بزرگی با اشاره به این که انحرافات و بدعت ها به اساس عزاداری حسینی ضربه می زند، به بیان خاطره ای از آیت الله میرزا جواد تبریزی پرداخت و گفت:
استادمان روزی از دست یکی از مداحان در روی منبر گریه کرد و فرمودند « برخی از مداحان می آیند و می گویند که مثلا من سگ حسینم!
مگر امام حسین (ع) سگ می خواهد! اباعبدلله (ع) انسان هایی مثل حبیب، مسلم بن عقیل ، علی اکبر، عباس بن علی و ... می خواهد ؛ کسانی که عارف به دین باشند و به معنای حقیقی انسان باشند. همه ما هم باید به چنین الگوهای راستینی تأسی کنیم و سعی نماییم نه در حرف و شعار، بلکه در عمل، امام حسینی باشیم و مهم تر این که حسینی باقی بمانیم.
.......
به تعبیر استاد شهید مطهری در روزگار کنونی ما باید برای دروغ هایی که به امام حسین(ع) بسته اند، گریه کنیم !
در میان اقوال مورخان درباره چگونگی دفن حضرت سید الشهداء(ع) و یاران با وفای آن حضرت اندک تفاوتی
دیده می شود؛ جهت روشن شدن موضوع به تشریح بعضی از آن ها می پردازیم:
الف) مرحوم مفید پس از ذکر اسامی هفده نفر از شهیدان بنی هاشم که همگی از برادران، برادر زادگان و
عموزادگان امام حسین(ع) بودند، می فرماید: آنان پایین پای آن حضرت در یک قبر (گودی بزرگ) دفن شدند
و هیچ اثری از قبر آنان نیست و فقط زائران با اشاره به زمین در طرف پای امام(ع) آنان را زیارت می کنند و
علی بن الحسین(ع) [علی اکبر] از جملۀ آنان است. برخی گفته اند : محل دفن علی اکبر نسبت به قبر امام
حسین(ع) نزدیک ترین محلّ است. ۱۰
ب) نیز مرحوم مفید می گوید: پس از کوچ عمر بن سعد از کربلا، جماعتی از بنی اسد که در غاضریه سکونت
داشتند، آمده و بر پیکر امام حسین(ع) و یارانش نماز گذاردند و آن حضرت را همان جایی که الآن قبر او
است، دفن کردند و علی بن الحسین(ع) را در پایین پای پدر به خاک سپردند، سپس برای دیگر شهیدانِ اهل بیت
و اصحاب، حفره ای کندند و همۀ آنان را در آن حفره به صورت دسته جمعی دفن کردند و عباس بن علی(ع)
را در راه غاضریه، در همان محلّی که به شهادت رسید و اکنون قبر او است، به خاک سپردند. ۱۱
ج) در برخی از روایات آمده است: امام سجاد (ع) [با قدرت امامت و ولایت] به کربلا آمد و
بنی اسد را سرگردان یافت، چون که میان سرها و بدن ها جدایی افتاده بود و آنان راهی برای شناخت نداشتند؛
امام زین العابدین(ع) از تصمیم خود برای دفن شهیدان خبر داد، آن گاه به جانب جسم پدر رفت ،با وی معانقه
کرد و با صدای بلند گریست، سپس به طرف قبر رفت و با کنار زدن مقدار کمی خاک، قبری آماده ظاهر شد.
به تنهایی پدر را در قبر گذاشت و فرمود: “با من کسی هست که مرا کمک کند” بعد از هموار کردن قبر
روی آن نوشت: “هذا قبر الحسین بن علی بن أبی طالب الّذی قتلوه عطشاناً غریباً؛ این قبر حسین بن علی بن
أبی طالب است، که او را با لب تشنه و غریبانه کشتند”.
پس از فراغت از دفن پدر به سراغ بدن عمویش عباس(ع) رفت و آن بزرگوار را نیز به تنهایی به خاک سپرد.
سپس به بنی اسد دستور داد تا دو حفره آماده کنند. در یکی از آن ها شهیدان بنی هاشم و در دیگری سایر
شهیدان را به خاک سپردند. نزدیک ترین شهیدان به امام حسین(ع) فرزندش علی اکبر(ع) است. ۱۲
امام صادق(ع) در این باره به عبدالله بن حماد بصری فرمود: “امام حسین(ع) را غریبانه کشتند. بر او می گرید
کسی که او را زیارت کند و غمگین می شود کسی که نمی تواند او را زیارت کند و دلش می سوزد کسی که
قبر پسرش را در پایین پایش مشاهده کند”. ۱۳
گرچه بعضی از مطالب در کیفیت به خاک سپاری امام حسین(ع) و این که چه کسی امام را دفن کرده، متفاوت
است، ولی از مجموع آن ها این نکته به عنوان نتیجه قابل استفاده است که: قبر علی اکبر(ع) در پایین پای امام
حسین(ع) قرار دارد. بنابراین می توان ادعا کرد ضریح کوچکی که به ضریح حضرت سید الشهداء(ع) متصل
است و در طرف پایین پای حضرت قرار دارد و از مجموع دو ضریح یک ضریح شش گوش درست شده، به
احترام علی اکبر(ع) و به نام آن حضرت است.
عبدالرّزاق حسنی ضریح امام حسین(ع) را چنین توصیف کرده است:
“ضریح امام حسین(ع) عبارت است از یک بلندی [صندوق مانند] چوبی که از عاج زینت
شده و روی آن دو مشبک ۱۴ قرار دارد. مشبک داخلی از فولاد گران قیمت و مشبک خارجی از نقرة روشن
سفید است… به مشبک خارجی مشبک دیگری بدون این که مانعی بین آن دو باشد، متصل است و فقط از هر
طرف به اندازة یک متر کوتاه تر از مشبک خارجی متعلّق به امام حسین(ع) است و زیر آن مشبک قبر علی
بن الحسین(ع) است که همراه پدر در یک روز شهید شده و در کنار پدر دفن گردیده است. ۱۵
.۱۲۵ – ۱۰ شیخ مفید، الارشاد (سلسله مؤلّفات شیخ مفید، ج ۱۱ ) دارالمفید الطباعه والنّشر والتوزیع، جزء ۲، ص ۱۲۶
۱۱ شیخ مفید ، همان، ص ۱۱۴ ؛جعفر خلیلی، موسوعه العتبات المقدسه، قسم کربلاء، جزء ۸، چ منشورات مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۷ ه ،
. ص۷۳
.۳۲۰ – ۱۲ عبدالرزاق الموسوی المقرم، مقتل الحسین(ع ۹، قسم الدراسات الاسلامیه- مؤسسه لبعثه، تهران، ص ۳۲۱
. ۵۳۷ ؛ المقرم، همان، ص ۳۲۱ – ۱۳ جعفر بن محمد، ابن قولویه، کامل الزیارات، مؤسسۀ نشر الفقاهه، اول، ۱۴۱۷ ، ص۵
۱۴٫هر چیز سوراخ، سوراخ پنجره مانند را مشبک گویند.
۱۵ جعفر خلیلی، موسعه القسبات المقدسه ،قسم کربلاء، مؤسسۀ الأعلیللمطبوعات، بیروت، جزء ۸، ص ۱۸۲ ، به نقل از عبدالرزاق حسنی ، موجز تاریخ البلدان العراقیه.
برخی اشکال می کنند که مگر می شود آسمان و زمین گریه کند! مگر آسمان چشم دارد؟ این با عقل جور در نمی آید. عقل هر انسانی اذعان دارد چیزی که ابزار گریه کردن را ندارد قادر بر گریه کردن نیست. از طرفی این مطلب در روایات آمده است: ابن قولویه در کتاب کامل الزیارات در باب بیست و ششم - گریستن تمام مخلوقات بر حضرت حسین بن على علیهماالسلام- به سندش از زراره نقل نموده که وى گفت: امام صادق علیه السلام فرمودند: اى زراره آسمان تا چهل روز بر حسین بن على علیهماالسّلام خون بارید و زمین تا چهل روز تار و تاریک بود و خورشید تا چهل روز گرفته و نورش سرخ بود و ... (۱)
ادامه در ادامه مطلب
ادامه مطلب
عوامل انحراف جامعه اسلامي و وقوع حادثه عاشورا
امام حسين (ع) ميفرمايد : كلكم عاص لامري غير مستمع قولي « قد ملئت بطونكم من الحرام و طبع علي قلوبكم »
1- فراموش كردن خدا و معنويت و دنبال شهوترانيها رفتن
قرآن ، آن درد را به مسلمين معرفي ميكند. آن آيه اين است كه ميفرمايد : « فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلاه و اتبعوا الشهوات فسوف يلقون غيّا. » دو عامل ، عامل اصلي اين گمراهي و انحراف عمومي است ؛
يكي دور شدن از ذكر خدا كه مظهر آن نماز است. فراموش كردن خدا و معنويّت ؛ حساب معنويّت را از زندگي جدا كردن و توجه و ذكر و دعا و توسل و طلب از خداي متعال و توكل به خدا و محاسبات خدايي را از زندگي كنار گذاشتن. دوم « واتّبعوا الشهوات » ؛ دنبال شهوترانيها رفتن ؛ دنبال هوسها رفتن و در يك جمله : دنياطلبي. به فكر جمعآوري ثروت ، جمع آوري مال و التذاذ به شهوات دنيا افتادن. اينها را اصل دانستن و آرمانها را فراموش كردن. اين ، درد اساسي و بزرگ است. ما هم ممكن است به اين درد دچار شويم.
2- از بين رفتن حالت آرمانخواهي
اگر در جامعه اسلامي ، آن حالت آرمانخواهي از بين برود يا ضعيف شود ؛ هر كس به فكر اين باشد كه كلاهش را از معركه در ببرد و از ديگران در دنيا عقب نيفتد ؛ اين كه « ديگري جمع كرده است ، ما هم برويم جمع كنيم و خلاصه خود و مصالح خود را بر مصالح جامعه ترجيح دهيم » معلوم است كه به اين درد دچار خواهيم شد.
نظام اسلامي ، با ايمانها ، با همتهاي بلند ، با مطرح شدن آرمانها و با اهميت دادن و زنده نگهداشتن شعارها به وجود ميآيد و حفظ ميشود و پيش ميرود. شعارها را كم رنگ كردن ؛ اصول اسلام و انقلاب را مورد بي اعتنايي قرار دادن و همه چيز را با محاسبات مادي مطرح كردن و فهميدن ، جامعه را به آن جا خواهد برد كه به چنان وضعي برسد. آنها به آن وضع دچار شدند.
3- رويگرداني از معيارهاي الهي
روزگاري براي مسلمين ، پيشرفت اسلام مطرح بود ؛ رضاي خدا مطرح بود ؛ تعليم دين و معارف اسلامي مطرح بود ؛ آشنايي با قرآن و معارف قرآن مطرح بود ؛ دستگاه حكومت ، دستگاه اداره كشور ، دستگاه زهد و تقوا و
بي اعتنايي به زخارف دنيا و شهوات شخصي بود و نتيجهاش آن حركت عظيمي شد كه مردم به سمت خدا كردند. در چنان وضعيتي ، شخصيتي مثل علي بن ابيطالب عليهالسلام ، خليفه شد. كسي مثل
حسين بن علي عليهالسلام شخصيت برجسته شد. معيارها در اينها ، بيش از همه هست. وقتي معيار خدا باشد ، تقوا باشد ، بي اعتنايي به دنيا باشد ، مجاهدت در راه خدا باشد ؛ آدمهايي كه اين معيارها را دارند ، در صحنه عمل ميآيند و سر رشته كارها را به دست ميگيرند و جامعه ، جامعه اسلامي ميشود. اما وقتي كه معيارهاي خدايي عوض شود ، هر كس كه دنيا طلب تر است ، هر كس كه شهوترانتر است ، هر كس كه براي به دست آوردن منافع شخصي زرنگتر است ، هر كس كه با صدق و راستي بيگانهتر است ، بر سر كار ميآيد. آن وقت نتيجه اين ميشود كه امثال عمر بن سعد و شمر و عبدالله بن زياد به رياست ميرسند و كسي مثل حسين بن علي عليهالسلام ، به مذبح ميرود ، و در كربلا به شهادت ميرسد ! اين ، يك حساب دو دو تا چهارتاست. بايد كساني كه دلسوزند ، نگذارند معيارهاي الهي در جامعه عوض شود. اگر معيار تقوا در جامعه عوض شد ، معلوم است كه انسان با تقوايي مثل حسين بن علي عليهالسلام ، بايد خونش ريخته شود. اگر معيار تقوا در جامعه عوض شد ، معلوم است كه انسان با تقوايي مثل حسين بن علي عليه السلام ، بايد خونش ريخته شود. اگر زرنگي و دست و پاداري در كار دنيا و پشت هم اندازي و دروغگويي و بي اعتنايي به ارزشهاي اسلامي ملاك قرار گرفت ،
معلوم است كه كسي مثل يزيد بايد در رأس كار قرار گيرد و كسي مثل عبيدالله ، شخص اول كشور عراق شود. همه كار اسلام اين بود كه اين معيارهاي باطل را عوض كند. همه كار انقلاب ما هم اين بود كه در مقابل معيارهاي باطل و غلط مادي جهاني بايستد و آنها را عوض كند.
4- از بين رفتن غيرت ديني و و حساسيت مسؤوليت ايماني
يكي از مسائلي كه عامل اصلي چنين قضيهاي شد ، اين بود كه رواج دنيا طلبي و فساد و فحشا ، غيرت ديني و حساسيت مسؤوليت ايماني را گرفت. اين كه ما روي مسأله فساد و فحشا و مبارزه و نهي از منكر و اين چيزها تكيه ميكنيم ، يك علت عمدهاش اين است كه جامعه را تخدير ميكند. همان مدينهاي كه اولين پايگاه تشكيل حكومت اسلامي بود ، بعد از اندك مدتي به مركز بهترين موسيقيدانان و آوازخوانان و معروفترين رقاصّان تبديل شد ؛ تا جايي كه وقتي در دربار شام ميخواستند بهترين مغنّيان را خبر كنند ، از مدينه آوازه خوان و نوازنده ميآوردند !
اين جسارت ، پس از صد يا دويست سال بعد انجام نگرفت ؛ بلكه در همان حول و حوش شهادت جگر گوشه فاطمه زهرا سلام الله عليها و نور چشم پيامبر و حتي قبل از آن ، در زمان معاويه اتفاق افتاد ! بنابراين ، مدينه مركز فساد و فحشا شد و آقا زادهها و بزرگزادهها و حتي بعضي از جوانان وابسته به بيت بني هاشم نيز ، دچار فساد و فحشا شدند ! بزرگان حكومت فاسد هم ميدانستند چه كار بكنند و انگشت روي چه چيزي بگذارند و چه چيزي را ترويج كنند. اين بليّه ، مخصوص مدينه هم نبود ؛ جاهاي ديگر هم به اين گونه فسادها مبتلا شدند. تسمك به دين و تقوا و معنويت و اهميت پرهيزكاري و پاكدامني ، اين جا معلوم ميشود. اين كه ما مكرر در مكرر ، به بهترين جوانان اين روزگار كه شما باشيد ، اين همه سفارش و تأكيد ميكنيم كه مواظب سيل گنداب فساد باشيد ، به همين خاطر است. (5/10/74 مقام معظم رهبري)
ادامه در ادامه مطلب
ادامه مطلب
بررسی شهید مطهری درباره واژه غلطی که ایرانی ها به کار می برند
به طور قطع و یقین در این حادثه بسیار بزرگ تاریخی تدریجا تحریفاتی در طول زمان پیدا شده است . و بدون شک در اینجا وظیفه ای هست که باید با این تحریفات مبارزه کرد .
مطلبی که مخصوص ما ایرانی هاست این است که به امام چهارم علیه السلام می گوییم امام زین العابدین بیمار ! غیر از زبان فارسی در هیچ زبان دیگری کلمه بیمار را دنبال اسم امام زین العابدین نمی بینیم . در زبان عربی چنین کلمه ای نیست . ایشان القاب زیادی دارند ، السجاد یکی از القابشان است ، ذوالثفنات یکی القابشان است . آیا شما کتابی در دنیا پیدا می کنید که لقبی به زبان عربی به امام داده باشند که مفهوم بیماری را برساند ؟!
امام زین العابدین تنها در ایام حادثه عاشورا بیمار بودند ( شاید تقدیر الهی بود برای اینکه باید این امام زنده میماند و نسل امام حسین از این طریق پیغمبر اکرم می فرماید "آفة الدین ثلاثه ، فقیه فاجر ، امام جائر ، مجتهد جاهل ، سه چیز آفت دین است : 1 -دانشمندان بد عمل ، فاسق و فاجر 2 -زعیم و پیشوای ستمکار و 3 - مقدس نادان محفوظ می شد ) و همان بیماری سبب نجات ایشان شد . چند بار تصمیم گرفتند امام را بکشند اما چون بیماری ایشان شدید بود ، گفتند چرا او را بکشیم ؟ او دارد می میرد . در دنیا چه کسی هست که در عمرش بیمار نشده باشد ؟ در غیر از این چند روز ببینید آیا یک جا نوشته اندکه امام زین العابدین بیمار بود ؟! ولی ما امام زین العابدین را به صورت یک بیمار مریض زرد رنگ تب داری که همیشه عصا به دستش است و کمر خم کرده و راه می رود و آه می کشد ، ترسیم کرده ایم !!!
همین دورغ ! همین تحریف سبب شده است که بسیاری از اشخاص آه بکشند ، ناله بکنند ، خودشان را به موش مردگی بزنند تا مردم آن ها را احترام کنند و بگویند آقا را ببینید درست مانند امام زین العابدین بیمار است ، این تحریف است . امام زین العابدین ( ع ) با امام حسین ( ع ) و با امام باقر ( ع ) از نظر مزاج و بنیه هیچ فرقی نداشته است . امام بعد از حادثه کربلا چهل سال زنده بود . مانند همه سالم بود ، با امام صادق ( ع ) فرقی نداشته ، چرا بگوئیم امام زین العابدین بیمار است ؟!
امامت به معنی نمونه بودن و سرمشق بودن است . فلسفه وجود امام این است که یک انسان ما فوق انسان ها باشد ، همانطور که پیغمبران ، "بشر مثلکم یوحی الی" بودند ، تا مردم از این مثل های اعلی پیروی و تبعیت کنند . اما وقتی که چهره این شخصیت ها این قدر مشوه شد ، خراب شد ، سیمایشان تغییر کرد ، دیگر قابل پیروی و لایق پیروی نیستند . یعنی پیروی از این شخصیت های خیالی به جای این که به نفع باشد ، نتیجه معکوس می بخشد . پس اجمالا دانستیم که خطر تحریف چقدر زیاد است . واقعا تحریف ضربت غیر مستقیم است ، از پشت خنجر زدن است .
نسل یهودیان در جهان قهرمان تحریف اند . هیچکس به اندازه این ها در تاریخ جهان تحریف نکرده است ، و به همین دلیل هیچکس به اندازه این ها به بشریت ضربه نزده است ، حقایق را قلب و بدعتها ایجاد نکرده است .
منبع : حماسه حسینی،شهید مطهری،صدرا،77-93
عضو گروه تحقیقاتی دانشنامه 14 جلدی امام حسین (ع) میگوید: بیشترین تحریفاتی كه درباره نقل قیام عاشورا انجام شده است، در مقاتلی مانند «ابیمخنف»، «اسرارالشهادة»، «نورالعین»، «منتخب طریحی» و مقاتلی كه در قرون اخیر نوشته شدهاند، وجود دارد.
به گزارش فارس، برخورد احساسی با واقعه عاشورا سبب ورود برخی از مطالب غیرواقعی در كتابهایی است كه بیشتر آنها در قرون اخیر نگاشته شدهاند. برای بررسی و شناخت انحرافات و خرافههایی كه وارد مقاتل شدهاند، میزگردی با حضور حجج اسلام سیدمحمود طباطبایینژاد و امیرحسین ملكپور، اعضای گروه تحقیقاتی دانشنامه 14 جلدی امام حسین (ع) انجام شد كه گزیدهای از آن در پی میآید.
* حضرت قاسم (ع) در روز عاشورا ازدواج نكرد
حجتالاسلام ملكپور برای بیان و معرفی مطالب خرافی كه در مقاتل آمده و امروز از آنها در مجالس عزاداری امام حسین (ع) یاد میشود، سخنان خود را اینگونه آغاز میكند: خوشبختانه با افزایش آگاهی مردم، مطرح كردن مطالب خرافی به حداقل خود رسیده است و در جامعه خیلیها به دنبال این هستند كه حرفهایی كه میزنند و روضههایی كه میخوانند، همه صحیح و معتبر باشد. حتی در جلساتی كه با برخی مداحان شهر قم داشتیم، اشعار و روضههای خود را تصحیح میكردند؛ اما باز هر از گاهی این مشكل دیده میشود كه از جمله مطالب خرافی در باره واقعه عاشورا، گرفتن مجلس عروسی حضرت قاسم (ع)، حجلهبندی كردن و حنابندان است كه هنوز هم در برخی از مجالس به خصوص زنانه وجود دارد. این مطالب خرافی و از جمله مواردی است كه شهید مطهری آن را به شدت رد میكند.
* كتاب «اسرارالشهادة» مملو از انحرافات و مطالب خرافه است
وی ادامه میدهد: اباعبدالله (ع) تنها دو دختر دم بخت به نامهای «فاطمه» و «سكینه» داشت. برخی از دختری به نام «زینب» یاد كردهاند و برخی هم به «رقیه» اشاره كردهاند كه سن آنها كم بود. دختران امام حسین (ع) را برخی 4 تن، برخی 3 تن و برخی 2 تن بیان كردهاند كه تنها 2 دختر بزرگ داشت كه آنها را به عقد پسران امام حسن (ع) درآورده بود.
ملكپور میافزاید: «فاطمه» همسر «حسن مثنی» بود كه شوهرش در واقعه كربلا زخمی میشود و تا مرز شهادت پیش میرود؛ ولی زنده میماند. داماد دیگر امام حسین (ع)، «عبدالله بن حسن» بود كه «سكینه» را به عقد او درآورده بودند. البته در واقعه عاشورا دو «عبدالله بن حسن» حضور داشتند. یكی «عبدالله» یازده ساله كه در كربلا و در لحظات آخر در آغوش عمویش امام حسین (ع) به شهادت رسید و دیگری یك «عبدالله» دیگر كه از نظر سنی بزرگتر بوده كه عقد «سكینه» را قبل از واقعه كربلا برای وی میخوانند و در جریان كربلا به شهادت میرسد. پس دختر دیگری برای ازدواج با قاسم باقی نمیماند.
این محقق در ادامه با اظهار تأسف از مطالب منتشر شده در مقاتل ضعیف میگوید: متأسفانه در كتاب «اسرارالشهادة» به طرز فجیعی داستان حضرت قاسم (ع) بیان میشود. این كتاب مینویسد كه عروسی حضرت قاسم (ع) و یكی از دختران امام حسین (ع) در روز عاشورا اتفاق میافتد كه اصلاً زمان مناسب برای این كار نیست. در این كتاب این جریان تحریفی اینگونه بیان شده است كه در حین انجام مراسم عروسی، قاسم (ع) صدای رجز میشنود و به میدان میرود و جنگ میكند و بعد باز میگردد و شخص دیگری رجز میخواند و بار دیگر كه قاسم عزم میدان میكند، دختر به حالت گلایه میگوید پس دیدار ما چه میشود؟ و قاسم (ع) میگوید كه دیدار ما به قیامت! بعد دختر میگوید كه از كجا تو را بشناسم؟ قاسم (ع) آستین لباسش را پاره میكند و میگوید از این آستین پاره. بعد در جنگ شهید میشود. سرها را كه برای ابنزیاد میبردند، یك وزیر ایرانی درخواست میكند كه یك سر هم به ما بدهید تا ما هم شادی كنیم. سر قاسم (ع) را به او میدهند. وزیر آن را به ایران میآورد و مدتها با این سر چوگان بازی میكردند.
ملكپور با اظهار تأسف دوباره ادامه میدهد: كتاب «اسرارالشهادة» در ادامه در دهها صفحه بحث میكند كه استخوان این بزرگان به این دلیل و آن دلیل محكم است و سر مشكلی پیدا نمیكرد. پس از مدتی یكی از زنان كه از نوادههای «عمار یاسر» بود، شبی در خواب حضرت زهرا (س) را میبیند كه به او میفرماید: «این سر فرزند من است و چرا با آن این رفتار را میكنید.» پیرزن صبح به پسرش میگوید كه حاضری سرت را به جای این سر بدهی؟ پسر موافقت میكند. پیرزن سر پسرش را میبرد و آن را به جای سر قاسم (ع) برای بازی چوگان وزیر ایرانی و اطرافیانش میدهد. آنها سر را میبرند تا چوگان بازی كنند؛ اما سر میتركد. دوباره باز میگردند و سر اصلی را میبرند.
وی میافزاید: در ادامه این نقل كذب تاریخی آمده كه بالاخره تعدادی از كردها میآیند و این سر را میگیرند و بعد آن را در شمیران تهران دفن میكنند كه به امامزاده شاهزاده قاسم (ع) معروف میشود و متأسفانه هنوز هم هست.
* امامزاده قاسم دربند و بیبیزبیده شهرری جعلی است
ملكپور تأكید میكند: نویسنده این مقتل ضعیف؛ چون امام حسین (ع) تنها دو دختر شوهردار به نامهای «فاطمه» و «سكینه» داشت، یك دختر خیالی برای امام حسین (ع) به نام «زبیده» درست میكنند كه در هیچ یك از منابع تاریخی این نام وجود ندارد. نه در منابع معتبر و نه حتی در منابع ضعیف. «اسرارالشهادة»میگوید كه «زبیده» با «شهربانو» بعد از واقعه كربلا به ایران میآید كه «شهربانو» اصلاً در كربلا نبوده و هنگام تولد امام زینالعابدین (ع) به شهادت رسید ـ چون زن اگر هنگام زایمان از دنیا برود، شهید است ـ به هر حال این «زبیده» خیالی با این «شهربانو» كه در كربلا نبوده به ایران میآید. الآن هم در شهرری قبری به نام «زبیده خاتون» وجود دارد كه مدعیاند همسر قاسم (ع) است.
وی میگوید: حالا اگر دقت كنید، میبینید كه «دربندی» نویسنده «اسرارالشهادة» از اهالی «دربند شمیران» بوده و میخواسته امامزاده قاسم (ع) و زبیده خاتون را درست كند و بعد وقتی سؤال میشود كه این روایت را از كجا نقل كردهای؟ میگوید كه از یك كتاب فارسی قدیمی كه چون ورقهای اول آن پاره شده است، نویسنده آن مشخص نیست! آیا میشود به این گفته استناد كرد؟ وقتی شهید مطهری (ع) این مطلب را میبیند برآشفته میشود و خیلی محكم جریان عروسی قاسم (ع) را رد میكند. این نه با عقل و نه با نقلهای معتبر همخوانی ندارد.
* شب عاشورا كسی از امام حسین (ع) جدا نشد
ملكپور در ادامه اظهار میكند: از جمله مطالب مخدوش دیگر جریان شب عاشورا این است كه میگویند؛ اباعبدالله (ع) چراغ را خاموش كرد و بیعتش را برداشت و گفت كه هر كس كه میخواهد، برود و مردم پس از آن دستهدسته امام را تنها گذاشتند. اول اینكه این چراغ خاموش كردن در هیچ منبع معتبری وجود ندارد و این نقل منحرف از كتاب «دمعةالساكبه» كه در قرن سیزدهم و سال 1285 قمری نوشته شده است، آغاز میشود، در حالی كه این غلط است. در شب عاشورا كه حضرت بیعت را برداشت، نه تنها كسی نرفت؛ بلكه طبق برخی نقلهای معتبر بیش از 30 نفر از لشگریان عمر سعد به امام حسین (ع) ملحق شدند. حتی حرفهای دلگرمكنندهای از سوی اصحاب امام مطرح شد و اول شخصی كه صحبت كرد و دل امام حسین (ع) را گرم كرد، قمر بنیهاشم (ع) بود كه گفت: «بریم كه بعد از شما زنده باشیم؟ زندگی بعد از تو را نمیخواهیم.»
وی ادامه میدهد: «دمعةالساكبه» كتاب واسطه است. نویسنده آن ادعا میكند كه این مطلب را از كتاب «نورالعین» نقل میكند، كه خود كتاب «نورالعین»، یك كتاب مجهول با نویسندهای مجهول است. برخی گفتهاند كه مرحوم «اسفراینی سنی» كه در قرنهای اولیه اسلام میزیست آن را نوشته كه البته كارشناسان آن را رد كردهاند. آنها كه تخصصی راجع به كتابهای قدیمی دارند، معقدند كه این نوع نگارش با نوشتههای مرحوم «اسفراینی» همسو نیست. بعد جالب است كه حتی در «نورالعین» هم این حرف زده نشده است.
عضو گروه تحقیقاتی دانشنامه 14 جلدی امام حسین (ع) در ادامه سخنان خود میگوید: البته این را هم بدانید كه «نورالعین» به قدری ضعیف است كه آغاز جنگ امام حسین (ع) را از روز دوم یا سوم محرم عنوان میكند و میگوید كه در دوم محرم عدهای به شهادت رسیدند. نویسنده مجهول این كتاب دو شخصیت به نام عباس معرفی میكند كه یكی از آنها در روز سوم محرم و یكی از آنها در تاسوعا به شهادت میرسد. هر آدم منصفی كه حتی اگر محقق هم نباشد، با خواندن این مطالب متوجه كذب بودن آن میشود.
* بوسیدن گلوی امام حسین (ع) توسط حضرت زینب (س) قبل از جنگ امام صحت ندارد
ملكپور ادامه میدهد: مطلب انحرافی دیگری كه از مقاتل و كتابهای ضعیف به اذهان عمومی القا شده، بوسیدن گلوی امام حسین (ع) توسط حضرت زینب (س) قبل از جنگ امام است. این كتابها مینویسند كه وقتی امام حسین (ع) به میدان جنگ میرفت، حضرت زینب (س) به دنبال او میرود و میگوید: «مهلاً مهلاً یابن الزهرا (س) مادرم زهرا (س) وصیت كرده كه زیر گلوی تو را ببوسم.»
وی تأكید میكند: من خودم وصایای حضرت زهرا (س) را گردآوری و همه كتابهای نوشته شده درباره وصایای حضرت زهرا (س) را مطالعه كردهام و در هیچ یك از این وصایا، این یك وصیتی كه بیان شده است را ندیدم.
ملكپور ادامه میدهد: وقتی جستوجو میكنیم كه اولینبار این موضوع كجا مطرح شده است، میبینیم كه برای نخستین بار در كتاب «انوارالمجالس» و در قرن سیزدهم یعنی در سال 1280 قمری و حدود 1200 سال بعد از واقعه عاشورا، این مطلب بیان شده است. بعد از آن هم در كتاب «تذكرةالشهدا» كه در سال 1340 قمری و در قرن چهاردهم این مطلب منتشر شده است و نویسنده خودش تأكید میكند كه «این مطلب ضعیف است.»
وی میگوید: بیان این مطالب در شأن امام (ع) نیست. آیا او حاضر بود كه خواهرش در مقابل خیل دشمنان زیر گلویش را ببوسد؟ آیا امام حاضر بود كه ناموسش در جلوی دشمنان قرار بگیرد؟ باز تأكید میكنم كه جمله «مهلاً مهلا، یابن الزهرا (س)» را در هیچ یك از منابع معتبر حتی در كتابهای ضعیف را نیافتیم.
* حضرت زینب (س) در كوفه یا هیچ جای دیگر سرش را به محمل نكوبید
ملكپور،كوبیدن سر به محمل از سوی حضرت زینب (س) و جاری شدن خون را رد میكند و این نقل را از مطالب ضعیفی برمیشمرد كه متأسفانه منشأ حركاتی شده است و دشمن روی آن مانور میدهد و شیعه را متهم به وحشیگری میكند.
وی میگوید: نوشتهاند كه وقتی در كوفه حضرت زینب (س) خطبه میخواند، برای ساكت كردن او سر بریده امام حسین (ع) را به او نشان میدهند كه ایشان طاقت نمیآورد و سر را به چوب محمل میزند و میببینند كه خون تازه از زیر محمل جاری شده است. این نقل معروف به نقل «مسلم جسّاس (گچكار)» است. این موضوع در كتاب ضعیف «نورالعین» است كه نه نویسندهاش و نه سال تألیفش مشخص نیست و نه اینكه توانسته جریان عاشورا را درست ترسیم كند و پر از مطالب كذب است كه با منابع تاریخی منطبق نیست.
وی ادامه میدهد: این مطلب البته در كتاب «منتخب طریحی» كه در سال 1085 قمری یعنی قرن یازدهم آن را نوشتهاند بیان شده است. شیخ عباس قمی هم در «منتهیالآمال» این نقل را در صفحه 483 مینویسد و تأكید میكند كه این را نخوانید و آن را رد میكند و مینویسد كه اصلاً بعید است كه حضرت زینب (س) كه از سوی امام حسین (ع) مأمور به صبر بوده، این بیصبری را انجام دهد.
ملكپور میگوید: یكهزار سال پس از واقعه عاشورا این حرف نبوده و از قرن یازدهم به بعد مطرح شده است. به خصوص اینكه حضرت زینب (س) بالای محمل بوده و همه این صحنه را دیدهاند و باید در برخی نقلها آمده باشد اما به مدت یكهزار سال این قضیه مسكوت است و بعد یك كتاب ضعیف این را مطرح كند كه قابل اعتماد نیست و این در حالی است كه نقل مشهوری داریم كه در آن امام حسین (ع) حضرت زینب (س) را سفارش كرده كه «بیصبری نكن و صورت مخراش!» كه خوب؛ سر به محمل زدن، بدتر از صورت خراشیدن است. اگر بود، قاعدتاً باید در چند منبع متقدم این موضوع میآمد و مسلماً این باطل است.
حجت الاسلام سيد سليماني:
هر چه كه ما را از هدف و سير حقيقي عزاداري دور كند، براي عزاداريها آسيب است
حجت الاسلام سيدسليماني گفت: عزاداريها هدفي را ميپيمايند و مقدماتي براي شناخت حقيقي قيام سيدالشهدا هستند، بنابراين هر چه كه ما رااز اين حقيقت دور كند، براي عزاداريها آسيب به شمار ميآيد.
حجتالاسلام سيدحسن سيد سليماني در گفتگو با پايگاه اطلاعرساني آستان قدس رضوي با بيان اينكه عزاداري يكي از شعاير ديني است، اظهار داشت: شعاير سرگذشت از يك اصل است و عزاداري براي سيدالشهدا يكي از پايههاي ديني شيعه است.
وي در ارتباط با علت اينكه عزاداري براي امام حسين(ع) يكي از شعاير ديني ميباشد، افزود: زير بار ظلم نرفتن، تلاش براي ايجاد حق، ناميد شدن از گرفتن حق، بهاي سنگين دادن و قبول كردن رنج و مصيبت، از جمله آرمانهاي عاشورا است، كه به انسانها منتقل ميشود.
وي با بيان اينكه حضرت سيدالشهدا براي اينكه برابر ظلم بايستد، اول مال بعد فرزندان و جان خود و هر چه كه داشت، نثار كرد، گفت: اين آرماني است براي گرفتن حق بايد از همه چيز بگذريم.
وي ادامه داد: ياران حسين براي آنكه كلام شهدا را به گوش همگان برسانند تا خون آنها پايمال نشوند، رنج و مصيبت را به جان خريدند.
اين جامعهشناس ديني با بيان اينكه شيعه سالي يك مرتبه با تطبيق اتفاقات آن زمان با زمان خود، خودسازي ميكند، افزود: عزاداريها هدفي را ميپيمايند كه مقدمهاي براي شناخت هدف اصلي قيام سيدالشهداست.
وي با بيان اينكه هر چه ما را از هدف حقيقي عزاداري دور كند، براي عزاداريها آسيب است، افزود: دو اصل اميد به آينده و شهادتطلبي در شيعيان وجود دارد كه بقيه مسلمانان از آن بينصيبند.
سيدسليماني با بيان اينكه بيگانگان تلاش ميكنند با گرفتن بال سرخ كه همان شهادتطلبي شيعه را از جوشش باز دارند، اظهار داشت: آنها سعي ميكنند، شيوههاي عزاداري و محتواي آن را تغيير دهند.
وي افزود: در گذشته اصل بر سخنوري بود اما اكنون اصل مداحي است، به گونهاي كه باعث شده است واقعه عاشورا و اهداف آن كمتر بيان شود.
وي با بيان اينكه ميخواهند نگاه شيعه در مرحله اول ترس باشد و نگاه عاطفي او را بگيرد، گفت: مسأله قمهزني يكي از آسيبهاست كه توسط انگليسها به هيئات اهدا شد.
اين كارشناس ديني بر محتواي اشعار در مداحيها كه به سمت و سوي غنا رفته است، اشاره كرد و گفت: انجام عزاداري عبادت است، اما اكنون مجلس عبادت را به گناه كشاندهايم. با عزاداري دل را آماده بندگي ميكنيم، اما اكنون دل براي ضد بندگي آماده ميشود.
وي خاطرنشان كرد: قطعاً با اين اعمال، چراغ سيدالشهدا خاموش نميشود و ما بايد توجه كنيم كه جوانان از مسير اصلي منحرف نشوند و افراد زير پرچم حسيني بيشتر شوند.
حجتالاسلام سيد سليماني در پايان گفت: يك بار شيعه با زنده كردن خط و رسم واقعه عاشورا، انقلاب را ايجاد كرد و اگر بار ديگر اين امر اتفاق افتد، زمينه براي ظهور حضرت حجت فراهم ميشود.
مراسم سوگوارى حضرت سيدالشهدا(ع) از ديرباز نقشى اساسى و غير قابل انكار به فرهنگ جامعه شيعى داشته و مؤلفههاى بزرگى از هويت مذهبى شيعيان ايران و جهان را شكل داده است. متأسفانه در طول سالهاى اخير ـ و شايد به دليل بيتوجهى و كمكارى هنرمندان و شاعران طراز اول شيعه ـ شاهد برخى از انحرافات و عدول از اهداف راستين اين نهضت بزرگ، بهويژه در امر مداحى و سينهزنى بودهايم. مقاله حاضر به صورت اجمالى به نقد و بررسى برخى از اين موارد پرداخته است. امام علي(ع) در يكى از سخنان خود خطاب به كميل ميفرمايد: «هيچ حركتى نيست كه انجام دهى مگر آنكه براى آن محتاج به معرفت و شناخت هستى (تحفه العقول ص 17) اين امر دليل روشنى دارد، رسول اكرم(ص) در اين باره چنين فرموده است: «كسى كه كار انجام ميدهد و در آن آگاهى و شناخت لازم را ندارد، آنچه را كه خراب ميكند، بيش از آن چيزى است كه اصلاح مينمايد.» اين دستور دينى كه غالباً در زندگى روزمره و در امور جزيى به كار گرفته ميشود، گاه در مسائل بسيار مهم به دست فراموشى سپرده ميشود از نمونههاى برجسته آن كه در اينجا مورد بررسى قرار ميگيرد، عزادارى براى امام حسين(ع) است. برگزاركنندگان مراسم عزادارى براى سيدالشهدا(ع) بايستى شناخت و معرفت كامل نسبت به اين امام همام و نهضت عاشورايى آن حضرت داشته باشند اما فقدان اين شناخت موجب شده تا بسيارى از مجالس سوگوارى امروزى هر چه كه پرشورتر ميشود، از هدف خود دورتر شود همچنان كه امام صادق(ع) فرموده «كسى كه عملى را بدون بصيرت و آگاهى انجام دهد، مانند رهروى است كه راه را اشتباه پيموده است. لذا هر چه تندتر رود، از مقصود دورتر ميشود. (اصول كافي، ج 1، ص 54) اثبات اين ادعا چندان دشوار نيست. اشعار و نوحههايى كه امروزه در مجالس عزادارى امام حسين(ع) خوانده ميشود، دليل روشنى بر صدق دعوى ماست. در ابتدا ويژگيهاى مشترك اين اشعار را به اختصار بيان نموده و سپس به بررسى آنها ميپردازيم.نگاهى ديگر به تحريفات عاشورا
محمدرضا طاهرى
ادامه مطلب
مقدمه
به دنبال طرح مسئله آسيبشناسي و آفت زدايي از مراسم عزاداري توسط حجت الاسلام و المسلمين سيد احمد خاتميدر اجلاسيه اخير مجلس خبرگان رهبري و اشاره رهبر انقلاب به آن، اظهار نظرهاي متفاوتي درباره علل و انگيزههاي طرح اين مسئله در شرايط كنوني از سوي صاحبنظران و گروههاي مختلف سياسي به عمل آمد. حجتالاسلام و المسلمين سيد احمد خاتمي، به درخواست پايگاه اطلاع رساني رسا، متن كامل اين سخنان را در اختيار اين پايگاه قرار داده است كه به همراه توضيحات از سوي ايشان، در ادامه ميآيد.
متنى كه ملاحظه مىفرماييد، متن سخنرانى اينجانب در مجلس خبرگان رهبرى است كه به پيشنهاد كميسيون سياسى ـ اجتماعى مجلس خبرگان و تصويب هيأترئيسه آن مجلس ايراد شده است. اين سخنرانى از چند ويژگى برخوردار بود:
1. علاوه بر مطالعات قبلى، براي اين سخنرانى حدود چهل ساعت مطالعه نمودم؛
2. با چهار تن از مراجع عظام تقليد و نيز هيأترئيسه محترم خبرگان و برخى از خبرگان در رابطه با مباحثمطروحه مشورت و رايزنى كردم؛
3. سخنرانى تماماً مستند بود هم آيات و روايات و هم فتاوى مراجع عظام؛
4. در اين سخنرانى تنها به بيان مشكل اكتفاء نشده، در حد توان راهكار هم ارائه شده است؛
5. در جمع فرهيختگان برجسته، دين شناسان بزرگ كشور اعضاي محترم خبرگان رهبرى ايراد شد؛
6. به شدت مورد استقبال اعضاء محترم آن مجلس قرار گرفت هم در جلسه و هم بعد از آن اينجانب را موردلطف قرار دادند و برخى اين سخنرانى را مصاديق بارز احياء امر اهلبيت(ع) ناميدند؛
7. هيأت رئيسه مجلس خبرگان رهبرى اين سخنرانى را غيرمحرمانه اعلام كرد و دستور انتشار آن را داد.
با اين همه به صراحت مىگويم اين سخنرانى كاستيهاى فراوانى دارد كه بايد برطرف گردد اين در حقيقت گامىدر مسير آسيب زدائى در مراسم دينى است. بايد همه دست به دست هم دهيم تا اين مجالس و محافل دينى تريبونگسترده اسلام ناب شده و از اين كانال حقايق دينى منتشر شود.(آن چنان كه بحمدالله بسيارى از مجالس ما اين چنيناست.) پيش از آنكه به مطالعه اين سخنرانى بپردازيد تذكر چند نكته را لازم مىدانم:
1. درست است محور اين سخنرانى مراسم عزادارى است ليكن آسيبها عام است، آسيبهايى است مربوط بههمه مجالس دينى چه عزاداريها چه مراسم جشن و چه مراسم ديگر.
2. روى سخن در اين سخنرانى آسيبها است، قشر خاصى به عنوان آسيب رسان معرفى نشدهاند ممكن استاين آسيبها توسط برخى از خطباء يا برخى از مداحان يا برخى از برنامه سازان صدا و سيما باشند. اين را بدينجهتمتذكر شدم كه مطمئنم كسانى فرداى انتشار اين سخنرانى، آنرا سخنرانى عليه مداحان تلقى كنند(آنچنانكه بدنبالگزارش سخنرانى خبرگان برخى از روزنامهها چنين تيتر زدند كه البته با تذكر اينجانب روز بعد اصلاح كردند).
اين برداشت را از سخنرانىام غلط و نادرست مىدانم، گرچه در جاى جاى اين سخنرانى تلاش كردهام حسابمداحان مخلص و ارزشى را از غير آنها جدا كنم ولى در اين مقدمه هم تأكيد مىكنم بهيچ وجه محور نقد در اينسخنرانى فقط مداحان نيستند، اگر نقدى هست عام است و اگر ستايش هم هست عام است. اينجانب از نزديكبسيارى از مداحان ارزشى را مىشناسم و تلاش مخلصانه آنها را در جهت احياء مكتب سيدالشهداء ـ ع ـ و احياءارزشهاى انقلاب ارج مىنهم و بر اين باورم كه بيش از همگان مداحان مخلص ارزشى از اين آسيبها رنج برده و به شدتاز حضور نااهلان در اين كسوت محترم ناراحتند.
3. در پايان بار ديگر تأكيد مىكنم كه محافل و مجالس دينى تريبونهاى گسترده مذهب است كه بايد هر روز بيشاز گذشته با نشاطتر و با كيفيت بالاتر برگزار گردد و بخصوص مراسمى كه مربوط به اهلبيت عليهم السلام است چهعزاداريها، چه شاديها، در اين سخنرانى بر اين نكته تكيه داشتم كه نبايد بگونهاى انتقاد كنيم كه خداى ناكرده اصلعزادارى زير سؤال رفته يا خطباى ارزشى و مداحان مخلص زير سؤال روند. و از اين عزيزان نيز مىخواهم كه اينآسيبها را جدى بگيرند و كمك كننده تا آسيب زدائى شده و اين مجالس نورانى آنچنان كه براى آسمانياندرخشندگى دارد براى زمينيان نيز روشنگر باشد انشاءالله.
اينك اين شما و اين متن سخنرانى.
والسلام عليكم و رحمه الله ـ سيد احمد خاتمى 21/6/84 ـ 7 شعبان 1426
ادامه در ادامه مطلب
ادامه مطلب
آيت الله معرفت از اساتيد برجسته حوزه علميه قم در گنگره فاطمه شناسي از رواج خرافات در مذهب و نقل مطالب مبالغه آميز درمورد اهل بيت(ع) انتقاد كرد. به گزارش خبرگزاري شبستان از قم، گنگره فاطمه شناسي با حضور علما ، فضلا و انديشمندان در مدرسه علميه امام خميني قم افتتاح شد. آيت الله معرفت در اين گنگره ضمن انتقاد شديد از رواج خرافات در مجالس اهل بيت(ع) افزود: خرافه پرستي فكر و شيوه علمي نداشته و هر جا خرافات باشد پاي يهوديان نيز در ميان است. وي افزود: وقتي منبري ها بگونه اي حرف بزنند كه عوام پسند باشد خرافات رواج پيدا مي كند. آيت الله معرفت ضمن توصيه به روحانيون در جهت خودداري از نقل مطالب عوام پسند اظهار داشت: تا صدق و روايت را از معصومين در كتب خاصه نديده ايد در جايي نقل نكنيد. اين استاد حوزه علميه ضمن هشدار نسبت به انتساب مطالب غير صحيح به اهل بيت افزود: گاهي نقل نامناسب، دروغين و مبالغه آميز باعث نفرت مردم از معصومين(ع) مي شود. آيت الله معرفت در ادامه به حديث شان نزول آيه هل اتي اشاره كرد و اظهار داشت: اينكه گفته مي شود اهل بيت(ع) سه روز افطار خود را به مسكين و يتيم و اسير دادند. به هيچ وجه صحيح نيست. وي با اشاره به روايتي از امام صادق(ع) گفت: بر طبق اين حديث حضرت زهرا(س) مقداري حلوا درست كرده بودند كه هنگام افطار مسكين و يتم و اسير در يك روز به اين خانه مراجعه مي كنند و حضرت علي(ع) نيز اين حلوا را بين اين سه نفر تقسيم كره و به آنها اعطا مي كنند. آيت الله معرفت زيارات و ادعيه را دانشگاه علمي دانست و خاطر نشان كرد: اين زيارات و ادعيه شيعه پرور است و دانشگاهي است تا شيعه با اصول عقائد مذهب آشنا شود. وي فاطمه زهرا(س) را داراي مقامي والا عنوان كرد و افزود: حضرت زهرا(س) شايستگي داشت تا از تمام اسرار نبوت آگاه شود.آيت الله معرفت: از رواج خرافات در مجالس اهل بيت انتقاد كرد
منبع: خبرگزاري شبستان
آيتالله العظمي مكارم شيرازي در ديدار مديرعامل و تني چند از اعضاي خبرگزاري دانشجويان ايران، تاكيد كرد كه مسلمانان بايد دست به دست هم دهند و رسانههاي بسيار قوي ايجاد كنند تا بتوانند سمپاشي بيگانگان را خنثي كنند. آيتالله العظمي ناصر مكارم شيرازي در اين ديدار به اهميت كار رسانه اشاره و تاكيد كرد كه الان در دنيا حرف اول را كارهاي رسانهاي ميزنند. وي اظهار داشت: كار رسانهاي كار بسيار مهم، مشكل و پيچيدهاي است و به يك معنا الان در دنيا حرف اول را كارهاي رسانهاي ميزنند. اين مرجع تقليد افزود: متاسفانه الان تبليغات زيادي عليه مسلمانان وجود دارد و همه را به عنوان تروريست معرفي ميكنند در حالي كه ما ميدانيم يك عده محدودي به نام القاعده وجود دارند كه مسلمانان آنها را جزو خودشان نميدانند و اين نيست مگر به خاطر رسانههاي مسموم و دروغين آنها. مكارم شيرازي خاطرنشان كرد: در مورد مسالهي هستهيي نيز شاهد هستيم كه ما شب و روز ميگوييم نميخواهيم بمب اتم بسازيم اما آنها شب و روز اين دروغ را ميگويند و چون زمام رسانههاي دنيا بيشتر در دست آنهاست، سمپاشي خود را ادامه ميدهند و با دروغ، سيطرهي خود را بر دنيا حفظ كردهاند، پايبند به راست و دروغ هم نيستند به همين دليل ما بايد واقعيتها را قويتر از گذشته به دنيا برسانيم. اين مرجع تقليد اظهار داشت: در اين شرايط، مسلمانان بايد دست به دست هم بدهند و رسانههاي بسيار قوي ايجاد كنند كه بتواند سمپاشي بيگانگان را خنثي كنند. وي با بيان اين كه كار خبري كار پيچيده و مشكلي است عنوان كرد: دليل اين مساله اين است كه رعايت بيطرفي كار آساني نيست چرا كه هركسي بالاخره جزو يك گروه اجتماعي است و كسانيكه در رسانهها كار ميكنند، در عين اينكه ميتوانند وابسته به گروه خاص اجتماعي باشند، گروهشان را ناديده بگيرند و واقعيتها را بيان كنند نه اينكه آنچه به نفع گروهشان است بگويند و آنچه به ضررشان است، نگويند. مكارم شيرازي خاطرنشان كرد: البته رسانههاي خارجي چون هيچگونه تقوايي ندارند، گاه از كنار مهمترين خبرها با يك اشاره ميگذرند اما كوچكترين خبرها را به اندازهي كوه ميكنند، حذف ميكنند، سانسور ميكنند، كوچك و بزرگ ميكنند، تفسير غلط ميكنند. آنها با شيطنتهاي رسانهاي خيلي خوب آشنا هستند و هرجا لازم باشد از آن شيطنتها استفاده ميكنند اما ما مسلمان هستيم، خود را متعهد به واقعيتها ميدانيم لذا بايد سعي كنيم واقعيتها را بگوييم؛ چه به نفع خودمان باشد و چه نباشد. اين دستوري است كه اسلام به ما داده است، امام علي (ع) نيز ميفرمايند «از علامت مومن آن است كه حق را آنجا كه به ضررش است نسبت به باطل كه سودش است مقدم بدارد.» اين مرجع تقليد، دربارهي دليل رواج خرافات، اظهار داشت: هميشه يكي از مزاحمتهاي ديني در طول تاريخ خرافهي خرافهسازان بوده است كه چهرهي دين را در نظر افراد عاقل دگرگون ميكند يعني به همان اندازه كه دشمنان قسم خوردهي دين به ضرر دين كار ميكنند خرافهسازان و خرافهپرستان هم به همان اندازه لطمه وارد ميكنند. وي افزود: سرچشمهي خرافات هم گاهي جهل است يعني نميدانيم كه اسلام چه گفته است و گاهي يك مشت اوهام و تبليغات سوء است كه بعضيها عمدا و از روي غرض به آن دامن ميزنند براي اينكه چهرهي دين را بد كنند. ما بايد دين اصيل اسلام را از قرآن و سنت ثابت شده و كلمات معصومين (ع)، براي مردم معرفي كنيم و از هر كاري كه بر ضد آنهاست جلوگيري كنيم. وي ادامه داد: متاسفانه الان مشاهده ميكنيم در مسايل مربوط به حضرت وليعصر (عج)، بعضيها دارند سوءاستفاده و ادعاهايي ميكنند، گاه خود را نايب امام زمان (عج)، گاه مرتبط با ايشان و گاه خود امام زمان(عج) ميدانند كه نمونههايي در اين اواخر پيدا شده است، البته مقامات مسوول هم به موقع خيليها را جمع كردند و معلوم شد سرنخها، گاه ممكن است به خارج از كشور برگردد يا اين كه در مواردي فرد ميخواهد سوءاستفاده كند و سفرهاي پهن كند و از احساسات پاك مردم سوءاستفاده كند. اين مرجع تقليد، يكي ديگر از دلايل رواج خرافات را عدم ارتباط مرد با محافل ديني و علماي اسلام برشمرد و افزود: در حال حاضر به حمدالله وسايل ارتباطي زياد شده است و مردم ميتوانند از طريق اينترنت سوالهايي را مطرح كنند كه اين مساله خرافات است يا واقعيت دارد كه پاسخ داده ميشود لذا مردم وقتي چيزي ميشنوند بايد به مراجع ديني اطلاع دهند مثلا يك خرافهاي است كه هر سال تكرار ميشود و من 40 سال است كه ميشنوم كه شخصي [كه معلوم نيست وجود دارد يا ندارد] به نام شيخ احمد، خادم حرم پيامبر (ص)، گفته است كه به زودي چنان و چنين خواهد شد و بايد چهكار كنيد كه از اين كار جلوگيري كنيد، هر سال اين خواب را ميبيند و از دنيا هم نميرود اين شيخ احمد نام يا گاه ميگويند هركس بايد اين نامه را 40 مرتبه بنويسد و پخش كند و اگر ننويسد زندگي بدي خواهد داشت. وقتي مردم از ما در اين باره سوال ميكنند ما ميگويم مطلقا به اين مسائل اعتنا نكنيد و خواب حجت نيست. اميدواريم بتوانيم به صورت ظريف با خرافات مبارزه كنيم. كاري نكنيم كه با تحريك احساسات بعضي از افراد بازي شود. آيتالله العظمي مكارم شيرازي در مورد ورود خرافات در مداحيها، گفت: تعظيم شعائر حسيني از افضل شعائر است و شعائر امام حسين(ع) نه تنها تشيع بلكه اسلام را زنده نگه داشته است اما بايد از كارهايي كه موجب وهن مذهب ميشود و همچنين غلو جلوگيري كرد. وي افزود: چندي پيش جلسهاي با حضور مداحان در قم تشكيل شد كه من 14 اصل را براي آنها ذكر كردم، مقام معظم رهبري نيز دربارهي گزافهگويي بعضي از مداحان انتقاد كردند و به حمدالله يك مقدار اوضاع بهتر شد. معتقدم اين كارهاي نادرست به واسطهي عدم آموزش است و مداحان هم بايد جلسات آموزشي داشته باشند. اين مرجع تقليد خاطرنشان كرد: مداحان بايد از كلمات غلو و كفرآميز، آهنگهاي نامتناسب و از دعوت مردم به لخت و برهنه شدن بپرهيزند. حتي اگر خانمها در آن جلسه حضور نداشته باشند، زيرا اين در شأن مسلمانها نيست كه مردم را تشويق كنند كه به بدنشان لطمه بزنند. وي در پايان با ابراز اميدواري براي موفقيت اهالي ايسنا، توصيه كرد به مقدار توان راجع به مفاسد فرهنگي كه نسبت به سابق بيشتر شده است، كار شود.تعظيم شعائر حسيني به دور از خرافات
آيت الله مكارم شيرازى
منبع:خبرگزارى ايسنا
اولاً اين روز بزرگ و اين عيد مسعود را تبريك عرض مىكنيم و به شما برادران عزيز - ذاكران، مداحان، گويندگان، سرايندگانِ در مدح و منقبت و مصائب اهل بيت (عليهمالسّلام) - خوشامد عرض مىكنيم و اميدواريم كه اين تلاشها و نفسهاى گرم و احساسات پاك شما مقبول و منظور و مورد توجه بانوى دنيا و آخرت - فاطمهى زهرا (سلاماللَّهعليها) - قرار بگيرد. اين توسلها خيلى قيمت دارد. اين گوهر محبت اهل بيت، بخصوص فاطمهى زهرا (سلاماللَّهعليها) كه ميان همهى اين خاندان با عظمت، عزيز است، خيلى ارزش دارد. حقيقتاً روز ولادت اين بزرگوار - كه گوهر صدف نبوت و ولايت است - براى شيعيان، محبان و فرزندان معنوى و جسمانى آن بزرگوار عيد بزرگى است. يكى از آقايان كه اشاره كردند كه دشمنان اسلام و مسلمانان اين روز شيرين را با حوادث عراق و نجف تلخ كردند، راست است. لعنت خدا بر اين قدرتهاى مستكبر و ظالم و منافق و دروغگو و شياد و افزونطلب كه براى آنها اصلاً نه حيثيت مردم، نه عقايد مردم، نه حقوق مردم، نه استقلال كشورها و نه عزت ملتها مطرح است. اگر كسى فكر كند كه با تملق و نزديك شدن و تسليم در مقابل اينها مىتواند كارى از پيش ببرد، خطا كرده است. علاج اينها جز با ايستادگى و جز با كوبيدن شمشير برّان منطق حق و عزم ثاقب نيست و علاج كار اينها فقط با ارادهى قوى، منطق قوى و مشت قوى است؛ اينها امروز در دنيا در مقابل اين مسائل درماندهاند. آن چيزى كه در عراق اين لقمهى چرب و نرم را براى آنها گلوگير كرده و دارد خفهشان مىكند، همين ايمان و ارادهى يك مشت مردم بىپناه و مستضعف است. عراقيها نه پول دارند، نه سلاح، و نه پشتيبان بينالمللى؛ اما با عزم، با ايمان و با ايستادگى نگذاشتند كه آنها به خيال خوش خودشان و خواب خوشى كه ديده بودند، اين لقمهى چرب و نرم را فرو بدهند. من مكرر گفتهام، باز هم مىگويم: امريكاييها در بنبستند. اگر جلو بروند، ضربه مىخورند؛ اگر عقب هم بيايند، ضربه مىخورند؛ هرچه ادامه بدهند، برايشان مايهى ضربه است؛ عقبنشينى هم بكنند، مايهى ضربه است؛ در مخمصه گير افتادهاند. گرگى كه در يك تله گير مىكند، داد و فريادش ممكن است عدهيى را بترساند، يا پنجهاش كسى را كه نزديك برود، زخمى كند؛ اما گير افتاده است. اميدواريم كه خداوند شر اينها را از سر دنياى اسلام كم كند، و به ملت مسلمان عراق و شيعيان در هر نقطهيى از عالم، و به همهى ملتهاى مسلمان و مؤمن، توفيق اعمال آن ارادهى شرافتآميزى را كه قرآن از ما خواسته، به آنها عنايت كند.بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار مداحان به مناسبت ميلاد حضرت فاطمه(سلام الله عليها)
ادامه در ادامه مطلب
ادامه مطلب
خيلى استفاده كرديم. خيلى ممنون و متشكر از عزيزانى كه اين محفل را به ذكر نام مبارك فاطمه ى زهرا (سلام اللَّه عليها) منور و معطر كردند. شعر و اجرا و ادا و همه چيز بحمداللَّه امروز در بخش هاى مختلف اين برنامه جمع بود. يك نكته درباره ى مناسبتى كه به خاطر سالروز ولادت بانوى دو جهان و سرور زنانِ اولين و آخرين در كشور ما مقرر شده، عرض كنيم؛ يعنى موضوع روز زن. روز زن، يعنى نگاه درست و مبتنى بر منطق به زنان، كه نيمى از جمعيت بشر را تشكيل مى دهند؛ آن هم نيمى كه اگر نگاه كاوشگر انسان بخواهد نقش آن را با نقش هاى ديگر مقايسه كند، خواهد ديد كه نقش اين نيم، حساس ترين، ظريف ترين، ماندگارترين و مؤثرترين نقش ها در حركت تاريخ انسان و در سير بشريت به سوى كمال است. خدا زن را اين گونه آفريده. اگر بناى آفرينش انسان و جهان را به دو بخشِ كارهاى ظريف و ريزه كارى و بخشِ كارهاى مستحكم - و به تعبير سازندگان بناها، سفتكارى - بگذاريم، بخش اول كه ظريف كارى ها و ريزه كارى ها و رشته رشته پروردن احساسات و عواطف بشر است، در اختيار زن است. گناه بزرگ تمدن مادى، تضعيف و گاهى به فراموشى سپردن اين نقش است. هرجا سخن از تضعيف خانواده است، نقش اين بخشِ مهم ناديده گرفته شده. هرجا سخن از بى اعتنايى به هنر مادرى و هنر تربيت فرزند در آغوش پُر مهر و محبت مادر است، اين نقش ناديده گرفته شده. دنياى غرب اين جرم بزرگ را دارد كه اين نقش را تضعيف كرده و در مواردى ناديده گرفته است. بخشى از بزرگىِ اين گناه به اين مربوط است كه اين حركت فاجعه آميز را با نام «حمايت از زن» انجام مى دهد؛ در حالى كه اين حمايت از زن نيست؛ اين خيانت به زن و خيانت به انسان است. نقش مادر از دوران حمل و باردارى شروع مى شود و تا آخر زندگى انسان ادامه دارد. مردى كه به دوران جوانى رسيده يا از دوران جوانى هم عبور كرده، باز تحت تأثير عطوفت و محبت و شيوه هاى خاص مادرانه ى مادر است. اگر زنان ما از لحاظ رتبه ى معرفتى و بينش و معلومات، سطح خود را ارتقاء دهند، اين نقش با هيچ نقش ديگرى، با هيچ مؤثر ديگرى از مؤثرات فرهنگى و اخلاقى تا آخر قابل مقايسه نيست. يك وقت مادرى از لحاظ معرفت سطح اش پايين است؛ البته اين نمى تواند در دوران بزرگى اثرگذارى كند؛ اين گناهِ كم بودن معلومات يك انسان است؛ اين نقصِ تأثير مادرى نيست. مادر است كه فرهنگ و معرفت و تمدن و ويژگى هاى اخلاقىِ يك قوم و جامعه را با جسم خود، با روح خود، با خُلق خود و با رفتارِ خود، دانسته و ندانسته به فرزند منتقل مى كند. همه تحت تأثير مادران هستند. آن كه بهشتى مى شود، پايه ى بهشتى شدنش از مادر است؛ كه «الجنة تحت اقدام الأمهات». البته نقش زن به عنوان همسر هم داستان بسيار طولانىِ ديگرى است. دنيايى كه زن را از داخل خانواده جدا مى كند و با وعده هاى توهم آميز بيرون مى كشد و او را در مقابل نگاه و حركت هرزه ى جامعه، بى پناه و بى دفاع مى كند و ميدان را براى تعرض به حقوق او باز مى كند، هم زن را تضعيف مى كند، هم خانواده را نابود مى كند، هم نسل هاى آينده را به خطر مى اندازد. هر تمدن و هر فرهنگى كه اين منطق را داشته باشد، دارد فاجعه ايجاد مى كند؛ و اين امروز در دنيا اتفاق افتاده است و روزبه روز هم دارد بيشتر مى شود. و به شما عرض كنم؛ اين از آن سيل هاى خطرناكى است كه آثار تخريبى آن در بلندمدت ظاهر مى شود و بناى تمدن غرب را در هم خواهد كوبيد و فرو خواهد ريخت. در كوتاه مدت چيزى فهميده نمى شود؛ اينها چيزهايى است كه صد ساله و دويست ساله خودش را نشان مى دهد؛ و نشانه هاى اين بحران هاى اخلاقى در غرب الان دارد بروز مى كند. اسلام به معناى واقعى زن را تكريم كرده است. اگر روى نقش مادر و حرمت مادر در درون خانواده تكيه مى كند، يا روى نقش زن و تأثير زن و حقوق زن و وظايف و محدوديت هاى زن در داخل خانواده تكيه مى كند، به هيچ وجه به معناى اين نيست كه زن را از شركت در مسائل اجتماعى و دخالت در مبارزات و فعاليت هاى عمومى مردم منع كند. عده يى بد و يا كج فهميدند؛ يك عده ى مغرض هم از اين كج فهمى استفاده كردند؛ كأنّه يا بايد زن، مادر خوب و همسر خوبى باشد يا بايد در تلاش ها و فعاليت هاى اجتماعى شركت كند؛ قضيه اين طورى نيست؛ هم بايد مادرِ خوب و همسر خوبى باشد، هم در فعاليت اجتماعى شركت كند. فاطمه ى زهرا (سلام اللَّه عليها) مظهر چنين جمعى است؛ جمع بين شؤون مختلف. زينب كبرى نمونه ى ديگر است. زن هاى معروف صدر اسلام و زن هاى برجسته، نمونه هاى ديگرند؛ اينها در جامعه بودند و حضور داشتند. نفهميدنِ مفهوم تكريم زن در اسلام، همراه شده است با بدآموزى هاى القاء شده ى به عنوان تكريم زن در تمدن غرب؛ اينها با هم آميخته شده و يك جريان غلط ذهنى و فكرى به وجود آورده. زن در داخل خانواده، عزيز و مكرّم و محور مديريت درونى خانواده است؛ شمع جمع افراد خانواده است؛ مايه ى انس و سكينه و آرامش است. كانون خانواده - كه حوضچه ى آرامش زندگىِ پُرچالش و پُرتلاش هر انسانى است - به وجود زن آرام مى گيرد و سكينه و اطمينان پيدا مى كند. آن وقت نقش او به عنوان همسر، به عنوان مادر، به عنوان دختر خانواده، هر كدام يك فصل طولانى در تكريم دارد. بنابراين حقيقتاً بايد در زمينه ى ارزش و كرامت زن در نظر اسلام، بازنويسى و بازگويى و بازبينى كرد. مطلب ديگر اين است كه ما اين بزرگوار را با زبان هاى ناقصِ خودمان توصيف مى كنيم. امروز هم شعراى عزيز ما همين مضمون را بارها تكرار كردند، كه ما با اين بيان ناقص و با اين ديد قاصر، فاطمه ى زهرا (سلام اللَّه عليها) را توصيف مى كنيم. اين ديد، ناظر به آن مقامات معنوى نيست. چون به آنها دسترسى نداريم، آنها را نمى فهميم و درك نمى كنيم. گاهى تعبيراتى گفته مى شود كه خيلى هم دقيق نيست. مثلاً «عرش خدا زير پاى تو» يعنى چه؟ عرش خدا چيست؟ اينها خيلى روشن نيست؛ همين طور يك تعبيرى است. چون مى خواهند تكريم و تعظيم كنند، اما واقعيت مطلب در ذهن كوچك ما نمى گنجد، از چنين تعبيراتى استفاده مى شود؛ گاهى خوب است، گاهى هم خوب نيست؛ گاهى درست است، گاهى هم درست نيست. بخشى از قضيه براى ما قابل فهم است. من مى خواهم روى نكته ى كوتاهى از اين بخش تكيه كنم. مى خواهم عرض كنم كه ارزش فاطمه ى زهرا (سلام اللَّه عليها) به عبوديت و بندگى خداست. اگر بندگى خدا در فاطمه ى زهرا (سلام اللَّه عليها) نبود، او صديقه ى كبرى نبود. صدّيق يعنى چه؟ صدّيق كسى است كه آنچه را مى انديشد و مى گويد، صادقانه در عمل آن را نشان دهد. هرچه اين صدق بيشتر باشد، ارزش انسان بيشتر است؛ مى شود صدّيق؛ «اولئك مع الذين انعم اللَّه عليهم من النبيين و الصديقين». «صدّيقين» پشت سر «نبيين»اند. اين بزرگوار صديقه كبرى است؛ يعنى برترين زن صديق. اين صديق بودن به بندگى خداست. اگر بندگى خدا نمى كرد، صدّيقه ى كبرى نمى شد. اساس، بندگى خداست. نه فقط فاطمه ى زهرا (سلام اللَّه عليها)، بلكه پدر فاطمه هم - كه مبدأ و سرچشمه ى فضائل همه ى معصومين اوست و اميرالمؤمنين و فاطمه ى زهرا (سلام اللَّه عليها) قطره هايى هستند از درياى وجود پيغمبر - ارزشش پيش خدا به خاطر عبوديت است؛ «اشهد ان محمداً عبده و رسوله»؛ اول، عبوديت اوست؛ بعد رسالت او. اصلاً رسالت - اين منصب والا - به او داده شد، به خاطر عبوديت؛ چون خدا صنيعِ دست و مخلوقِ خود را مى شناسد. مگر در زيارت حضرت زهرا عرض نمى كنيم: «امتحنك اللَّه الذى خلقك قبل ان يخلقك»؟ در علم خداى متعال معلوم است كه عمل من و شما چيست. ما در مقابل گناه و هوس و پول و نام نيك قرار مى گيريم؛ آيا به خاطر به دست آوردن اينها حاضريم از شرف و ايمان و تكليفِ خود و امر و نهى الهى درباره ى خود صرف نظر كنيم يا نه؟ اين اختيار ماست. چه راهى را انتخاب خواهيم كرد؟ وقتى گفتن سخنى براى انسان ضرر مادى دارد، وقتى حركتى هوس هاى گناه آلود انسان را برآورده مى كند، ما سر دو راهى قرار مى گيريم. كدام راه را انتخاب خواهيم كرد؟ راه هوس و گناه و پول را، يا راه پاكدامنى و تقوا و بندگى خدا را؛ يكى از اين دو را انتخاب خواهيم كرد. انتخاب و اختيارِ ماست، اما خداى متعال مى داند كه ما چه راهى را اختيار خواهيم كرد؛ اين در علم الهى هست. اگر شما انسانى هستيد كه اين قدرت در شما وجود دارد كه در مقابل كوهى از ارزش هاى مادى و برآورنده ى هوس ها محكم بايستيد و تكان نخوريد، خداوند براى شما شايستگى هايى در نظر مى گيرد. «و مريم ابنة عمران التى احصنت فرجها فنفخنا فيه من روحنا»؛ خداى متعال بيهوده به مريم اين قدر لطف نمى كند. اين، كلام قرآن است. او با همه ى وجود پاكدامنى خود را حفظ كرد، لذا شايسته ى اين شد كه مادر عيسى شود. حضرت يوسف در عين جمال و جوانى و برخوردارى از عزت مادى در خانه ى عزيز مصر، روى هوس خود پا گذاشت؛ لذا شايسته ى مقام والايى شد كه خدا به او داد؛ يعنى پيغمبرى. خدا اين را مى داند كه اين بنده چنين جوهرى دارد و اين چنين اراده ى خود را صرف راه او خواهد كرد؛ لذا براى او مسؤوليت هاى بزرگ و سنگين ديگرى - كه هر كدام باز به نوبه ى خود اجرهاى بزرگى دارد - در نظر مى گيرد. «امتحنك اللَّه الذى خلقك قبل ان يخلقك فوجدك لما امتحنك صابرة»؛ خداى متعال مى داند كه فاطمه ى زهرا در دوران زندگى چگونه انتخاب و اختيار خواهد كرد و چگونه قدم خواهد برداشت. عبوديت خدا معيار است. اين شد براى ما خط روشن. برادران و خواهران عزيز! من و شما بايد دنبال عبوديت خدا باشيم. تمجيد از فاطمه ى زهرا نتيجه اش بايد اين باشد. شما برادران عزيز مداح كسانى هستيد كه از زبان و حنجره ى شما امواج نورانى و معطر مديحه ى دختر پيغمبر و ائمه ى هدى (عليهم السلام) ساطع مى شود و در دل مخاطبانتان مى نشيند؛ اين خيلى ارزش است. الان بيست وچند سال است كه ما اين جلسه را با همين دوستان آقاى سازگار و بقيه ى دوستان داريم؛ به نظرم از سال 62 و 63 اين جلسه هر سال در چنين روزى برقرار است. من بارها اين مطلب را به شما عرض كرده ام كه رتبت مداحى و منبر مداحى يكى از باشرافت ترين رتبه ها و منبرهاست. در اين زمينه ما خيلى صحبت كرده ايم، كه ديگر نمى خواهيم تكرار كنيم. امروز هم بحمداللَّه اقبال مردم و جوان ها به نواى مداحان، اقبال خوبى است. مى بينيد مردم، استقبال مى كنند، علاقه نشان مى دهند، اجتماع مى كنند، صحبت مى كنند، پول مى دهند؛ اين يك موقعيت است. موقعيت وقتى حساس شد، وظيفه حساس و خطير مى شود. اول جلسه، قارى عزيزمان آياتى را تلاوت كردند كه خيلى مهم است و من چند آيه قبل از آن را عرض مى كنم. «يا نساء النبى من يأت منكنّ بفاحشة مبيّنة يضاعف لها العذاب ضعفين» - خطاب به زنان پيغمبر است - هر كه از شما گناه كند، عذابش دو برابر است.چرا؟ زن پيغمبر چون زن پيغمبر است، اگر گناه كرد، عذابش دو برابر است. «و كان ذلك على اللَّه يسيرا». «و من يقنُت منكنّ للَّه و رسوله و تعمل صالحا نؤتها اجرها مرّتين»؛ آن طرف قضيه هم همين طور است: اگر عبادت كرديد، اگر كار خوب كرديد، اگر عمل صالح انجام داديد، دو برابر مردمِ ديگر به شما اجر مى دهيم. يعنى نماز زن پيغمبر به طور معمولى دو برابر نماز ديگران اجر دارد؛ عبادتش دو برابر عبادت ديگران اجر دارد. اگر هم خداى نكرده غيبت كسى را بكند، غيبتش دو برابر غيبت ديگران گناه دارد. بعد، آيه يى كه اين قارى خواندند، از اين جا شروع مى شود: «يا نساء النّبى لستنّ كأحد من النّساء اِن اتّقيتن»؛ شما اگر تقوا پيشه كنيد، مثل ديگر زنها نيستيد؛ از بقيه ى زنهاى ديگر امتياز داريد. آن وقت بعد دنباله اش مى فرمايد: «فلا تخضعن بالقول فيطمع الّذى فى قلبه مرض و قلن قولا معروفا». اين، خطاب به زنهاى پيغمبر است. اما زنهاى پيغمبر خصوصيتى ندارند؛ خصوصيت زنهاى پيغمبر، انتصاب به پيغمبر است. من و شما هر كدام انتصاب بيشتر و موقعيت خطير و ممتازى در جامعه داشته باشيم، همين خصوصيت در ما هم هست. البته نمى گويم دو برابر - اين را ادعا نمى كنم - اما با ديگر مردم فرق داريم، و من از شما بيشتر. اگر ما خطايى انجام دهيم، خطاى ما مثل خطاى مردمِ عادى نيست؛ سنگين تر و سخت تر است. اگر ما خداى نكرده كسى را به وادى ضلالت و گمراهى انداختيم، با عمل مشابهِ ديگرى تفاوت دارد. مداح ها بدانند چه مى خوانند و چه مى گويند. صداى خوش، آهنگ قشنگ، موقعيت ممتاز، تريبون خوب، اقبال فراوان؛ امروز هم كه جوانها بحمداللَّه جامعه و كشور ما را با صفاى دلِ خودشان مصفا كرده اند - اين همه جوان در اين كشور وجود دارد - همه متوجه شماست. شما چه مى خواهيد به مردم بدهيد؟ اين كه من هميشه روى آنچه مى خوانيد و آن چنان كه مى خوانيد - در جلسه ى مداح ها و با افراد گوناگون - تأكيد مى كنم، به خاطر اين حساسيت است. چيز ديگرى كه بنده در بعضى از خوانندگان جلسات مداحى اطلاع پيدا كردم، استفاده ى از مدح ها و تمجيدهاى بى معناست، كه گاهى هم مضر است. فرض كنيد راجع به حضرت اباالفضل (سلام اللَّه عليه) صحبت مى شود؛ بنا كنند از چشم و ابروى آن بزرگوار تعريف كردن؛ مثلاً قربون چشمت بشم! مگر چشم قشنگ در دنيا كم است؟ مگر ارزش اباالفضل به چشمهاى قشنگش بوده؟! اصلاً شما مگر اباالفضل را ديده ايد و مى دانيد چشمش چگونه بوده؟! اينها سطح معارف دينى ما را پايين مى آورد. معارف شيعه در اوج اعتلاست . معارف شيعى ما معارفى است كه يك فيلسوفِ در غرب پرورش يافته ى با مفاهيم غربى و بزرگ شده ى آشناى با معارف فلسفىِ غرب مثل هانرى كُربن را مى آورد دو زانو جلوى علامه ى طباطبايى مى نشاند؛ او را خاضع مى كند و مى شود مروج شيعه و معارف آن در اروپا. مى شود معارف شيعه را در همه ى سطوح عرضه كرد؛ از سطوح ذهن متوسط و عامى بگيريد تا سطوح بالاترين فيلسوف ها. ما با اين معارف نبايد شوخى كنيم. ارزش اباالفضل العباس به جهاد و فداكارى و اخلاص و معرفت او به امام زمانش است؛ به صبر و استقامت اوست؛ به آب نخوردن اوست در عين تشنگى و بر لب آب، بدون اين كه شرعاً و عرفاً هيچ مانعى وجود داشته باشد. ارزش شهداى كربلا به اين است كه از حريم حق در سخت ترين شرايطى كه ممكن است انسان تصورش را بكند، دفاع كردند. انسان حاضر است در يك جنگ بزرگ و مغلوبه برود و احياناً در حرارت جنگ كُشته هم بشود - كه البته مقام خيلى والايى است، همه هم حاضر نيستند، شهدا و مجاهدان فى سبيل اللَّه معدودند؛ در زمان ما هم بحمداللَّه شهداى برجسته يى داشته ايم - اما شهيد شدنِ اين طورى در آن ميدان جنگ، با شهيد شدن در صحنه ى كربلا، با آن غربت، با آن فشار، با آن تشنگى، با آن تهديد به اذيت و آزار كسان انسان، خيلى تفاوت دارد. انسان خيلى اوقات مى گويد من حاضرم در اين ميدان جانم را بدهم؛ اما چه كار كنم، بچه ام دارد از گرسنگى يا از بى دارويى مى ميرد؛ اين مى شود يك بهانه براى انسان. انسان گاهى ملاحظه ى ناموس خودش را بيشتر از جانش مى كند؛ ملاحظه ى بچه ى شيرخوارش را بيشتر از جانش مى كند. انسان در اين ميدان برود، بچه ى شيرخوارش هم باشد، زنش هم باشد، مادرش هم باشد، ناموس اش هم باشد، همه ى اينها هم در معرض خطر قرار بگيرند و پايش نلرزد؛ ارزش اباالفضل، ارزش حبيب بن مظاهر، ارزش جُون در اينهاست، نه در قد رشيدش يا بازوى پيچيده اش. قد رشيد كه خيلى در دنيا هست؛ ورزشكارهاى زيبايى اندام كه خيلى هستند؛ اينها كه در معيار معنوى ارزش نيست. گاهى روى اين تعبيرها تكيه هم مى شود! حالا يك وقت شاعرى در يك قصيده ى سى، چهل بيتى اشاره يى هم به جمال حضرت اباالفضل مى كند؛ آن يك حرفى است؛ ما نبايد خيلى خشكى به خرج دهيم و سختگيرى كنيم؛ اما اين كه ما همه اش بياييم روى ابروى كمانى و بينى قلمى و چشم خمار اين بزرگواران تكيه كنيم، اين كه مدح نشد؛ در مواردى ضرر هم دارد؛ در فضاهايى اين كار خوب نيست. نبايد بگذاريد منبرِ ده دقيقه يى يا بيست دقيقه يى شما از معارف خالى بماند. امسال ديدم بعضى از برادران مداح در ماه محرم و در دهه ى فاطميه بحمداللَّه اين نكته را رعايت كرده بودند. در منبر مداحى حتماً در اول، فصلى اختصاص بدهيد به نصيحت يا بيان معارف به زبان زيباى شعر . اصلاً رسم مداحى از قديم اين طورى بوده است؛ الان يك مقدار آن رسم ها كم شده. مداح در اول منبر يك قصيده، يك ده بيت شعر - كمتر، بيشتر - فقط در نصيحت و اخلاق، با الفاظ زيبا خطاب به مردم بيان مى كرد؛ مردم هم مى فهميدند و اثر هم مى گذارد. من يك وقت گفتم كه گاهى شعر يك مداح از يك منبر يك ساعتىِ ما اثرش بيشتر است. البته هميشگى نيست؛ گاهى است.اگر خوب انتخاب و اجرا شود، اين طورى خواهد بود. يك وقت يكى از برادران مداح مى گفت ما اگر از شعرهاى خوب و شعراى بزرگ شعرى انتخاب كنيم، مردم نمى فهمند؛ بنابراين مجبوريم از اين شعرها استفاده كنيم. اين طورى نيست؛ من اين را قبول ندارم. وقتى با زبان شعر با مردم حرف بزنيد، هرچه شعر پيچيده هم باشد، وقتى مداح با هنر مداحى خود توانست اين را كلمه كلمه به مردم القاء و مخاطبه كند، در دل مردم اثر مى گذارد. ما غزليات زيادى داريم. شما به ديوان صائب نگاه كنيد. من يك وقت چند بيت از اين اشعار را تصادفى انتخاب كردم و به بعضى از برادرهاى مداح گفتم روى اينها كار كنيد. ديوان صائب غزلهاى بسيار خوب و مفيدى دارد كه در دلها اثر مى گذارد. ديگران هم از اين گونه اشعار دارند. بعضى از شعرا - كه امروز هم بحمداللَّه در شعرها آمده بود - درباره ى عبادت و خضوع و جهاد و تضرع و انفاق و جهاد ائمه (عليهم السّلام) بيانات خيلى خوب و زيبايى داشتند. شعر را از لحاظ هنرى، سطح خوب انتخاب كنيد؛ چون اثرگذار است. شعر خوب و شعر هنرى، همان خاصيت عمومى هنر را دارد. خاصيت عمومى هنر اين است كه بدون اين كه خود گوينده حتّى در خيلى از موارد توجه داشته باشد و غالباً بدون اين كه مستمع توجه داشته باشد، اثر مى گذارد. تأثير شعر، نقاشى، بقيه ى انواع هنر، صداى خوش و آهنگ هاى خوب - كه اينها همه هنر است - روى ذهن مخاطب، من حيث لايشعر به وجود مى آيد؛ يعنى بدون اين كه مخاطب متوجه باشد، آن اثر را در او مى بخشد؛ اين بهترين نوع اثرگذارى است. شما ببينيد خداى متعال براى بيان عالى ترين معارف، فصيح ترين بيان را انتخاب كرد؛ يعنى قرآن. مى شد خداى متعال مثل حرفهاى معمولى، قرآن و معارف اسلامى را با بيان معمولى بگويد؛ اما نه، خدا اين را در قالب فصيح ترين و زيباترين بيان هنرى ريخته، كه خود قرآن هم مى گويد نمى توانيد مثل لفظ و ساخت هنرىِ آن را بياوريد؛ معنايش كه معلوم است. به خطبه هاى نهج البلاغه نگاه كنيد؛ آيت زيبايى است. اميرالمؤمنين مى شد معمولى حرف بزند؛ اما نه، از بيان هنرى استفاده مى كند؛ «و بعد فنحن امراء الكلام». خود اين بزرگوارها گفته اند كه ما اميران سخن ايم. واقعاً هم امير سخن بوده اند. امير سخن، يعنى بيان را به بهترين و شيواترين وجه انتخاب كنيد؛ شعر خوب، شاعر خوب - كه الحمدللَّه كم هم نداريم - مفاهيم خوب. نكته ى آخر هم آهنگ است. من شنيده ام در مواردى از آهنگ هاى نامناسب استفاده مى شود. مثلاً فلان خواننده ى طاغوتى يا غيرطاغوتى شعر عشقىِ چرندى را با آهنگى خوانده؛ حالا ما بياييم در مجلس امام حسين و براى عشاق امام حسين، آيات والاى معرفت را در اين آهنگ بريزيم و بنا كنيم آن را خواندن؛ اين خيلى بد است. خودتان آهنگ بسازيد. اين همه ذوق و اين همه هنر وجود دارد. يقيناً در جمع علاقه مندان به اين جريان كسانى هستند كه مى توانند آهنگ هاى خوبِ مخصوص مداحى بسازند؛ آهنگ عزا، آهنگ شادى. اين را هم عرض بكنم كه آهنگ شادى از آهنگ عزا جداست. الان معمول شده كه براى روزهاى عيد جلساتى تشكيل مى دهند. بنده مخالف اين كار نيستم؛ بد هم نيست كه دست مى زنند. البته اگر از راديو بشنويم - كه بنده خودم گاهى از راديو شنيده ام - و شعر را درست گوش نكنيم، خيال مى كنيم دارند سينه مى زنند! هم لحن، سينه زنى است؛ هم آن دستى كه مى زنند، مثل زدن روى سينه است. اين چه شادى يى شد؟! اگر براى روزهاى شادى، آهنگ هاى مناسب - نه آهنگ هاى مبتذل، نه آهنگ هاى طاغوتى، نه آهنگ هاى حرام - و شيوه هاى خوب انتخاب كنند، مؤثرتر و بهتر است. اين طور نباشد كه چون به روضه خوانى عادت كرده ايم، روز شادى هم كه مى خواهيم حرف بزنيم، لحنمان بشود لحن روضه خوانى. قديم ها مى گفتند فلانى هرچه مى خواند، مثنوى درمى آيد؛ هر آهنگى را كه شروع كند، مثنوى مى شود! اين طورى نباشد. به هرحال ميدان شما، ميدان وسيعى است؛ ميدان كار و اثرگذارى است. امروز مداحان جوان بحمداللَّه خيلى هستند؛ اقبال جوانها هم خيلى زياد است. اين مزرع، بسيار مستعد و قابل بذرافشانى است. اگر خوب بذرافشانى شود، تأثيرات و محصولش فوق العاده باارزش خواهد بود. از اين فرصت استفاده كنيد، استفاده كنيم، نظام اسلامى استفاده كند - شعر خوب، آهنگ خوب، مضمون خوب، اجراى خوب، صداى خوب - اين يك چيز استثنايى و فوق العاده خواهد بود. خداوند ان شاءاللَّه به همه ى شما توفيق دهد. از برادرانى كه تشريف آوردند، خيلى متشكريم؛ بخصوص آقايانى كه از راه هاى دور تشريف آوردند؛ آقاى مؤيد، آقاى كلامى، آقاى اكبرزاده و بقيه ى دوستان.بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار مداحان اهل بيت (عليهم السلام)
و السّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
آفت شناسی موعظه در کلام بزرگانتوصيههايي براي اهل منبر امام راحل می فرمایند: ما هرچه داريم از محرم و صفر داريم و حوزهها به بركت اين محرم و صفر بر پا هستند و اگر علم فقه و كلام و فلسفه و ... داريم همه به بركت اين منابر و محافل حسيني است، احيای محرم و صفر يك اصل است؛ درست است كه حوزهها اين محافل و مجالس را برپا ميكند، اما قوام خود اين حوزهها به اين منابر و تكايا و حسينيههاست. |
|
دو عامل نهضت اباعبدالله را در طول تاريخ همواره آسيب ميزند: اول از ناحيه دشمنان كه نميخواستند اين نهضت رشد كند و دوم: دوستاني هستند كه بر اساس غفلت و جهل با نهضت حسيني برخورد ميكنند؛ نهضت اباعبدالله يك دستگاه پاك و منزه است كه آلودگي را بر نميتابد ممكن است مدتي كسي بخواهد با اين نهضت بازي كند، اما اگر آلودگي ادامه يابد عظمت مقدس اين نهضت او را كنار ميزند و بازي كردن با اين نهضت جايي ندارد.
|
شرحی بر کتاب «موسیقی عاشورا» اثر تورج زاهدیبا نوای کاروان شاید عزادران حسینی در هنگام حضور در تکایا و هیئتهای مذهبی به انواع نواهای حزن انگیزی که از اطراف به گوششان میرسد در مرحله اول توجه چندانی نکنند، اما همین نواهای حزن انگیز هستند که معمولا تا مدتها در یادها می مانند تا خاطره ایام عزاداری سالار شهیدان امام حسین(ع) و یارانش در دشت نینوا را در یادهای عاشقان آن حضرت زنده نگه دارند. |
|
برای آشنایی با جنبههای مختلف این نواهای حزن انگیز، کتاب «موسیقی عاشورا» اثر تحقیقی و پژوهشی تورج زاهدی منبع معتبری محسوب میشود که در بخشهای مختلف به گونهها و تاریخچه این نواهای عاشورایی پرداخته است. نویسنده کتاب سپس اشاره میکند به اینکه نوحهخوانی نیز در جای خود یک هنر است و نوحهخوان میتواند تا حد مقام یک هنرمند و یک آوازخوان استاد،پیش برود. |



