زندگاني امام علي ، حماقت منافقی بی آبرو
در دوران زندگی امام علی (علیهالسلام) اشعث بن قیس(886) با مردی دعوا داشت و فردای آن روز قرار بود او در محکمه علی (علیهالسلام) حاضر شده و محاکمه گردد. اشعث شب حلوایی آماده کرده آن را برای امام برد تا از این راه امتیازی برای محاکمه فردا به دست آورد.
امام (علیهالسلام) در را گشود و نگاهی به حلوا کرد و فرمود: اصله ام زکاه ام صدقة فذلک محرم علینا اهل البیت؛ آیا بخششی، یا زکاتی و یا صدقهای است؟ اینها همه بر ما خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حرام است.
عرض کرد: هدیه است.
امام فرمود: گریه کنندگان در سوگ تو بنشینند آیا از این راه وارد شدهای که مرا بفریبی؟ سوگند به خدا اگر هفت آسمان و زمین را به من بدهند که پوست جوی را از دهان مورچهای به ستم در آورم نافرمانی خدا را نمیکنم(887).
ادامه ندارد
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394
نظرات
، 0
در نامهای حضرت علی (علیهالسلام) برای محمد بن ابی بکر زمانی که او را به ولایت مصر گمارده بود نوشت: ارتقب وقت الصلا لوقتها. و لا تعجل بما قبله لفراغ و لا تو خرها عنه لشغل فان رجلا سال رسول الله (ص)... نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
نوف بکالی که یکی از اصحاب خاص امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) است میگوید: در نزدیکی مسجد کوفه خدمت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) رسیدم و گفتم السلام علیک یا امیرالمؤمنین و رحمة الله و برکاته، حضرت فرمود: و علیک السلام یا نوف و رحمة الله و برکاته. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
اصبغ بن نباته میگوید: وقتی علی (علیهالسلام) به خلافت رسید و مردم با او بیعت کردند، حضرت به مسجد آمد، در حالی که عمامه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را بر سر داشت و برد او را در تن کرد و نعلین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را در پا و شمشیر او را بر کمر بست و بر بالای منبر رفت و با تحت الحنک بر آن نشست و انگشتان خود را درهم نمود و زیر شکم نهاد سپس فرمود: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
اصبغ بن نباته میگوید: روزی در مسجد کوفه با اصحاب دور علی بن ابیطالب (علیهالسلام) بودیم که فرمود: ای اهل کوفه! خداوند به شما بخششی داده که به کسی نداده است و آن اینکه مسجد شما را فضیلت داد. آن خانه نوح و خانه ادریس و نماز خانه من است. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
ساده پوشی امام علی (علیهالسلام) در خوراک و لباس به حدی بود که مخالفان و دشمنان آن حضرت را متعجب میساخت و بعضاً مورد اعتراض آنان قرار میگرفت. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
امام علی (علیهالسلام) در زمان حکومتداری خود، نیروهای انتظامی خود را به دنبال لبید عطاری فرستاد تا او را به خاطر جرمش نزد امام آوردند، نیروهای امام لبید را در مسجد سماک یافتند و او را گرفته و به نزد علی (علیهالسلام) میبردند که در این حین نعیم بن دجاجه اسدی به حمایت از او برخاست و مانع شد تا او را ببرند و لبید، را از دست نیروهای، انتظامی امام خارج کرد. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
حبیی بن عمرو میگوید: من بعد از ضربت خوردن علی (علیهالسلام) خدمت امام رسیدم، حضرت در بستر افتاده بود زخم سر مبارکش را باز کردند، به حضرت گفتم: یا علی! این زخم شما چیزی نیست و باکی بر شما نیست (خداوند شفا دهد شما را) حضرت فرمود: ای حبیب! من هم اکنون از شما مفارقت میکنم، من گریستم و ام کلثوم هم که نزد امام بود گریست حضرت به او فرمود: دخترم چرا گریه میکنی؟ نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
سعید بن قیس جز کسانی بود که در جنگ علی (علیهالسلام) در میدان جنگ حضور نداشت لذا روزی وارد مجلس امام شد و آن حضرت خطاب به او فرمود: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
مقداد بن اسود از خالصترین و کاملترین و محکمترین یاران امام علی (علیهالسلام) است تا آنجا که در روایت آمده که قلب شریف او همانند پاره آهن محکمی بود. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
روزی در یکی از جنگها علی (علیهالسلام) به واسطه نفوذ در عمق دشمن مدتی از دید مالک اشتر خارج شد، مالک اشتر دلواپس و ناراحت بدنبال حضرت میگشت و گفت کسی خبری از امام علی (علیهالسلام) برایم بیاورد لذا به غلام خود گفت: اگر خبری از امام بیاوری تو را آزاد میکنم. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
علی (علیهالسلام) در زمان حکومت خود برخوردی انسانی با بقیه ملل حتی کفار داشت و دستورات اکید برای آبادانی مناطق مختلف حتی جویبارهای تخریب شده را صادر کرده است. توجه به ضعفا و مستمندان و یتیمان چه مسلمان و غیر مسلمان و انجام کارهای مردم بدون هیچ گونه توقع و چشمداشتی جز شیوههای اصلی حضرت بوده است. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
روزی امام علی (علیهالسلام) زره خود را که در جنگ جمل گمشده بود را در دست یک نفر یهودی دید، شکایت به محکمه برد یهودی گفت: زره در دست من است شما باید اقامه دلیل بکنید. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
پس از شهادت حضرت علی (علیهالسلام) روزی پیش ابن عباس یاد علی (علیهالسلام) را کردند. ابن عباس گفت نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
سلمان فارسی میگوید: روزی شیطان به چند نفر رسید که به علی بن ابیطالب (علیهالسلام) جسارت میکردند او در مقابل آن جماعت ایستاد، آنها گفتند تو کیستی ای مرد؟ شیطان گفت: من ابومرهام (872) گفتند: آیا سخن ما را شنیدی؟ شیطان گفت: خوشی نبیند. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 زندگاني امام علي ، مواظبت و دقت در اوقات نماز
مراقب اوقات نمازت باش و آن را در وقت مقرر خود به جا آور، به خاطر فراغت، قبل از وقت نماز اقدام به اقامه آن نکن و هم چنین به خاطر کاری که داری آن را به تاخیر نینداز (برای نمازت اهمیت خاصی قایل باش و حساب جدایی برای آن باز کن و هرگز نمازت را تابع چیزهای دیگر قرار نده بلکه سعی کن همه چیز را تابع و پیرو نماز خود کنی) زیرا مردی از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از اوقات نماز پرسید؟ حضرت چنین فرمود: جبرئیل در هنگام زوال شمس که آفتاب مقابل حاجب و ابروی راست او بود نازل شد. سپس جبرئیل وقت نماز عصر آمد، که در آن هنگام سایه هر چیزی به قدر و اندازه خود آن چیز گردیده بود. سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نماز مغرب را وقتی که خورشید غروب کرد به جا آورد. آنگاه نماز عشاء را هنگامی که حمره مغربیه زایل شده بود خواند و به جا آورد و سپس نماز صبح را هنگامی که تاریکی آخر شب بود و ستارگان مشبک بودند به جا آورد.
آنگاه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) اضافه فرمود: ای محمد بن ابی بکر! نمازت را در این اوقات به جا آور و ملزم باش به اینکه کار نیکو انجام دهی و سنت حسنه به جا آوری و راه روش و راست را انتخاب کنی.
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، خیر دنیا و آخرت
عرض کردم: یا امیرالمؤمنین! پندی به من دهید، حضرت فرمود: ای نوف! خوبی کن تا با تو خوبی کنند، گفتم: یا امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بیفزا، فرمود: رحم کن تا به تو رحم کنند، گفتم: یا امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بیفزا، فرمود: خوب بگو تا به بخوبی یادت کنند، عرض کردم: بیفزا فرمود: از غیبت اجتناب کن که غذای سگان دوزخ است، سپس فرمود: ای نوف! دروغ گفته آنکه گمان دارد حلال زاده است و به غیبت کردن، گوشت مردم را میخورد، دروغ گفته کسی که گمان دارد حلال زاده است و دشمن من و امامان و اولاد من است، دروغ گفته کسی که گمان دارد حلال زاده است و زنا را دوست میدارد یا نافرمانی خدا شب و روز مشغول است.
ای نوف! سفارش مرا بپذیر... ای نوف! صله رحم کن تا خدا عمرت را بیفزاید و خوش خلق باش تا حساب روز جزایت را سبگ گیرد، ای نوف! اگر خواهی در روز قیامت با من باشی کمک به ستمکاران مکن، ای نوف! هر که ما را دوست دارد روز قیامت با ما است و اگر مردی سنگی را دوست بدارد با همان سنگ محشور میشود.
ای نوف! مبادا خود را برای مردم جلوه دهی و به نافرمانی خدا بپردازی تا روز جزا خداوند رسوایت کند. ای نوف! آنچه به تو گفتم نگهدار تا به خیر دنیا و آخرت برسی(885).
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، بر منبر سلونی
ای گروه مردم! از من بپرسید پیش از آنکه مرا نیابید... از من بپرسید که علم اولین و آخرین نزد من است، اگر بنشینم با اهل تورات از کتابشان فتوی دهم، تا جایی که تورات به سخن آید و گوید (درست گفت علی و او دروغ نگفت براستی که علی شما را به همان خبر داد که در من نازل شده) و با اهل انجیل خودشان فتوا دهم تا جایی که انجیل نیز به سخن آید و گوید: (علی درست گفت و دروغ نگفت، براستی علی شما ره به همان فتوا داد که در من نازل شده) و اهل قرآن را با قرآن فتوی دهم تا قرآن به سخن آید و گوید: (علی راست گفت: و دروغ نگفته هر آینه علی شما را فتوایی داد. که در من نازل شده است) ای مردم! شما که شب و روز قرآن میخوانید در میان شما کسی است که بداند چه در آن نازل شده؟ اگر این آیه در قرآن نبود (رعد - 39) شما را خبر میدادم به آنچه در گذشته بوده و هست و خواهد بود تا روز قیامت.
آنگاه امام مجدد فرمود: از من بپرسید پیش از آنکه مرا نیابید...
ابتدا مردی بنام ذعلب که مردی تیز زبان و سخنور و پر دل بود بلند شد و گفت: پسر ابوطالب به جای بسیار بلندی قدم نهادی من امروز او را بواسطه سوالم شرمسار میکنم آنگاه گفت: یا علی! آیا پروردگار خود را دیدهای؟ (جواب این سؤال قبلاً طی داستانی نقل شده است) علی (علیهالسلام) جواب او را کامل و جامع داد، سپس مجدد حضرت فرمود: بپرسید از من قبل از آنکه مرا نیابید.
بعد از او اشعث بن قیس کندی سوالی نمود که حضرت جواب او را نیز داد باز حضرت فرمود: از من بپرسید پیش از آنکه مرا از دست بدهید، آن گاه مردی از دورترین نقطه مسجد که بر عصای خود تکیه کرده بود و گام بر میداشت، تا اینکه نزدیک آن حضرت رسید، آنگاه عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! مرا به کاری رهنمایی کن تا با انجام آن از دوزخ رهایی یابم حضرت جواب او را مفصلاً دادند سپس آن مرد از نظرها غائب شد و ما او را ندیدیم مردم به دنبالش گردیدند اما او را نیافتند علی (علیهالسلام) از بالای منبر لبخندی زد و فرمود: چه میخواهید او برادرم خضر بود، سپس فرمود: بپرسید قبل از آنکه مرا نیابید، آنگاه برخاست و خدا را حمد کرد و صلوات بر پیغمبر فرستاد و فرمود: ای حسن بر منبر آی و سخنی بگو، مبادا قریش پس از من ترا نشناسند و گویند حسن خطبه نمیتواند بخواند، امام حسن (علیهالسلام) عرض کرد: پدرم چگونه با حضور شما بالای منبر رفته و سخن بگویم و تو در میان مردم مرا ببینی و سخنم را بشنوی، امام علی (علیهالسلام) فرمود: پدر و مادرم به قربانت من خود را از تو پنهان میکنم و سخن تو را میشنوم و تو را میبینم ولی تو مرا نمیبینی، امام حسن (علیهالسلام) بر منبر رفت و خدا را ستایش کرد و صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرستاد سپس فرمود: ای مردم! من از جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که میفرمود: من شهر علمم و علی در آن است آیا میتوان وارد شهر شد جز از در آن؟ سپس از منبر پایین آمد آنگاه امام علی (علیهالسلام) او را به سینه خود چسبانید، سپس امام به حسین (علیهالسلام) فرمود: پسر جانم! برخیز و به منبر برو تا قریش به حال تو نادان نماند تو دنبال سخن برادرت حسن را بگو، امام حسین (علیهالسلام) به منبر رفت و حمد خدا کرد و ستایش الهی را نمود و صلوات مختصری بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرستاد سپس فرمود: ای مردم! از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمود: علی پس از من شهر علم است و هر که در آن در آید نجات یابد و هر که از او تخلف کند هلاک شود، آنگاه از منبر پایین آمد و امام علی (علیهالسلام) او را نیز در آغوش کشید و بوسید و فرمود: ای گروه مردم! گواه باشید که این دو، فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هستند و دو امانتی که به من سپرده شده و من آنها را به شما میسپارم و رسول خدا از شما و رفتار شما نسبت به آنها بازپرسی و سؤال خواهد کرد(884).
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، فضیلت مسجد کوفه
این مسجد شما، یکی از چهار مسجدی است که خداوند آنرا برگزیده و برا اهل آن میبینم که در روز قیامت جامهای در بر دارد شبیه محرم، و برای اهل خود، (هر کس که در آن نماز خوانده باشد) شفاعت میکند و شفاعتش نزد خدا رد نمیشود، روزگاری نگذارد که حجرالاسود را در آن نصب کنند و زمانی میآید که مهدی (علیهالسلام) از فرزندانم در آن نماز بخواند و اینجا نمازخانه هر فرد مؤمنی است، مؤمنی در روی زمین نباشد، یا آنکه در آن آید و یا آرزوی آمدن در آن در دلش باشد.
با نماز در این مسجد به خدا تقرب جویید و اگر مردم میدانستند چه برکتی در آن است از اطراف زمین به آن میآمدند، اگر چه بر روی برف باشد.(883)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، استهزاء دشمن
زیدبن وهب میگوید: پس از جنگ جمل گروهی از مردم بصره که در میان آنها مردمی از سر کردگان گروه گمراه خوارج به نام جعدة بن نعجة بود خدمت امام رسیدند.
لذا وقتی که آنها لباس ساده امام را دیدند (جعده) با پوزخند و تعجب گفت: چه چیزی باعث شده که از پوشیدن لباس خوب خودداری کنی؟
امام در پاسخ به او فرمود: این لباس ساده مرا از غرورزدگی دور میکند و بهترین روشی است در ساده پوشی.
جعده به امام گفت: از خدا بترس تو روزی خواهی مرد.
امام فرمود: به خدا سوگند با ضربتی که بر سرم فرود میآید به شهادت خواهم رسید، و این عهدی الهی است که واقع میشود اما سیاه روی کسی است که به مردم تهمت و افترا میزند.(882)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، زندگی بدون تو کفر است
علی (علیهالسلام) وقت از مطلب مطلع شد، دستور داد تا خود نعیم را به جای مجرم دستگیر کنند و بیاورند. وقتی نعیم را نزد حضرت حاضر کردند، علی (علیهالسلام) خواست او را شلاق بزند، نعیم گفت: یا علی! به خدا سوگند با تو بودن و زندگی با تو کردن عین خواری است و مخالفت با تو و یا بدون تو، بودن عین کفر (یعنی اینکه با تو زندگی کردن این گونه است که فرقی برای کسی قائل نمیشوی و عدالت را بر همه جاری میسازی، و اما بدون تو هم زندگی کردن و با ترک کردن تو، مسلمان کافر میشود)
علی (علیهالسلام) در پاسخ او فرمود: تو به این حقیقت اعتقاد داری؟ عرض کرد آری، فرمود: او را رها کنید (به خاطر این عقیدهاش آزادش کنید).(881)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، عروج مرد ملکوتی
ام کلثوم گفت: جدایی از شما باعث گریه من شده است، امام فرمود: دخترم گریه مکن به خدا اگر آنچه را که پدرت میدید گریه نمیکردی.
حبیب میگوید: به امام عرض کردم: یا علی! چه میبینید؟
حضرت فرمودند: ای حبیبت، همه فرشتگان آسمان و پیغمبران صف کشیدهاند برای ملاقات من و این هم برادرم محمد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است که نزد من نشسته است و میفرماید: بیا که آنچه در پیش داری بهتر است از آنچه که برایت هست.
حبیب میگوید: هنوز از نزد اما بیرون نرفته بودم که حضرت به شهادت رسید.(880)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، سرزنش متخلفین از جنگ
جواب سلام تو را میدهم گر چه از آن گروهی هستی که در جنگ شرکت نداشتی تا عاقبت کار مرا بدانی.
سعید با عذر خواهیهای فراوانی اظهار داشت، یا امیرالمؤمنین (علیهالسلام) من از دوستان شما و طرفداران شما هستم.
در روز دیگری جمعی از سران کوفه، عبدالله بن معتم عیسی و حنظلة بن ربیع تمیمی و محمد بن مخنف به همراه پدرش مخنف خدمت امام رسیدند اما وقتی آنها را دید همه آنها را سرزنش نمودند و فرمودند:
ما بطائکم عنی و انتم اشراف قومکم؟
یعنی: چه چیزی شما را از شرکت در جنگ و یاری کردن من باز داشت؟ در حالیکه شما از بزرگان قوم خود میباشید.
آنها نیز هر یک به گونهای تلاش کردند تا امام را خشنود سازند.(879)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، محبت وسیع و وثیق مقداد
او در ارادت به اهل بیت طبق فرمایش امام باقر (علیهالسلام) به هیچ وجه حتی لحظهای شک و تردید نکرد. لذا پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: خداوند مرا به محبت چهار نفر امر کرد، علی بن ابیطالب، مقداد، سلمان و ابوذر.
امام فرزند مقداد بنام عبد بهمراه لشکر عایشه در جنگ جمل وارد جنگ شد و بر روی امام علی (علیهالسلام) شمشیر کشید و آخر الامر نیز کشته شد. وقتی علی (علیهالسلام) از بین کشتگان جنگ عبور میکرد به جنازه معبد که رسید فرمود
خدا رحمت کند پدر این پسر را که اگر او زنده بود رأیش بهتر و کاملتر از رأی این (معبد) بود.
عمار یاسر پیش امام بود عرض کرد، که الحمدلله خدا معبد را کیفر داد و او را به خاک هلاکت انداخت، به خدا قسم یا امیرالمؤمنین! من در کشتن کسی که از حق عدول کند ترسی ندارد چه پدر باشد، چه پسر.
حضرت فرمود: خدا رحمت کند ترا و جزای خیر به تو دهد.(878)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، علاقه مالک اشتر به امام علی
غلام مالک اشتر رفت و دید علی (علیهالسلام) در نقطهای از میدان جنگ مشغول جنگ است او آمد و خبر حضور حضرت در آن نقطه از میدان را به مالک اشتر داد، مالک او را آزاد کرد و فوراً خود را به امام علی (علیهالسلام) رساند.
امام علی (علیهالسلام) وقتی مالک را دید، مشاهده کرد مالک اشتر رنگ از رخش پریده و ناراحت و محزون است، امام علی (علیهالسلام) پرسید: ای مالک! آیا ابراهیم شهید شده که اینگونه ناراحتی؟
مالک عرض کرد نه: من ناراحت فرزندم ابراهیم نبودم بلکه چون تو را گم کرده بودم ناراحت و پریشان بودم.
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، حضرت علی و شیوه حکومتداری
نوشتهاند، وقتی که حضرت مشکل برخی از دهقانان و بزرگان ایرانی را بر طرف کرد، آنان به عنوان قدردانی چهل درهم نزد امام بردند، امام آن مبلغ را از آنها نپذیرفت و فرمود:
انا قوم لا تاخذ معروف ثمناً
ما خاندان به خاطر کار نیکی که انجام میدهیم بها و پولی دریافت نمیکنیم (877).
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، مراقب رفتار قاضی
در آن مجلس چون شریح قاضی(875) به امام احترام کرد و با یهودی برخورد مناسبی نداشت، امام ناراحت شد و رعایت عدالت را به قاضی به او تذکر داد.
اشتباه دیگر شریح این بود که وقتی امام حسن (علیهالسلام) و قنبر در دادگاه شهادت دادند که زره مال امام (علیهالسلام) است شریح گفت: شهادت حسن پذیرفته نیست زیرا پسر شماست و باید شاهد دیگر بیاورد.
امام پس از آن ماجرا شریح را به مدت 20 روز از قضاوت عزل کرد و به روستای خودش فرستاد و پس از آن دوباره بعد از مدتی حضرت به او اجازه قضاوت داد(876)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، زاهد و عابد
افسوس! بر ابی الحسن، بخدا قسم! از دنیا گذشت، نه تغییر داد و نه عوض کرد و نه تغییر حال داد، نه جمع مال کرد و نه حق کسی را منع کرد، و جز خدا منظوری نداشت، بخدا سوگند دنیا در برابرش از بند کمتر بود.
در نبرد و میدان جنگ همچو شیری بود و در مجلس علم همچو حکیمی بود از حکیمان، هیهات! که او بدرجات بلندی رسید.(874)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، نظر شیطان درباره ولایت علی
آیا به سرور و مولای خود علی بن ابیطالب (علیهالسلام) جسارت میکنید؟
آنها گفتند تو از کجا فهمیدی که علی سرور و مولای ماست؟
شیطان گفت: از گفتار پیغمبرتان که فرمود: (من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله؛ هر که من مولای او هستم علی نیز مولای اوست، خدایا! دوست بدار کسی را که او را دوستش دارد و دشمن بدارد هر که را که علی را دشمن میدارد، خدایا! یاری کن هر که او را یاری میکند و یاری کن هر که یاریش میکند...)
آنها گفتند: ای ابومره تو از شیعیان علی (علیهالسلام) هستی؟
شیطان گفت: نه ولی او را دوست دارم و هر که با او دشمن باشد من در مال و فرزند او شریکم.
گفتند: ای ابومره: درباره علی (علیهالسلام) چیزی برایمان بگو؟
شیطان گفت: ای جماعت ناکسان و قاسطان و مارقان... من در میان فرشتگان بودم و با آنها مشغول عبادت بودیم و خدای عزوجل را تقدیس و تسبیح میکردیم، یک نور پر پرتو از مقابل ما گذشت که بواسطه آن نور همه فرشتگان در برابر آن نور صورت را بر زمین نهادند و گفتند: سبوح قدوس؛ این نور، یا نور فرشته مقرب است یا نور پیغمبر مرسل، در اینحال نداء از طرف خدای عزوجل رسید که این نور، نه از فرشته مقرب است و نه از پیغمبر مرسل، بلکه این نور طینت علی بن ابیطالب است(873)
ادامه ندارد
سلامـ .... ... ..
موضوعات وبلاگ
آمار وبلاگ
جستوجگر وبلاگ
(( طراح قالب آوازک ، وبلاگدهي راسخون ، نويسنده newsvaolds ))