زندگاني امام علي ، مشاهدات قبلی و غیبی

هنگامی که علی (علیه‏السلام) به سن حدود شش سالگی رسید، قحطی و کمبود سراسر مکه و اطراف آن را فرا گرفت، ابوطالب پدر علی (علیه‏السلام) که مرد آبرومند و عیالوار بود در مضیقه سختی قرار گرفت، خویشان ابوطالب تصمیم گرفتند سرپرستی بعضی از فرزندان او را به عهده بگیرند رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نزد عمویش ابوطالب آمد و فرمود: علی (علیه‏السلام) را به من واگذار تا سرپرستی او را به عهده بگیرم و در پرورش او کوشا باشم ابوطالب پیشنهاد رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را پذیرفت از آن پس علی (علیه‏السلام) به خانه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم راه یافت و تحت نظارت و پرورش مستقیم و مخصوص آن حضرت قرار گرفت تا آن هنگام که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، به پیامبری مبعوث گردید. نخستین کسی که به آن حضرت ایمان آورد امام علی (علیه‏السلام) بود که در آن هنگام ده سال داشت به این ترتیب آن حضرت پروریده پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود و تمام ذرات وجودش با رهنمودهای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رشد و نمو نمود.(17)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، لقب قضم برای علی

امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) در مورد مشاهدات قلبی خود در آغاز بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می‏فرمایند:
اری نور الوحی و الرسالة و اشم و ریح النبوة... در آن هنگام نور وحی و رسالت را می‏دیدم و بوی نبوت را (از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم) استشمام می‏کردم.(16)
از این سخن امام (علیه‏السلام) معلوم می‏شود که هر انسانی علاوه بر چشم و گوش باطنی حس شامه و بویایی قلبی نیز دارد، سپس امام (علیه‏السلام) در مورد مشاهدات قلبی خود در آغاز بعثت ادامه می‏دهد: و لقد سمعت رنة الشیطان حین نزل الوحی علیه صلی الله و علیه و آله و سلم؛ هنگامی که وحی بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد صدای ناله شیطان را شنیدم سپس ادامه می‏دهند: فقلت یا رسول الله ما هذه الزلة فقال: هذا الشیطان قد آیس من عبادته امام می‏فرماید: که پس از شنیدن صدای ناله با گوش جان از رسول خدا پرسیدم که یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم این ناله چیست؟ فرمود: این ناله، ناله شیطان است که از پرستش خود نومید شده است در اینجا پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم خطاب به امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) فرمود: انک تسمع ما اسمع وتری ما اری الا انک لست بنبی و لکنک وزیر... تو می‏شنوی آنچه را من می‏شنوم و می‏بینی آنچه را که من می‏بینم تنها تفاوت من با تو این است که تو پیامبر نیستی ولی وزیر من هستی.


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، برای ازدواج چه داری

جنگ احد بود طلحة بن ابی طلحه قهرمان و پرچمدار غول پیکر دشمن به میدان تاخت. امام علی (علیه‏السلام) به میدان او رفت و درگیری شدیدی پدید آمد و سرانجام طلحه بدست علی (علیه‏السلام) کشته شد. هنگامی که طلحه با علی (علیه‏السلام) روبرو شد فریاد زد یا قضم و به نقل دیگر گفت: یا قضیم. شخصی از امام صادق (علیه‏السلام) پرسید: چرا دشمن، علی را با این لقب (قضم) خواند؟ امام صادق (علیه‏السلام) فرمود: این لقب را برای این به علی (علیه‏السلام) گفت.
در آغاز بعثت در مکه مشرکان به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آزار می‏رساندند ولی تا ابوطالب پدر علی (علیه‏السلام) همراه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود کسی جرأت جسارت به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را نداشت. تا اینکه مشرکان عده‏ای از کودکان را واداشتند تا به سوی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سنگ بیندازند. هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از خانه خود بیرون می‏آمد، کودکان سنگ و خاک به طرف پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می‏انداختند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از این جریان رنج آور (با توجه به اینکه موضوع به میان کودکان کشیده شده بود) به علی (علیه‏السلام) (که در آن زمان حدود سیزده سال داشت) شکایت کرد.
علی (علیه‏السلام) عرض کرد: پدرم و مادرم به فدایت ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هر گاه از خانه بیرون رفتید مرا نیز با خود بیرون ببرید. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم همراه علی (علیه‏السلام) از خانه بیرون آمدند کودکان مشرکین، طبق معمول خود، به سوی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سنگ انداختند. علی (علیه‏السلام) به سوی آنها حمله می‏کرد و هر گاه به آنها می‏رسید گوش و بینی و عضله صورت آنها را می‏گرفت و فشار می‏داد و در هم می‏کوبید کودکان بر اثر درد شدید گریه می‏کردند و به خانه خود باز می‏گشتند، پدرانشان می‏پرسیدند چرا گریه می‏کنی؟ در پاسخ می‏گفتند: قضمنا علی قضمنا علی علی (علیه‏السلام) ما را گوشمال و... داد از این رو علی (علیه‏السلام) را به عنوان قضم یاد کردند (یعنی گوشمال دهنده و درهم کوبنده).(14)
غالب در جمله غزوه‏ها به شجاعت - خاصه به، بدر و حنین و خیبر و خندق(15)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، جوانمرد نوجوانان

وقتی علی (علیه‏السلام) از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم راجع به فاطمه (علیه‏السلام) خواستگاری کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مسرور و شادمان تبسم نموده و فرمود: آیا برای این امر چیزی داری؟
علی (علیه‏السلام) عرض کرد پدر و مادرم فدای شما یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، من چیزی را از شما پنهان نمی‏کنم آنچه دارم یک شمشیر و یک زره و یک شتر آبکش (یا اسب) است و جز اینها چیزی ندارم، نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: شمشیر برای تو لازم است زیرا تو مرد جنگ هستی و با آن در راه خدا جهاد می‏کنی و شتر نیز از لوازم زندگی تست که باید با آن آبکشی نموده و برای اهل و عیال خود کسب روزی کنی و در مسافرت‏ها بارت را بر آن حمل نمایی، فقط زره تو می‏ماند که من آنرا به مهر زهرا (علیه‏السلام) می‏پذیرم یا علی (علیه‏السلام) می‏خواهی ترا بشارتی دهم.
عرض کرد: بلی پدرم و مادرم فدای شما باد. فرمود: ترا بشارت باد که خدای تعالی فاطمه (علیه‏السلام) را به تو در آسمان تزویج نمود. پیش از اینکه من او را در زمین به تو تزویج کنم.(13)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، بار خدایا جمعشان را پراکنده مکن

ابوطالب پدر حضرت علی (علیه‏السلام) نام علی (علیه‏السلام) را ظهیر می‏گفت: چرا که بسیاری از مواقع او فرزندان، برادر زاده‏های خود را جمع می‏کرد و به آنان دستور می‏داد که با هم کشتی بگیرند، البته این یک نوع تفریح رایج در عرب بود، علی (علیه‏السلام) آن موقع کودک بود و دارای بازوانی درشت و کوتاه. علی (علیه‏السلام) آستین‏های خود را بالا می‏زد و با بزرگ و کوچک از برادران و عمو زاده‏های خویش کشتی می‏گرفت بطوری که با یک چرخش و بکار بردن فن خاصی پشت همه آنها را به خاک می‏برد، پدرش نیز او را تشویق می‏کرد و می‏فرمود: علی (علیه‏السلام) پیروز شد، بدین سبب او را ظهیر نامیده‏اند.(12)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، دستهایم رو به خداست

وقتی فاطمه بنت اسد مادر گرامی حضرت امیر (علیه‏السلام) آن حضرت را به دنیا آورد، از عمر مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سی سال می‏گذشت. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آن کودک را سخت دوست می‏داشت از این رو به مادرش فاطمه بنت اسد گفت: گهواره علی (علیه‏السلام) را در کنار بستر من بگذار! از آن پس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تربیت و پرورش بیشتر علی را به عهده گرفت و به هنگام شستشو خودش علی (علیه‏السلام) را می‏شست و شیر به دهانش می‏ریخت و در موقع خواب گهواره‏اش را تکان می‏داد و در بیداری با او سخن می‏گفت، و او را بر سینه خود می‏فشرد... و همیشه او را به دوش می‏گرفت و در کوهها و دره‏ها و بیابانهای مکه او را به گردش می‏برد.(9)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، تولد تا بعثت

امام صادق (علیه‏السلام) فرمود: هنگامی که پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم از مادر متولد شد، فاطمه بنت اسد نزد همسر خود ابوطالب (پدر علی (علیه‏السلام)) آمد و مژده تولد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم را به او داد، ابوطالب به او فرمود: یک سبت (روزگار دراز و طولانی) صبر کن من هم مژده تولد مانند آن را که جز نبوت ندارد، به تو خواهم داد، آنگاه امام فرمود: سبت مدت سی سال است و فاصله زمانی بین تولد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم تا تولد امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) سی سال بود.(7)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، خبر تولد علی

وقتی حضرت امیر (علیه‏السلام) بدنیا آمد، فاطمه بنت اسد همانند سایر نوزادان علی (علیه‏السلام) را قنداق می‏کرد و دستهای آن حضرت را در قنداق می‏بست. اما بعد از اینکه فاطمه به سراغ علی (علیه‏السلام) می‏آمد، مشاهده می‏کرد دستهای آن حضرت بیرون از قنداق است و پارچه‏ها هم پاره شده است، فاطمه بنت اسد دو پارچه مصری محکم آورد دستهای آن حضرت را محکم‏تر از قبل بست و آنگاه حضرت را در گهواره خود گذاشت، حضرت امیر (علیه‏السلام) با تکانی، مجدد دستمال‏ها را پاره کرد و دست خود را از قنداق بیرون آورد، مجدد فاطمه بنت اسد با سه پارچه محکم دست‏های حضرت را می‏بندد، اجمالاً تا هفت بار و هفت پارچه بر روی هم، دست‏های حضرت را در قنداق می‏بندد باز حضرت دستان خود را باز می‏نماید. آنگاه حضرت علی (علیه‏السلام) به مادر خود می‏فرماید.
مادر دست مرا رها کن، دست علی باید باز باشد که به درگاه خدا دراز کند (8)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، وصیت فاطمه به علی

زمانی که فاطمه(س) دختر پیغمبر(ص) مریض شد، به علی(ع) وصیت کرد که بیماری‏اش را پوشیده دارد و به احدی خبر ندهد. علی(ع) چنان کرد و خودش فاطمه(س) را پرستاری می‏کرد. اسماء بنت عمیس(ره) نیز به او کمک می‏کرد و چنان که فاطمه وصیت کرده بود، بیماری‏اش را پنهان می‏داشت. وقتی که مرگش فرا رسید به امیرالمؤمنین(ع) وصیت کرد که خودش امر کفن و دفنش را بر عهده گیرد و او را شب هنگام دفن کند و قبرش را پوشیده دارد. پس امیرالمؤمنین(ع) فاطمه(س) را تجهیز و دفن کرد و جای قبرش را پنهان نمود...(254)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، وصیت فاطمة الزهرا به علی

اگر زهرا(س) از ابوبکر و عمر راضی شد، پس چرا وصیت کرد که شبانه دفن شود و بر جناره‏اش حاضر نشوند؟ علی (ع) وصیت زهرا(س) را به دقت اجرا کرد و قبرش را پنهان نمود و خشم مهاجمان به جوش آمد و تلاش کردند تا قبری را که علی (ع) برای به اشتباه انداختن آنان، کنده بود، نبش کنند، اما علی (ع) قدرتمندانه و کوبنده در مقابل آنان ایستاد. وقتی با مخالفت قوی علی (ع) روبه رو شدند، برگشتند.(261)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، وصیت علی به عباس

بعضی نقل کرده‏اند: حضرت علی بن ابی طالب (ع) در شب 21 رمضان سال چهلم هجرت (شب شهادت خویش) ابوالفضل العباس (ع) را در آغوش گرفت و به سینه چسبانید و فرمود: پسرم، به زودی در روز قیامت به وسیله تو چشمم روشن می‏گردد. آن گاه افزود:
ولدی، اذا کان یوم عاشوراء و دخلت المشرعة، ایاک ان تشرب الماء و أخوک الحسین عطشان، پسرم هنگامی که روز عاشورا فرا رسید و بر شریعه آب وارد شدی، مبادا آب بیاشامی در حالی که برادرت تشنه است.(408)
آری عباس مشک را پر از آب کرد، ولی خود آب نیاشامید و خطاب به نفس خویش گفت:
یا نفس، من بعد الحسین هونی! - و بعده لا کنت أن تکوین!
هذا الحسین وارد المنون - و تشربین بارد المعین؟!
هیهات! ما هذا فعال دینی - و لا فعال صادق الیقین
یعنی: ای نفس، بعد از حسین زندگی تو ارزشی ندارد، و تو نباید بعد از او باقی بمانی. حسین لب تشنه است و در خطر مرگ قرار دارد و آن گاه تو می‏خواهی آب گوارا و خنگ بیاشامی؟! سوگند به خدا که دین من اجازه چنین کاری را نمی‏دهد!


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، وصیت علی به صبر

یکی از شاگردان امام صادق (ع) از آن حضرت پرسید: آیا غیر از امام علی (ع) و خاندان آن حضرت، کسی، خلافت ابوبکر را انکار کرد و به آن اعتراض نمود؟.
امام صادق (ع) در پاسخ فرمود: دوازده نفر صریحاً و رسماً به خلافت ابوبکر اعتراض کردند، این افراد شش نفر از مهاجران بودند، که عبارتند از: ابوذر، مقداد، بریده، اسلمی، خالد بن سعید و عمار یاسر، و شش نفر از انصار بودند، که عبارتند از: ابوالهیثم تیهان، عثمان بن حنیف، سهل بین حنیف، خزیمه بن ثابت، ابی بن کعب و ابوایوب انصاری.
این دوازده نفر به حضور امام علی (ع) آمدند، و پیوند خود را با آن حضرت آشکار ساختند، و به حقانیت و شایستگی آن حضرت، برای رهبری اقرار نمودند، سپس در مورد رهبری به مشورت پرداختند، آنها تصمیم گرفته بودند که به مسجد آیند و ابوبکر را از بالای منبر پیامبر (ص) به پایین بیاورند از امام علی (ع) اجازه خواستند، تا این کار را انجام دهند، و افزودند: ای علی (ع)، ما از پیامبر (ص) شنیدیم که فرمود: علی مع الحق و الحق مع علی یمیل کیف ما مال علی با حق است و حق با علی است، هر جا متمایل گردد، علی (ع) نیز به همان جا متمایل می‏شود بر این اساس اجازه شورش بر مخالفان را به ما بده، که کاسه صبرمان لبریز شده و دیگر توان تحمل نداریم.
امام علی (ع) آنها را از این کار نهی کرد و فرمود: این کار موجب کشت و کشتار می‏گردد و پیامبر (ص) مرا به صبر و تحمل، وصیت نموده است، ولی من به شما پیشنهاد می‏کنم که به مسجد بروید و در حضور مردم، احتجاج کنید و مطالب حق را بیان نمایید که روش بهتر همین است.(158)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، وصیت علی به امام حسن

محمد بن الحنفیه گفت: چون شب بیستم ماه مبارک رمضان شد، اثر زهر به قدم‏های مبارک پدرم رسید، در آن شب نماز نشسته می‏خواند و به ما وصیت‏ها می‏فرمود و تسلی می‏داد تا آنکه صبح طلوع کرد، پس مردم را رخصت داد که به خدمت آن حضرت می‏آمدند و سلام می‏کردند، جواب سلام ایشان می‏فرمود و می‏گفت: ایها الناس از من سؤال کنید پیش از آنکه نماز مرا نیابید، و سؤال‏های خود را سبک گردانید برای مصیبت امام شما.
پس مردم خروش بر آوردند، حجر بن عدی برخاست شعری چند در مصیبت آن حضرت خواند. چون ساکت شد، حضرت فرمود: چگونه خواهد بود حال تو در هنگامی که تو را طلبند و تکلیف نمایند که بیزاری جویی از من؟ حجر گفت: به خدا سوگند یا امیرالمؤمنین که اگر مرا به شمشیر پاره پاره کنند و به آتش بسوزانند از تو بیزاری نجویم، حضرت فرمود: برای هر چیزی توفیق یافته‏ای، ای حجر خدا تو را جزای خیر دهد از جانب اهل بیت پیغمبر خود، پس شربتی از شیر طلبید و تناول نمود فرمود که: این آخر روزی من است از دنیا.(425)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، وصیت علی بر عباس و مشک را تیر باران نمودند

بعضی نقل کردند که حضرت علی بن ابی طالب (ع) در شب 21 ماه رمضان (شب شهادت آن بزرگوار) ابوالفضل العباس (ع) را در بغل گرفت و به سینه چسباند و فرمود: پسرم در روز قیامت چشمم به وسیله تو روشن می‏گردد. آن گاه افزود: ولدی اذا کان یوم عاشورا و دخلت المشرعة ایاک ان تشرب الماء و اخوک الحسین عطشاناً؛(417) پسرم هنگامی که روز عاشورا فرا رسید و بر شریعه آب وارد شدی مبادا آب بیاشامی در حالی که برادرت تشنه باشد، آری آن معدن وفا مشک را پر از آب کرد ولی خود آب نیاشامید و خطاب به خویش گفت:
ای نفس بعد از حسین، زندگی تو ارزشی ندارد، و تو نباید بعد از او باقی بمانی، حسین لب تشنه است و در خطر مرگ قرار دارد و آن گاه تو می‏خواهی آب گوارا و خنک بیاشامی؟! به خدا سوگند دین من اجازه چنین کاری را نمی‏دهد.(418)
و به نقل بعضی فرمود: و الله اذوق الماء و سیدی الحسینی عطشاناً؛ یعنی به خدا قسم لب به آب نمی‏زنم در حالی که حسین (ع) تشنه باشد.
در کنار شریعه فرات، آن دریای عشق و وفا به وصیت پدر لباس عمل پوشاند. به خود خطاب کرد: ای عباس کجا رفت غیرت تو، تو آب بیاشامی و برادرت تشنه باشد؟! به خدا قسم آن باب الحوائج آب را به دریا ریخت مشک را به دوش همتش کشید و می‏خواست که آب را به خیام حرم حسینی رساند ولی دشمنان هر دو دست را از بدن جدا کردند


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، وصیت زهرا به علی

امام باقر(ع) فرمود: فاطمه (س) دختر رسول خدا(ص)، پس از گذشت شصت روز از رحلت رسول خدا(ص) بیمار و بستری شد، و بیماریش شدید گردید، و دعای او در شکوه از ظالمان این بود:
یا حیّ یا قیّوم برحمتک استعیث فاغثنی، اللهم زحز حسنی عن النّار وادخلنی الجنة و الحقنی بابی محمد(ص)
از خدای زنده و توانا، پناه می‏آورم به رحمت تو، پس به من پناه بده و مرا از آتش دوزخ دور گردان و به بهشت وارد کن، و مرا به پدرم محمد(ص) ملحق فرما!
امیرمؤمنان علی (ع) به او می‏فرمود: خدا به تو عافیت می‏دهد و تو را زنده نگه دارد.
فاطمه (س) می‏فرمود: ای ابوالحسن! بسیار نزدیک است که با خدایم ملاقات کنم.
و به علی (ع) وصیت کرد که بعد از من با امامه (خواهرزاده‏ام) دختر ابوالعاص ازدواج کن، او دختر خواهرم زینب است و به فرزندان من مهربان می‏باشد.(258)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0