بستن طناب تا در مسجد و حضور در صف نماز جماعت

65718363493856503764.jpg;

مرد نابینایى به محضر رسول خدا(صلى الله علیه و آله) شرفیاب شد و عرض كرد: یا رسول اللّه، چشمانم دید ندارد و چه بسا پیش آمده كه اذان مسجد را مى شنوم ولى كسى پیدا نمى شود كه دستم را بگیرد و براى اقامه نماز جماعت در كنار شما مرا به مسجد بیاورد.
پیامبر(صلى الله علیه و آله) به او فرمود: «طنابى به در منزلت ببند و آن را به در مسجد وصل كن و با كمك آن خود را به مسجد برسان و در نماز جماعت شركت كن.(1)

1) لثالى الاخبار 4 : 205.

گنجینه معارف 3 (110 موضوع) نویسنده : محمد رحمتی شهرضا


ادامه مطلب


[ دوشنبه 22 شهریور 1395  ] [ 9:54 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

استفاده از نماز جماعت

http://www.axgig.com/images/73843311119427565462.jpg

به نماز جماعت بسیار باشكوه و شلوغى در مشهد رفته بودم. با خود گفتم: الآن بهترین موقعیّت براى تبلیغ است، ببینم چگونه از آن استفاده مى كنند. نماز كه تمام شد دیدم یك نفر از پشت بلندگو اعلام كرد كه: توجّه! توجّه! دیشب بعد از نماز یك لنگه كفش گمشده است هر كس...
تأسّف خوردم بر غفلت هاى خودمان.(1)

1) خاطرات استاد قرائتى 1 : 123.

گنجینه معارف 3 (110 موضوع) نویسنده : محمد رحمتی شهرضا

 


ادامه مطلب


[ دوشنبه 22 شهریور 1395  ] [ 9:38 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

سؤال هاى پیامبر(صلى الله علیه و آله) از شیطان و پاسخ او

http://www.axgig.com/images/55732428207085334312.jpg

روزى رسول اكرم(صلى الله علیه و آله) از مسجد مدینه بیرون مى آمد، ناگاه ابلیس را مجاور درِ مسجد دید، به او فرمود: «چه باعث شده كه به درِ مسجد آمده اى؟» گفت: من از طرف خدا آمده ام تا آنچه كه سؤال دارى از من بپرسى؟ حضرت سؤال زیر را از او پرسید:

«1- اى ملعون! چرا امّت مرا از نماز جماعت منع مى كنى؟» عرض كرد: وقتى كه امت تو براى نماز جماعت مى روند، تب شدیدى بر من عارض مى شود؛ نمى توانم آن را از خود رفع كنم تا آن كه از نماز جماعت متفرّق گردند.
«2 - چرا امّت مرا از دعا منع مى كنى؟» عرض كرد: وقتى آنان مشغول دعا مى شوند، من كور و گنگ مى شوم؛ وقتى متفرق شدند، گنگى و كورى من رفع مى گردد.
«3 - چرا امّت مرا از تلاوت قرآن منع مى كنى؟» عرض كرد: وقتى آنان براى جهاد بیرون مى روند، در دو پاى من، بندى گران مى گذارند تا آنان برگردند، وقتى آنان به حج مى روند، با زنجیرهاى سنگین مرا در قید قرار مى هند تا آنها مراجعت كنند، وقتى آنان صدقه دادند، سرم را با ارّه بسان چوب، بریده بریده مى كنند.(1)
مخفى نماند، گفتار شیطان كنایه از شدت ناراحتى او در این مواقع است.

1) الاوائل : 422.

گنجینه معارف 3 (110 موضوع) نویسنده : محمد رحمتی شهرضا


ادامه مطلب


[ دوشنبه 22 شهریور 1395  ] [ 9:31 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]

ترسم از زمانى است كه این چوبها به سجده روند!

http://www.axgig.com/images/61263424419106608857.jpg

حجةالاسلام قرائتى:

تا دیر وقت در جایى مهمان بودم، موقع خوابیدن به صاحبخانه گفتم: موقع نماز صبح مرا بیدار كن. گفت: عجب شما كه نماینده امام هستى! گفتم: آقا! خودم نماینده امام هستم، ولى خوابم كه نماینده امام نیست!

آواز نماز!

شخصى در خانه درویشى مهمان شد. از آنجایى كه سقف خانه از چوبهاى نازك و ضعیف پوشیده شده بود، مدام از آن چوبها صدا برمى خاست. مهمان گفت: اى درویش! مرا از این اتاق جاى دیگر ببر، مى ترسم كه سقف فرو ریزد. درویش گفت: نترس! این صداى آواز نماز و تسبیح چوبهاست. مهمان گفت: خوب است، اما ترسم از زمانى است كه این چوبها به سجده روند!(1)

1) لطائفى درباره نماز : 10.

گنجینه معارف 3 (110 موضوع) نویسنده : محمد رحمتی شهرضا

 


ادامه مطلب


[ یک شنبه 21 شهریور 1395  ] [ 5:50 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]