نماز قيس
نماز قيس
هم شجاع بود و هم پرهيزگار و هم خطيب و دانشمند. تا پايان عمر، از علي(ع) جدا نشد. پدرش، سعد بن عباده، از اصحاب پيامبر(ص) بود و او از ياران علي(ع).
قيس بن سعد بن عباده، شوقي بسيار به نماز داشت. آنگاه كه به نماز ميايستاد، گويي به جهاني ديگر رفته است. روزي در نماز بود كه ماري به سوي او آمد. قيس در ركوع بود كه مار به سجدهگاه رسيد. قيس به سجده رفت، و مار بر گردن قيس پيچيد. قيس، نماز را ترك نگفت و مانند هميشه، سجدهاش رو طولاني كرد. سپس برخاست و تشهد گفت و نماز را به پايان رساند، در حالي كه مار، بر سر و گردن او ميپيچيد.
قيس، آرام و آهسته، مار را با دست گرفت و دور انداخت. سپس برخاست و نمازي ديگر را آغاز كرد.[1]
[1]. الغدير، ج4، ص 116 و 160.
سایت قنوت
ادامه مطلب
خوش گذشت؛ اما ...
خوش گذشت؛ اما ...
تازه از سفر برگشته بود. هر چه فكر ميكرد، زياني در اين سفر نميديد. هم خوش گذشته بود و هم سود سرشاري از اين سفر تجاري برده بود.
ـ پس چرا امام صادق(ع) به من گفت نرو، زيان ميكني؟ سفر از اين سودمندتر؟
كوچههاي مدينه را يكيك پشت سر گذاشت تا به درِ خانة امام(ع) رسيد. بر در كوبيد و كسي در را باز كرد. داخل شد و نزد امام(ع) نشست. آنچه در سفر بر او گذشته بود، گفت؛ خصوصا از سودهايي كه نصيبش شده بود. هنگام خداحافظي، گفت:
ـ پيش از سفر، خدمت شما رسيدم و دربارة اين سفر با شما مشورت كردم. مرا از رفتن نهي كرديد و فرموديد: اين مسافرت براي تو زيان دارد. اكنون هر چه مينگرم، زياني نميبينم.
امام(ع) فرمود: آيا به ياد داري كه يكي از منازل راه، چنان خسته بودي كه خوابيدي و تا خورشيد ندميد، بيدار نشدي؟
ـ آري، به ياد دارم. آن روز نماز صبحم قضا شد.
ـ به خدا سوگند كه اگر اين سفر، همة دنيا را هم نصيب تو ميكرد، سود آن كمتر از زياني است كه فوت نماز بر تو وارد كرد.[1]
[1]. جهاد با نفس، ج ۱، ص ۶۶.
سایت قنوت
ادامه مطلب
ای کاش تو هم جای عبادت، تمام شب را خوابیده بودی!
شبی با پدر سعدی
سعدی شاعر خیلی جالبی است! برای اینکه بعضی وقت ها خاطرات خودش را هم بین شعر و حکایت هاش می نوشته است. مثلا یکی از خاطراتش است:
وقتی نوجوان بودم خیلی به عبادت و شب زنده داری علاقه داشتم.یادم می آید یک شب وقتی همه به خواب رفته بودند کنار پدرم نشستم و تا سحر همراه او قرآن خواندم و عبادت کردم. نزدیک صبح که شد به پدر گفتم: بابا جان این آدم بزرگ ها خجالت نمی کشند! نگاهشان کنید؛ یک طوری غرق خواب شدند که آدم خیال می کند توی قبر خوابیده اند.محض رضای خدا یک نفرشان بلند نمی شود دورکعت نماز بخواند!
پدر وقتی این جمله را از من شنید لبخندی زد و گفت: پسر خوب! ای کاش تو هم جای عبادت، تمام شب را خوابیده بودی اما به همین سادگی در مورد بنده های خدا قضاوت نمی کردی!
از وقتی این خاطره را از سعدی خواندم احساس می کنم جمله ای به گوشم اویزان شده است: در هر حالی خودت را پایین تر از برادران مومنت بدان.
سایت قنوت
ادامه مطلب
نمازش، نماز نيست
نمازش، نماز نيست
گفتند: يا رسولَ الله، كسي را ميشناسيم كه روزها روزه ميگيرد و شبها را با نماز، به صبح ميرساند؛ اما خُلقي تنگ دارد و تندخو است. گاهي نيز زبان به دشنام ميگشايد و آنچه نبايد گفت، ميگويد. او را چگونه ميبينيد؟
فرمود: نمازي كه زبان را از سخن زشت نبندد و خوي آدمي را نيكو نگرداند، نماز نيست. او اهل دوزخ است، نه اهل نماز.[1]
[1]. بحار الانوار، ج71، ص 394.
رضا بابايي ؛ نماز در حكايتها و داستانها ؛ ص 30
منبع : سایت قنوت نوجوان
ادامه مطلب