایى براى تلویزیون ترتیب مىداد و من هر وقت برنامهاى را كه بوسیله او تنظیم شده بود گوش مىدادم به حسن ذوق او پى مىبردم. چند هفته قبل اركستر جدیدى از سازهاى ایرانى در تلویزیون به معرض نمایش درآمد كه در سبك نوازندگى و تنظیم آهنگ براى آن ذوق بسیار به كار رفته بود اركستر هم خوب صدا مىداد، معلوم شد زحمت آن هم به عهدهى گلپایگانى بوده است. بعد از شنیدن نغمات این اركستر چقدر خشنود شدم كه به حمداللَّه بعد از تجربیات و آزمایشهاى بسیار نوع خوبى از اركستر ملى تهیه شده كه هم سازها مناسب و هم آهنگها دلچسب و هم طرز زندگى با رویه و اسلوب صحیح است. این اركستر نیز ما را به انتظار برنامههاى جالب بسیارى مىگذاشت كه متأسفانه معلوم نیست با درگذشت گلپایگانى سرنوشت آن چه خواهد بود؟ امید است كه تمرین اركستر ادامه یابد و نتایج مطلوب در بر داشته باشد. گلپایگانى علاوه بر نوازندگى ذوق سازندگى نیز داشت و در رشته آهنگسازى تنها به آنچه در مدرسه فراگرفته بود اكتفا نمىكرد. همواره درصدد تجسس و مطالعه بود و در سالهاى اخیر هر وقت به هنرستان مىرفتم او را بر روى اوراق موسیقى خم شده مىیافتم كه مشغول تركیب و تنظیم و ایجاد آهنگ بود و در این رشته نیز داراى سلیقه و ابتكار و ذوق مخصوص بود و زهى افسوس كه این همه شور و شوق در عین جلوهگرى خاموش شد و ناتمام ماند. داستان «گلى» گذشته از جنبهى هنرجویى و نوازندگى و سازندگى و كسب هنر از لحاظ معنوى و اخلاقى نیز باید سرمشق جوانان هنرجو و هنرمند باشد. گلى جوانى بىپیرایه، خوشرو و خوشخو، مؤدب و معقول، پاك و منزه و نیكسرشت و نیكوسیرت، دور از انحرافات دوره جوانى و سرشار از حسنخلق بود. براى تمام همكاران و دوستان یارى دلجو و دوستى صمیمى و مهربان بود. از هیچكس به بدى یاد نكرد و همه او را چون جان شیرین دوست داشتند. نمونهى بارز این مطالب فاضله قطرات اشكى بود كه در ماتم او از دیدگان همه به چهرهها مىغلتید. هنگامى كه در روز پنجشنبه سیزدهم دىماه 1341، خورشید تابان از زیر ابرهاى زمستان بیرون مىآمد و به طرف افول مىرفت و بر آرامگاه او كه پوشیده از حلقههاى گل میخك و نرگس بود مىتابید و هنردوستان دلافسرده اشك غم مىریختند، آفتاب عمر «گلى» عزیز نیز غروب كرده و پنجه هنرمند ناكام در دل خاك تیره پنهان شده و سرگذشت كوتاه او به پایان رسیده بود. هنگامى كه براى گذشته خود غرق تفكر و اندیشه بودم آرامگاه ابدى دوست هنرمند ارجمند دیگرى نیز كه استاد اولیه «گلى» بود، در چند مترى دیده مىشد. آرى حسینعلى وزیرىتبار در مرداد 1337 چهار سال و چند ماه قبل رخت از جهان شسته و در همان گورستان به خواب ابدى رفته بود. اولین روز ملاقات «گلى» از خاطرم گذشت كه وزیرىتبار دست او را گرفته به هنرستان آورد و اینك پس از سیزده سال و چند ماه استاد و شاگرد گویى دست به دست هم داده در افق بىكران وهم و خیال از نظر ناپدید مىشدند و ما را با درد و غم بىپایان خود تنها مىگذاشتند كه دمى با خود بیندیشیم و بدانیم كه در این جهان چیزى جز نیكى پایدار نیست».