زندگاني امام علي ، همام کیست

علامه حلی از پدرش سدیدالدین یوسف بن المطهر نقل می‏نماید: علت محفوظ بودن شهرهای کوفه و حله و کربلا و نجف اشراف از قتل عام و خرابی لشکر هلاکوخان مغول این بود که وقتی هلاکوخان با لشکر خود به خارج شهر بغداد رسید اکثر مردم حله از ترس خانه‏های خود را ترک و به اطراف فرار کردند. لیکن پدر من و سیدبن طاووس و ابی العزا هر سه از نوابغ علمی شیعه هستند، تصمیم گرفتند به هلاکوخان نامه‏ای بنویسند و صریحاً تسلیم بودن خود را اظهار کنند. نامه را نوشته و فرستادند چون نامه در بیرون شهر بغداد در وقتی که محاصره بود رسید، فوراً فرمان داد در جواب نامه بنویسید: شما سه نفر که بزرگ شهر حله هستید و مردم در اختیار شما می‏باشند به نزد من آیید. آنگاه پاسخ را به وسیله دو نفر از سپاهیان خود فرستاد، چون نامه رسید سید بن طاووس و ابن ابی العز اطلاع بر مضامین آن یافتند حاضر نشدند پیش وی بروند. لذا پدرم گفت: من حاضرم و تنها با آن دو مأمور در حال که کتابی همراه داشت نزد هلاکو رهسپار شد. پادشاه مغول با حال شگفت گفت شما چطور جرأت نمودید به اینجا بیایید و بنوشتن چنین نامه‏ای در حالی که شهر بغداد فتح نشده و چگونگی وضع مملکت و وظیفه شما معلوم نگردیده؟
وی در پاسخ فرمود: هشیار باش نوشتن نامه و آمدن من بدون هیچ ترس بر اساس روایتی می‏باشد از حضرت علی بن ابیطالب (علیه‏السلام) که بما رسیده است، که در کتاب نهج البلاغه در خطبه زوراء فرموده‏اند:
‏الزوراء(1153) و ما ادریک مالزوراء ارمن ذات اثل و (الی آخر)؛ بغداد و چه می‏دانید که بغداد چیست؟ شهری است وسیع و در آن ساختمانهای مدرن محکم پایه گذاری شود و جمعیت بسیاری در آن مسکن گزینند و برخی از خلفاء بن العباس در آنجا خلافت کنند
و آنان جور و ستم نمایند آخر الامر باید دچار هجوم لشکری شوند که جوان و نیرومند باشند و حدقه چشمهایشان کوچک و صورتشان مانند سپر، طوق شده و لباس آنان از زره آهنین می‏باشد و صداهایشان بسیار بلند و دارای سطوت و ابهتند و آنان به هیچ شهری نگذرند مگر آنکه فتح می‏نمایند و هیچ سلطانی و پرچمی در برابرشان به جنگ افراشته نشود و مگر آنکه سرنگون شود و بلاء بزرگ است برای کسی که به مخالفتشان برخیزد.
هلاکوخان مغول چون این پیش گویی‏ها را از کلمات گهربار حضرت علی مرتضی (علیه‏السلام) شنیده بویژه بشارت پیروزی نسبت به پادشاهانی که به جنگ او بیایند و همه علاماتی که حضرت بیان فرموده بود در خود و لشکرش مطابق دید، فوراً نامه‏ای نوشت که هر گاه بواسطه این پیش گویی حضرت علی (علیه‏السلام) بغداد را فتح کردم شهر حله و شهر کوفه و شهر نجف و شهر کربلا را با ساکنین آنها بلکی مورد عفو و همه آن جمعیت را از کشتن و اسیر شدن در امان خواهم گذاشت. سپس با اعتماد باین پیشگویی حضرت علی (علیه‏السلام) فرمان داد به بغداد حمله شود و مستعصم که خلیفه آخرین سلسله بن العباس بود به بدترین وجه به قتل رسانید و پیروزی شگفتی نمود و صدق این پیشگویی حضرت را رد جهان انتشار و بر شیفتگان حضرت افزود(1154)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، بیان راز نسب پیامبر توسط امام علی

محمد بن طلحه (علامه شافعی مذهب) از ابونعیم حدیث می‏کند که امیرالمؤمنین علی (علیه‏السلام) روزی با پسرش امام حسن (علیه‏السلام) گفتگوی شیرینی به میل کشیده بود. علی (علیه‏السلام) سؤال می‏کرد و حسن (علیه‏السلام) جواب می‏داد:
امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) فرمود: ای پسر معنی رشد و صلاح چیست؟ حسن (علیه‏السلام) عرض کرد: بدیها را با نیکی از میان برداشتن.
پرسید شرف چیست؟ جواب داد خویشاوندان را در سایه خود نگاه داشتن و از خطایشان گذشتن.
گفت مروت چیست؟ جواب داد عفاف نفس و اعطای سائل‏
سوال کرد دقت چیست؟ فرمود در اندک و بسیار و کوچک و بزرگ با احتیاط نگریستن.
پرسید: فرومایگی چیست؟ گفت: راحت خود و رنج کسان خود خواستن‏
پرسید: کرم چیست؟ در همه حال خواه در توانگری خواه در درویشی، بخشیدن.
پرسید: بخل چیست؟ جواب داد: شرف خویش در سرمایه جستن.
پرسید: برادری چیست؟ جواب داد: برابری در همه حال چه در تنگدستی و چه در آسایش.
پرسید: ترس چیست؟ گفت: بر دوست حمله کردن و از دشمن گریختن.
پرسید: غنیمت چیست؟ جواب داد: غنیمت رغبت به تقوا و پرهیزگاری است.
پرسید: بردباری چیست؟ گفت: خویشتن را نگاه داشتن و خشم خود را فرو خوردن.
پرسید: بی‏نیازی چیست؟ گفت بر قسمت خویش قناعت کردن.
پرسید: گدایی چیست؟ گفت: هوس پرستی.
سؤال کرد: مناعت چیست؟ فرمود حرمت خویش نگهداشتن.
سؤال کرد: ذلت چیست؟ جواب داد: در برابر حوادث جزع کردن.
سؤال کرد: حماقت چیست؟ فرمود: در محافل با ریش خود بازی کردن.
گفت: جرأت چیست؟ جواب داد: بی‏ترس و هراس به پیکار حریف رفتن.
پرسید: رنج بیهوده چیست؟ گفت: بیهوده سخن گفتن.
پرسید: عظمت چیست؟ فرمود: در عین تنگدستی بخشیدن و در عین قدرت بخشودن.
سؤال کرد: عقل چیست؟ جواب داد: شنیده‏ها را به خاطر سپردن.
سؤال کرد: جهل چیست؟ جواب داد: پیشوای خود را کوچک شمردن و سر از فرمانش برتافتن.
پرسید: روشنایی چیست؟ نیکی را بکار بستن و از بدی دوری جستن.
پرسید: احتیاط چیست؟ گفت: با زیر دستان مدارا کردن.
سؤال کرد: غفلت چیست؟ جواب داد: مسجد را ترک گفتن و در پی فرومایگان دنیا به دست دویدن.
پرسید: سفاهت چیست؟ گفت: فرومایگی.
سؤال کرد: حرمان چیست؟ جواب داد: بخت سفید را با دست خود سیاه کردن.
سؤال کرد: سید کیست؟ گفت: آن کس که عشیره و قبیله خود را زخم زبان و نیششان ایمن بدارد.


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، پیشگویی تاریخی امام علی در حمله هلاکوخان مغول به بغداد

حضرت امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) به فرزند خود امام حسن (علیه‏السلام) چنین نصیحت و سفارش فرمود:
‏یا بنی انه لابد اللعاقل ان ینظر فی شانه فلیحفظ لسانه و لیعرف اهل زمانه یا بنی ان من البلاء الفاقه...‏
پسر عزیزم خرد در آدمی دوست و یار اوست، و حلم و بردباری همچون وزیر و رفیق، و مدارا همانند پدر مهربان، و صبر و شکیبایی به منزله بهترین لشکر وی است. پسرم خردمند، باید که در کار خویش به دقت بنگرد و زبان در اختیار خود دارد و در حق اهل زمان و مردم عصر خود عارف باشد. پسرم، تهی دستی خود بلایی است و از آن بدتر بیماری جسم آدمی و از آن بدتر بیماری دل او است. ثروت و مکنت خود نعمت است لیکن برتر از آن نعمت سلامت بدن انسان و بالاتر از آن نعمت تقوای قلب وی است. پسرم، اوقات مؤمن سه بخش است: قسمتی که در آن با خدای خویشتن راز و نیاز کند و قسمت دیگر را صرف محاسبه نفس و نظر در کار و رفتار خود کند و در بخش سوم از نعمتی که خداوند بر او حلال و سزاوار فرموده است بهره برد. نیز هر مؤمن مسلمان ناگزیر است که به سه مورد توجه و عنایت کافی مبذول دارد ترمیمی در وضع معیشت و زندگی و گامی برای روز واپسین و بهره‏ای از آنچه حلال و مباح گردیده است.(1152)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، اهل زمانه خود را بشناس

حضرت امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) وقتی قرآن را ختم می‏فرمود این دعا را می‏خواند:
‏اللهم اشرح بالقرآن صدری خدایا به قرآن، شرح صدر مرا عطا کن.
‏واستعمل بالقرآن بدنی و به قرآن بدنم را به کار بندگی خود وادار کن.
‏و ثوره بالقران بصری و به قرآن، دیده‏ام را روشنایی بخش.
‏و أطلق بالقرآن لسانی و به قرآن، زبانم را رها کن.


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، گفتگوی شیرین امام علی با امام حسن

حضرت علی بن ابیطالب (علیه‏السلام) به کمیل فرمود: به خانواده است فرمان ده...
‏یا کمیل مراهلک ان ترو حوا فی المکارم و یدلجوا فی حاجة من هو نائم فو الذی وسع سمعه الاصوات...‏
ای کمیل! خانواده خود را فرمان ده که خویشتن را به محامد اخلاق و مکارم صفات آراسته سازند و در تاریکی شب‏ها برای رفع نیازمندی خفتگان بکوشند، سوگند به آن خدا، که شنواییش، اصوات را احاطه کرده است، هر کس در دل دیگران، سرور و شادمانی ایجاد کند، خداوند متعال از آن سرور، لطفی بیافریند که چون اندوه و غصه به آن کس هجوم آورد، آن لطف همچنان سیلی که در بستر سراشیب، فضول اشتران را با خود می‏برد اثر اندوه را از دل آن کس بزداید(1151)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، به خانواده ات سفارش کن

ابوبصیر می‏گوید: امام باقر (علیه‏السلام) به من فرمود: آیا نمی‏خواهی وصیت فاطمه علیهاالسلام را برای تو بازگو کنم؟ عرض کردم: آری می‏خواهم امام باقر (علیه‏السلام) جامه دانی را بیرون آورد و در میان آن نامه‏ای را خارج کرد و آن نامه را که وصیت نامه حضرت زهرا علیهاالسلام را که در مورد وقف مزارع هفتگانه بود چنین خواند: بسم الله الرحمن الرحیم این وصیتی است که فاطمه دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به آن وصیت نموده است وصیت کرد به حوائط سبعه (باغهای یا مزارع هفتگان) که عبارتنداز:
عواف، دلال، برقه، میثب (بروزن منبر) حسنی، صافیه، مال (مشربه) ام ابراهیم، تا وقف باشد و تولیت آن را به علی بن ابیطالب (علیه‏السلام) واگذار کردم و پس از او به بزرگترین فرزندانم باشد خداوند بر این وصیت گواه است و همچنین مقداد و زبیر گواهی می‏دهد و این وصیت را علی بن ابیطالب (علیه‏السلام) نوشت (1150)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، دعای ختم قرآن

امام علی (علیه‏السلام) با دسترنج خود دو باغ احداث کرد که نام آن دو باغ یکی ابونیزر دیگری باغ بغیبغه (بغبغه) بود و شخصی بنام ابونیزر سرپرستی آن دو باغ را به عهده داشت ابونیزر می‏گوید: در باغ بودم روزی امام علی (علیه‏السلام) وارد باغش شد و به من فرمود: آیا غذا در باغ هست؟ عرض کردم: با کدوئی که از این باغ بدست آمده و روغنی که موجود بوده غذایی آماده ساخته‏ام. فرمود: آن غذا را بیاور بخوریم. غذا را حاضر کردم و پس از میل غذا و شستن دستها کلنگ را به دست گرفت و به سوی چاه قنات آن باغ روانه شد و به لای روبی و پاک کردن آن قناعت پرداخت و در حالی که عرق از پیشانیش می‏ریخت از چاه بیرون آمد و بار دیگر به داخل چاه رفت و همچنان به لای روبی پرداخت و به هنگام کلنگ زدن به زمین صدای همهمه آن حضرت به بیرون چاه می‏رسید، آن قنات را به گونه‏ای پاکسازی نمود که به اندازه گردن شتر آب آن زیاد شد سپس با شتاب از چاه بیرون آمد و فرمود: خدا را گواه می‏گیرم که این چشمه و باغ را وقف کردم آنگاه از من قلم و کاغذ طلبید حاضر نمودم. آن حضرت نوشت: بسم الله الرحمن الرحیم، این را وقف کرده بنده خدا علی، تا الیقی الله وجهه حرالنار یوم القیامة؛ تا خداوند به وسیله این دو چشمه وقف شده چهره علی (علیه‏السلام) را در قیامت از حرارت آتش دوزخ حفظ کند.
پس از علی (علیه‏السلام) امام حسن (علیه‏السلام) و بعد از امام حسین (علیه‏السلام) و... طبق وقف نامه عمل کردند و از درآمد محصول آن دو باغ بذل و بخشش می‏کردند و به فقراء و درماندگان راه می‏دادند در یکی از سالها امام حسین (علیه‏السلام) مقروض شد معاویه از فرصت استفاده کرد و پیشنهاد کرد آن دو باغ را به دویست هزار دینار خریدار هستم امام حسین (علیه‏السلام) فرمود: این دو مزرعه فروشی نیست. پدرم آن را بر عموم فقراء وقف نمود تا چهره‏اش از آتش دوزخ محفوظ بماند بنابراین من آنها را به هیچ قیمتی نمی‏فروشم.(1149)
امیرمؤمنان این دو باغ معروف به چشمه ابی نیزر بغبغه را وقف کرد از در آمد محصولات آنها در تأمین معاش زندگی فقراء مردم مدینه و درماندگان صرف گردد.


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، موقوفات حضرت زهرا

امام باقر (علیه‏السلام) فرمود: روزی مردی، امیرمؤمنان علی (علیه‏السلام) را سوار بر شتری که باری از هسته خرما بر آن بود، دید که عبور می‏کرد، پرسید: ای ابوالحسن (علیه‏السلام) این بار چیست؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: ‏ماة الف عذق ان شاء الله؛ اگر خدا بخواهد صد هزار درخت خرما.
او آنها را در زمینی کاشت همه آنها بصورت درخت در آمد و حتی یک دانه از هسته آنها تباه نشد و به این ترتیب حضرت یک نخلستان خرمای صد هزار درختی را پدیدار نمودند.(1148)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، احداث باغ

در خصوص حرکت زمین و انواع حرکت آن حضرت امیر (علیه‏السلام) می‏فرماید:
و عدل حرکاتها بالراسیات من جلامیدها؛ تعدیل و کنترل و موزون نمودن میان حرکات گوناگون زمین، بوسیله کوههای محکم است.
و از این گفتار حضرت چنین استفاده می‏شود که زمین دارای حرکات متعددی می‏باشد لذا در تأیید فرمایش حضرت علم امروز تابه حال هشت نوع حرکت برای زمین اثبات کرده است و دانشمندی بنام فلکس ورنه؛ یازده حرکت برای زمین کشف کرده و فرمایش حضرت را از کلمات اعجازآمیز دانسته و در صدد حرکات دیگری برای زمین بر آمده است.(1147)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، کاشت درخت خرما

هنگامی که امیرمؤمنان علی (علیه‏السلام) در بستر شهادت قرار گرفت، فرزندان خود را به دور خود جمع نمود و برای آنها وصیت کرد در پایان وصیت فرمودند: ‏یا بنی عاشر و الناس عشرة ان غبتم حنو الیکم، و ان فقدتم بکوا علیکم(1145)‏
یعنی: ای فرزندانم! به گونه‏ای با مردم زندگی کنید که اگر از نظر آنها غایب شدید مشتاق دیدار شما شوند، و اگر از دنیا رفتید از فقدان شما، گریه کنند.(1146)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، زمین شناسی امام علی

اواخر شب بود علی (علیه‏السلام) همراه فرزندش امام حسن (علیه‏السلام) کنار کعبه برای مناجات و عبادت آمدند. ناگاه علی (علیه‏السلام) صدای جانگدازی شنید دریافت که شخص دردمندی با سوز و گداز در کنار کعبه دعا می‏کند و با گریه و زاری خواسته‏اش را از خدا می‏طلبد. علی (علیه‏السلام) به حسن (علیه‏السلام) فرمود: نزد این مناجات کننده برو و ببین کیست او را نزد من بیاور. امام حسن (علیه‏السلام) نزد او رفت دید جوانی بسیار غمگین با آهی پرسوز و جانکاه مشغول مناجات است فرمود: ای جوان امیرمؤمنان پسر عموی پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم تو را می‏خواهد ببیند. دعوتش را اجابت کن. جوان لنگان لنگان با اشتیاق وافر به حضور علی (علیه‏السلام) آمد. علی (علیه‏السلام) فرمود: چه حاجت داری؟ جوان گفت: حقیقت این است که من به پدرم آزار می‏رساندم او مرا نفرین کرده نصف بدنم فلج شده است. امام علی (علیه‏السلام) فرمود: چه آزاری به پدرت رسانده‏ای؟ جوان عرض کرد، من جوانی عیاش و گنهکار بودم پدرم مرا از گناه نهی می‏کرد من به حرف او گوش نمی‏دادم بلکه بیشتر گناه می‏کردم تا اینکه روزی مرا در حال گناه دید باز مرا نهی کرد سرانجام من ناراحت شدم چوبی برداشتم طوری به او زدم که به زمین افتاد و با دلی شکسته برخاست و گفت: اکنون کنار کعبه می‏روم و برای تو نفرین می‏کنم کنار کعبه رفت و نفرین کرد نفرین او باعث شد نصف بدنم فلج گردد. در این هنگام آن قسمت از بدنش را به امام نشان داد. بسیار پشیمان شدم نزد پدرم آمدم و با خواهش و زاری از او معذرت خواهی کردم و گفتم مرا ببخش و برایم دعا کن. پدرم مرا بخشید و حتی حاضر شد که با هم به کنار کعبه بیاییم و در همان نقطه‏ای که نفرین کرده بود دعا کند تا سلامتی خود را باز یابم با هم به طرف مکه رهسپار شدیم پدرم سوار بر شتر بود در بیابان ناگاه مرغی از پشت سر سنگی پراند شتر، رم کرد و پدرم از بالی شتر به زمین افتاد و تا به بالینش رفتم دیدم از دنیا رفته است همانجا او را دفن کردم و اکنون خودم با حالی جگر سوز به اینجا برای دعا آمده‏ام. امام علی (علیه‏السلام) فرمود: از این که پدرت با تو به طرف کعبه برای دعا در حق تو می‏آمد معلوم می‏شود که پدرت از تو راضی است اکنون من در حق تو دعا می‏کنم. امام بزرگوار در حق او دعا کرد سپس دستهای مبارکش را به بدن آن جوان مالید هماندم جوان سلامتی خود را باز یافت.
سپس امام علی (علیه‏السلام) نزد پسرانش آمد و به آنها فرمود: (علیکم ببر الوالدین: بر شما باد نیکی به پدر و مادر.)(1144)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، دعای مستحب شده

حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه‏السلام) فرماید: ما من احد الا و قلبه عینان، یدرک بهما الغیب فاذا اراد الله بعبد خیراً فتح له عینی قلبه؛ دل هر انسان را دو دیده است که با آن از امور غیب و پنهان آگاه می‏شود. حال، اگر خدا برای بنده خود خیر خواهد دو چشم دل او را می‏گشاید و نیز فرمود:
‏زین القلب بالتقی تنل الفوز البقاء ثم بالصبر و الحجی ثم بالخوف و الرجاء ‏
یعنی: قلب خویش را به زینت تقوی بیارای، تا رستگاری و پایداری یابی و از آن پس به زیور صبر و فرزانگی و سپس به خوف و رجا مزین ساز.
و همچنین امام فرمود: ‏القلوب اربعة؛ صدر و قلب و فواد و لب فالصدر للاسلام، و القلب اللایمان و الفواد المعرفة و اللب للذکر ‏
قلوب آدمیان بر چهار گونه‏اند: صدر، قلب، فواد و لب، صدر جایگاه اسلام است و قلب محل ایمان و فواد مرکز معرفت و لب جای ذکر و حق متعال.
لذا امام صادق (علیه‏السلام) می‏فرماید قلب آدمی دچار رنگ و کدورت می‏شود و چون آنرا با ذکر لا اله الا الله متذکر سازی از کدورت خارج می‏شود و صفا و جلوه خود را باز می‏یابد.(1141)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، اخلاق مردم داری

اشعاری از امام علی (علیه‏السلام) که ضمن یک روایت نقل شده است درباره راه شناخت مشکلات نظری است که چند بیت آن عبارت است از:
‏اذا المشکلات تصدین لی - کشفت حقائقها بالنظر
و لست بامعة فی الرجال - اسائل هذا و ذاما الخبر
و لکننی مدرب الاصغرین - ابین مع ما مضی ما غبر(1142)
هنگامی که مشکلات نظری برای من پیش می‏آید، نظریه صحیح و مطابق با واقع را با اندیشه و تأمل کشف می‏کنم.
من از مردانی نیستم که صاحب نظر نیستند تا برای تقلید از دیگران از این و ان بپرسیم چه خبر.
بلکه من از نظر اندیشه و بیان، فرد با تجربه‏ای هستم که با مقیاس آنچه گذشته است آینده را پیش بینی می‏کنم.
‏برتبت ساقی کوثر بمردی فاع خیبر - به نسبت صهر پیغمبر ولی والی والا
از آتش عقل در گوهر شمار و جفت پیغمبر - که بی‏مثل است و بی‏انباز آن یکتای بی‏همتا(1143)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، راه شناخت

اشعار زیر منسوب به امام العارفین حضرت علی (علیه‏السلام) می‏باشد که موضوع آن در مورد مناعت طبع است. می‏فرماید:
‏لنقل الصخر من قلل الجبال - احب الی من منن الرجال‏
یقول الناس لی فی الکسب عار - فقلت العار فی ذل السوال ‏
یعنی: همانا حمل سنگهای سخت و سنگین از بالای قله‏های کوه، برای من محبوبتر و آسانتر از آن است که زیر بار منت کسی بروم.
مردم به من می‏گویند کسب و کارمایه سر شکستگی است ولی من می‏گویم ننگ و عار، دلت در درخواست (بر اثر کار نکردن) می‏باشد.(1139)
از نوری روی اوست که عالم منورست - حسنی چنین لطیف چه حاجت به زیور است(1140)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، کیفیت قلب

حضرت علی (علیه‏السلام) فرمود: تورات و انجیل و زبور و قرآن را تلاوت کردم و از هر یک کلمه‏ای برگزیدم:
1- از تورات ( من صمت نجا) یعنی: هر کس سکوت اختیار کند نجات یابد.
2- از انجیل (من قنع شبع) یعنی: هر که قناعت کند سیر شود.
3- از زبور (من ترک الشهوات فقد سلم عن الافات) هر کس تمایلات را رها کند از آفتها سالم ماند.
4- از قرآن کریم (و من یتوکل علی الله فهو حسبه) هر که به خداوند توکل نماید خدای برای او کافی است.(1138)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0