تا آخر عمر، حداقل چند نماز كامل بخوانيد

تا آخر عمر، حداقل چند نماز كامل بخوانيد

http://file.tebyan.net/a433b6090c/%D9%BE%D9%88%D8%B4%D9%87%20%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86%20%D9%86%D8%A7%D9%85/%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B23/Untitled-1.jpg

امّا جوان‏ها حداقل اين عمل را بی ‏عيب به جا بياوريد، و شما بزرگ‏ترها هم چنين كنيد. ما اگر در گذشته اين‏ها را با عيب بنا كرديم و نقاشى نموديم، اين چند روزه، يا چند ماهه، يا چند هفته، يا چند سال كه از عمرمان مانده و هنوز ملك ‏الموت نيامده است، بياييم چهار تا نماز كاملى نقاشى كنيم كه امام صادق و پيغمبر مى ‏فرمايد، اگر اين چهار تا را به جا بياوريد، يقيناً قبول مى‏ كنند و به شما مى ‏گويند، محض بركت اين چهار تا نماز، از عيب كلّ نمازهاى گذشته شما، چشم مى‏ پوشيم و آن‏ها را هم قبول مى ‏كنيم:

طفيل هستى و عشقند، آدم و پرى‏              ارادتى بنما تا سعادتى ببرى[1]‏

... شما در قرآن مجيد كلمه مبارك، نورانى و پرمعناى حمد را از اول قرآن كه سوره حمد است، «الْحَمْدُ لِلّهِ‏»، تا جزء آخر قرآن مجيد، مى ‏بينيد و كراراً هم در قرآن مى ‏بينيد كه خداوند ما را به صورت مكرّر امر به حمد كرده است: «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ.»  [2]‏ اين حالا يك نمونه.

ولى در قرآن مجيد زياد مى ‏بينيد كه امر به حمد می ‏كند. حال اين پرسش مطرح مى ‏شود كه حمد يعنى چه؟

حمد؛ یعنى جلال، جمال، زيبايى، صفات، آراستگى‏ها و كمالات خدا را اظهار كن و سپاسگزارى كن، ولى اين حمد را كامل بياور.

اين سؤال مطرح مى ‏شود كه حمد كامل چيست؟

من اگر كنار هر نعمتى، يا كنار هر وصف جميلى، يا كنار هر كمالى از پروردگار، چه كمال خودش و چه جلوه ‏هاى كمالش، بنشينم و بگويم: «الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏»، كافى است يا نه؟

اساتيد فن، قرآن ‏شناسان، اهل ذكر، ائمه طاهرين، اهل عقل، اهل حكمت، اهل عرفان، حمد كامل را چگونه تصوير مى ‏كنند؟

آن‏ها مى ‏گويند شما حمدت در صورتى كامل مى ‏شود كه در سه مرتبه اين حمد را بياورى‏: «مرتبه قولى و مرتبه فعلى و مرتبه حالى.» امّا مرتبه قولى فقط كار زبان است. آن هم اين است كه خدا را آن‏ چنان‏كه خودش خويش را حمد كرده؛ آن ‏چنان‏كه انبيا او را ستودند، آن‏ چنان‏كه ائمه او را ستودند، بستايد،

مثل: حمد امام حسين علیه السلام در شب عاشورا: «وَ احْمَدُهُ عَلَى‏ السَّرَاءِ وَ الضَّرَّاءِ.[3]»» من چه در يك باغ پرميوه، كنار چشمه و رود باشم، خدا را حمد مى‏ كنم، و چه امشب هم كه عاشورا است و گرفتار سى هزار گرگ هستم و فردا قطعه قطعه مى‏ شوم و زن و بچه ‏ام را به اسارت مى‏ گيرند، عين اين كه وسط چنان باغى هستم، خدا را حمد مى ‏كنم. ببينيد امام حسين علیه السلام چگونه دارد حمد را نقاشى مى ‏كند؟

به خدا نمى ‏گويد كه اگر ما را در باغ ببرى و به ما چلوكباب بدهى، الحمدلله، و امّا اگر گرفتار اين گرگ‏ها بكنى، چه الحمد للهى؟ بلكه مى ‏گويد: «وَ احْمَدُهُ عَلَى السَّرَاءِ وَ الضَّرَّاء[4].»  من نه كارى به خوشى دارم و نه به ناخوشى. من عاشق وجود مقدس او هستم كه ولى نعمت من است.

در حمد قولى، چه بگويم احْمَدُ، يا بگويم: الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعَالِمِينَ، يا بگويم: الْحَمْدُ لِلهِ عَلَى كُلِّهَا، يا بگويم: الْحَمْدُ لِلهِ عَلَى كُلِّ النِّعْمَهِ يا بگويم: «الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِى أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَكُورٌ[5]»، و اين طور كه خودش خويش را حمد كرده است، او را حمد كنم. اين يك مرتبه حمد است، ولى حمد در اين مرتبه، كامل نشده است.

مرتبه دوم حمد، مرتبه حمد فعلى است. حمد فعلى؛ يعنى چه؟

يعنى اين كه چشم، گوش، زبان، دست، شكم، شهوت و پا را هم در راه حمد بكشانم، و راه حمد آن‏ها، اين است كه چشم و بقيه اعضا را از همه گناهان نگه بدارم و به همه خيرها بكشانم. اين، حمد فعلى است.

امّا حمد حالى، اين است كه باطنم را از همه رذايل اخلاقى بتكانم. اين، حمد حالى است.

حالا وقتى مى‏ گويم: الحمدلله، تمام اعضايم هم عملًا در حمد است. باطنم هم عملًا در حمد است، و من مستحق رحمت خاصه پروردگار مهربان عالم مى ‏شوم. اين راهنمايى‏ هاى قرآن است. 

هر چند اين دفتر با هزار سال سخن گفتن هم تمام نمى‏ شود و در قرآن و در روايات، براى انسان‏سازى مطالب فراوانى است.

البته، براى شستن گرد و غبارهاى روى دل و باطن، هيچ راهى نيست جز گريه بر ابى‏ عبدالله علیه السلام، نه اين كه گريه ما قيمت دارد. نه، چون اين اشك وصل به ابى ‏عبدالله علیه السلام بوده و براى همين قيمت پيدا كرده است.

در حقيقت، ما با گريه كردن بر خودمان، اين كار را مى ‏كنيم. دست ابى ‏عبدالله علیه السلام را مى‏ گيريم و وارد باطنمان مى ‏كنيم. مى ‏گوييم، آقاجان! پاك كن ما را و او هم اين كار را مى ‏كند.

پی نوشت ها: 

[1] حافظ.

[2] حجر: 98- نصر: 3.

[3] شيخ مفيد، ارشاد، ج 2، ص 91.

[4] همان.

[5] فاطر: 34.

منبع: حسین انصاريان، نماز الهى وشيطانى، انتشارات دارالعرفان‏، قم‏، 1389، چاپ اول‏، صص 24-28

 


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 18 فروردین 1395  ] [ 2:52 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

پرخوری مانعی برای حضور قلب در نماز است

پرخوری مانعی برای حضور قلب در نماز است

03407691137745624199.jpg;


نماز گزار برای این که بتواند با سکون و طمانینه در محضر خدا حاضر شود، بایستی تمام موانع را از سر راه بردارد، از جمله موانعی که باید برداشته شود، پرخوری، کثرت خواب، کسالت و خستگی، است. پرخوری علاوه بر مضرات جسمی و فیزیولوژیکی دارای مضرات روحی و روانی نیز هست که از جمله ناراحتیهای روحی آن، مانع بودن از قلب در نماز است.
چگونه آدمی که در طول شبانه روز دایماً در فکر خوردن غذاهای لذیذ بوده و انبار شکم را از انواع غذاها انباشته ساخته است، می‏تواند با خدای خویش خلوت کند و با او انس بگیرد؟ چگونه می‏تواند قلبش در نماز حاضر باشد؟ کسی که از خوردن و آشامیدن لذت می‏برد و لذت را صرفاً در اینها می‏داند، چگونه لذت مناجات را چشیده و احساس لذت می‏کند؟
اندرون از طعام خالی دار تا درو نور معرفت بینی‏/ تهی از حکمتی، به علت آن که پری از طعام تا بینی‏.
البته آن چه مذموم است، پرخوری و افراط در خوردن است که اختلال در انگیزه‏های معنوی ایجاد می‏کند والا گرسنگی یک غریزه خدادادی است و آدمیان برای زنده ماندن و نیرو گرفتن باید غذا بخورند، بلکه گرسنگی زیاد و فشار حاصل از آن، موجب اختلال در انگیزه‏های معنوی، از جمله همین حضور قلب و اختلال در فعالیتهای عقلی می‏شود.

شفقنا


ادامه مطلب


[ سه شنبه 17 فروردین 1395  ] [ 2:54 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

واجب نبودن حضور قلب در نماز از دسیسه های شیطان است

واجب نبودن حضور قلب در نماز از دسیسه های شیطان است

http://file.tebyan.net/a433b6090c/%D9%BE%D9%88%D8%B4%D9%87%20%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86%20%D9%86%D8%A7%D9%85/%D9%85%D9%87%D8%B1%20%D9%88%20%D8%AA%D8%B3%D8%A8%DB%8C%D8%AD/%D8%B3%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%8701.jpg

از مهمترین عوامل حواس پرتی، وسوسه شیطان در نماز است که در دل  نمازگزاران این فکر را  می پروراند که حضور قلب در نماز واجب نیست تا نمازگزار تحصیل آن ننماید. شیطان دایماً از مجرای نفس اماره و هوای نفس وارد عمل می شود و دائماً انسان را وسوسه می نماید و هواهای نفسانی را تحریک می کند و اگر از یک راه موفق نشد، از راه دیگر وارد عمل می شود، تا این که نگذارد انسان در محضر خدا قرار گیرد و به همین جهت است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: "ان العبد اذا اشتغل بالصلوة جاءه الشیطان و قال له: اذکر کذا، حتی یضل الرجل ان یدری کم صلی/  هنگامی که بنده خدا مشغول نماز می شود، شیطان می آید و به انسان می گوید، این را بگو، این را بگو، تا این که نداند، چطور نماز خوانده است." از این روایت معلوم می شود که وسوسهای شیطان در عبادت، همیشگی است و از راههای مختلف وارد می شود تا انسان را گمراه کند و چون هواهای نفسانی، جنود و لشکریان شیطانند و به فرمان شیطان عمل می کنند و با توجه به مختلف بودن هواهای نفسانی، راههای نفوذ شیطان هم مختلف خواهد شد.

خبرگزاری شبستان


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 12 فروردین 1395  ] [ 3:26 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

سه ضلع تحصیل حضور قلب در نماز

سه ضلع تحصیل حضور قلب در نماز

http://file.tebyan.net/a433b6090c/%D9%BE%D9%88%D8%B4%D9%87%20%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86%20%D9%86%D8%A7%D9%85/%D9%85%D9%87%D8%B1%20%D9%88%20%D8%AA%D8%B3%D8%A8%DB%8C%D8%AD/%D8%B3%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%8702.jpg

مداومت، مراقبت و مجاهدت بر حضور قلب از شرایط اصلی تحصیل آن است.

تصمیم و عزم از لوازم ضروری جهت انجام عملی یا ترک آن است و تا خواستن نباشد، هیچ کاری با اختیار صورت نمی گیرد که به تعبیر مرحوم شاه آبادی، عزم، مغز انسانیت است. تا اراده و عزم آدمی بر فعل و ترک عمل یا گفتاری تعلق نگیرد حرکتی حاصل نخواهد شد و عزم و اراده انسان بستگی به وجود انگیزه و احساس نیاز او دارد.  دلیل آن که ما هنوز در مرحله فکر و کسب حضور قلب مانده ایم، نبودن عزم و تصمیم و اراده لازم و راسخ استو نبودن عزم و اراده بر تحصیل حضور قلب و رفع موانع، به جهت نداشتن انگیزه نیاز و عشق به نماز و عبادت است و این احساس نیاز هم پیدا نمی شود، مگر آن که معرفت و شناخت خود را نسبت به حق تعالی افزایش دهیم: مرد باید کز طلب وز انتظار/  هر زمان صد جان کند در ره نثار / نی زمانی از طلب ساکن شود / نی دمی آسودنش ممکن شود / گر فرو استد زمانی از طلب /  مرتدی باشد در این ره بی ادب.

مداومت و مراقبت کلید این راه است

صرف تصمیم گرفتن برای از بین بردن موانع حضور قلب کافی نیست، بلکه باید بر این خواستن و طلب مداومت کند و موقتی نباشد، چرا که نفس آدمی و شیطان در کمین هستند و برای این که عزم و اراده انسان را ضعیف کنند، اولاً: کسب حضور قلب در نماز را کوچک و غیر ضروری جلوه می دهند و وسوسه می کنند که وظیفه تو همین نماز ظاهری و تکلیفی است و حضور قلب و تحصیل آن برای انسانهای خاص، همانند معصومین علیه السلام است، ثانیاً: کسب حضور قلب را دشوار و مشکل جلوه می دهند تا انسان از کسب آن نا امید گردد، ولیکن باید بدانیم اینها همه از حیله های نفس و شیطان است که حتی گاهی به صورت خدایی جلوه می کند.
خداوند در قرآن کریم می فرماید:  "فاعبده و اصطبر لعبادته / عبادت کنید او را و در این عبادت صبر پیشه کنید." یعنی مداومت و مجاهدت داشته باشید و روح سماجت را از دست ندهید: نمی روم ز دیار شما به کشور دیگر/ برون کنید از این در، در آیم از در دیگر. البته در تمام مراحل، باید مراعات حال خود را نمود تا منجر به خستگی و عکس العمل منفی نگردد.
مراحل طلب، مداومت در طلب، مجاهدت و مراقبت و مؤاخذه در تحصیل حضور قلب از امور لازم و ضروری است؛ مثلاً از باب نمونه در توجه به معنانی نماز، که از عوامل حضور قلب است، در ابتدا باید تصمیم و عزم بر توجه به معانی داشته باشیم و تصمیم بگیریم که به معانی نماز توجه کنیم و در این جا مراقبت لازم است تا مبادا فکر و دل انسان به غیر از نماز توجه کند و اگر احیانا از توجه به معانی غافل شدیم، به سرعت توجه خود را به معانی برگردانیم که اگر این تلاش و مراقبت، دایمی گردد، می توانیم تمام نماز را با توجه بخوانیم.
هر که چیزی جست بی شک یافت او چون به جد اندر طلب بشتافت او

کتاب "حضور قلب در نماز، علل و درمان حواس پرتی در نماز" تألیف علی اصغر عزیزی تهرانی


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 12 فروردین 1395  ] [ 3:24 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]