در پيشگاه تو ايستاده ام،
و دستهايم را بسوي تو بلند کرده ام،
آگاهم که در بندگي ات کوتاهي نموده و در فرمانبري ات سستي کرده ام،
اگر راه حيا را مي پيمودم از خواستن و دعا کردن مي ترسيدم...
ولي... پروردگارم!
اغنيا مکه روند و فقرا سوي تو آيند
جان به قربان تو جانا که تو حج فقرايي
اي قافله سالار اهالي معرفت! اي قبله حاجات دل هاي به شوق نشسته! تو زائرانت را به استطاعت مال نمي طلبي؛ حاجيان حرم تو، با معيار عشق و توفيق و طلبً مستطيع مي شوند. زائران تو ابتدا خود را در ميقات اشتياق تطهير مي کنند و سپس با سينه اي سرشار از لقاي يار، رخت سفر مي پوشند و پا به راه وصال مي نهند. در ملکوت آستان تو ملايک طواف مي کنند. آنجا دل هاي تبرک گرفته از روشني، نه هفت بار، که هفتاد بار بين ضريح منورت تا روح مطهرت سعي مي کنند و سپس در عرفات عشق تو نماز زيارت مي خوانند. زائران تو رو به پنجره فولاد دخيل مي بندند، از ضريح آيينه صفا مي جويند و زمزم حاجاتشان را در سقاخانه اسماعيل مي نوشند.
اي واسطه فيض خدا و اي حج باصفاي بينوايان! دل هايمان را از زلال حقيقت سرشار کن و از چشمه سار معرفتً جرعه بنوشان تا در تنگناي جهالت جهان گرفتار نياييم.
به عنايت نظري کن که من دلشده را
نرود بي مدد لطف تو کاري از پيش
اي مولاي هشتم! تو نويد رويش باران از سقف بهاراني. تو مايه طراوت گل هاي ايماني. تو برکت جاي جاي ايراني. خورشيد با بوسه بر بارگاهت، روز را آغاز مي کند و گرما را به وام مي گيرد. صداي تو در رگ هاي زندگاني جاري است.
اي هشتمين گل بوستان محمدي! اي منتهاي خواهش دل ها! اي آفتاب روشن قبله گاه ما! اي نور مطلق امروز و فردا! اي سبزه زار سرزندگي و صفا! اي پناهگاه آهوان رميده دل هاي ما! تو روح باغستان زندگاني هستي. تو مبشر اميدي. تو ناخداي کشتي هدايتي.
سلام بر تو و بر هر انسان شايسته اي که شور و شعورش، او را به پشت پنجره فولاد و ضريح آفتاب مي کشاند؛ پنجره اي که از عشق لطيف تر، از گلبرگ زيباتر و از همه دنيا بزرگ تر است. سلام بر تو اي هميشه سبز! اي سيد گل ها! يا علي بن موسي الرضا...
...همين که پا به صحن حضور و رواق ديدارش مي گذاري، نسيم مهر به پيشوازت مي آيد و جان و دلت را گرم در مي گيرد، خستگی راه را از جانت مي شويد و حياتي نو به تو مي بخشد. تو در آنجا جمعيتي فشرده را مي بيني که گرد ضريحي مقدس پروانه وار مي چرخند. در آنجا هرکس آرزويي در سينه دارد که با تمام وجود بر زبان مي آورد. رضا زود راضي مي شود حتي اگر نيازت را بر زبان نياوري و فقط در دل سرگرم آن باشي، خواسته ات را مي داند و بر مي آورد. در اين نوشتار برخي از مزاياي زيارت حضرت رضا(ع) براساس روايات اهل بيت(ع) بيان مي شود.
سلام اقاجان.اومدم ازت تشکر کنم بابت دیروز.دیروز دوست نداشتم اونجایی که قرار بود برم .قبل رفتن خیلی دلم گرفته بود گفتم دیگه امام رضا منو دوست نداره اگه دوسم داشت یه کاری برام میکرد و کارم جور می شد.رفتم، ولی نمیدونستم یه هدیه ای برام داری.اون بنده خدا نمیدونست با اون هدیه که به نظرش خیلی کوچیک بود و برای من خیلی خیلی بزرگ، چقدر خوشحالم کرد.اقا جان خودت میدونی که برای من هرچیزی که نام و نشانی از شما باشه برام عزیزه .با اون هدیه ای که اون بنده خدا داد هم خیلی خوشحالم کرد برای اینکه جایی نبود که بخواد یه هدیه از شما بهم بده و هم اینکه با اون هدیه به من فهموندید که منو فراموش نکردید.امروز راحت ترو اروم ترم، برای اینکه میدونم همیشه یکی هست که باهام باشه یکی که برام خیلی عزیزه و زندگیم رو مدیونشم .الان بهتر میتونم دلیل جور نشدن کارهام رو بفهمم.درسته، من یه بنده بیشتر نیستم اونم یه بنده ناشکر وشما بهتر و بیشتر از من صلاح کارم رو میدونید برای همین منتظرم هروقت که موقعش شد اون نتیجه دلخواهم را ببینم البته امیدوارم تا اون موقع طاقت و تحملشم بهم بدید
به خاطر همه لطف و مهربونیت ممنونم
عاشق رضا
اطرافتان شلوغ است.
اين روزها در صحن و سرايتان جاي سوزن انداختن نيست.
دست هرکسي هم به ضريح تان ملموس نخواهد شد
سقاخانه هم که ناگفته پيداست...
البته مي گويند: جاي تشنگان است، نه باختگان !
بوسه بر ضريح هم که ديگر فلسفه خود را دارد و معادله اش روشن است.
بوي خوش گلاب حرم را هم ره يافتگان لايق بوئيدن اند،
نه باختگان؛
آري!
ميدانم...
اما آقا
يک زائر گوشه گير؛
نه صحن، نه اطراف ضريح، و نه سقاخانه را اشغال مي کند.
او چيزي نمي خواهد
جز نداي سرزمين مهر را.
- آنجا که خورشيد مي تابد
و کبوتران کوچک با قلبي بزرگ گرد گنبدي طواف مي کنند.
آيا براي يک جفت چشم نظاره گر؛
نه کمتر و نه بيشتر...
جا هست آقا؟
اينجانب بنابر فرموده شيخ الرئيس که فرمود: از عوامل ضعف بينايي چشم، خوابيدن با شکم سير است و لازم است بين غذاي شب و خوابيدن فاصله انداخت، هميشه مقيد بودم شام را سر شب صرف کنم تا فاصله مورد نظر شيخ را مراعات کرده باشم که مبادا خداي نکرده چشمم که يکي از مهم ترين سرمايه هاي کسب دانش و پيمودن راه کمال است ضرر ببيند و اين امر سبب شود که از تحصيل علم و کمال باز بمانم.
میگریم آنقدر که کمی وا شود دلم
در بین زائران شما جا شود دلم
بر بال کفتری دل خود را نوشتهام
باید کدام صحن تو انشا شود دلم؟