زندگاني امام علي ، علی و ابن ملجم

حضرت علی (علیه‏السلام) در عین حالی که از نقشه خائنانه ابن ملجم خبر داشت، اما هیچ گونه اقدامی علیه وی انجام نداد.اصحاب علی (علیه‏السلام) که از توطئه ابن ملجم بیم داشتند به حضرت عرض کردند: شما که ابن ملجم را می‏شناسید و به ما خبر داده‏اید که او قاتل شما خواهد بود چرا او را نمی‏کشید؟ حضرت فرمود: او هنوز دست به کاری نزده است که من او را بکشم؟! روزی علی (علیه‏السلام) در ماه رمضانی، بر فراز منبر از شهادت خود در این ماه خبر داد. ابن ملجم که در مجلس حاضر بود پس از سخنان اما نزد حضرت آمد و گفت: دست چپ و راست من با من است: دستور بده تا دستهای مرا قطع کنند و یا فرمان بده تا مرا گردن بزنند. حضرت فرمود: چگونه تو را بکشم در حالیکه هنوز جرمی مرتکب نشده‏ای، لذا بعد از ضربت خوردن امام در مسجد کوفه، ابن ملجم را خدمت حضرت آوردند. حضرت فرمود: من آن همه به تو نیکی کردم در حال که می‏دانستم تو قاتل من هستی ولی خواستم حجت خدا را بر تو تمام کنم و در آن لحظه هم حضرت دستور داد با او رفتاری نیکو داشته باشند.(695)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، امام پدر یتیمان

از حبیب بن ثابت نقل شده که مقداری عسل و انجیر از منطقه‏ای بنام همدان و حلوان، که اکثر درختان آنجا انجیر است برای حضرت علی (علیه‏السلام) آوردند. امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) به مأموران دستور داد که فرزندانم یتیم را حاضر کنند. آنها آمدند و حضرت اجازه داد که خود آنها به سر ظرف‏های عسل بروند و بخورند و با انگشتان خود آنرا بلیسند. اما به دیگران با ظرف عسل بطور مساوی بین آنها تقسیم می‏نمود. به حضرت اعتراض کردند که چرا اجازه می‏دهید یتیمان با انگشتان خود از سر ظرف‏ها بخورند؟ حضرت فرمود: امام پدر یتیمان است و باید به عنوان پدر به فرزندان خود اجازه چنین کاری را بدهد تا آنان احساس یتیمی نکنند(694)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، غفلت تاکی

روزی امام علی (علیه‏السلام) به بازار بصره آمد و مردم را دید آنچنان سرگرم خرید و فروشند که گویی خود را از یاد برده و از هدف انسانی به کلی غافل شده‏اند با مشاهده این منظره حضرت آنچنان متأثر شد که بشدت گریست. سپس فرمود: ای بندگان دنیا و ای کارگزاران اهل دنیا. شما که روزها سرگرم معامله و سوگند خوردید و شبها با بیخبری در خواب آرمیده‏اید و بین روز و شب، از آخرت و حساب و کتاب آن غافلید، پس چه وقت خود را برای سفری که در پیش دارید مجهز می‏کنید و برای آن توشه بر می‏دارید و در چه زمان به روز قیامت می‏اندیشید و به فکر معاد می‏افتید.(692)
(در زمان آن حضرت بود که در بصره نه دستور آن حضرت سکه‏های اسلامی برای اولین بار زده شد و در بازار مورد استفاده مردم قرار می‏گرفت).(693)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، امیر عدالت

روزی حضرت علی (علیه‏السلام) فریاد مردی را شنید که مردم را به کمک خود می‏خواند. آن حضرت خود را به او رساند و مشاهده کرد دو نفر در حال نزاع هستند. حضرت آنها را از هم جدا کرد، بعد یکی از آنان گفت: من لباسی به این مرد فروخته‏ام و شرط کرده‏ام که از فلان قسم پول مرا بدهد ولی او پول دیگری داده است، اکنون به او می‏گویم پول را عوض کن او اطاعت نمی‏کند. علاوه بر این چند سیلی هم به من زده است. علی (علیه‏السلام) به آن مرد فرمود: پول را عوض کن و آنچه شرط کرده‏اید بده. آنگاه حضرت به آن مردی که سیلی خورده بود فرمود: آیا شاهدی داری که گواهی دهند تو سیلی خورده‏ای.
او عرض کرد: بلی، آنگاه گواهان نیز گواهی دادند.
آن حضرت به سیلی زننده فرمود: بنشین او هم نشست بعد به آن مرد فرمود: سیلی‏هائی که به تو زده قصاص کن و به او بزن. او گفت من او را بخشیدم علی (علیه‏السلام) بخشش او را پذیرفت ولی خود حضرت نه سیلی به آن مرد زد و فرمود: این هم حق حاکم(690)
دست حق از پرده گردید آشکارا - تا علی دستش برون از آستین شد(691)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، اعتکاف امام علی

در ایام اعتکاف علی (علیه‏السلام) در مسجد کوفه معتکف بود. هنگام افطار عربی نزد آن حضرت آمد. امام (علیه‏السلام) از انبان نان جو کوبیده شده خود را در آورد و مقداری به عرب داد. آن مرد عرب آن را نخورده و به گوشه عمامه‏اش بست و به طرف خانه امام حسن و امام حسین علیهم السلام حرکت کرد و بعد از آنکه وارد شد با آنها هم غذا شد و عرض کرد: مردی را در مسجد غریب دیدم که جز این کوبیده نان جو چیزی نداشت. دلم برای او سوخت می‏خواهم کمی از این غذای شما را برای او ببرم تا او هم میل کند.
حسنین علیهم‏السلام به گریه افتادند و گفتند: او پدر ما امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) است که به این ریاضت با نفس خود مجاهدت می‏کند.(688)
لذا امام باقر (علیه‏السلام) می‏فرماید: به خدا سوگند جدم چنان بود که مانند بندگان غذا می‏خورد و بر زمین می‏نشست...و در مدت خلافتش آجری روی آجر نگذاشت و طلا و نقره‏ای نیندوخت، به مردم نان گندم و گوشت می‏خورانید و خود نان جو با سرگه می‏خورد و هرگاه با دو کار خدا پسندانه رودررو می‏شد، سخت‏ترین آنها را انتخاب می‏کرد و هزار بنده را با دسترنج و دستمزد کار خود آزاد کرد در حالیکه دستش خاک آلود و صورتش غرق بود و خود حضرت می‏فرماید:
من در خوراک و پوشاک بدانگونه‏ام که اگر فقیرترین مردم مرا ببیند می‏تواند در برابر فقر و فاقه خود صبور و شکیبا باشد زیرا وقتی امام خود را چنین ببیند از وضع حال خود راضی می‏شود.
آن شیر دلاور که برای طمع نفس - بر خوان جهان پنجه نیالود علی بود(689)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، عبور امام علی از کنار کاخ مدائن

روزی امیرمؤمنان (علیه‏السلام) به قصد سرزمین صفین برای مبارزه با فرماندهان ظلم و جنایت کار معاویه از کنار این ایوان گذشت و بقایای عظیم حکومت ساسانیان را مشاهده کرد یکی از همراهان امام از روی عبرت این شعر را خواند:
‏جرت الریاح علی رسوم دیارهم - فکانهم کانوا علی میعاد ‏
یعنی: باد بر ویرانه‏های خانه‏هایشان می‏وزد گویا آنها فقط چند روزی نوبت داشتند که در این تالار بنشینند و گذاشتند و گذشتند.
علی (علیه‏السلام) فرمود: چرا این آیات را نخواندی کم ترکوا من جنات...(686).
چه بسیار باغها و چشمه سارها و کشتزارها و جایگاهی ارجمند و نعمتی که در آن شادمان بودند، بجا گذاشتند این چنین است رسم روزگار که ما آنها را به قومی دیگر میراث دادیم، آنگاه آسمان و زمین بر آنها نگریست و از مهلت دادگان نبودند
سپس امام فرمود: براستی اینها وارث ملک پیشینیان بودند ولی طولی نکشید که دیگران وارث آنها شدند، نعمت‏های الهی را سپاسگزار نکردند، در حال معصیت، دنیا از آنان ربوده شد، ای مردم کفران نعمت نکنید تا مبادا بر شما نقمت (و بلا) فرود آید.(687)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، اخلاق حکومتداری

علی (علیه‏السلام) در زمان تصدی خلافت خود روزی بهمراه اصحاب خود از کوچه‏ای می‏گذشتند، پیر مرد مسیحی را دیدند که مشغول گدایی است. حضرت پرسیدند: این واقعه ناگوار و ناپسند چیست؟ در پاسخ عرض کردند: یا علی (علیه‏السلام) این مرد نصرانی است. قالوا: یا امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) نصرانی. امام فرمود: هنگام جوانی؛ او را به کار گرفتید ولی در هنگام ناتوانی او را رها نمودید. سپس دستور دادند که او را از بیت المال مسلمین اداره کنند.(682) فقال (علیه‏السلام) استعملتوه حتی اذا کبر و عجز منعتموه انفقوا علیه من بیت المال‏
لذا این روش علی (علیه‏السلام) بود که مسیحیان اردن در وقت ورود لشکریان اسلام به آن سرزمین به فرمانده لشکر اسلام می‏نویسند: شما مسلمانان در نزد ما از رومی‏ها محبوب‏ترید گر چه ما با آنان هم مذهبیم ولی شما نسبت به ما با وفاتر و رئوف‏تر و عادل‏ترید، رومیان بر ما حکومت کردند ولی اموال و خانه‏های ما را از ما غاصبانه گرفتند.(683)
دیباچه‏ی مروت و دیوان معرفت - لشکر کش فتوت و سردار اتقیا(684)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، رشوه برای علی

اشع بن قیس برای پیروزی بر طرف دعوای خود در محکمه عدل علی (علیه‏السلام) متوسل به رشوه شد و شبانه ظرفی پر از حلوای لذیذ به در خانه علی (علیه‏السلام) آورد و نام آن را هدیه گذاشت. علی (علیه‏السلام) بر آشفت و فرمود: سوگواران بر عزایت اشک بریزند آیا با این عنوان آمده‏ای که مرا فریب دهی و از آئین حق بازداری؟ به خدا سوگند اگر هفت اقلیم را با آنچه در زیر آسمانها است به من بدهند که پوست جوی از دهان مورچه‏ای به ظلم بگیرم هرگز این کار را نخواهم کرد، دنیای شما از برگ جویده‏ای در دهان ملخ برای من کم ارزش‏تر است علی را با نعمتهای فانی و لذتهای زودگذر چه کار...(681)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، پیراهن وصله ای

علی (علیه‏السلام) می‏فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دنیا را بدرود گفت، و کسی بود که طی شصت و سه سال زندگی خشتی بر خشت دیگر نگذاشته بود و ما هم به دنبال وی راه می‏پوییم ما هم هدف او را همی می‏جوییم:
‏والله لقد رقعت مدرعتی هذه حتی استحیت من راقعها‏
آنقدر بر این جبه (لباس) که به تن دارم وصله دوخته‏ام، که از وصله کاریش شرم دارم، به من می‏گویند جبه‏ای از نو بدست آور، زیرا این جبه سراسرش وصله‏ای است دیگر پوشیدنی نیست ولی من بدو چنین پاسخ داده‏ام.
بگذار این شب تیره به پایان رسد تا در روشنایی روز، قلب‏های روشن از دلهای تیره آشکار شود.(680)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، بزرگترین مربی بشر

گویند: روزی امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) با لباسی وصله دار در جمع مردم حاضر شد، کسی آن حضرت را در این مورد سرزنش کرد. امام فرمود: (‏یخشی القلب بلبسه و یقتدی المومن بی؛ یعنی: قلب با پوشیدن این جامه به فروتنی و خشوع می‏افتد و در عین حال مؤمنان نیز به من تأسی خواهند کرد.(678)
تا هست علی امام عالیست - در مملکت دوکون والیست(679)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، همسفره فقیران

در کتاب تبصرة العوام، از دو تن بنام اسود و علقمه روایت شده است، که روزی به خدمت امیرالمؤمنن (علیه‏السلام) شرفیاب شدم در پیش روی آن حضرت ظرفی از لیف خرما بود که یکی دو گرده نان جو سبوس دار در آن دیده می‏شد و امام آن را با زانوی خود می‏شکست و با نمک ریزی، تناول می‏فرمود: به خدمتکار سیاهی که فضه نام داشت گفتیم مگر سبوس این آرد را نگرفته‏ای؟ گفت: توقع دارید برای آنکه نان بر امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) گوارا گردد من خویش را به ورز و وبال گرفتار سازم؟! امام تبسم کرد و گفت: من خود دستور داده‏ام که سبوس این نان گرفته نشود، عرضه داشتیم به چه منظور چنین فرموده‏اید؟ گفت: این کار را سزاوارتر دیدم برای آنکه نفس خویش را خفت و خواری دهم و نیز برای آنکه اهل ایمان به من تأسی کنند و من هم در خوراک همانند دیگر یاران باشم.(677)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، توانمردی شیرزرد

معاویه در دوران خلافت علی (علیه‏السلام) در شام حکومت می‏کرد و خود را برای جنگ صفین آماده می‏کرد. در سال 36 قمری قبل از جنگ نامه‏های متعددی بین علی (علیه‏السلام) و معاویه رد و بدل شد. روزی یکی از آزاد مردان بنام اسود بن عرفجه در مجلس معاویه فریاد زد: ای معاویه‏ای چیت که هر روز نقشه ریزی می‏کنی؟ گاهی نامه می‏نویسی گاهی مردم را با نامه‏هایت می‏فریبی، گاه شرحبیل (یکی از سران) را برای تحریک مردم مأمور می‏کنی. بدانکه این کارها سودی به حال تو ندارد آنگاه شعری خواند.
‏فاحذر الیوم صولة الاسد الودر - اذا جاء فی رجال الهیجاء‏
امروز بر حذر باش از توانمردی شیر زرد، آن هنگام که با دلاور مردان میدان کارزار فرا رسد. با شنیدن این شعر آتش خشم معاویه زبانه کشید و فریاد زد ای پسر عرفجه! این شیر زرد که ما را از آن می‏ترسانی کیست؟ اسود گفت: مگر او را نمی‏شناسی او علی بن ابیطالب (علیه‏السلام) است که برادر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و پسر عمو و شوهر دختر او، و پدر هر دو فرزند او، وصی و وارث علم او است، همان کس که در جنگ بدر عموی تو، عتبه و دایی تو ولید و عموی مادر تو شیبه و برادر تو حنظله را با شمشیرش به دوزخ فرستاد (مادر معاویه هند جگرخوار بود که عتبه پدرش بود ولید برادر هند و شیبه عموی هند بودند) معاویه عصبانی شود و دستور داد او را دستگیر کنند ولی شرحبیل به معاویه گفت: دستور بده عرفجه را آزاد کنند چرا که او مرد فاضل و بزرگی است اگر او را آزاد نکنی من بیعتم را با تو قطع می‏کنم، معاویه دید دستگیری عرفجه گران تمام می‏شود او را آزاد کرد.(676)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، محمد حنفیه یا حیدر ثانی

زندگاني امام علي ، محمد حنفیه یا حیدر ثانی


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، تروریست نادم

اصبغ بن نباته می‏گوید: صبح زودی به همراه علی (علیه‏السلام) نماز خواندم، سپس ناگهان دیدم مردی وارد شد که معلوم بود مسافر است، به حضور علی (علیه‏السلام) رسید. علی (علیه‏السلام) به او فرمود: از کجا می‏آیی؟ عرض کرد: از شام. علی (علیه‏السلام) فرمود: برای کاری به اینجا آمده‏ای آن را خودت می‏گویی یا من بگویم. او عرض کرد: ای امیرمؤمنان (علیه‏السلام) خودت بفرما. علی (علیه‏السلام) فرمود: در شام معاویه اعلام کرد هر کسی برود و علی را بکشد ده هزار دینار به او جایزه می‏دهم. شخصی حاضر شد تا این کار را به انجام رساند لیکن وقتی به خانه‏اش رفت پشیمان شد و با خود گفت من پسر عموی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و پدر فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را نخواهم کشت. روز دیگر معاویه ده هزار دینار بر رقم قبلی افزود و اعلام کرد هر کس علی (علیه‏السلام) را بکشد 20 هزار دینار جایزه دارد مرد دیگری این کار را قبول کرد ولی او نیز در عاقبت کار خود فکر کرد و پشیمان شد. روز بعد معاویه سی هزار دینار جایزه قرار داد و تو بخاطر این جایزه این کار را قبول کردی و اینک خود را به قصد کشتن من به اینجا آمده‏ای و تو از فامیل حمیر هستی. شخص تروریست به این مطلب اقرار کرد. علی (علیه‏السلام) به او فرمود: اکنون چه تصمیم داری؟ او گفت: پشیمان شدم و اکنون می‏خواهم به شام برگردم. حضرت به غلامش قنبر فرمود: وسایل سفر او را تکمیل کند و آب و غذا به او بدهد و او را روانه شام کند آن مرد با کمال شرمندگی به سوی شام برگشت.(673)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، چقدر فاصله اینها کم است

روزی امیرمؤمنان علی (علیه‏السلام) از میدان جنگ صفین به سوی کوفه می‏آمد نزدیکی کوفه کنار جاده قبرستان کوفه قرار داشت. آن حضرت در آنجا توقف کرد و ضمن سخنانی اشاره‏ای نیز به قبرستان نمود و فرمود هذه کفات الاموات؛ اینجا منازل و محل سکونت مردگان است سپس به خاکهای کوفه نگریست و اشاره کرد و فرمود: هذه کفات الحیاه؛ اینجا خانه‏ها و محل سکونت زندگان است.
شاید منظور حضرت این بوده که فاصله بین زندگی و مردم و محل سکونت مرده‏ها با زنده‏ها چندان فاصله‏ای ندارد بلکه شاید مردم عبرت گیرند.(672)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0