مصایب امام علی‏ ، علی کنار بستر زهرا

امیرمؤمنان با شتاب به خانه آمد وقتی وارد اطاق شد، ناگهان دید که حضرت زهرا(س) روی بستر افتاده است و به طرف راست و چپ می‏پیچید... امام، سر حضرت زهرا(س) را به دامن گرفت و صدا زد: ای زهراء!، پاسخی از او نشنید صدا زد: ای دختر رسول خدا(ص)! پاسخی از او نشنید صدا زد: ای دختر کسی که با گوشه‏های عبایش، زکات را به تهیدستان می‏رساند، صدایی از او نشنید، صدا زد: ای دختر کسی که فرشتگان گروه گروه در آسمان با او نماز خواندند، پاسخی از او نشنید، صدا زد: ای فاطمه(س)! با من سخن بگو، من پسر عموی تو علی بن ابی طالب هستم.
در این هنگام حضرت زهرا(س) چشمهایش را گشود، همین که به چهره علی (ع) نگاه کرد گریه او را گرفت، علی (ع) نیز گریه کرد.
امام علی (ع) فرمود: چرا تو این چنین می‏نگرم، چه حادثه‏ای رخ داده است؟! من پسر عموی تو علی هستم.
زهرا(س) فرمود: ای پسر عمو، من مرگ را - که همه ناگزیرند به آن تن در دهند - در خود می‏یابم، و می‏دانم که تو بعد از من ازدواج خواهی کرد، وقتی با زنی ازدواج کردی، روز و شب را تقسیم کن یک روز و شب را برای او قرار بده و یک روز و شب را برای فرزندانم، و در برابر فرزندانم، حسن و حسین (ع) بلند سخن نگو، آنها دو یتیم و دو غریب دل شکسته‏اند، چند روزی بیشتر نیست که جد خود، رسول خدا(ص) را از دست داده‏اند و امروز هم مادرشان را از دست می‏دهند وای بر امتی که آنها را بکشند و با آنها دشمنی نمایند...(251)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، علی شاهد غصب فدک

چند روزی از وفات جانسوز خاتم الأنبیاء محمد مصطفی (ص) نگذشته بود (چنان که می‏دانید ابوبکر با دسیسه‏های عمر) با زور و ظلم و تعدی جلافت بر تخت خلافت نشست و خود را خلیفه پیامبر خواند و مردمان ناآگاه هم از او متابعت کرده و بیعت نمودند و او تصمیم گرفت فدک را که هبه و یا ارث پیغمبر (ص) بر فاطمه (س) بود به تصرف خود در آورده و با غصب کردن آن محل معین، اقتصاد خانه ولایت را به هم زده و خلافت (شوم) خود را تثبیت کند.
دستور داد ضوابط (زحمتکشان) آن ملک را اخراج نمایند و اگر نرفتند آنها را کتک بزنند. این مطلب به سمع مبارک صدیقه طاهره فاطمه زهرا (س) رسید، آن بانوی مکرمه با حالت عصبانیت پیش ابوبکر آمده و با حجت و دلیل با او سخن گفته و بر کار او اعتراض نمود.
در این جا مکالمات حضرت زهرا (س) با ابوبکر، در آن مجلس اختصاراً نقل می‏شود: مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب بیت الأحزان می‏نویسد:
هنگامی که فاطمه زهرا(س) از دستور ابوبکر اطلاع یافت که (ضوابط) او را از فدک خارج کرده‏اند، نزد ابوبکر رفت و فرمود: چرا مرا از ارث خود که رسول خدا (ص) برایم به جا گذاشته است باز می‏داری؟ و وکیل و نماینده مرا از آن جا (فدک) خارج نموده‏ای؟ با این که پدر بزرگوارم آن ملک را به فرمان خدا برای من قرار داده.
ابوبکر گفت: برای گفته‏های خودت شاهد بیاور که رسول خدا (ص) آن جا را ملک خاص تو قرار داده است؟
حضرت فاطمه زهرا (س) رفت و ام ایمن را به عنوان شاهد نزد ابوبکر آورد. ام ایمن رو به ابوبکر کرد و گفت: ای قحافه! گواهی نمی‏دهم، مگر این که در مورد اعتبار خودم از زبان رسول خدا (ص) استدلال کنم. تو را به خدا قسم، آیا پیامبر (ص) درباره من گفته است: ان ایمن امرأة من اهل الجنة؟؛ که هر آینه ام ایمن بانویی است از اهل بهشت؟
ابوبکر گفت: آری می‏دانم که پیامبر (ص) درباره تو چنین گفته است.
ام ایمن گفت: شهادت و گواهی می‏دهم بر این که وقتی آیه و آت ذاالقربی حقه ای پیامبر، حق نزدیکان خود را بپرداز بر رسول خدا (ص) نازل شد، پیامبر خدا به امر و فرمان خدا فدک را به فاطمه (س) واگذار نمود و آن جا را ملک خاص فاطمه (س) کرد و همچنین امیرالمؤمنین (ع) بر همین مطلب گواهی داد و برای ابوبکر ثابت شد که فدک ملک شخصی فاطمه زهرا(س) است و بر همین اساس نامه‏ای (قباله‏ای) در مورد رد فدک به فاطمه زهرا (س) نوشت و به آن بانوی مکرمه و مجلله داد.(235)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، علی ریشه کن کننده فتنه‏ها

ابان از سلیم بن قیس چنین نقل می‏کند: امیرالمؤمنین (ع) بر فراز منبر قرار گرفت و حمد و ثنای الهی به جا آورد و فرمود:
ای مردم، من آن کسی هستم که چشم فتنه را از جا کندم و کسی جز من جرئت آن را نداشت. به خدا قسم اگر من در میان شما نبودم با اهل جمل و اهل نهروان مقابله نمی‏شد.به خدا قسم اگر نبود ترس از این که فقط سخن بگویید و عمل را رها کنید به شما خبر می‏دادم از آنچه خداوند بر لسان پیامبرش مقدر کرده برای آنان که با بصیرت در گمراهی آنان و با معرفت به هدایتی که ما بر آن هستیم با ایشان بجنگد.
سپس فرمود: درباره هر چه می‏خواهید از من بپرسید قبل از آن که مرا نیابید. به خدا قسم من به راه‏های آسمان از راه‏های زمین آگاه ترم. من یعسوب مؤمنان و اولین نفر ار سابقین و امام متقیان و خاتم جانشینان و وراث پیامبران و خلیفه رب العالمین هستم. من جزا دهنده مردم در روز قیامت و قسمت کننده از طرف خداوند بین اهل بهشت و آتش هستم .منم صدیق اکبر و فاروقی که حق را از باطل جدا می‏کنم. منم که نزد من علم منایا و بلایا و فصل خطاب است. هیچ آیه‏ای نازل نشده مگر آن که نمی‏دانم درباره چه نازل شده و در کجا نازل شده و بر چه کسی نازل شده است.
ای مردم، انتظار می‏رود که مرا از دست بدهید، و من از شما جدا خواهم شد. من یا می‏میرم و یا کشته می‏شوم، شقی‏ترین این امت زمان زیادی منتظر نمی‏ماند تا این که این را از بالای آن خضاب کند - یعنی محاسنم را از خون سرم خضاب کند.
قسم به آن که دانه را شکافت و مردم را آفرید، از من درباره هیچ فرقه‏ای که سیصد نفر یا بیشتر، بین شما و قیام روز قیامت باشند سئوال نمی‏کنید، مگر آن که درباره پیشوا و رهبر و سرپرست آنها به شما خبر می‏دهم. همچنین از خرابی بناها که چه موقع می‏شود و چه موقع پس از خرابی دوباره تا روز قیامت آباد خواهد شد.
مردی برخاست و گفت: یا امیرالمؤمنین (ع)، از بلایا به ما خبر بده.
فرمود: هر گاه سؤال کننده‏ای می‏پرسد باید فکر کند و کسی که چیزی از او می‏پرسند باید مکث کند. پشت سر شما امور مضطرب و مرددی و بلایی وحشت‏آور و عاجز کننده خواهد بود.
قسم به آن که دانه را شکافت و انسان را خلق کرد، اگر مرا از دست بدهد و امور سخت و بلاهای محسوس بر شما نازل شود، بسیاری از سؤال کنندگان سر به زیر می‏اندازند و بسیاری از سؤال شده‏گان مشغول می‏شوند.
این هنگامی خواهد بود که جنگ شما ظاهر شود و از دندانهای تیز بیرون آید و بر پایش بایستد و دنیا بر شما بلا شود تا وقتی که خداوند برای یادگار نیکان فتح و پیروزی پیش آورد.
مردی برخاست و عرض کرد: یا امیرالمؤمنین (ع)، درباره فتنه‏ها به ما خبر بده.
حضرت فرمود: فتنه‏ها هر گاه رو کنند به شبهه می‏اندازند و هر گاه پشت کنند پرده از شبهات برمی‏دارند. فتنه‏ها موجی همچون موج دریا دارند و طوفانی همچون طوفان باد، به شهری برخورد می‏کنند و شهر دیگری را از یاد می‏برند.
بنگرید به اقوامی که در جنگ بدر پرچمداران بودند. ایشان را یاری کنید تا یاری شوید و اجر داده شوید و معذور باشید.(205)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، علی خضاب نمی‏کرد

حفص اعور گوید: از امام صادق (ع) درباره خضاب (رنگ کردن) موی سر و صورت سئوال شد، فرمود: خضاب سنت است.
گفتم: چرا امیرالمؤمنین خضاب نمی‏کرد؟
فرمود: برای اینکه پیامبر (ص) به او فرموده بود، به همین زودی، موی صورتت از خون فرق سرت (به شمشیر ابن ملجم مرادی) خضاب می‏شود.
حنال گوید: من و پدرم و جدم و عمویم در مدینه به حمامی وارد شدیم، و مرد دیگری نیز در حمام بود. آن مرد از جدم پرسید: ای پیر مرد! چرا خضاب نمی‏کنی؟ عرض کرد: کسی را دیدم از من و تو بهتر بود و خضاب نمی‏کرد.
آن مرد ناراحت شد و فرمود: آن چه کسی بود که از من بهتر بود؟
جدم گفت: او علی بن ابی طالب (ع) بود، من او را درک کردم خضاب نمی‏کرد.
آن مرد را پایین افکند و بعد فرمود: راست می‏گویی ای پیرمرد! اگر خضاب کنی همانا رسول خدا خضاب می‏کرد و او بالاتر از علی بن ابی طالب است، و اگر ترک خضاب کنی اقتدا به علی (ع) نموده‏ای.
حنال گوید: چون از حمام بیرون آمدیم، پرسیدیم: این مرد چه کسی بود؟ گفتند: او زین العابدین، امام چهارم با فرزندش، امام باقر (ع) بود.(313)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، علی به سان کعبه‏

محمود بن لبید می‏گوید: به حضرت زهرا (س) عرض کردم: ای بانوی من! چه شد که علی (ع) نسبت به حق خود سکوت کرد و اقدامی ننمود؟
فرمود: ای ابوعمر، همانا رسول خدا (ص) فرمود: امام (علی) چون کعبه است، به سوی او می‏روند و او به سوی کسی نمی‏رود.(167)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، علی به اجبار و اکراه بیعت کرد نه اختیار

ابوبکر به دنبال علی (ع) فرستاد که بیا و بیعت کن.
علی (ع) گفت: از خانه بیرون نمی‏آیم تا قرآن را جمع آوری کنم. بار دیگر به دنبالش فرستاد، علی (ع) گفت: بیرون نمی‏آیم تا از جمع قرآن فارغ شوم.
ابوبکر بار سوم پسر عمویش، قنفذ را به دنبال علی (ع) فرستاد. فاطمه (س) دختر رسول خدا (ص) به پا خاست تا بین او و علی (ع) حایل شود. قنفذ او را زد و بدون علی (ع) بازگشت. ترسید که مبادا علی (ع) مردم را جمع کند. سپس دستور داد هیزم آوردند و در اطراف خانه علی (ع) قرار دادند. سپس عمر آتش آورد و خواست خانه را به روی علی (ع)، و فاطمه (س) و حسن (ع) و حسین (ع) آتش بزند.
علی (ع) که این کار را دید، از خانه بیرون آمد و به اجبار و اکراه بیعت کرد نه از روی اختیار.(132)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، علی بر زهرا قرآن می‏خواند

حضرت زهرا(س) در جزء وصیت‏های خود گفت: یا علی برایم قرآن بخوان، قرآنی که علی (ع) بخواند.
چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن - به رخت نظاره کردن سخن خدا شنیدن
سوره یس می‏خواند سوره تمام می‏شود، زهرا(س) هم رو به رفتن است، پرسید: در چه حالی؟ گفت: اجد الموت الّذی الابد منه مرگی که چاره‏ای از آن نیست را می‏بینم. یا علی، ملک الموت با همان اوصافی که پدرم گفته، می‏بینم که برای قبض روح من آمده است، پدرم، جعفر آمده‏اند به استقبال من.(256)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، علی بر پیکر زهرا

علی (ع) بعد از شنیدن خبر جانسوز مرگ فاطمه(س) به سرعت وارد منزل شد، دید فاطمه (س) در بستر خود خوابیده و یک قطیفه مصری روی خود کشیده است.
علی (ع) او را صدا زد، جوابی نشنید. به طرف راست و چپ فاطمه رفت، صدیقه را صدا کرد، امام جواب نشنید عبای خود را کنار گذاشت، عمامه را برداشت، دامن قبا را بالا زد و سر زهرا(س) را در دامن خود نهاد و صدا نمود: یا زهرا(س)!... اما فاطمه سخنی نگفت. امیرالمؤمنین گفت: ای دختر محمد! جوابی نشنید... گفت: یا فاطمة! کلّمینی؛ ای دختر پیغمبر! با من صحبت کن، من علی پسر عموی تو هستم.
حضرت می‏فرماید: فاطمه (س) چشمش را باز کرد، (یعنی قبل از مرگ کامل که بنابر علم امروز مدتی طول می‏کشید، به در خواست مقام ولایت و قدرت لایزال الهی، فاطمه حیات مجدد یافت) و به صورت علی (ع) نگریست و به گریه افتاد.
سپس سخنانی با یکدیگر در میان گذاشتند و بعد از مدتی کوتاه، فاطمه زهرا(س) از دنیا رفت.(249)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، علی از واقعه کربلا می‏گوید

امام زین العابدین (ع) گفت که: خبر داد مرا امّ ایمن که حضرت رسالت (ص) به دیدن حضرت فاطمه زهرا (س) آمد، پس فاطمه برای آن حضرت حریره ساخت و نزد رسول خدا حاضر کرد، حضرت امیرالمؤمنین (ع) طبق خرمایی آورد، ام ایمن گفت: من کاسه آوردم که در آن شیر و مسکه بود، پس حضرت رسول (ص) و امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین (ع) از آن حریره تناول نمودند و از آن شیر آشامیدند و از آن خرما و مسکه میل فرمودند، پس حضرت علی (ع) ابریق و طشتی آورد و آب بر دست حضرت رسالت (ص) ریخت.
چون حضرت دست‏های خود را شست دست تر بر روی مبارکش کشید پس نظر کرد به سوی علی و فاطمه و حسن و حسین (ع) نظری که آثار سرور و شادی در روی مبارکش مشاهده کردیم، آنگاه مدتی به سوی آسمان نظر کرد، پس روی مبارک خود را به جانب قبله گردانید و دست‏های خود را به سوی آسمان گشود، بسیار دعا کرد پس به سجده رفت و در سجده برداشت و ساعتی سر در زیر افکند و مانند باران تند آب از دیده مبارکش می‏ریخت. چون اهل بیت رسالت این حالت را در او مشاهده کردند، همه اندوهناک شدند، من نیز از حزن ایشان محزون گردیدم و جرأت نمی‏کردم که از سبب این گریه از آن حضرت سؤال کنم.
چون این حالت بسیار به طول انجامید، علی و فاطمه (ع) گفتند: سبب گریه تو چیست یا رسول اللّه خدا هرگز دیده‏های تو را گریان نگرداند، به درستی که این حالت که در تو مشاهده کردیم دل‏های ما را مجروح کرد. پس حضرت رسول (ص) رو به حضرت امیرالمؤمنین (ع) آورد گفت: ای برادر و حبیب من! چون شما را نزد خود مجتمع دیدم، از مشاهده شما مرا سروری حاصل شد که هرگز چنین شادی در خود نیافته بودم، و من در شما نظر می‏کردم و خدا را شکر می‏کردم که چنین نعمت‏هابه من کرامت کرده که ناگاه جبرییل (ع) بر من نازل شد گفت: یا محمد به درستی که خدای تعالی مطلع شد بر آنچه در نفس تو حادث گردید، و دانست شادی که تو را عارض شد به دیدن برادر و دختر و دو فرزند زاده خود، پس تمام کرد برای تو نعمت و گوارا گردانید برای تو این عطیّه را با آنکه گردانید ایشان را و فرزندان ایشان را و شیعیان ایشان را با تو در بهشت، و جدایی نخواهد افکند میان تو و ایشان، چنانچه به تو عطا می‏کند در آن روز خوبی به ایشان عطا خواهد کرد، چنانچه به تو بخشش می‏نماید به ایشان خواهد بخشید، تا آنکه تو خشنود گردی، و زیاده از مرتبه خوشنودی تو به ایشان کرامت خواهد کرد با بلیّه بسیاری که به ایشان خواهد رسید در دنیا، و مکروه بسیاری که ایشان را در خواهد یافت بر دست‏های گروهی از منافقان که ملت تو را بر خود بندند و دعوی کنند که از امت تواند، و حال آنکه بری‏اند از خدا و ایشان را به شمشیر آب‏دار و انواع زجرها و ستم‏ها بکشند، و هر یک را در ناحیه‏ای از زمین به قتل رسانند، و قبرهای ایشان از یکدیگر دور باشد، و حق تعالی این حالت را از برای ایشان پسندیده است و ایشان را اهل این سعادت گردانیده است، پس حمد کن خدا را بر آنچه از برای شما پسندیده و راضی شو به قضای الهی، پس خدا را حمد کردم و راضی شدم به قضای او بر آنچه برای شما اختیار نموده است.
پس جبرئیل گفت: یا محمد به درستی که برادر تو علی مقهور و مظلوم خواهد شد بعد از تو، منافقان امت بر او غالب خواهند شد و غصب خلافت او خواهند کرد و از دشمنان تو تعب‏هابه او خواهد رسید، و در آخر کشته خواهد شد به دست بدترین خلایق و بدبخت‏ترین اولین و آخرین، نظیر پی کننده ناقه صالح، در شهری که به سوی آن شهر هجرت خواهد نمود، و آن شهر محل شیعیان او و شیعیان فرزندان او خواهند بود. به سبب این حال بلای اهل بیت رسالت بسیار خواهد شد و مصیبت ایشان عظیم‏تر خواهد شد، این فرزند زاده تو - و اشاره کرد به سوی حسین (ع) شهید خواهد شد با گروهی از اهل بیت و ذریت تو و نیکان امت تو، در کنار نهر فرات، در زمینی که آن را کربلا گویند، به سبب آن کرب و بلا بر دشمنان تو و دشمنان ذریت تو بسیار خواهد شد در روزی که کرب آن روز منقضی نشود و حسرت آن روز به آخر نرسد، آن بهترین بقعه‏های زمین است و حرمت آن از همه زمین‏ها عظیم‏تر، و آن قطعه‏ای است از بهشت.
پس زینب گفت: چون ابن ملجم پدرم را ضربت زد، اثر مرگ در او مشاهده کردم گفتم: ای پدر بزگوار، ام ایمن چنین حدیثی به من روایت کرد، می‏خواهم آن را از تو بشنوم، فرمود: ای دختر حدیث چنان است که ام ایمن به تو روایت کرده، گویا می‏بینم تو را و زنان دیگر از اهل بیت مرا در این شهر اسیر کرده باشند، و به ذلت و خواری شما را برند از دشمنان خود خائف و ترسان باشید، پس در آن وقت صبر کنید و شکیبایی نمایید، به حق آن خداوندی که حبّه‏ها را شکافته و خلایق را آفریده است، در آن وقت در روی زمین خدا را دوستی به غیر از شما و دوستان و شیعیان شما نباشد.
چون حضرت رسول (ص) این حدیث را نقل کرد برای ما، فرمود: در آن روز شیطان از روی شادی پرواز خواهد کرد و بر دور زمین با یاوران خود جولان خواهد نمود، خواهد گفت: ای گروه شیاطین آنچه مطلب ما بود از فرزند آدم به آن رسیدیم و در هلاکت ایشان منتهای آرزوی خود را یافتیم، و همه را مستحق جهنم نمودیم مگر جماعت قلیلی که چنگ در دامان اهل بیت رسالت زده‏اند، پس تا توانید سعی کنید که مردم را به شک اندازید در حق ایشان و بدارید مردم را بر عداوت ایشان و تحریص کنید مردم را بر ضرر رسانیدن به ایشان و دوستان ایشان، تا کفر و ضلالت خلق مستحکم گردد و از ایشان هیچ کس نجات نیابد، آن ملعون گمان خود را در حق اکثر مردم راست کرد زیرا که با عداوت شما هیچ عمل صالح فایده نمی‏بخشد، و با محبت و موالات شما هیچ گناهی جز کبایر ضرر نمی‏رساند.


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، علت کم غذا خوردن‏

حضرت علی (ع) در آن ماه رمضان که شب نوزده آن ضربت خورد، شبی در نزد فرزندش حسن (ع) بود، و شبی در نزد فرزندش حسین (ع) بود، و شبی در نزد دامادش عبدالله بن جعفر افطار می‏کرد، و بیش از سه لقمه غذا تناول نمی‏کرد، یکی از فرزندانش پرسید: چرا غذا کم می‏خوری؟ در پاسخ فرمود: یا بنی یأتی امر الله و انا خمیص، انما هی لیلة او لیلتان
ای پسرم، امر خدا (مرگ) خواهد آمد و من (می‏خواهم در آن حال) شکمم تهی باشد، یک شب یا دو شب بیشتر از عمرم باقی نمانده است.(350)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، علت سکوت علی

علی (ع) نخواست شمشیر بردارد و حق خویش را به زور تصاحب کند، کسانی که در تاریخ زندگی آن حضرت پژوهش کرده‏اند، در می‏یابند که امام به دو دلیل دست به شمشیر نبرد:
نخست، آن که آن حضرت در یاران خود آمادگی لازم برای چنین کاری نمی‏یافت. زیرا آنان چنین اقدامی را نوعی ماجرا جویی تلقی می‏کردند.
دوم، آن که آن حضرت بیم آن را داشت که کسانی که هنوز پرتو ایمان در دلهایشان نفوذ نکرده بود از اسلام روی گردان شوند و به راه ارتداد کام نهند.
علی (ع) خود در مناسبت‏های مختلف به همین دو عامل اشاره کرده است. آن جا که می‏فرماید: پس به رسول خدا (ص) عرض کردم اگر خلافت را از من بگیرند، باید چه کنم؟
فرمود: اگر یارانی یافتی به سوی آنان بشتاب و با ایشان جهاد کن و گرنه اقدامی مکن و خونت را پاس‏دار تا در حالی که مظلوم واقع شده‏ای، به من ملحق گردی.(120)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، علایم شهادت علی

ابوحمزه ثمالی از عمرو بن حمزه نقل می‏کند: هنگامی که علی (ع) در مسجد کوفه ضربت خورد بر او وارد شدم و گفتم: نترس، این فقط یک خراش است! فرمود: قسم به جانم از شما جدا می‏شوم. و تا هفتاد سال بلا می‏آید.
پرسیدم: آیا بعد از بلا نعمت نازل می‏شود.
امام جواب نداد و از هوش رفت و ام‏کلثوم گریه می‏کرد وقتی که به هوش آمد فرمود: ای ام‏کلثوم چرا مرا اذیت می‏کنی؟ آنچه را که من می‏بینم، اگر تو ببینی گریه نمی‏کنی! ملایکه در آسمانهای هفت گانه پشت سر هم ایستاده‏اند و پیامبران نیز همان طور به من می‏گویند یا علی بیا، چیزی که در پیش رو داری بهتر از چیزی است که اکنون در آن به سر می‏بری.(461)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، علایم شهادت‏

شیخ مفید و دیگران روایت کرده‏اند که: چون ابن ملجم ملعون را به حبس بردند ام‏کلثوم گفت: ای دشمن خدا امیرالمؤمنین (ع) را کشتی، آن ملعون گفت: امیرالمؤمنین را نکشته‏ام پدر تو را کشته‏ام، ام‏کلثوم گفت: امید دارم که او از این ضربت شفا یابد و حق تعالی تو را در دنیا و آخرت به عذاب خود معذب گرداند، آن ملعون گفت که: آن شمشیر را به هزار درهم خریده‏ام و هزار درهم دیگر داده‏ام که آن را به زهر آب داده‏اند، ضربتی بر او زده‏ام که اگر میان اهل زمین آن ضربت را قسمت کنند هر آینه همه را هلاک کند.(462)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، علاقه علی به مرگ

امام پس از رحلت رسول اکرم (ص)، هنگامی که عباس ابن عبدالمطلب و ابوسفیان برای بیعت نزد ایشان آمدند چنین فرمودند:(72)
اگر سخن گویم (و حقم را مطالبه کنم) گویند: بر ریاست و حکومت حریص است، و اگر دم فرو بندم (و ساکت نشینم) خواهند گفت: از مرگ می‏ترسد!
(اما) هیهات پس از آن همه جنگ‏ها و حوادث سهمگین (این گفته بس ناروا است). به خدا علاقه فرزند ابوطالب به مرگ، از علاقه طفل شیرخوار به پستان مادر بیشتر است. اما من از علوم و حوادثی آگاهم که اگر بازگویم همانند طناب‏ها در چاه‏های عمیق به لرزه درآیید


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، عشق علی در دل ابن سکیت‏

ابن سکیت متهم بود که شیعه است اما چون بسیار فاضل و برجسته بود، متوکل او را به بعنوان معلم فرزندانش انتخاب کرد. یک روز بچه‏های متوکل به حضورش آمدند و ابن سکیت هم حاضر بود و ظاهراً در آن روز امتحانی از آنها به عمل آورده بود و به خوبی از عهده امتحان برآمده بودند، متوکل ضمن اظهار رضایت از ابن سکیت و شاید (به خاطر) سابقه ذهنی که از او داشت که شنیده بود تمایل به تشیع داد، از ابن سکیت پرسید: این دو تا (دو فرزندش) پیش تو محبوب ترند یا حسن و حسین فرزندان علی؟
ابن سکیت از این جمله و از این مقایسه سخت بر آشفت، خونش به جوش آمد. با خود گفت: کار این مرد مغرور به جایی رسیده است که فرزندان خود را با حسن و حسین مقایسه می‏کند! این تقصیر من است که تعلیم آنها بر عهده گرفته‏ام. در جواب متوکل گفت:
به خدا قسم قنبر غلام علی به مراتب از این دو و از پدرشان نزد من محبوب‏تر است.
متوکل در همان مجلس دستور داد زبان ابن سکیت را از پشت گردنش در آورند.
تاریخی افراد سر از پا نشناخته زیادی را می‏شناسد که بی اختیار جان خود را در راه مهر علی فدا کرده‏اند. این جاذبه را در کجا می‏توان یافت؟ گمان نمی‏رود در جهان نظیری داشته باشد.
علی به همین شدت دشمنان سر سخت دارد، دشمنانی که از نام او به خود می‏پیچیدند، علی از صورت یک فرد بیرون است و به صورت یک مکتب موجود است، و به همین جهت گروهی را به سوی خود می‏کشد و گروهی را از خود طرد می‏نماید. آری علی شخصیت دو نیرویی است.(339)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0