تقاضای عابد جاهل

تقاضای عابد جاهل

54246205755727752486.jpg

دو رکعت نماز انسان آگاه و دانا از هفتاد رکعت نماز شخص نادان و نا آگاه برتر است. عبادت کننده نادان و جاهل نمی‏داند چه کار می‏کند و معرفتش نسبت به خداوند متعال خیلی کم است و امام صادق علیه السلام فرموده است: کسی که دو رکعت نماز بخواند و بداند با که سخن می‏گوید، گناهانش بخشیده می‏شود سپس فرمودند: مردی در بنی اسرائیل، به عبادت خداوند عمر می‏گذرانید او در جزیره بسیار سرسبز و خرم بود. فرشته‏ای بر او گذشت، عرض کرد: پروردگارا ثواب عبادت این بنده خود را به من به نمایان. خداوند، ثواب عبادت آن عابد را به آن فرشته نمود. فرشته آن را کم و کوچک شمرد. خداوند به او وحی کرد که همراه او باش! آن فرشته به صورت آدمیزاد نزد او آمد.
عابد از او پرسید: تو کیستی؟ گفت: من مردی خدا پرستم، که آوازه خدا پرستی تو را شنیده‏ام، آمدم تا با تو عبادت کنم. آن روز را با او گذراند.
صبح فردایش فرشته گفت: اینجا بسیار پاکیزه و زیبا و دلپذیر است و برای عبادت خوب است نه چیز دیگری، عابد گفت: اینجا عیبی دارد، پرسید: چه عیبی دارد؟ گفت: پروردگار ما، چهار پایی ندارد. اگر حیوانی داشت در اینجا می‏چرانیدیم؛ چون که این علفها تباه می‏شود؟
فرشته گفت: پروردگارت که الاغ ندارد. گفت: اگر خدا الاغ داشت، این همه علف ضایع نمی‏شد.
خداوند به آن فرشته وحی کرد که همانا ما به اندازه عقل او به او ثواب می‏دهیم.(1)

پی نوشت:

1) اصول کافی جلد یک صفحه 12.


ادامه مطلب


[ شنبه 3 مرداد 1394  ] [ 10:43 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

بنده واقعی خدا

بنده واقعی خدا

44303394543333977811.jpg

و از حضرت امام محمد باقر (ع) منقول است که حضرت علی بن الحسین (ع) در شبانه روزی هزار رکعت نماز می  گذارد و چون بنماز می ایستاد رنگ بر نگ می‏گردید و ایستادنش در نماز ایستادن بنده ذلیل بود که نزد پادشاه جلیلی ایستاده باشد و اعضای او از خوف الهی لرزان بود چنان نماز می‏کرد که گویا نماز وداع است و دیگر نخواهد کرد چون از تغییر احوال آنجناب سؤال می‏نمودند چنین می‏فرمود: کسی که نزد خداوند عظیمی ایستاده باشد سزاوار است که خائف باشد.(1)

1) منتهی الامال جلد دوم صفحه 586.


ادامه مطلب


[ شنبه 3 مرداد 1394  ] [ 10:42 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

نماز بزرگترین اسلحه بر علیه ابلیس مداران

نماز بزرگترین اسلحه بر علیه ابلیس مداران

44447292354113863898.jpg

در آن زمان یکی از فرزندان مرحوم آخوند ملا محمد کاظم خراسانی به نام حاج میرزا محمد، معروف به آقا زاده، مقیم مشهد بود و عالمی بسیار متعین و متنفذ بود، مرحوم آقا زاده که در رتق و فتق امور وارد بود، نوکران متعددی داشت، هر کدام برای انجام کاری. یکی از نوکرانش مردی بود به نام حاج علی اکبر که از همه مشتی تر بود و غالباً سلاح کمری در زیر لباس داشت و محافظ آقا بود. این حاجی علی اکبر برای من که حسینعلی راشد هستم نقل کرد که در ایام زمستان برای سرکشی به املاک آقا به نیشابور رفته بودم. در مراجعه به مشهد در راه، بین شریف آباد و مشهد، برفگیر شدیم و در قهوه خانه حوض حاج مهدی ماندیم. غیر از ما جمعی دیگر نیز به همان قهوه خانه پناه آورده بودند. شب فرا رسیده بود که اتومبیلی از طرف مشهد رسید و چهار نفر از جوانان پولدار و خوشگذران مشهد که چهار خانم را با خود داشتند. و نمی‏دانم به کجا می‏خواستند برای خوشگذرانی بروند به سبب برف و تاریکی ناچار به همین قهوه خانه پناه آوردند.
آمدن آنها در آن شب تاریک برفی در میان کوهستان، بزم عشرتی مجانی برای مسافران به وجود آورد، جوانان بطریهای مشروب و خوراکیها را چیدند و زنها بعضی به خوانندگی و بعضی به رقص پرداختند. در گرما گرم این بساط، در قهوه خانه باز شد و مرحوم حاج آخوند ملا عباس تربتی با سه چهار نفر که از تربت به مشهد می‏رفتند و مرکبشان الاغ بود از ناچاری برف و تاریکی شب، رو به همین قهوه خانه آورده بودند و از صاحب قهوه خانه اجازه می‏خواستند که به آنها جایی بدهد و او گفت: سکوی آن طرف خالی است.
حاج علی اکبر می‏گفت: من با مشاهده این وضع هراسان شدم و گفتم که نکند یا از جانب حاج آخوند نسبت به اینها تعرضی بشود یا از جانب اینها به آن مرد اهانت شود و آماده شدم که اگر خواستند به حاج آخوند اهانت کنند در مقام دفاع برآیم هر چه باداباد. لکن حاج آخوند وارد قهوه خانه به طوری که گویا نه کسی را می‏بیند و نه چیزی می‏شنود و به سوی آن سکو رفت و چون نماز مغرب و عشاء را نخوانده بودند از قهوه‏چی پرسیدند قبله کدام طرف است؟ و او سمت قبله را نشان داد. حاج آخوند به نماز ایستاد و آن چهار نفر به وی اقتدا کردند. یکی اذان گفت و حاج آخوند اقامه گفت و وارد نماز شدند. من هم غنیمت دانستم وضو گرفتم و اقتدا کردم.
چند نفر دیگر نیز از مسافران از بزم عشرت رو برگردانده و به صف جماعت پیوستند. قهوه‏چی نیز گفت: غنیمت است یک شب اقلاً نمازی پشت سر حاج آخوند بخوانیم. خلاصه وقتی که از نماز فارغ گشتیم از جوان‏ها و خانمها اثری نبود. بساط خود را جمع کرده بودند و نفهمیدم در آن شب برفی به کجا رفتند.(1)
این را باید بدانیم که دشمنان، شیاطین، اهریمنان و...، چقدر از نماز و از جماعت مسلمین و از مجالس ذکر و راز و نیاز می‏ترسند، هیچ و پوچ می‏شوند و به وحشت می‏افتند. پس بیائید، قدر این نماز جماعت و محافل مذهبی را بدانیم، و در گسترش و عظمت آن تلاش نمائیم.

پی نوشت:

1) فضیلتهای فراموش شده صفحه 17 و 118.


ادامه مطلب


[ شنبه 3 مرداد 1394  ] [ 10:42 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

تأثیر نماز جماعت در جوانی آمریکایی

تأثیر نماز جماعت در جوانی آمریکایی

99285147461344137118.jpeg

جوان آمریکایی می‏گوید: از منطقه مسلمان نشین عبور می‏کردم رسیدم به یک محله‏ای و توقف کردم دیدم شخصی با صدای زیبا کلماتی مانند: الله اکبر، اشهد ان لا اله الا الله را می‏گویم و مردم هم فوج فوج به آن محل می‏آیند ودر کنار یکدیگر می‏نشینند و هر لحظه که می‏گذشت بر تعداد جمعیت هم افزوده می‏شد. سیاه، سفید، زرد و همچنین لباسهایشان هم با هم فرق داشت و فقیر و غنی همه در کنار یکدیگر باصفا و صمیمیت قرار داشتند اینها عملی را با هم انجام دادند و بعد از کنار یکدیگر جدا شدند.
سوال کردم این چه عملی بود؟ و اینها چه مذهبی را دارند؟
جواب داده شد اینها مسلمان هستند و این هم یکی از برنامه‏های اسلامی آنان می‏باشد که نامش نماز جماعت است. خیلی برایم جالب بود از اول برنامه تا آخر صفا و صمیمیت و محبت در میان آن افراد مشاهده شد و لذا پس از آن حالت تحولی به من رخ داد و بعد از مدتی مسلمان شدم. (1)

پی نوشت:

1) داستانهای نماز، ص 104 / نماز، پرواز بسوی بی نیاز، ص 55.


ادامه مطلب


[ شنبه 3 مرداد 1394  ] [ 10:42 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]