روز اذان را فراموش مکن!

http://www.axgig.com/images/08425639292995516015.jpg

روزی سلیمان بن عبد الملک هفتیمن خلیفه اموی بربالای منبر سخنرانی می کرد در این میان مردی از حاضران، فریا برآورد و گفت: ای خلیفه! روز اذان را فراموش مکن)). سلیمان پس از اتمام سخنرانی از منبر به زیر آمده، آن مرد را به حضور طلبید و گفت: ای مرد! منظور تو از روز اذان چیست؟ مرد گفت: خداوند می فرماید: فاذن مؤذن بینهم ان لعنه الله علی الظالمین**اعراف/ 44، ترجمه: در این هنگام ندا دهنده ای در میان آنها، ندا می دهد که لعنت خدا برستمگران باد.*** خلیفه پرسید: چه ستمی در حق تو واقع شده است؟ مرد گفت: در فلان منطقه زمینی داشتم که وکیل تو آن را ظالمانه و به زور از من گرفته است. سلیمان به وکیل خود نوشت: زمین این مرد را به او باز گردان و زمین دیگری همانند آن از ملک خود بر آن بیفزای

ر.ک: جلوه هایی از نور قرآن در مناظره ها، نکته ها و قصه ها/ 38 37 به نقل از: المستطرف فی کل فن مستظرف 1/ 235، محاضرات الادبآء 1/ 216. .

منبع : هزار و یک حکایت قرآنی نویسنده : محمد حسین محمدی

 


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 24 شهریور 1395  ] [ 11:29 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

شک در عبادت آفریدگار

http://www.axgig.com/images/82087658096435140982.jpg

مؤلف کتاب الاغانی نقل می کند که: دلال روزی در مکه به امام جماعتی اقتدا نمود امام در نماز این آیه را قرائت کرد: وَ مَا لِیَ لاَ أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی** یس / 22.*** یعنی: من چرا کسی را پرستش نکنم که مرا آفریده؟)). دلال گفت: ما اَدری وَ اللهِ به خدا قسم نمی دانم! مردم از سخن او چنان خندیدند که نمازشان را رها نمودند. هنگامی که مراسم نماز جماعت به پایان رسید امام جماعت او را سرزنش نموده و گفت: وای بر تو مگر دیوانه ای؟ دلال گفت: من خیال کردم که تو در حال عبادت و پرستش پروردگار هستی و وقتی که شنیدم از عبادت نمودن خدایت استفهام و پرستش می کنی پیش خود فکر کردم که حتماً به خدایت شک نموده ای و در عبادت نمودن او به خود تردید راه داده ای پس هر چه زودتر توبه کن.

 ر. ک: زهر الربیع / 237.

منبع : هزار و یک حکایت قرآنی نویسنده : محمد حسین محمدی


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 24 شهریور 1395  ] [ 10:56 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

فرار از نماز شب!

http://www.axgig.com/images/40691761022985442874.jpg

مرحوم شیخ جعفر کبیر، هر شب پس از نیمه شب به نماز شب می ایستاد و اهل خانه را نیز برای نماز از خواب بیدار می نمود. یکی از فرزندان ایشان به نام شیخ محمدحسین چنین نقل می کند: من طفل بودم. پدرم نصف شب درب اتاق مرا زد تا برای نماز شب بیدار شوم من چون در خواب شیرین بودم و برخاستن جهت نماز شب نیز برایم سخت بود تا صدای در را شنیدم در میان بستر با صدای بلند گفتند: وَ لا الضَّآلین.** حمد/ 7، ترجمه: و نه گمراهان)). نکته: با توجه به این که کلمه مذکور دارای مد (لازم) است تصور کنید که چه حال و هوایی در آن جا حاکم بوده است.*** پدرم گمان کرد که من مشغول خواستن نماز هستم لذا مرا رها کرد و رفت و من هم خوابیدم.

 ر. ک: لطیفه های شیرین با آیات قرآنی / 96، به نقل از: مردان علم در میدان عمل 1 / 462، فوائد الرضویه / 173.

منبع : هزار و یک حکایت قرآنی نویسنده : محمد حسین محمدی


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 24 شهریور 1395  ] [ 10:46 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

عدم توفیق نماز شب

http://www.axgig.com/images/07809333662193521903.jpg

روزی مردی خدمت حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) رسید و سؤال کرد: یا علی! من از خواندن نماز شب محرومم؟ یا امیرالمؤمنین! انی حرمت الصلوة باللیل؛ حضرت فرمود: انت رحل قد قید تک ذنوبک، تو مردی هستی که گناهانت تو را گرفتار و مقید ساخته است (از این رو موفق به خواندن نماز شب نمی شوی).(1)

1) علل الشرایع ج 2 ص 51

منبع : هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) نویسنده : محمد رضا رمزی اوحدی


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 24 شهریور 1395  ] [ 7:51 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]