زندگاني امام علي ، با کسی محشور می شود که دوستش می داری
اضبغ بن نباته میگوید: روزی امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) دست حارث همدانی را گرفت و فرمود: ای حارث، روزی من از آزار و حسد قریش و منافقین به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شکوه کردم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دستم را در دست خود گرفت چنانچه من دست تو را گرفتهام آنگه فرمود: چون روز قیامت شود من دست به ریسمان و دستاویز عصمت پروردگار صاحب عرش زنم و تو ای علی (علیهالسلام) دست به دامان شما میزنند، اکنون بگو ببینم در آن حال فکر میکنی که خدا با پیغمبرش صلی الله علیه و آله و سلم چه خواهد کرد؟ و پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم با وصی خود (علیهالسلام) چه میکند؟ حارث آنچه گفتم بپذیر که اندکی است از بسیار (و نمونهای است از خروار) آری تو با کسی محشور میشود که دوستش میداری و برای توست تمام اعمالی که برای خود کسب کردهای و این مطلب را سه بار تکرار فرمود: در این هنگام حارث از جای خود برخاست و در حالی که عبای او به زمین کشیده میشد گفت: از این پس دیگر باک ندارم که مرگ بسوی من آید یا من به سوی مرگ بودم (272)
ادامه ندارد
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394
نظرات
، 0
عبدالرحمن بن ابی لیلی از امام حسین (علیهالسلام) روایت میکند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به انس فرمود: انس، سید و سرور عرب را بخوان که نزد من بیاید، عرض کرد: یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم مگر شما سید و سرور عرب نیستید؟ فرمود: من سرور فرزندان آدم هستم و علی (علیهالسلام) سرور و سالار عرب است. انس علی (علیهالسلام) را فرا خواند چون علی (علیهالسلام) آمد، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای انس، گروه انصار را نزد من بخوان، چون همه آنها خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رسیدند. فرمود: ای گروه انصار این علی (علیهالسلام) سرور و سالار عرب است. پس بپاس دوستی من دوستش دارید و بخاطر گرامی بودن وی نزد من، گرامیش بدارید که آنچه به شما گفتم مطلبی است که جبرئیل مرا از جانب خداوند به آن مأمور ساخته است.(271) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
مردی خدمت نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رسید و اظهار گرسنگی نمود، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم او را به خانه همسران خود راهنمایی کرد تا از او پذیرایی شود آنها نیز گفتند: در خانه جز آب چیز دیگری ندارند. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رو به اصحاب کرد و فرمود: چه کی این مهمان را به خانه خود میپذیرد؟ علی (علیهالسلام) فرمود: من او را به خانه میبرم، هر دو به اتفاق روانه منزل آن حضرت شدند. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) آمدن مهمان را به همسر خود فاطمه زهرا علیهاالسلام اطلاع داد و از وضع غذای خانه جویا شد. حضرت فاطمه علیهاالسلام جواب داد قدری خوراک به اندازه بچهها موجود است ولی مهمان را بر خود مقدم میداریم حضرت علی (علیهالسلام) فرمود: شما بچهها را خواب کن من، نیز چراغ خانه را خاموش میکنم (گویا علی (علیهالسلام) میخواهد مهمان به واسطه تاریکی شب آنهم به بهانه خوابیدن بچهها، متوجه کمی غذا نشود و با خیالی آسوده غذا بخورد) امیرالؤمنان (علیهالسلام) بر سفر سفره نشست اما از آن غذا نخورد و مهمان نیز بر اثر تاریکی متوجه غذا نخوردن آن حضرت نشد به هر صورت آن شب سپری شد و مهمان از خوراک خانه علی (علیهالسلام) بهرهمند شد لیکن اهل خانه با گرسنگی شب را صبح کردند آن هنگام آیه شریفه و یوثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة(269) نازل گردید.(270) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
ابوبصیر میگوید: امام صادق (علیهالسلام) از پدران خود از حضرت علی (علیهالسلام) چنین روایت نمود که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: در بهشت اطاقهایی است که ظاهر آن با باطن آن بوده و درونش از بیرون آن دیده میشود. آنجا اقامتگاه فردی از امت من است که دارای این خویها باشد. کلامش نیکو باشد و مردم (گرسنه) را اطعام کند و سلام کند و سلام کند و پیوسته روزه دار باشد و در شب وقتی چشمان مردم در خواب رفته است او چشم خود را به رحمت پروردگار دوخته و به خواندن نماز مشغول گردد. آنگاه فرمود: یا علی (علیهالسلام) آیا میدانی اطابه کلام (سخن نیکو) چیست؟ کسی که هر صبح و هر شب ده مرتبه بگوید سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اکبر (نیکو کلام میباشد). اطعام الطعام (دادن غذا)، خرجی دادن مرد است به خانواده خود و اما ادامه روزه آن است که انسان در طول ماه رمضان و در هر ماه (اول و وسط و آخر ماهای قمری) سه روز روزه بگیرد که ثواب روزه تمامی عمر بر او نوشته میشود. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
علی رغم کارشکنیها و تبلیغات سوء منافقان، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم علی (علیهالسلام) را جانشین خود در مدینه ساخت و در ماه رجب سال نهم هجری به همراه سپاهی عظیم، راه پرمشقت شمال را در پیش گرفت علت انتخاب علی (علیهالسلام) باری جانشینی در مدینه بر اساس آنچه در منابع تاریخی آمده است.(265) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
پس از جنگ خیبر که به کشته شدن نود و سه نفر از یهودیان و پانزده نفر از مسلمانان خاتمه یافت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خبر بازگشتم جعفر بن ابیطالب از حبشه را دریافت کرد و فرمود: نمیدانم به خاطر کدام یک از این دو خوشحال باشم، به بازگشت جعفر یا به فتح خیبر (263) بافتح خیبر ضربه بزرگی بر پیکر یهودیان آن منطقه وارد شد. لذا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به محض فراغت از یهودیان خیبر، حضرت علی (علیهالسلام) را با گروهی از مسلمان نزد یهودیان فدک فرستاد (فدک محلی بود در حجاز در نزدیکی خیبر که فاصله آن تا مدینه دو یا سه روز بود) که یا اسلام آورند یا جزیه بپردازند و یا آماده جنگ باشند، یهودیان فدک که در جریان شکست یهودیان خیبر قرار گرفته بودند، صلح را بر اسارت و قتل ترجیح داده حاضر شدند که جزیه پرداخت نمایند تا در سرزمین خود بمانند و چون فدک بدون درگیر توسط علی (علیهالسلام) تسلیم شد، خلاصه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم گردید، و آن حضرت طبق روایات فراوان و به امر خداوند آن را به دخترش فاطمه علیهاالسلام بخشید، که در عصر خلیفه اول غاصبانه از حضرتش گرفته شد.(264) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
علی (علیهالسلام) میفرماید: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از من خواست که دست خود را بر پستان گوسفندی که شیر آن خشک شده بود بکشم تا بدان وسیله شیر در پستان حیوان آید، به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم عرض کردم: یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم شما چنین کنید که این کار از شما سزاوارتر است حضرت فرمود: ای علی (علیهالسلام) کار تو کار من است. آنگاه من دست خود را بر پستان آن حیوان کشیدم فوراً شیر در رگهای پستان گوسفند جریان یافت. قدری از شیر آن دوشیدم و حضرت میل فرمود: در این بین پیر زنی سر رسید که اظهار تشنگی میکرد از همان شیر او را هم سیراب کردم. آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من فرمود: من در مقام دعا از خدای متعال خواستهام که دست تو را مبارک گرداند و خدا نیز چنین کرده است.(262) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
علی (علیهالسلام) میفرماید: یک روز که به آب نیاز داشتم به قصد تطهیر به منزل آمدم هر چه صدا کردم حسن، حسین (علیهالسلام) و فضه را هیچ کس جوابم را نداد. دریافتم که کسی در منزل نیست به ناگه صدایی از پشت سرم شنیدم که مرا به نام خواند: یا اباالحسن، عموزاده پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، من سر برگرداندم اما چیزی ندیدم، یک مرتبه متوجه سطلی از طلا که پر از آب زلال بود شدم که حولهای نیز بر آن آویخته بود، نخست حوله را برداشتم و بر دوش راستم گذاشتم آنگاه دستی بر آن رساندم که ناگهان آب در دستانم جاری شد و از آن وضوی کاملی ساختم، همین که نیاز به آبم برطرف شد، سطل نیز ناپدید شد و من نفهمیدیم چه کسی آن را پس گرفت، شگفتا که آب در نرمی مانند کرده و در طعم و شیرینی همچون عسل و در خوش بویی همانند مشک بود، در اینجا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تبسمی فرمود و آن حضرت را در آغوش کشید و میان دیدگانش را بوسید آنگاه فرمود: اباالحسن (علیهالسلام) مژده باد بر تو آن سطل و آب و حوله که دیدی همه از بهشت و فردوس برین بود. در شگفتم از مردمی که مرا به خاطر محبت و علاقهای که به تو دارم سرزنش میکنند در حالی که خدای متعال و فرشتگان او بر فراز آسمان تو را دوست دارند.(261) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
علی (علیهالسلام) میفرماید: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در مسجد قبا نشسته بود و جمعی از اصحاب گرد او حلقه زده بودند در این حال من وارد مسجد شدم، تا نگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من افتاد چهرهاش شکفته شد و خنده بر لبهایش نشست به طوری که برق سفیدی دندانهایش را دیدم. سپس فرمود: علی (علیهالسلام) نزد من بیا. علی (علیهالسلام) نزدیکتر بیا و پیوسته از من میخواست تا هر چه بیشتر به او نزدیکتر شوم من هم آنقدر پیش رفتم تا اینکه زانوهایم به زانوی مبارک او چسید. سپس رو به یاران خود کرد و فرمود: ای گروه اصحاب با آمدن برادرم علی بن ابیطالب (علیهالسلام) لطف و رحمت الهی شامل جان شما گشته است علی (علیهالسلام) از من است و من از علیام. جان او جان من و سرشت او از سرشت من است.(260) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
علی (علیهالسلام) میفرماید: بین من و عباس و عمر بحث در این موضوع بود که بهترین خوبیها کدام است؟ من گفتم: بهترین خوبیها آن است که در پرده و پنهان از همه انجام گیرد. عباس گفت: بهترین خوبیها آن است که کار خوب در چشم صاحبش کوچک باشد و از آفت عجب محفوظ بماند، عمر عقیده داشت بهترین صفت در میان خوبیها آنست که با سرعت صورت بگیرد، در این بین رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بر ما وارد شد و فرمود: در میان خوبیها آنکه از همه بهتر است آن است که هر سه صفت را دارا باشد، یعنی: هم پنهانی و دور از انظار و هم کوچک در دید عامل و برهنه از عجب و هم با سرعت و شتاب تحقق پذیرد.(259) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
علی (علیهالسلام) میفرماید: آن روزی که آیه نازل شد: (انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل بیت و یطهرکم تطهیرا) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
علی (علیهالسلام) میفرماید: ابراهیم کودک شیرخوار رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در حالی که بیش از هیجده ماه نداشت از دنیا رفت و پدر را در عزای خود نشاند. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از من خواست تا به کار غسل و تجهیز او بپردازم، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز او را در کفن پیچید و حنوطش کرد. سپس فرمود: علی (علیهالسلام) تو پیکر کودک را بگیر و به قبرستان ببر. علی (علیهالسلام) میفرماید: جنازه را به همراه عدهای به قبرستان بقیع آوردم، حضرت بر او نماز گزارد. سپس نزدیک قبر آمد و به من فرمود: تا درون قبر روم، من در قبر رفتم و حضرت پیکر طفل خود را به دستم داد در همین حال که جنازه کودکش را به قبر سرازیر میکرد سرشک اشک از دیدگان مبارکش باریدن گرفت از گریه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مسلمانان هم به گریه افتادند زن و مرد همه گریستند ولی صدای مردها بر زنها غلبه داشت لحظاتی به همین منوال گذشت و مردم همچنان میگریستند، تا اینکه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از مردم خواست تا ساکت شوند سپس خطاب به فرزندش فرمود: هر چند دیدگان اشک بار است و دل از فراغت میسوزد اما هرگز سخنی که موجب خشم و غضب خداوند شود نخواهیم گفت ما در سوگ تو نشستهایم و از فقدان تو بسی اندوه در دل داریم...(258) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
علی (علیهالسلام) میفرماید: سه روز میگذشت و ما در خانه خود غذایی برای خوردن نداشتیم. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به خانه ما آمد و فرمود: ای علی (علیهالسلام) خوراکی نرد خود دارید؟ عرض کردم به خدایی که شما را گرامی داشته و به رسالت خویش برگزیده، اکنون سه روز است که خود و همسر و فرزندانم با گرسنگی سر کردهایم پس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به دخترش زهرا علیهاالسلام فرمود: تا به میان اتاق (دیگر) برود شاید چیزی را برای خوردن بیابد. فاطمه علیهاالسلام گفت: یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم من الان از آن اتاق بیرون آمدهام (خوراکی در آنجا وجود ندارد) من به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عرض کردم: اگر اجازه دهید من داخل اتاق شوم. حضرت فرمود: به اذن خداوند داخل شد. همین که من وارد اتاق شدم طبقی دیدم که در آن طبق، خرمای تازه و ظرفی از غذا در کنار آن قرار دارد، غذا را برداشته نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آوردم حضرت فرمود: آیا آورنده غذا را دیدی؟ گفتم: بله. فرمود او را برایم وصف کن. عرض کردم، رنگهای سرخ و سبز و زرد در برابر دیدگانم ظاهر شد. حضرت فرمود اینها خطوط پر جبرئیل است که با در و یاقوت و جواهر تزیین شده است...(257) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
روزی حضرت زهرا علیهاالسلام بیمار و بستری شد. حضرت علی (علیهالسلام) به بالین او آمد و گفت: چه میل داری تا برایت فراهم کنم؟ فاطمه علیهاالسلام نمیخواست که شوهرش را به زحمت اندازد در پاسخ گفت: من از شما چیزی نمیخواهم. حضرت علی (علیهالسلام) اصرار کرد. فاطمه علیهاالسلام گفت: ای پسر عمو پدرم به من سفارش کرده که هرگز چیزی از شوهرت درخواست نکن. مبادا او نداشته باشد و در برابر درخواست تو شرمنده شود. علی (علیهالسلام) فرمود: ای فاطمه علیهاالسلام به حق من، هر چه میل داری بگو. فاطمه علیهاالسلام اکنون که مرا سوگند دادی اگر اناری برایم فراهم کنی خوب است. حضرت علی (علیهالسلام) برخاست و برای فراهم نمودن انار از خانه بیرون رفت و با بعضی از مسلمانان روبرو شد و از آنها پرسید، انار در کجا پیدا میشود؟ آنها عرض کردند فصل انار گذشته ولی چند روز قبل شمعون یهودی چند انار از طائف آورده است. حضرت علی (علیهالسلام) به در خانه شمعون رفت و در خانه او را زد. شمعون از خانه بیرون آمد وقتی که چشمش به علی افتاد از علت آمدن آن حضرت به آنجا پرسید؟ علی (علیهالسلام) ماجرا را گفت و افزود که برای خریداری انار آمدهام. شمعون گفت چیزی از انارها باقی نمانده است همه را فروختهام. حضرت فرمود: شاید یک انار باقی مانده و تو اطلاع نداری. شمعون گفت: من از خانه خود اطلاع دارم و میدانم که اکنون اناری در خانه نیست همسر شمعون در پشت در بود سخن آنها را شنید و به شوهرش شمعون گفت: من یک انار را برای خودم برداشته بودم و در زیر برگها پنهان کردم و تو اطلاع از آن نداری، آنگاه رفت و انار را آورد و به علی (علیهالسلام) داد. آن حضرت چهار درهم به شمعون داد. شمعون گفت: قیمتش گفت: قیمتش نیم درهم است. امام علی (علیهالسلام) فرمود: زن این انار را برای خود ذخیره کرده بود تا روزی از آن نفع بیشتری ببرد. نیم درهم مال تو و سه درهم و نیم هم مال همسرت. در برگشت علی (علیهالسلام) صدای ناله درماندهای را شنید به دنبال صدا رفت. دید مردی غریب و بیمار و نابینایی در خرابهای بدون سرپرست و غذا روی زمین خوابیده است. حضرت علی (علیهالسلام) در بالین او نشست و سر او را به دامن گرفت و از او پرسید تو کیستی؟ و از کدام قبیلهای! و چند روز است در اینجا بیمار میباشی؟ او گفت ای جوان صالح من از اهالی مدائن (ایران) میباشم در آنجا به بدهکاری بسیار مبتلا شدم ناگزیر سوار بر کشتی شدم و با خود گفتم خود را به مولایم امیرمؤمنان (علیهالسلام) میرسانم شاید آن حضرت چاره کار مرا بنماید و قرضهایم را ادا کند. جوان که نمیدانست سرش بر زانوی علی (علیهالسلام) است، علی (علیهالسلام) فرمود: من یک انار برای بیمار عزیزم به دست آوردهام ولی تو را محروم نمیکنم و نصفش را به تو میدهم آن حضرت آن انار را دو نصف کرد و نصف آن را کم کم در دهان آن جوان بیمار گذاشت تا تمام شد بیمار جوان گفت: اگر مرحمت فرمایی نصف دیگرش را نیز به من بخوران، چه بسا حال من خوب شود! حضرت علی (علیهالسلام) نیم دیگر انار را نیز کم کم به دهان بیمار گذاشت تا تمام شد، آنگاه علی (علیهالسلام) با دست خالی به خانه خود بازگشت در حالی که از شدت حیا غرق در فکر بود که چگونه با دست خالی به خانه بازگردد آهسته آهسته تا نزدیک خانه آمد ولی حیا کرد وارد خانه شود، از شکاف در به درون خانه خود نگاه کرد، تا ببیند فاطمه علیهاالسلام در خواب است یا بیدار، دید فاطمه علیهاالسلام تکیه کرده و طبقی از انار در پیش روی او است و میل میفرماید: حضرت علی (علیهالسلام) بسیار خوشحال شد و وارد خانه شد و دید که این انار مربوط به این عالم نیست(بلکه از بهشت آمده) پرسید، این انار را چه کسی اینجا آورد؟ فاطمه علیهاالسلام گفت: ای پسر عمو وقتی که تشریف بردی چندان طول نکشید که نشانه سلامتی را در خود یافتم ناگاه صدای در به گوشم رسید فضه خادمه رفت و در را گشود مردی را پشت در دید، که طبق انار را داد و گفت: این طبق انار را امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) برای فاطمه علیهاالسلام فرستاده است.(256) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
به ابوذر خبر رسید که در مکه مردی برخاسته و ادعای پیامبری صلی الله علیه و آله و سلم میکند و مردم را از بت پرستی بر حذر میدارد و به خدای واحد دعوت میکند. ابوذر برادرش انیس را خواست و به او گفت: به مکه برو و در این مورد برای من خبر بیاور، انیس برادر ابوذر به مکه مسافرت کرد و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را از نزدیک ملاقات نمود و سخنان آن، حضرت را شنید، سپس او به نزد ابوذر برگشت و گفت: او شخصی است که به نیکیها امر میکند و از بدیها نهی مینماید، و مردم را به صفات نیک اخلاقی دعوت مینماید. ابوذر با این چند جمله قانع نشد و به برادرش گفت: سخنی که دلم را آرام کند برایم نیاوردی. سپس خود راهی مکه شد ابوذر وارد مکه شد تصمیم داشت شبانه خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برسد، لذا شب کنار کعبه آمد تا همانجا استراحت کند این مسافر غریب ناگهان دید مرد ناشناسی (علی (علیهالسلام)) به آنجا آمد و گفت این مرد (اشاره به ابوذر) کیست؟ ابوذر گفت: مردی از دودمان غفار است. علی (علیهالسلام) فرمود: برخیز و به خانه خودت بیا. ابوذر برخاست و بیآنکه در راه با کسی تماس بگیرد و هدفش را بگوید آن شب مهمان علی (علیهالسلام) شد. صبح برخاست و از خانه علی (علیهالسلام) بیرون آمد و کنار کعبه رفت و همانجا بود تا شب شد، باز علی (علیهالسلام) نزد او آمد و او را به خانه خود دعوت کرد و این موضوع تا سه شب تکرار شد ولی ابوذر با کسی تماس نمیگرفت و مقصود خود را نیز پنهان میکرد و روز سوم علی (علیهالسلام) به ابوذر فرمود: اگر خود را معرفی کنی و علت مسافرت خود را بگویی قطعاً به کسی نخواهم گفت، و اسرار تو را میپوشانم. ابوذر هدف و ماجرای مسافرت خود را به علی گفت: او گفت میخواهم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را ببینم. علی (علیهالسلام) فرمود: من صبح به طرف منزل او (پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم) میروم تو نیز به دنبال من بیا هر جا که احساس خطر کردم از راه رفتن خود میکاهم و گویی برای حاجتی میخواهم کنار راه بروم ولی اگر احساس خطر نکردم پشت سر من بیا و در هر خانهای که وارد شدم تو نیز وارد شو. همین برنامه و طرح علی (علیهالسلام) اجرا شد و ابوذر بدون پیش آمد خطری به دنبال علی (علیهالسلام) به راه افتاد و وارد خانهای شد که در آنجا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را ملاقات نمود، ابوذر بعد از ملاقات با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم همان لحظه مسلمان شد، و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به ابوذر فرمود: در مکه توقف نکن و به سوی قبیله خود برو و دعوت مرا به گوش آنان برسان و همانجا باش تا پیام من به تو برسد. ابوذر عرض کرد سوگند به خدایی که جانم در دست او است در برابر مردم مکه با آواز بلند اظهار اسلام میکنم. ابوذر برخاست و به کنار کعبه آمد و فریاد زد: (اشهد ان لا اله الا الله و ان محمداً عبدوه و رسوله) مشرکان به او حمله کردند و آنقدر او را زدند که بیهوش به زمین افتاد عباس عبدی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و خود را به روی ابوذر انداخت و آنها را از این کار نهی کرد...(255) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 زندگاني امام علي ، سرور و سالار عرب
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، تجلی ایثار در مهمانی
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، اتاقهای بهشت
والصلاة باللیل یعنی ادای نماز در شب و هنگامی که مردم در خوابند، پس شخصی که نماز مغرب و عشا و نماز صبح را در مسجد به جماعت بخواند همانند کسی است که تمامی شب را بیدار مانده باشد و افشای سلام آن است که از سلام دادن به هیچ یک از مسلمانان بخل نکند.(268)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، جنگ تبوک و جانشینی علی
این بود که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از سوء نیت اعراب و بسیاری از مدرم مکه که با آنان جنگیده و خون بستگانشان را ریخته بود و منافقان مدینه که به بهانههایی از شرکت در این نبرد سرباز زده بودند مطلع بود، و بیم آن میرفت که این عناصر از غیبت طولانی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و دیگر مسلمانان استفاده کنند و به مدینه بتازند، لذا وجود امیرمؤمنان (علیهالسلام) در مدینه همچون خود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عامل مهمی در ترساندن دشمنان و پاسداری از مرکز حکومت اسلامی بود، از این رو پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به هنگام معرفی حضرت علی (علیهالسلام) به جانشینی خو فرمود:
ان المدینة لا تصلح الا بیاوبک مدینه جز با وجود من یا تو اصلاح نپذیرد.(266) یکی از توطئههای منافقان که با نقش قبلی آنها ریخته شده بود قتل علی (علیهالسلام) و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود. لذا صد نفر از آنان در مدینه برای قتل علی (علیهالسلام) و چهارده نفر هم برای قتل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با سپاه حرکت کردند. با حرکت سپاه اسلام به سوی تبوک و ماندن علی (علیهالسلام) در مدینه منافقان همه نقشههای خود را نقش بر آب دیدند و دست به توطئه جوسازی و شایعه پراکنی زدند. امیرمؤمنان (علیهالسلام) با شنیدن سخنان واهی آنها مبنی بر اینکه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از روی بیمهری علی (علیهالسلام) را با خود نبرده است خود را به پیامبر رسانید و جریان را گزارش داد. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: دروغ میگویند بلکه تو را برای نگهداری آنچه پشت سرم هست گذاردم. آیا راضی نیستی نسبت تو به من، همان مقام و منزلت هارون نسبت به موسی باشد؟ جز آنکه پس از من پیامبری نیست. سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به آن حضرت دستور داد به مدینه بازگردد و جانشین وی در دار الهجرة و خانوادهاش باشد.(267)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، فاتح فدک
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، دست من و تو یکی ست
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، محبوب خدا
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، رحمت الهی آمد
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، بهترین خوبی ها
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، آیه تطهیر
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و من فاطمه علیهاالسلام و حسن (علیهالسلام) و حسین (علیهالسلام) را در میان عبایی جمع کرده بود و آنها را گرد خود نشانده بود در آن جمع جزء این پنج تن احدی حضور نداشت. رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم همانجا دست به نیایش برداشت و گفت: خداوندا! اینان عزیزان من و خویشان و نزدیکان منند پس آنان را از هر رجس و پلیدی دور گردان و آنان را در نهایت پاکی و طهارت قرار ده ام سلمه همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که حاضر بود و میشنید، نزدیک آمد و از حضرت پرسید آیا من هم جزو این جمع هستم؟ حضرت فرمود: تو بر خیر و نیکی هستی، اما آهی شریفه مشمول تو نیست بلکه فقط من و برادرم علی (علیهالسلام) و فاطمه علیهاالسلام و حسن (علیهالسلام) و حسین (علیهالسلام) مصداق آیه هستیم و جز ما نه فرزند دیگر از نسل حسین (علیهالسلام) در شمار اهل البیت خواهند است
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، ابراهیم فرزند رسول خدا
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، غذایی آماده
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، همسری وفادار
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، علی راهنمای ابوذر
ادامه ندارد
سلامـ .... ... ..
موضوعات وبلاگ
آمار وبلاگ
جستوجگر وبلاگ
(( طراح قالب آوازک ، وبلاگدهي راسخون ، نويسنده newsvaolds ))