موجبات حواس پرتي در نماز
موجبات حواس پرتي در نماز
1. تندخواني و شتاب زدگي
از موجبات حواس پرتي، تند خواني و تعجيل در اتمام نماز است، كه علت سريع خواني هم، عدم اهتمام به نماز است. چرا كه چنين افرادي، نماز را فقط براي رفع تكليف مي خوانند، لذا با كراهت و بي ميلي عبادت را انجام مي دهند و در نتيجه احساس خستگي مي كنند.
انگيزه تند خواني، حاضر شدن نزد محبوب كذايي است و از اين كه چند لحظه اي در نزد كسي كه قلبش متوجه او نيست ايستاده، رنج مي برد و مي خواهد هر چه سريعتر به طرف كسي يا كاري كه دوست دارد پرواز كند.
اگر كسي قلبش متوجه خدا باشد و از اين حضور راضي باشد، لزومي براي تندخواني و فرار از نماز نمي بيند، چون در محضر كسي است كه بايد باشد، لذا تمام حواسش را متمركز به محبوب واقعي مي نمايد.
2. گناه
همان طور كه نماز، عامل بازدارنده از گناه است، فحشا و منكرات نيز مانع حضور قلب در نماز است. نماز و گناه رابطه متقابل و متضاد دارند. كسي كه اهل فحشا و منكر است، توفيق تحصيل حضور قلب در نماز را ندارد، چرا كه گناه اثر منفي خود را در نماز مي گذارد و از طرفي نماز به ميزان حضور قلب در آن، بازدارنده از معصيت و بزهكاري مي باشد و اين كه خداوند در قرآن كريم فرموده است:
«اِنّ الصّلوة تَنهي عنِ الفحشاء و المنكَرِ؛ نماز انسان را از فحشا و منكر باز مي دارد» مسلماً نماز با حضور قلب را اراده كرده است، چرا كه حضور قلب يعني حاضر شدن قلب در محضر خدا كه مبدأ پاكيهاست و قلب آدم فاسق، فاجر و گناهكار نزد معاصي است نه خدا؛ ممكن نيست دل آدمي هم در معاصي غرق باشد و هم در معنويّات.
با دقت معلوم مي شود كسي كه غرق در شهوات و معاصي است، حقّ معنويّات و نماز را ضايع مي كند و به همين جهت است كه خداوند مي فرمايد:
«فَخَلفَ من بعدهِم خلفٌ اضاعُوا الصّلوة و اتّبَعوا الشّهَواتِ فسَوفَ يَلقَونَ غَيّاً؛[1] پس جانشينان اين جمعيت پاك و خدا پرست، قومي شدند كه نماز را ضايع كردند و از شهوات پيروي كردند و به دنبال آن به گمراهي افتادند».
نتيجه آن كه با خدا بودن، منافات با اسارت در شهوات و گناه و آلودگي دارد. مسلماً روح و قلبي كه به گناه عادت كرده و انس گرفته نمي تواند قبله خدا و محل توجّه او باشد.
3. چشم چراني
چشم چران كسي است كه كنترل چشم خود را ندارد و به هر طرفي خيره مي شود و چه بسا نگهداري چشم از اختيار او خارج شده و به صورت عادت در آمده است كه ترك آن مشكل به نظر مي آيد.
چشم چراني قبل از اين كه براي ديگران مزاحمت و ناراحتي ايجاد كند، براي خود شخص مضرّ است و موجب آشفتگي، اضطراب، عدم اعتماد به نفس، بي حالي و رخوت نسبت به معنويات، مخصوصاً نماز مي گردد. خداوند سبحان زن و مرد را از چشم چراني نهي نموده است. آن جا كه فرموده است:
«قُل للمؤمنينَ يَغُضّوا مِن ابصارِهِم... و قُل لِلمُؤمِناتِ يَغضُضنَ مِن اَبصارِهنَّ...؛[2] به مردان بگو ديدگان خود را فرو خوابانند و.. . به زنان مؤمنه بگو ديدگان خويش را فرو خوابانند».
كسي كه معتاد به چشم چراني شد، فكر و خيال و قلبش مشغول ديده مي شود و روحش آشفته و ذهنش مشوّش مي گردد و هنگام عبادت، قوه خيالش با اين آشفتگي به پرواز در مي آيد و به شاخه هايي پرواز مي كند كه با چشم خود مشاهده كرده است.
4. عوامل بيروني
در شكل گيري نظام شخصيتي و روحي آدميان، علاوه بر عوامل دروني و فردي، عوامل بيروني نيز مؤثر است و اين واقعيتي است كه دين واقع گراي اسلام به آن توجه كرده است، چرا كه روح انسانها دايماً دستخوش تأثير پذيري از عوامل بيروني است.
5 . موانع مقدماتي
نمازگزار براي اين كه بتواند با سكون و طمأنينه در محضر خدا حاضر شود، بايستي تمام موانع را از سر راه بردارد، از جمله موانعي كه بايد برداشته شود، پرخوري، كثرت خواب، جلوگيري از بول، كسالت و خستگي، است.
[1] . مريم (19) آيه 59.
[2] . نور (24)، آيه 30 و 31.
ادامه مطلب
ديدگاه شهيد ثانى در باره حضور قلب
ديدگاه شهيد ثانى در باره حضور قلب
بندگى و عبادت مانند كالبد و تنى است كه جان و روان آن، همان توجه قلبى به پيشگاه حضرت پروردگار است. اين توجه و اقبال، ميزان قبولى اعمال و معيار فزونى پاداشها در دارالجنان است. ودر پرتو همين توجه و روى كرد، انسان مىتواند خود را شايسته بهشتبرين و نعمتهاى جاويد آن سازد. نعمتهايى كه هرگز ديدهاى نظير آن را نديده و گوشى شبيه آن را نشنيده و به قلب انسانى خطور ننموده است. به وسيله همين اقبال و توجه باطنى است كهانسان خاكى مىتواند به جهان پاك ملكوت راه بيابد و در افق پهناور فرشتگان بال بگشايد و از جهان غيب و شهود كسب فيض كند.
در پرتو اين توجه و اقبال قلبى، از عبادتى اندك، پاداشى بيكران به دست آيد. ميزان پاداشها بستگى به اين توجه درونى و اقبال قلبى در افعال و اقوال، و حركات و سكنات، و تفكر دراسرار نهفته در عبادت مورد نظر دارد.
قلب به دليل صفا و جلايى كه دارد، همانند يك آيينه صاف و شفاف مىتواند انوار و تجليات الهى را به سوى خود جذب كند، ولى دراثر عوامل خارجى كه برخلاف روحانيت و نورانيت ذاتىاش مىتواند بر آن عارض شود، استعداد پذيرش تجليات ربانى را از دست مىدهد و قابليت پذيرش آلودگىها و تباهىها و محروميتها در آن پديد مىآيد.
استعداد پذيرش انوار الهى در قلب، به حدى است كه مىتواند دراثر تابش انوار الهى به جايى برسد كه حقايق بسيارى براى او كشف شود و دقايق بىشمارى براى او منكشف گردد.
كوتاه سخن اين كه به مجرد به پا داشتن صورت نماز و تلاش براى اداى تكليف، شيطان از تو دور نمىشود، بلكه براى راندن آن رعايت اصول ديگر، از جمله اصلاح درون و پيراستن خويش از رذايل لازم است كه صفات نكوهيده ياران و انصار شيطان است و بدون دفع صفات رذيله، عبادت نه تنها سودى نمىبخشد، بلكه احيانا ضرر هم مىرساند.
مرحوم شهيد ثانى سپس وارد بحث لزوم حضور قلب در نماز شده و بااستفاده از آيات و روايات بسيارى به اثبات اين موضوع مىپردازدكه در همه عبادتها بخصوص نماز كه در راس آنها قرار دارد، حضور قلب لازم است. ايشان در ادامه بحث پس از ذكر احاديث فراوان مىفرمايد: از احاديثى كه نقل كرديم استفاده مىشود كه قبولى نماز مشروطبه توجه قلبى به سوى خداوند و روى گرداندن از غير اوست، و نيز قبولى نماز موجب قبولى ديگر اعمال است. از اينرو اهميت حضور قلب و توجه درونى در نماز، به خوبى روشن مىشود، و نيز واضح مىشود كه بىتوجهاى و غفلت از آن، موجب خساراتى بزرگ و زيانى جبران ناپذير است.
وى سپس به بحث «راه تحصيل حضور قلب» مىپردازد و ضمن برشمارى صفات قلبى شخص مومن به عنوان نتيجهگيرى مىفرمايد: از اين رو مىتوان گفت: بهترين راه ايجاد حضور قلب و توجه خاطر، مبارزه جدى با هجوم افكار پراكنده و آشفته است. براى دفع هجوم اين افكار و اوهام، راهى جز دفع انگيزههاى آنهانيست، زيرا افكار پراكنده به انسان فشار مىآورد و مانع توجه قلب مىشود، لذا بايد علل و اسباب آن را يافت و از بين برد.
علل هجوم اين افكار دو نوع است:
1. خارجى
2. داخلى
ايشان پس از آن به بررسى هر يك از دو عامل فوق پرداخته و علت دوم را مهمتر دانسته و مىفرمايد: علل داخلى تشتت افكار از علل خارجى آن شديدتر است و لذا مبارزه با آن نيز سختتر است. زيرا كسى كه افكارش دستخوش امواج سهمگين اقيانوس زندگى شده، و رشته ارتباطش از هم گسسته، و مرغ افكارش از شاخهاى به شاخهاى مىپرد، فروبستن ديده، در نماز، اورا سودى نمىبخشد، و افكارش در يك نقطه تمركز پيدا نمىكند، زيرا آنچه در دل جاى گرفته، براى پراكندگى خاطر كافى است.
براى مبارزه با عوامل داخلى تشتت افكار، مناسبترين راه ايناست كه نمازگزار خود را به فهم معناى مطالب نماز وادار كند، تا هر مطلبى كه به زبان مىراند معناى دقيق آن را بفهمد و روى آن تامل كند و انديشه خود را با آن مشغول سازد تا افكار پراكنده در دلش جاى نگيرد.
براى تقويت اين معنا شايسته است كه پيش از تكبيره الاحرام، ياد آخرت كند و ايستادن در عرصههاى محشر و موقف حساب و كتاب را به ياد آورد و ناله و فرياد اكبر و هول و وحشت همگانى روز رستاخيز را با خود بازگو و دلش را از مطالب دنيوى و افكار پراكنده خالى كند و در چنين حالى تكبيره الاحرام گفته، وارد نماز شود واجازه ندهد كه چيزى وارد قلب شده، آن را مشغول سازد. اين راه تحصيل آرامش دل و تسكين خاطر است.
اين عالم بزرگ در پايان اين بحث مىفرمايد: دل انسانى نيز همواره مورد تهاجم اين افكار است و هر قدر نمازگزار آنها را براند، حريصتر مىشوند و با تلاش بيشتر باز مىگردند و هجوم مىآورند. و بسيار به ندرت اتفاق مىافتد كه قلب انسانى از هجوم اين افكار باز دارنده از توجه قلبى خالى باشد.
سبب همه اين تشتت افكار و تهاجم اوهام يك چيز مىباشد و آن«حب دنيا» است كه در حديث آمده است: «حب الدنيا راس كلخطيئه» آرى محبت دنيا سر سلسله همه گناهان است، هر پليدى از آن ناشى مىشود و هر نقصى از آن پديد مىآيد. كسى كه دلش را برمحبت دنيا وادارد و به هر مال و منال روى آورد و دنيا را براى دنيا بخواهد -نه به عنوان توشه آخرت - هرگز نبايد طمع درك لذت مناجات را داشته باشد، كه هر كس براى حطام دنيا فرحناك باشد، براى مناجات پروردگار احساس فرح نخواهد كرد.
هركس به هر چيزى علاقه و محبت داشته باشد، همه همت خود را درراه رسيدن به آن صرف مىكند، كسى كه دنيا را نور ديده وروشنايى دل خود مىداند، به ناگزير همه هم و غم خود را در اين راه صرف مىكند. چنين افرادى نيز نبايد تلاش براى مبارزه باتشتت افكار را ترك كنند، بلكه بايد كوشش كنند كه دلشان متوجه خدا و ياد خدا شود و به قدر امكان از تهاجم اين افكار پراكنده در امان بمانند.
منبع:اسرار الصلاه امام خمینی رحمة الله علیه
ادامه مطلب
حالت خشوع
حالت خشوع
اشاره به اينكه خشوع يك حالت دروني است كه در برون اثر مي گذارد. پيشوايان بزرگ اسلام آن چنان خشوعي در حالت نماز داشتند كه به كلي از ما سوي الله بيگانه مي شدند تا آنجا كه در حديثي مي خوانيم: پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ گاه به هنگام نماز به آسمان نظر مي كرد اما هنگامي كه آيه فوق نازل شد ديگر سر بر نمي داشت و دائماً به زمين نگاه مي كرد.
خشوع؛ روح نماز است:
اگر ركوع و سجود و قرائت و تسبيح را جسم نماز بدانيم حضور قلب و توجه دروني به حقيقت نماز و كسي كه با او راز و نياز مي كنيم روح نماز است. خشوع نيز در واقع چيزي جز حضور قلب توأم با تواضع و ادب و احترام نيست و به اين ترتيب روشن مي شود كه مؤمنان تنها به نماز به عنوان يك كالبد بي روح نمي نگرند بلكه تمامي توجه آن ها به باطن و حقيقت نماز است.
سبطین
ادامه مطلب
رابطه خشوع جوارح با دل
رابطه خشوع جوارح با دل
ـ كلمه خشوع به معناي تأثر خاصي است كه به افراد مقهور دست مي دهد، افرادي كه در برابر سلطاني قاهر قرار گرفته اند، به طوري كه همه توجّه وي معطوف او گشته، از هر جاي ديگر قطع مي شود و ظاهراً اين حالت، حالتي است دروني، كه به نوعي عنايت به اعضاء و جوارح نيز نسبت داده مي شود.
و نيز كلام خداي تعالي كه مي فرمايد:(و خشعت الاصوات للرحمن)[1] كه خشوع را به صوت نسبت داده است.
[1] . طه / 108.
ادامه مطلب