كار وتلاش وجهاد اقتصادی



اصول مديريت توسعه پايدار اجتماعي و دگرگوني اقتصادي3

3- كاربرد مفاهيم قلمرو محيطي و آثار زيست محيطي

به منظور دستيابي به پاسخ مناسب در اينكه چطور اهداف پايداري توسعه اقتصادي ارزيابي مي‌شود مي‌توان از دو مفهوم قلمرو محيطي  و آثار زيست محيطي استفاده كرد. سوابق آنها مشخص است، توجه عميقي به افزايش توليد و مصرف در شمال و ديدگاه‌هاي توسعه در جنوب دارند. «قلمرو محيطي» رويكرد پيچيده‌تري است كه در آن بخش‌هاي، منابع متعدد مهم در سطح ملي تجزيه و تحليل مي‌شود. بنابراين «قلمرو محيطي» در عمل با مشكل مواجه مي‌شود. در مقايسه با آن در مفهوم «آثار زيست محيطي» ، منابع توأماً در يك شاخص منفرد آورده مي‌شود و در سطح مطلوب جمع‌آوري مي‌گردد. علاوه بر آن آثار زيست محيطي چالشهاي پايداري را در تغيير بيشتر، ايجاد مي‌كند، و بيان مي‌كند كه «استفاده مطلوب مردم از زمين و آب و ديگر منابع طبيعي و توجه به ميزان جذب ضايعات در استفاده از آن ضروري است».

بديهي است مفاهيم قلمرو محيطي و آثار زيست محيطي سناريوي توسعه‌يافته‌اي براي تضمين پايداري ايجاد نمي‌كند بلكه تنها چهارچوب اوليه هدايت مبناي «اصل اجرا» را ايجاد مي‌كند. در آينده اين ارزيابي بايد بوسيله تشكيلات واقعي تكميل شود و مصرف كميت منابع جهان، صورت پايدار صورت گيرد.

ايده اصلي مفهوم آثار زيست محيطي به وسيله رييز  (1992) ارائه شده و بعدها توسط واكرناگل  توسعه يافته است (رييز، واكرناگل 1994). مهيا كردن زمينه براي هر فرآيند، فعاليت و منطقه منفرد، بر استفاده از منابع زمين، تجميع ضايعات، مصرف خدمات طبيعي، تأثير مي‌گذارد و اين اثر پيچيده كه بوسيله استفاده از منابع و محيط ايجاد مي‌شود مي‌تواند به معيار يك بعدي تبديل شود، نوعاً در زيست‌شناسي نقشه زمين بايد به شكل محاسبه شده ارائه شود.

شش طبقه زمين با رويه‌هاي محاسبه شده شناسائي شده است: زمين مطلوب/ آسيب ديده، باغ‌ها، زمينهاي آماده، مراتع و چراگاهها، جنگل، زمين انرژي‌زا و قلمرو دريايي انرژي‌زا.

استفاده از اين روش براي توزيع زمين به نسبت افراد نشان مي‌دهد كه متوسط آثار زيست محيطي اكولوژيك در جهان حدود 8/1 هكتار به نسبت سرمايه است. آثار زيست محيطي در اغلب كشورهاي توسعه يافته به 3 الي 5 هكتار به نسبت سرمايه رسيده است. درحالي كه در كشورهاي توسعه نيافته مانند هند اين نسبت به 4/0 هكتار به نسبت سرمايه است. بايد به خاطر داشت كه مناطق توسعه يافته از محدوده‌هاي آثار زيست محيطي ظرفيت‌هاي اكولوژيك محلي، تجاوز كرده‌اند. و بر مبناي اين ادعا ظرفيت اكولوژيكي از حساب جهاني فراتر مي‌رود.

تلاش براي محاسبه « قلمرو اكولوژيك بالقوه» يعني نقشه زمين‌هاي توليدي واقعي منطقه، در حال وقوع است (Wackernagel, Bees, 1996). در طول يك قرن نقشه زمين از 6 هكتار به 5/1 هكتار در معيار جهاني تنزل پيدا كرده است. همچنين در مقايسه آثار زيست محيطي با قلمرو اكولوژيكي، زمين 3/0 (5/1-8/1=3/0) به نسبت سرمايه تخطي كرده‌اند. يعني ما با «شكست اكولوژيكي » مواجه شده‌ايم، كه تحت عنوان شاخص كمي غير پايداري - و روش انگلي  زندگي انساني بيان مي‌شود

 

انتقادهايي نسبت به مفهوم «آثار زيست محيطي» وجود دارد:

نخست: آثار زيست محيطي شاخص يك بعدي است، و اثر زيست محيطي كل را به طور مستقيم و غير مستقيم در ارتباط با مصرف جمع مي‌كند و بر آن اساس شكل نقشه زمين استفاده شده را به دست مي‌آورد. براي انجام اين محاسبه، طبقات مصرفي مختلف بايد به طبقه نقشه زمين تبديل شود. بديهي است اين دگرگوني هرگز به عنوان ويژگي‌هاي محلي انواع زمين و استفاده از زمين كه ممكن است فراموش بشود، كامل نمي‌شود.

دوم: آثار زيست محيطي؛ فرضيه‌اي در مورد نقشه زمين است. و نبايد به معني استفاده حداقل از زمين تلقي شود. با اين حال آثار زيست محيطي، ميان استفاده پايدار يا ناپايدار از زمين مطابق تعريفي كه ارائه شد تفكيك قائل نمي‌شود.

سوم: آثار زيست‌محيطي با ارزيابي اثر محيطي مصرف انرژي سر و كار دارد. اين عنصر از آثار زيست محيطي، محاسبات دقيق نقشه (جنگل) زمين توليد را در بر مي‌گيرد كه براي تركيب CO2 كه بوسيله سوخت استخراج شده، ايجاد مي‌شود، ضروري است ولي نقشه CO2 بوسيله جنگل تنها يكي از تركيبات CO2 مي‌باشد و عليرغم آن براي نقشه‌هاي زمين بزرگ ضروري است.

چهارم: محاسبه آثار اكولوژيكي عنصر آبهاي پرورش ماهي را كه خيلي براي مناطق حياتي است در بر نمي‌گيرد.

پنجم: آثار اكولوژيكي آلودگي محيطي را به جزء CO2 منعكس نمي‌كند.

ششم: از نقطه نظر محيطي انتخاب ويژگي ابعاد فضايي (جهاني، منطقه‌اي و محلي) براي محاسبه آثار اكولوژيكي مورد استفاده قرار مي‌گيرد به ويژه وقتي كه موانع ملي بوسيله ماهيت ژئوپولتيكي و فرهنگي به جاي جنبه‌هاي محيطي تعيين مي‌شود.

هفتم: به آثار زيست‌محيطي تمايلات ضد تجاري را مشخص مي‌كند بنابراين نمي‌تواند به عنوان يك شاخص عيني تفسير شود. متد آثار زيست‌محيطي در كل مزاياي تطبيقي كشورها و مناطق را در ارتباط با سهم منابع محيطي و اكولوژيكي ناديده مي‌گيرد.

هشتم: آثار اكولوژيكي يك شاخص ايستا است و اطلاعاتي را در مورد نرخ سيستمهاي طبيعي و ظرفيت حاشيه‌اي آن در زمان و مكان مختلف ارائه نمي‌كند.

براي محاسبه آثار زيست‌محيطي به موارد زير توجه كنيد:

1- از اشكال واقعي به جاي فرضيه‌ها در مقايسه آثار دوگانه زيست‌محيطي كه استفاده پايدار و ناپايدار از زمين را به نسبت افراد منعكس مي‌كند استفاده شود.

2- در محاسبه آثار زيست‌محيطي بايد انعطاف لازم وجود داشته باشد.

3- هر كسي بايد نسبت به ارزش منحصر به فرد و واقعي آثار زيست‌محيطي پاسخگو باشد.

4- استفاده از روش سناريو كه امكان بررسي فرآيندهاي پيچيده را تحت شرايط تغييرات بزرگ فراهم مي‌كند روش بهتري است و همچنين از روش مدل‌سازي بايد براي واقعي كردن نتايج معتبر اقتصادي استفاده كرد.

مطابق مفهوم آپسكور  قلمرو اكولوژيكي به شرح زير تعريف مي‌شود:

ميزان كل ظرفيت جذب آلودگي زمين، منابع تجديد ناپذير انرژي، سرمايه، زمين، آب و جنگل توسط انسانها، و ايجاد و حفظ ظرفيت طبيعي آن براي نسلهاي آينده، طوري كه نسلهاي آينده نيز به ميزان مساوي از منابع فوق‌الذكر بهره‌مند شوند. اين مفهوم در هر زمان محدوديتهاي ميزان فشار محيطي را نشان مي‌دهد. سيستم اكولوژيكي زمين مي‌تواند با اين سيستمها سازگار باشد.

ساز و كارهاي افزايش ماليات بر منابع بر اساس قلمرو محيطي به عنوان «مفهوم در حال ظهور»  بايد ابزاري ضروري براي تقويت توسعه پايدار در نظر گرفته شود.

ايجاد مفهوم عملياتي قلمرو محيطي مستلزم رويكرد سه مرحله‌اي است (sips et al. 1994/5):

1- تعيين تقاضاي انسانها براي كاركردهاي محيطي

2- تعيين عرضه پايدار كاركردهاي محيطي

3- سازگاري بين عرضه و تقاضا

بدون شك آماده كردن استراتژي‌هاي حمايت مؤثر از محيط، بدون تعيين سهم قلمرو اكولوژيكي در جهان ممكن نخواهد بود. براي محاسبه قلمرو اكولوژيكي پيش‌فرض‌هاي زير ضروري است:

- منابع تجديدپذير  بايد به ميزاني استفاده شود كه آسيب جدي به محيط وارد نكند.

- منابع تجديدناپذير  در يك سيستم محدود بايد مورد استفاده قرار گيرد.

- نرخ آلودگي موجب مي‌شود تا افراد از تركيبات بالقوه محيطي خطور نكنند.

بنابراين قلمرو اكولوژيكي به لحاظ ماهوي محدود، و از طريق روش‌هاي كمي قابل اندازه‌گيري است. افزون بر آن مفهوم قلمرو اكولوژيكي فرصتي را جهت تعيين اينكه چه ميزان از قلمرو محيطي يك كشور به وسيله ساكنان كشور ديگر مصرف مي‌شود، پيشنهاد مي‌كند. اين امر از طريق مقايسه استفاده جهاني از منابع فردي صورت مي‌گيرد و متوسط مصرف ملي هر فرد را مشخص مي‌كند.

ارزيابي قلمرو محيطي نشان مي‌دهد كه از آن به ميزان مساوي استفاده نمي‌شود. كشورهاي غني بايد ادعاي خود را در مورد قلمرو محيطي تخصيص يافته به آنها كاهش دهند. جبران جزئي و كلي اين كمبود از طريق افزايش اثربخشي اقتصادي امكان‌پذير است.

 



دوشنبه 22 فروردین 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)

اصول مديريت توسعه پايدار اجتماعي و دگرگوني اقتصادي2

2-  نياز به شاخص‌هاي مديريت توسعه پايدار اجتماعي

اگر نتوانيم هدف نهايي جامعه را اندازه‌گيري كنيم مديريت آن غير ممكن خواهد بود. لذا مديريت پايداري نيازمند تعريف اهداف پايداري است كه بايد دائماً بررسي و ارزيابي شود. بديهي است هيچ تصميم هوشمندانه‌اي در مورد اجراي توسعه پايدار بدون استفاده از مجموعه‌اي از شاخص‌هاي پايداري معتبر ايجاد نمي‌شود. شاخص‌ها نقش مهمي در هر استراتژي گزارش‌دهي و نظارت بر اجرا بازي مي‌كنند. شاخص‌هاي توسعه پايدار  درجه اجراي اهداف را به خوبي اندازه‌گيري مي‌كنند. ولي تعريف توسعه پايدار مشخص نمي‌كند كه چطور بايستي پايداري در عمل اندازه‌گيري شود.

توسعه شاخص، فرآيندي دو طرفه است. مجموعه معيني از شاخص‌ها نه تنها براي اهداف خط مشي نياز مي‌باشد بلكه بايستي شاخص‌ها به تعيين و تنظيم خود خط مشي كمك بكند. بنابراين توسعه شاخص‌ها فرآيندي كاملاً فني يا عملي نيست: بلكه بايد فرآيندهاي ارتباطات و خط مشي را نيز تبيين كند.

شاخص‌ها بايد دقيق (مفيد و عملي) بوده و در كمي كردن اهداف مناسب عمل كند. گزارش توسعه پايدار بين‌المللي كنوني تعدادي از شاخص‌هاي ارائه شده را براي هر يك از «پايه‌هاي»  سه گانه توسعه پايدار، براي مثال تركيبي از شاخص‌هاي محيطي، شاخص‌هاي اجتماعي و شاخص‌هاي اقتصادي.

در هر حال توسعه پايدار به آساني از طريق جمع مجموعه متفاوت سه گانه، اهداف خط مشي به دست نمي‌آيد. انسجام بيشتر اهداف خط مشي، ضروري است طوري كه بتوان از اثرات هم افزايي و مبادله آنها به طور مطلوب بهره‌مند شد. با استفاده از شاخص‌هاي خوب تعريف شده، ارتباط با توسعه پايدار به ويژه فرآيندهاي اجراي دستور كار 21 محلي آسانتر مي‌شود. براي ارزيابي كارايي استراتژي‌هاي توسعه پايدار از شاخص‌هاي زير مي‌توان استفاده كرد:

- شاخص‌هاي اجتماعي و اقتصادي

- شاخص‌هاي شرايط محيطي و شاخص‌هاي فشار محيطي

- شاخص‌هاي فعاليت‌هاي اجتماعي

در استفاده از منشور مدل توسعه پايدار ، اولويت‌بندي بايستي در اين فرآيندها از طريق كاهش تعداد شاخص‌ها به 12 الي 15 شاخص (هر كدام در ارتباط با مقصد نهايي) تشويق شود، در حالي كه همزمان به طور وسيع و متوازن از مباحث محيطي، اجتماعي، اقتصادي و نهادي حمايت مي‌شود.

با داشتن اصول توسعه پايدار تنظيم شده و پيش‌فرضهاي اصلي مطلوبيت محيطي، «شاخص‌هاي محيطي»  را مي‌توان بيشتر بحث كرد. «شاخص» از طريق تفكيك ارزشها به اهداف خاص آن و اولويت هر چيزي كه مستقيماً مي‌توان اندازه‌گيري كرد، مشخص مي‌شود، در واقع شاخص‌ها از طريق كاهش كميت‌هاي همبستگي پيچيده و ساده كردن آنها و به تبع آن تسهيل ارزيابي آنها قابل استفاده است.

مدل شاخص «فشار- وضعيت- پاسخ» و «برانگيختن نيروها- فشار- حالت- اثر- پاسخ» براي ايجاد شاخص‌هاي محيطي استفاده مي‌شود. در اينجا سه سطح شكل‌گيري شاخص‌هاي محيطي مشخص مي‌شود:

الف) شاخص‌هاي فشار محيطي ؛ به عنوان معيار اثر بالقوه فعاليت انساني بر محيط

ب) شاخص‌هاي وضعيت محيطي  ؛ به عنوان معيار كيفيت محيطي

ج) شاخص‌هاي پاسخ؛ عكس‌العمل اجتماعي را در مورد تغييرات در وضعيت محيطي نشان مي‌دهد.

بنابراين كميت مطلوب شاخص‌هاي محيطي بايد به منظور بهبود در سيستم شاخص كنوني و ارزيابي تمايلات رقابتي و الزامات سيستمي انتخاب شود.

مطالعه توسعه پايدار مجموعه بزرگ و پيچيده‌اي از متغيرها را در بر مي‌گيرد و جنبه‌هاي مختلف توسعه را توصيف مي‌كند. براي ايجاد اين مجموعه ما به انتخاب و يا جمع‌آوري اين متغيرها و همچنين تحليل همبستگي ميان آنها نياز داريم. روش منظم انتخاب شاخص بايستي از روش شناسي علمي كافي، عناصر چند بعدي و ارزيابي عدم اطمينان تبعيت كند (عدم اطمينان در همة گامهاي فرآيندهاي تصميم‌گيري اتفاق مي‌افتد و دليل اصلي مشكل بودن تصميم‌گيري تلقي مي‌شود). چنين متدي بايد قابل انعطاف باشد. براي مثال قابليت تكميل يا كاهش تعداد شاخص‌ها به منظور دستيابي به نتايج بهتر، در اين زمينه مثال خوبي است. اساساً براي ارتقاء پيشرفتهاي توسعه پايدار، شاخص‌هاي خطي قوي بايد شناسايي و بكار گرفته شود. شاخص‌هاي توسعه پايدار بايد به «شروع چرخه توسعه»  نظير انرژي، منابع طبيعي، شيميايي و منابع و معيارهاي توسعه‌اي ديگر توجه نمايد.

استفاده از شاخص‌هاي پايداري ابزاري براي تلاشهاي مدرن جهت ارتقاء حفاظت محيطي در زمينه‌هاي مختلف مي‌باشد. گام بعدي در بررسي پيشرفت كشورها در جهت توسعه پايدار استفاده از شاخص S  مي‌باشد. ايكاين و تامسوكاين  (2003)، معتقدند كه شاخص توسعه پايدار شاخصي توافقي است كه شامل 8 شاخص مي‌باشد، و هر يك از سه بخش اقتصادي، اجتماعي و محيطي داراي 6 شاخص است.

از اين رو پايداري مي‌تواند تنها به وسيله تركيب چهار بعد تقريباً مبهم حاصل شود.

اگر چه پايداري براي كار خط مشي اقتصادي، محيطي و اجتماعي ضروري و حياتي است. «اصل مديريت» توسعه پايدار (اصل انسجام) اصل برتري است همچنين مستلزم منافع اجتماعي و نهادي در خط مشي محيطي است (منافع اقتصادي خود به خود ايجاد مي‌شود و اغلب مسلط است). اين اصل بايد از اصل نهادي مديريت توسعه پايدار (اصل فرعي) تبعيت كند كه مستلزم تصميم‌هاي نهادي در پايين‌ترين سطح ممكن مي‌باشد.

چهار سطح اقتصادي را در خط مشي توسعه پايدار اجتماعي مي‌توان مشخص كرد (Hinter Berger et al,1997)

- سطح خرد  (مالكين و مصرف‌كنندگان)

- سطح متوسط  (نهادها و شبكه‌ها)

- سطح كلان (شرايط محاسباتي، مالي و توزيعي) و

- سطح فراتر  (اهداف اجتماعي)

مقصود نهايي تعريف همه سطح اقتصادي براي خط مشي گذاري، به شيوه‌اي به هم وابسته، مي‌باشد. مي‌توان از ماتريس براي استخراج سناريوي پايداري استفاده كرد كه هر چهار بعد (اقتصادي، اجتماعي، محيطي و نهادي) و سطوح اقتصادي (خرد، متوسط، كلان و فراتر) را به شيوه‌اي همبسته و وابسته به هم، در بر مي‌گيرد. رويكردهاي مدل‌سازي و استفاده از ابزارهاي مختلف نشان مي‌دهد كه چنين سناريوهايي مي‌تواند به شيوه به هم وابسته و كاربردي ايجاد شود (Spangenberg et.al. 2000).

توصيه مي‌شود همه فرآيندهاي توسعه پايدار در همه سطوح به طور همزمان شروع شود:

- جهاني (دستور كار بين المللي 21)

- منطقه‌اي (دستورالعمل منطقه‌اي 21، براي مثال بالكتيك 21 كه اهداف توسعه پايدار منطقه‌اي را با توافق 11 دولت در منطقه درياي بالكتيك و ديگر اعضاء بالكتيك 21 در بر مي‌گيرد)

- دولت (دستور كار ملي 21)

- محلي (دستورالعمل 21 محلي)

هدايت مجدد جامعه و اقتصاد در جهت پايداري كاري است كه نمي‌تواند با هر زيرگروه اجتماعي مشخص شود بلكه به جامعه بزرگتري كه قابل مديريت باشد، نياز دارد. مشاركت همه گروههاي اصلي جامعه يكي از نوآوري‌هاي اصلي نهادي است كه گفتمان پايداري  و دستور كار 21 با خود دارد و موفقيت اجراي دستور كار 21 تنها زماني كه آنها با هم كار مي‌كنند امكان‌پذيراست.

كنفرانس جهاني توسعه پايدار (WSSD)  كه در 26 آگوست تا 4 سپتامبر 2002 در جانسبرگ تشكيل شد توسعه پايدار را به عنوان يكي از مهمترين عنصر دستور كار بين‌المللي مطرح، و مباحث جديدي براي اعمال جهاني در مبارزه با فقر و حفاظت محيطي ارائه نمود. درك توسعه پايدار از اين حيث به ويژه همبستگي فقر، محيط و مصرف منابع محيطي وسيع‌تر و تقويت شد. دولتها دامنه وسيعي از تعهدات دقيق را به ويژه در مورد اهداف هزاره توسعه، همينطور مقصود نهايي اعمال براي نيل به اجراي اثربخش اهداف توسعه پايدار پذيرفتند. و امروز اين دولت‌ها به طور فزاينده منافع امنيت ملي خود را در قبال دسترسي به منابع مي‌دانند. سياستها و برنامه‌هاي دستيابي به توسعه پايدار براي بقاء ضروري هستند. دستيابي به رويكردها و مكانيزمهاي جديد به عنوان مدل پايدارتر براي توسعه ضروري است.

براي مثال آنچه در ليتواني شايان توجه است تقويت استراتژي توسعه پايدار ملي در جولاي 2002 است و اخيراً توسط دولت مورد تأييد قرار گرفته است. استراتژي براي اجراي روشمند و توأم با همكاري خط مشي ملي پايدار ضروري است. توسعه اقتصادي پايدار مبتني بر تعامل ميان بخش‌ها و مناطق كشور اولويت اصلي توسعه پايدار ليتواني است. هدف اصلي توسعه پايدار در ليتواني دستيابي به ميانگين كنوني كشورهاي اروپايي است كه در برنامه 2020 مطابق با شاخص‌هاي توسعه اقتصادي و اجتماعي، همينطور كارايي مصرف منابع بدون زياده‌روي از استاندارهاي پذيرفته شدة اتحاديه اروپا مطابق با شاخص‌هاي آلودگي، تعهد به حداقل‌سازي آلودگي محيطي و تأثير آن بر تغييرات جو جهاني، آمده است.

در زمينه توسعه پايدار شركتهاي صنعتي نمي‌توانند به عنوان واحدي مجزا در نظر گرفته شوند. صنايع عنصر سيستم پويايي وسيعتر محسوب مي‌شود. استفاده از رويكرد سيستمي براي درك تعاملات پيچيده ميان بخش‌هاي مختلف چنين سيستمي و توانايي بكارگيري استراتژي‌هاي مؤثرتر كه توسعه صنعتي را به شيوه پايدار ممكن مي‌سازد حياتي است. در تجزيه و تحليل اجراي توسعه پايدار در سطح خرد در سازمانهاي اقتصادي و شركتها، تنظيم اصول مديريت توسعه پايدار اجتماعي (اصل سودآوري ) امكان‌پذير مي‌شود. سازمانهاي اقتصادي و شركتها نهايتاً بايستي موارد زير را مد نظر داشته باشند:

الف) تجارت و محيط بايد به همديگر كمك كنند، ولي همديگر را محدود يا ويران نكنند.

ب) سودآوري سازمانها با مشاركت در توسعه پايدار اجتماعي امكان‌پذير است.

به منظور حمايت از صنايع در سازگاري با چالش‌هاي محيطي و توسعه پايدار و در استفاده از فرصتهاي توسعه صنعتي پايدار برنامه ملي توسعه صنعتي پايدار در ليتواني ارائه شده است.

اصول مديريت در مديريت توسعه پايدار اجتماعي به شرح ذيل عملي است:

الف) نگرش بين بخشي

ب) مشاركت اجتماعي

ج) آينده‌نگري

د) استفاده اثربخش از منابع طبيعي

ه) ارزيابي اثر فعاليتهاي محلي، منطقه‌اي و جهاني

و) برنامه‌ريزي

ز) تفكر كل‌گرا

با توجه به ساز و كار تصميم‌گيري توسعه پايدار بايد توجه قابل ملاحظه‌اي به آماده كردن استراتژيهاي جوامع پايدار داشت. اجراي موفق استراتژي جوامع پايدار در جامعه خاص موجب مي‌شود تا: 1- جوامع پايدار ديگري براي برقراري جامعه پايدار شروع به توسعه نمايند، 2- و به تبع آن اين جوامع پايدار جامعه منطقه‌اي پايدار را ايجاد خواهند كرد 3- و در نتيجه جوامع منطقه‌اي با جامعه جهاني پايدار متحد خواهد شد.

در واقع توسعه گام به گام از سطح محلي (پايداري) به جهاني (پايداري) عملي خواهد شد.

در نتيجه آن تئوريهاي اقتصادي و مديريتي جامعه‌گرا و زيست محيط‌گرا، سيستم‌هاي اقتصادي بهداشت، امنيت (پايدار) انساني و اكولوژيكي امروز را تشويق و تغيير خواهد داد. اين تئوريها به شرح ذيل بحث مي‌شود:

- كاركردهاي محيطي و رفاه در كل، كه استفاده از چهار شكل سرمايه را ايجاد مي‌كند.

- مؤسسات اجتماعي با كاركردهاي خوب و مناسب

- سيستم‌هاي نظارتي اثربخش در اجراي وظايف توسعه پايدار

- عدالت اجتماعي كه منجر به رشد رفاه انساني خواهد شد.

 



دوشنبه 22 فروردین 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)

اصول مديريت توسعه پايدار اجتماعي و دگرگوني اقتصادي

 مقدمه

امروزه قدرتهاي اقتصادي بزرگترين بخش زندگي ما را تحت سيطره خود دارند، مهمترين سؤالي كه پيش مي‌آيد اين است كه با استفاده از تئوريهاي اقتصادي معاصر، در چه سطحي مي‌توان توسعه پايدار را تجزيه و تحليل و اجرا كرد. تئوري‌ها و مفاهيم توسعه اقتصادي در قرن گذشته نمي‌توانست نيازهاي انساني را تأمين كند و آن را تنها در زنجيره‌اي از مطالعات حمايت محيطي خلاصه مي‌نمود. اين مسائل موجب شد تا رويكردهاي جديدي ارائه شود و ماهيت تئوري اقتصادي و نقش و وظايف بالقوه آن براي حل مسائل مرتبط با وجود انسان انتقادي و بقاي شهروندي تعريف شود.

در ابتداي دهه 1990 بعد از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، گروه زيادي از كشورها با ويژگي خاص توسعه‌اي خود در دو گروه كشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه تقسيم شدند. اگر چه اين كشورها با اقتصاد به اصطلاح در حال تغيير، محدود به حوزه اقيانوس آرام مي‌شدند ولي توجه كمتري به تجزيه و تحليل ويژگيهاي خاص توسعه آنها در حاشيه ركود وضعيت اقتصادي مي‌شد و نه تنها به تجزيه و تحليل وضعيت آنها در بخشهاي مختلف توليد اقدام نمي‌شد بلكه وضعيت مصرف منابع  طبيعي و آلودگي محيطي نيز مورد غفلت واقع شده بود.تغيير در جهت اقتصاد بازار  كه مبتني بر سرمايه‌گذاري بخش خصوصي بود از طريق ساخت دهي مجدد اقتصاد كشورهاي كمونيستي و تعديل فعاليتهاي آنها دنبال مي‌شد. تغيير سريع در جهت اقتصاد بازار، باز ساخت‌دهي اقتصادي، افزايش قيمت انرژي و منابع ديگر، بسياري از مسائل جدي را در دهه‌هاي اخير موجب شد، ولي افزايش مصرف منابع تجديدپذير از نقطه نظر پايداري  تغييرات مثبتي در توسعه ايجاد كرد.

هر چند مفهوم توسعه پايدار به قدر كافي روشن است ليكن تفسير و تعريف واقعي توسعه پايدار مباحث زيادي را در خصوص مدلهاي پيشنهادي جديد توسعه پايدار اجتماعي و مديريت آن، بوجود آورده است. و اگر مفاهيم توسعه پايدار بوسيله اصول جديد و پيش‌فرض‌هاي روش شناختي جديد  تقويت شود، درك ماهيت پايداري و همراهي آن با تعريف جديد توسعه پايدار و معني جديد مديريت آن آسانتر خواهد بود.

مقاله حاضر دو هدف را دنبال مي‌كند: نخست تشريح محتوي مديريت توسعه اقتصادي از نگاه اجتماعي و اكولوژيكي، و دوم، تبيين اصول تئوريكي و ارائه فهم بيشتر از آن. از آن جا كه محتوي شاخص‌هاي محيطي، شامل مفاهيم قلمرو اكولوژيكي  و آثار زيست محيطي است، و مسائل محيطي از ديدگاه تناسب آن با تصميم‌گيري در مباحث پايداري توسعه اقتصادي نيز در مقاله حاضر به تفصيل بررسي مي‌شود.

روش كار: به منظور دستيابي به اين اهداف، بررسي‌هاي زير انجام شده است:

- تجزيه و تحليل اصول مديريت پايدار

- تجزيه و تحليل شاخص‌هاي مورد نياز در مديريت توسعه پايدار

- بررسي شاخص‌هاي محيطي و كاربرد آن در تصميم‌هاي پايداري توسعه اقتصادي

- بحث مفاهيم آثار اكولوژيكي و قلمرو محيطي از نقطه نظر ارزيابي پايداري بالقوه آن

- تنظيم اصول تئوريكي براي محاسبه قلمرو محيطي منابع خاص

متدهاي اصلي تحقيق علمي كه در اين مقاله مورد استفاده قرار گرفته عبارت است از: تلخيص منطقي  كه تعميم تئوري‌ها و تفكرات اقتصادي و مديريت را در بر مي‌گيرد، تجزيه و تحليل سيستم‌هاي تئوريكي  كه مسائل مديريت توسعه پايدار اجتماعي را مطابق با نتايج و استدلال دانشمندان كشورهاي ديگر بررسي مي‌كند، مقايسه و بررسي فرآيندهاي توسعه سيستم‌هاي اقتصادي.

1- اصول و ساز و كارهاي تصميم‌گيري مديريت توسعه پايدار اجتماعي

به لحاظ تاريخي، مفهوم پايداري در ابتدا در اقتصاد و محيط زيست همچنين در متون چند رشته‌اي  استفاده مي‌شد. علاوه بر آن مفهوم پايداري از زواياي فرآيندهاي خرد و جهاني گسترده بوده و كاربران بسيار متعدد پايداري و احتمال تعامل آنها را در بر مي‌گيرد.

اگرچه مفهوم «ماهيت توسعه پايدار» تا حدودي روشن است ولي تفاسير و تعاريف توسعه پايدار مباحث زيادي را منجر شده است. ابهام در مفهوم توسعه پايدار به ماهيت دوگانه آن بر مي‌گردد زيرا هم «توسعه» و هم «پايداري» را پوشش مي‌دهد. در ادبيات اقتصادي و محيطي 70 تعريف براي توسعه پايدار زيست محيطي ارائه شده است. جا دارد از تعريف ارائه شده در گزارش كميسيون برانتلند  كه ايده بهتري در مورد توسعه پايدار ارائه مي‌كند استفاده كنيم؛

«توسعه پايدار نوعي از توسعه است كه نيازهاي نسل امروز را بدون به خطر انداختن فرصتهاي آن براي تأمين نيازهاي نسل‌هاي آينده ارضاء كند. مفهوم توسعه پايدار مرزهاي مشخصي- نه مطلقاً محدودي- دارد ولي استفاده از منابع موجود تكنولوژيكي و محيط سازمان اجتماعي و ظرفيت جذب اثرات فعاليتهاي انساني را محدود مي‌كند.»                                                    «آينده مشترك ما»

ولي مشكل تعريف دقيق عبارت توسعه پايدار و محتوي اقتصادي آن در تئوري مديريت مي‌تواند به عنوان مزيت در نظر گرفته شود، زيرا در همه سطوح، قلمرو مباحث و تنوع مدل‌هاي احتمالي توسعه مورد غفلت واقع شده است. و از اين رو جاي بحث زيادي دارد.

در تجزيه و تحليل پيامدهاي توسعه اجتماعي سه بعد قابل تمييز است:

1- بعد زيست‌محيطي 2- بعد اقتصادي 3- بعد اجتماعي

 مطابق فهم كنوني از توسعه پايدار داراي سه اصل است؛ حمايت محيطي، توسعه اقتصادي و توسعه اجتماعي. بر اين اساس سه رويكرد در مديريت توسعه پايدار اجتماعي وجود دارد. رويكرد اقتصادي، رويكرد زيست‌محيطي و رويكرد اجتماعي.

1- رويكرد مديريت توسعه پايدار اقتصادي؛ كه بر مبناي تئوري پايداري سرمايه سولو  و مفهوم حداكثر سازي درآمد هيكس- ليندال  استوار است، و از طريق پس‌انداز منابع ارزشمند ضروري براي نسل‌هاي آينده حاصل مي‌شود (يعني اجراي اصل توزيع منصفانه و برابر ميان نسل‌ها). اين رويكرد در ادبيات توسعه پايدار خيلي مشهود است، از جمله آن مي‌توان به تجزيه و تحليل استفاده از منابع طبيعي تجديدپذير اشاره كرد؛ در واقع مبتني بر تئوري مطلوبيت و اثربخشي اقتصادي است كه در استفاده مطلوب از منابع كمياب كاربرد دارد (Munasinghe 1993). ولي اينجا ما با موضوعات متعددي مواجه هستيم از جمله آن مسائل مرتبط با حفظ سرمايه، شناسائي انواع و قابليت تغيير آن، همينطور ارزيابي انواع ارزشها نظير منابع زيست محيطي.

2- رويكرد اكولوژيكي به مديريت توسعه پايدار: اين رويكرد به ثبات سيستم‌هاي زيستي و فيزيكي توجه دارد كه در كارهاي علمي هولينگس (1973) مورد توجه واقع شده است. مطابق اين رويكرد وظيفه اوليه توسعه اقتصادي تعيين محدوديت‌هاي سيستم‌هاي طبيعي فعاليت‌هاي اقتصادي متعدد است. در اين مورد حيات زيرسيستم‌ها در نگاه اقتصادي ثبات جهاني كل اكوسيستم ضروري است. بنابراين در اهميت حفاظت از تنوع زيستي كافي است بدانيم كه هيچ چيزي نمي‌تواند جاي آن را بگيرد. اين در واقع به ما مخالفت با استفاده بي‌ملاحظه آن را در تعيين ارزش تنوع زيستي متذكر مي‌شود.

در صحبت از رويكرد اكولوژيكي مديريت توسعه پايدار بايد گفت كه تا كنون تنها به مسائل محيطي از زاويه فني و علل مسائلي كه اخيراً شناسائي شده است، توجه مي‌شد.

در چنين مواردي وقتي علل مسائل اكولوژيكي خيلي پراكنده، موانع قلمرو آن نامشخص و شبيه بمب ساعتي است، پيشرفت حمايت محيطي خيلي كم و كند خواهد بود. در چنين مواقعي نقش مهم، بوسيله توسعه اقتصادي معاصر كه افزايش بخش مديريت محيطي  را تشويق مي‌كند ايفاء مي‌شود. و اين تئوري به جاي رويكرد بخشي به مديريت محيطي، خط مشي اقتصادي محيطي جديد يعني حركت به سمت مديريت محيطي منسجم  را ضروري مي‌سازد. اين رويكرد تنظيم اصول مديريت توسعه پايدار اجتماعي (يعني اصول منسجم حمايت محيطي) را ممكن مي‌سازد. و اصول منسجم حمايت محيطي به شرح ذيل ايجاد و ارزيابي مي‌‌شود:

الف) ميان همه سطوح محيطي؛ عوامل اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي و روشهاي بهره‌برداري انساني از منابع محيطي و طبيعي را مورد توجه قرار مي‌دهند و به مديريت منابع تجديدپذير و پايدار تأكيد مي‌كند.

ب) تضمين حفاظت از منابع و قابليت تجديد آن براي مدتي طولاني؛ اين امر توجه بيشتري را نسبت به اثرات زيست‌محيطي منفي جلب مي‌كند زيرا اين اثرات به كندي و در طي مدت زمان طولاني جمع مي‌شود و پيامد ويرانگري از خود به جا مي‌گذارد. نمونه چنين آسيب‌هاي اجتناب‌ناپذير عبارت است از : «اثر گل‌خانه‌اي»  كه لايه ازن را كاهش مي‌دهد، فقدان تنوع زيست‌محيطي از لحاظ گونه‌هاي حيواني، فرسايش خاك و آلودگي آب‌هاي زيرزميني. شناخت اين مسائل براي درك مسائل محيطي جهاني كه راه حل جهاني مي‌طلبد، حياتي است.

ج) فرصت حفاظت و به كارگيري متدهاي جايگزين براي استفاده عقلايي ازمحيط و منابع نسل‌هاي آينده؛ به نظر مي‌رسد كه اين بحث توجه كمتري به خود جلب كرده ولي بحث ارزشمندي در بازرگاني مدرن مي‌باشد.

3- محدوديت‌هاي عوامل پايداري به لحاظ توانايي اجتماعي در مبادله با سيستم‌هاي طبيعي و ساختار اجتماعي (رويكرد مديريت توسعه پايدار اجتماعي)؛ مفهوم پايداري اجتماعي- فرهنگي مردم‌گرا مواجهه ميان توسعه و هنجارهاي اجتماعي مسلط و تلاش براي حفظ ثبات سيستم‌هاي اجتماعي را منعكس مي‌كند. اين رويكرد برابري ميان نسل‌هاي مختلف و تضمين بقاي تنوع فرهنگي، همچنين تغيير احتمال تعارض ويران‌گر را مورد توجه قرار مي‌دهد. براي اين منظور «توسعه پايدار عدالت اجتماعي» دنبال مي‌شود و جزء گزينه‌هاي آرماني دكترين اقتصادي ارتدكسي و نئوليبراليسم محسوب مي‌شود.

اين اصل پاسخگويي به سياره، مسئوليت مشترك جهاني و مبناي فرهنگي را طلب مي‌كند و با توسعه محلي ارتباط تنگاتنگي دارد. عملاً بدون توافق قوي در سطح محلي براي تعيين اولويتهاي توسعه پايدار، ارتباط با سيستم‌هاي اقتصادي، محيطي و اجتماعي غير ممكن است. بنابراين مي‌توانيم اصول مبنايي مديريت توسعه پايدار اجتماعي (اصل اجتماعي)  را تنظيم كنيم: براي تحقق توسعه اجتماعي با ثبات، بايد زمينه را براي مشاركت وسيع مردم در تصميم‌گيري فراهم كنيم.

با در نظر گرفتن سه رويكرد مديريت توسعه پايدار اجتماعي تنظيم اصول عمومي مديريت توسعه پايدار (اصل پيچيدگي) ممكن مي‌شود كه مستلزم تجزيه و تحليل توسعه پايدار با مواجهه سه سيستم زيست‌محيطي، اقتصادي و اجتماعي است. در اين مورد هدف مشترك توسعه پايدار اجتماعي حداكثر كردن اهداف از نقطه نظر همه سيستم‌هاست كه با استفاده از فرآيندهاي مبادله، تبادلي كه ميان اهداف متعدد سيستم‌هاي اقتصادي، اجتماعي و زيست‌محيطي ايجاد مي‌شود، و با ارزيابي آنها از طريق بهينه‌سازي فرآيندهايي كه در قلمرو فردي و در محدوديت زماني فردي صورت مي‌گيرد، اتفاق مي‌افتد.

توسعه پايدار، سازگاري ميان اهداف محيطي، اقتصادي و اجتماعي است كه ارزش مشترك اجتماعي را براي نسل حاضر و نسل‌هاي آينده بدون اجحاف در محدوديت‌هاي قابل قبول اثر محيطي امكان‌پذير مي‌سازد.

بنابراين مفهوم توسعه پايدار دو هدف ضروري را ادغام مي‌كند: الف) تأمين زندگي مناسب، امن و ارزشمند براي همه مردم كه هدف «توسعه» است، ب) زندگي و كار مطابق با محدوديتهاي زيستي- فيزيكي  محيط، كه هدف «پايداري» است اين اهداف ممكن است متعارض به نظر آيد عليرغم آن بايستي بين آنها اتحاد ايجاد شود و توأم حاصل آيد.

در خط مشي توسعه پايدار سه موضوع اساسي و مهم مطرح مي‌شود؛ الف) تئوري اجتماعي- اقتصادي مناسب توسعه ب) پايگاه داده‌هاي جامع، معتبر و اطلاعات زيست‌محيطي، اقتصادي و اجتماعي تجديدپذير ج) ارزشهاي اخلاقي كه از قبل بر جامعه حاكم است

توسعه پايدار همانطوري كه در دستور كار 21 آمده است داراي سه بعد اجتماعي، اقتصاد و محيطي است و بعد چهارم آن بعد نهادي  است (فراموشي اين بعد يكي از بزرگترين كمبودهاي مديريت اجراي توسعه پايدار اجتماعي است). اين ابعاد مي‌تواند بوسيله «منشور پايداري»  ترسيم شود

براي همه ابعاد مديريت توسعه پايدار بايستي اولويتهايي بايستي تعريف شود: براي بعد محيطي- حفاظت از محيط؛ براي بعد اجتماعي- تقويت همبستگي/ عدالت اجتماعي ؛ براي بعد اقتصادي- تأمين نيازهاي مادي؛ و براي بعد نهادي مشاركت/ هم تصميم‌گيري . تعريف مجزاي شاخص براي چهار بعد پايداري كافي نيست. آنها تنها تعدادي از پيش‌شرطهاي ضروري را براي حفظ چرخه‌هاي خود- باز توليدي  چهار خرده سيستم مرتبط، بدون ارائه اطلاعاتي در مورد ويژگي و اثر همبستگي آنها بيان مي‌كند. اين روابط اغلب ارتباط با مهمترين زمينه‌هاي خط مشي‌ گذاري را منعكس مي‌كند. تعريف مناسب هدف نهايي  اين روابط به شرح ذيل ضروري است. براي مثال از ارتباط دو بعدي آنها متغيرهاي مختلفي بوجود مي‌آيد به نمونه‌هايي از آن اشاره مي‌شود:

- روابط ميان ابعاد اجتماعي و محيطي- تغييرپذيري و سياست پايدار

- روابط ميان ابعاد اقتصادي و محيطي- پيشگيري سياست اقتصادي

-  روابط ميان ابعاد اجتماعي و اقتصادي- توزيع مناسب ارزشهاي مادي

-  روابط ميان ابعاد محيط و نهادي- هم تصميم‌گيري در مورد فرآيندهاي مهم محيطي

- روابط ميان ابعاد نهادي و اجتماعي- وجود شرايط مناسب براي خود سازماندهي اجتماعي

- روابط ميان ابعاد اقتصادي و نهادي- مشاركت در تصميم‌هاي مرتبط با توليد و مصرف

 



دوشنبه 22 فروردین 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)

تأثیر سیاست های مالی بر رشد و ثبات اقتصادی

سیاست گذاران کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا (MENA) رشد اقتصادی را در اولویت برنامه های توسعه ای خود قرارداده اند تا از این رهگذر اشتغال زایی کنند و بیکاری را از میان ببرند. برای تامین این هدف به زمینه سازی برای جلب سرمایه گذاری بخش خصوصی و از بین بردن آسیب پذیری اقتصاد خود در مقابل تکانه های خارجی، توجه ویژه ای دارند.با توجه به شتاب رشد جمعیت در این منطقه، درآمد سالانه این کشورها نیز دچار رکود شده، پس انداز داخلی آنها در حد پایینی باقی مانده و سرمایه گذاری بیشتر را دچار محدودیت کرده و اقتصاد کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به شدت در معرض تغییرات محیط خارجی قرار گرفته است. البته سیاست گذاران کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، چالش ها و موارد مورد نظر در سیاست اقتصادی هر کشور منطقه مشتمل بر اصلاح سیاست تأمین مالی دولت را تشخیص داده اند. با اجرای سریع این اصلاحات که محیط پایدار کردن کلان اقتصادی را فراهم می آورد، همراه با دسترسی به موقع به کمک های مالی خارجی که به بعضی کشورهای خاص تعلق می گیرد؛ کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا می توانند نسبت به رشد پایدار آتی امیدوار باشند و موقعیت بهتری را در بهره گیری از تغییرات اقتصاد بین المللی به دست آورند. در این قسمت از بحث می خواهیم به بررسی برخی از این سیاست های مالی برای اصلاح ساختار این کشورها بپردازیم.
سیاست های مالی برای اصلاح ساختارها
با توجه به دولتی بودن اقتصاد اکثر کشورهای این منطقه، به بررسی تأثیر هزینه ها، درآمدها و بودجه دولتی بر رشد اقتصادی کشورها و ثبات آنها که از اولویت های اقتصاد این کشورها هستند، می پردازیم و ابتدا از هزینه ها شروع خواهیم کرد. تأثیر هزینه های دولت بر رشد اقتصادی از دو مسیر اتفاق می افتد: نخست این که این هزینه ها می توانند مقدار عامل های تولید را افزایش دهند و به افزایش رشد اقتصادی منجر شوند. سرمایه گذاری عمومی که افزایش می یابد، موجودی سرمایه های اساسی یا موجودی سرمایه در مؤسسه های اقتصادی عمومی از جمله مثال هایی در مورد چنین هزینه هایی هستند. دوم، هزینه های دولتی می توانند رشد اقتصادی را غیرمستقیم با افزایش بهره وری نهایی عوامل تولید عرضه شده خصوصی افزایش دهند، هزینه های صرف شده برای آموزش، بهداشت و سایر خدمات که به تشکیل سرمایه انسانی کمک می کنند، از جمله مثال هایی در مورد چنین هزینه هایی هستند. به هر حال دو شرط دیگر در موضوع های یاد شده وجود دارد: اول این که هزینه های بالای دولت، درآمد نهایی را دچار کمبود می کند و پرداخت های دولتی نسبت به پرداخت های بخش خصوصی را ناکارا می کند. دوم، برای این که هزینه های دولت را بر اساس کارآیی توجیه کنیم، یا به عبارت دیگر، اگر دولت بخواهد برای افزایش کارآیی هزینه كند، این هزینه ها یا باید به عنوان یک کالای عمومی تلقی شوند و یا برطرف کننده ناکارآمدی بازار بوده یا هزینه مالی بسیاری داشته باشند. این شرط ها بیان می دارند که هزینه های دولت باید هم از نظر سطح و هم از نظر ترکیب ارزیابی شوند. از نظر تأثیر درآمدهای دولت ها بر رشد اقتصادی باید گفت که سطح و ماهیت درآمدهای دولت به وسیله عرضه و تقاضای نیروی کار و سرمایه، بر رشد اقتصادی اثر می گذارد. به طور کلی به جز مالیات های علی الرأس (یک جا) بیشتر مالیات ها اثر زیان آوری بر رشد اقتصادی دارند، به طوری که تخصیص منابع را منحرف می کنند.مالیات ستانی از عوامل تجدید شونده نظیر سرمایه های انسانی یا فیزیکی، نمونه های بارز مالیات هایی هستند که میزان رشد تولید را کاهش می دهند. در الگوهای رشد داخلی، چنین مالیات هایی میزان رشد مداوم عرضه بخش خصوصی را کاهش می دهند. همچنین وضع این مالیات ها، میزان رشد عوامل تجدید شونده تولید و میزان رشد مداوم تولید را کاهش اجباری می دهند و مالیات صنفی به طور بالقوه مانع رشد اقتصادی می شود. برای مثال، تعرفه ها قیمت نسبی سرمایه و کالاهای واسطه ای را افزایش می دهند و در نهایت به کاهش نرخ نهایی عایدی های کار و سرمایه منجرمی شوند. در واقع سطح مالیات ها مانند هزینه ها به اندازه اقتصاد به مثابه ساختار رشد بستگی دارد، از این گذشته، آنها همچنین بر این مطلب اشاره دارند که تغییر مالیات باید حداقلی برای راهبرد تثبیت مالی به وسیله انتقال بار مالیاتی از سرمایه گذاری یا تجارت بین المللی به مصرف داخلی در نظر گیرد.
در کشورهای حوزه شمال آفریقا و خاورمیانه، سهم بالایی از درآمدهای دولت از منابع غیر مالیاتی تأمین می شود، از جمله این درآمدها، منابع درآمدهای ناشی از صادرات نفت خام است. افزایش درآمدهای ناشی از صادرات مواد اولیه به افزایش هزینه های دولت کمک می کند و رشد اقتصادی را اگر درآمدهای بالای دولت به طور کارا هزینه شود، تحریک می کند. افزایش درآمدهای ناشی از صادرات، اگر به وسیله کاهش در مالیات های غیر انحرافی همراه شوند، می تواند بر رشد اقتصادی اثر گذارد که این اثر به بده- بستان میان کار و فراغت دربخش خصوصی منجرمی شود. افراد با درآمدهای بالا ممکن است فراغت بیشتری را برگزینند که در این حالت نرخ پایدار رشد اقتصادی پایین می آید. افزایش دائم درآمدهای دولت از صادرات مواد اولیه که به انتقال به سمت بخش خصوصی منجر می شود، به مثابه بده- بستان میان بیکاری، فراغت و رشد است.
تأثیر وضعیت کلی بودجه بر رشد اقتصادی در اصل به وسیله روش های تأمین مالی آن مشخص می شود. تأمین مالی تورمی بر اثر کسری بودجه شدید، به انحراف قیمت ها، ایجاد نااطمینانی و ناکارآیی در تخصیص منابع منجرمی شود. تأمین مالی غیرتورمی که بر اثر عدم تعادل های مالی ایجاد می شود، بدهی ها و سرمایه گذاری بخش خصوصی را بر اثر فشار بر نرخ بهره دستخوش تغییر و یا دسترسی به منابع مالی را محدود می كند. به علاوه، در محدوده عدم تعادل های بزرگ مالی، سیاست های آینده شفاف نبوده و تأثیرهای معکوسی در بلند مدت بر تصمیم های سرمایه گذاری دارد که تدارک سطح حداقل، قابل پیش بینی نیست.
درپایان می توان نتیجه گرفت که با توجه به دولتی بودن اقتصاد اکثر کشورها این منطقه، هزینه های دولت زمانی به رشد اقتصادی پایدار منجر می شوند که در سرمایه گذاری ها، زیر ساخت ها و یا افزایش بهره وری نیروی کار هزینه می شوند. افزایش درآمدها نیز هنگامی که از طریق افزایش اشتغال (تعداد نیروی کار) یا سرمایه و یا افزایش صادرات بوده و به واسطه افزایش مالیات ها رخ ندهند و به صورت کارآ نیز هزینه شوند، به رشد اقتصادی با ثبات منجرخواهند شد. در بخش بودجه هم به واسطه تأمین مالی آن از منابع مالی گوناگون می توان تأثیر آن را بر رشد اقتصادی بررسی كرد.



دوشنبه 22 فروردین 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)

توسعه اقتصادي و ساختار سياسي

توسعه اقتصادي و ساختار سياسي داراي رابطه تنگاتنگ و متقابل ميباشند. موفقيت و دوام هر ساختار سياسي، چه ساختار تماميت خواه و چه دموکراسي، وابسته به توسعه،  کارآيي اقتصاد و کيفيت سياست هاي اقتصادي دولت است.  اما عملکرد اقتصاد، به نوبه خود ، هم در مرحله تدوين و تکوين سياست هاي اقتصادي و هم در مرحله اجرا، وابسته به ماهيت و کيفيت ساختار سياسي کشور ميباشد.  توسعه اقتصادي در بستر نهادهاي سياسي جامعه انجام مي پذيرد که پارامترهاي سياسي و اقتصادي توسعه اجتماعي را تعيين ميکنند.

 ملاحظات نظري  و تجربه جهاني مبين اين واقعيت است که آزادي اقتصادي و توسعه اقتصادي پايدار بدون آزادي سياسي ميسر نميباشند.  توسعه اقتصادي پايدار غالبا  در کشورهايي صورت گرفته است که داراي نظامي دموکراتيک ميباشند.  برعکس، در کشورهاي غير دموکراتيک امر توسعه اقتصادي غالبا ناپايدار بوده  و بعد از حداکثر چند دهه،  با بروز بحران هاي سياسي و اقتصادي متوقف شده است.

 دموکراسي با ايجاد چارچوبي قانونمند براي حل مسالمت آميز رقابت هاي اقتصادي و سياسي موجب تقويت ثبات سياسي کشور و ارتقا رقابت هاي  سازنده  شده  و امکان توسعه اقتصادي پايدار را تقويت ميکند.  بدون آزادي سياسي، منافع توسعه اقتصادي به انحصار گروه حاکم در ميآيد. اين امر غالبا به پيدايش انحصارها، تخصيص نامطلوب منابع، توسعه نا به هنجار، پيدايش بحرا ن هاي اقتصادي، نا آرامي اجتماعي، بي ثباتي سياسي و نهايتا فروپاشي نظام منجر ميگردد.  همچنين، وجود دموکراسي رفتار سياستمداران و احزاب سياسي را کنترل کرده ، مانع از آن ميشود که سياستمداران بتوانند سياست هاي  نامتعادل و نادرست در پيش گيرند.  در صورت اتخاذ سياست هاي نادرست، دموکراسي، با تامين روشي مسالمت آميز براي تغيير دولت، هزينه اقتصادي و اجتماعي تصحيح سياست هاي نادرست را کاهش داده، موجب افزايش ظرفيت بلند مدت اقتصاد ميگردد.  در واقع دموکراسي سيستمي موثر و کم هزينه براي تعديل و تصحيح سيستماتيک سياست هاي دولت ميباشد، تا آنها را با خواستها و مطالبات مردم هماهنگ سازد. 

 آزادي سياسي، ثبات سياسي و ثبات سياست هاي اقتصادي سه بعد اصلي هر نظام سياسي ميباشند که  شالوده  سياسي مديريت اقتصاد را تشکيل ميدهند. اين ابعاد هم مستقيما وهم غير مستقيم، از طريق تاثيرگذاري بر روي عوامل تعيين کننده رشد اقتصادي، مانند تورم، سرمايه گذاري، سرمايه نيروي انساني، توزيع درآمد، حقوق مالکيت و رشد جمعيت  بر رشد اقتصادي تاثير ميگذارند.  بي ثباتي سياسي و اقتصادي موجب کاهش سرمايه گذاري، سقوط ارزش پول، پيدايش تورم هاي نجومي، فرار سرمايه، اتلاف انبوه منابع اقتصادي  و رکود اقتصادي ميگردد.  توسعه اقتصادي مستلزم جوي است که در آن بخش هاي مختلف جامعه بتوانند براي فعاليت هاي خود برنامه ريزي کرده و سرمايه خود را درگير فعاليت هاي بلند مدت کنند. 

 از سوي ديگر ملاحظات نظري و تجربه جهاني دال بر آن است که آزادي سياسي و توسعه اقتصادي هر دو مستلزم آزادي اقتصادي ميباشند.  اقتصاد دولتي ثروت جامعه را به انحصار دولت در ميآورد و موجب ميشود تا هم قدرت اقتصادي و هم قدرت سياسي در يک نهاد و در دست عده معدودي متمرکز گردد.  اين شدت تمرکز پايه هاي دموکراسي را سست کرده موجب فروپاشي آن ميشود.  اساسا دموکراسي در چنين بستري پا نميگيرد.  فزون براين، اقتصاد دولتي با حذف انگيزهاي مالکيت و رقابت موجب افت کارآيي اقتصاد و گسترش فساد اقتصادي و اجتماعي ميشود که به نويه خود موجب سست شدن پايه هاي دموکراسي ميگردد.  در عمل تا کنون هيچيک از سيستم هاي متکي بر اقتصاد دولتي نتوانسته اند نه آزادي سياسي و نه توسعه اقتصادي پايدار را تامين کنند.  بر عکس، نظام هاي متکي بر اقتصاد آزاد در مجموع در امر تامين آزادي سياسي، کارايي و توسعه اقتصادي پايدار موفق تر بوده اند.

 تجربه نوسازي و توسعه اقتصادي ايران طي سده گذشته گواه روشني بر مشاهدات نظري بالا است.  دوره سلطنت محمد رضا پهلوي بي شک يکي از موفق ترين دوره هاي نوسازي و توسعه اقتصادي ايران در قرن بيستم ميباشد.  با اين همه برنامه توسعه اقتصادي ايران در اين دوره داراي دواشتباه بنيادين بود که در نهايت به فروپاشي سلطنت پهلوي انجاميد.  به لحاظ اقتصادي، استراتژي توسعه اقتصادي ايران در اين دوره  متکي بر برداشتي ساده انگارانه از روند توسعه اقتصاد بود که توسعه اقتصادي را برابر رشد سطح توليد ميداند  و به جنبه هاي ديگر آن، مانند اشتغال،  بهبود توزيع درآمد و تامين ساختار رقابتي و به هنجاراهميت نميدهد.  اما اشتباه به مراتب بنيادي تر آن بود که اين استراتژي متکي بر نظامي غير دموکراتيک، غير شفاف و بيش از حد متمرکز بود که مکانيزم موثري براي بازبيني و تصحيح اشتباهات خود نداشت.     

  طي  دهه 1962-1972 نرخ رشد توليد ناخالص ملي ايران بالغ بر %11 در سال بود.  نيروي محرک اين رشد سريع، تقاضاي داخلي بود که پيش از آن توسط واردات برآورده ميشد.  تاسيس و ارتقا صنايع "جانشين کننده  واردات"  در پناه ديوارهاي حمايت تعرفه اي و تخصيص کمک هاي مالي به بخش صنايع انجام پذيرفت که با سرعت اقتصاد کشور را تبديل به سيستمي غير رقابتي کرد.  همزمان بي توجهي به بخش کشاورزي ابعاد گسترده اي  يافت.  مجموعه اين سياست ها برنامه توسعه و نوسازي ايران را به مکانيزمي يک بعدي تبديل کرد که نتوانست اشتغال لازم  براي جمعيت رو به رشد کشور را تامين کند و اقشار کم درآمد را در دستآوردهاي توسعه سهيم نمايد.  طي اين دوره، عليرغم رشد سريع توليد،  نرخ بيکاري به %9 افزايش يافت، سهم %40  فقير جامعه در کل مصرف به %14 تنزل کرد در حاليکه سهم %20 ثروتمند جامعه به %52 افزايش يافت. 

 درفاصله 1972-1974 در آمد ايران از بابت صادرات نفت از 2.4 بليون دلار به 18.5 بليون دلار افزايش يافت.  اين امر براي نوسازي ايران فرصتي طلايي بود که متاسفانه به دليل نبود يک ساختار سياسي مناسب به هدر داده شد.  هنگاميکه شرايط اقتصادي و اجتماعي  کشور پيگيري يک برنامه اقتصادي متعادل را ايجاب ميکرد، رهبري  سياسي، عليرغم توصيه کارشناسان،  بودجه کشور را چهار برابر کرد  و اقتصاد را با سرعتي چند برابر گذشته در مسير استراتژي  دهه 60 به پيش تازاند.  همانطور که انتظار ميرفت، نرخ تورم از %4 در سال 1972 به %25 در سال 1977 افزايش يافت.  فشار تورم به ويژه در بخش هاي ساختمان سازي و خدمات به اين دليل که دولت نميتوانست کمبود توليد را با افزايش واردات جبران کند بسيار شديد تر بود. در  نيتجه،  سرمايه در جستجوي حداکثر سود از بخش هاي کشاورزي و صنايع  خارج و بسوي بخش هاي ساختمان سازي و خدمات جاري شد. 

 فرآيند اين سياست ها رکود بيشتر بخش هاي کشاورزي و صنايع سنتي بود که موجب تشديد مهاجرت روستائيان به شهرهاي بزرگ، گسترش بيکاري، افزايش نابرابري توزيع درآمد  و تشديد بحران هاي اجتماعي گرديد.  در شرايطي که نرخ رشد توليد ناخالص ملي از مرز %12 گذشته بود، نرخ بيکاري به %10 در سال 1976 افزايش يافت، ضريب نابرابري توزيع درآمد %11 بالا رفت  و واردات کشور متجاوز از %412 افزايش يافت.  دولت در مقابله با تشديد موج هاي تورمي، به جاي تصحيح سياست هاي خود، به دستگيري و مجازات "گران فروشان" پرداخت. اين امر موجب تشديد ناآرامي هاي اجتماعي و سياسي گرديد و بازار را  که طي دهه گذشته تا حدودي از نيروهاي مذهبي- سنتي جامعه فاصله گرفته بود، به دامان اين نيروها بازگرداند.  به علت نبود آزادي هاي سياسي، جامعه نتوانست رفتار رهبران سياسي خود را کنترل کرده و سياست هاي آنرا به نحوي مطلوب تصحيح کند. 

 تجربه دهه 70 با صراحتي انکار ناپذير بيانگر ضرورت آزادي هاي سياسي براي توسعه اقتصادي پايدار است

تحولات اقتصادي و سياسي ايران در دوره ج.ا. با دولتي کردن اقتصاد موجب تمرکز قدرت اقتصادي و سياسي، افت کارآيي و اتلاف انبوه ثروت کشور گرديده و نوسازي کشور را اسير مجموعه اي از نا به هنجاري ها و تنگناهاي ساختاري کرده است. مجموعه اين عوامل سبب شده است تا اقتصاد کشور از اقتصادي پويا و جوان به اقتصادي بيمار و مبتلا  به  نا به هنجاري هاي عميقا ساختاري تبديل شود. 

 طي 25 سال گذشته جمعيت کشور 2 برابر شده، ميانگين نرخ رشد اقتصادي از %10 در سال به %2.6  تنزل کرده، درآمد سرانه بيش از %40 کاهش يافته، نرخ بيکاري 2.5 برابر شده، بهره وري سرمايه %500 کاهش يافته، بهره وري کل عوامل توليد نزديک به %30 کاهش يافته، سهم کشور در کل بازرگاني جهان به کمتر از نيم در صد تنزل کرده،  خالص ذخاير خارجي از 8.9 ميليارد دلار در سال 1980 به منفي 11 ميليارد دلار (در سال 2000)  رسيد، ريسک سرمايه گذاري بطور سيستماتيک چندين برابر شده  و رانت خواري و فساد اقتصادي در تمامي بدنه جامعه و دستگاه دولتي گسترش يافته است.  اکنون ايران با %1 جمعيت دنيا و %1 مساحت کره خاکي داراي تنها 33 صدم درصد سطح توليد نا خالص دنيا است  و توليد ناخالص سرانه آن به قيمت جاري کمتر از يک سوم ميانگين دنيا ميباشد. 

 به لحاظ سياسي،  مسئله تامين آزاديهاي سياسي همچنان در دستور کار است. از سوي ديگر، بي ثباتي سياسي، تضعيف نهادهاي مدني و سازمان هاي سياسي و اجتماعي مدرن، بي ثباتي سياستهاي اقتصادي و تنشهاي سياسي با جامعه بين المللي امر نوسازي کشور را با مشکلات جديدي روبرو ساخته است.  طبيعتا، مجموعه اين شرايط چارچوب مطلوبي براي پيشبرد نوسازي، استقرار دموکراسي و توسعه اقتصادي کشور در دنياي امروزين نيست. 

 توسعه اقتصادي پايدار ايران مستلزم آزادي سياسي، ثبات سياسي، آزادي اقتصادي و ثبات سياست هاي اقتصادي است.   براي پيشبرد اين اهداف جامعه ميبايست بر مبنايي خردگرا و آينده نگر سازمان داده شود تا بتواند با درک پارادايم هاي جهان کنوني موانع دموکراسي و توسعه اقتصادي را از سر راه  بر داشته  و کار استقرار دموکراسي و توسعه اقتصادي کشور را سامان دهد.  اکنون اقتصاد جهاني با چنان سرعتي در حال تحول است که شکست در برنامه اصلاحات اقتصادي و سياسي ميتواند ايران را به حاشيه اقتصاد جهاني براند و در فرصتي کوتاه آنرا اسير دور تسلسل باطل عقب ماندگي کند. 



دوشنبه 22 فروردین 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)

جهاد اقتصادي به معناي اقتصاد سالم مبتني بر كارآفريني وبهينه سازي است

رييس مجمع طلاب حوزه:
جهاد اقتصادي به معناي اقتصاد سالم مبتني بر كارآفريني وبهينه سازي است
قم ـ رييس مجمع نمايندگان طلاب و فضلاي حوزه علميه قم گفت:به نظر مي رسد نام گذاري امسال به نام 'جهاد اقتصادي' از سوي رهبر معظم انقلاب، به معناي تاكيد بر اقتصاد سالم مبتني بر كارآفريني و بهينه سازي در ابعاد مختلف از جمله مصرف و مقوله هاي مرتبط با آن است.
حجت الاسلام 'ناصر سقاي بي ريا' روز شنبه در گفت و گو با ايرنا افزود:فعالان اقتصادي بايد با درك اين پيام اقتصاد كشور را متحول كنند.
وي گفت: در اسلام و منابع آن بر استقلال اقتصادي تاكيد زيادي شده است و خداوند فرد و ملتي را كه از نظر حرفه ، شغل و اقتصاد خودكفا و مستقل باشد دوست دارد.
مسوول دفتر جامعه مدرسين حوزه علميه قم گفت: ملت ها و كشورهاي اسلامي هم براي مقابله و دوام در مقابل دشمنان بايد داراي استقلال اقتصادي باشند زيرا نياز اقتصادي باعث وابستگي مي شود.
سقاي بي ريا افزود: خوشبختانه در اين سالها چرخ اقتصادي كشور به حركت درآمده و به رغم سقوط شاخص هاي اقتصادي در كشورهاي مختلف دنيا، كشور ما روند رو به رشد اقتصادي را شاهد است.
وي ادامه داد: رشد علمي و تكنولوژيك كشور ما قابليت توليد يافته و متصل به چرخه اقتصادي شده اما اگر تصور كنيم اين كافي است ممكن است عقب بمانيم.
سقاي بي ريا گفت: نامگذاري امسال به نام جهاد اقتصادي از اين جهت بود كه رهبر معظم انقلاب توجه بدهند كه كار تمام نشده و ما در آغاز راه هستيم و تا رسيدن به خود كفايي كامل و جايگاه منطقه اي هدف گذاري شده فاصله داريم.
وي تصريح كرد:رشد و عزت اقتصادي كليد عزت مندي در ابعاد ديگر است و در اين صورت است كشورهاي ديگر حرف ما را بهتر پذيرفته و محور و كانون توجه دنيا خواهيم شد.
سقاي بي ريا در مورد عوامل تحقق و شكل گيري اين جهاد گفت: درستكاري و صداقت و پرهيز از تقلب در ارائه كالا و خدمات در اقتصاد ، اصل مهمي است كه بايد در تعاملات اقتصادي بين توليد كننده و مصرف كننده مدنظر باشد.
وي ادامه داد: توليد كننده اي كه با ارائه كالاي مطلوب شهرت اقتصادي به دست آورده نه تنها نبايد بعد از مدتي افت كند بلكه بايد كيفيت خود را روز به روز ارتقا دهد چون خريدار هوشمند و حسابگر است.
سقاي بي ريا در پايان گفت: توجه به كيفيت و ارتقاي روز به روز آن هم در بعد داخلي و هم در بعد بين المللي بايد مدنظر باشد تا صداقت اقتصادي ما را به رخ بكشد. ك/3
569 / 380/
انتهای خبر / خبرگزاری جمهوری اسلامی (ايرنا) / کد خبر 30310864



دوشنبه 22 فروردین 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)

اقتصاد سالم از نگاه حضرت امام رضا ( ع

به ضریحت که چشم می دوزم رازی میان زمزمه های من با تو از نگاهم جاریست . راز نهانی ام را بخوان که هلال طلایی گنبدت ماه شبهای تار دل شکستگان است ای مولای مهربان سلام
بر همه کس روشن است که آسایش و آرامش زندگی خانوادگی تا حدی به اقتصاد وابسته است و تا حدودی اگر نیازهای مادی تامین نشود اعضای خانواده در رفاه نخواهند بود و آسایش ندارند . پیروان مکتب اهل بیت می دانند مشکل اصلی تنها این نیست بلکه سیستم اقتصادی سالم باید در خانواده حاکم بشود تا سلامت روحی و روانی را برای افراد به ارمغان آورد و آنان را از بسیاری از آلودگی های روانی و اخلاقی مصون دارد . امام هشتم در تفسیر آیه 42 از سوره مبارکه مائده "اکالون لسحت" آنها زیاد اموال حرام و ناحق و رشوه می خورند فرمودند : حرام خوار کسی است که کاری برای برادر مسلمانش انجام دهد و سپس هدیه و ارمغان او را قبول کند .
امام رضا ( ع ) علل تحریم ربا را اینگونه توضیح می دهد : علت تحریم ربا آن است که اگر در جامعه اسلامی رباخواری پدید آید مردم نیکی ها را فراموش می کنند و برای رسیدن به مال زیاد از هر گونه ظلم و اجحاف خودداری نخواهند کرد . در نتیجه قرض الحسنه و اعمال نیک در جامعه از بین می رود و فساد و تباهی و از بین رفتن اموال مردم و تلف شدن ثروت عمومی و انحصار آن پیش خواهد آمد .
در این روایت درباره تحریم ربا به دو علت اساسی توجه شده است ، یکی از بین رفتن بخشی از دارایی ربا دهنده و دادن آن به ربا خوار بدون آنکه رباخوار در برابر مبلغ گرفته شده چیزی به ربا دهنده بدهد . دوم مشتعل کردن آتش حرص و تقویت روحیه سودجویی و پول پرستی و تضعیف روحیه مردم دوستی و خیرخواهی . چه فسادی از این بدتر که امنیت اقتصادی از میان برود ، از این جهت در روایات اسلامی از ربا به عنوان رزق خبیث خوانده شده است .

حضرت امام رضا ( ع ) در بیان مطلوبیت رزق طیب و نامشروع بودن رزق خبیث فرموده اند : خداوند هیچ خوردنی و نوشیدنی را حلال نکرده است مگر آنکه نفع و صلاح بشر در آن بوده و هیچ یک را حرام ننموده است مگر آنکه مایه زیان و مرگ و فساد است .

بر رئیس کانون خانواده لازم است که در اداره زندگی افراد تحت سرپرستی اش خواسته های آن ها را در حد توانایی خود برآورده سازد و با این عمل به شخصیت آنان تحکیم بخشد و از بروز آسیب های روانی که منجر به عقده حقارت می شود مصونشان دارد . توجه به این موضوع زمینه سازگاری و حسن تفاهم را در خانواده و اجتماع بوجود می آورد . امام رضا ( ع ) فرمود : سزاوار است مرد غنی و متمکن به زندگی خانواده خود توسعه دهد و آنان را از رفاه و آسایش کافی برخوردار کند تا آنان به علت سختگیری او و محرومیت خودشان تمنای مرگ وی را ننمایند .

انتخاب شیوه معتدل و گزینش راه میانگین در امور معیشت یکی از سالم ترین برنامه های اقتصادی در امور زندگی است . در پرتو این عامل آدمی از تحرک صحیح اقتصادی و تلاش معاش برای اداره خانواده برخوردار گشته و از حرص و آثار رنج آور آن نجات می یابد . به کاربردن این شیوه مطلوب به سلامت روانی خانواده کمک شایانی می کند . زیرا فرزندانی که در ایام کودکی هر چه خواسته اند فوراً برایشان تهیه می شده است ، کم کم با این روحیه خوگرفته و در بزرگسالی همواره توقع دارند دیگران بدون قید و شرط در برابر خواسته آنها تسلیم باشند .
امام رضا ( ع ) در این باره می فرمایند : نسبت به مصرف مال درباره خود و خانواده ات معتدل و میانه رو باش نیز خدای متعال می فرماید ، بندگان شایسته کسانی هستند که به هنگام خرج اسراف و بخل نورزند .

اندازه نگه دار که اندازه نکوست هم لایق دشمن است و هم لایق دوست

معیار شناخت اسراف از دیدگاه حضرت امام رضا ( ع ) در این روایت مشخص است که می فرمایند : در مصرف آنچه برای بدن مفید است اسراف نمی باشد همانا اسراف در چیزی است که مال را تلف کند و به بدن ضرر زند .

از حضرت امام رضا ( ع ) سوال شد قناعت چیست ، حضرت در پاسخ فرمود ، قناعت، جامع صفات خویشتن داری و ارجمندی و آسوده شدن از زحمت فزون خواهی و بندگی در برابر دنیا پرستان .
امام رضا ( ع ) می فرماید : تباه سازی اموال و درخواست از دیگران مورد غضب خداوند است ، پس سعی کنیم کاری انجام ندهیم که مورد غضب خداوند مهربان قرار بگیریم و در همین مورد شخصی به نام عباس به محضر امام رضا ( ع ) مشرف شد و پیرامون شیوه صحیح هزینه زندگی در خانه برای همسر و فرزند و سایر مسائل سوال کرد ، حضرت امام رضا ( ع ) در پاسخ فرمود ، باید مصرف تو به گونه ای باشد که بین دو کار ناپسند یعنی اسراف و سخت گیری قرار گیرد . عباس پرسید منظورتان از این سخن چیست ؟ ایشان فرمودند آیا سخن خداوند در قرآن را نشنیده ای که اسراف و سخت گیری را ناپسند می شمارد و می فرماید بندگان خدای رحمان کسانی هستند که هرگاه انفاق کنند نه اسراف کنند و نه سخت گیری بلکه میان این دو حد اعتدال قرار می گیرند . بنابراین در مورد معاش و هزینه زندگی اعضای خانواده در خرید و مصرف میانه رو باش .
ما هم می توانیم جزو بندگان خداوند رحمان باشیم اگر بخواهیم .



دوشنبه 22 فروردین 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)

مبانی اقتصاد دین اسلام

. منتفی بودن ضرر: دستورهای اسلامی که مطلق و عام است، تا آن حد لازم الاجراست که مستلزم ضرر و زیانی نباشد قاعده ضرر یک قاعده کلی است‏ در اسلام که حق " وتو " در مورد هر قانونی دارد که منتهی به ضرر گردد.
2. اصالت خیر در مبادلات: گردش مال و ثروت و نقل و انتقال آن‏ باید از هر نوع بیهودگی مبرا باشد در مقابل هر نقل و انتقالی باید یک خیر مادی و یا معنوی در کار باشد وگرنه گردش مال به‏ باطل است و ممنوع « و لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل » (بقره/188). نقل‏ و انتقال ثروت از طریق قمار، مصداق اکل مال به باطل است و حرام است.
3. سرمایه به صرف اینکه از جریان عملی و فعالیت و معرض کاستی و نابودی خارج شد و صورت " ذمه " و قرض به خود گرفت، عقیم و نازا و سترون می‏گردد و هیچ سودی به آن تعلق نمی‏گیرد، هر چه از این راه گرفته‏ شود " ربا " و حرام مؤکد است ( حرمت ربا ).
4. هر مبادله و گردش ثروتی باید از روی آگاهی کامل طرفین باشد و اطلاعات لازم قبلا کسب شده باشد، و گرنه معاملات جاهلانه و ریسکی، غرر و باطل است « نهی النبی عن الغرر ».
5. کار: اسلام دشمن بیکاری و بیکارگی است انسان به حکم اینکه از جامعه بهره می‏گیرد و بهره می‏برد، و به حکم اینکه کار بهترین عامل سازنده‏ فرد و اجتماع و بیکاری بزرگترین عامل فساد است، باید کار مفید انجام‏ دهد اسلام انگل بودن و " کل " بر جامعه بودن را در هر شکل مورد ملعنت‏ قرار داده است « ملعون من القی کله علی الناس »
6. قداست شغل و حرفه: شغل و حرفه علاوه بر اینکه یک تکلیف است‏ یک امر مقدس و محبوب خداست، شبیه جهاد است : « ان الله یحب المؤمن المحترف ». خداوند مؤمن صاحب حرفه را دوست می‏دارد. « الکاد علی عیاله کالمجاهد فی سبیل الله » آن کس که برای اداره عائله خود، خویشتن را به رنج می‏افکند، مانند کسی است که در راه خدا جهاد می‏کند.
7. ممنوعیت استثمار: اسلام استثمار، یعنی بهره کشی بلاعوض از کار دیگران را به هر شکل و هر لباس، ناروا و مطرود می‏شمارد برای نامشروع‏ بودن یک کار، کافی است که ثابت شود ماهیت استثماری دارد.
8. اسراف و تبذیر: مردم بر اموال خود تسلط دارند (الناس مسلطون علی اموالهم)، ولی این‏ تسلط به معنی این است که در چهار چوبی که اسلام اجازه داده آزادی تصرف‏ دارند و نه بیشتر تضییع مال به هر شکل و به هر صورت، به صورت دور ریختن، به صورت بیش از حد نیاز مصرف کردن، به صورت صرف در اشیاء لوکس و تجملهای فاسد کننده که در زبان اسلام از آنها به " اسراف " و " تبذیر " تعبیر شده حرام و ممنوع است.
9. توسعه در زندگی: گسترش دادن به زندگی برای رفاه عائله ( همسر و فرزندان ) مادام که به تضییع حقی و یا به اسراف و تبذیر و یا به ترک‏ یک تکلیف و وظیفه منتهی نشود، مجاز بلکه ممدوح و مورد ترغیب است.
10. رشوه: در اسلام رشوه دهنده و رشوه گیرنده به شدت محکوم و مستحق‏ آتش معرفی شده و پولی که از این راه تحصیل می‏شود حرام و نارواست.
11. احتکار: گردآوری ارزاق عمومی و نگه داشتن آنها به منظور بالا رفتن‏ قیمتها و گران تر فروختن، حرام و ممنوع است، حاکم شرعی علی‏رغم میل و رضای مالک، آنها را به بازار عرضه (کرده) و به قیمت عادلانه به فروش‏ می‏رساند.
12. درآمد بر پایه مصلحت نه مطلوبیت: معمولا ریشه ارزش و مالیت را مطلوبیت و تمایلات مردم می‏دانند و برای مشروع بودن کاری، قرار داشتن آن‏ کار در جهت خواسته های عموم را کافی می‏شمارند ولی اسلام مطلوبیت و کشش‏ تمایلات را برای اعتبار مالیت چیزی و مشروع شمردن کار افراد کافی نمی‏داند، مطابقت با مصلحت‏ را شرط لازم مالیت در عرض شرع و مشروعیت کار می‏شمارد یعنی اسلام منبع‏ مشروع درآمد را صرف تمایلات مردم نمی‏شمارد، بلکه علاوه بر زمینه تمایلات‏ و مطلوبیت، موافقت با مصلحت را نیز شرط می‏داند به عبارت دیگر، اسلام‏ وجود تقاضا را برای مشروعیت عرضه کافی نمی‏داند از این رو در اسلام پاره‏ ای از کار و کسبها " مکاسب محرمه " خوانده شده است. مکاسب محرمه‏ چند نوع است:

''الف. مبادله موجبات اغراء به جهل و تثبیت نادانیها:'' چیزهایی که‏ سبب می‏شود عملا مردم به جهل و انحراف فکری و عقیده ای تشویق شوند حرام‏ است، هر چند تقاضا به قدر کافی وجود داشته باشد، از این رو بت فروشی‏، صلیب فروشی، تدلیس ماشطه ( آرایش زنان برای فریب خواستگاران )، مدح کسی که استحقاق مدح ندارد، کهانت و غیبگویی حرام است و تحصیل‏ درآمد از این طرق ممنوع است.

''ب. مبادله موجبات اضلال و اغفال:'' خرید و فروش کتابها، فیلمها، و یا هر عملی که به نحوی ضلالت و گمراهی جامعه را ایجاب کند، حرام و نامشروع است.
''ج. کاری که موجب تقویت دشمن شود:'' تحصیل درآمد از یکی از طرقی که‏ موجب تقویت بنیه دشمن از جنبه نظامی یا اقتصادی یا فرهنگی و اطلاعاتی و تضعیف جبهه اسلامی شود، خواه به صورت فروش اسلحه یا فروش سایر امور مورد نیاز باشد که عملا اثر مزبور را داشته باشد، حرام و ممنوع است‏ فروش نسخ نایاب کتب خطی از این قبیل است.

''د. تحصیل درآمد از طریق امور زیانبار به حال فرد یا جامعه:'' درآمد از طریق مشروب فروشی، آلات قمار فروشی، و همچنین درآمد از طریق فروش‏ نجس العینها، جنسهای تقلبی و مغشوش از این قبیل است : قمار، قیادت‏، هجو مؤمن، اعانت ظلمه، پذیرفتن پست از دست ستمگر و غیره.

البته نوعی دیگر کسب حرام هست که نه به دلیل موافق مصلحت نبودن کار است، بلکه به دلیل فوق مبادله بودن آن است برخی کارها در حدی از قداست است که طرف معاوضه واقع شدن آنها بر ضد حرمت و حیثیت آنهاست‏، از قبیل: تحصیل درآمد از طریق افتاء یا قضاء یا تعلیم اصول و فروع دین‏ یا وعظ و اندرز و چیزهایی از این قبیل و احتمالا پزشکی این سلسله کارها به‏ دلیل شرافت و قداست خاص، فوق مبادله اند و بالاتر از آنند که وسیله‏ تحصیل درآمد و جمع ثروت گردند اینها یک سلسله واجبات اند که بلاعوض‏ باید صورت گیرند و بیت المال مسلمین عهده دار هزینه زندگی متصدیان این‏ شغلهای مقدس است.



دوشنبه 22 فروردین 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)

اقتصاد سالم از نظر دین اسلام

 
 
 

 

یکی از اصول اولیه اقتصاد سالم، حیات و قابلیت رشد و نمو ثروت است، همان طوری که از شرائط اولیه یک اجتماع سالم اقتصاد سالم‏ است. اقتصاد سالم یعنی اقتصاد قائم به ذات و بی‏عیب و غیرقائم به غیر. جامعه باید بنیه اقتصادی سالمی داشته باشد، مبتلا به کم خونی اقتصادی‏ نباشد و اگرنه، مانند یک مریض کم خون و یا مریضی که دستگاه قلب و جهاز دمویه‏اش خراب است همیشه مریض خواهد بود. گمان نمی‏رود هیچ عالم‏ و بلکه هیچ عاقلی منکر لزوم و ضرورت اقتصاد سالم باشد. از نظر اسلام‏ هدفهای اسلامی بدون اقتصاد سالم غیرقابل تأمین است. اسلام می‏خواهد که‏ غیرمسلمان در مسلمان تسلط و نفوذ نداشته باشد. این هدف هنگامی میسر است که ملت مسلمان در اقتصاد نیازمند نباشد و دستش به طرف غیرمسلمان‏ دراز نباشد، و الا نیازمندی ملازم است با اسارت و بردگی، ولو آنکه اسم‏ بردگی در کار نباشد. هر ملتی که از لحاظ اقتصاد دستش به طرف ملت دیگر دراز باشد اسیر و برده او است و اعتباری‏ به تعارفهای دیپلماسی معمولی نیست.

به قول نهرو : " ملتی مستقل است که جهش اقتصادی داشته باشد. " علی علیه السلام می‏فرماید: « احتج الی من شئت تکن اسیره ، استغن عمن شئت تکن نظیره، أحسن الی‏ من شئت تکن امیره » « محتاج هر که شوی اسیر او خواهی بود ، بی نیاز از هر که گردی با او برابر خواهی شد، و هر که را مورد نیکی و احسان خود قرار دهی فرمانروای‏ او خواهی شد ». اگر ملتی کمک خواست و ملتی دیگر کمک داد خواه ناخواه اولی برده و دومی آقاست. چقدر جهالت و حماقت است که آدمی ارزش سلامت بنیه‏ اقتصادی را درنیابد و نفهمد اقتصاد مستقل یکی از شرائط حیات ملی است. این یک مطلب. مطلب دیگر اینکه اسلام همواره روش وسط و معتدل را پیش می‏گیرد، و این‏ جهت ناشی از جنبه همه جانبه بودن اسلام است.

دو روش افراطی و تفریطی‏ به چشم می‏خورد، یکی اساسا ارزش سلامت بنیه اقتصادی را درک نمی‏کند و طرفدار فقر است و خیال می‏کند همین طور که فقر برای فرد عیب نیست برای‏ جامعه هم عیب نیست، اولا برای فرد هم به یک معنی عیب است و اگرهم‏ برای فرد عیب نباشد برای اجتماع عیب است، و دیگری که به ارزش اقتصاد پی برده است دیگر همه چیز را فراموش می‏کند و معتقد است منبع در آمد، تمایلات بشر است و هر چیزی که تقاضایش وجود داشت و میل به خرید آن در مردم بود و پول در آور بود باید عرضه داشت، تقاضا علت تامه جواز عرضه است ولو اینکه عرضه مواد مهلک یا مضعف جامعه باشد. جامعه‏ای بیماری باد بادک و اسباب بازی و لوازم تجملی تقاضا دارد، مانند مریضی که اشتهای چیزی دارد که برایش مضر است.

جامعه‏ای بیماری‏ اتومبیل دارد، مانند بیمار مستسقی یا طفل مبتلا به قی و اسهال تقاضای آب‏ دارد و صاحب آب فقط به دلیل اینکه در مقابل این آب پول داده می‏شود مرتب آب می‏دهد و جیب خود را از پول پر می‏کند، بالاتر این که تقاضای‏ کاذب به وجود می‏آورد، هروئین می‏سازد و راه در آمد هنگفت به وجود می‏آورد و مرتب هروئینی می‏سازد، به دلال می‏گوید: از هر ده نفر مبتلا به‏ اندازه یک نفر متعلق به شخص خودت، از هر چه فروش کردی ده یک مال‏ خودت، ولی اسلام مکاسب محرمه دارد، قبل از هر مسئله‏ای در مکاسب، مکاسب محرمه را عنوان می‏کند، فروختن بت و صلیب را حتی به غیرمسلمانان‏ تحریم می‏کند، فروختن شراب و آلات قمار و وسائل گمراهی را مطلقا تحریم‏ می‏کند، فروش کتب ضلال را تحریم می‏کند، بیع سلاح للاعداء را تحریم می‏کند، اسلام تدلیس ما شطه و مجسمه سازی، ساختن و فروختن ظرف طلا و نقره، شعر هجائی و مدحی، غش ، لغو و لهو، قمار ، قیادت ، قیافه، کهانت ، مدح من لا یستحق المدح ، نجش ، اعانت ظالمین ، ولایت از قبل جائر، هجاء مؤمن ، اکتساب به واجبات، و . . . را تحریم می‏کند. از همه اینها « آشکار می‏شود که » تز اسلام این است:

رابطه نیت کسب درآمد با مصالح عمومی
"منبع درآمد، تمایلات و خواسته‏های مردم نباید باشد، مصالح عمومی‏ باید باشد"، به تعبیر فقهاء خرید و فروش چیزی جایز است که"منفعت‏ محلله مقصوده" (سودی که حلال بوده و توسط خریدار و فروشنده قصد شده باشد ) داشته باشد. این اقتصاد اقتصادی است واقع بینانه و مرتبط به اخلاق و تربیت بشر. پس در عین اینکه اسلام طرفدار ازدیاد ثروت‏ است و ثروت را وسیله تأمین هدفهای عالی خود می‏داند، به همین دلیل که‏ هدف، عالی‏تر از خود ثروت است راه درآمد را تمایلات و تقاضا نمی‏داند، مصلحت را راه می‏داند، اما در اقتصاد جدید اینگونه محدودیتها وجود ندارد، خصوصا اقتصاد سرمایه داری، از صادراتشان می‏توان حقیقت را فهمید که از مملکتهای نیازمند مثل ایران چه می‏برند و چه تحویل می‏دهند.

نسبت نحوه فعالیت و مالکیت در اقتصاد اسلامی
مطلب سوم این است که همان طور که نباید از هر راهی به دنبال ثروت‏ بود، نباید سیستم اقتصادی به شکلی باشد که رشد و نمو را متوقف و فلج‏ کند و جلوگیری نماید. از جمله چیزهایی که مانع رشد است به عقیده ما تز " کار به قدر استعداد و مخارج به قدر احتیاج " است که لازمه اش‏ اشتراک مردم در منافع یکدیگر است. این چند عیب دارد: اولا برخلاف‏ فطرت و طبیعت است. پیوستگی طبیعی افراد بشر به حد اجزاء یک پیکر نیست. ثانیا این خود نوعی استثمار است. ثالثا جلوی فعالیت و نشاط را می‏گیرد، بشر آنگاه نشاط کار پیدا می‏کند که بداند نتیجه کارش به خودش‏ برمی گردد. چرا اداریها اهل سنبل اند؟ به قولی مرض اداره دارند؟ چون‏ ایمان که ندارد و درآمدش و ترقیاتش هیچکدام با فعالیتش بستگی ندارد، برعکس درآمدش با انجام کارهای غیرمشروع از باند بازی و حقه بازی و رشوه‏ مالی و احیانا العیاذ بالله رشوه ناموسی است. خوشا به حال اجتماعی که سیستم اقتصادیش به شکلی باشد که راه درآمد منحصر باشد به فعالیت، و آثار فعالیت فرد هم مخصوص خودش باشد، بدا به حال اجتماعی که کار در آن اجتماع صرف نمی‏کند اما بورس بازی و کارهای‏ غیر تولیدی و کارهای انحرافی در آن صرف بکند ( این جهت مربوط است به فرهنگ و دادگستری و ایمان )، و بالاخره فعالیت‏ مفید و سالم راه درآمد نباشد، و نیز بدا به حال اجتماعی که هر چند راه‏ درآمد غیر مشروع را بسته است اما راه درآمد مشروع را از نظر شخصی نیز باز نگذاشته و تز " کار به قدر استعداد و خرج به قدر احتیاج " را پیش‏ کشیده است.

جل الاسلام که هم طرفدار مالکیت اختصاصی است و هم تربیت‏ ایمانی دارد و راه درآمد غیرمشروع را بسته است. ما هیچ احتیاجی نداریم به تزی که از آن سوی دیوار آهنین یا از ماوراء بحار برای ما بیاورند، تز اسلام کافی است. ما باید به طور قطع بدانیم‏ که از راه مشروع صد پارچه ملک درست نمی‏شود. در حدیث است که: " ده‏ هزار درهم از راه مشروع جمع نمی‏شود البته این نسبت به زندگی‏ آن روز است، مقصود این است که همیشه درآمد مشروع حد معینی دارد و بالاتر از آن از راه مشروع به دست نمی‏آید، نه این که اگر به دست آمد باید از او گرفت، غلط ترین تزها تحدید مالکیت است، ما سر جوال را ول‏ کرده ایم واصل " من أین لک هذا را فراموش کرده‏ایم و از راه تحدید و اشتراک می‏خواهیم وارد شویم. تز "من این لک هذا" "(« این مال» را از کجا کسب نموده ای ) که تز عمر است از تز تحدید مالکیت یا اشتراک بسیار ارجمندتر است ( رجوع شود به " عبقریة عمر " عقاد ).

خلاصه مطلب اینکه: اسلام طرفدار تقویت بنیه اقتصادی است اما نه به عنوان اینکه اقتصاد خود هدف است، یا تنها هدف است ، بلکه به عنوان اینکه هدفهای اسلامی بدون اقتصاد سالم و نیروی‏ مستقل اقتصادی میسر نیست، اما اسلام اقتصاد را یک رکن از ارکان حیات‏ اجتماعی می‏داند، لهذا به خاطر اقتصاد به سایر ارکان ضربه و لطمه نمی‏زند. اسلام طرفدار این نظریه که سرچشمه درآمد، تقاضاها و تمایلات است نیست‏، بلکه معتقد است باید تمایلات با مصالح عالی و همه جانبه بشریت تطبیق‏ بکند، از اینرو فصل مهمی در اسلام هست به نام مکاسب محرمه. در آمد مشروع از نظر اسلام یعنی در آمدی که از طرفی محصول فعالیت شخص‏ باشد یا لا اقل جنبه استثمار نداشته باشد، و از طرف دیگر از لحاظ مصرف‏، قابلیت مصرف شدن، مشروع و مفید داشته باشد و به اصطلاح فقهاء جنس‏ مورد معامله دارای "منفعت محلله مقصوده" باشد، به عبارت سوسیالیستها هدفها منافع اجتماع باشد نه پر کردن جیب شخص.



دوشنبه 22 فروردین 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)

خصوصیات اقتصاد سالم اسلامی

اسلام به عنوان یک دین با اقتصاد رابطه تنگاتنگی دارند زیرا زندگی یک واحد و همه شؤونش توام با یکدیگر است، صلاح و فساد در هر یک از شؤون زندگی، در سایر شؤون مؤثر است. ممکن نیست اجتماعی مثلا فرهنگ یا سیاست، یا قضاوت یا اخلاق و تربیت و یا اقتصادش فاسد باشد اما دینش درست باشد و بالعکس.
اسلام دو پیوند با اقتصاد دارد: مستقیم و غیرمستقیم. پیوند مستقیم اسلام با اقتصاد از آن جهت است که مستقیما یک سلسله مقررات اقتصادی درباره مالکیت، مبادلات، مالیاتها، حجرها، ارث، هبات و صدقات، وقف، مجازاتهای مالی یا مجازاتهایی در زمینه ثروت و غیره دارد.
اسلام کتاب البیع، کتاب الاجاره، کتاب الوکاله، کتاب الرهن، کتاب الارث، کتاب الهبه، کتاب الوقف دارد. و از طرف دیگر می دانیم اصل " «نؤمن ببعض و نکفر ببعض»؛ ما به برخی ایمان داریم و به برخی نداریم." (نساء/150) همان طور که قرآن کریم می فرماید، مطرود است. پیوند غیرمستقیم اسلام با اقتصاد از طریق اخلاق است. در این جهت برخی مذاهب دیگر نیز کم و بیش چنین می باشند. اسلام مردم را توصیه می کند به امانت، عفت، عدالت، احسان، ایثار، منع دزدی، خیانت، رشوه. همه اینها در زمینه ثروت است و یا قسمتی از قلمروی این مفاهیم ثروت است. تا حدود مسائل اقتصادی روشن نشود، حدود عدالت و امامت و عفت و احسان و همچنین حدود دزدی و خیانت و رشوه روشن نمی شود.

نظر اسلام راجع به ثروت
در اسلام مال و ثروت هیچوقت تحقیر نشده است، نه تولیدش، نه مبادله اش، نه مصرف کردنش ، بلکه همه اینها تأکید و توصیه شده است و برای آنها شرایط و موازین مقرر شده است و هرگز ثروت از نظر اسلام دور افکندنی نیست بلکه دور افکندنش (اسراف، تبذیر، تضییع مال) حرام قطعی است. اسلام با هدف قرار دادن ثروت، با این که انسان فدای ثروت شود مخالف است و سخت مبارزه کرده است، به عبارت دیگر پول پرستی را و اینکه انسان برده پول باشد، به عبارت دیگر اینکه انسان پول را به خاطر خود پول و برای ذخیره کردن و اندوختن بخواهد که «الذین یکنزون الذهب و الفضه و لا ینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم»؛ کسانی که زر و سیم می اندوزند و در را خدا انفاق نمی کنند به عذابی دردناک نویدشان ده (توبه/ 34) که نام این حالت حرص و آز است، و یا پول را فقط برای پرکردن شکم و برای عیاشی و بیکاری و ولگردی بخواهد که نام آن شهوترانی است، اینها را محکوم کرده است.
در این حالت پول خواستن توأم است با دنائت و پستی و محو شخصیت انسانی در پول و فقدان هرگونه شخصیت انسانی و شرافت معنوی. نقطه مقابل، این است که انسان پول را به عنوان یک وسیله برای فعالیت و عمل و تسهیل و تولید بخواهد. در این صورت پول تابع آن هدف کلی است که انسان پول را برای آن هدف می خواهد.

خصوصیات اقتصاد سالم
یکی از اصول اولیه اقتصاد سالم، حیات و قابلیت رشد و نمو ثروت است، همان طوری که از شرائط اولیه یک اجتماع سالم اقتصاد سالم است. اقتصاد سالم یعنی اقتصاد قائم به ذات و بی عیب و غیرقائم به غیر. جامعه باید بنیه اقتصادی سالمی داشته باشد، مبتلا به کم خونی اقتصادی نباشد و اگرنه، مانند یک مریض کم خون و یا مریضی که دستگاه قلب و جهاز دمویه اش خراب است همیشه مریض خواهد بود. گمان نمی رود هیچ عالم و بلکه هیچ عاقلی منکر لزوم و ضرورت اقتصاد سالم باشد.
از نظر اسلام هدفهای اسلامی بدون اقتصاد سالم غیرقابل تأمین است. اسلام می خواهد که غیرمسلمان در مسلمان تسلط و نفوذ نداشته باشد. این هدف هنگامی میسر است که ملت مسلمان در اقتصاد نیازمند نباشد و دستش به طرف غیرمسلمان دراز نباشد، و الا نیازمندی ملازم است با اسارت و بردگی، هرچند که اسم بردگی در کار نباشد. هر ملتی که از لحاظ اقتصاد دستش به طرف ملت دیگر دراز باشد اسیر و برده او است و اعتباری به تعارفهای دیپلماسی معمولی نیست.
به قول نهرو: ملتی مستقل است که جهش اقتصادی داشته باشد. "

علی علیه السلام می فرماید:«احتج الی من شئت تکن اسیره، استغن عمن شئت تکن نظیره، أحسن الی من شئت تکن امیره»؛ محتاج هر که شوی اسیر او خواهی بود، بی نیاز از هر که گردی با او برابر خواهی شد، و هر که را مورد نیکی و احسان خود قرار دهی فرمانروای او خواهی شد. اگر ملتی کمک خواست و ملتی دیگر کمک داد، خواه ناخواه اولی برده و دومی آقاست. چقدر جهالت و حماقت است که آدمی ارزش سلامت بنیه اقتصادی را درنیابد و نفهمد اقتصاد مستقل یکی از شرائط حیات ملی است. اسلام همواره روش وسط و معتدل را پیش می گیرد، و این جهت ناشی از جنبه همه جانبه بودن اسلام است. دو روش افراطی و تفریطی به چشم می خورد، یکی اساسا ارزش سلامت بنیه اقتصادی را درک نمی کند و طرفدار فقر است و خیال می کند همین طور که فقر برای فرد عیب نیست برای جامعه هم عیب نیست، اولا برای فرد هم به یک معنی عیب است و اگرهم برای فرد عیب نباشد برای اجتماع عیب است، و دیگری که به ارزش اقتصاد پی برده است دیگر همه چیز را فراموش می کند و معتقد است منبع درآمد، تمایلات بشر است و هر چیزی که تقاضایش وجود داشت و میل به خرید آن در مردم بود و پول درآور بود باید عرضه داشت، تقاضا علت تامه جواز عرضه است. هرچند عرضه مواد مهلک یا مضعف جامعه باشد.
اسلام مکاسب محرمه دارد، قبل از هر مسئله ای در مکاسب، مکاسب محرمه را عنوان می کند، فروختن بت و صلیب را حتی به غیرمسلمانان تحریم می کند، فروختن شراب و آلات قمار و وسائل گمراهی را مطلقا تحریم می کند، فروش کتب ضلال را تحریم می کند، بیع سلاح للاعداء را تحریم می کند، اسلام تدلیس ماشطه و مجسمه سازی، ساختن و فروختن ظرف طلا و نقره، شعر هجائی و مدحی، غش، لغو و لهو، قمار، قیادت، قیافه، کهانت، مدح من لایستحق المدح، بخش، اعانت ظالمین، ولایت از قبل جائر، هجاء مؤمن، اکتساب به واجبات، و... را تحریم می کند. از همه اینها آشکار می شود که تز اسلام این است: منبع درآمد، تمایلات و خواسته های مردم نباید باشد، مصالح عمومی باید باشد، به تعبیر فقهاء خرید و فروش چیزی جایز است که " منفعت محلله مقصوده " داشته باشد. این اقتصاد اقتصادی است واقع بینانه و مرتبط به اخلاق و تربیت بشر.

پس در عین اینکه اسلام طرفدار ازدیاد ثروت است و ثروت را وسیله تأمین هدفهای عالی خود می داند، به همین دلیل که هدف، عالی تر از خود ثروت است راه درآمد را تمایلات و تقاضا نمی داند، مصلحت را راه می داند، اما در اقتصاد جدید اینگونه محدودیتها وجود ندارد، خصوصا اقتصاد سرمایه داری، از صادراتشان می توان حقیقت را فهمید که از مملکتهای نیازمند مثل ایران چه می برند و چه تحویل می دهند. مطلب دیگر اینکه همان طور که نباید از هر راهی به دنبال ثروت بود، نباید سیستم اقتصادی به شکلی باشد که رشد و نمو را متوقف و فلج کند و جلوگیری نماید.
از جمله چیزهایی که مانع رشد است به عقیده ما تز " کار به قدر استعداد و مخارج به قدر احتیاج " است که لازمه اش اشتراک مردم در منافع یکدیگر است. این چند عیب دارد: اولا برخلاف فطرت و طبیعت است. پیوستگی طبیعی افراد بشر به حد اجزاء یک پیکر نیست. ثانیا این خود نوعی استثمار است. ثالثا جلوی فعالیت و نشاط را می گیرد، بشر آنگاه نشاط کار پیدا می کند که بداند نتیجه کارش به خودش برمی گردد.
خوشا به حال اجتماعی که سیستم اقتصادیش به شکلی باشد که راه درآمد منحصر باشد به فعالیت، و آثار فعالیت فرد هم مخصوص خودش باشد، بدا به حال اجتماعی که کار در آن اجتماع صرف نمی کند اما بورس بازی و کارهای غیر تولیدی و کارهای انحرافی در آن صرف بکند، و بالاخره فعالیت مفید و سالم راه درآمد نباشد، و نیز بدا به حال اجتماعی که هر چند راه درآمد غیرمشروع را بسته است اما راه درآمد مشروع را از نظر شخصی نیز باز نگذاشته و تز کار به قدر استعداد و خرج به قدر احتیاج را پیش کشیده است. اسلام که آیین برتر است هم طرفدار مالکیت اختصاصی است و هم تربیت ایمانی دارد و راه درآمد غیرمشروع را بسته است.

خلاصه: اسلام طرفدار تقویت بنیه اقتصادی است اما نه به عنوان اینکه اقتصاد خود هدف است، یا تنها هدف است، بلکه به عنوان اینکه هدفهای اسلامی بدون اقتصاد سالم و نیروی مستقل اقتصادی میسر نیست، اما اسلام اقتصاد را یک رکن از ارکان حیات اجتماعی می داند، به همین دلیل به خاطر اقتصاد به سایر ارکان ضربه و لطمه نمی زند.
اسلام طرفدار این نظریه که سرچشمه درآمد، تقاضاها و تمایلات است نیست ، بلکه معتقد است باید تمایلات با مصالح عالی و همه جانبه بشریت تطبیق بکند، از اینرو فصل مهمی در اسلام هست به نام مکاسب محرمه. در آمد مشروع از نظر اسلام یعنی در آمدی که از طرفی محصول فعالیت شخص باشد یا لااقل جنبه استثمار نداشته باشد، و از طرف دیگر از لحاظ مصرف ، قابلیت مصرف شدن، مشروع و مفید داشته باشد و به اصطلاح فقهاء جنس مورد معامله دارای " منفعت محلله مقصوده " باشد، به عبارت سوسیالیستها هدفها منافع اجتماع باشد نه پر کردن جیب شخص.

خداوند در قرآن می فرماید: «وَ لا تَأْکلُوا أَمْوَلَکُم بَیْنَکُم بِالْبَطِلِ وَ تُدْلُوا بِهَا إِلى الحُْکامِ لِتَأْکلُوا فَرِیقاً مِّنْ أَمْوَلِ النَّاسِ بِالاثْمِ وَ أَنتُمْ تَعْلَمُونَ»؛ و اموال یکدیگر را به باطل (و ناحق) در میان خود نخورید! و براى خوردن بخشى از اموال مردم به گناه، (قسمتى از) آن را (به عنوان رشوه) به قضات ندهید، در حالى که مى دانید (این کار، گناه است)! (بقره/188)
این آیه اشاره به یک اصل کلى و مهم اسلامى مى کند که در تمام مسائل اقتصادى حاکم است. در اینکه منظور از باطل در اینجا چیست، تفسیرهاى مختلفى ذکر کرده اند، بعضى آن را به معنى اموالى که از روى غصب و ظلم به دست مى آید دانسته اند. و بعضى اشاره به اموالى که از طریق قمار و مانند آن فراهم مى گردد. و بعضى آن را اشاره به اموالى مى دانند که از طریق سوگند دروغ (و انواع پرونده سازى هاى دروغین به دست مى آید).
ولى ظاهر این است که مفهوم آیه عمومیت دارد و همه این مسائل و غیر اینها را شامل مى شود، زیرا باطل که به معنى زایل و از بین رونده است، همه را در بر مى گیرد، و اگر در بعضى از روایات، از امام باقر علیه السلام تفسیر به سوگند دروغ، و در روایتى از امام صادق علیه السلام تفسیر به قمار شده است، در واقع از قبیل بیان مصداقهاى روشن است.
بنابر این هر گونه تصرف در اموال دیگران از غیر طریق صحیح و به ناحق مشمول این نهى الهى است. تمام معاملاتى که هدف صحیحى را تعقیب نمى کند و پایه و اساس عقلائى ندارد مشمول این آیه است. همین معنى در سوره نساء آیه 29 با توضیح بیشترى خطاب به مؤمنان آمده است، مى فرماید: «یا ایها الذین آمنوا لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل الا ان تکون تجارة عن تراض منکم»؛ اى کسانى که ایمان آورده اید! اموال یکدیگر را به باطل و از طرق نامشروع نخورید مگر اینکه تجارتى باشد که با رضایت شما انجام گیرد. استثناء تجارت، توأم با تراضى، در واقع بیان یک مصداق روشن از طرق مشروع و حلال است، و هبه و میراث و هدیه، وصیت و مانند آن را نفى نمى کند، زیرا آنها نیز از طرق مشروع عقلائى است.



دوشنبه 22 فروردین 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)

اقتصاد سالم و راه­های مبارزه با آفات آن

 

 

جامعه­ی پویا، پرتلاش و سالم مرهون رسیدگی و توجه به تمام ابعاد و زوایای زندگی افراد آن است. اقتصاد نیز یکی از شالوده­های اساسی اجتماع است. مروری گذرا بر سیره­ی عملی معصومین(علیهم السلام) به ویژه دوره­ حکومتی حضرت علی(علیه السلام) راه­کارهای اساسی و تأثیرگذار بر زندگی فردی و اجتماعی است. هشدارهای آن حضرت که در قالب نامه به کارگزاران صادر شده است، برای تحقق جامعه­ی سالم، زنده و متحرّک که شریان­های اقتصاد آن موجب رونقِ لازم است؛ توجه فرد فرد جامعه را به مضامین بلند آن می­طلبد تا با عمل نمودن به آن­ها، در تحقق جامعه سالم قدم­ها برداشته شود.

یکی از مسایل مهم هر کشور، اقتصاد آن است. به دنبال اقتصاد ناسالم فقر عده­ی بی­شماری از افراد اجتماع و انباشته شدن ثروت نزد عده­ی قلیل را باید انتظار داشت که زمینه­ای برای ایجاد ناامنی­های بسیار در جامعه است. از نظر اسلام ثروت و مال در حیات مادی و معنوی انسان­ها، نقش اساسی دارد و در برخی روایات، از تنگدستی به روسیاهی دردنیا و آخرت([1]) و مرگ بزرگ([2]) تعبیر شده است.

حکومت علوی که برای ایجاد اصلاحات و مبارزه با مفاسد در جامعه­ی اسلامی، پدید آمده بود، به اصلاحات همه جانبه به ویژه در بُعد اقتصادی راه­کارهای اساسی دارد و موضوعاتی چون: فقر، تورم، ربا، رشوه، اسراف و اختلاس کارگزاران حکومتی را سرلوحه­ی اهداف و برنامه­های تنظیمی خود قرار داده است.

مقام معظم رهبری(مدظلّه العالی) در فرمان هشت ماده­ای به سران سه قوه­ی نظام جمهوری اسلامی مبارزه­ی جدی با فساد مالی را به عنوان یکی از وظایف اصلی دست اندرکاران برشمردند و برای رسیدن به نظام آرمانی علوی و اسلامی تکیه بر کمک­های الهی و حمایت­های مردمی را یادآور شدند:

امروز کشور ما تشنه­ی فعالیّت اقتصادی سالم و ایجاد اشتغال برای جوانان و سرمایه­گذاری مطمئن است. و این همه به فضایی نیازمند است که در آن، سرمایه­گذار و صنعت­گر و عنصر فعال در کشاورزی و مبتکر علمی و جوینده­ی کار و همه­ی قشرها، از صحّت و سلامت ارتباط حکومتی و امانت و صداقت متصدیان امور مالی و اقتصادی مطمئن بوده و احساس امنیت و آرامش کنند. اگر دست مفسدان و سوء استفاده کنندگان از امکانات حکومتی، قطع نشود، و اگر امتیاز طلبان و زیاده خواهان پر مدّعا و انحصارجو، طرد نشوند، سرمایه­گذار و تولید کننده و اشتغال طلب، همه احساس ناامنی و نومیدی خواهند کرد و کسانی از آنان به استفاده از راه­های نامشروع و غیرقانونی تشویق خواهند شد.

... مبارزه با مفسدان و سوء استفاده کنندگان از ثروت­های ملّی، موجب ناامنی اقتصادی و فرار سرمایه­ها است. به این اشخاص تفهیم کنید که به عکس، این مبارزه موجب امنیت فضای اقتصادی و اطمینان کسانی است که می­خواهند فعالیت سالم اقتصادی داشته باشند. تولید کنندگان این کشور، خود نخستین قربانیان فساد مالی و اقتصاد ناسالم­اند.

در امر مبارزه با فساد نباید هیچ تبعیضی دیده شود. هیچ کس و هیچ نهاد و دستگاهی نباید استثنا شود. هیچ شخص یا نهادی نمی­تواند با عذر انتساب به این­جانب یا دیگر مسؤولان کشور، خود را از حساب کشی معاف بشمارد. با فساد در هر جا و هر مسند باید برخورد یکسان صورت گیرد.

با این امر مهم و حیاتی نباید به گونه­­ی شعاری و تبلیغاتی و تظاهرگونه رفتار شود. به جای تبلیغات باید آثار و برکات عمل، مشهود گردد. به دست اندرکاران این مهم تأکید کنید که به جای پرداختن به ریشه­ها و امّ الفسادها به سراغ ضعفا و خطاهای کوچک نروند و نقاط اصلی را رها نکنند. هرگونه اطلاع رسانی به افکار عمومی که البته در جای خود لازم است، باید به دور از اظهارات نسنجیده و تبلیغات گونه بوده و حفظ آرامش و اطمینان افکار عمومی را در نظر داشته باشد.([3])

مبارزه با فقر

از متون دینی، به خوبی استفاده می­شود که، فقر در تکامل پاره­ای از انسان­ها مؤثر است؛ چرا که آن­ها با تهذیب نفس و تصفیه اخلاق از این زمینه بهره­ی مفید و سازنده را می­برند. چنان­که در روایت آمده است: خداوند وقتی بنده­ای را دوست بدارد، او را در شداید غرق می­کند.([4]) البته ناگفته نماند که فقر برای بسیاری از انسان­ها، می­تواند به عاملی بزه آفرین، تبدیل گردد. حضرت علی(علیه السلام) خطاب به محمدبن حنفیه می­فرماید: پسرم! از فقر بر تو می­ترسم پس از آن به خدا، پناه ببر که، فقر موجب زیان دین و سرگردانی عقل و به وجود آمدن دشمنی است.([5])

آثار شوم فقر، نه تنها در زندگی شخصی بلکه در سطح جامعه نیز تأثیرات خود را بر جای می­گذارد. وقتی فقر به سرقت می­انجامد، آن­گاه که دام فحشا را می­گستراند، زمانی که موجب گسیختن پیوندهای مشروع نکاح و در نتیجه بر جای گزاردن فرزندانی می­شود که از مهر پدر و مادر یا یکی از آن­ها محرومند، هرگز نمی­توان آن را پدیده­ای ساده انگاشت؛ چرا که مانع تعلیم و تربیت صحیح می­شود، که نتیجه­ فقدان پرورش فکری و اخلاقی صحیح ارتکاب جرایم در جامعه فراگیر می­شود.

از سیره­ی امیرالمؤمنین(علیه السلام) برای رفع فقر و مبارزه با آن سه شیوه را می­توان آموخت:

الف. دستگیری از مستمندان و فقیران؛ حمایت و دستگیری از مستضعفان و محرومان از جمله اصول اساسی اسلام است. برخلاف آن که برخی مُجریان در طول تاریخ بر خلافِ قانون اسلام عمل کردند و فقر فقرا را نه تنها مرتفع نساختند، بلکه تشدید نمودند، حکومت کوتاه امیرالمؤمنان(علیه السلام) ترسیمی واضح و روشن از حمایت واقعی و راستین آن حضرت از محرومین جامعه در قول و عمل است. همچنان که در راستای تحقق عدالت اجتماعی در بُعد اقتصادی، کارگزاران خویش را موظّف به رسیدگی و حل مشکلات فقرا و مساکین می­داند:

پس از خدا بترس، از خدا بترس، درباره­ی دسته­ی زیردستان درمانده­ی بیچاره و بی­چیز و نیازمند و گرفتار در سختی و رنجوری و ناتوانی، زیرا در این طبقه هم خواهنده است که ذلّت و بیچارگی­اش را اظهار می­کند و هم کسی است که به عطا و بخشش نیازمند است، ولی از عفّت نفس اظهار نمی­نماید، و برای رضای خدا آن­چه را که از حقّ خود درباره­ی ایشان به تو امر فرموده به جا آور، و قسمتی از بیت المال که در دست داری و قسمتی از غلاّت و بهره­هایی که از زمین­های غنیمت اسلام به دست آمده را در هر شهری برای ایشان مقرّر دار، زیرا دورترین ایشان را همان نصیب و بهره­ای است که نزدیک­ترین آن­ها دارد همه­ی ایشان از بیت المال و غلاّت زمین­هایی که از جنگ کننده­ی با مسلمان­ها گرفته شده بهره می­برند خواه دور و خواه نزدیک، و چون توانایی ندارند که خود را به شهر تو برسانند و سهم خود را بگیرند پس در شهر خودشان مأموری بگمار که حقّ آن­ها را بپردازد تا کسی محروم و نومید نماند....([6])

حضرت در عمل نیز اهتمام زیاد به فقرا داشت. آیه­ها­ی ولایت([7]) و اطعام([8]) این مطلب را به خوبی نشان می­دهد. در روایتی از غلام امیر مؤمنان است که: روزی هنگام ظهر، حضرت از کندن قناتی فارغ شد و به نماز پرداخت. من بعد از نماز، کدوی پخته برای او آوردم. ایشان دست­های مبارک را شستند و با وقار خاصّی، کدوی پخته را تناول کردند و بعد از حمد خداوند، فرمودند: "لعنت خدا بر کسی که برای شکم به جهنّم رود" بعد از خوردن ناهار، دوباره مشغول کندن قنات شدند. کلنگ به سنگی خورد و آب فوران نمود. حضرت از قنات بیرون آمد و چون دید بعضی از اولادش از فوران آب خوشحال هستند فرمود: "فرزندانم! به این بستان و به این قنات، چشم­داشتی نداشته باشید". و دستور داد تا قلم و دوات آوردند و بُستان و قنات را برای فقرا وقف نمود.([9])

این رفتار و روش حضرت نه تنها وظیفه­ی دولت­های اسلامی را مشخص ­می­سازد، بلکه مسؤولیت رسیدگی و دستگیری از ضعیفان جامعه را به متمکّنین نیز یادآور می­شود. انسان­ها به خاطر تفاوت­های طبیعی و دیگر عوامل با امکانات نابرابر زندگی می­کنند. در این میان، افراد فقیر و محتاج، گرفتار مشکلات می­شوند که برای رفع این معضل باید اغنیا و پول­داران بخشی از درآمد خود را در اختیار دولت یا مؤسسه­ی مسؤول این کار قرار دهند تا به مصرف صاحبان حق برسد.

حضرت امیر(علیه السلام) در این مورد می­فرماید: إنّ الله سُبحانَهُ فَرَضَ فِی أموالِ الأغنِیآء أقْواتَ الفُقَرآء، فَما جاعَ فَقیرٌ إلاّ بِما مَنعَ غَنیٌّ، وَّاللهُ تعالی جَدُّهُ سآئلُهُم عَن ذلکَ؛ خداوند سبحان در دارایی­های توانگران روزی­های بی­چیزان را واجب گردانیده؛ پس بی­چیز گرسنه نماند، مگر به سبب آن­چه توانگری به او نداده است، و در روز رستخیز خداوندی که بزرگ است بی­نیازی او ایشان­را از این کار مؤاخذه و بازپرسی می­نماید. ([10])

یتیم گرفتاری را نزد امیرالمؤمنین(علیه السلام) آوردند، آن حضرت دستور داد که نزدیک­ترین فامیل­های وی مخارجش را تأمین کنند، همان­گونه که میراث او به آنان می­رسد.([11]) این شیوه بیان­گر مسؤولیت سنگین ما نسبت به افراد ضعیف فامیل و آشنایان است که با عمل به آن بخشی از مشکلات جامعه حل می­شود.

ب. هم­دردی و همراهی عملی با فقرا؛ در نظام سیاسی حق محور و مبتنی بر اصول اخلاقی و انسانی که اندیشه­ی سیاسی اسلام آن را تصویر می­کند، حاکمان جامعه که در اوج اخلاق و شرافت انسانی قرار دارند، همچون پدران امّت هستند که تحمّل گرسنگی فرزندان خویش را ندارند، تا چه رسد به این که خود بهره­مند باشند و خانواده­هایشان در مضیقه و سختی به سر برند. اگر حاکم از نظر معنویت و تهذیب نفس در مراتب بالا باشد، با پیشه ساختن زندگی زاهدانه، همانند مقتدایش حضرت علی(علیه السلام) در سطح فقیرترین مردم جامعه، زندگی می­کند. امیری که شمشیر خویش را به فروش گذاشت و فرمود: به خدا سوگند، اگر بهای تن پوشی داشتم، شمشیر را نمی­فروختم.([12])

حضرت در نامه­ای به عثمان­بن حنیف حاکم حضرت در بصره چنین می­نویسد:

آیا قناعت می­کنم که به من بگویند زمامدار و سردار مؤمنین در حالی که به سختی­های روزگار با آنان هم­درد نبوده یا در تلخ­کامی جلو ایشان نباشم؟ پس مرا نیافریده­اند که خوردن طعام­های نیکو از نیک­بختی جاوید بازم دارد مانند چهارپای بسته شده که اندیشه­اش علف آن است، یا مانند چهارپای رها گشته که خاکروبه­ها را به هم زند تا چیزی یافته بخورد، پُر می­کند شکنبه را از علفی که به دست آورده، و غفلت دارد از آن­چه برایش در نظر دارند نمی­داند که صاحبش می­خواهد فربه شود تا به کشتارگاهش فرستد یا برایش بارکشی نموده کارش را انجام دهد یا مرا نیافریده­اند که بیکار مانده و بیهوده رها شوم، یا ریسمان گمراهی را کشیده بی­اندیشه در راه سرگردانی رهسپار گردم.([13])

ج. تشویق به کار و تلاش؛ در آیین مقدس اسلام، ارزش و اهمیت و کار و تلاش در زمینه­ی اقتصاد زندگی فردی و اجتماعی کم­تر از پرداختن به مسایل معنوی و تزکیه­­ی نفس نیست. خدای متعال که جهان طبیعت را در اختیار بشر قرار داده است، می­فرماید: اللهُ الّذی سَخّرَ لَکُم البَحر لِتجریَ الفُلکُ فیهِ بِأمرهِ وَلِتبتَغُوا مِن فَضلهِ وَلَعلَّکُم تَشکُرونَ ([14]) ؛ خدا همان کسی است که دریا را به سود شما رام گردانید تا کشتی­ها در آن به فرمانش روان شوند، و تا از فزون بخشیِ او [روزیِ خویش را] طلب نمایید، و باشد که سپاس دارید.

انسان تنبل و سست و بی­کار باعث عقب افتادگی خود و به خطر انداختن رفاه خانواده­اش می­گردد، و بدون تردید در پیشگاه خدا مسؤول و پاسخ گو است. امام علی(علیه السلام) در این مورد می­فرماید: هر کس آب و زمین در اختیار داشته باشد و با وجود این فقیر باشد، خداوند او را از رحمتش دور می­دارد.([15])

آن حضرت امور زندگی را به گونه­ای تنظیم فرموده بود که بخشی از روز را به عبادت و نیایش می­پرداخت، امّا وقت قابل توجه خود را به امور اجتماعی و سیاسی اختصاص می­­داد. کار و تلاش و تأمین نیازهای شخصی و فراهم ساختن نیازهای خانواده و مستمندان و مساکین جامعه در رأس امور بود. احداث باغ، زراعت، آبیاری و حفر قنات از جمله فعالیت­های امیرالمؤمنین(علیه السلام) به شمار می­آید.

یک روز بارِ هسته­های خرما را به دوش گرفت و راهی صحرا شد. از او سؤال کردند: یا امیرالمؤمنین! این بار چیست؟ فرمود: إن­شاءالله درختانی است. آن­گاه هسته­ها را در زمین کاشت و همگی سبز شد و به بار نشست.([16])

سامان دهی امور کلان و کلیدی مملکت و در دست داشتن پروژه­های عظیم، توجیه منطقی و اصولی برای نادیده گرفتن موارد خُرد و جزیی ندارد. همچنان که حضرت علی(علیه السلام) به مالک اشتر در این زمینه چنین سفارش فرمود:

... فإنّک لاتُعذَرُ بتَضعیفکَ التّافه لأحکامک الکثیر المهمّ...؛ هرگز انجام کارهای فراوان و مهم عذری برای ترک مسؤولیت­های کوچک­تر نخواهد بود.([17])

و این درس مهمی برای همه مردم جامعه به ویژه مسؤولین و سیاستمداران نظام است که هر امری در جای خود مهم و دارای ارزش است و باید به آن پرداخته شود.

مبارزه با تورّم

تورم ریشه­ی بسیاری از انحراف­ها و کج­روی­های فردی و اجتماعی است. همچنان­که عامل مهمی در ایجاد و ثبات روابط اجتماعی به خصوص نزدیکان و بستگان افراد به شمار می­رود؛ چرا که هرگاه افراد فقط به فکر حل مشکلات زندگی خویش باشند فرصتی برای دیدار آشنایان و با خبر شدن از احوال آنان و نیز برطرف کردن مشکلات یکدیگر ندارند و این نتیجه­ای چون تنها شدن افراد و از بین رفتن نشاط و شادابی و امید را به دنبال دارد، از این­رو مقابله با تورم یکی از وظایف اصلی حاکمان است.

شاید بتوان سه عامل را در رفع این مشکل اقتصادی نام برد:

الف. کنترل قیمت­ها؛ گران فروشی و بالا بردن قیمت­ها از سوی فروشندگان، قدرت خرید بسیاری از افراد را کم می­کند. کنترل قیمت­ها و متعادل کردن آن­ها از سوی مسؤولان امر، رضایتِ­ بخش وسیعی از افراد جامعه را از نظام اسلامی در پی دارد. امیرالمؤمنین(علیه السلام) در این زمینه به مالک اشتر هشدار می­دهد: ... وَلیَکُن البیعُ بیعاً سمحاً: بموازین عدلٍ، و أسعارٍ لا تُحْجِفُ بالفریقین من البائع والمبتاع... ؛ باید خرید و فروش در جامعه اسلامی به سادگی و با موازین عدالت انجام گیرد، با نرخ­هایی که بر فروشنده و خریدار زیانی نرساند.([18])

امام(علیه السلام) به هنگام نظارت بر بازار، از قیمت­ها می­پرسید: ابی الصهبا می­گوید: علی(علیه السلام) را دیدم که در شط الکلاء، از قیمت­ها پرسش می­کرد.([19]) علاوه بر این فردی را به عنوان ناظر بر بازار معین کرده بود،([20]) که در بازار رفت و آمد می­نمود و بازاریان را از اجحاف به مردم و غلّ و غش و کلاهبرداری در معامله، بر حذر می­داشت.([21])

ب. برخورد با محتکرین؛ احتکار از جمله آفت­های جدّی اقتصاد جامعه و از عوامل سایش و کاهش قدرت خرید و تأمین مایحتاج مردم است. امیرالمؤمنین(علیه السلام) با محتکران برخورد می­نمود و در صورت اصلاح نشدن، آن­ها را تنبیه می­کرد و اجناس احتکارشده به دست آن­ها را کشف و ضبط می­نمود.([22])

کارگزاران خویش را نیز در مقابله با این عمل ناپسند تشویق می­فرمود: بدان که در میان بازرگانان، کسانی هم هستند که تنگ نظر و بد معامله و بخیل و احتکار کننده­اند که تنها با زورگویی به سود خود می­اندیشند و کالا را به هر قیمتی که می­خواهند می­فروشند که این سودجویی و گران فروشی برای همه­ی افراد جامعه زیان­بار، و عیب بزرگی بر زمامدار است. پس از احتکار کالا جلوگیری کن که رسول خدا(صلی­الله علیه و آله) از آن جلوگیری می­کرد... کسی که پس از منع تو احتکار کند، او را کیفر ده تا عبرت دیگران شود، امّا در کیفر او اسراف نکن.([23])

ج. حمایت از تجار و صاحبان صنایع و تولید کنندگان و نظارت بر آن­ها؛ اگر این قشر از اجتماع تحت نظارت و حمایت نظام نباشند، ممکن است موجب بالا رفتن قیمت­ها بشوند. امام باقر(علیه السلام) می­فرماید: به درستی که علی(علیه السلام) به فرماندهان لشکرها می­نوشت: شما را به خدا سوگند، مبادا کشاورزان از جانب شما، مورد ستم واقع شوند.([24])

و نیز خطاب به مالک اشتر فرمود: سپس سفارش مرا به بازرگانان و صاحبان صنایع بپذیر و آن­ها را به نیکوکاری سفارش کن. بازرگانانی که در شهر ساکنند، یا آنان که همواره در سیر و کوچ کردن می­باشند و بازرگانانی که با نیروی جسمانی کار می­کنند، چرا که آنان منابع اصلی منفعت، و پدید آورندگان وسایل زندگی و آسایش، و آورندگان وسایل زندگی از نقاط دور دست و دشوار می­باشند، از بیابان­ها و دریاها، و دشت­ها و کوهستان­ها، جاهای سختی که مردم در آن اجتماع نمی­کنند، یا برای رفتن به آن جاها شجاعت ندارند.([25])

حذف واسطه­ها و دلال­ها در رسیدن محصولات تولیدی به دست مصرف کنندگان یکی از راه­های مهم کاهش تورم است. دست به دست شدن محصولات از تولید کننده به مصرف کننده باعث بالا رفتن قیمت­ها می­شود و سود بیشتر نصیب دلاّل­ها می­گردد، و ضرر این فرایند برای تولید کننده و مصرف کننده است.

تذکر این نکته ضروری است که تورم یکی از مباحث دقیق علمی اقتصادی است که پرداختن به آن از عهده­ی این مقال خارج است.

مبارزه با ربا

ربا، مبادله­ی جنسی به مثل همان جنس با مقدار زیادتر از همان جنس یا همراه با شیء یا ... دیگر است. این عمل دربردارنده­ی مفاسد زیادی است و دین مقدس اسلام آن را منع و مذمّت کرده است. پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) در این زمینه می­فرماید: هنگامی که به معراج رفتم، گروهی را دیدم که شکم­هایشان بزرگ بود و هرچه تلاش می­کردند تا برخیزند و راه روند، نمی­توانستند و پی در پی به زمین می­خوردند، از جبرئیل سؤال کردم این­ها چه افرادی هستند و جرمشان چیست؟ جواب داد: این­ها ربا خواران هستند.([26])

حضرت علی(علیه السلام) نیز ­فرمود: رسول خدا در مورد ربا پنج نفر را لعنت کرد: خورنده­ی آن، خوراننده­اش، دو شاهد آن و نیز نویسنده­اش ر.([27]) در بیان آثار بسیار منفی و سوء ربا، آمده است: وقتی خدا بخواهد، اهل قریه­ای را هلاک گرداند، ربا در آن شایع می­شود.([28])

توجه به این نکته لازم است که: در معاملات ربوی، رباخوار زیان نمی­بیند، بلکه شانه­های ربا دهنده را خُرد می­کند؛ چرا که در این نوع معامله، مال دو طرف در یک طرف جمع می­شود و طرف دیگر بدون مال می­ماند. به همین دلیل مؤسسات ربوی، روز به روز وسیع­تر و فربه­تر و سرمایه دارتر می­شوند، در حالی که قدرت طبقه­های ضعیف و نیازمند جامعه رو به نقصان و تحلیل می­رود.

با گسترش و فراگیری رباخواری، سرمایه­ها در مسیرهای ناسالم قرار می­گیرد و پایه­های اقتصاد که اساس جامعه است متزلزل می­گردد. رباخواری عواطف و پیوندها را سست می­کند و بذر کینه و دشمنی را در دل­ها می­نشاند.([29])

مبارزه با رشوه

یکی از با سابقه­ترین بلاهای اقتصادی جامعه پدیده شوم رشوه است. این آفت، از بزرگ­ترین موانع اجرای عدالت به شمار می­رود، و موجب نتیجه­ی معکوس قوانین می­گردد؛ زیرا قوانین، بازیچه­ی تازه­ای در دستِ اقویا ـ که قدرت بر پرداختن رشوه دارند ـ برای ادامه­ی ظلم و ستم و تجاوز به حقوق ضعفا می­شود، و حال آن­که قانون باید حامی و حافظ منافع و حقوق محرومان باشد.

رشوه­خواری در فرهنگ دینی به شدّت، تقبیح شده است. امام صادق(علیه السلام) فرمود: اما رشوه در قضاوت، کفر به خداوند است.([30])

از آن­جا که این ناهنجار را جوامع مختلف ناپسند و شوم می­دانند، عده­ای برای فرار و گریز از نکوهش، آن را لابه لای عبارات و عناوین فریبنده پنهان می­کنند و حال آن­که تعبیراتی چون: هدیه، پاداش، تعارف، حق و حساب، انعام یا حق الزحمة تغییری در ماهیت این عمل ناپسند و غیر مشروع، به وجود نمی­آورد.

حضرت علی(علیه السلام) نظر خود را در قالب یک حکایت این گونه بیان می­فرماید:

شب هنگام، کسی به دیدار ما آمد و ظرفی سرپوشیده پر از حلوا داشت، معجونی در آن ظرف بود، چنان از آن متنفّر شدم که گویا آن را با آب دهان مار سمّی یا قی کرده­ی آن مخلوط کرده­اند. به او گفتم: هدیه است؟ یا زکات یا صدقه؟ که این دو بر ما، اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) حرام است. گفت: نه زکات است نه صدقه؛ بلکه هدیه است. گفتم: زنان بچّه مرده بر تو بگریند. آیا از راه دین وارد شدی که مرا بفریبی؟ یا عقلت آشفته شده یا جن زده شدی؟ یا هذیان می­گویی؟ به خدا سوگند اگر هفت اقلیم را با آنچه زیر آسمان­هاست به من بدهند تا خدا را نافرمانی کنم که پوست جوی را از مورچه­ای به ناروا بگیرم چنین نخواهم کرد!.([31])

برخورد با اسراف کارگزاران

شریح­بن الحارث در دوران خلافت امیرمؤمنان(علیه السلام)، خانه­ای به هشتاد دینار خرید. چون این خبر به امام(علیه السلام) رسید، او را طلبید و فرمود: به من خبر دادند که خانه­ای به هشتاد دینار خریده­ای، و سندی برای آن نوشته­ای و گواهانی آن را امضا کرده­اند... ای شُریح! به زودی کسی به سراغت می­آید که به نوشته­ات نگاه نمی­کند و از گواهانت نمی­پرسد تا تو را از آن خانه بیرون کرده و تنها به قبر بسپارد. ای شریح! اندیشه کن که آن خانه را با مال دیگران یا با پول حرام نخریده باشی که آن­گاه خانه دنیا و آخرت را از دست داده­ای....([32])

و نیز در نامه­ای به زیادبن ابیه ـ جانشین عبدالله­بن عباس فرماندار بصر ـ نوشت: از اسراف بپرهیز و میانه روی را برگزین، از امروز به فکر فردا باش و از اموال دنیا به انداز­ه­ی کفاف خویش نگه­دار و زیادی را برای روز نیازمندی­ات در آخرت پیش فرست....([33])

مبارزه با اختلاس کارگزاران

یکی از عوامل نگه­دارنده­ی سلامت اقتصاد جامعه و استحکام نظام، قاطعیّت در برابر کسانی است که از بیت المالِ مسلمین سوء استفاده می­کنند. حضرت علی(علیه السلام) با اختلاس کنندگان مقابله­ی جدّی می­کرد. در نامه به مالک اشتر سفارش ­فرمود: از همکاران نزدیکت سخت مراقبت کن، و اگر یکی از آنان دست به خیانت زد و گزارش­ مأموران تو همه آن خیانت را تأیید کرد، به همین مقدار گواهی قناعت کرده او را با تازیانه کیفر کن، و آن­چه از اموال که در اختیار دارد از او بازپس گیر، پس او را خواردار، و خیانتکار بشمار، و طوق بدنامی به گردنش بیفکن.([34])

یکی از راه­های مهم برای جلوگیری کارگزاران از دست بردن و خیانت به بیت المال برآوردن نیازهای مالی آنان است. چنانچه برخی کارگزاران در تنگنا قرار گیرند و حقوق ماهیانه­ی آنان چرخ­ زندگی­شان را به درستی و روان، نچرخاند، چه بسا به مرداب گناه، گرفتار شوند و به بیت المال دست یازند. برای داشتن اداره­ها و نهادهای سالم باید کارگزاران و کارکنانی داشت که دور از دغدغه­ها و تشویش­ها و هراس از آینده به کار بپردازند.

حضرت علی(علیه السلام) به این نکته­ی دقیق عنایت داشت، چنان­که به مالک اشتر ­فرمود: روزیِ فراوان بر آنان ارزانی دار که با گرفتن حقوق کافی، در اصلاح خود بیشتر می­کوشند و با بی­نیازی، دست به اموال بیت المال نمی­زنند و اتمام حجتی است بر آنان اگر فرمانت را نپذیرند یا در امانت تو، خیانت کنند.([35])

خاتمه

در پایان باید گفت:

مفاسد اجتماعی موجود در جامعه، واقعیّتی است که در زندگی مردم، تأثیر می­گذارد. مبارزه با این مفاسد فقط با نوشتن و گفتن میسّر نیست، بلکه باید در عمل اصلاح امور انجام شود. باید نامه­های اصلاحی حضرت امیر المؤمنین(علیه السلام) به کارگزاران و کارفرمایان را به عنوان منشور حقوقی حکومت در سرلوحه کار قرار داد.

به امید آن­که روزی، با عملی ساختن فرامین و سخنان ائمه اطهار(علیهم السلام)، مدینه­ی فاضله در جامعه­ی ما محقق شود و روزی برسد که حضرت مهدی(عج الله تعالی فرجه) از پسِ پرده­ی غیبت بیرون آید و رضایت خود را از نظام جمهوری اسلامی ایران و عملکرد مسؤولین نظام و مردم با لبخند شیرین اعلام نماید.

 

 

پی­نوشت:

[1]. بحارالانوار، ج 2، ماده­ی فقر.

[2]. نهج البلاغه، حکمت 163.

[3]. 10/2/1380.

[4]. بحارالانوار، ج 81 ، ص 196.

[5] . نهج البلاغه، حکمت 319.

[6]. نهج البلاغه، نامه­ی 58 .

[7] . المائده 5 : 55 .

[8]. الانسان 76 : 8 .

[9]. مستدرک الوسایل، ج 16، ص 330 و مناقب کوفی، ج 2، ص 82 .

[10]. نهج البلاغه، حدیث 320.

[11]. وسائل الشیعه، ج 15، ص 237، ح 4.

[12]. بحارالانوار، ج 41، ص 136.

[13]. نهج البلاغه، نامه­ی 45.

[14]. جاثیه 45 : 12.

[15]. وسائل الشیعه، ج 12، ص 204، ح 13.

[16]. فروع کافی، ج 5 ، ص 75، ح 6 .

[17]. نهج البلاغه، نامه 53 .

[18]. همان.

[19]. قاضی نورالله، احقاق الحق، ج 8 ، ص 563 .

[20]. اسوق فی ظل الدولة، ص 120.

[21]. مستدرک الوسایل، ج 13، ص 295.

[22]. دعائم الاسلام، ج 2، ص 36.

[23]. نهج البلاغه، نامه­ی 53 .

[24]. بحارالانوار، ج 100، ص 33، ح 10.

[25]. نهج البلاغه، نامه­ی 53 .

[26]. نورالثقلین، ج 1، ص 291.

[27]. تفسیر مجمع البیان، ج 1، ص 390.

[28]. همان.

[29]. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 2، ص 273.

[30]. وسائل الشیعه، ج 12، باب 5 .

[31]. نهج البلاغه، خطبه­ی 224.

[32]. همان، نامه­ی 3.

[33]. همان، نامه­ی 21.

[34]. همان، نامه­ی 53 .

[35]. همان.

 

ص 74



دوشنبه 22 فروردین 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)

اقتصاد سالم و راه­های مبارزه با آفات آن

 

 

جامعه­ی پویا، پرتلاش و سالم مرهون رسیدگی و توجه به تمام ابعاد و زوایای زندگی افراد آن است. اقتصاد نیز یکی از شالوده­های اساسی اجتماع است. مروری گذرا بر سیره­ی عملی معصومین(علیهم السلام) به ویژه دوره­ حکومتی حضرت علی(علیه السلام) راه­کارهای اساسی و تأثیرگذار بر زندگی فردی و اجتماعی است. هشدارهای آن حضرت که در قالب نامه به کارگزاران صادر شده است، برای تحقق جامعه­ی سالم، زنده و متحرّک که شریان­های اقتصاد آن موجب رونقِ لازم است؛ توجه فرد فرد جامعه را به مضامین بلند آن می­طلبد تا با عمل نمودن به آن­ها، در تحقق جامعه سالم قدم­ها برداشته شود.

یکی از مسایل مهم هر کشور، اقتصاد آن است. به دنبال اقتصاد ناسالم فقر عده­ی بی­شماری از افراد اجتماع و انباشته شدن ثروت نزد عده­ی قلیل را باید انتظار داشت که زمینه­ای برای ایجاد ناامنی­های بسیار در جامعه است. از نظر اسلام ثروت و مال در حیات مادی و معنوی انسان­ها، نقش اساسی دارد و در برخی روایات، از تنگدستی به روسیاهی دردنیا و آخرت([1]) و مرگ بزرگ([2]) تعبیر شده است.

حکومت علوی که برای ایجاد اصلاحات و مبارزه با مفاسد در جامعه­ی اسلامی، پدید آمده بود، به اصلاحات همه جانبه به ویژه در بُعد اقتصادی راه­کارهای اساسی دارد و موضوعاتی چون: فقر، تورم، ربا، رشوه، اسراف و اختلاس کارگزاران حکومتی را سرلوحه­ی اهداف و برنامه­های تنظیمی خود قرار داده است.

مقام معظم رهبری(مدظلّه العالی) در فرمان هشت ماده­ای به سران سه قوه­ی نظام جمهوری اسلامی مبارزه­ی جدی با فساد مالی را به عنوان یکی از وظایف اصلی دست اندرکاران برشمردند و برای رسیدن به نظام آرمانی علوی و اسلامی تکیه بر کمک­های الهی و حمایت­های مردمی را یادآور شدند:

امروز کشور ما تشنه­ی فعالیّت اقتصادی سالم و ایجاد اشتغال برای جوانان و سرمایه­گذاری مطمئن است. و این همه به فضایی نیازمند است که در آن، سرمایه­گذار و صنعت­گر و عنصر فعال در کشاورزی و مبتکر علمی و جوینده­ی کار و همه­ی قشرها، از صحّت و سلامت ارتباط حکومتی و امانت و صداقت متصدیان امور مالی و اقتصادی مطمئن بوده و احساس امنیت و آرامش کنند. اگر دست مفسدان و سوء استفاده کنندگان از امکانات حکومتی، قطع نشود، و اگر امتیاز طلبان و زیاده خواهان پر مدّعا و انحصارجو، طرد نشوند، سرمایه­گذار و تولید کننده و اشتغال طلب، همه احساس ناامنی و نومیدی خواهند کرد و کسانی از آنان به استفاده از راه­های نامشروع و غیرقانونی تشویق خواهند شد.

... مبارزه با مفسدان و سوء استفاده کنندگان از ثروت­های ملّی، موجب ناامنی اقتصادی و فرار سرمایه­ها است. به این اشخاص تفهیم کنید که به عکس، این مبارزه موجب امنیت فضای اقتصادی و اطمینان کسانی است که می­خواهند فعالیت سالم اقتصادی داشته باشند. تولید کنندگان این کشور، خود نخستین قربانیان فساد مالی و اقتصاد ناسالم­اند.

در امر مبارزه با فساد نباید هیچ تبعیضی دیده شود. هیچ کس و هیچ نهاد و دستگاهی نباید استثنا شود. هیچ شخص یا نهادی نمی­تواند با عذر انتساب به این­جانب یا دیگر مسؤولان کشور، خود را از حساب کشی معاف بشمارد. با فساد در هر جا و هر مسند باید برخورد یکسان صورت گیرد.

با این امر مهم و حیاتی نباید به گونه­­ی شعاری و تبلیغاتی و تظاهرگونه رفتار شود. به جای تبلیغات باید آثار و برکات عمل، مشهود گردد. به دست اندرکاران این مهم تأکید کنید که به جای پرداختن به ریشه­ها و امّ الفسادها به سراغ ضعفا و خطاهای کوچک نروند و نقاط اصلی را رها نکنند. هرگونه اطلاع رسانی به افکار عمومی که البته در جای خود لازم است، باید به دور از اظهارات نسنجیده و تبلیغات گونه بوده و حفظ آرامش و اطمینان افکار عمومی را در نظر داشته باشد.([3])

مبارزه با فقر

از متون دینی، به خوبی استفاده می­شود که، فقر در تکامل پاره­ای از انسان­ها مؤثر است؛ چرا که آن­ها با تهذیب نفس و تصفیه اخلاق از این زمینه بهره­ی مفید و سازنده را می­برند. چنان­که در روایت آمده است: خداوند وقتی بنده­ای را دوست بدارد، او را در شداید غرق می­کند.([4]) البته ناگفته نماند که فقر برای بسیاری از انسان­ها، می­تواند به عاملی بزه آفرین، تبدیل گردد. حضرت علی(علیه السلام) خطاب به محمدبن حنفیه می­فرماید: پسرم! از فقر بر تو می­ترسم پس از آن به خدا، پناه ببر که، فقر موجب زیان دین و سرگردانی عقل و به وجود آمدن دشمنی است.([5])

آثار شوم فقر، نه تنها در زندگی شخصی بلکه در سطح جامعه نیز تأثیرات خود را بر جای می­گذارد. وقتی فقر به سرقت می­انجامد، آن­گاه که دام فحشا را می­گستراند، زمانی که موجب گسیختن پیوندهای مشروع نکاح و در نتیجه بر جای گزاردن فرزندانی می­شود که از مهر پدر و مادر یا یکی از آن­ها محرومند، هرگز نمی­توان آن را پدیده­ای ساده انگاشت؛ چرا که مانع تعلیم و تربیت صحیح می­شود، که نتیجه­ فقدان پرورش فکری و اخلاقی صحیح ارتکاب جرایم در جامعه فراگیر می­شود.

از سیره­ی امیرالمؤمنین(علیه السلام) برای رفع فقر و مبارزه با آن سه شیوه را می­توان آموخت:

الف. دستگیری از مستمندان و فقیران؛ حمایت و دستگیری از مستضعفان و محرومان از جمله اصول اساسی اسلام است. برخلاف آن که برخی مُجریان در طول تاریخ بر خلافِ قانون اسلام عمل کردند و فقر فقرا را نه تنها مرتفع نساختند، بلکه تشدید نمودند، حکومت کوتاه امیرالمؤمنان(علیه السلام) ترسیمی واضح و روشن از حمایت واقعی و راستین آن حضرت از محرومین جامعه در قول و عمل است. همچنان که در راستای تحقق عدالت اجتماعی در بُعد اقتصادی، کارگزاران خویش را موظّف به رسیدگی و حل مشکلات فقرا و مساکین می­داند:

پس از خدا بترس، از خدا بترس، درباره­ی دسته­ی زیردستان درمانده­ی بیچاره و بی­چیز و نیازمند و گرفتار در سختی و رنجوری و ناتوانی، زیرا در این طبقه هم خواهنده است که ذلّت و بیچارگی­اش را اظهار می­کند و هم کسی است که به عطا و بخشش نیازمند است، ولی از عفّت نفس اظهار نمی­نماید، و برای رضای خدا آن­چه را که از حقّ خود درباره­ی ایشان به تو امر فرموده به جا آور، و قسمتی از بیت المال که در دست داری و قسمتی از غلاّت و بهره­هایی که از زمین­های غنیمت اسلام به دست آمده را در هر شهری برای ایشان مقرّر دار، زیرا دورترین ایشان را همان نصیب و بهره­ای است که نزدیک­ترین آن­ها دارد همه­ی ایشان از بیت المال و غلاّت زمین­هایی که از جنگ کننده­ی با مسلمان­ها گرفته شده بهره می­برند خواه دور و خواه نزدیک، و چون توانایی ندارند که خود را به شهر تو برسانند و سهم خود را بگیرند پس در شهر خودشان مأموری بگمار که حقّ آن­ها را بپردازد تا کسی محروم و نومید نماند....([6])

حضرت در عمل نیز اهتمام زیاد به فقرا داشت. آیه­ها­ی ولایت([7]) و اطعام([8]) این مطلب را به خوبی نشان می­دهد. در روایتی از غلام امیر مؤمنان است که: روزی هنگام ظهر، حضرت از کندن قناتی فارغ شد و به نماز پرداخت. من بعد از نماز، کدوی پخته برای او آوردم. ایشان دست­های مبارک را شستند و با وقار خاصّی، کدوی پخته را تناول کردند و بعد از حمد خداوند، فرمودند: "لعنت خدا بر کسی که برای شکم به جهنّم رود" بعد از خوردن ناهار، دوباره مشغول کندن قنات شدند. کلنگ به سنگی خورد و آب فوران نمود. حضرت از قنات بیرون آمد و چون دید بعضی از اولادش از فوران آب خوشحال هستند فرمود: "فرزندانم! به این بستان و به این قنات، چشم­داشتی نداشته باشید". و دستور داد تا قلم و دوات آوردند و بُستان و قنات را برای فقرا وقف نمود.([9])

این رفتار و روش حضرت نه تنها وظیفه­ی دولت­های اسلامی را مشخص ­می­سازد، بلکه مسؤولیت رسیدگی و دستگیری از ضعیفان جامعه را به متمکّنین نیز یادآور می­شود. انسان­ها به خاطر تفاوت­های طبیعی و دیگر عوامل با امکانات نابرابر زندگی می­کنند. در این میان، افراد فقیر و محتاج، گرفتار مشکلات می­شوند که برای رفع این معضل باید اغنیا و پول­داران بخشی از درآمد خود را در اختیار دولت یا مؤسسه­ی مسؤول این کار قرار دهند تا به مصرف صاحبان حق برسد.

حضرت امیر(علیه السلام) در این مورد می­فرماید: إنّ الله سُبحانَهُ فَرَضَ فِی أموالِ الأغنِیآء أقْواتَ الفُقَرآء، فَما جاعَ فَقیرٌ إلاّ بِما مَنعَ غَنیٌّ، وَّاللهُ تعالی جَدُّهُ سآئلُهُم عَن ذلکَ؛ خداوند سبحان در دارایی­های توانگران روزی­های بی­چیزان را واجب گردانیده؛ پس بی­چیز گرسنه نماند، مگر به سبب آن­چه توانگری به او نداده است، و در روز رستخیز خداوندی که بزرگ است بی­نیازی او ایشان­را از این کار مؤاخذه و بازپرسی می­نماید. ([10])

یتیم گرفتاری را نزد امیرالمؤمنین(علیه السلام) آوردند، آن حضرت دستور داد که نزدیک­ترین فامیل­های وی مخارجش را تأمین کنند، همان­گونه که میراث او به آنان می­رسد.([11]) این شیوه بیان­گر مسؤولیت سنگین ما نسبت به افراد ضعیف فامیل و آشنایان است که با عمل به آن بخشی از مشکلات جامعه حل می­شود.

ب. هم­دردی و همراهی عملی با فقرا؛ در نظام سیاسی حق محور و مبتنی بر اصول اخلاقی و انسانی که اندیشه­ی سیاسی اسلام آن را تصویر می­کند، حاکمان جامعه که در اوج اخلاق و شرافت انسانی قرار دارند، همچون پدران امّت هستند که تحمّل گرسنگی فرزندان خویش را ندارند، تا چه رسد به این که خود بهره­مند باشند و خانواده­هایشان در مضیقه و سختی به سر برند. اگر حاکم از نظر معنویت و تهذیب نفس در مراتب بالا باشد، با پیشه ساختن زندگی زاهدانه، همانند مقتدایش حضرت علی(علیه السلام) در سطح فقیرترین مردم جامعه، زندگی می­کند. امیری که شمشیر خویش را به فروش گذاشت و فرمود: به خدا سوگند، اگر بهای تن پوشی داشتم، شمشیر را نمی­فروختم.([12])

حضرت در نامه­ای به عثمان­بن حنیف حاکم حضرت در بصره چنین می­نویسد:

آیا قناعت می­کنم که به من بگویند زمامدار و سردار مؤمنین در حالی که به سختی­های روزگار با آنان هم­درد نبوده یا در تلخ­کامی جلو ایشان نباشم؟ پس مرا نیافریده­اند که خوردن طعام­های نیکو از نیک­بختی جاوید بازم دارد مانند چهارپای بسته شده که اندیشه­اش علف آن است، یا مانند چهارپای رها گشته که خاکروبه­ها را به هم زند تا چیزی یافته بخورد، پُر می­کند شکنبه را از علفی که به دست آورده، و غفلت دارد از آن­چه برایش در نظر دارند نمی­داند که صاحبش می­خواهد فربه شود تا به کشتارگاهش فرستد یا برایش بارکشی نموده کارش را انجام دهد یا مرا نیافریده­اند که بیکار مانده و بیهوده رها شوم، یا ریسمان گمراهی را کشیده بی­اندیشه در راه سرگردانی رهسپار گردم.([13])

ج. تشویق به کار و تلاش؛ در آیین مقدس اسلام، ارزش و اهمیت و کار و تلاش در زمینه­ی اقتصاد زندگی فردی و اجتماعی کم­تر از پرداختن به مسایل معنوی و تزکیه­­ی نفس نیست. خدای متعال که جهان طبیعت را در اختیار بشر قرار داده است، می­فرماید: اللهُ الّذی سَخّرَ لَکُم البَحر لِتجریَ الفُلکُ فیهِ بِأمرهِ وَلِتبتَغُوا مِن فَضلهِ وَلَعلَّکُم تَشکُرونَ ([14]) ؛ خدا همان کسی است که دریا را به سود شما رام گردانید تا کشتی­ها در آن به فرمانش روان شوند، و تا از فزون بخشیِ او [روزیِ خویش را] طلب نمایید، و باشد که سپاس دارید.

انسان تنبل و سست و بی­کار باعث عقب افتادگی خود و به خطر انداختن رفاه خانواده­اش می­گردد، و بدون تردید در پیشگاه خدا مسؤول و پاسخ گو است. امام علی(علیه السلام) در این مورد می­فرماید: هر کس آب و زمین در اختیار داشته باشد و با وجود این فقیر باشد، خداوند او را از رحمتش دور می­دارد.([15])

آن حضرت امور زندگی را به گونه­ای تنظیم فرموده بود که بخشی از روز را به عبادت و نیایش می­پرداخت، امّا وقت قابل توجه خود را به امور اجتماعی و سیاسی اختصاص می­­داد. کار و تلاش و تأمین نیازهای شخصی و فراهم ساختن نیازهای خانواده و مستمندان و مساکین جامعه در رأس امور بود. احداث باغ، زراعت، آبیاری و حفر قنات از جمله فعالیت­های امیرالمؤمنین(علیه السلام) به شمار می­آید.

یک روز بارِ هسته­های خرما را به دوش گرفت و راهی صحرا شد. از او سؤال کردند: یا امیرالمؤمنین! این بار چیست؟ فرمود: إن­شاءالله درختانی است. آن­گاه هسته­ها را در زمین کاشت و همگی سبز شد و به بار نشست.([16])

سامان دهی امور کلان و کلیدی مملکت و در دست داشتن پروژه­های عظیم، توجیه منطقی و اصولی برای نادیده گرفتن موارد خُرد و جزیی ندارد. همچنان که حضرت علی(علیه السلام) به مالک اشتر در این زمینه چنین سفارش فرمود:

... فإنّک لاتُعذَرُ بتَضعیفکَ التّافه لأحکامک الکثیر المهمّ...؛ هرگز انجام کارهای فراوان و مهم عذری برای ترک مسؤولیت­های کوچک­تر نخواهد بود.([17])

و این درس مهمی برای همه مردم جامعه به ویژه مسؤولین و سیاستمداران نظام است که هر امری در جای خود مهم و دارای ارزش است و باید به آن پرداخته شود.

مبارزه با تورّم

تورم ریشه­ی بسیاری از انحراف­ها و کج­روی­های فردی و اجتماعی است. همچنان­که عامل مهمی در ایجاد و ثبات روابط اجتماعی به خصوص نزدیکان و بستگان افراد به شمار می­رود؛ چرا که هرگاه افراد فقط به فکر حل مشکلات زندگی خویش باشند فرصتی برای دیدار آشنایان و با خبر شدن از احوال آنان و نیز برطرف کردن مشکلات یکدیگر ندارند و این نتیجه­ای چون تنها شدن افراد و از بین رفتن نشاط و شادابی و امید را به دنبال دارد، از این­رو مقابله با تورم یکی از وظایف اصلی حاکمان است.

شاید بتوان سه عامل را در رفع این مشکل اقتصادی نام برد:

الف. کنترل قیمت­ها؛ گران فروشی و بالا بردن قیمت­ها از سوی فروشندگان، قدرت خرید بسیاری از افراد را کم می­کند. کنترل قیمت­ها و متعادل کردن آن­ها از سوی مسؤولان امر، رضایتِ­ بخش وسیعی از افراد جامعه را از نظام اسلامی در پی دارد. امیرالمؤمنین(علیه السلام) در این زمینه به مالک اشتر هشدار می­دهد: ... وَلیَکُن البیعُ بیعاً سمحاً: بموازین عدلٍ، و أسعارٍ لا تُحْجِفُ بالفریقین من البائع والمبتاع... ؛ باید خرید و فروش در جامعه اسلامی به سادگی و با موازین عدالت انجام گیرد، با نرخ­هایی که بر فروشنده و خریدار زیانی نرساند.([18])

امام(علیه السلام) به هنگام نظارت بر بازار، از قیمت­ها می­پرسید: ابی الصهبا می­گوید: علی(علیه السلام) را دیدم که در شط الکلاء، از قیمت­ها پرسش می­کرد.([19]) علاوه بر این فردی را به عنوان ناظر بر بازار معین کرده بود،([20]) که در بازار رفت و آمد می­نمود و بازاریان را از اجحاف به مردم و غلّ و غش و کلاهبرداری در معامله، بر حذر می­داشت.([21])

ب. برخورد با محتکرین؛ احتکار از جمله آفت­های جدّی اقتصاد جامعه و از عوامل سایش و کاهش قدرت خرید و تأمین مایحتاج مردم است. امیرالمؤمنین(علیه السلام) با محتکران برخورد می­نمود و در صورت اصلاح نشدن، آن­ها را تنبیه می­کرد و اجناس احتکارشده به دست آن­ها را کشف و ضبط می­نمود.([22])

کارگزاران خویش را نیز در مقابله با این عمل ناپسند تشویق می­فرمود: بدان که در میان بازرگانان، کسانی هم هستند که تنگ نظر و بد معامله و بخیل و احتکار کننده­اند که تنها با زورگویی به سود خود می­اندیشند و کالا را به هر قیمتی که می­خواهند می­فروشند که این سودجویی و گران فروشی برای همه­ی افراد جامعه زیان­بار، و عیب بزرگی بر زمامدار است. پس از احتکار کالا جلوگیری کن که رسول خدا(صلی­الله علیه و آله) از آن جلوگیری می­کرد... کسی که پس از منع تو احتکار کند، او را کیفر ده تا عبرت دیگران شود، امّا در کیفر او اسراف نکن.([23])

ج. حمایت از تجار و صاحبان صنایع و تولید کنندگان و نظارت بر آن­ها؛ اگر این قشر از اجتماع تحت نظارت و حمایت نظام نباشند، ممکن است موجب بالا رفتن قیمت­ها بشوند. امام باقر(علیه السلام) می­فرماید: به درستی که علی(علیه السلام) به فرماندهان لشکرها می­نوشت: شما را به خدا سوگند، مبادا کشاورزان از جانب شما، مورد ستم واقع شوند.([24])

و نیز خطاب به مالک اشتر فرمود: سپس سفارش مرا به بازرگانان و صاحبان صنایع بپذیر و آن­ها را به نیکوکاری سفارش کن. بازرگانانی که در شهر ساکنند، یا آنان که همواره در سیر و کوچ کردن می­باشند و بازرگانانی که با نیروی جسمانی کار می­کنند، چرا که آنان منابع اصلی منفعت، و پدید آورندگان وسایل زندگی و آسایش، و آورندگان وسایل زندگی از نقاط دور دست و دشوار می­باشند، از بیابان­ها و دریاها، و دشت­ها و کوهستان­ها، جاهای سختی که مردم در آن اجتماع نمی­کنند، یا برای رفتن به آن جاها شجاعت ندارند.([25])

حذف واسطه­ها و دلال­ها در رسیدن محصولات تولیدی به دست مصرف کنندگان یکی از راه­های مهم کاهش تورم است. دست به دست شدن محصولات از تولید کننده به مصرف کننده باعث بالا رفتن قیمت­ها می­شود و سود بیشتر نصیب دلاّل­ها می­گردد، و ضرر این فرایند برای تولید کننده و مصرف کننده است.

تذکر این نکته ضروری است که تورم یکی از مباحث دقیق علمی اقتصادی است که پرداختن به آن از عهده­ی این مقال خارج است.

مبارزه با ربا

ربا، مبادله­ی جنسی به مثل همان جنس با مقدار زیادتر از همان جنس یا همراه با شیء یا ... دیگر است. این عمل دربردارنده­ی مفاسد زیادی است و دین مقدس اسلام آن را منع و مذمّت کرده است. پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) در این زمینه می­فرماید: هنگامی که به معراج رفتم، گروهی را دیدم که شکم­هایشان بزرگ بود و هرچه تلاش می­کردند تا برخیزند و راه روند، نمی­توانستند و پی در پی به زمین می­خوردند، از جبرئیل سؤال کردم این­ها چه افرادی هستند و جرمشان چیست؟ جواب داد: این­ها ربا خواران هستند.([26])

حضرت علی(علیه السلام) نیز ­فرمود: رسول خدا در مورد ربا پنج نفر را لعنت کرد: خورنده­ی آن، خوراننده­اش، دو شاهد آن و نیز نویسنده­اش ر.([27]) در بیان آثار بسیار منفی و سوء ربا، آمده است: وقتی خدا بخواهد، اهل قریه­ای را هلاک گرداند، ربا در آن شایع می­شود.([28])

توجه به این نکته لازم است که: در معاملات ربوی، رباخوار زیان نمی­بیند، بلکه شانه­های ربا دهنده را خُرد می­کند؛ چرا که در این نوع معامله، مال دو طرف در یک طرف جمع می­شود و طرف دیگر بدون مال می­ماند. به همین دلیل مؤسسات ربوی، روز به روز وسیع­تر و فربه­تر و سرمایه دارتر می­شوند، در حالی که قدرت طبقه­های ضعیف و نیازمند جامعه رو به نقصان و تحلیل می­رود.

با گسترش و فراگیری رباخواری، سرمایه­ها در مسیرهای ناسالم قرار می­گیرد و پایه­های اقتصاد که اساس جامعه است متزلزل می­گردد. رباخواری عواطف و پیوندها را سست می­کند و بذر کینه و دشمنی را در دل­ها می­نشاند.([29])

مبارزه با رشوه

یکی از با سابقه­ترین بلاهای اقتصادی جامعه پدیده شوم رشوه است. این آفت، از بزرگ­ترین موانع اجرای عدالت به شمار می­رود، و موجب نتیجه­ی معکوس قوانین می­گردد؛ زیرا قوانین، بازیچه­ی تازه­ای در دستِ اقویا ـ که قدرت بر پرداختن رشوه دارند ـ برای ادامه­ی ظلم و ستم و تجاوز به حقوق ضعفا می­شود، و حال آن­که قانون باید حامی و حافظ منافع و حقوق محرومان باشد.

رشوه­خواری در فرهنگ دینی به شدّت، تقبیح شده است. امام صادق(علیه السلام) فرمود: اما رشوه در قضاوت، کفر به خداوند است.([30])

از آن­جا که این ناهنجار را جوامع مختلف ناپسند و شوم می­دانند، عده­ای برای فرار و گریز از نکوهش، آن را لابه لای عبارات و عناوین فریبنده پنهان می­کنند و حال آن­که تعبیراتی چون: هدیه، پاداش، تعارف، حق و حساب، انعام یا حق الزحمة تغییری در ماهیت این عمل ناپسند و غیر مشروع، به وجود نمی­آورد.

حضرت علی(علیه السلام) نظر خود را در قالب یک حکایت این گونه بیان می­فرماید:

شب هنگام، کسی به دیدار ما آمد و ظرفی سرپوشیده پر از حلوا داشت، معجونی در آن ظرف بود، چنان از آن متنفّر شدم که گویا آن را با آب دهان مار سمّی یا قی کرده­ی آن مخلوط کرده­اند. به او گفتم: هدیه است؟ یا زکات یا صدقه؟ که این دو بر ما، اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) حرام است. گفت: نه زکات است نه صدقه؛ بلکه هدیه است. گفتم: زنان بچّه مرده بر تو بگریند. آیا از راه دین وارد شدی که مرا بفریبی؟ یا عقلت آشفته شده یا جن زده شدی؟ یا هذیان می­گویی؟ به خدا سوگند اگر هفت اقلیم را با آنچه زیر آسمان­هاست به من بدهند تا خدا را نافرمانی کنم که پوست جوی را از مورچه­ای به ناروا بگیرم چنین نخواهم کرد!.([31])

برخورد با اسراف کارگزاران

شریح­بن الحارث در دوران خلافت امیرمؤمنان(علیه السلام)، خانه­ای به هشتاد دینار خرید. چون این خبر به امام(علیه السلام) رسید، او را طلبید و فرمود: به من خبر دادند که خانه­ای به هشتاد دینار خریده­ای، و سندی برای آن نوشته­ای و گواهانی آن را امضا کرده­اند... ای شُریح! به زودی کسی به سراغت می­آید که به نوشته­ات نگاه نمی­کند و از گواهانت نمی­پرسد تا تو را از آن خانه بیرون کرده و تنها به قبر بسپارد. ای شریح! اندیشه کن که آن خانه را با مال دیگران یا با پول حرام نخریده باشی که آن­گاه خانه دنیا و آخرت را از دست داده­ای....([32])

و نیز در نامه­ای به زیادبن ابیه ـ جانشین عبدالله­بن عباس فرماندار بصر ـ نوشت: از اسراف بپرهیز و میانه روی را برگزین، از امروز به فکر فردا باش و از اموال دنیا به انداز­ه­ی کفاف خویش نگه­دار و زیادی را برای روز نیازمندی­ات در آخرت پیش فرست....([33])

مبارزه با اختلاس کارگزاران

یکی از عوامل نگه­دارنده­ی سلامت اقتصاد جامعه و استحکام نظام، قاطعیّت در برابر کسانی است که از بیت المالِ مسلمین سوء استفاده می­کنند. حضرت علی(علیه السلام) با اختلاس کنندگان مقابله­ی جدّی می­کرد. در نامه به مالک اشتر سفارش ­فرمود: از همکاران نزدیکت سخت مراقبت کن، و اگر یکی از آنان دست به خیانت زد و گزارش­ مأموران تو همه آن خیانت را تأیید کرد، به همین مقدار گواهی قناعت کرده او را با تازیانه کیفر کن، و آن­چه از اموال که در اختیار دارد از او بازپس گیر، پس او را خواردار، و خیانتکار بشمار، و طوق بدنامی به گردنش بیفکن.([34])

یکی از راه­های مهم برای جلوگیری کارگزاران از دست بردن و خیانت به بیت المال برآوردن نیازهای مالی آنان است. چنانچه برخی کارگزاران در تنگنا قرار گیرند و حقوق ماهیانه­ی آنان چرخ­ زندگی­شان را به درستی و روان، نچرخاند، چه بسا به مرداب گناه، گرفتار شوند و به بیت المال دست یازند. برای داشتن اداره­ها و نهادهای سالم باید کارگزاران و کارکنانی داشت که دور از دغدغه­ها و تشویش­ها و هراس از آینده به کار بپردازند.

حضرت علی(علیه السلام) به این نکته­ی دقیق عنایت داشت، چنان­که به مالک اشتر ­فرمود: روزیِ فراوان بر آنان ارزانی دار که با گرفتن حقوق کافی، در اصلاح خود بیشتر می­کوشند و با بی­نیازی، دست به اموال بیت المال نمی­زنند و اتمام حجتی است بر آنان اگر فرمانت را نپذیرند یا در امانت تو، خیانت کنند.([35])

خاتمه

در پایان باید گفت:

مفاسد اجتماعی موجود در جامعه، واقعیّتی است که در زندگی مردم، تأثیر می­گذارد. مبارزه با این مفاسد فقط با نوشتن و گفتن میسّر نیست، بلکه باید در عمل اصلاح امور انجام شود. باید نامه­های اصلاحی حضرت امیر المؤمنین(علیه السلام) به کارگزاران و کارفرمایان را به عنوان منشور حقوقی حکومت در سرلوحه کار قرار داد.

به امید آن­که روزی، با عملی ساختن فرامین و سخنان ائمه اطهار(علیهم السلام)، مدینه­ی فاضله در جامعه­ی ما محقق شود و روزی برسد که حضرت مهدی(عج الله تعالی فرجه) از پسِ پرده­ی غیبت بیرون آید و رضایت خود را از نظام جمهوری اسلامی ایران و عملکرد مسؤولین نظام و مردم با لبخند شیرین اعلام نماید.

 

 

پی­نوشت:

[1]. بحارالانوار، ج 2، ماده­ی فقر.

[2]. نهج البلاغه، حکمت 163.

[3]. 10/2/1380.

[4]. بحارالانوار، ج 81 ، ص 196.

[5] . نهج البلاغه، حکمت 319.

[6]. نهج البلاغه، نامه­ی 58 .

[7] . المائده 5 : 55 .

[8]. الانسان 76 : 8 .

[9]. مستدرک الوسایل، ج 16، ص 330 و مناقب کوفی، ج 2، ص 82 .

[10]. نهج البلاغه، حدیث 320.

[11]. وسائل الشیعه، ج 15، ص 237، ح 4.

[12]. بحارالانوار، ج 41، ص 136.

[13]. نهج البلاغه، نامه­ی 45.

[14]. جاثیه 45 : 12.

[15]. وسائل الشیعه، ج 12، ص 204، ح 13.

[16]. فروع کافی، ج 5 ، ص 75، ح 6 .

[17]. نهج البلاغه، نامه 53 .

[18]. همان.

[19]. قاضی نورالله، احقاق الحق، ج 8 ، ص 563 .

[20]. اسوق فی ظل الدولة، ص 120.

[21]. مستدرک الوسایل، ج 13، ص 295.

[22]. دعائم الاسلام، ج 2، ص 36.

[23]. نهج البلاغه، نامه­ی 53 .

[24]. بحارالانوار، ج 100، ص 33، ح 10.

[25]. نهج البلاغه، نامه­ی 53 .

[26]. نورالثقلین، ج 1، ص 291.

[27]. تفسیر مجمع البیان، ج 1، ص 390.

[28]. همان.

[29]. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 2، ص 273.

[30]. وسائل الشیعه، ج 12، باب 5 .

[31]. نهج البلاغه، خطبه­ی 224.

[32]. همان، نامه­ی 3.

[33]. همان، نامه­ی 21.

[34]. همان، نامه­ی 53 .

[35]. همان.

 

ص 74



دوشنبه 22 فروردین 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)

کار، اشتغال و تولید در آیینه نهج البلاغه

منابع مقاله:
 

مجله نامه مفید، شماره 27، حسن نظری؛

 


 

 

تاریخ دریافت: 25/2/80 تاریخ تأیید: 3/7/80

 

چکیده:

کار، اشتغال و تولید دارای سه بعد فلسفی، جامعه شناختی و اقتصادی می باشد، ترتب بین این ابعاد منطقی است. از این رو بعد فلسفی، زیربنای جامعه شناختی و جامعه شناختی آن زیرساز بحث اقتصادی آن به حساب می آید. آنگاه که فرهنگ کار و تولید در روابط اجتماعی سامان می یابد، زمینه طبیعی تأثیرگذاری دولت و مشارکت بخش خصوصی و سرمایه گذاری فراهم و در نتیجه شرایط راهبردهای اشتغال و تولید تحقق عینی می یابد.

مقدمه

هر نظام اقتصادی که یکی از وظایف مهم خود را، ایجاد زمینه کار، اشتغال و افزایش تولیدات بداند، بطور طبیعی اول باید شرایط مناسب بینشی، رفتاری، ارزشی و فرهنگی کار، اشتغال و تولید را فراهم نماید. آنگاه مکانیزمها و متغیرهای مستقل و تابع اقتصادی را هماهنگ و سازگار با عناصر فرهنگی بکار گیرد. بی شک کاستی باور و بینش در مورد کار مثبت و ضعف ارزشی تلاش و پشتکار در سطح جامعه، رفتارهای متناسب با شکوفایی تولید و اشتغال را به شدت تحت تأثیر قرار می دهد و در نهایت مکانیزم عرضه و تقاضای کار را بی کشش می سازد. در چنین وضعیتی، نه متغیر دستمزد در جانب عرضه، کارساز است و نه متغیر سود و درآمد در جانب تقاضا می تواند نقش چشمگیری داشته باشد.

از این رو ابتدا، جایگاه نیروی انسانی عامل کار از جهت بینشی و فلسفی در تدبیر جهان، و آنگاه بعد جامعه شناختی این عامل و در نهایت اصول و شرایط اقتصادی کار، اشتغال، تولید، از دیدگاه امام علی علیه السلام مورد بررسی قرار می گیرد.

گفتار اول: جایگاه فلسفی نیروی انسانی در رابطه با طبیعت (سلطه انسان بر جهان طبیعت)

در تدبیر تکوینی و اداره واقعی جهان ماده، انسان جایگاه فعال و اثرگذار خود را دارد. به طبیعت، این گونه نباید نگاه کرد که نسبت به نیازهای انسان بیگانه است، همچنان که نسبت به انسان نباید نگرشی این گونه داشته باشیم که طبیعت در مقابل او همانند دژی تسخیر ناپذیر و مقاوم خلق شده است. هم طبیعت آنچنان خلق و تدبیر شده که منافع و نیازهای انسان را در دل خود جای داده و هم انسان آن گونه خلق شده که می تواند بر طبیعت سلطه متناسب خود را پیدا کند. امام علی علیه السلام در فراز زیر به همین قدرت و تدبیر انسان بر استخدام و تسخیر طبیعت و جهان ماده اشاره می فرماید:

و إن الأرض الّتی تحملکم و السماء الّتی تضلکم مطیعتان لربکم و ما أصبحتا تجودان لکم ببرکتها توجُّعا لکم و لا زلفة الیکم و لالخیر ترجو انّه منکم و لکن أمرتا بمنافِعکم فاطاعتا و أقیمتا علی حدود مصالحکم فقامتا.(نهج، خ 143)

«بدانید زمینی که شما را بر پشت خود می برد، و آسمانی که بر شما سایه می گسترد، پروردگار شما را فرمان بردارند و برکت آن دو بر شما نه از راه دلسوزی است و نه به خاطر جستن نزدیکی و نه به امید خیری است که از شما دارند، بلکه به سود شما مأمور شدند و گردن نهادند، و برای مصلحت شما برپایشان داشتند، و ایستادند.»

انسان بدین گونه آفریده نشده است که بر قسمتی از طبیعت تسلط پیدا کند و قسمتی دیگر از تیررس بهره برداری او خارج بماند. و اخرج الیها اهلها علی تمام مرافقها ثم لَم یدَع جُرزَ الارض التی تقصِر میاهُ العُیون عن روابیها و لاتجِد جداول الأنهارِ ذَریعَة الی بُلُوغِها حتی أنشألها ناشِئَة.(نهج، خ 91)

«و اهل زمین را از نهانگاه زمین برآورد و آنان را با همه وسایل زندگی در روی زمین قرار داد. سپس خداوند سبحان سطوح بی آب و علف زمین را که آبهای چشمه سارها به بلندیهای آن سطوح نمی رسید و جویبارهای رودخانه ها وسیله ای برای رسیدن به آن سطوح پیدا نمی کردند رها نفرمود و ابر نمودار برای آن سطوح مرتفع که مرده های آنها را احیاء کند و گیاهش را برویاند خلق کرد.»

این تسخیر بدان جهت انجام می پذیرد که انسان برخی از نیازهای اساسی را می باید از دل این طبیعت استخراج نماید. در تدبیر جهان این رمز و راز مورد توجه مدبّر آن بوده است که آن را عقیم و نازا نسبت به برخی از خواسته های طبیعی انسان در اختیار انسان نگذارد. انسان روی زمین نیازمند آب و غذاست و طبیعت مادی نیز این آب و غذای مورد نیاز را در نهان خود نهفته دارد، و جَعَل ذلکَ بَلاغا للانام و رِزقا للانعام... فَأَهْبَطَه بَعدَ التَوبَةِ لَیَعْمُرَ اَرْضَه بِنَسْلِهِ.(همان)

«خداوند سبحان با این [خلقت عظیم] توشه [مادی و معنوی] برای مردم و روزی برای جانوران عنایت فرمود... او حضرت آدم را پس از توبه بر زمین فرود آورد تا با نسل خود زمین را آباد نماید.»

در این نظام هستی زمین را با همه استعدادهای بی شمارش مهد و گاهواره انسان و با همه گستردگی اش فراش و زیرپای او قرار داد.

فَجعلها لخلْقِه مهادا و بَسَطها لهم فِراشا،(همان، خ 211) «پس آن را برای آفریدگان خویش همچون گاهواره کرد، و چون بستر برایشان بگسترد.»

این جایگاه فلسفی، بینشی انسان در رابطه با طبیعت از آن جهت مورد بحث قرار گرفت که در مباحث آینده اولاً، انسان در چرخه تولید عاملی اساسی است، و حتی در بدست آوردن تکنولوژی و بکارگیری فن تولید می باید بر نیروی انسانی به عنوان عامل سرنوشت ساز توجه در خور به جایگاه فلسفی و واقعی او شود. ثانیا، این طبیعت هرچند مورد سلطه و تسخیر انسان قرار می گیرد، اما طبیعت، همه داده های خود را بدون زحمت و رنج علمی حساب شده در اختیار انسان نمی گذارد و انسان نیز بدون تلاش و آگاهی از راز و رمز گسترده و پیچیده طبیعت نمی تواند آن را مهد پیشرفت خود قرار دهد. ثالثا، در وابستگی عینی طبقات جامعه به یکدیگر و تأثیرگذاری هر طبقه بر سرنوشت دیگر طبقات، موقعیت ممتاز سه طبقه تولیدکننده کالا و خدمت (صاحبان صنعت، کشاورزان و بازرگانان) آن گونه که در عبارات امام علی علیه السلام انعکاس یافته، تبیین شود.(2)

 

گفتار دوم: ساحت جامعه شناختی کار، اشتغال و تولید

بررسی ابعاد گوناگون جامعه شناختی کار، اشتغال و تولید، می طلبد که مفاهیم هنجار، ارزش، فرهنگ بطور فشرده تبیین شود تا این که هر یک از روایات، گفتمانها و رفتارهای امام علی علیه السلام در رابطه با موضوع در جایگاه متناسب و منطقی خود مورد استشهاد و استدلال قرار گیرد. اگر دستوری به عنوان هنجار یا روایتی در بعد ارزشی کار یا رفتاری به عنوان تجلی فرهنگ کار بما رسیده است، بطور صحیح و منطقی به آنها استناد شود. مدلول هنجاری به جای مفاد ارزشی و برعکس و یا ارزش ابزاری به جای ارزش ذاتی غائی مورد استنباط قرار نگیرد.

الف هنجار

رفتارها در سطح جامعه بدون شیوه «نرم»،(Norm) انجام نمی پذیرند. بنابراین هنجار یعنی مقیاس و قاعده رفتار که نه فقط افراد برای انجام کارها از آن پیروی می کنند، بلکه در عین حال رفتار انسانها نیز با آن سنجیده می شود.(Internalized)

بنابراین هنجارها هم می توانند در مسیر تعالی رفتارهای اجتماعی قرار گیرند و هم در مسیر انحطاط؛ زیرا هنجارها، قاعده ها و شیوه های پذیرفته شده از جانب اکثر افراد جهت رفتارها است و تلازم قطعی ندارد که این رفتارها مثبت و مفید به حال جامعه باشند. این قواعد رفتاری بر اساس مورد پذیرش واقع شدن از جانب اکثریت افراد جامعه، بطور طبیعی و متعارف و یا براساس دستور مافوق، به صورت زیر تقسیم پذیرند.

1- هنجارهای درونی

هنجارهایی که افراد جامعه بدون اجبار بیرونی، خود را موظف به پیروی از آنها می دانند و بر اساس میل یا احساس درونی خود، آنها را رعایت می کنند. درونی نامیده می شوند، زیرا تخلف از آنها هر چند مجازات غیر رسمی دارد مانند منزوی شدن از نظر افراد جامعه اما تأثیر این نوع مجازات بیشتر از مجازات رسمی است.(رفیعی، 1378: 220-219)

2 هنجارهای بیرونی

این نوع هنجارها از جانب مسؤولان رسمی جامعه در قالب قانون، آیین نامه و... تبیین می شوند، بدون آن که افراد جامعه مستقیما در تعیین آن هنجارها، مشارکت جمعی داشته باشند.(همان، 221)

ب- ارزش

ارزش یعنی یک نوع درجه بندی و امتیاز بندی پدیده ها (اعم از رفتار و اشیاء) از جهت خوبی و بدی، مثبت و منفی. اهمیت ارزش از آن جهت است که ارزیابی ما نسبت به اشیاء و رفتارهای خود و دیگران مبنا و ملاک قرار می گیرد. از این رو ارزش موجب می شود که جهت رفتارها مشخص شود و در جهت گیری ارزشی شکل گیرد.(3)

بی شک انسان به پدیده هایی امتیاز مثبت می دهد و آنها را خوب تلقی می نماید که می توانند نیازهای او را برآورده سازند.(همان، 270) طبیعی است که نیازهای انسان آن چنان که «مزلو»(4) معتقد است، طیفی گسترده از نیازهای ابتدایی (جسمی) تا نیازهای پیشرفته (غیر جسمی) از قبیل نیاز به احترام و شکوفایی و نیاز به روابط اجتماعی را زیر پوشش قرار می دهد.(رفیعی، 271) بنابراین نیازهای گوناگون انسان منشأ ارزشها می شوند، هر آنچه که بتواند آنها را اشباع نماید و موجب دسترسی انسان به خواسته های خود شود، از نظر او مطلوب و خوب به حساب می آید.

 

نکته اساسی که باید بدان توجه داشت و در بحث ارزش کار می توان از آن استفاده کرد، این است که نیازهای انسانها بدون وسیله و واسطه ارضاء نمی شود. مثلاً برای تأمین نیاز به همسر، پول و برای تحصیل پول، کار و تلاش ضروری است. از این رو تأمین نیاز به همسر ارزشی است که زنجیره تحصیل پول و کار در راستای آن قرار می گیرند. پس هم دسترسی به همسر ارزش می شود و هم تحصیل پول توسط کار. بر همین اساس می توان ارزش را به صورت زیر تقسیم نمود.

1 ارزش غائی: آنچه که، بصورت ذاتی به خودی خود برای انسان ارزشمند است، ارزش غائی نامیده می شود.

2- ارزش ابزاری: آنچه که خود ارزش ندارد، بلکه برای دستیابی به امر دیگری است، ارزش ابزاری دارد. در واقع چون در جهت رسیدن به مطلوب واقعی قرار گرفته است، ارزشمندشده است. این تقسیم بندی ارزش، بدان جهت است که کلیه رفتارهای ارزشی، ارزش ذاتی ندارند؛ همچنان که همه آنها ارزش ابزاری تلقی نمی گردند.

ج-فرهنگ

مجموع ویژگیهای رفتاری و عقیدتی اکتسابی اعضای یک جامعه را می توان فرهنگ آن دانست. (بروس کوئن، 37) عنصر تعیین کننده در این تعریف، «اکتساب» است که از یک طرف فرهنگ را از پدیده ها و رفتارهایی که نتیجه وراثت و زیست شناختی است، متمایز می سازد، و از طرف دیگر موجب می شود که همه بخشهای زندگی که توسط انسانها به وجود آمده است را شامل شود.

بعد از تبیین اجمالی این مفاهیم بطور طبیعی این پرسش مطرح می شود که بین این مفاهیم چه ارتباط واقعی در سطح روابط زندگی اجتماعی وجود دارد؟ آیا بین هنجار و ارزش، ارزش و فرهنگ جامعه، فرهنگ و هنجار، رابطه عینی برقرار است؟ جواب پرسش فوق از آن جهت ضرورت دارد که در زندگی اجتماعی انسانها عنصر کار، بطور عام چگونه می تواند، تبدیل به فرهنگ شود و در نتیجه فرهنگ کار در جامعه از یک طرف زمینه اجتماعی تلاش، پشتکار، خستگی ناپذیری را و از طرف دیگر دقت، ابتکار، خلاقیت، نظم کاری و بهره وری را فراهم نماید.

همچنان که اشاره شد، منشأ و خاستگاه ارزش، نیاز است. هر انسانی احساس نیاز به احترام و عزت نفس می نماید. در واقع احترام اجتماعی یک نیاز مهم و مورد خواست هر فردی است، و بی شک پیروی از «هنجار» منشأ احترام و کسب ارزش است. زیرا «ناهنجاری» در دید افراد جامعه بی هویتی، بی احترامی و تزلزل موقعیت اجتماعی را به دنبال دارد.

بنابراین هر انسانی نیازمند به احترام و عزت نفس و تأمین این نیاز «ارزش» است. و روش و شیوه دستیابی به آن ارزش، وقتی در بین مردم رواج می یابد، به صورت «هنجار» شکل می گیرد. از این رو می توان گفت: روش و شیوه رفتاری که در قالب آن اکثر افراد جامعه نیازهای گوناگون حسی، روانی، فردی اجتماعی را تأمین می نمایند «هنجار است» و به همین جهت هنجار نیز به نوبه خود می تواند، یکی از علل ارزش نیز به حساب آید.(رفیعی، 278)

با توجه به این که ویژگی اساسی و قوام و ماهیت فرهنگ به عنصر «اکتسابی» بودن آن است، می توان چنین نتیجه گرفت که قواعد و نُرمهای اجتماعی که در راستای تأمین نیازها و ارزشهای جامعه قرار می گیرند، بخشی از فرهنگ آن جامعه را به وجود می آوردند.

رفتار کاری، در جامعه قاعده و نرم دارد؛ اگر این قاعده و نرم کار مفید باشد یا کار مفید به عنوان شیوه تأمین نیازهای مختلف جسمی، روحی اجتماعی در سطح جامعه تثبیت شده باشد، فرهنگ کار و تلاش بطور مثبت شکل گرفته است. در مقابل اگر از روش بیکاری یا کار غیر مفید، یا کارهای زیان آور، تأمین نیاز شد، فرهنگ مناسب کار، شکل نگرفته است. به دیگر سخن قاعده و نظم کاری جامعه، هر گاه بر اساس کار سازنده، همراه با دقت و پشتکار انجام پذیرد، به گونه ای که کار با مشخصات فوق جایگاه هنجاری داشته باشد و تخلف از آن، ناهنجاری به حساب آید و یا این که کار با ویژگیهای مثبت آن، تأمین کننده موقعیت، احترام و عزت نفس در سطح روابط اجتماعی تلقی شود، عنوان ارزش اجتماعی به خود می گیرد؛ در این صورت کار مفید و همراه با دقت و ابتکار وارد حوزه «فرهنگ» می شود و طبعا فرهنگ مناسب کار و بهره وری کار، شکل می گیرد.

بنابراین، در صورتی که کار مفید با بهره وری بالا، اولاً، در سطح وسیع در بین اکثر افراد جامعه گسترش یابد و در واقع به «هنجار» تبدیل شود، بطوری که بیشتر افراد جامعه، خود را موظف به پیروی آن بدانند و عدم پیروی به گونه ای غیرمستقیم با روشهای درونی کنترل و سرزنش شود، ثانیا، یک ارزش تلقی شود به گونه ای که فعالیت و تلاش را خوب بدانند نه عار و ننگ و کسر شأن، کار مثبت و سازنده هم «هنجار» می شود و هم «ارزش» و بطور طبیعی فرهنگ مناسب و کار سازِکار تحقق یافته و کارکرد مثبت خود را در زمینه تأمین نیازهای اساسی جامعه از قبیل علم، تکنولوژی آموزش، بهداشت، معماری، کشاورزی، امور دفاعی، ارتباطات، قضاوت، اقتصاد، ورزش و... ایفا می نماید. زیرا «هنجار» و «ارزش» دو عنصر اساسی فرهنگ، به حساب می آیند. اکنون نکته ای که باید مورد توجه قرار گیرد، این است که چگونه می توان پدیده رفتاری، همانند کار مفید و سازنده را، در سطح جامعه تبدیل به «ارزش» و «هنجار» نمود، تا این که وارد قلمرو فرهنگ جامعه شود.

هنجار آفرینی (تبدیل پدیده رفتاری به هنجار)

برای تبدیل یک پدیده رفتاری به «هنجار» باید بین آورنده هنجار و مخاطبان و اعضای جامعه و پدیده مورد نظر، رابطه مثبت وجود داشته باشد. فردی که هنجار را می آورد باید اعضای جامعه او را پذیرفته باشند، آنچه که به عنوان هنجار در پیام خود دارد، باید مورد نیاز جامعه باشد تا این که از آن استقبال شود. با فرض مورد قبول بودن هنجار آور در دید اعضای جامعه و مورد نیاز بودن پدیده رفتاری موردنظر این پدیده رفتاری به سرعت تبدیل به هنجار می شود.(رفیعی، 504)

بر این اساس اگر نسبت عملی و گفتاری امام علی علیه السلام در مورد کار و تلاش مفید و منظم به جامعه رسانده شود، بی شک جامعه بطور طبیعی آن را به عنوان «هنجار»، «ارزش» می پذیرد. چون هنجار آوری، مانند او که از نظر جامعه اسوه نجات در تمام ابعاد حیات فردی، اجتماعی، دنیوی و اخروی است، سنن گفتاری و عملی او را الگو و مقیاس رفتاری خود قرار خواهد داد، بشرط این که این سنن گفتاری و عملی، آن طور که از متون اسلامی استفاده می شود، شفاف و بی پیرایه به مخاطبان و اعضای جامعه هماهنگ با نیاز زمان ابلاغ گردد به تعبیر دیگر باور و شناخت اعضای جامعه در هر زمان نسبت به گفتار و رفتار امام علی علیه السلام در مورد اصل کار مفید، انواع کار، بهره وری کار، نظم کاری، و دیگر چالشهای فرهنگ کاری که جامعه با آن دست به گریبان است، بهترین زمینه ای است که این گفتار و رفتار تبدیل به هنجار و ارزش گردد، بشرط این که روح زمان در این سنن کار ساز دمیده شود و حساسیتهای زمانه در ابلاغ این سنن مورد غفلت پیام رسانان قرار نگیرد. اکنون سنت رفتاری و آنگاه سنت گفتاری او در مورد وجوه مختلف کار مورد بررسی قرار می گیرد.

1 سنت رفتاری امام علی علیه السلام

شیوه عملی آن حضرت، اشتغال به اصل کار مفید بوده، و شکل کار برای او مطرح نبوده است، این که برخی تصور می کنند که اگر انسان برای خودش کار را انجام دهد با موقعیت اجتماعی سازگار است و اگر به عنوان دستمزد گرفتن برای دیگران آن را انجام دهد، حفظ جایگاه اجتماعی او نشده است، با سیره عملی او نمی سازد. فرهنگ کار می طلبد که موقعیت اجتماعی افراد، کار و تلاش را این گونه طبقه بندی ننمایند که این نوع تلاش با موقعیت او سازگاری دارد و آن نوع دیگر ناسازگار است؛ بلکه در نگرش جامعه موقعیت اجتماعی نباید نسبت به انواع کار حساسیت منفی داشته باشد. هر کار مفید و سازنده ای عزت و احترام اجتماعی را به دنبال داشته باشد و هیچ نوع کار سازنده ای با موقعیت و جایگاه اجتماعی افراد، ناسازگار تلقی نگردد. امام علی علیه السلام بر طبق نصّ زیر به عنوان، اجیر کار می کرده است.

الامام علی علیه السلام : جُعتُ یوما بالمدینه جوعا شدیدا فخرجت اطلب العمل فی عوالی المدینه فاذانا بامرأة قد جمعت مَدَرا فضننتها ترید بلَّه فاتیتها فقاطعتها علیه: کلّ ذنوب علی تمرةٍ، فمدَدتُ ستة عشر ذنوبا حتی مجلت یدای ثم اتیت الماء فاصبتُ ثم اتیتها فقلت بکفی هذا بین یدیها فعدت لی ستة عشرة تمرة: فاتیت النبی صلی الله علیه و آله فأخبرته فاکل معی منها.(حکیمی: 5/323؛ مجلسی: 41/33)

امام علی علیه السلام می فرماید: روزی در مدینه گرسنگی شدید بر من عارض شد، در اطراف مدینه به دنبال کار بودم، زنی را دیدم که مقداری کلوخ جمع کرده و می خواهد آن را گل کند. با او قرار گذاشتم هر ظرف آب در ازای یک دانه خرما، شانزده ظرف آب آوردم تا این که دستانم تاول زد، پس مقداری آب نوشیدم و از زن در مقابل کار، خرما خواستم، او هم شانزده دانه خرما به من داد، نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمدم و جریان را تعریف کردم و با هم خرما خوردیم».

او با دستان خود کار می کرد، هماره زمین را کشت و آبیاری، و هسته خرما را غرس می نمود و در عین حال بعد از آباد کردن این مزارع آنها را برای فقرا، وقف می کرد که به عنوان نمونه به وقف نامه زیر اکتفا می شود.

بسم اللّه الرحمن الرحیم، هذا ما تصدق به عبداللّه علی امیرالمؤمنین تصدّق بالضّیعتین المعروفتین بعین ابی نیذر و البغیبغة علی فقراء اهل المدینة و ابن السبیل.(محمودی: 4/15)

بنابراین سنت عملی او اشتغال به کار مفید و سازنده بوده است. در نظر او مکانت و موقعیت ممتاز اجتماعی او هیچ گاه تنافی با اصل کار کردن و یا کار برای دیگران انجام دادن نبوده است. مهم در رفتار و سیره عملی آن حضرت کار مثبت و سازنده بوده است و از این جهت می تواند، اسوه و الگوی گویای کار مفید برای جامعه اسلامی باشد.

2 سنت گفتاری امام علی علیه السلام

روایاتی که از امام علی علیه السلام درباره کار و تلاش نقل شده است، از جهت هنجاری بودن و ارزشی بودن مفاد آنها، بهره وری کار و نظم کاری، به چند دسته تقسیم می شود.

الف - هنجاری بودن کار (ناهنجار بودن تنبلی): عن الامام علی علیه السلام : إنی لابعْضُ الرجل کسلان من امر دنیاه لانه اذا کان کسلان من امر دنیاه فهو عن أمر آخرته أکسل.(محمدی: 4/169)

«مبغوض می دارم کسی را که نسبت به کار حیات مادیش تنبل و بی تفاوت است. زیرا کسی که نسبت به زندگی دنیایش چنین است، در مورد آخرتش تنبل تر و بی تفاوت تر است.»

در روایت دیگر فرمود: ان یکن الشغل مجهدة فاتصال الفراغ مفسدة.(مفید: 158) «هر چند کار و تلاش همراه با زحمت و رنج است اما بیکاری پیوسته منشأ فساد و تباهی است.»

ب - ارزشی بودن کار: هر پدیده اعم از رفتار و کالا که در راستای نیاز انسان قرار گیرد ارزش پیدا می کند. مثلاً گرسنگی یک نیاز است و ماده غذایی که این نیاز اساسی را اشباع می نماید، ارزش و مطلوبیت ابزاری پیدا می کند. کار و اشتغال نیز چون وسیله و طریق تأمین نیازهای گوناگون مادی انسان است، ارزش ابزاری دارد؛ همچنان که بیکاری بطور طبیعی، منشأ فقر و تنگدستی و ناکام ماندن خواسته های انسان می شود و در نتیجه ارزش ابزاری منفی به خود می گیرد.

امام علی علیه السلام در این باره می فرماید: انّ الأشیاء لما ازدوجت ازدوج الکسل و العجز فنتجا بینهما الفقر.(کلینی: 5/86) «آنگاه که پدیده ها با یکدیگر جفت و جور شدند، تنبلی و ناتوانی نیز در کنار هم قرار گرفتند و فقر و تنگدستی را پدید آوردند.»

در این روایت، فقر پدیده ای منفی و بیکاری به عنوان عامل و منشأ آن، ارزش ابزاری منفی پیدا می کند. در مقابل کار و تلاش، نقش ارزش ابزاری مثبت را ایفا می کند. همچنان که در روایت زیر کارهای مختلف، سبب و طریق معیشت تلقی شده است.

ان معایش الخلق خمسة: الامارة و العمارة و التجارة و الاجارة و الصدقات و اما وجه العمارة فقوله تعالی هو انشأکم من الارض و استعمرکم فیها(هود/ 61) فاعلمنا سبحانه انه قد امرهم بالعمارة لیکون ذلک سببا لمعایشهم لما یخرج من الارض من الحب و الثمرات و مما جعله اللّه معایش للخلق.(حر عاملی: 13/195؛ مجلسی: 93/47)

این روایت صراحت در وسیله بودن کارهای مختلف، جهت تأمین معیشت انسان را دارد. در دیگر نظامهای اجتماعی نیز عنصر کار ابزاری دارد و چون انسان در حیات طبیعی اش به دنبال تأمین نیازهای معیشتی خود می باشد و کار در راستای رفع این نوع نیازها قرار می گیرد و در نتیجه نقش ابزاری را کسب می نماید، بر همین اساس در نظریه های علم اقتصاد در مورد نیروی کار در جانب عرضه، متغیر اصلی را دستمزد به حساب می آورند.

از منظر این نظریه ها انسان اقتصادی، انسان طبیعی است که نگرش، منش و رفتار او تأمین نیازهای طبیعی فردی و اجتماعی است. در واقع این نیازهای طبیعی است که انگیزه های متفاوت را، به عنوان عامل مؤثر در پیدایش پدیده کار، به دنبال دارد. انسان طبیعی بر پایه این انگیزه ها، دست به کار و تلاش می زند و بی شک تا آن جا که این انگیزه ها برد و کشش دارند، عامل کار- نیروی انسانی - تلاش می نماید. این انگیزه ها بطور فشرده، عبارتند از انگیزه های بیرونی مانند نیازهای اقتصادی، میل به پیوستگی به دیگران، کسب عزت و احترام در جامعه و انگیزه های درونی مانند تمایل به تحرک و فعالیت، تجربه و شناسایی موقعیت و خودیابی.(چلپی: 6-265)

این انگیزه های بیرونی و درونی هرچند از این جهت با یکدیگر تفاوت دارند که عامل کار بر اساس انگیزه بیرونی، وسیله برای هدف دیگری قرار می گیرد، و براساس انگیزه درونی خود کار، هدف می شود، نه وسیله؛ ولی در هر دو فرض کار در راستای تأمین نیازهای طبیعی انسان قرار می گیرد. انسان طبیعی خواسته های طبیعی دارد که کار و تلاش یا یکی از این خواسته هاست (ارزش غایی طبیعی) یا وسیله ای است جهت تأمین نیازهای دیگر (ارزش طبیعی ابزاری) و از روایتی هم که عمارت و آبادانی را یکی از عوامل و اسباب، معیشت معرفی نموده است، می توان ارزش طبیعی ابزاری داشتن کار را استفاده کرد.

نکته اساسی که باید بدان توجه داشت، این است که انسان طبیعی نیازهای طبیعی دارد و عنصر کار را وسیله برای تأمین این نیازهای طبیعی قرار می دهد. از این جهت کار دارای ارزش ابزاری می شود؛ ولی اگر همین انگیزه های طبیعی را به گونه ای ارتباط به حیات انسانی - نه طبیعی - بدهیم، کار به نوبه خود ارزش غایی می شود نه ارزش ابزاری. از نوع ارزش ابزاری طبیعی و دقیقا روایاتی که عنصر کار را ارزش تلقی می کند، بواسطه جهت بخشیدن به انگیزه درونی و بیرونی کار است، به گونه ای که مرتبط با حیات انسانی می شود، نه حیات طبیعی. به دیگر سخن اگر کسی به انگیزه دستمزد گرفتن و تأمین معیشت و رفاه خود و خانواده خود کار و تلاش نماید، یک درجه از تقوا را تحصیل نموده است و بر اساس این انگیزه، کار ارزش غایی پیدا می کند نه ارزش ابزاری، زیرا چنین کاری در واقع یک نوع انجام وظیفه دینی است. امام علی علیه السلام در دو روایت زیر همین نوع ارزش را مطرح فرموده است:

ما غدوة احدکم فی سبیل اللّه باعظم من غدوة یطلب لولده و عیاله ما یصلحهم.(محمدی:4/169) «هیچ تلاش صبح هنگامی در راه خدا به فضیلت کار صبح هنگام، در جهت رفاه و آسایش فرزند و خانواده نمی رسد.»

من طلب الدنیا حلالاً تعطّفا علی والد او ولد او زوجة، بعثه اللّه تعالی و وجهه علی صورة القمر لیلة البدر.(همان، 170)

«کسی که از سر دلسوزی بر پدر یا فرزند یا همسر به دنبال امر دنیایش باشد، چهره او در قیامت همانند ماه شب چهارده است.»

در واقع این نوع روایات، قوی ترین انگیزه انسان طبیعی را برای کار و تلاش که همان تحصیل در آمد است، مورد مناقشه قرار نداده است؛ بلکه همین انگیزه طبیعی را جهت جدید داده است، به این صورت که تلاش و تحصیل در آمد برای معیشت خود و خانواده خود، به این عنوان است که یکی از وظایف و مسؤولیتهای دینی او در مقابل خانواده همین است. با این جهت جدید دادن ارتباط انگیزه طبیعی از حوزه حیات طبیعی قطع و وابسته به حیات انسانی می شود و در سایه همین جهت یابی انگیزه، ماهیت کار و تلاش بعلاوه ماهیت فیزیکی، حقوقی، اجتماعی، اقتصادی، جوهره ارزشی نیز پیدا می کند. اگر این جهت یابی انگیزه طبیعی کار نبود، کار، ویژگیهای فیزیکی، حقوقی، اجتماعی و اقتصادی را داشت و ماهیت ارزشی نداشت. همچنان که از روایت زیر همین واقعیت را می توان استفاده نمود. قال رجل لابی عبداللّه علیه السلام و اللّه انا لنطلب الدنیا و نحب ان نؤتاها فقال: تحب ان تصنع بها ماذا؟ قال: اعود بها علی نفسی و عیالی واصل بها و اتصدّق بها و احج و أعتمر، فقال علیه السلام لیس هذا طلب الدنیا، هذا طلب الأخرة.(کلینی: 5/72)

«مردی به امام صادق علیه السلام گفت: دنبال دنیا هستم و رسیدن به آن را دوست دارم. امام سؤال فرمود: برای چه رسیدن به دنیا را دوست داری؟ جواب داد: برای این که نیازهای خود و خانواده ام را برآورده و بواسطه آن صله رحم، صدقه، حج و عمره بجا آورم، امام فرمود: این طلب دنیا نیست بلکه طلب آخرت است.»

انسان طبیعی تلاش می کند که در آمد بدست آورد تا نیازهای مادیش را اشباع نماید؛ اما همین انسان طبیعی می تواند، جهت دیگری به انگیزه طبیعی خود بدهد، به این صورت که در آمد کسب می نماید تا وظایف و مسؤولیتهای مختلف دینی اش را اعم از واجب و مستحب انجام دهد و در این صورت همان انگیزه با این جهت یابی جوهره فعالیت اقتصادی را تغییر می دهد و واقعیت ارزشی بدان می بخشد، بنابراین کار و تلاش می تواند درجه ای از فضیلت تقوایی را کسب نماید و ارزشی غائی - ذاتی داشته باشد.

این بخشی از رویکرد ارزشی کار است. به همین جهت تعبیر می شود که درجه ای از تقوا و ارزش را می تواند داشته باشد. بخش دیگر این رویکرد را می توان، عمیق تر مطرح نمود و در سایه آن باید تلاش و کار علی بن ابی طالب علیه السلام را به مثابه الگو و هنجار اجتماعی جامعه انسانی در هر زمانی تفسیر نمود. این رویکرد که در واقع یکی از چالشهای اجتماعی جامعه ماست، به عنوان تقوای اجتماعی کار، مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

بهره وری کار

پدیده بیکاری یکی از مشکلات جدی جوامع امروزی، وبیکاری پنهان که در واقع روی دیگر سکّه کاهش بهره وری کار به حساب می آید، یکی دیگر از مشکلات است. جامعه ما نیز در کنار بیکاری حاد و فراگیر از مشکل کاهش بهره وری نیز رنج می برد. از مقایسه بهره وری نیروی کار طی دوره بیست ساله (1375-1355) کاهشی در حدود 5/27% را می توان بدست آورد؛ یعنی بهره وری نیروی کار در سال 1375 تنها 5/72% بهره وری نیروی کار در سال 1355است، به بیانی با فرض ثبات بهره وری نیروی کار در طی این دوره، باید ارزش افزوده کل بخشها در سال (1375) با 10566 نفر شاغل بدست می آمد. در حالی که به علت کاهش بهره وری نیروی کار، این ارزش افزوده توسط 14572 نفر شاغل بدست آمده است. به دیگر سخن حدود 4006 نفر از شاغلین در سال 1375 نسبت به سال 1355 دچار بیکاری پنهان بوده اند.(مطالعات: 3/32)

این کاهش بهره وری، عوامل گوناگون دارد که در جای خود باید مورد بررسی علمی قرار گیرد. آنچه که در این جا باید بدان توجه شود، این است که امام علی علیه السلام سفارش می کند که هر کاری باید با علم و مهارت لازم انجام گیرد.

العامل بالعلم کالسائر علی الطریق الواضح.(نهج، حکمت 480) «کار با دانش و مهارت مانند گام برداشتن در طریق روشن است. همچنین می فرماید: دقت و درستکاری در کار باید مورد توجه قرار گیرد.»

قیمة کل امرءٍ ما یحسنه.(همان، حکمت 122) «ارزش هر فردی به اندازه حسن و درستکاری اوست.»

طبیعی است که با کاربردی کردن دو عنصر مهارت و درستکاری می توان بهره وری کار را افزایش و در نتیجه از بیکاری پنهان جامعه جلوگیری نمود.

تقوای اجتماعی کار

در نظامهای اجتماعی، انگیزه کار در قشرهای متوسط، تحصیل در آمد است و در قشر مرفه، کسب موقعیت اجتماعی است، چون برخی مشاغل می تواند، موقعیت اجتماعی ویژه را بدنبال داشته باشد. معمولاً در نظامهای اجتماعی قدرت سالار هر شغلی که به راس هرم قدرت، بیشترین ارتباط و تعامل را داشته باشد، موقعیت اجتماعی مهمتری را هم فراهم می سازد. بر همین اساس ممکن است، انگیزه کار صرفا تحصیل درآمد نباشد؛ بلکه کسب موقعیت اجتماعی باشد.

در این گونه نظامها ممکن است، فردی توان لازم کاری یا امانت و درستکاری شغلی را نداشته باشد؛ ولی مسؤولیت آن کار را به عهده گیرد و این پدیده معمولی و متعارفی است که نیاز به بحث ندارد، ولی در نظامهای اجتماعی شایسته سالار شایستگی شغلی عامل تعیین کننده است. کسی که شغلی را عهده دار می شود، توان همه جانبه آن کار را طبعا باید داشته باشد. بدون این توان، شایستگی معنا ندارد.

اکنون مفهوم تقوای اجتماعی کار رویکردی به شایستگی کار به معنای غنی آن دارد. ممکن است از واژه «تقوا» و شایستگی کاری چنین برداشتی شود که عبارت است از رعایت حدود شرعی و قانونی کار، هر کس تا آن جا که برای او مقدور است، این حدود را مورد توجه قرار دهد و در میدان کار آنها را زیر پا نگذارد. ولی چنین تفسیری نمی تواند، حدود توان و قدرت کاری را زیر پوشش قرار دهد. مثلاً اگر پزشکی حدود شرعی و قانونی کار پزشکی را رعایت نماید و دست به کار طبابت بشود، هر چند توان متعارف این شغل را نداشته باشد، بر اساس این تعریف می توان گفت که تقوای پزشکی را رعایت نموده است. اما اگر توان و مهارت کاری، هر کار را در مفهوم تقوای کاری آن کار وارد نمودیم، این مفهوم در نهان خود دو عنصر را به یک نسبت شامل می شود. یکی امانت کاری که همان رعایت حدود شرعی و قانونی کار باشد و دیگری توان و مهارت کاری؛ تقوای کاری در روابط اجتماعی می طلبد که نسبت به آن کار هم درست کار و امین باشد و هم توانمند و با مهارت. بطور طبیعی هر مقدار که مهارت بیشتری داشته باشد خدمت بیشتری می تواند به جامعه ارائه دهد و هر مقدار خدمت بیشتر و حساس تری با حفظ امانت و درستکاری به جامعه ارائه دهد، فضیلت و تقوای بیشتری را کسب می نماید.

در این صورت، موقعیت اجتماعی مهمتری در نظام شایسته سالاری تحصیل می نماید. ولی این موقعیت اجتماعی دقیقا در گرو کیفیت بهتر کار، هم از جهت مهارت و هم از جهت درستکاری است. با این رویکرد در مورد مفهوم تقوا و جامعیت آن باید شیوه امام علی علیه السلام را در مورد کار و تلاشش تفسیر نمود، و هم آن را الگو و هنجار کاری جامعه قرار داد. چه این که کار و تلاش آن حضرت نمادی از مهارت کاری و درستکاری و اخلاص است و در نتیجه مصداق روشن «ان اکرمکم عنداللّه اتقیکم» می باشد.

گفتار سوم: رویکرد اقتصادی کار، اشتغال و تولید

نامه امام علی علیه السلام به والی شایسته خود، مالک اشتر را می توان، منشور حکومت و تبیین دیدگاههای آن حضرت نسبت به مسائل گوناگون حیاتی جامعه دانست. در ابتدای این منشور، اهداف کلی و آنگاه راهکارهای تحقق آنها را بیان می فرماید.

این اهداف عبارتند از، «جبایة خراجها، و جهاد عدوّها، و استصلاح اهلها، و عمارة بلادها»(نهج، نامه 53) فرایند «عمارت بلاد» بدون «استصلاح» تربیت و تعلیم افراد جامعه ممکن نیست، هم چنان که تربیت و تعلیم در جامعه بدون تأمین امنیت «جهاد عدو» و تأمین مخارج این اهداف «جبایة خراج» امکان ندارد.

به بیان دیگر این اهداف، اهداف منشور یک حکومتند. ارتباط منطقی و واقعی و نظاممند بین هر یک از این اهداف با یکدیگر را از یک طرف، و ارتباط آنها با راهکارهای آنها را از طرف دیگر، باید مورد توجه قرار داد. زیرا در یک ساختار و چینش خاص، این اهداف و راهکارها زمینه پیدایش و تبلور دارند. مثلاً «عمارة البلاد»، «آبادانی شهرها» در هر مرحله تاریخی یک پدیده ای اجتماعی است که در سایه اشتغال تحقق می یابد. اشتغال یعنی تأمین تقاضای کار از طریق نیروی انسانی که در جانب عرضه، جویای کار است.

در صورتی که تولید کالا و خدمت در سطح جامعه پویایی لازم را نداشته باشد، تقاضای مؤثر برای عامل کار شکل نمی گیرد و در نتیجه جامعه مواجه با پدیده بیکاری می شود. همچنین اگر تولید کننده، نیروی کار مورد نیاز خود را نتواند تأمین کند، بطور طبیعی تا آن جا که تولید وابسته به نیروی کار است مواجه با رکود می شود و در نتیجه نه اشتغال تحقق می یابد، نه عمارت و آبادانی. بنابراین «عمارت بلاد» نیاز به اشتغال و اشتغال در سایه تعادل دو عنصر اساسی زیر شکل می گیرد. الف- تولید (تقاضای کار)؛ ب- نیروی انسانی مناسب تولید (عرضه کار)

بی شک هم تولید و هم تأمین نیروی انسانی مناسب دو پدیده اجتماعی است که مناسبات و شرایط اجتماعی هماهنگ را می طلبد، چرخه تولید کالا و خدمت و تأمین نیروی انسانی با مهارت و کار آزموده نه در خلأ اجتماعی شکل می گیرد و نه در سایه روابط نابهنجار اجتماعی، از این رو در این قسمت بحث، سعی بر این است که ساختار کلی و اصول و شرایط ضروری اشتغال و تولید، به عنوان زیر ساخت اجتماعی - اقتصادی «عمارت بلاد» از دیدگاه امام علی علیه السلام به تصویر کشیده شود. طبیعی است که با پیدایش این اصول کلی به عنوان زیر ساخت، مسیر اشتغال - تولید - در جامعه در هر زمانی هموار می گردد.

اصول زیر ساختی و راهبردی

1- عدالت اجتماعی (زمینه ساز مشارکت مردم)

2- تعلیم و تربیت (تربیت نیروی انسانی با مهارت)

3- شکوفایی بخشهای مهم اقتصادی (زراعت، صنعت و تجارت)

4 راهبردها.

1- عدالت بی شک عدالت اجتماعی بر آیند حاکمیت عدالت در نهادهای مختلف جامعه از قبیل اقتصاد، تعلیم و تربیت، قضاوت و قانونگذاری است. با تحقق عدالت در این شؤون و وجوه اساسی جامعه، عدالت اجتماعی شکل می گیرد. از این رو، امام علی علیه السلام عدالت را شرط ضروری استواری روابط مردم و حاکمیت و آهنگ به پیشرفت جامعه می داند.

فاذا ادّت الرعیه الی الوالی حقه وادی الوالی الیها حقّها، عز الحق بینهم، وقامت مناهج الدین و اعتدلت معامل العدل، و جرت علی أذلالها السنن فصلح بذالک الزمان و طمع فی بقاء الدولة و یئست مطامع الاعداء و اذا غلبت الرعیه و الیها او اجحف الوالی برعیّته، اختلفت هناک الکلمة و ظهرت معالم الجور و کثر الادغال فی الدین.(نهج، خ 216)

«پس چون رعیت حق والی را بگزارد، و والی حق رعیت رابه جای آرد، حق میان آنان بزرگ مقدار بشود، و راههای دین پدیدار و نشانه های عدالت برجا، و سنت چنانکه باید اجرا، پس کار زمانه آراسته گردد و طمع در پایداری دولت پیوسته و چشم آز دشمنان بسته، و اگر رعیت بر والی چیره شود و یا والی بر رعیت ستم کند، اختلاف کلمه پدیدار گردد و نشانه های جور آشکار و تبهکاری در دین بسیار.»

عدالت در این نص، همان رعایت حقوق متقابلی که خداوند برای تنظیم روابط و تعیین حدود و مرزهای حاکمیت و ملت، وضع نموده است. فرض این است که با اجرای این حقوق متقابل طبیعی ترین رابطه بین مسؤولان نهاد حکومت و مردم و در نتیجه زمینه مشارکت مردم در حوزه سیاست، اقتصاد، فرهنگ، دفاع، امنیت، بهداشت، آموزش،... فراهم می گردد. زیرا اعتماد عمومی نسبت به دولت و دلتمردان با زیر پا گذاشتن حقوق مردم از جانب حاکمیت ممکن نیست بارور گردد، و با از بین رفتن این اعتماد، جامعه نسبت به این نهاد، بی تفاوت و احیانا بیگانه می گردد.

منطقی ترین فضای عمومی جامعه این است که ملت نیازمندیهای خود را با سهولت تمام به مسؤولان منتقل و دست اندرکاران و کارگزاران هم بدون ابهام داده های آماری و اطلاع رسانی را از متن جامعه دریافت نمایند، و در نتیجه زمینه سازی مشارکت و فراخوانی مردم جهت رفع این نیازها با موفقیت انجام پذیرد. نفس و دستور زیر را می توان نمونه ای روشن از این روابط شفاف و بی پیرایه دانست.

اما بعد فان قوما من اهل عملک آتونی فذکروا أن لهم نهرا قدعفی ودرس و أنهم لو حفروه و استخرجوه عمرت بلادهم و قووا علی خراجهم وزادفئ المسلمین قبلهم و سألونی الکتاب إلیک لتأخذهم بعَمَلِهِ و تجمعهم لحفره و الانفاق علیه و لست أری أن أجبر احدا علی عمل یکدحه فادعهم ألیک فان کان الأمر فی النهر علی ما وصفوا فمن أحب ان یعمل فمره بالعمل و ان النهرلمن عمله دون من کرهه و لأن یعمروا و یقووا أحبّ الیّ من أن یضعفوا.(محمودی: 5/359)

«گروهی از حوزه مأموریت تو نزد من آمدند و چنین اظهار کردند که اگر نهر متروک و غیر قابل استفاده آنها لایروبی و حفاری شود، شهرهای آنها آباد و بر ادای خراج توانمند و درآمد مسلمین از این جهت افزوده می شود واز من در خواست کردند، برای تو نامه ای بنگارم، که در انجام چنین کاری آنها را جمع کنی و نیروی آنها را در حفر و عمران نهر و تأمین هزینه آن به کارگیری. اما دوست ندارم کسی را به کاری مجبور سازی که از آن کراهت دارد و بدان بی میل است، اگر نهر، آنچنان است که آنها گفتند، من انجام خواست آنها را به شما ارجاع می دهم، هر کس که دوست دارد در انجام این امر کار کند، از او بخواه که تلاش کند و در نتیجه، نهر مال افرادی است که کار کرده اند، نه افرادی که نسبت به انجام این مهم بی میل باشند و اگر دست به عمران نهر شوند و وضعیت مالی آنها تقویت شود، از نظر من بهتر است تا این که در ضعف در آمد مالی باقی بمانند.» نکاتی که از این نص می توان استفاده نمود عبارتند از:

1- امام علی علیه السلام تاکید و اصرار دارند که مشارکت مردم، با خواست و رضایت آنها انجام پذیرد و نه تحمیل و اجبار.

2- عمران و آبادانی مورد خواست امام علی علیه السلام است، او به مسؤول مربوطه دستور می دهد که اگر چنین عمران و تولیدی بدست مردم انجام پذیرد، خواست و مطلوب او نیز انجام پذیرفته است.

3- مسؤولان وظیفه دارند، انجام چنین خواست عمرانی را، تسهیل و زمینه اشتغال مردم را فراهم نمایند.

4- بعد از انجام عمران و آبادانی، عدالت نیز مورد توجه قرار گیرد، آنان که در این امر کار کرده اند در آن سهم دارند، نه آنان که هیچ گونه کار سازنده ای به عهده نگرفته اند.

2.تعلیم و تربیت (استصلاح مردم)

تعلیم و تربیت یکی از وظایف مهم حاکمیت است، همچنان که اشاره شد، امام علی علیه السلام در منشور حکومتش (عهدنامه مالک اشتر) یکی از اهداف حکومت خود را استصلاح مردم (تعلیم و تربیت) می داند و در مورد دیگر یکی از حقوق مردم را تعلیم و تربیت آنها بیان می فرماید.

«و تعلیمکم کیلا تجهلوا و تأدیبکم کیما تعلموا»(نهج: خ 34) «شما را تعلیم دهم تا نادان نمانید، و آداب آموزم تا بدانید».

بدیهی است که رویکرد تعلیم و تربیت در عصر امام علی علیه السلام ، آموزه های تربیتی، سیاسی، اجتماعی، اخلاقی است و در آن عصر مبارزه با جهل، کوته بینی، ظاهرنگری، سطحی نگری، ساده لوحی اجتماعی که زمینه آسیب پذیری جامعه را فراهم می آورد، مسأله ای حیاتی و سرنوشت ساز بوده است، واژه «استصلاح» هم ناظر به همین حوزه از آموزش است.

اداره حکیمانه جامعه آن روز هم، در آن سطح از روابط اجتماعی - اقتصادی، بیش از این نوع تعلیم و تربیت را نمی طلبید؛ ولی در عصر حاضر نهاد تعلیم و تربیت باید جهت «استصلاح» و پیشرفت فرهنگی مردم، بعلاوه رشد فرهنگ عمومی و تقویت وفاق اجتماعی، ریشه یابی آسیبهای گوناگون اجتماعی، به کسب مهارت و فن نیز بپردازد. یکی از زیر ساختهای مهم و سرنوشت ساز اشتغال و تولید، تربیت نیروی انسانی کارآفرین است. هر مقدار که نظام تعلیم و تربیت پیشرفته تر باشد، استعدادهای مختلف افراد جامعه شکوفاتر، و در نهایت کار آفرینی و ایجاد شغلهای کیفی و جدید بیشتر خواهد بود، به دیگر تعبیر محرک اساسی توسعه جامع و همه جانبه در جامعه، توسعه نیروی انسانی آن جامعه است و بار سنگین توسعه نیروی انسانی به عهده نظام تعلیم و تربیت است که در جای مناسب خود می باید مورد بحث قرار گیرد. آنچه که در این جا مهم است و باید بدان توجه شود، این است که در منشور حکومت امام علی علیه السلام به این اصل حیاتی و سرنوشت ساز تصریح شده است که هر کاری باید به کسی که متخصص آن است واگذار شود.

و توخّ منهم اهل التجربة و الحیاء من اهل البیوتات الصالحة و القدم فی الاسلام،(نهج: نامه 53) «و عاملانی این چنین را در میان کسانی جستجو کن که تجربه و حیاء دارند، از خانواده هایی پارسا و سابقه دار در اسلام.

در واقع کارگزارانی می توانند، مسؤولیت مدیریت را به عهده گیرند که هم تجربه کاری دارند و هم صداقت و درستکاری.

3 شکوفایی بخشهای مهم اقتصادی

الف- کشاورزی: بخش کشاورزی از نظر امام علی علیه السلام جایگاه ویژه ای دارد. به گونه ای که صلاح، نفع و خیر مردم به صلاح طبقه کشاورز وابسته است، بر همین اساس نسبت به مدارا کردن با دهقانان هماره توصیه می فرمود، کان علی علیه السلام یوصی بالاکارین و هم الفلاحون.(مجلسی: 103/172)

به فرماندهان نظامی نیز دستور می داد که از جانب آنها به کشاورز ظلم و ستم نشود.

أنشدکم اللّه فی فلاحی الارض ان یظلموا قبلکم،(محمدی: 4/172) «از شما فرماندهان نظامی می خواهم که مبادا فلاحت پیشه گان از جانب شما مورد ظلم واقع شوند.»

بر همین اساس سیاست مالی و جمع آوری «خراج» به گونه ای تعیین می کردند که عدالت و انصاف مورد توجه قرار گیرد.

فأنصفوا الناس من أنفسکم و اصبروا لحوائجهم فانّکم خزّان الرعیّة و وکلاء الأمّة و سفراء الائمّة و لا تحسموا احدا عن حاجیة و لا تحبسوه عن طلبته و لا تبیعنّ للناس فی الخراج کسوة شتاء و لاصیف و لا دابة یعتملون علیها.(نهج، نامه 51)

«پس داد مردم را از خود بدهید و در برآوردن حاجتهای آنان شکیبایی ورزید، که شما خزانه دار رعیت هستید و وکیلان امت و سفیران امامان، حاجت کسی را روا ناکرده مگذارید، و او را از آنچه مطلوب اوست باز مدارید.»

بی شک بخش کشاورزی در آن زمان با در اختیار داشتن زمین و آب و حیوانی که به کمک آن کشت انجام می شد، به شکوفایی و بهره دهی می رسید، ولی در عصر کنونی بر آوردن نیاز و حاجت کشاورزان به این نیست که فقط سه عامل فوق را در اختیار داشته باشند؛ بلکه زنجیره نیازهای متفاوت باید بطور منطقی برآورده شود تا این که زمینه شکوفایی کشاورزی فراهم گردد. زنجیره ای که سر سلسله آن از کشت و داشت و برداشت شروع و به تثبیت قیمت محصولات و بیمه کردن آنها و بازاریابی و صادرات به بازارهای رقابتی جهان پایان می پذیرد؛ این زنجیره اگر یک حلقه مفقوده داشته باشد، مثلاً قیمت محصولات دچار نوسان چشمگیر باشد، برای ناکامی سیاستهای اقتصادی این بخش کافی است. همچنان که تجربه چندین برنامه پنج ساله در مورد این بخش شاهد این ناکامیهاست.

ب- صنعت و تجارت: در دیدگاه امام علی علیه السلام جامعه از طبقات مختلفی تشکیل شده است. این طبقات عبارتند از: نظامیان، کشاورزان، قضات، کاتبان خاص و عام (هیأت وزیران و معاونان) کارمندان، بازرگانان، صاحبان صنعت و محرومان و ناتوانان. بی شک سرنوشت این طبقات در عینیت جامعه و حیات اجتماعی به یکدیگر وابسته است. و اعلم أن الرعیّه طبقات لایصلح بعضها الا ببعض و لا غنی ببعضها عن بعض.

بدان که ملت طبقاتی هستند که صلاح برخی به برخی دیگر وابسته و بعضی قشرها از بعضی دیگر بی نیاز نمی باشند، به همین جهت قوام و ایستایی گروههایی همچون نظامیان، کشاورزان، قضات، کاتبان خاص و عام، کارمندان، به دو طبقه بازرگان و صاحب صنعت می باشد. منشأ این وابستگی در عبارت زیر بطور فشرده بیان شده است. و لا قوام لهم جمیعا الا بالتجار وذوی الصناعات فیما یجتمعون من مرافقهم و یقیمونه من أسواقهم و یکفونهم من الترفّق بأیدیهم ما لا یبلغه رفق غیرهم.(همان، نامه 53)

«و کار این جمله (سپاهیان، کشاورزان، قضات، عاملان و نویسندگان) استوار نشود جز با بازرگانان و صنعتگران که جمع می شوند و با سودی که بدست می آرند، بازارها را بر پا می دارند، و کار مردم را کفایت می کنند، در آنچه که دیگران مانند آن نتوانند.»

اثر وجودی صنعتگران این است که کفایت می کنند کار مردم را؛ زیرا با کمک گرفتن از فکر و بازوی خود، مصنوعاتی از کالاهای سرمایه ای و مصرفی می سازند که دیگران توان انجام آن را ندارند (یکفونهم من الترفقّ بایدیهم مالا یبلغه رفق غیرهم) و فلسفه وجودی بازرگانان، این است که این مصنوعات را به بازارهای مصرف می رسانند و در نتیجه چرخه تولید را استمرار می بخشند. اگر مصنوعات صاحبان صنعت بواسطه تجارت به بازارهای مصرف روانه نگردد، تولید صنایع ممکن نیست ادامه یابد و در این صورت، طبقاتی مانند کشاورزان و نظامیان و قضات، و کارمندان به این نوع کالاهای ابزاری و مصرفی مورد نیاز خود نمی توانند دسترسی پیدا کنند. و در نتیجه ادامه کار آنها ممکن نخواهد بود؛ بر همین اساس فرمود قوام و استواری دیگر طبقات به دو طبقه بازرگان و صنعتگر است؛ به دیگر سخن در هر دوره، از تاریخ حیات اجتماعی انسان، طبقه کشاورز نیازمند به صنایع و ابزار آلات کشت و نظامیان و سپاهیان نیازمند سلاح و ساز و برگ نظامی، قضات و دیگر کارگزاران دولت وابسته به در آمد مالیات (خراج) می باشند.

اگر صاحبان صنعت نیازهای فوق را تولید نکنند و بازرگانان آنها را به بازارهای مصرف مورد نیاز نرسانند، بی شک روابط اجتماعی دچار اختلال می شود. همچنان که صاحبان صنعت و کشاورزان و قضات از جهت امنیت، وابسته به نظامیان هستند، وابسته، از جهت وفاق، نظم اجتماعی، زمینه سازی قراردادها، و اجرای آنها می باشند.

در فراز دیگری نیز به همین اثر وجودی بازرگانان و صنعتگران تصریح، و با تأکید و توصیه در مورد آنان می فرماید: ثمّ استوص بالتّجار و ذوی الصناعات واوص بهم خیرا؛ المقیم منهم، و المضطرب بماله و المترفّق ببدنه، فانّهم موادّ المنافع و أسباب المرافق، جلاّبها من المباعد و المطارح فی برّک و بحرک و سهلک و جبلک، و حیث لایلتئم النّاس لمواضعها و لایجترئون علیها، فانّهم سلم لانخاف بائقته و صلح لاتخشی غائلته.(همان)

و دیگر این که نیکی به بازرگانان و صنعتگران را بر خود بپذیر، و سفارش کردن به نیکویی درباره آنان را به عهده گیر، چه آنان که در شهر و ثابت هستند. و چه آن که با مال خود از این سو بدان سو رود و با دسترنج خود کسب کند؛ آنان مایه منفعتند و پدیدآورندگان وسایل مورد نیاز و آسایش و آورنده آن از جاهای دوردست و دشوار، در بیابان و دریا و دشت و کوهسار، جایی که مردم در آن جا گرد نیایند و در رفتن به آنجا دلیری ننمایند. این بازرگانان مردمی آرامند و نمی ستیزند، و آشتی و فتنه ای نمی انگیزند.»

4 راهبردها

الف- اصل درآمد مردم به منزله در آمد خزانه دولت:

رابطه اقتصادی حاکمیت با مردم را از دو منظر متفاوت می توان، مورد تحلیل قرار داد. در یک نگاه دولت نسبت به انجام وظایفی مسؤولیت دارد. تأمین امنیت، کالاهای عمومی که بخش خصوصی دست به کار تولید آنها نمی شود، و زمینه سازی فرایند توسعه و رشد برعهده دولت و طبعا هزینه این وظایف و اهداف را نیز باید از مردم در قالب مالیاتها دریافت نماید، این نگاه می طلبد که دولت درآمدهای خود را با سیاستهای مختلف اعتباری مالی افزایش دهد تا این که با قدرت هر چه بیشتر بتواند به وظایف خود عمل نماید و در نتیجه درآمد دولت نسبت به درآمد مردم اولویت پیدا می کند. نگاه دیگر این است که دولت یکی از وظایف مهم خود را افزایش درآمد مردم تلقی نماید، باور مسؤولان و مدیران میانی و پایین این است که مردم، هرچه بیشتر در آمد داشته باشند، دولت هم به همان نسبت می تواند بیشتر در آمد داشته باشد و ملت هر مقدار فقیرتر باشد، به همان نسبت بخش عمومی هم دچار فقر خواهد بود. با این نگاه سعی تمام دولتمردان و کارمندان بر این خواهد بود که زمینه کاهش فقر عمومی فراهم شود و در نتیجه مدیران نه تنها موانع حرکت تولید کالا و خدمات را بر می دارند، بلکه خود دست به کار شتاب بخشیدن به این حرکت می شوند.

امام علی علیه السلام بر این مطلب تأکید ویژه ای دارد:

ولا یثقلنّ علیک شی خفّفت له المؤنة عنهم فانّهم ذخر یعودون به علیک فی عمارة بلادک و تزیین و لایتک، مع استجلابک حسن ثنائهم و تبجّحک باستقاضة العدل فیهم معتمدا فضل قوّتهم بما ذخرت عندهم من اجمامک لهم و الثقة منهم بما عوّدتهم من عدلک علیهم و رفقک بهم. فربما حدث من الأمور ما اذا عوّلت فیه علیهم من بعد احتملوه طیبة أنفسهم به.(همان)

«و آنچه بدان بار آنان را سبک گردانی بر تو گران نیاید، چه آن اندوخته ای باشد که به تو بازش دهند، با آبادانی که در شهرهایت کنند و آرایشی که به ولایتها دهند؛ نیز ستایش آنان را به خود کشانده ای و شادمانی که عدالت را میانشان گسترانده ای، حالی که تکیه بر فزونی قوت آنان خواهی داشت بدانچه نزدشان اندوخته ای، از آسایشی که برایشان اندوخته ای و اطمینانشان که با عدالت خود بدست آورده و مدارایی که کرده ای و بسا که در آینده کاری پدید آید که چون آن را به عهده آنان گذاری با خاطر خوش بپذیرند.»

با توجه به مفاد این دستور اوّلاً، در آمد مردم از جهت اقتصادی ذخیره خزانه دولت به حساب می آید، ثانیا، رابطه عدالت گونه مردم با تو مستحکم تر می گردد، و مردم بهتر به تو اعتماد می کنند. این نگاه که در آمد مردم و قدرت تولید آنها را، در آمد خزانه دولت به حساب می آورد، در روابط اقتصادی جامعه ساختار متناسب را می طلبد.

ب- شرایط کلی ساختار متناسب با اصل اولویت در آمد مردم

1 کاهش دخالت دولت در حوزه اقتصاد: بسیاری از مسؤولیتهای اقتصادی را که بخش خصوصی می تواند انجام دهد، دولت نباید دست به کار آنها شود، بلکه باید نظارت بر انجام آنها داشته باشد و با سیاستهای اقتصادی این بخش را به طرف اهداف مورد نظر هدایت کند. پدیده های ناهنجاری همانند کسر بودجه، تورم، انحصارات، رانت خواری اقتصادی - سیاسی، اتلاف منابع، کاهش بهره وری، از ناتوانی و ناکار آمدی دولت در حوزه اقتصاد نشأت می گیرد. این ضعف کارآمدی تنها در سایه کم کردن حجم دولت و محدودنمودن میدان دخالت و مباشرت مستقیم آن، مرتفع می گردد. نظارت دقیق تر و هدایت وسیع تر دولت با توجه به گستردگی و پیچیدگی روابط اقتصادی امروز کارسازتر است تا دخالت و تصدی دولت در آنها.

2- مدیریت در حوزه زیر ساختها: مسیر توسعه و رشد تولید واشتغال هموار نمی گردد، مگر این که دولت زیر ساختهای آن را به سامان برساند. بدون داشتن راههای مواصلاتی بهداشت، آموزش، خدمات بانکی، امنیت، دفاع، حرکت توسعه، زمینه عینی ندارد. با کاهش تصدیهای دولت و هزینه های جاری آن، طبعاً توان دولت بر مدیریت و تولید این زیر ساختها متمرکز، و با شکل گیری این زیر ساختها هزینه بالاسری تولید، کاهش و در نتیجه برخی از شرایط عینی و سخت افزاری رشد تولید و اشتغال فراهم می گردد.

3- کاهش موانع فرایند تولید: موانع آشکار و پنهان قانونی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی بخش کشاورزی، صنعت و تجارت باید برداشته شود و بطور واقع بینانه شرائط نرم افزاری توسعه و اشتغال در بخشهای فوق فراهم گردد. به عنوان مثال ،تجارت داخلی و خارجی در خدمت تولید صنایع و کشاورزی قرار گیرد. تا این که مصرف بازارهای داخلی و خارجی نقش پشتوانه استمرار تولید و سرمایه گذاری را ایفا نماید نه این که تولید در خدمت تجارت داخلی و خارجی باشد که در نتیجه در آمد دلالی و رانت خواری زمینه رشد سرمایه گذاری و تولیدات را از بین ببرد.

البته بحث راهبرد به نکات فوق محدود نمی شود، بلکه مسائل حیاتی دیگری را هم زیر پوشش دارد که در جای مناسب خود باید مورد بررسی قرار گیرد. به امید آن روز که جامعه ما به سطح رفاهی که حدیث زیر آن را بیان می کند، دسترسی پیدا کند: مااصبح بالکوفة احد ناعماً، ان ادناهم منزلة لیأکل البرّ و یجلس فی الظلّ و یشرب من ماء الفرات».(مجلسی: 40/327)

جمع بندی

1- کار، اشتغال و تولید با سه رویکرد فلسفی، جامعه شناختی و اقتصادی مورد بررسی قرار گرفت، زیرا بین این سه رویکرد ارتباط منطقی وجود دارد.

2- در نگرش فلسفی تدبیر انسان و جهان انسان در حوزه رابطه با طبیعت فعال و تأثیرگذار و طبیعت مورد تسخیر و استخدام اوست.

3- در بعد جامعه شناختی، کار و تولید به عنوان هنجار، ارزش ابزاری و غائی می باید تا در روابط اجتماعی تجلی یابد و در نتیجه فرهنگ کار و تولید شکل گیرد.

4- با شکوفایی این فرهنگ، راهبردهای سنجیده اقتصادی به ثمر می نشیند و دولت می تواند سیاستهای اقتصادی اشتغال و تولید را در دو بخش عمومی و خصوصی عملی سازد.

منابع:

5- نهج البلاغه، قم، مؤسسه النشرالاسلامی، 1363.

6- رفیعی، فرامرز، آناتومی جامعه، شرکت سهامی انتشار،1378.

7- بروس کوئن، درآمدی بر جامعه شناسی، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، فرهنگ معاصر، 1370.

8- الحکیمی، محمدرضا و دیگران، الحیاة، ج 5، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1367.

9- المحمودی، محمد باقر، نهج السعادة، فی مستدرک نهج البلاغه، الجزء الرابع، مؤسسة المضامین الفکری، بیروت، 1968 میلادی.

10- محمدی الریشهری، موسوعة الامام علی ابن ابیطالب (ع)، ج4، محمد، قم، دارالحدیث، 1421.

11- شیخ مفید، محمد بن محمد النعمان، الارشاد، قم، مکتبة بصیرتی، بی تا.

12- کلینی الرازی، ابن جعفر محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج 5، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1362.

13- حرالعاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج 13، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا.

14- چلپی، مسعود، جامعه شناسی نظم، نشرنی، تهران، 1375.

15- مطالعات آماده سازی تدوین برنامه سوم اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، جلد سوم، نیروی انسانی بازار کار، اشتغال، تهران، سازمان برنامه و بودجه، 1379.

16- مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 103، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403 ه ق.



دوشنبه 22 فروردین 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (1)

کارهای کاذب

یکی از بدترین بلایا و آفات برای هر جامعه، روی آوردن به کارهای کاذب و دوری از کار مفید و مولد است. در کارهای کاذب، تنها، سود شخص در نظر گرفته می شود و در آن نه اثری از توجه به منافع دیگران به چشم می خورد و نه خبری از تلاش و فعالیت وجود دارد.

اهل بیت علیهم السلام به صراحت ما را از دست زدن به چنین کارهایی نهی کرده اند. برای مثال به مواردی از آن اشاره می کنیم امام صادق علیه السلام می فرماید:

دوست ندارم آسیابی را اجاره کنم، و همان آسیاب را با قیمتی بیشتر به دیگری اجاره دهم، بی آنکه در آن آسیاب، کاری انجام داده باشم و آن را مجهزتر کرده باشم.

در روایتی دیگر نیز امام صادق علیه السلام ما را از دست زدن به این عمل نهی می کند: «[مبادا [شخصی خانه ای را اجاره کند و بعد آن را به مبلغی بیشتر اجاره دهد، بدون آنکه در آن خانه اقدامات جدیدی به عمل آورد».

همچنین، از امام صادق علیه السلام درباره کسی پرسیدند که تعهد می کند کاری را انجام دهد، ولی بعداً همان کار را با قیمت کمتر به دیگری واگذار می کند و از این راه منافعی تحصیل می کند. امام فرمود: «نمی تواند چنین کاری را انجام دهد، مگر آنکه قسمتی از کار را شخصاً انجام داده باشد».

دیدیم امامان معصوم علیهم السلام ، آن دسته از کارهای دروغین و معاملاتی را که در آنها از منافع جامعه چشم پوشی شده و تمامی سود، برای شخص متمرکز گشته است، به شدت نفی می کنند و افراد جامعه را از دست زدن به چنین کارهایی باز می دارند؛ زیرا در چنین کارهایی، بویی از تلاش و تولید و خدمت از سوی شخص به مشام نمی رسد.

از همین رهگذر، فلسفه حرمت ربا آشکار می شود که برخی پول انباشته خود را به نیازمندان قرض می دهند و بدون آنکه کاری انجام دهند یا در آن کار شریک شوند و خطر احتمالی آن را بپذیرند، با وام گیرنده شرط می کنند که پول بیشتری باز گردانند.

این عمل، سبب می شود که کسانی بدون فعالیت و کار به ثروت های زیادی برسند و پولی که باید در جامعه در گردش باشد، در دست عده ای خاص متمرکز شود. ادامه این کار سبب خواهد شد که نیازمندان جامعه، نیازمندتر و رباخواران، حریص تر و ثروتمندتر و به طبقه ای استثمارگر تبدیل شوند.



دوشنبه 22 فروردین 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (1)

تعداد کل صفحات : 6 ::      1   2   3   4   5   6  

پدیده ای نامبارک به نام بی کاری

بی کاری، ناهماهنگی با آفرینش است. در جهانی که هر ذره ای در آن، به کاری و وظیفه ای مشغول است، بی کاری یعنی نواختن ساز مخالف در جمع هم نوای عالم هستی که در نتیجه سبب ظهور زشتی در مجموعه جهان آفرینش خواهد شد.

افزون بر آن، بی کاری بستری مناسب برای بروز انواع ناهنجاری های اخلاقی و ارتکاب لغزش هاست.

یکی از دانشمندان می نویسد:

در بهداشت روانی به ثبوت رسیده است که بی کاری و عدم فعالیت و اشتغال فکری موجب خلأ روحی و دشمن سلامت روح است. کسانی که از فعالیت های زایا و خلاق و مفید بازمانند، ناچار، مشغولیت ها و سرگرمی های زیان مند برای خود فراهم می کنند و به قمار و باده گساری و مواد مخدر و تنوع جویی های جنسی، خودخوری، حسادت، کینه توزی های دور از منطق، عیب جویی از دیگران و رفتارهای انحرافی دیگر توسل می جویند.

درمان به وسیله کار، تفریح و فعالیت های گوناگون، یکی از مهم ترین شیوه های تکاپوی درمانی، در معالجه بیماران روانی به شمار می رود. نه تنها حفظ سلامت روح و پیش گیری از شبیخون ناراحتی های روانی، نیازمند به سرگرمی و فعالیت و اشتغال فکری است، بلکه لازمه پرورش استعدادها و رشد صحیح شخصیت نیز، به کار گماشتن نیروهای فکری و پرهیز از تنبلی فکری است.

پاسکال نیز گفته است:

منشأ کلیه مفاسد فکری و اخلاقی، بی کاری است. هر کشوری که بخواهد این عیب بزرگ اجتماعی را رفع کند، باید مردم را به کار وادارد تا آن آرامش عمیق روحی که عده اندکی از آن آگاهند، در وجود همه برقرار شود.

بنابراین، در نگاهی جامعه شناسانه باید گفت: اصلاح جامعه، نتیجه ای است که با تحقق مقدمه هایی شکل می گیرد. از مهم ترین آن مقدمات، ایجاد بازار اشتغال و فراهم ساختن زمینه های شغلی برای افراد بی کار است.



دوشنبه 22 فروردین 1390  توسط رضا کرمی | نظرات (0)





عدالت
جهاد اقتصادی
عدالت اقتصادی
ريشه کني «ربا»
عدالت امام علی(ع)
نفی سرمایه سالاری
جهاد براي رشد اقتصادي
مبارزه با مفاسد اقتصادی
موانع تحقق جهاد اقتصادی
آموزه های اقتصادی اسلام
مفهوم­شناسی جهاد اقتصادی
جهاد اقتصادي با محوريت بازرگاني خارجي
آرایش جهادی اقتصاد كشور
اخلاق‌گرايي و بي‌توجهي به علم اقتصاد
دانلودکتاب مفید اقتصادی
مفهوم و الزامات جهاد اقتصادی

رضا کرمی

كل بازديدها : 573277
كل مطالب : 745

تعداد كل نظرات : 30

تاريخ ايجاد وبلاگ : چهارشنبه 10 فروردین 1390 

آخرين بروزرساني : شنبه 28 اردیبهشت 1392 

RSS 2.0 این صفحه را به اشتراک بگذارید