.
نهى از غيبت .
قرآن .
((از يـكديگر غيبت نكنيد, آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده اش را بخورد؟ آن را ناخوش داريد [پس ]از خدا بترسيد, كه خدا توبه پذير مهربان است )). ـ پـيامبر خدا(ص ), در خطبه حجة الوداع , فرمود:اى مردم ! هماناخونهاو اموال و اعراض شما برشما حـرام (و مـحـتـرم ) اسـت , هـمـچـون حـرمـت ايـن روز شـما در اين ماه شما و در اين شهر شما هرآينه خداوندغيبت را حرام كرد, همچنان كه مال و خون را حرام گردانيد. ـ امام على (ع ) : غيبت كردن , كار شخص ناتوان است .
ـ غيبت كردن , نشانه منافق است .
ـ بدگويى پشت سر ديگران , بدترين بهتان است .
ـ امـام صـادق (ع ) : غـيـبـت نـكـن , كـه از تو غيبت مى شود و براى برادرت چاه مكن كه خود در آن مى افتى , زيرا به هر دست بدهى , با همان دست پس مى گيرى .
ـ امام على (ع ) : زنهار كه زبانت را در غيبت كردن از برادرانت مركب خويش سازى , يا چيزى بگويى كه حجتى بر ضد تو شود و بهانه اى براى بدى كردن به تو گردد. ـ از غـيـبـت كـردن بـپـرهـيـز, كه اين كار تو را نزد خدا و مردم مبغوض مى سازد و پاداشت را بر بادمى دهد. ـ خردمند, كسى است كه زبانش را از غيبت نگه دارد. ـ خودت را به غيبت كردن عادت مده , زيرا شخص معتاد به غيبتگويى گناهش بزرگ است .
ـ منفورترين مردم نزد خدا, غيبتگر است .
ـ از زشت ترين فرومايگيها, بدگويى پشت سر نيكان است . پـيـامـبـر خـدا(ص ) بـه عـايـشه كه به آن حضرت گفت : تو را از صفيه همين بس كه چنين و چـنـان اسـت , مـقصودش اين بود كه قد كوتاه است , فرمود : هر آينه سخنى گفتى كه اگر با آب درياآميخته شود, آن را مى آلايد. ـ امام صادق (ع ) : غيبتگر, نبايد چشم طمع به سلامت داشته باشد. ـ امام كاظم (ع ) : ملعون است , كسى كه از برادرش غيبت كند. ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : در شـب مـعـراج , مـردمـى را ديـدم كه چهره هاى خود را با ناخنهايشان مـى خـراشـندپرسيدم : اى جبرئيل , اينها كيستند؟ گفت : اينها كسانى هستند كه از مردم غيبت مى كنند و آبرويشان را مى برند. ـ چـون بـه مـعـراج بـرده شـدم , بـر مـردمـى گـذشـتـم كه ناخنهايى از مس داشتند وچهره ها و سـيـنـه هاى خود را ناخن مى كشيدند! پرسيدم : اينها كيستند, اى جبرئيل ؟ گفت : اينان كسانى هستند كه گوشت مردم را مى خورند و با آبروى آنها بازى مى كنند. ـ غـيبت كردن بدتر از زناست عرض شد : چگونه ؟ فرمود : مرد زنا مى كند و سپس توبه مى نمايد و خدا توبه اش را مى پذيرد اما غيبتگر آمرزيده نمى شود, تا زمانى كه غيبت شونده اورا ببخشد. ـ امـام عـلـى (ع ), در نـهـى از غـيـبـت كـردن از مـردم ,مـى فـرمايد : افراد پاكدامن و برخوردار ازنـعـمـت پـرهيزگارى بايد و بجاست كه با گنه ورزان و معصيت كاران مهربان و دلسوز باشند و سـپـاسـگـزارى ( بـه خـاطـر نعمت پاكدامنى و پرهيزگارى )برايشان چيره باشدومانع غيبت آنها از گـنـهـكـاران شـود حـال چـه رسـد بـه عـيـبجويى كه ازبرادر خويش عيبجويى مى كندو او رابه گـناهش سرزنش مى نمايد؟ مگربه يادنمى آوردآن موقعى را كه خدا گناه او را پوشاند, گناهى كه بـزرگـتـر از گـنـاه آن برادرى است كه اورا بدان سرزنش مى كند! چگونه او را به خاطر گناهى نـكـوهـش مى كند كه خودش چونان گناهى را مرتكب شده است ؟ و اگر عين آن گناه را نكرده باشد, بيگمان با گناهى بزرگتر از آن خدا را نافرمانى كرده است به خدا سوگند كه اگر با گناه بـزرگى خدا را نافرمانى نكرده باشد, و در گناه كوچكى او را نافرمانى كرده باشد, بيگمان همين گستاخى او در عيبگويى از مردم بزرگترين گناه است !. ـ پيامبر خدا(ص ) : غيبت نكردن نزد خداى عزوجل , محبوبتر از ده هزار ركعت نماز مستحبى است .
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 10:34 PM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
.
قرآن .
((آنـچـه در پـيـش روى آنـان و آنچه در پشت سرشان است , مى داند و به چيزى از علم او احاطه نمى يابند مگر به آن چه اوخود بخواهد)). ـ يـكـى از يـاران امـيـرالـمـؤمـنـيـن (ع ) (كـه از قـبـيـلـه كلب بود) به آن حضرت عرض كرد : اى امـيـرالـمـؤمـنين ! علم غيب به تو داده شده است حضرت خنديد و فرمود : اى مرد كلبى , اين عـلـم غـيـب نـيـسـت , بلكه بر اثر فرا گرفتن از صاحب علمى است علم غيب , علم داشتن زمان قـيـامـت اسـت و آنچه كه خداى سبحان آنها را بر شمرده و فرموده است : ((همانا علم قيامت نزد خداست و باران فرو مى فرستد و آنچه را كه در زهدانهاست , مى داند)) پس خداوند سبحان مى داند كه جنينى كه در زهدانها (ى مادران ) است آيا پسر است يا دختر, زشت است يا زيبا, بخشنده است يا بـخيل , بدبخت است يا خوشبخت و مى داند كه چه كسى هيزم آتش جهنم است , يا دربهشت يار و هـمـراه پـيامبران اينهاست علم غيبى كه هيچ كس جز خداوند آنها را نمى داند سواى اينها دانشى است كه خداوند به پيامبرش آموخت و او هم آنها را به من ياد داد و برايم دعا كردكه سينه ام آن را نگه دارد و پهلوهايم آن را در ميان گيرد. ـ امـام صـادق (ع ), در پـاسخ به اين پرسش كه آيا امام غيب مى داند, فرمود : نه , اما هرگاه بخواهد چيزى را بداند, خداوند آن را به او مى آموزد. ـ امـام كـاظـم (ع ), در پـاسـخ بـه مـردى از ايـرانـيان كه پرسيد : آيا شما غيب مى دانيد؟ فرمود : امـام بـاقـر(ع ) فـرمـود : چـون عـلم (الهى ) براى ما گشوده شود, مى دانيم و هرگاه بر ما بسته شـود,نمى دانيم و فرمود : علم , راز خداى عز وجل است كه آن را با جبرئيل (ع ) در ميان گذاشت وجبرئيل با محمد(ص ) در ميان گذاشت و محمد با هر كه خواست آن را در ميان نهاد.
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 10:33 PM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
.
قرآن .
((دانـاى نهان است و كسى را بر غيب خود آگاه نمى كند جز پيامبرى را كه از او خشنود باشد, كه [در اين صورت ] براى او از پيش رو و از پشت سرش , نگاهبانانى بر خواهد گماشت )). ـ امـام صـادق (ع ) : نـاقـه پيامبر خدا(ص ) گم شد مردم گفتند : ما را از آسمان خبر مى دهد, اما ازشـتـرش خـبـرمـان نمى دهد (و نمى داند كجاست ) پس , جبرئيل بر حضرت فرود آمد و گفت :اى مـحـمـد! نـاقـه ات در فـلان و بهمان دره است و مهارش به فلان و بهمان درخت پيچ خورده اسـت امـام صادق فرمود : پس , پيامبر خدا(ص ) منبر رفت و خدا را حمد و ثنا گفت و فرمود : هلا اى مـردم ! شما درباره (گم شدن ) ناقه من حرفها زديد بدانيد كه آنچه خداوند به من داد, بهتر از آن چيزى است كه از من گرفت بدانيد كه ناقه من در فلان و بهمان وادى است و مهارش به فلان وبـهـمـان درخـت پـيـچ خورده است مردم به طرف ناقه شتافتند و ديدند همان گونه است كه پيامبرخدا(ص ) فرموده بود. ـ نـاقـه پـيـامبر(ص ) گم شد منافقان دست به تبليغات سؤ زدند و گفتند : او از اسرار آسمان به مـاخـبـر مى دهد, اما نمى داند ناقه اش كجاست حضرت اين سخن را شنيد و فرمود : درست است كـه مـن از اسـرار آسـمـان بـه شـمـا خبر مى دهم , اما از اين اسرار جز آن چه را كه خداوند به من آمـوخـته باشد, نمى دانم چون مردم در اين باره دستخوش وسوسه شيطان شدند, پيامبر آنان را از حـال ناقه خود آگاهانيد و نشانيهاى درختى را كه شتر به آن گره خورده بود به ايشان داد مردم رفـتـنـدو ديـدند كه شتر, همان گونه كه پيامبر فرموده بود, مهارش به درختى با همان نشانيها آويخته شده است .
ـ امـام صـادق (ع ) : در جـنـگ تـبـوك ناقه پيامبر خدا(ص ) گم شد منافقان گفتند : براى ما از غيب مى گويد اما جاى شترش را نمى داند! جبرئيل بر پيامبر(ص ) فرود آمد و گفته منافقان را به اطـلاع حـضرت رساند و گفت : ناقه ات در فلان دره مى باشد و مهارش به درخت تنومندى گير كـرده اسـت پـس پـيـامبر خدا(ص ) نداى نماز جماعت سر داد مردم جمع شدند حضرت فرمود : اى مردم ! ناقه من در فلان دره است مردم به طرف آن شتافتند و شتر را يافتند.
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 10:32 PM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
.
ـ پـيـامـبـر خدا(ص ) : زمانى بر امت من مى آيد كه زمامدارانشان ستمگرند و علمايشان طمعكارو عـابـدانـشـان ريـاكار و بازرگانانشان رباخوار و زنانشان در پى زيور دنيا و پسرانشان در تزويج در چنين روزگارى (بازار) امت من , مانند كسادى بازارها, كساد و بى رونق است .
ـ زمانى بر مردم مى آيد كه هرگاه دنياى مرد سالم (و تامين ) باشد, به از بين رفتن دينش اهميتى نمى دهد. ـ زمـانـى بـر مـردم مـى آيـد كـه در آن زمـان مـردم گـرگ هستند بنابراين , اگر كسى گرگ نباشد,گرگها او را مى خورند. ـ امـام صـادق (ع ) : زمـانـى بـر مـردم مـى آيـد, كـه در آن زمـان چـيـزى كـمـيـابـتـر ازـ ــباـع برادرى همدم وبه دست آوردن درهمى حلال , نيست .
ـ زمانى بر مردم مى آيد كه هر كس دست خواهش به سوى مردم دراز كند زنده مى ماند و هركس خاموش ماند مى ميرد. ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : زمانى بر مردم مى آيد, كه اگر نام كسى را بشنوى بهتر از اين است كه او رابـبـيـنـى و اگـر او را بـبـيـنـى بـهـتـر از اين است كه وى را بيازمايى , چه اگر او را بيازمايى حـالاتـى (نـاخـوشـايـنـد) بر تو آشكار كند دين آنها درمهايشان است و هم و غمشان شكمهايشان وقـبـلـه شان زنانشان براى گرده اى نان , خم مى شوند و براى درهم به خاك مى افتند سرگشته ومستند نه مسلمانند و نه ترسا. ـ امـام على (ع ) : روزگارى دشوار و گزنده بر مردم بيايد كه در آن توانگر مال خويش را به دندان گـيرد (و انفاق نكند) در حالى كه به اين كار فرمان داده نشده بلكه خداى سبحان فرموده است : ((احسان كردن به يكديگر را فراموش نكنيد)) در آن زمان بدان بلند پايه گردند و نيكان به ضعف و خوارى كشيده شوند و با مردمان مضطر و درمانده معامله شود در حالى كه پيامبرخدا از معامله با درماندگان نهى فرموده است .
ـ زمـانى بر مردم بيايد, كه در آن زمان جز سخن چين كسى مقرب و محبوب نباشد و جزنابكار را زيـرك نـشـمـرنـد و جـز با انصاف را ناتوان و زبون ندانند در آن زمان صدقه (و زكات ) راخسارت مى شمارند و صله رحم را منتى كه بر خويشان مى نهند و عبادت را مايه برترى بر مردم .
ـ پيامبر خدا(ص ) : زمانى بر مردم مى آيد كه شكيباى بر دين مانند كسى است كه اخگرى را دركف خويش گرفته باشد, (در آن زمان انسان بايد گرگ باشد و گرنه گرگها او را مى خورند). ـ سـوگـنـد بـه آن كـه مـرا بـه حـق بـرانـگـيخت , هر آينه زمانى بر مردم فرا رسد, كه شراب را حلال شمرند و نام نبيذ روى آن مى گذارند لعنت خدا و همه فرشتگان و مردم بر آنان باد. ـ روزگـارى بـر مـردم بـيايد كه قرآن در دلهاى مردم كهنه و فرسوده شود, همچنان كه لباسها بربدنها كهنه و فرسوده مى شود. ـ زمانى بر امت من بيايد كه علما را جز به لباس نيكو نشناسند و قرآن را جز به صداى خوش و خدا را جـز در مـاه رمضان عبادت نكنند پس , هرگاه چنين زمانى فرا رسد, خداوند فرمانروايى بر آنان مسلط گرداند كه نه علم دارد و نه بردبارى و نه رحم .
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 10:31 PM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
.
ـ پيامبر خدا(ص ) : بزودى روزگارى بر امت من فرا مى رسد كه از قرآن جز نوشته هايش و از اسلام جـز نـامـش بـاقـى نـمـى مـانـد خـود را مـسـلـمـان مـى نـامـند در حالى كه دورترين مردم از اسـلامـنـد,مـسـجـدهـايـشـان آبـاد اسـت امـا از هـدايـت خـراب (و تـهـى )مـى بـاشـدـاـن زـج فقيهان (ودين شناسان )آن روزگاربدترين فقيهان زير اين آسمان كبودند, فتنه و گمراهى از آنها بر مى خيزد و به آنها باز مى گردد. ـ بـزودى زمـانـى بـر امـت مـن مـى آيـد كه درونهايشان پليد است و ظاهرشان را نيكو مى سازند وانـگـيـزه شـان در ايـن ظـاهـر سـازى طـمـع دنـياست , نه كسب آنچه (از رضايت و ثواب ) نزد پـروردگارشان ,خداست دينشان ريايى است و خوفى (از خدا) با وجود آنها آميخته نيست خداوند كـيـفـرى از خـود راشـامل حال همه آنها مى كند و آنها دعاى غريق را مى خوانند, اما دعايشان به اجابت نمى رسد!. ـ بـزودى روزگـارى بـر مردم فرا مى رسد كه در آن , حكومت جز با كشتار و خود كامگى و ثروت وتوانگرى جز با غصب و بخل ورزى و محبت جز باكنار گذاشتن دين و پيروى از خواهشهاى نفس به دست نيايد پس ,هر كس آن زمان را درك كند و با آن كه مى تواند توانگر شود بر فقر و تهيدستى صبركند و با آن كه مى تواند محبت را به دست آورد, بر بغض و نفرت (مردم ) شكيبايى ورزد و با آن كـه مـى تـوانـد قـدرت به چنگ آورد, بر ضعف و بركنارى از قدرت صبر كند, خداوند ثواب پنجاه صديق ازصديقانى كه مرا تصديق كرده اند به او عطا خواهد كرد. ـ امـام صـادق (ع ) : بـزودى زمـانـى بـر شما بيايد كه در آن , از دينداران تنها كسى نجات يابد كه مردم گمان برند او ابله است و خود را در برابر اين جمله كه : او ابله و بى خرد است , به شكيبايى وا دارد. ـ امام على (ع ) : بزودى زمانى بر شما فرا مى رسد كه در آن زمان اسلام واژگون مى شود, همچنان كه ظرف واژگون مى شود و آنچه در آن است مى ريزد. ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : بزودى بعد از من مردمانى مى آيندكه غذاهاى لذيذو رنگارنگ مى خورند و مركبهاسوار مى شوند و مانند زن كه خودش را براى شوهرش بزك مى كند, خويشتن را مى آرايند و مـانـند زنان خودآرايى و جلوه گرى مى كنند و هياتشان هيات سلاطين متكبر و گردنكش است آنـان مـنـافـقان آخرالزمان اين امت هستند قبله گاهشان زنانشان است و شرافت و شخصيتشان درهم و دينار. ـ امـام عـلـى (ع ) : بـزودى زمـانى بر شما مى آيد كه در آن زمان چيزى ناپيداتر از حق , و پيداتر از باطل ,و شايعتر از دروغ بستن به خداى تعالى و رسول او (ص ) نيست .
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : بـزودى بـعـد از شـمـا مردمى مى آيند, كه غذاهاى خوشمزه و رنگارنگ دنـيـارامـى خورندوبا زنان زيبا روى ورنگ وارنگ ازدواج مى كنند به دنيا سخت مى چسبند و روز و شب روسوى آن دارند و به جاى خدايشان , دنيا را به خدايى مى گيرند. ـ بـزودى در آخـر الـزمـان عـلمايى مى آيند كه مردم را به دل بركندن از دنيا مى خوانند, اما خود زهـدنـمـى ورزنـد به آخرت ترغيب مى كنند و خود بدان رغبت نمى كنند از وارد شدن به دستگاه حكمرانان نهى مى كنند, اما خود از اين كار خوددارى نمى ورزند از تهيدستان دورى مى كنند و به ثروتمندان نزديك مى شوند اينان , همان جباران دشمن خدا هستند. ـ بـزودى زمـانـى بـر امتم فرا مى رسد, كه از علمايشان , همچون گوسفند از گرگ , مى گريزند خـداى تـعـالـى آنـهـا را بـه سه چيز گرفتار كند : اول اين كه بركت را از اموال ايشان مى گيرد دوم اين كه پادشاهى ستمگر را بر آنان مسلط مى گرداندو سوم اين كه بى ايمان از دنيا مى روند.
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 10:30 PM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
.
ـ امام صادق (ع ) : آوازه خوانى , از خود نفاق بر جاى مى گذارد. ـ آوازه خوانى , لانه نفاق است .
ـ پيامبر خدا(ص ) : آوازه خوانى , طلسم زناست .
ـ سه چيز دل را سخت مى گرداند : شنيدن لهو, شكار و آمد و شد به درگاه سلطان .
ـ چـهـار چـيـز اسـت كـه دل را تـبـاه مـى كند و نفاق در دل مى روياند, همچنان كه آب درخت رامى روياند : گوش دادن به سخنان لهو و بيهوده , بد زبانى و وقاحت , آمد و شد به درگاه سلطان وشكار. ـ آوازه خوانى , نفاق در دل مى روياند همچنان كه آب زراعت را.
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 10:24 PM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
.
قرآن .
((از پليدى بتها دورى كنيد و از گفتار باطل اجتناب ورزيد)). ((و برخى از مردم كسانى اند كه سخن بيهوده را خريدارند تا [مردم را] بى [هيچ ] دانشى از راه خدا گمراه كنند)). ـ پيامبر خدا(ص ) : خداوند مرا به عنوان رحمتى براى جهانيان برانگيخت و من سازها و نى هاو امور جاهليت را نابود (و قدغن ) مى كنم .
ـ زنهار از گوش دادن به سازها و آوازها,زيرااين دو نفاق را دردل مى رويانند, همچنان كه آب سبزه را مى روياند. ـ دو آوازنـد كـه در دنـيـا و آخرت لعنت شده هستند : آواز نى به هنگام خوشى و شيون درهنگام مصيبت .
ـ عـبدالاعلى : از امام صادق (ع ) درباره اين سخن خداى عزوجل : ((از پليدى بتها دورى كنيد واز گـفـتـار بـاطـل اجـتـناب ورزيد)) سؤال كردم فرمود : (مقصود از) پليدى بتها شطرنج است و (از)گـفـتـار بـاطـل خنياگرى عرض كردم : منظور از سخن بيهوده در آيه ((و از مردم كسانى هستند كه سخن بيهوده را خريدارند)) پرسيدم , فرمود : يكى از مصاديق آن , خنياگرى است .
ـ امـام صادق (ع ) : خنياگرى از جمله گناهانى است كه خداوند عزوجل براى آن وعده آتش داده اسـت , آن جـا كه مى فرمايد : ((و از مردم كسانى هستند كه سخن بيهوده را خريدارند تا[مردم را] بى [هيچ ] دانشى از راه خدا گمراه كنند و راه خدا را به ريشخند گيرند براى آنان عذابى خواركننده خواهد بود)). ـ محمد بن ابى عباد كه به آوازه خوانى و شرابخوارى شهره بود, از امام رضا(ع ) درباره آوازه خوانى سؤال كرد حضرت فرمود : اهل حجاز در اين باره راى و نظرى دارند در حالى كه اين عمل به منزله بـاطـل و لـهـو اسـت مـگـر نـشـنـيده اى كه خداى عزوجل مى فرمايد : ((و چون بر لغوبگذرند با بزرگوارى مى گذرند)). ـ امام صادق (ع ), درباره آيه ((و الذين لايشهدون الزور)) فرمود : (مقصود از زور)آوازه خوانى است .
ـ مـردى بـه امـام صـادق (ع ) عـرض كـرد : هـمـسـايـگـانـى دارم كه آنان را كنيزكانى است كه آوازمـى خـوانـند و عود مى نوازند و گاهى اوقات من به مستراح مى روم و براى اين كه ساز و آواز آنهارا بشنوم نشستنم را طول مى دهم حضرت (ع ) به او فرمود : اين كار را نكن مرد گفت : به خدا قسم از روى قصد آن جا نمى روم , بلكه آوازى است كه با گوشم مى شنوم حضرت فرمود : مرحبا به تـو! مـگـرنـشـنـيـده اى كـه خداى عزوجل مى فرمايد : ((همانا گوش و چشم و دل از همه اينها بـازخواست مى شود))؟ آن مرد گفت : انگار اين آيه كتاب خداى عزوجل را از هيچ عرب و عجمى نشنيده بودم ناچار اين عمل خود را ترك كردم و از خداى بزرگ آمرزش مى طلبم .
ـ نـافع : ابن عمر آواز نيى را شنيد انگشتانش را در گوشهاى خود كرد و دور شد و به من گفت : اى نافع ! چيزى مى شنوى ؟ من گفتم : نه در اين هنگام انگشتانش را از گوشهاى خود برداشت و گفت : من همراه پيامبر(ص ) بودم كه چنين صدايى را شنيد و يك چنين كارى كرد. ـ از پـيـرى نـقـل شـده اسـت كـه : ابـو وائل در مـجـلـس ولـيـمـه اى حـاضـر شـد افراد شروع بـه بـازى وپـايـكوبى وآوازه خوانى كردند ابووائل بلند شد و گفت : از عبداللّه شنيدم كه مى گويد: ازپيامبر خدا(ص ) شنيدم كه مى فرمايد آوازه خوانى نفاق در دل مى روياند.
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 10:24 PM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
.
ـ امـام عـلى (ع ) : خداوند سبحان خوراك تهيدستان را در اموال توانگران قرار داده است پس ,هيچ تهيدستى گرسنه نماند, مگر به سبب اين كه ثروتمند از حق او بهره مند شده است و خداى بزرگ در اين باره از آنان بازخواست مى كند. ـ هـمانا خداوند در اموال ثروتمندان به اندازه اى كه (نياز) تهيدستانشان را كفايت كند, حق واجب فرموده است و اگر تهيدستان گرسنه و برهنه و رنجور شوند, به سبب آن است كه ثروتمندان حق آنـان را نـداده انـد و خدا حق دارد كه روز قيامت ثروتمندان را بازخواست و براى اين كار عذابشان كند. ـ گناهى , بزرگتر از گناه ثروتمندى نيست كه نيازمند را از حقش محروم كرده باشد.
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 10:22 PM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
.
قرآن .
((و اموال و فرزندانتان چيزى نيست كه شما را به پيشگاه ما نزديك گرداند, مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده باشند پس , آنان را براى آنچه كرده اند, دو برابر پاداش است و آنان در غرفه ها (ى بهشتى ) آسوده خاطرخواهند بود)). ـ در حضور امام باقر(ع ) از شيعيان ثروتمند سخن به ميان آمد به نظر رسيد كه حضرت ازسخنانى كه درباره آنها گفته شد, خوشش نيامدوفرمود:چنانچه مؤمن ثروتمند و غمخوار وبخشنده باشد و به يارانش نيكى و احسان كند,خداوند مزدآنچه را در كارهاى نيك انفاق مى كنددو برابر به او دهد, زيـرا خـداى تـعـالـى در كتاب خود مى فرمايد : ((و اموال و فرزندانتان چيزى نيست كه شما را به پـيشگاه ما نزديك گرداند, مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده باشند پس , آنان را براى آنچه كرده اند دو برابر پاداش است و آنان در غرفه ها (ى بهشتى ) آسوده خاطر خواهند بود)). ـ مـردى در حـضـور امام صادق (ع ) از توانگران سخن به ميان آورد و از آنان بدگويى كردحضرت فـرمـود : خاموش ! ثروتمند, چنانچه به خويشان خود رسيدگى كند و به برادرانش احسان نمايد, خداوند دو برابر به او مزد مى دهد, زيرا خدا مى فرمايد : ((و اموال و فرزندانتان چيزى نيست )).
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 10:21 PM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
.
قرآن .
((مـرا واگـذار با آن كس كه خودم بتنهايى [او را] آفريدم و دارايى بسيار به او بخشيدم و پسرانى آماده [به خدمت ,]دادم و برايش [عيش خوش ] آماده كردم باز [هم ] طمع دارد كه بيفزايم ولى نه , زيرا او با آيات ما عناد مى ورزيد بزودى او را به بالا رفتن از گردنه [عذاب ] وادار مى كنم )). ـ عـيـسى (ع ) : به حق برايتان بگويم كرانه هاى آسمان از توانگران تهى است وداخل شدن اشترى (يا طنابى )به سوراخ سوزن آسانتر است از داخل شدن توانگر به بهشت .
ـ ابن ابى الحديد : در اخبار صحيح آمده است كه ابوذر گفت : به پيامبر خدا(ص ) كه در سايه كعبه نـشـسته بود, برخوردم چون مرا ديد, فرمود : به خداوند كعبه كه همانان هستند زيانكاران !عرض كردم : چه كسانى ؟ فرمود : آنان كه مال و ثروت بيشترى دارند مگر كسى كه از پيش رو وپشت سر و از چپ و از راست چنين و چنان (انفاق و بخشش ) كند و اين افراد اندكند هيچ شتردار و گاودار و گـوسـفـنـددارى نـيـسـت كـه از پـرداختن زكات آنها خوددارى ورزد,مگر اين كه روز قيامت بزرگترين و فربه ترين آن دامها بيايند و او را شاخ و لگد زنند و آخرين راس آنهاكه تمام شد, اولين آنها اين كار را از سر گيرد, تا آن گاه كه خداوند ميان مردم داورى كند.
نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 10:20 PM
| نظرات 0 |
لينک مطلب
|