ذكر اللّه شفاء القلوب

با ذكر، همة ترسها از ميان برمىخيزد و همة ناراحتىها از آدمى سترده مىشود. آنگاه كه فرد به ياد خدا مىافتد، قلبش با طمأنينه، آباد مىشود و از خشنودى الهى سرشار مىگردد؛ قلبى كه پيشتر از ترس و يأس آكنده بود. لطف و توجه پروردگار، قلب ذاكر را زير سايه خود قرار مىدهد و انسان، به اين يقين مىرسد كه رهيدن از ناراحتىهاى درونى، آسان و هموار است و مىتوان وسوسههاى شيطانى را در هم كوبيد و گمانهاى باطل را از خود دور ساخت. چنين فردى، همواره با خدا است و از هيچ امرى بيم ندارد و به هيچ عارضهاى روانى دچار نمىگردد. اين حالت، به خاطر ثباتى كه خداوند در دل او ايجاد مىكند، به هم مىرسد.1
نوشته خود را با کلامی از رسول اکرم (صلى الله عليه و آله) به پایان میبریم که در واقع، نتیجه این سطور نیز محسوب میشود. آن حضرت در روايتى فرمودند: «ذكر اللّه شفاء القلوب؛۸ ياد خدا شفاى دلها است».
پینوشت
1. محمد بن محمد غزالى، مكاشفه القلوب، ص145.
ادامه مطلب
امام و احترام به مساجد

امام در يكي از سفرهايشان كه مصادف با ماه رمضان بود، در مسجدي دور افتاده، متروك و بسيار كوچك كه بيش از يك اتاق گلي نداشت، به اقامه نماز جماعت ميپرداخت. اين در حالي بود كه عدهاي از علما به او پيشنهاد كردند كه در مسجد جامع شهر نماز جماعت را اقامه كند، ولي آن بزرگوار نپذيرفت و فرمود: « در مسجد جامع كسي هست كه اقامه جماعت كند، ولي در اينجا كسي نيست. از اين رو بايد اين مسجد را احيا كرد »[1] امام به انجام شعاير ديني خيلي مقيد بود. براي مثال، در آداب مسجد آمده است كه چنانچه كسي به مسجدي وارد شود، مستحب است دو ركعت نماز به عنوان تحيت مسجد بخواند. امام هر وقت به مسجدي وارد ميشد، نماز تحيت را به جا ميآورد. مسجدي بود به نام گذر قلعه كه آيت الله خوانساري در آن نماز ميخواند. امام به عنوان مأموم و نمازگزار در آن مسجد حاضر ميشد و در غياب مرحوم خوانساري هم امامت مسجد مزبور را بر عهده داشت. امام علاوه بر نافلهها نماز تحيت مسجد را هم ميخواند.2] آيت الله محمد يزدي ميگويد: زماني كه حضرت امام در قم تشريف داشت، يكي از دوستان او از كربلا آمده بود. امام اظهار علاقه كرد كه به ديدار او برود. اتفاقاً روزي كه قرار شد با امام به ديدار او برويم، باران آمده بود و كوچهها پر از گِل بود. با درشكه تا سركوچه رفتيم. سپس آن آقا براي آنكه راه امام کوتاه شود، راهنمايي كرد که وارد حياط مسجد شويم و از كوچه سر درآوريم. بعد از پيچ و خم كوتاهي به منزل دوست امام رسيديم و ديدار دو آشنا صورت گرفت. در راه بازگشت، باز به در آن مسجد رسيديم و خواستيم از همان راه برويم تا مسير كوتاه شود و امام اذيت نشود، اما ايشان فرمود: مسجد را نبايد مسير عبور قرار داد. از كوچه برويم. گفتيم: آقا گِل است، ناراحت ميشويد. گفت: مانعي ندارد و راهش را گرفت و رفت، ما هم به دنبال ايشان راه افتاديم.[3]
[1] كيهان، ش 16583.
[2] کيهان، ش 16555.
[3] پا به پاي آفتاب، ج 4، ص 331.
ادامه مطلب
امام و نماز جمعه

حضرت امام خميني در كتاب « كشف الاسرار » كه در سنين جواني و مقارن با نخستين سالهاي حكومت استبدادي محمدرضا شاه نوشت، اشارهاي كوتاه به مسئله نماز جمعه كرده است، ولي در كتاب « تحريرالوسيله » كه در زمان تبعيد در تركيه تأليف فرمود، به طور مشروح درباره نماز جمعه بيان كرده است. ايشان در پيامي به مناسبت عيد سعيد فطر سال 1358 فرمود: اسلام دين سياست است، ديني است كه در احكام آن، سياست به وضوح ديده ميشود. هر روز اجتماعات در تمام مساجد كشورهاي اسلامي از شهرستانها گرفته تا دهات و قراء و قصبات چند مرتبه برپا ميشود تا اينكه مسلمين از احوال خودشان و حال مستضعفين اطلاع پيدا كنند و از طرفي هر هفته يك اجتماع بزرگ تشكيل ميشود تا نماز جمعه كه مشتمل بر دو خطبه است و در آن بايد مسائل روز و احتياجات كشور از جهت سياسي، اجتماعي و اقتصادي مطرح شود، برپا گردد. اسلام مردم را براي مقاصد بزرگ به اين اجتماعات دعوت كرده است.[1] ايشان درباره اهميت نماز جمعه فرمود: نماز جمعه يكي از بزرگترين پديدههاي اسلامي و يكي از مهمترين رهآوردهاي انقلاب اسلامي ماست. اگر اين انقلاب اسلامي جز اين نماز جمعه به ما چيز ديگري نداده بود، براي ملت ما و مسلمين كافي بود.[2] زهرا اشراقي (نوه امام) ميگويد: آن زمان كه در مراسم نماز جمعه بمب گذاري كرده بودند، من هم در مراسم نماز مزبور شركت كرده بودم. مادرم و ديگر افراد فاميل در خانه آقا بودند. چون از من خبري نشده بود، همه نگران شدند. وقتي وارد خانه شدم، ديدم مادرم به حالت اعتراض گفت: تو چرا رفتي؟ تو كه باردار بودي چرا رفتي؟ به خاطر بچه هم كه شده بود نبايد ميرفتي. اين را هم بگويم كه از قبل شايع شده بود كه آن مراسم نماز را صداميان بمباران ميكنند يا در آنجا بمب ميگذارند. نگراني مادرم هم از اين بابت بود، ولي امام كه سر ميز ناهار نشسته بود، با خندهاي به من گفت: سالمي؟ من تشكر كردم. ايشان آهسته در گوشم گفت: خيلي كار خوبي كردي كه رفتي. خيلي از تو خوشم آمد كه با چنين حالي به نماز جمعه رفتي.[3]
[1] مجله حضور، ش 20، ص 133.
[2] مجله حضور، ج 1، ص 198.
[3] كيهان، ش 16583.
ادامه مطلب
مداومت بر نماز شب

حضرت امام در نخستين شب ورود به پاريس، در آپارتمان كوچكي اقامت كرد. هنگام خواب به اتاق خود رفت. ساعت دو صبح كه به وقت نجف چهار و به وقت تهران چهار و نيم صبح بود، از اتاق بيرون آمد، وضو گرفت و برگشت. هنوز چهار ساعت به اذان صبح مانده بود. يكي از اطرافيان ميگويد: تعجب كرديم كه چرا ايشان زودتر از خواب برخاسته است. صبح معما حل شد، زيرا امام فرمود: اينجا چه طور است؟ ديشب هر چه نشستم كه صبح شود نماز بخوانم، هوا روشن نشد، مشخص گرديد كه ايشان به عادت هر شب مطابق به افق نجف اشرف دو ساعت به اذان صبح مانده براي نماز شب برخاسته است. خدمتشان گفتيم، افق اينجا با عراق دو ساعت اختلاف دارد. فرمود: بياييد ساعت مرا درست كنيد.[1]
بانو فاطمه طباطبايي ميگويد: در سال 1349 با حاج احمدآقا ازدواج كردم و در سال 1352 با همسر و فرزند نه ماههام به عراق رفتيم. نيمه شب بود كه به منزل امام رسيديم. خودش آمد، در را باز كرد. چند دقيقهاي به احوال پرسي گذشت و بعد نماز شب را شروع كرد. اين براي من خيلي شگفتآور بود؛ زيرا نماز شب واجب نبود و ميتوانست قدري ديرتر بخواند، ولي با وجود اينكه علاقه زيادي به پسرش حاج احمدآقا داشت و چند سالي بود كه از او دور بود، مشغول نماز شد. بعدها پي بردم اين رفتار به دليل علاقه وافر او به نماز بوده است.[2]
[1] كيهان، ش 16605.
[2] كيهان، ش 16605.
ادامه مطلب