مصایب امام علی‏ ، آگاهی علی از شهادت خود

مردی از علمای یهود خدمت علی (ع) آمد و از مسئله‏ای چند سئوال نمود، از جمله پرسید وصی پیغمبر شما بعد از او چند سال خواهد زیست؟
فرمود: سی سال‏
گفت: بگو سرانجام خواهد مرد یا کشته خواهد شد؟ فرمود: بلکه کشته خواهد شد، و ضربتی بر سر او خواهند زد که ریش او از خون او خضاب شود، یهودی گفت: به خدا سوگند راست گفتی من چنین خوانده‏ام در کتابی که موسی املاء کرده است و هارون نوشته است.(324)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، آگاهی پیامبر از مدفن علی

روزی رسول اکرم (ص) به امیرالمؤمنین (ع) گفت: یا علی! حق تعالی محبت ما را بر آسمان‏ها و زمین عرضه کرد، پس اول مکانی که از آسمانها اجابت کرد آسمان هفتم بود، حق تعالی او را زینت داد به عرش و کرسی؛ بعد از آن آسمان چهارم اجابت نمود، آن را به ستاره‏ها تزیین کرد؛ سپس زمین حجاز اجابت نمود، آن را به خانه کعبه مزین گردانید؛ بعد از آن زمین شام اجابت کرد، آن را به بیت المقدس زینت داد؛ پس از آن زمین اجابت نمود، آن را به قبر من مشرف گردانید، سپس زمین کوفه اجابت کرد، آن را به قبر تو شرف داد یا علی.
پس حضرت امیرالمؤمنین (ع) گفت: یا رسول الله آیا من در کوفه عراق مدفون خواهم شد؟ فرمود: بلی یا علی، شهید خواهی شد در بیرون کوفه و مدفون خواهی گردید در مابین غریین در مابین تل‏های سفید، تو را بدبخت‏ترین مرد از این امت عبدالرحمن بن ملجم می‏کشد، پس سوگند یاد می‏کنم به حق آن خداوندی که مرا به پیغمبری فرستاده است که پی کننده ناقه صالح نزد حق تعالی گناهانش از او بیشتر نیست. (312)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، آگاهی به همه حوداث‏

علی (ع) فرمود که پیامبر خدا (ص) به من فرموده بود، که برای غسل او از چاه (غرس آب تهیه کنم، آن هم به مقدار هفت مشک، و نیز فرموده بود: چون کار غسل پایان گرفت هر که را در منزل بود، بیرون بکن و آنگاه نزدیک جنازه من بیا و دهان خود را بر دهان من بگذار و از هر چه می‏خواهی پرسش کن، از رخدادها و حوادثی که تا روز قیامت در پیش است (که همه را به تو خواهم گفت).
من نیز چنان کردم و او هم از هر چه که دانستنی بود پرده برداشت و از حوادث آینده تا لحظه برپایی قیامت آنچه که مربوط به فتنه‏ها و آشوب‏ها بود آگاهم کرد. اکنون هیچ گروهی نیست جز آن که پیروان حق آنها را از باطلشان می‏شناسم.(42)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، آگاه شدن حسنین از شهادت مادر

اسماء پس از وفات فاطمه زهرا(س) گریبانش را پاره کرد و سراسیمه از خانه بیرون آمد، حسن و حسین(ع) را در بیرون خانه ملاقات کرد.
آنها گفتند: مادر کجاست؟
اسماء، سخنی نگفت. آنها به سوی خانه روانه شدند و دیدند که مادرشان رو به قبله دراز کشیده، حسین (ع) مادرش را حرکت داد. ناگهان دریافت که مادرش از دنیا رفته است، بر برادرش حسن(ع) رو کرد و گفت: حسن جان! خدا در مورد مادرم به تو اجر بدهد.
اَجْرَکَ اللّهُ فِی الْوالِدَةِ.
امام حسن (ع) خود را به روی مادر انداخت، گاهی او را می‏بوسید و گاهی می‏گفت: ای مادرم! با من سخن بگو، قبل از آن که روح از بدنم خارج شود.
امام حسین (ع) پیش آمده و پاهای مادر خویش را می‏بوسید و می‏گفت: مادرم! من پسرت حسین هستم، قبل از آن که قلبم شکافته شود و بمیرم، با من سخن بگو.(247)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، اقرار عمر و خلافت علی

ابن عباس که خدای از او خشنود باد! در آغاز خلافت عمر پیش او رفتم، برای او روی سبدی که از برگ خرما بافته شده بود یک صاع خرما ریخته و آورده بودند. او مرا به خوردن از آن خرما دعوت کرد. من فقط یک خرما خوردم، عمر شروع به خوردن کرد و تمام آن خرما را خورد. آن گاه از ظرفی سفالی که کنارش بود آب آشامید و بر تشکچه‏ای که برایش گسترده بودند به پشت خوابید و حمد و سپاس خدا را گفت و چند بار تکرار کرد.
آن گاه به من گفت: ای عبدالله از کجا می‏آیی؟
گفتم: از مسجد.
گفت: پسر عمویت را در چه حالی رها کردی؟
پنداشتم منظورش عبدالله بن جعفر است. گفتم: در حالی که با هم سن و سال‏های خودش بازی می‏کرد.
گفت: منظورم او نیست بلکه مقصودم سالار و بزرگ شما اهل بیت است.
گفتم: او را در حالی رها کردم که با سطل بر نخل‏های فلان کس آب می‏داد و در همان حال قرآن تلاوت می‏کرد.
گفت: ای عبدالله، خون شتران تنومند قربانی بر گردن تو باشد اگر پاسخ سؤالی راکه از تو می‏پرسم از من پوشیده داری؛ آیا هنوز در دل او چیزی از مسئله خلافت باقی مانده است؟
گفتم: آری.
گفت: آیا می‏پندارد که پیامبر (ص) به خلافت او نص و تصریح فرموده است؟
گفتم: آری و این مطلب را هم برای تو می‏افزایم که از پدرم درباره آن چه علی(ع) آن را ادعا می‏کند پرسیدم.
گفت: راست می‏گوید.
عمر گفت: آری، پیامبر(ص) در مورد خلافت او سختی فرمود ولی نه آن گونه که حجتی را ثابت کند و عذری باقی نگذارد(!) آری، زمانی در آن چاره اندیشی می‏فرمود، البته پیامبر در بیماری خود می‏خواست به نام او تصریح فرماید و من برای محبت و حفظ اسلام(!) از آن کار جلوگیری کردم و سوگند به خدای این خانه که قریش هرگز گرد علی جمع نمی‏شدند و اگر علی خلیفه می‏شد، عرب از همه سو بر او هجوم می‏آورد و پیمان می‏گسست، پیامبر (ص) فهمید که من از آنچه در دل دارد آگاهم و از اظهار آن خودداری کرد و خداوند هم جز از امضای آنچه که مقدر و محتوم بود خودداری فرمود.(192)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، افشای اسرار صحیفه ملعونه

علی (ع) به ابوبکر فرمود: آیا کسی پیامبر (ص) هست که با تو در این مطلب که از ما اهل بیت کسی به خلافت نمی‏رسد حضور داشته باشد؟ عمر گفت: خلیفه پیامبر (ص) راست می‏گوید. من هم از پیامبر (ص) شنیدم همانطور که ابوبکر گفت. ابوعبیده و سالم مولی ابی حذیفه و معاذ بن جبل هم گفتند: راست می‏گوید، ما این مطلب را از پیامبر (ص) شنیدیم.
علی (ع) به آنان فرمود: وفا کردید به صحیفه ملعونه‏ای که در کعبه بر آن هم پیمان شدید که: اگر خداوند محمد را بکشد یا بمیرد، امر خلافت را از ما اهل بیت بگیرید.
ابوبکر گفت: از کجا این مطلب را دانستی؟ ما که تو را از آن مطلع نکرده بودیم!
حضرت فرمود: ای زبیر و تو ای سلمان و تو ای اباذر و ای مقداد، شما را به خدا و به اسلام، می‏پرسم آیا از پیامبر (ص) نشنیدید که در حضور شما می‏فرمود: ابوبکر و عمر - تا آن که حضرت همین پنج نفر را نام برد - ما بین خود نوشته‏ای نوشته‏اند و در آن هم پیمان شده‏اند و بر کاری که کرده‏اند قسم‏ها خورده‏اند که اگر من کشته شوم یا بمیرم...؟
آنان گفتند: آری ما از پیامبر (ص) شنیدیم که این مطلب را به تو می‏فرمود:که آنان بر آنچه انجام داده‏اند معاهده کرده و هم پیمان شده‏اند، و در بین خود قراردادی نوشته‏اند که اگر من کشته شدم یا مردم، علیه تو ای علی (ع) متحد شدند خلافت را از تو بگیرند.
تو گفتی: پدر و مادرم فدایت یا رسول اللّه، هرگاه چنین شد دستور می‏دهی چه کنم؟
فرمود: اگر یارانی بر علیه آنان یافتی با آنها جهاد کن و اعلام جنگ نما، و اگر یارانی نیافتی بیعت کن و خون خود را حفظ نما.
علی (ع) فرمود: به خدا قسم، اگر آن چهل نفر که با من بیعت کردند وفا می‏نمودند در راه خدا با شما جهاد می‏کردم. ولی به خدا قسم بدانید که احدی از نسل شما تا روز قیامت به خلافت دست پیدا نخواهد کرد.(157)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، افسوس براء بن عازب‏

اسماعیل بن زیاد گفته: روزی علی (ع) به براء بن عازب فرمود: ای براء، فرزند من به شهادت می‏رسد و تو زنده هستی و از او یاری نمی‏کنی.
چون پیشامد کربلا اتفاق افتاد، براء می‏گفت: حقانیت علی (ع) محقق شد، زیرا فرزندش شهید شد و من از او یاری ننمودم، آنگاه از کار خود دریغ خورد. این پیشامد نیز از جمله خبرهای علی (ع) و نشانه‏های ولایت اوست.(13)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، آشوبگری عمر

عثمان بن عفان، سعید بن عاص را دیده گفت: بیا نزد عمر رفته با او سخن بگوییم. چون بر او وارد شدند، عثمان در محل معین خود نشسته و سعید در گوشه از جمعیت قرار گرفته و آثار ملال از او ظاهر بود. عمر او را دیده گفت: می‏بینم از ناحیه من حزن و اندوهی در خود احساس می‏کنی و خیال می‏کنی پدرت را من کشته‏ام با آن که چنین عملی از من به ظهور نرسیده و سوگند به خدا دوست می‏داشتم من کشنده او بودم و اگر او را می‏کشتم به هیچ وجه پوزش نمی‏خواستم، زیرا کافری را کشته بودم لیکن روز بدر از کنار پدرت گذشته، دیدم چون گاو نر خشمگینی خود را آماده قتال کرده و کف برآورده بود. به وی توجهی نکرده از او درگذشتم، گفت: پسر خطاب کجا می‏روی؟ هنوز سخنش را به اتمام نرسانیده علی (ع) با او در آویخت هنوز از جای خود دور نشده بودم که او را کشت.
علی (ع) نیز در آن مجلس حضور داشت، چون این سخن را شنید فرمود: پروردگارا ببخش، شرک و بت پرستی نابود شد و کارهای گذشته را اسلام محو کرد امروز مناسب نیست مردم را علیه من تحریک نمایی.
عمر از استماع این سخن، خاموش شده حرفی نزد.
سعید در این جا عمر را مخاطب ساخته گفت: می‏خواهی با این سخن مرا از علی (ع) روگردان بسازی و به وی بدبین نمایی، سوگند به خدا از این که علی (ع) کشنده پدر من است هیچ گاه نگرانی ندارم زیرا او به دست پسر عمش علی (ع) کشته شده است. (193)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، اشک هر مؤمن‏

امیرالمؤمنین (ع) به حضرت حسین (ع) نظر نموده پس فرمودند:
ای اشک هر مؤمنی.
حضرت حسین (ع) عرض نمود: ای پدر، من اشک هر مؤمنی هستم؟
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: بلی پسرم. (8)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، اشک علی به علت پاداش دادن به قنفذ

ابان گفت: سلیم گفت: با علی (ع) ملاقات کردم و از این کار عمر که از قنفذ مالیات نمی‏گیرد از او پرسیدم. فرمود: آیا می‏دانی چرا از قنفذ دست برداشت و چیزی از وی غرامت نگرفت؟
گفتم: نه.
فرمود: زیرا او بود وقت فاطمه (س) آمد تا بین من و آنان قرار گیرد، با تازیانه‏اش او را زد، چنانکه وقتی فاطمه (س) از دنیا رفت، جای تازیانه همچون بازوبند روی بازویش مانده بود.(287)
ابان گفت: سلیم گفت: در حلقه‏ای در مسجد رسول خدا(ص) حاضر شدم که جز سلمان، ابوذر، مقداد، محمد بن ابی بکر، عمر بن ابی سلمه، قیس بن سعد بن عباده، همه از بنی هاشم بودند. عباس به علی (ع) گفت: به نظر شما، چرا عمر، قنفذ را مانند دیگر کارمندانش وادار به پرداخت غرامت نکرد؟
علی (ع) نگاهی به اطراف انداخت. چشمانش پر از اشک شد، سپس فرمود: این پاداش ضربه تازیانه‏ای بود که به فاطمه (س) از دنیا رفت، اثر این ضربه همچون بازوبندی روی بازو او بود...


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، اشعار در تکفین سلمان‏

سلمان در مداین، بیمار شد، بستری گردید، ساعات آخر عمر را می‏گذرانید به همسرش بقیره گفت: منتظر باش که به زودی مرا در بسترم، بی روح می‏یابی، سپس به بزرگانی که در کنار بستر بودند مانند حذیفة بن یمان، سعد وقاص، اصبغ بن نباته فرمود:
خانه را خلوت کنید آنها برخاستند و از خانه بیرون آمدند و در خانه را گشودند، چشم سلمان به در بود، گویی در انتظار مهمان غیبی است.
ناگاه امام علی (ع) وارد خانه شد و پرسید: حال سلمان چطور است؟ به بالین سلمان آمد و روپوش را به کناری زد، سلمان لبخند زد، امام علی (ع) به سلمان فرمود:
آفرین بر تو ای بنده صالح خدا، هنگامی که با رسول خدا(ص) ملاقات نمودی، چگونگی رفتار قوم، با برادرش را برایش تعریف کن.
سلمان از دنیا رفت، امام علی (ع) جنازه او را غسل داد و کفن کرد و بر کفن او این دو شعر را نوشت‏
و فدت علی الکریم بغیر زاد - من الحسنات و القلب السلیم‏
و حمل الزّاد اقبح کلّ شیی‏ء - اذا کان الوفود علی الکریم
بر شخص کریم و بزرگواری وارد شدم، بی آنکه توشه نیک، و قلب پاک داشته باشم، ولی هنگام ورود به محضر شخص بزرگوار، بردن توشه نزد او، قبیح‏ترین چیز است.(335)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، استقبال زهرا از علی

از اسماء بنت عمیس روایت شده است که گوید:
پس از آن که حضرت علی (ع) مورد اصابت شمشیر ابن ملجم قرار گرفته بود، من خدمت حضرت بودم، ناله‏ای کرد و از هوش رفت و بعد از لحظه‏ای به هوش آمد و فرمود: خوش آمدی.
به آن حضرت گفته شد: چه می‏بینی؟
علی (ع) فرمود: اینان رسول خدا (ص) و برادرم جعفر و عمویم حمزه هستند درهای آسمان گشوده گشته و فرشتگان فرود آمده و بر من سلام و بشارت می‏دهند و این فاطمه (س) است که فرشتگان خدمتکارانش اطرافش را گرفته‏اند و به استقبال من می‏آید.(401)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، از مردانتان دلی مالامال از نفرت دارم

زهرا (س) به علی (ع) گفت: ابوبکر نحله پدرم و دستمایه معیشتی فرزندانم رابه زور و ستم ربود اما نفرمود: او یا دوستش مرا زد. همین گونه هنگامی که برای زنان مهاجرین و انصار صحبت کرد، کلامش را اینگونه آغاز کرد: به خدا سوگند در حالی صبح کردم که دنیایتان را رها کردم و از مردانتان دلی مالامال از نفرت دارم... و از چیزی جز غصب فدک و غصب خلافت شکایت نکرد. در حالی که زدن و سیلی و شکستن پهلویش و فرو رفتن میخ در سینه‏اش. اگر صحیح باشد از غصب فدک عظیم‏تر است.(238)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، از شما به خدای سمیع و بصیر شکایت می‏کنم‏

نمی‏دانی چرا در را آتش زدند، آنان می‏خواستند آن نور را خاموش کنند. نمی‏دانی سینه فاطمه (س) چیست و میخ چه و پهلوی شکسته زهرا (س) را چه حال؟ نمی‏دانی سقط جنین است؟ و سرخی چشم او از چه؟ و گوشواره شکسته را چه حال؟! در برابر دیدگان علی (ع)، آن بلند طبع غیرتمند، وارد خانه شدند، در حالی که فاطمه (س) لباس خانه بر تن داشت. و به ستم شیر خدا را در محاصره گرفتند و او را هم چون شتر مهار شده، کشان کشان بردند و زهرای بتول به دنبالش روان، و پایش به لباسش که بر روی زمین کشیده می‏شد گیر می‏کرد و چنان ناله می‏کرد که دل را کباب می‏کرد، و سنگ را آب. فاطمه (س) از آنان می‏خواست که پسر عمویم علی (ع) را رها کنید و الا از شما به خدای سمیع و بصیر شکایت می‏کنم. نه تنها حرمتش را نگه نداشتند بلکه او را ترساندند و علی را همچون اسیر، ریسمان به گردن بردند... علی (ع) می‏دید و می‏شنید و شمشیرش را تیز و آماده و بازویش قوی و توانا، اما وصیت برادرش - پیغمبر (ص) او را باز می‏داشت و آنچه مقدور کسی نیست، بر او بار می‏کرد. چه مصیبتهایی که اگر بخواهم بیان کنم، کلام به درازا می‏کشد، در زمانی کوتاه بر این پاکیزه فرود آمد. ای پسر طه! چگونه پس از آن که چشمش را سرخ کردند، به اطراف می‏نگریست؟ برایش گریه و ناله کن که دشمنانش او را از گریه و ناله هم منع کردند. گویی که می‏بینم سیل اشک از چشمانش روان است، و می‏گوید، مرا نبینی که پس از بیت الاحزان، خانه شادی و سرور برگزینم. ای پسر فاطمه (س)! کی، پیش از قیامت جبت و طاغوت (آن دو را برای مجازات) زنده خواهی کرد.(121)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، از بین رفتن بینه و حجت‏

فرات بن ابراهیم از ابن عباس روایت کرده است که گفت: زمانی که حضرت امیرالمؤمنین (ع) را ضربت زدند، بر مصلای خود نشسته سر خود را بر زانوی خود گذاشته بود گفت: ایها الناس من سخنی می‏گویم بشنوید، هر که خواهد ایمان بیاورد و هر که خواهد کافر شود، شنیدم از رسول خدا(ص) می‏فرمود: چون علی بن ابی طالب (ع) از دنیا بیرون رود، خصلتی چند در میان امت من ظاهر شود که خیری در آنها نباشد.
گفتم: آن خصلت‏ها کدام است یا رسول الله؟
فرمود: امانت در میان مردم کم شود و خیانت بسیار شود، حیا از میان مردم برخیزد که مردم در حضور یکدیگر زنا کنند و پروا نکنند، بعد از آن نکبتی در میان مردم حادث شود که کار بر همه مردم تنگ شود، به درستی که تا علی در میان مردم است زمین از من خالی نیست، علی به منزله پوستی بر روی گوشت من است، علی به منزله رگ و استخوان من است، علی برادر و وصی من در اهل من و جانشین من است در میان قوم من، به وعده‏های من وفا می‏کند، ادا کننده قرض من است، علی در شدت‏ها مرا یاری کرد، برای من با کافران جنگ کرد، در وقت نزول وحی‏ها حاضر بود نزد من، با من طعام‏های بهشت را تناول نمود، مکرر جبرییل با او آشکارا مصافحه کرد، گواه گرفت جبرییل مرا که علی از پاکان و معصومان و نیکوکاران است، من می‏گیرم شما را ای گروه مردم تا علی (ع) در میان شماست بر شما امری مشتبه نیست، چون علی از میان شما برود مصداق این آیه ظاهر می‏شود
لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنةٍ(393)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0