ای مادر با من تکلم کن آیا می خواهی که به دنیا برگردی؟
قطب راوندی روایت کرده که حضرت عیسی علیه السلام مادر خود مریم را بعد از مردنش صدا کرد و گفت: ای مادر با من تکلم کن آیا می خواهی که به دنیا برگردی؟ گفت: بلی برای آنکه می خواهم شبهای بسیار سرد برای نماز بپادارم و در روزهای بسیار گرم روزه بگیرم، ای پسر جان من! این راه بیمناک است. (1)
1) منازل آلاخره، شیخ عباس قمی، ص 21 و 22 و مستدرک الوسایل، ج 1، ص 148.
منبع :پاداشهای نمازگزاران نویسنده : رحیم کارگر محمدیاری
ادامه مطلب
داستان شخصی که همیشه با وضو بود
شخصی پیوسته بر طهارت بود (همیشه با وضو بود) چون از دار دنیا رحلت کرد، بزرگی او را به خواب دید که در بهشت می خرامید، و نور از دست و پا و از پیشانی او می تابید، چنانکه نور آفتاب در جنب آن نابود می نمود. از او پرسید که ای درویش: ما در دنیا طاعت و عبادت زیادی از تو ندیدیم این منزلت و کرامت به چه یافتی؟! و این نورها تو را از کجا پیدا شد؟
جواب داد که: من در دنیا پیوسته بر طهارت (با وضو) بودم، خداوند آن طهارت را نور من گردانید و این نور که از اعضای من می تابد علامت آن وضوست که در دنیا می ساختم و هر ساعت بی واسطه ندای حق تعالی به من می رسد که: عبدی عشت طاهراً و دخلت القبر طاهرا فلم تزل کذلک حتی تلقانی، فانی احب الطاهر المطهر (1) ای بنده من در دنیا پاک زندگی کردی و داخل قبر شدی در حالی که پاک بودی، پس این پاکی و طهارت از تو دور نمی شود، تا اینکه مرا ملاقات کنی، پس من دوست دارم کسی که پاک و مطهر است
1) رساله العلیه فی الاحادیث النبویه، ص 52.
منبع :پاداشهای نمازگزاران نویسنده : رحیم کارگر محمدیاری
ادامه مطلب
آقايان اگر رسول اللَّه الآن زنده بود چه می كرد؟
حجت الاسلام والمسلمین قرائتی:
يكى از مديران كل آموزش و پرورش مشغول سخنرانى بود كه صداى اذان بلند شد گفت: آقايان اگر رسول اللَّه الآن زنده بود چه می كرد؟ نماز می خواند يا سخنرانى می كرد؟
لذا سخنرانى را قطع كرد و شروع كرد به اذان گفتن و پس از اقامه نماز، سخنرانى را ادامه داد.
خاطرات حجت الاسلام قرائتى ؛ ج۱ ؛ ص: ۲۶
منبع : مرکز تخصصی نماز
ادامه مطلب
بلال اذان ميگويد
در سال 18 هجرى كه عمر بشام سفر كرد، چون وقت نماز شد مردم از عمر درخواستند كه دستور دهد بلال اذان بگويد، بلال شروع به اذان كرد، تمامى كسانى كه پيغمبر را ديده و اذان گفتن بلال را در حضور او ديده بودند به گريه افتادند تا محاسن آنها از اشك تر شد، عمر هم گريست ، آنهائيكه رسول خدا را ديده بودند بياد آن حضرت و بياد آن روزها گريستند، و آنهائيكه نديده بودند بخاطر گريه اصحاب گريستند.
مدرك :الكامل ابن اثير ج 2 ص 394.
قصه هاى اسلامى و تكه هاى تاريخى
نويسنده: عمران عليزاده
ادامه مطلب