بهترین و کاملترین نوع حضورقلب

بهترین و کاملترین نوع حضورقلب این است که قلب نمازگزار درهنگام انجام هر عملی از اعمال نماز یا گفتن هر قولی متوجه همان عمل وقول باشد ومراعات حضورپروردگارش را بنماید ومتوجه باشد که این اعمال را درحضور او أدا می کندوتأمّل وتفکّردرباره ی جزئی ازنماز او را ازتوجه به آن جزء که مشغول انجامآن است بازندارد ودرهنگام انجام هرعملی یا أدای هرذکری به فکرآن عمل ویا ذکرمشغول باشد وبداند که درآن لحظه،انجام آن جزء ازنماز وأدای آن ذکر ازاوخواسته شده واز خدا بخواهد که اورا کمک کند تا آن جزء راهمان گونه که ازاوخواسته انجام دهد. واین شکلِ کاملِ حالت دوّم ازآداب شش گانه نماز است که همان تفهّم ودریافتن معانی نمازاست.زیرافهمیدن معنای اقوال وافعالی که انسان درنماز بجامی آورد عبارت ازحضورقلب درآن اقوال وافعال است...وکسی که درابتدای راه است سزاوار است که نخست معنای هرفعل وقولی را اجمالاً درنظرآورد پس ازآن شروع به انجام آن کند درحالی که فکرش متوجه حقیقت آن عمل یا آن قول است سپس به ملاحظه معنای جزء بعدی بپردازد وبعد وارد آن جزء شود همین گونه تا آخرنماز.وقبول این مسئله برایت مشکل نباشدزیرا قصدمعانی افعال در اول کارتفصیلی است وهنگام انجام آن عمل ویا بیان آن قول دراثنای کار،اجمالی است وفکر،مشغول دریافتن معانی اذکاراست.1
[1] . اسرار الصلاة،مرحوم ملکی تبریزی،ص186-187
ادامه مطلب
بعضی از اموری که برای حضور قلب در نماز سفارش شده است
بعضی از اموری که برای حضور قلب در نماز سفارش شده است
*اول:وضو را باتوجه و حضور قلب انجام دهد، از امام رضا(ع) روایت شده که وضو موجب طهارت و تزکیهی دل است (وسائل الشیعه 1/367 ابواب وضو باب1 حدیث 9)
*دوم: در عظمت نماز و در روایاتی که دربارهی نماز وارد شده تأمّل نماید.
*سوم: مانند کسی نماز بخواند که گویا با نماز وداع میکند و دیگر فرصت نماز خواندن را نخواهد یافت (مجالس صدوق و ثواب الاعمال عن ابن ابییعفور قال «قال ابوعبدالله الصادق7 اذا صلّیت صلاة فریضة فصلّها لوقتها صلاة مودّع یخاف ان لا یعود الیها ابدا»)
*چهارم: وقتی روبه قبله مینماید سعی کند که دنیا و مافیها و خلق و آنچه به آن مشغولند را فراموش نماید و قلب خود را از آنها تهی نماید.
*پنجم: به معانی نماز توجه نموده و نماز را با تأنّی و آرامش بخواند.
*ششم:اینکه بداند از آن هنگام که وارد نماز میشود، تا آن لحظه ای که از نماز خارج می شود، خدای تعالی به او رو کرده و نظر مینماید، و ملکی بالای سر اوایستاده و میگوید: ای نمازگزار اگر میدانستی چه کسی به تو نظر مینماید وبا چه کسی مناجات میکنی هرگز از او رو بر نمیگرداندی و ابداً از جای خودبر نمیخواستی (کافی عن ابیجعفر7 قال: «قال رسولالله (ص) اذا قام العبد المؤمن فی صلاته نظر الله عزوجل الیه (اقبل الله الیه) حتی ینصرف ... و وکّل الله به ملکاً قائماً علی رأسه یقول له ایها المصلی لو تعلم من ینظر الیک و من تناجی ما التفتّ و لازلت من موضعک ابداً» وسائل الشیعه ابواب اعداد فرائض باب 8 حدیث 5 از کافی)
*هفتم:اینکه بداند که در حال نماز از بالای سرش تا کرانهی آسمان، رحمت خدا براوسایه انداخته و ملائکه الهی از اطراف او تا افق سماء او را در بر گرفتهاند. (عنه (ص) ... و اظّلته الرحمة من فوق رأسه الی افق السماء و الملائکة تحفّه من حوله الی افق السماء...» وسائل الشیعه ابواب اعداد فرائضباب 8 حدیث 5 از کافی)
*هشتم:آنچه در نماز مکروه است به جا نیاورید و به آنچه فضیلت نماز را می افزاید اهتمام نمائید مثل انگشتر عقیق به دست نمودن و لباس پاکیزه پوشیدن و خود راخوشبو نمودن و شانه و مسواک زدن.
ادامه مطلب
ذکر چند حدیث راجع به حضور قلب
از حضرت رسول ختمی (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت است که عبادت کن خدای تعالی را چنانچه گویا او را میبینی؛ و اگر تو او را نمیبینی او تو را میبیند(1).
از این حدیث شریف استفاده دو مرتبه از مراتب حضور قلب میشود:
یکی آنکه سالک مشاهد جمال جمیل و مستغرق تجلیات حضرت محبوب باشد، به طوری که جمیع مسامع قلب از دیگر موجودات بسته چیزی مشاهده نکند. بالجمله، مشغول حاضر باشد و از حضور و محضر نیز غافل باشد.
و مرتبه دیگر که نازلتر از این مقام است، آن است که خود را حاضر محضر ببیند و ادب حضور و محضر را ملحوظ دارد.
جناب رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرماید: اگر میتوانی از اهل مقام اول باشی عبادت خدا را آن طور بجا آور، و الا از این معنا غافل مباش که تو در محضر ربوبیتی.
و البته محضر حق را ادبی است که غفلت از آن از مقام عبودیت دور است.
و اشاره به این فرموده است در حدیثی که جناب ابو حمزه ثمالی رضی الله عنه نقل میکند، میگوید: دیدم حضرت علی بن الحسین سلام الله علیهما را که نفرمود تا آن که از نماز فارغ شد. سؤال کردم از سببش، فرمودن وای بر تو، آیا میدانی در خدمت کی بودم؟(2).
و نیز از حضرت رسول (صلی الله علیه وآله و سلم) منقول است که دو نفر از امت من به نماز میایستند، در صورتی کهرکوع و سجودشان یکی است و حال آن که میان نماز آنها مثل ما بین زمین و آسمان [فاصله ]است(3).
و فرمودند: آیا نمیترسد کسی که صورت خود را در نماز بر میگرداند صورت او چون روی حمار شود(4).
و فرمودند: کسی که دو رکعت نماز بجا آورد و در آن به چیزی از دنیا متوجه نشو، خدای تعالی گناهان او را میآمرزد(5).
و فرمودندن بعضی از نمازها قبول میشود نصفش یا ثلثش یا ربعش یا خمسش - تاعشرش. و بعضی از نمازها چون جامه کهنه پیچیده میشود و به روی صاحبش زده میشود. و از نماز تو مال تو نیست مگر آن که به قلبت اقبال به آن کنی(6).
و حضرت باقر (علیه السلام) فرمودند: رسو خدا فرمود: وقتی بنده مؤمن به نماز بایستد خدای تعالی نظر به سوی او کند - یا فرمودند خدای تعالی اقبال به او کند - حتی تا منصرف شود. و رحمت از بالای سرش سایه بر او افکند و ملائکه فرو گیرند اطراف و جوانب او را تا افق آسمان، و خدای تعالی ملکی را موکل او کند که بایستد بالای سر او و بگوید: ای نماز گزار! اگر بدانی که نظر میکند به سوی تو و باکی (چه کسی) مناجات میکنی، توجه به جایی نمیکنیو از موضعت جدا نمیشوی هرگز.(7)
و از حضرت صادق (علیه السلام) منقولاست که جمع نمیشود اشتیاق و خوف در دلی مگر آن که بهشت بر او واجب شود. پس وقتی نماز میخوانی، اقبال کن به قلب خود به خدای عزوجل؛ زیرا که نیست بنده مؤمنی که اقبال کند به قلبش به خدای تعالی در نماز و دعا مگر آن که قلوب مومنین را خدای تالی به او اقبال دهد و با دوستی آنها او را تأیید کندو او را به بهشت برد(8).
و از حضرت باقر و صادق (علیهم السلام) مروی است که فرمودند: نیست از برای تو از نمازت مگر آنچه را که اقبال قلب داشته باشی در آن؛ پس، اگر به غلط بجا آورد تمام آن را یاغفلت از آداب آن کند، پیچیده شود آن و به روی صاحبش زده شود(9).
و از حضرت باقر العلوم (علیه السلام) روایت شده که همنا بالا میرود از نماز بنده از برای او نصف یا ثلث یا ربع یا خمسش؛ پس، بالا نمیرود برای او مگر آنچه را اقبال نموده است بر آن. و ما مأمور شدیم به نافله تا تتمیم شود نقص فرایض به آن(10).
و از جناب صادق (علیه السلام) مروی است که فرمود: وقتی احرام بستی در نماز، اقبال کند بر آن؛ زیرا که وقتی اقبال نمودی خداوند به تو اقبال فرماید و اگر اعراض نمایی خداوند از تو اعراض کند. پس گاهی بالا نمیرود ازنماز مگر ثلث یا ربع یا سدس ا:، به آن قدر که نمازگزار اقبال به نماز نموده و خداوند عطا نمیفرماید به غافل چیزی(11).
و از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت است که به ابی ذر فرمودن: دو رکعت متوسط با فکر بهتر است از ایستادن یک شب در صورتی که قلب غافل باشد(12). احادیث در این باب بسیار است و برای اصحاب اعتبار و قلوب بیدار این قدر کفایت کند.
1) بحار الانوار، ج 74، کتاب الروضه، باب 4، حدیث 3، مکارم الاخلاق، ص 459.
2) وسائل الشیعه، ج 4، ص 688، کتاب الصلوه، ابواب افعال الصلوه، باب 3، حدیث 6.
3) بحار الانوار، ج 81، ص 249، کتاب الصلوه، باب 16، حدیث 41.
4) مستدرک الوسائل، کتاب الصلوه، ابواب افعال الصلوه، باب 2، حدیث 20.
5) همان، حدیث 13.
6) بحار الانوار، ج 81، ص 260، کتاب الصلوه، باب 16، حدیث 59.
7) مستدرک الوسائل، کتاب الصلوه، ابواب افعال الصلوه، باب 2، حدیث 22.
8) وسائل الشیعه، ج 4، ص 687، کتاب الصلوه، ابواب افعال الصلوه، باب 3، حدیث 3.
9) همان، حدیث 1.
10) عللالشرایع، ج 2، ص 327، باب 24، حدیث 2.
11) مستدرک الوسائل، کتاب الصلوه، ابواب افعال الصلوه، باب 3، حدیث 7.
12) بحارالانوار، ج 74، ص 82، کتاب الروضه، باب مواعظ النبی، حدیث 2.
ادامه مطلب
ریشه های عدم حضور قلب در نماز
ریشه های عدم حضور قلب در نماز
1. شاکر نبودن
2. عدم معاشرت با علما
خدای متعال انسان را با معاشرت باعلما یاری میکند. چون علما به اذن خداوند، روزی رسان انسانها هستند و مجلسشان موجب برکت و نزدیکی به خدای تعالی میشود. بنابراین وقتی انسان در مجالس علما حضور نیافت، از رزق و برکت و قرب محروم میشود. علما کسانی هستند که حضور در مجلس آنها در بیان اخبار «اَلعَالِمُ مَن یَذکُرُکُمُ اللهُ» است، یعنی وقتی نگاهش میکنید، به یاد خدا بیافتید.
3. معاشرت با غافلین
وقتی انسان در میان غافلان قرار بگیرد، از رحمت خدا مأیوس میشود. امید به رحمت خدای تعالی مرتبهای از نورو درک و شناخت است که باعث میشود انسان خدا را رحیم بداند. گاهی در نتیجهی شدت غفلت، انسان به جایی میرسد که نسبت به رحمت خدا مأیوس میشود وبیاعتقاد میگردد.
4. همنشینی با اهل باطل
وقتی که فرد با اهل باطل الفت پیدا کرد، خداوند به او مهلت میدهد تا به جای او با دیگران انس بیشتری بگیرد. به همین دلیل، هنگام برپایی نماز نمیتواند با خدا جوش بخورد.
5- عدم انس با خدا
وقتی که فرد خود را با مسایل دیگرمشغول کند، فرصت دعا پیدا نمیکند و خدای متعال هم وضع دنیایی او را به گونهای فراهم میکند که نیازی به دعا نداشته باشد، زیرا با دیگران مانوس است و با خدا انسی ندارد.
6- جرم و گناه
فردی که میخواهد در حضور خدا حاضر شود، باید بداند که چه اعمالی انجام داده است؟ آیا ادب و تواضع لازم را دارد که بتواند نتیجه بگیرد؟ اینها بیماریهایی است که باعث کسالت انسان در حین مناجات میشود و او را از قرب باز میدارد.
7. خیالات و اوهام
نماز بیماریا و ضعف انسان را نشانمی دهد. مثلاً وقتی که نمازگزار در نماز به «ایاک نعبد و ایاک نستعین» میرسد و خدا را حاضر می یابد و می گوید تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم، ممکن است در خیالات خود باشد. در این جا به او میگویند به جای این که در حضور و به یاد ما باشی، به یاد بازیچههای دنیایی!؟
8- فقر و غنا
گاهی فقر موجب غفلت و گاهی موجب ذکر میشود. مثلاً شخصی که مسایل را از دیدگاه توحیدی نمیبیند، در این فکرمی رود که خدا به فلانی آن نعمت را داده و به من نداده است، فلانی راحت است و من راحت نیستم؛ اینها موجب غفلت فرد میشود. اما اگر او بگوید: فقر وغنا از جانب خداست و خدا صلاح من را بهتر می داند و همین حالا هم میتوانماز فضل او درخواست کنم، موجب ذکر میشود. غنا هم میتواند موجب غفلت یا ذکر شود. وقتی که فرد میگوید:"الحمدالله این را از خدای متعال گرفتم و او را شکر میکنم که من را به خلق محتاج نکرده است!" این حالت شکر و ذکر است. اما وقتی که میگوید:"ثروتم از فکر و تلاش خودم بوده است" و یا به وسایلی که از ثروت خویش تهیه کرده سرگرم شود و به محیط اطراف دل ببندد، این حالتِناشکری و غفلت است.
10- سلامتی
سلامتی نیز میتواند موجب ذکر یا غفلت شود. آن که موجب ذکر می شود، این است که انسان بگوید:"خدا را شکر که سالم هستم، میتوانم حرف بزنم، بشنوم، ببینم، راه بروم و... " اما آن که موجب غفلت می شود این است که فرد بگوید:"این وظیفهی خدا بوده که مرا سالم بیافریند و من این اختیار را دارم که به هر شکلی دوست دارم رفتار کنم: بگویم، بخندم و مسخره کنم حتی اگر معصیت باشد!" این موجب غفلت و دوری است. در روایت است که رسول اکرم(ص) روزی از موضوعی میخندیدند. سؤال کردند آیا نمیخواهید بدانید چرا میخندم؟ گفتند: بله. پاسخ دادند: از این می خندم کهمی بینم هر چه از جانب خدای متعال به انسان مؤمن برسد، خیر است، حتی اگر زجر دنیا باشد، امّا برای کافر همه چیز زجر است؛ اگر مصیبت به او بدهند، صبر نمیکند و اگر هم نعمت بدهند، شکر آن را به جا نمیآورد!
وضع انسان همین گونه است. مصیبتها و نعمتهایی که انسان را میسازد، به نحوهی برخورد او با آنها بستگی دارد. اگر مصیبت بر مؤمن وارد می شود، رنگ محبت، نعمت و رحمت میگیرد و اگر بر کافر وارد شود، موجب غفلت او میگردد؛ از این نظر، خدای متعال دربارهی قرآن میگوید: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ القُرآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَﺣﻤﺔٌ لِلمُؤمِنِینَ وَ لاَ یَزِیدُ الظَّالِمینَ اِلاَّ خَسَاراً »[1]:قرآن که نعمتی از آن بالاتر نیست، برای مؤمن شفا و رحمت و برای ظالم خسراناست. جنبهی خسران و رحمت بودن قرآن به موضعگیری انسان در برابر آن مربوطمیشود.
[1] الإسراء : 82
ادامه مطلب