ابراهيم براى اقامه نماز به مكه آمد

حضرت ابراهيم مى گويد:
خداوندا! ذريّه خودم را در منطقه خشك و بى آب و گياه قرار دادم ، پروردگارا! براى اقامه نماز. (( ربّنا انّى اسكنت من ذريّتى بواد غير ذى زرع ربّنا ليقيمواالصلوة ))
آرى ، ابراهيم براى اقامه نماز به مكه آمد، تا كعبه را به عنوان قبله نمازگزاران تجديد بنا كند، و سپس مردم را به حج دعوت نمود، گويا نماز به سوى كعبه ، بيش از طواف به دور كعبه ، در نظر ابراهيم جلوه كرده است !
منبع:پایگاه فرهنگی مذهبی نماز
ادامه مطلب
مؤمن و خشوع در نماز
مؤمن و خشوع در نماز
قرآن کریم در آيه «الَّذينَ هُمْ في صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»(1)، نماز را نشانه مؤمنان نميشمارد؛ بلکه خشوع در نماز را از ویژگیهای آنان معرفی ميفرماید. این مطلب حاكي از اين است که نماز آنها الفاظ و حرکاتی بی روح و فاقد معنی نیست؛ بلکه به هنگام نماز، آن چنان حالت توجه به پروردگار در آنها پدید ميآید که از غیر او جدا شده و به او ميپیوندند. چنان غرق حالت تفکر و حضور و راز و نیاز با پروردگار ميشوند که بر تمام ذرات وجودشان اثر ميگذارد. خود را ذرهای ميبینند در برابر وجودی بیپایان و قطره، در برابر اقیانوسی بیکران(2).
کمال خشوع را در نماز علی(ع) ميتوان جستجو کرد. که در روز اُحُد تیر بر بدن مبارک آن حضرت نشست و در آوردن آن مستلزم تحمل درد شدیدی بود. قضیه را به پیامبر اکرم(ص) عرض کردند و ایشان فرمود که هنگام نماز تیر را از بدنش خارج کنید؛ زیرا در این حال توجهاش به خداوند به نحوی است که خود را فراموش کرده و از غیر خدا بی خبر ميشود.
در حال نماز، تیر را از بدنش خارج کردند و خون بر سجاده ریخته شد. وقتی از نماز فارغ شد و خون را مشاهده کرد، درباره آن سؤال نمود و قضیه را به ایشان گفتند. سپس ایشان فرمود: به خدایی که جان علی در قبضه قدرت اوست، مطلع نشدم که شما چه وقت بدن مرا شکافتید و تیر را خارج کردید(3).
مؤمن اندر فوز اعظم داخلست
در حضورش جان به جانان واصلست
در ظهور نور عظمت در شهود
خشیت و هیبت بدل یا بد ورود(4)
(1) مؤمنون/3.
(2) تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چ اول، 1374 ش، ج 14، ص195.
(3) تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ملا فتح الله كاشاني، كتابفروشي محمدحسن علمي، تهران، 1366 ش، ج 6، ص 192. ممكن است سؤال شود، امام علي(ع) كه در نمازمتوجه چيزي نمي شد چگونه در حال نماز، انگشتري خود را به سائل داد؟ عمّار ياسر مىگويد: مسكينى در مقابل على(ع) در حالى كه آن حضرت در ركوع بود ايستاد و درخواست كمك كرد، على(ع) انگشترى خود را از انگشت خارج كرده و به سائل بينوا عطا كرد. وقتى رسول اللَّه(ص) از ماجراى ايثار على(ع) آگاه شد، آيه55 مائده : «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُه وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»،«سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آوردهاند؛ همانها كه نماز را برپا مىدارند، و در حال ركوع، زكات مىدهند.» بر رسول خدا (ص) نازل شد. (شواهد التنزيل لقواعد التفضيل،حاكم حسكانى، مؤسسه طبع ونشر ، تهران، چ اول، 1411ق، ج1، ص221). جواب اين است كه امام علي(ع) در نماز بهطور كلي از همه چيز غافل نميشد؛ زيرا دراين صورت نبايد حتي از تعداد ركعات نمازش هم مطلع ميگشت؛ بلكه امام(ع) درنماز به غير خدا وهر آنچه غير اوست توجه نميكرد و حال آنكه دادن انگشتري به سائل، امري الهي است و سبب قطع توجه وخشوع نميگردد.
(4) تفسیر صفی، حسن بن محمد باقر، انتشارات منوچهری، تهران، چ اول، 1378 ش، ج 1، ص492.
ادامه مطلب
خشوع، تواضع قلبي يا جسمي؟
خشوع، تواضع قلبي يا جسمي؟
در باب «خشوع»، در تفاسیر و کتب لغت، به تعابیر مختلفی برميخوریم؛ برخی آن را تواضع و فروتنی جسمانی میدانند مانند: مفردات راغب. برخی تنها آن را تواضع قلبی و درونی، و عدهای دیگر آن را قلبی و جسمي معرفی میکنند. در این مجال تنها به طرح سه نظر بسنده کرده و سپس نتیجه گیری مينماییم.
تفسیر مجمع البیان، روایتی را نقل ميکند که پیامبر اکرم(ص)، مردی را دید که در حال نماز، با ریشش بازی ميکرد، ایشان فرمود: «أَمَا إِنَّهُ لَوْ خَشَعَ قَلْبُهُ لَخَشَعَتْ جَوَارِحُهُ(1)؛ اگر او قلبش خاشع بود، هر آینه اعضاء و جوارحش خاشع ميگشت.»
صاحب مجمع چنین نتیجه ميگیرد: «این روایت دلالت دارد بر اینکه خشوع در نماز، هم به وسیله قلب است و هم جوارح. خشوع با قلب آن است که قلبش را از غیر نماز خالی کند و از غیر آن اعراض نماید و همتش را برای نماز قرار دهد و غیر از عبادت و معبود چیزی در قلبش نباشد. و خشوع اعضاء و جوارح عبارت است از چشم را پایین انداختن و فرو نهادنش و توجه به چیزی و کسی که در اطراف است نکردن واز کارهای عبث و بیهوده خودداری نمودن.» (2)
در تفسیر المیزان آمده که خشوع عبارت است از تأثیر خاصی که به افراد مقهور دست ميدهد؛ افرادی که در برابر سلطانی قاهر قرار گرفتهاند؛ به طوری که تمام توجه آنان معطوف او گشته و از جای دیگر قطع شده است. و ظاهراً این حالت، از صفات قلب و حالت درونی است که با نوعی عنایت به اعضاء و جوارح نسبت داده میشود مانند این آیه: «وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمن»(3)؛ «و صداها برای خدا خاشع و ترسان گردید.» که در آن، خشوع را به صدا نسبت داده است. (4)
در تفسیر اثناعشری نیز چنین آمده:« لفظ «خشع» در لغت به معنای اقبال قلب است، و برخی خشوع را از صفات قلب شمردهاند. مسلم است وقتی قلب که رئیس و مدیر اعضاء است، اگر توجه تام به نماز یابد، هر آینه این خشوع، به اعضاء و جوارح سرایت کرده و آنها نیز خاشع ميگردند.» (5)
در حدیث قدسی آمده است که خداوند به حضرت موسی(ع) وحی کرد: «يَا ابْنَ عِمْرَانَ هَبْ لِي مِنْ قَلْبِكَ الْخُشُوعَ وَ مِنْ بَدَنِكَ الْخُضُوعَ وَ مِنْ عَيْنَيْكَ الدُّمُوعَ فِي ظُلَمِ اللَّيْلِ وَ ادْعُنِي فَإِنَّكَ تَجِدُنِي قَرِيباً مُجِيباً(6)؛ ای فرزند عمران! خشوع را از قلبت و خضوع را از بدنت و اشک را از چشمانت، در تاریکیهای شب، برای من قرار بده و مرا بخوان! که مرا نزدیک و اجابت کننده ميیابی.»
در این حدیث شریف، خشوع به قلب و خضوع به بدن نسبت داده شده؛ در نتيجه خشوع مربوط به حالت درونی و قلبی است؛ ولی آثار آن در بدن، ظاهر و به صورت خضوع آشکار ميگردد.
خضوع اگر حقیقی باشد؛ نه از روی ریا، حکایت از خشوع درونی دارد و چنانچه گاهی خشوع به بدن یا حالات ظاهری مانند صوت نسبت داده شده، از باب ارتباط آن وضعیت ظاهری با حالت و رویداد درونی است.
(1) ارشاد القلوب الی الصواب، شیخ حسن دیلمی، شریف رضی، قم، چ اول، 1412 ق، ج 1، ص116.
(2) مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن حسن طبرسي، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372 ش، ج 7، ص 158.
(3) طه/ 108.
(4) الميزان في تفسير القرآن، علامه سيدمحمدحسين طباطبايي، دفتر انتشارات اسلامي جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم، چ پنجم، 1417 ق، ج 15، ص8.
(5) تفسیر اثناعشری، حسین بن احمد حسینی شاه عبدالعظیمی، انتشارات میقات، تهران، چ اول، 1363 ش، ج 9، ص 109.
(6) بحار الانوار الجامعه لِدرر اخبار الائمۀ الاطهار، علامه مجلسی، اسلاميه، تهران، چ مكرر، ج 67، ص 15 و 16.
ادامه مطلب
شرايط نمازى كه انسان را از كردار و گفتار زشت بازمى دارد
شرايط نمازى كه انسان را از كردار و گفتار زشت بازمى دارد
كراجكى در كتاب كنزالفوائد ذكر كرده كه در حديث آمده كه : ابوجعفر منصور ] خليفه عبّاسى ] در روز جمعه اى در حالى كه بر دست حضرت صادق جعفر بن محمّد (ع ( تكيه زده بود، بيرون آمد. مردى - كه رزام آزاد شده خالد [يا: خادم ] بن عبداللّه ناميده مى شد - گفت : اين كيست كه آنقدر در نزد اميرالمؤمنين يعنى منصور ارجمند استكه وى بر دست او تكيه زده است ؟
گفته شد: او، جعفر بن محمّد صادق - صلّى اللّه عليه - است ؟
وى گفت : به خدا سوگند، نمى دانستم [اگر مى دانستم ،] بى گمان آرزو مى كردم كه گونه ابى جعفر [منصور، برزير] نعلين و پاى افزار جعفر مى بود. سپس در جلو منصور ايستاد و گفت : اى اميرالمؤمنين ! آيا اجازه هست سؤ الى بكنم ؟ منصور گفت : از ايشان [يعنى امام صادق (ع )] بپرس . [وى گفت : من مى خواهم از تو بپرسم .منصور گفت : از او بپرس [پس رزام رو به امام جعفر بن محمّد(ع ) كرد و گفت : مرا از نماز و حدود و احكام آن خبر ده . حضرت صادق (ع ) فرمود: نماز چهار هزار حدّو حُكم دارد كه تو نسبت به همه آنها مورد بازخواست قرار نمى گيرى . گفت : تنها حدود و احكامى را كه ترك كردن آن جايز نيست و نماز جز به آن كامل نمى گردد، بفرما.امام صادق (ع ) فرمود: نماز كسى تامّ و كامل است كه طهارت كامل داشته ، و كامل و بالغ بوده (1)، و ساتر داشته باشد، و راست بايستد، و نسبت به خدا شناخت و معرفت داشته و [در پيشگاه او] بايستد، و آرام گرفته و اظهار خشوع و تواضع نموده و استوار باشد، آنگاه ميان حالت نوميدى و آزمندى ، و شكيبايى و بى تابى بايستد، به گونه اى كه گويى نويد پروردگار تنها متوجّهِ او، و وعده عذاب تنها براى اوست ، و تمام اموال و دارايى خويش [يا: آرمانهاى خويش ] را در راه خدا بذل نموده و تمام اهداف [يا: وجود و تعلّقات خود را] خيال انگاشته ، و نَفْس خود و هرچيز ارجمند در نزد خويش را در راه خشنودى خداوند بذل نموده ، و بدون اينكه انتظار چيزى را بكشد، پيش به سوى او وسطِ راه و راه راست را طى نمايد، و وابستگى هاى اهتمام ورزيدن را با چشمِ توجّه به خداوندى كه قصد سير به سوى او را نموده و مى خواهد به درگاه او وارد شده ، قطع نمايد، و از او اجازه ورود بگيرد.پس هرگاه كسى اينچنين عمل كند،نمازش همان نمازى خواهد بود كه به خواندن آن امر، و از آن خبر داده شده است كه : براستى نماز انسان را از كردار و گفتار زشت و ناپسند باز مى دارد.(2)
آنگاه منصور رو به امام صادق (ع ) كرده و عرض كرد: اى اباعبداللّه ، ما پيوسته از درياى [علم ] تو استفاده نموده ، و به سوى تو نزديكى مى جوييم ، ما را از كورى باطنى بينا گردانيده ، و به نور هدايت خويش ، شب تاريك و امور پيچيده را روشن مى نمايى ، و لذا ما همواره در انوار پاكيزه و درياى لبريز دانش تو شناور هستيم .(3)
پي نوشته ها :
1- در مدرك اين حديث ، كتاب كنز الفوائد به جاى اين عبارت آمده است : و اهتمام تمام داشته ...
2- اشاره به آيه شريفه 45 از سوره عنكبوت (29) كه مى فرمايد:
إِنَّ الصَّلوةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشآءِ وَالْمُنْكَرِ.
3- كنزالفوائد، ج 2 ص 223 - تنها با اين تفاوت كه به جاى جمله آخر يعنى : ولذا، ما همواره در انوار پاكيزه و درياى لبريز دانش تو شناور هستيم آمده است : بدون اينكه از تو جدا و منحرف گرديم .
ادامه مطلب