دو ادعای عجیب مرحوم حاج رحیم ارباب

http://uupload.ir/files/j76h_2.jpg

خداوند در قرآن مي فرمايد:

قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ  نور/30

به مردان با ایمان بگو چشمان خویش را (از نامحرم) ببندند

*حکایت

روزى شخصی خدمت مرحوم حاج رحیم ارباب ره که از علمای بزرگ اصفهان بود، رفت و گفت مى‏خواهم از منزلى كه فعلاً در آن ساكن هستم بروم، علّتش آن است كه در آن خانه برادرانم و همسرانشان ساكن هستند و ممكن است چشمم به نامحرم بيفتد ولی مادرم اجازه نمى‏دهد و ناراحت می شود، نمی دانم خودم را از نگاه به نامحرم در أمان دارم یا به حرف مادرم عمل کنم؟ ايشان فرمود: من چهل سال اين وضع برايم بود و چشمم به نامحرم نيفتاد و آن را کنترل کردم، شما هم مراقب باشید چشمتان به نامحرم نيفتد و سعی کنید مادرتان را ناراحت نكنيد.

وقتى از اين عالم عابد پرسيد پس از اين همه عمر آيا ادعايى هم داريد يا نه؟ ايشان فرمود: در مسايل علمى هيچ ادعايى ندارم، اما در مسايل شخصى خود دو ادعا دارم: يكى آنكه به عمرم هیچگاه غيبت نگفتم و غيبت نشنيدم و دوم آنكه در طول عمرم هرگز چشمم به نامحرم نيفتاد، در حالی که برادرم با همسرش چهل سال در منزل ما بودند، در اين چهل سال يك بار همسر برادرم را نديدم و اگر او را در خیابان ببینم نمی شناسم. 1

بسازم خنجری نیشش زفولاد                          زنم بر دیده تا دل گردد آزاد 2

1.با اقتباس و ویراست از کتاب ارباب معرفت

2.باباطاهر




ادامه مطلب


[ سه شنبه 25 مهر 1396  ] [ 7:45 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

داستان نماز و دزدی!

http://uupload.ir/files/xm1s_2.jpg

نماز و دزدی!
یه بنده خدایی تعریف می کرد بچه که بودم، رفتم مسجد، سر نمازم با صدای بلند دعا کردم خدایا یه دوچرخه به من بده ریش سفید محل شنید، گفت: بچه جان، خدا که کارش دوچرخه دادن نیست، کار خدا لطف به بندگانشه، خصوصا بخشش گناهاشون، نه دوچرخه دادن. صبح روز بعد رفتم یه دوچرخه دزدیدم و تو مسجد سر نمازم دعا کردم که خدایا منو بابت تمام گناهانم ببخش. ریش سفید شنید و گفت: آفرین پسرم، حالا شدی مسلمان خوب و خداپرست. از آن روز دیگه من راهمو پیدا کردم. الان هم یه گوشه مملکت دارم خدمت می‌کنم، اول اختلاس میکنم و بعد نماز و نذری و توبه....
کلا برخی اینجوری نماز می خونن که صدای قرآن درآمده و می‌گوید وای به حال (برخی) نمازگزاران!

منبع : سایت قنوت




ادامه مطلب


[ سه شنبه 25 مهر 1396  ] [ 5:43 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

حکایت خواندنی ؛ نشانه خدا

http://uupload.ir/files/26au_2.jpg




ادامه مطلب


[ یک شنبه 23 مهر 1396  ] [ 7:04 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(1) ]

داستان شخص مشهور به فسق و فجور که توسط آیت الله قاضی منقلب و متحول شد

http://uupload.ir/files/8iyj_2.jpg

حضرت استاد فاطمی نیا :

نقل است که در زمان سید العلماء الربانیین جمال السالکین ، حضرت آیت الله العظمی حاج_سید_علی_آقای_قاضی «قدس الله نفسه الزکیة» در نجف اشرف شخصی بود مشهور به فسق و فجور ؛ و در عین حال محبت و ارادتی به آیت الله قاضی داشت ؛ و هر گاه ایشان را در مسیر کوچه و خیابان می دید ، سلام می کرد . مرحوم قاضی هم مرتب سفارش نماز خواندن را به او می کردند ؛ و او هم در جواب می گفت : نمی توانم . مدتها بدین منوال گذشت .

روزی در یکی از همین برخوردها ، آقای قاضی به او -که نامش قاسم بود- فرمودند : قاسم ! تو که مدت هاست با ما آشنایی و محبت داری ، و هر چه می گویم نماز بخوان ، می گویی نمی توانم ! تو مرد هستی؛ حالا از تو می خواهم که یک بار حرف مرا گوش کنی و یک کاری که می گویم انجام دهی ، بعدا اگر خواستی انجام نده ! ولی قول مردانه بده که آن را یک بار انجام دهی !

قاسم می گوید : بفرمایید چیست!؟ آقای قاضی می فرماید : امشب سحر پاشو و نماز_شب بخوان ! گفت : اشکال ندارد ؛ ولی من شب ها تا دیر وقت به دنبال شب نشینی و عیاشی با دوستانم هستم ، سحر نمی توانم بیدار شوم ! فرمودند : یک ساعتی را نیت کن ، من بیدارت می کنم . او هم ساعتی را گفت و رفت .

 آن شب پس از شب نشینی با دوستانش به منزل برگشته و می خوابد . ناگهان در همان ساعتی که نیت کرده بود ، به طور غیر منتظره از خواب بیدار می شود . و به یاد قولی که به آقای قاضی داده بود می افتد . بلند می شود و برای وضو گرفتن به طرف حوض آب می رود . چشمش که به آب می افتد ، حالش متغیر شده ، نگاهی به آسمان می کند ؛ به خدا عرض می کند : خدایا ! من از تو دور افتاده ام . عده ای هستند که هر شب این ساعت ها به در خانه ی تو می آیند ؛ تو به برکت آنها مرا ببخش و از گناهانم بگذر ! به من هم توفیق بده که هر شب به در خانه ی تو بیاییم !

قاسم وضو می گیرد و با حالت گریه و انقلاب خاصی نماز می خواند ؛ کاملا منقلب و متحول می شود . کارش به جایی می رسد که به عنوان یکی از عباد و زهاد ضرب المثل می شود ، پس از آنکه سال ها ضرب المثل آلودگی و فسق و فجور بود ! دائما غرق در حالات خوش معنوی و عبادت و ذکر خدا می شود .

منبع : نکته_ها_از_گفته_ها ، دفتر سوم ، ص ۱۱۲ - ۱۱۳ - ۱۱۴




ادامه مطلب


[ یک شنبه 23 مهر 1396  ] [ 6:28 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]