فلسفه وضو چیست؟

فلسفه وضو چیست؟

http://file.tebyan.net/a433b6090c/%D9%BE%D9%88%D8%B4%D9%87%20%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86%20%D9%86%D8%A7%D9%85/%D9%88%D8%B6%D9%88/000.jpg

وضو و تقويت روحيه تعبد و بندگي

يكي از مهمترين فلسفه هاي تمامي دستورات الهي از جمله وضو، تقويت روحيه تعبد و بندگي است، چرا كه به وسيله همين فرامين است كه ميزان اطاعت پذيري و بندگي ايمان آوردندگان در برابر خداوند متعال ظهور و بروز مي نمايد، هر چند علت اصلي اين دستورات برايشان مخفي و پوشيده باشد. لذا خداوند متعال در قرآن فرموده است:« ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ/  آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد(و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد؛ و از(مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است!».

از همين رو يكي از فلسفه هايي كه در احاديث اهل بيت عليهم السلام  براي دستورات الهي از جمله وضو بدان تصريح شده، تقويت روحيه تعبد و بندگي نسبت به فرامين الهي است، امام باقر عليه السلام فرموده اند:« إِنَّمَا الْوُضُوءُ حَدٌّ مِنْ حُدُودِ اللَّهِ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يُطِيعُهُ وَ مَنْ يَعْصِيه/  وضوءيكي از حدود دستورات الهي است كه خداوند براي شناسايي مطيع و عاصي آن را واجب فرموده است.»

مقدمه ای برای آراستگي درون

از ديگر مسایلي كه در روايات درباره فلسفه وضو بدان اشاره شده، طهارت و پاكيزگي ظاهري است. امام رضا عليه السلام در توجيه يكي از شاگردان خود چنين مي فرمايد:«فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ فَلِمَ أُمِرَ بِالْوُضُوءِ وَ بُدِئَ بِهِ قِيلَ لِأَنَّهُ يَكُونُ الْعَبْدُ طَاهِراً إِذَا قَامَ بَيْنَ يَدَيِ الْجَبَّارِ عِنْدَ مُنَاجَاتِهِ إِيَّاهُ مُطِيعاً لَهُ فِيمَا أَمَرَهُ نَقِيّاً مِنَ الْأَدْنَاسِ وَ النَّجَاسَةِ.../ اگر كسي بگويد چرا خداوند امر فرمود به وضو و به آن آغاز كرد؟ پاسخ مي گوئيم: براي آنكه عبد در مقام مناجات و گفتگو و در حال ملاقات با خالق پاك و طاهر باشد.» البته همین طهارت ظاهری زمینه ساز طهارت باطنی است لذا امام رضا  عليه السلام در تبيين يكي ديگر از فلسفه هاي وضو طهارت باطني را مورد توجه قرار داده و فرموده اند:«بدان جهت به گرفتن وضو امر شده كه... دل را براى قيام در حضور حضرت پروردگار پاكيزه مى‏سازد» [1].

وضو  نشاط آفرین است

يكي ديگر از فلسفه هاي وضو ايجاد آمادگي و نشاط براي قرار گرفتن در حضور پروردگار به هنگام مناجات با خداوند است. در اين باره نيز امام هشتم عليه السلام فرموده اند:«بدان جهت به گرفتن وضو امر شده كه... كسالت و خواب را از آدمى دور مى‏كند»

نگاه علم جدید به فلسفه وضو

این سوال از دو منظر قابل پاسخ گویی است. اول "نقش معنوی شستشو و مسح این اعضا در نماز" است. بر اساس حديثي كه از امام رضا عليه السلام در خصوص چرايي شكل خاص وضو و اين كه چرا در وضو تنها اين چند عضو مورد توجه ويژه قرار گرفته اند مي توان گفت مهمترين دليل، توجه خاص به اين چند عضو در وضو آن است كه تمامي اين اعضا در نماز به كار گرفته مي شوند، چرا كه انسان به هنگام نماز با صورت سجده مي كند. با دست از ذات خداوند متعال درخواست مى‏كند و با سر در ركوع و سجود به خدا رو مى‏آورد و در نماز با پاها برمى‏خيزد و مى‏نشيند.

اما منظر دوم،  "فوائد جسمی شستشو و مسح اعضاي وضو" است. علاوه بر آثار معنوی گفته شده با پیشرفت دانش بشری نتایج جالبی در خصوص شستن و مسح این چند عضو خاص به دست آمده است که به یکی از موارد آن اشاره می نمائیم.

امروزه، دانش نوروفیزیولوژی (Neurophysiology) و شاخه‌های مختلف این علم از جمله نوروسایکولوژی (Neuropsycholugy) که به بررسی کارکرد سیستم عصبی می پردازد، به پیشرفت‌های چشمگیری نایل آمده است.

از دیدگاه علم فیزیولوژی، مغز یک سیستم رایانه‌ای فوق العاده پیشرفته است و مانند رایانه دارای مسیرهای ورودی (راه‌های حسی)، بخش ذخیره اطلاعات (حافظه)، بخش تحلیل اطلاعات و نتیجه‌گیری (تفکر) و مسیرهای خروجی (راه‌های حرکتی) می‌باشد. اطلاعات دیداری، شنیداری، چشایی، لامسه و غیره از طریق راه‌های حسی وارد مغز شده در حافظه ذخیره می‌شوند و یامورد تحلیل قرار می‌گیرند آنگاه فرامین خروجی از طریق راه‌های حرکتی به اعضا منتقل می‌گردند و اعضا را وادار به عمل می‌سازند.

دسته ای از حواس هستند که در سرتاسر بدن وجود دارند و به عضو خاصی اختصاص ندارند، به اینها اصطلاحاً«حواس پیگری» گفته می‌شود. مانند لامسه، درد، حس‌ سرما و گرما، حس فشار، حس ارتعاش و امثال آنها. برای اینکه این حواس ادراک شوند باید به منطقه ویژه‌ای از قشر خاکستری مغز به نام «قشر حسی» مخابره شوند. حس هر بخشی از بدن به قسمت خاصی از قشر حسی ارسال می‌شود. به عبارت دیگر هر قسمت از قشر حسی به بخش معینی از بدن مرتبط است. پس در قشر حسی بخش‌های متناظری با اعضای بدن وجود دارند و اگر نقشه آنها را طراحی کنیم دقیقاً شکل یک آدمک به دست می‌آید که آنرا«آدمک حسی» یا (Sensoy homonculus) نامیده‌اند. صورت و دست‌های این آدمک حسی بسیار بزرگ است، در حالی که تنه، ران‌ها و ساق پاهای آن بسیار کوچک هستند. همچنین کف پای آدمک نیز بزرگ است. در آدمک حسی، اعضایی که بزرگتر هستند، حساسیت بیشتری دارند. به همین جهت است که حساسیت دست و صورت انسان، بیش از پا و تنه است. در صورت و دست تعداد گیرنده‌های حسی فراوان‌تر است و این اعضا گرچه نسبت به کل بدن کوچک هستند؛ اما پیامهای عصبی زیادی به قشر مغز مخابره می‌کنند. لذا دقت حسی این بخش‌ها بالاتر می‌باشد و تصویر آنها در آدمک حسی بزرگ است.

اگر ما به نقشه دقیق آدمک حسی توجه کنیم، به راحتی درمی‌یابیم که اعضای بزرگ آدمک حسی تقریباً همان اعضایی هستند که در هنگام وضو گرفتن، مرطوب می‌شوند و عبارتند از صورت، دستها و پاها (از مچ تا انگشتان).

با توجه به نقشه آدمک حسی، روشن است که وقتی در جریان وضو، داخل دهان، صورت، ساعدها، کف دست‌ها، جلوی سرو روی پاهای آدمک حسی، تحریک شوند، قسمت اعظم قشر حسی، تحریک می‌شود و هوشیاری به سطح بالایی می‌رسد، در حالی که فقط چیزی، حدود 20٪ از سطح بدن مرطوب شده است. اگر شخص به عوض وضو گرفتن تمامی بدن خود (یعنی 5 برابر مساحت وضو) را می‌شست، چیز زیادی بر تحریک ناشی از وضو، افزوده نمی‌شد؛ به عبارت دیگر، اگر برنامه وضو به گونه فعلی نبود ومناطق دیگری از بدن شسته می‌شدند، چنین اثری به دست نمی‌آمد. پس وضو، با مرطوب کردن 20٪ از سطح بدن، تقریباً کار مرطوب کردن تمام بدن را انجام می‌دهد و این موضوع واقعاً یک معجزه است.

در حقیقت، شرع مقدس خواسته است، با سهل‌ترین عمل و کمترین زحمت، بیشترین اثر حاصل آید که همانا نشاط و توجه کافی برای به جا آوردن نماز است. اما بهترین شیوه تحریک حسی، به منظور تولید نشاط، استفاده از آب است؛ زیرا هم بی‌خطر بوده و هم بهداشتی است و به علاوه، از لحاظ روانی هم خوشایند است.

منبع: واحد پاسخگویی  مرکز تخصصی نماز


ادامه مطلب


[ دوشنبه 16 فروردین 1395  ] [ 6:09 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

وقتی نمازگاه های پیامبر اسلام(ص) تبدیل به مسجد شد

وقتی نمازگاه های پیامبر اسلام(ص) تبدیل به مسجد شد

مرحوم علامه طباطبایی می گوید: مسجد در عرف قرآن محلی برای ذکر خدا و سجده برای او است و قرآن بتکده و یا سایر معابد را مسجد نخوانده، همچنان که در آیه چهلم سوره حج، مسجد را در مقابل صومعه و بیع و صلوات قرار داده و فرموده است:

«و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله کثیرا»

 و در مکه به مسلمانان دستور می دهد که توجه خویش را در هر مسیری به سوی خدا کنید:

«و اقیموا وجوهکم عند کل مسجد »

و سپس متذکر ظاهرآرایی در هنگام نماز خواندن و یا هنگام حضور در مساجد شده و فرموده است:

«یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد»

بنابراین وجود واژه مسجد در سوره های مکی، یعنی زمانی که هنوز اثری از بنای مسجد نیست و حتی حکم نماز به شکل کنونی تشریع نگردیده است، ضمن اینکه سابقه ذهنی و تاریخی مردم را از مسجد نشان می دهد، خود حاوی نکات آموزنده ای است که در جای خود و در مجال دیگری به آن خواهیم پرداخت.

پیامبر اسلام(ص) در مهاجرت خود به یثرب با ورود به دهکده قبا، در اطراق یثرب، مسجدسازی را به عنوان نخستین اقدام، در دستور کار خود قرار داده و با ورود و استقرار در مدینه مسجدالنبی را پایه گذاری کردند.

با تشویق پیامبر(ص)، نسبت به مسجدسازی بود که مسلمانان در طول حیات آن حضرت، مکان های مختلفی را در سفر و حضر، بنا به مناسبت هایی مسجد بنا می کردند که در مدینه عبارت اند از:

مسجدجامع پیغمبر اکرم(ص) که به نام مسجد «بنی النجار» یا «بنی سالم» معروف است، همچنین مسجد فضیح، مسجد احد، مسجد احزاب، مسجد علی، مسجد زهرا، مسجد سلمان، مسجد سقیا، مسجد بنی قریظه، مسجد بنی نظیر، مسجد الرأیه، مسجدالاجابه، مسجد الفتح، مسجد ابی بن کعب، مسجد المائده، مصلی العید که به «مسجد غمامه» در حال حاضر معروف است و مسجد ذوقبلتین که از مساجد مهم و معروف به شمار می رود، این مسجد که در وادی عتیق قرار دارد مسجدی است ساده و بی پیرایه که آثار دو محراب، یکی به سوی بیت المقدس و دیگری به سوی کعبه در آن به چشم می خورد، در همین مسجد بود که وحی تغییر جهت قبله از بیت المقدس به کعبه، به نبی اکرم(ص) نازل شد.

همچنین مسلمانان برای حفظ آثار و تاریخ و ارزش های والای اسلامی، در مسیرهایی که برای ماموریت جهاد می پیمودند، نمازگاه های شخص رسول الله (ص) را مسجد ساخته اند، به عنوان مثال مسلمانان برای جنگ تبوک، ناگزیر از طی یک مسیر طولانی بوده اند در هر ایستگاهی که برای برگزاری نماز متوقف می شدند، نمازگاه های پیامبر خدا را تبرکا و تیمنا مسجد نامیده و آن را در حافظه تاریخ ضبط کرده اند.

«واقدی» با بیان اینکه مساجد و جایگاه های نماز رسول الله (ص) ما بین مسافت مدینه و تبوک مشخص و معروف است، نام و نشان مساجد با بدین گونه می آورد:

در ذی خشب زیر سایه بانی، مسجد فیفاء، مسجد مروه، مسجد سقیاء، مسجد واردی القری، مسجدی در حجر، مسجدی در ذنب حوصاء، مسجدی در ذی لجیفه در اول منطقه حوصاء، مسجدی در دره تارا به راه جویر، مسجدی در ذات خطمی، مسجدی در سمنه، مسجدی در اخضر، مسجدی در ذات الزّراب، مسجدی در مدران و مسجدی در تبوک.

برگرفته از کتاب «مسجد نهاد عبادت و ستاد ولایت» نوشته حسن رهبری

 


ادامه مطلب


[ دوشنبه 16 فروردین 1395  ] [ 6:06 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

نماز با این سه اصل ریشه های کفر را می زند

نماز با این سه اصل ریشه های کفر را می زند

http://file.tebyan.net/a433b6090c/%D9%BE%D9%88%D8%B4%D9%87%20%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86%20%D9%86%D8%A7%D9%85/%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B2/222.jpeg

حضرت زهرا سلام الله علیها :خداوند نماز را برای از بین بردن کبر و خودبرتربینی بر مردم واجب کرده است، از تأکید آیات و روایات بر نماز، این نکته قابل استفاده است که خطر وجود کبر و فسادهای مترتب بر آن، فوق‌العاده در سرنوشت انسان تأثیرگذار است.

خداوند در  آیاتی از سوره معارج می‌فرماید: انسان حریص آفریده شده است. زمانی که خیر و برکتی از خدا به او می‌رسد، دیگران را از آن محروم می‌کند و نمی‌خواهد به آنها از این خیر و برکت چیزی برسد و بخل می‌ورزد. در مقابل، زمانی که به او بدی و شر می‌رسد، بی‌تابی و جزع می‌کند و صبرش کم است. با این حال در آیه، نمازگزاران را استثنا می‌کند و بیان می‌دارد آنها این خصلت را ندارند.

از برخی آیات قرآن استفاده می‌شود که عامل سقوط انسان‌ها همین ترک نماز است؛ چنان‌که در آیات 40 تا 43 سوره مدثر آمده است که مؤمنان از اهل جهنم می‌پرسند: چه چیز باعث سقوط شما شد و شما در سقر جای گرفتید؟ آنها در جواب می‌گویند: ما اهل نماز نبودیم. آری، نماز چنین جایگاهی دارد.

البته این نکته را نیز نباید فراموش کرد که قرائت نماز با اقامه آن تفاوت دارد. آیت‌الله جوادی آملی نکته خوبی را تذکر می‌دادند و آن اینکه نماز ستون دین است، ستون، قرائت و خوانده نمی‌شود؛ ستون اقامه می‌شود. منظورشان از این مطلب این است که باید سعی کنیم مضامین نماز را در خود اقامه کنیم و صِرف قرائت نماز کافی نیست.

این فریضه الهی به قشر بزرگ و کوچک و پیر و جوان اختصاص ندارد؛ ولی یقینا تأثیر آن بر جوانان، بیش از دیگران است. بزرگان اهل سلوک مثل امام خمینی قدس سره الشرسف معتقد بودند راه رسیدن به خدا در جوانی آسان‌تر است و می‌فرمایند: «جوانان ننشينند كه گرد پيرى سر و روى آنان را سفيد كند. ما به پيرى رسيده‏ايم و به مصائب و مشكلات آن واقفيم. شما تا جوان‏ هستيد مى‏توانيد كارى انجام دهيد؛ تا نيرو و اراده جوانى داريد مى‏توانيد هواهاى نفسانى، مشتهيات دنيايى و خواسته‏ هاى حيوانى را از خود دور سازيد. ولى اگر در جوانى به فكر اصلاح و ساختن خود نباشيد، ديگر در پيرى كار از كار گذشته است. تا جوانيد فكرى كنيد؛ نگذاريد پير و فرسوده شويد. قلب جوان لطيف و ملكوتى است و انگيزه‏ هاى فساد در آن ضعيف‏ ؛ ليكن هر چه سن بالا رود ريشه گناه در قلب قوي‌تر و محكم‌تر مى‏گردد؛ تا جايى كه كندن آن از دل ممكن نيست؛ چنان‌كه در روايت است: قلب انسان ابتدا مانند آينه صاف و نورانى است. هر گناهى كه از انسان سر بزند، يك نقطه سياه بر روى قلب فزونى مى‏يابد تا جايى كه قلب را سياه كرده، ممكن است شب و روزى بدون معصيت پروردگار بر او نگذرد. به پيرى كه رسيد، مشكل است قلب را به صورت و حالت اول باز گرداند. شما اگر خداى نخواسته خود را اصلاح نكرديد و با قلب‌هاى سياه، چشم‌ها، گوش‌ها، و زبان‌هاى آلوده به گناه از دنيا رفتيد، خدا را چگونه ملاقات خواهيد كرد؟ اين امانات الهى را كه با كمال طهارت و پاكى به شما سپرده شده چگونه با آلودگى و رذالت مسترد خواهيد داشت؟"

نماز در روایات اصل و ریشه اسلام معرفی شده است. برای مثال در روایتی آمده: «تارک الصلاة کافر؛ ترک‌کننده نماز کافر است». لذا از باب «تعرف الاشیاء باضدادها / اشیاء به وسیله ضد و نقیض خود شناخته می‌شوند»، مناسب است ببینیم کفر چیست.

در روایتی از حضرت صادق علیه السلام وارد شده است: «اصول الکفر ثلاثه الحِرصُ وَ الاِستِکبارُ وَ الحَسَدُ» یعنی ریشه‌های اصلی کفر سه چیز است: حرص و طمع ورزیدن، تکبر و حسد. با بررسی ابعاد هویتی نماز می‌توان گفت که نماز سعی می‌کند ریشه‌های کفر را از بین ببرد؛ چراکه سه اصل دارد که مدام آنها را تکرار می‌کنیم و حتی بعد نماز نیز دستور داده شده که آنها را تکرار کنیم: «سبحان الله و الحمد الله و الله اکبر». رسیدن به فهم، معانی این سه عبارت و بروز و ظهور ان در مقام عمل ریشه‌های کفر را از بین می‌برد، بنابراین

جوانان باید بدانند که آشتی با خدا ساده است. کسی که حمد و شکر خدا را به جا بیاورد و بفهمد که همة نعمت‌ها از او است و ولیّ نعمت انسان، فقط خدا است، می‌تواند از مسیر کفر دورتر و دورتر شود. کسی که به مقام تسبیح برسد و تمام صفات رذیله را از خدا سلب کند و خداوند را ظالم نپندارد، دیگر حسد در او معنا ندارد؛ زیرا ریشه حسد این است که چرا باید فلانی این نعمت را داشته باشد؟ چه کسی این نعمت را به او داده است؟ وقتی ولیّ نعمت خدا شد، تمام نعمت‌ها از او است. انسان حسود نمی‌خواهد کسی آن نعمت را داشته باشد و حق او را آن‌قدر نمی‌داند که آن نعمت را داشته باشد. این سخن به معنای ظالم بودن خداوند متعال است. کسی که به مقام «الله اکبر» برسد، خداوند را از همه‌چیز و همه‌کس بزرگ‌تر می‌بیند و می‌داند. البته بزرگ‌تر از آنکه وصف شود، نه بزرگ‌تر از اشیاء و انسان‌ها.

حجت الاسلام و المسلمین پورذهبی

 

 


ادامه مطلب


[ دوشنبه 16 فروردین 1395  ] [ 5:59 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

نماز ما و نماز مالک اشتر، عیاری برای عقل محض

نماز ما و نماز مالک اشتر، عیاری برای عقل محض

اگر  مالک شتر در دو موقعیت زندگی که از او برای ما به یادگار مانده چنین پخته و بی نقص رفتار می کند  به گونه ای که در برابر اهانت مثل دریایی که سنگ پرتاب شده به سمت خود را می بلعد آن رفتار  بی ادبانه را  می بلعد و می رود مسجد و برای غفران آن آدم دعا می کند  یا وقتی در یک قدمی پیروزی بر عمر و عاص و معاویه وقتی خطاب امام علی (ع) به او می رسد که برگردد لحظه ای درنگ نمی کند و برمی گردد به خاطر آن است که او توانسته نفس خود را مهار کند . به وسیله چه؟ مطابق با آنچه عالم بزرگ و الهی آیت الله بهاء الدینی اشاره می کنند به وسیله عقل محض. در واقع مالک اشتر توانسته از آن حجاب های ظلمانی که بر گرداگرد گوهر عقل بوده از آن پوسته ها عبور کند و به مغز و جوهره حقیقت وجودی خود نزدیک شود به خاطر همین است که به راحتی از حق خود می گذرد و می بخشد و نه تنها می بخشد برای غفران و آمرزش فرد خطاکار نماز می خواند و برای او دعا می کند.

خوشبختانه آنچه که از رفتار این بزرگان دین در تاریخ حک شده و برای ما به یادگار مانده،  مثل درخشش ماه در شب ظلمانی راه را می خواهد  به ما نشان دهد و ما را هم در شب ظلمانی حجاب ها و غفلت ها پیش ببرد و هدایت کند.  در واقع ما نیز وقتی این حکایت مالک اشتر  را می شنویم به عنوان یک مسلمان ناظر بی طرف و تماشاگر محض نیستیم و حتما دست به قیاس می زنیم که آیا اگر من هم در موقعیت مشابهی بودم مثل این صاحبه امیرالمؤمنین  (ع) و شیعه حقیقی رفتار می کردم؟ در واقع ما اگر می خواهیم ببینیم که آن ظلمت های درونی از ما زدوده شده است باید ببینیم آیا نماز ما ما را به آن جایگاه رسانده که در اوج قدرت از حقوق مان به نفع پایین دستی ها بگذریم و حتی اهانت آن ها را تاب بیاوریم؟

آیت‌الله العظمی بهاءالدینی

 


ادامه مطلب


[ دوشنبه 16 فروردین 1395  ] [ 5:56 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]