نمازگزار باید از راز و نیاز با خدای خود احساس لذت کند
نمازگزار باید از راز و نیاز با خدای خود احساس لذت کند
رسول خدا (ص) لذت خود از نماز را این گونه توصیف میفرمایند:
«جعل الله جل ثناۆه قرة عینی فی الصلاة، و حبّب إلی الصلاة کما حبّب إلی الجائع الطعام، و إلی الظمآن الماء، و إنّ الجائع إذا أکل شبع، و إنّ الظمآن إذا شرب روی، و أنا لا أشبع من الصلاة؛
خداوند (جل ثناۆه) نور دیده مرا در نماز قرار داد و نماز را محبوب من گردانید، همچنان که غذا را محبوب گرسنه و آب را محبوب تشنه. (با این تفاوت که) گرسنه هر گاه غذا بخورد سیر میشود و تشنه هر گاه آب بنوشد سیراب میشود، اما من از نماز سیر نمیشوم.»
«از کلمه “ما” بگذرید، آن جا که در کارها کلمه «من» و «ما» حکومت میکند شرک است، فقط یک ضمیر حاکم است آن هم ضمیر «هو» و اگر از آن ضمیر بگذرید ضمایر دیگر شرک است. »
منبع:
کتاب کیمیای محبت، حجتالاسلام محمدی ری شهری
ادامه مطلب
نمازگزاران واقعی، اهل بخشش مالیاند
نمازگزاران واقعی، اهل بخشش مالیاند
«والَّذِینَ فىِ أَمْوَالهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ - لِّلسَّائلِ وَ الْمَحْرُومِ»انسان نمازگزار در سایه تربیت نماز از آن حالت انحصار طلبی بیرون میآید. اگر اموالی دارد برای نیازمند و محتاج هم سهمی قائل است. حتی غیر از خمس و زکاتی که واجب مالی است، در بقیه اموالش برای دیگران هم سهمی قائل است. اینتربیت را در سایه نماز یافته است. در سایه ارتباط با خدا، فلسفه داشتن مالرا فهمیده که مال برای این نیست که من اگر تلاش هم میکنم بیاید در وجود من بلوکه شود و به آن تعلق پیدا کنم و علاقهمند شوم. نه! اگر تعلق به مال ایجاد شد، بخل مالی پیدا شد، آلودگی ایجاد شده است. این یک مرض روحی است.
قرآن کریم میفرماید «وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ» (نساء/128) بعضیاز دلها مرض بخل دارند. اگر کسی گرفتار این مرض بخل شد، این نفس، مقید میشود. این نفس، اسیر میشود و نمیتواند پرواز کند. نماز قرار است که فضای پرواز را درست کند. انسان نمازگزار توجه به این معنا دارد که نباید حبمالی و عشق مالی و توجه مالی داشته باشم.
مال، همچون آبی است که باید در من بیاید و برود تا در سایه این جریانی که پیدا میکند وجود من طراوت پیدا کند، صفا پیدا کند. خداوند این مال را در اختیار من قرار داد برای مصفا شدن من، نه برای لجن زدن و گندیده شدن دل من.
اگر انسان، اموال را مختص خودش دانست و به آنها تعلق پیدا کرد، اگر علاقهمند به این مال شد، این مال، مثل یک آبِ مانده در یک برکهای که لجن میزند و پشه دورش جمع میشود و کرم میافتد محیط را آلوده میکند. اما اگر این آب به جریان افتاد، دیگر لجن نمیزند، دیگر کرم و پشه به جان آن نمیافتد. این آب میآید صفا ایجاد میکند. انسان نمازگزار میداند که در حوزه مسائل مالی، نباید تعلق مالی پیدا کند. چون این دل به جای دیگری وصل شده است. این دل، جایگاه تعلقات برتر شده است. تعلقات مالی، برای انسانِ ساقط است، نه انسان در حالِ پرواز و معراج.
مرحوم استاد مهندسی
ادامه مطلب
آیتالله مصباح یزدی و آثار نماز مقبول
آیتالله مصباح یزدی و آثار نماز مقبول
کسى که شرایط قبولى نماز را رعایت کند، چهره اش در عالم معنا و ملکوت هم چون خورشید مىدرخشد و این درخشش را کسانى که چشم باطن بین داشته باشند، در همین دنیا مىبینند. ممکن است امثال من و شما این درخشش را نبینیم، اما هستند کسانى که چشم دلشان به آن عالم باز است و به محض نگاه کردن به چهره کسى متوجه مىشوند که وى اهل معصیت است یا اهل عبادت. نورانیت دل و روح، یکى از آثار تکوینى عبادت است: فذلک یُشْرِقُ نورُهُ مِثْلَ الشَّمْسِ. خداوند ظلمتهاى زندگى را براى بندهاى که نمازش را قبول کرده است، روشن مىسازد: اَجْعَلُ لَهُ فى الظُّلْمَةِ نوراً. خداوند در قرآن مىفرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛(1)اى کسانى که ایمان آوردید، اینک خداترس شوید و به رسولش نیز ایمان آورید تا از رحمتش شما را دو بهره نصیب گرداند و براى شما نورى قرار دهد که بدان راه سپرید و بر شما ببخشاید و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. انسانهاى خداترس و متقى هنگامى که دچار ظلمتهاى مادى مىشوند، خداوند حتى نور حسّى هم به ایشان عطا مىفرماید. بودهاند افراد نابینایى که قرآن را از رو تلاوت مىکرده اند. یکى از این موارد که خود من از افراد مورد اعتماد شنیدم این است که یک شب خادم مدرسه مروى تهران در یکى از حجرهها دو شعاع نور مىبیند. وقتى نزدیک مىرود، مشاهده مىکند که فرد نابینایى مشغول تلاوت قرآن است و از دو چشمش، دو شعاع نور بر قرآن مىتابد.
انسان در دنیا خواه ناخواه با کسانى مواجه مىشود که با برخوردهاى نابخردانه شان، صبر و تحمل را از انسان مىگیرند. بسیار مشکل است که انسان بتواند در این شرایط خودش را کنترل نماید. اما خداوند به کسانى که نمازشان را پذیرفته است، بردبارى و حلمى عطا مىفرماید که در مقابل افراد نابخرد، بتوانند خودشان را کنترل کنند: و فى الجَهالةِ حِلماً. خداوند مادامى که ادامه حیات به نفع چنین بندهاى باشد، او را به وسیله فرشتگانش حفظ مىکند: اَکْلاَُهُ بِعزَّتى و اَسْتَحْفِظُهُ ملائکتى. و درخواست او را اجابت مىکند: یَدْعُونى فَأُلَبّیهِ و یَسأَلُنى فَاُعْطیهِ. چنین بندهاى هم چون گلها و میوههاى بهشتى که هیچ گاه پژمرده و پوسیده نمىگردند، همیشه با طراوت و سرزنده است: فَمَثَلُ ذلک العبدِ عندى کمَثَلِ جَنّاتِ الفِردَوسِ لا یُسْبَقُ اَثْمارُها و لا تَتَغَیَّرُ عَنْ حالِها. تفسیر عقلانى این مطلب این است که بنده آن چنان با آموزههاى دینى خو گرفته است که هیچ گاه این حالت او تغییر نخواهد کرد؛ یعنى این حالات در او ملکه شده و به صورت صفتى ثابت براى نفس و روحش درآمده است.
(1) - حدید (57)، 28
منبع:سرویس علمی وفرهنگی خبرگزاری حوزه
ادامه مطلب
شریط دیگر قبولى نماز از نظر آیتالله مصباح یزدی
شریط دیگر قبولى نماز از نظر آیتالله مصباح یزدی
انسان همانگونه که در پیشگاه الهى متواضع است، باید به بندگان خدا هم بزرگى نفروشد و به آنها خدمت کند؛ مثلاً اگر گرسنهاى را دید که توان سیر کردن شکم خود را ندارد، او را اطعام کند. این خود یکى از مصادیق زکات است. زکات در اصطلاح قرآن، فقط آن زکات واجبى که به اموال خاصى تعلق مىگیرد نیست، بلکه مفهوم زکات در قرآن، انفاق در راه خدا است. در اسلام، هم زکات واجب داریم و هم زکات مستحب؛ زکات واجب، فقط به برخى اموال تعلق مىگیرد، اما زکات مستحب، شامل صدقات، انفاقها و مواردى نظیر آن مىشود. زکات و نماز هیچ گاه از یکدیگر جدا نمىشوند؛ نماز که هست، زکات هم باید باشد. قرآن از زبان حضرت عیسى(علیهم السلام) مىفرماید: وَ أَوْصانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا؛(4) و تا زندهام من را به نماز و زکات سفارش کرده است. بنابراین، پرهیز از فخرفروشى به خلق خدا و نیز انفاق به نیازمندان، از دیگر شروط قبولى نماز است: ولا یَتَعَظَّمُ على خَلْقى و یُطعِمُ الْجائِعَ.
شرط دیگر قبولى نماز این است که انسان اگر برهنهاى را دید که توان پوشاندن خود را ندارد، او را بپوشاند. البته این سخن بدین معنا نیست که فرد حتماً باید برهنه باشد، یعنى ساتر عورت هم نداشته باشد، تا ما به او لباس بدهیم، بلکه منظور این است که اگر کسى احتیاج به لباس داشت، براى او لباس تهیه کنیم و نیز اگر کسى به مصیبتى دچار شده است، به کمک او بشتابیم و اگر سرپناهى ندارد، تا آن جا که برایمان مقدور است، براى وى مسکن تهیه کنیم: و یَکْسوُ الْعارِىَ و یَرْحَمُ المُصابَ و یُؤْوى الْغَریبَ .
ادامه مطلب