زندگاني حضرت زهرا ، آتش زدن منزل وحی

مدائنی از سلمة بن محارب، و او از سلیمان تیمی، و او از ابن عون، چنین روایت کرده است:
ابوبکر برای بیعت گرفتن از علی(علیه السلام)، به دنبال وی فرستاد، پس علی(علیه السلام) بیعت نکرد. در این هنگام عمر با شعله‏ای آتش روانه خانه علی(علیه السلام) شد. فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در پشت درب با او مواجه شده و گفت: ای پسر خطاب! آیا تو را در حال آتش زدن خانه‏ام می‏بینم؟!


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني حضرت زهرا ، هجوم به خانه علی

مرحوم فیض کاشانی درباره چگونگی هجوم به خانه علی(علیه السلام) در کتاب علم الیقین می‏نویسد:
هنگامی که فاطمه زهرا(سلام الله علیها) فهمید آنها می‏خواهند خانه‏اش را به آتش بکشند، برخاست و در را گشود، جمعیت بی‏آن که مهلت بدهند تا فاطمه(سلام الله علیها) خود را بپوشاند در را فشار دادند. زهرا(سلام الله علیها) برای این که در برابر نگاه نامحرمان نباشد، به پشت در رفت. عمر در را فشار داد، فاطمه (سلام الله علیها) بین فشار در و دیوار قرار گرفت، سپس عمر و همراهان به خانه هجوم بردند(294).


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني حضرت زهرا ، فاطمه ، حامی ولایت

عمر عده‏ای از طلقا و منافقین را جمع کرده و به سوی خانه امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) آمدند و با در بسته مواجه شدند و فریاد کشیدند: یا علی! از خانه بیرون بیا، که خلیفه رسول خدا، تو را می‏خواند، ولی آنان در را به روی آنها باز نکردند. پس آنان هیزم آوردند و در پای در خانه نهادند و آتش تهیه کردند تا در خانه را بسوزانند.
عمر فریاد کشید: به خدا قسم اگر در را باز نکنید، آن را آتش می‏زنم.
فاطمه (سلام الله علیها) دانست که آنها تصمیم دارند خانه را بسوزانند، حرکت کرد و در را گشود. همین که در را گشود، جمعیت او را به عقب راندند و فاطمه (سلام الله علیها) بین در و دیوار واقع شد، و سپس بر سر امام ریختند و گریبان وی را گرفتند و در حالی که او را به زمین می‏کشاندند به سوی مسجد بردند.
فاطمه (سلام الله علیها) بین آنها و همسرش حایل شد و گفت: به خدا قسم نمی‏گذارم که پسر عمویم را به زور به مسجد ببرید...
جمعیت که چنین دیدند امام را رها کردند. عمر به قنفذ دستور داد که با تازیانه فاطمه (سلام الله علیها) را بزند. قنفذ پشت و پهلوی فاطمه (سلام الله علیها) را به تازیانه گرفت تا اثر آن در جسم شریفش پیدا شد، و این ضربت بیشترین تأثیر را در افتادن جنین او، که پیامبر او را محسن نام نهاده بود، داشته است(293).


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني حضرت زهرا ، هجوم به خانه فاطمه

پس از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) جریاناتی پیش آمد که منجر به بیعت با ابوبکر گردید. امام علی(علیه السلام) که جانشین بر حق پیامبر بود، از خانه بیرون نیامد و طبق وصیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در خانه به تنظیم و جمع آوری قرآن پرداخت.
عمر به ابوبکر گفت: همه مردم با تو بیعت کرده‏اند جز این مرد (علی و اهل بیت او)، شخصی را نزد او بفرست که بیاید و بیعت کند.
ابوبکر پسر عموی عمر را که قنفذ نام داشت، برای این کار انتخاب کرد و به او گفت: نزد علی(علیه السلام) برو و بگو: دعوت خلیفه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را اجابت کن.
قنفذ چند بار از طرف ابوبکر نزد علی(علیه السلام) رفت و پیام ابوبکر را ابلاغ کرد، ولی علی(علیه السلام) از آمدن نزد ابوبکر امتناع ورزید.
عمر خشمگین برخاست و خالد بن ولید و قنفذ را طلبید و به آنها امر کرد تا هیزم و آتش بردارند، آنها اطاعت کردند و هیزم و آتش برداشته و همراه عمر کنار در خانه فاطمه (سلام الله علیها) رهسپار شدند. فاطمه (سلام الله علیها) پشت در بود، هنوز شال عزا از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بر سرش بود و از فراق پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) سخت نحیف و ناتوان شده بود. عمر سر رسید و در را زد، و فریاد بر آورد: ای پسر ابوطالب! در را باز کن.
فاطمه زهرا(سلام الله علیها) فرمود: ای عمر! ما را با تو چه کار؟ چرا دست از ما برنمی داری، با این که ما عزادار هستیم؟
عمر گفت: در را باز کن، وگرنه آن را به روی شما می‏سوزانم.
هر چه فاطمه (سلام الله علیها) نصیحت کرد، عمر از تصمیم خویش منصرف نشد. سپس آتش طلبید و در خانه را به آتش کشید، آن گاه در نیم سوخته را فشار داد و بدن نازنین فاطمه (سلام الله علیها) بین فشار در و دیوار قرار گرفت(291).
عمر در ضمن نامه‏ای برای معاویه، چگونگی برخورد خود با فاطمه (سلام الله علیها) را چنین بیان می‏کند:
... به فاطمه که پشت در بود، گفتم: اگر علی از خانه برای بیعت بیرون نیاید، هیزم فراوانی به این جا می‏آورم و آتشی برافروزم و خانه و اهلش را بسوزانم، و یا این که علی را برای بیعت به سوی مسجد می‏کشانم، آن گاه تازیانه قنفذ را گرفتم و فاطمه را با آن زدم، و به خالد بن ولید گفتم: تو و مردان دیگر هیزم بیاورید، و به فاطمه گفتم: خانه را به آتش می‏کشم... همان دم دستش را از در بیرون آورد تا مرا از ورود به خانه باز دارد، من او را دور نموده و با شدت، در را فشار دادم و با تازیانه بر دستهای او زدم، تا در را رها کند، از شدت درد تازیانه ناله کرد و گریست. ناله او به قدری جانکاه و جگر سوز بود که نزدیک بود دلم نرم شود و از آن جا منصرف گردم، ولی به یاد کینه‏های علی و حرص او برای کشتن قریشیان (مشرک) افتادم... با پای خودم لگد بر در زدم، ولی او هم چنان در را محکم نگاه داشته بود که باز نشود. وقتی که لگد بر در زدم، صدای ناله‏ای از فاطمه را شنیدم که گمان کردم این ناله، مدینه را زیر و رو کرد. در آن حال فاطمه (سلام الله علیها) می‏گفت:
یا ابتاه! یا رسول الله! هکذا بحبیبتک و ابنتک، آه! یا فضة الیک فخذینی فقد والله قتل ما فی احشائی من حمل؛ ای پدر جان! ای رسول خدا! بنگر که این گونه با حبیبه و دختر تو رفتار می‏شود، آه! ای فضه بیا و مرا دریاب که سوگند به خدا فرزندم که در رحم من بود کشته شد.
در عین حال در را فشار دادم. در باز شد. وقتی وارد خانه شدم، فاطمه با همان حال رو به روی من ایستاد، ولی شدت خشم من مرا به گونه‏ای کرده بود که گویی پرده‏ای در برابر چشمم افتاده است؛ چنان سیلی روی روپوش به صورت فاطمه زدم که گوشواره‏اش به زمین افتاد....
حضرت زهرا(سلام الله علیها) فرمود: از شدت ضرب در، بر زمین افتادم و آتش زبانه می‏کشید و صورت مرا می‏سوزانید(292).


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني حضرت زهرا ، زبان حال فاطمه

صبت علی مصائب - ولو صبت علی الایام لصرن لیالیا
آن قدر مصیبتها و غمها و رنجها بر من وارد شد، که اگر بر روزگار وارد می‏شد، هر آینه شب تار می‏گردید(290).


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني حضرت زهرا ، مرثیه سرایی فاطمه پس از وفات پدر

از معاذ بن جبل نقل شده است که فاطمه زهرا(سلام الله علیها) پس از وفات رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فراوان می‏گریست و می‏فرمود: آه ای پدر! پس از تو باید شکوه‏های دل را به حضرت جبرئیل گفت... آه! که با وفات تو خبرهای آسمانی قطع شد و دیگر برای همیشه از طرف خدا وحی فرو فرستاده نخواهد شد(288).
از انس بن مالک روایت شده است که حضرت زهرا(سلام الله علیها) پس از وفات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با غم و اندوه می‏گریست و می‏فرمود:
آه ای پدر!... پدرم دعوت پروردگار را لبیک گفت و در فردوس برین منزل کرد.
ای پدر! پس از تو با جبرئیل باید درد دل نمود.
پس از مراسم تدفین خطاب به انس فرمود: ای انس! آیا دلتان آمد که خاک بر روی رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بریزند(289)؟


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني حضرت زهرا ، شکوه از جفای امت

یا رسول الله! پدر جان، دریغ و آه از فراق تو! ای پدر، چه بسیار بزرگ است تاریکی و ظلمتی که در مجالس پس از تو مشاهده می‏گردد، و من دور مانده از جناب تو دریغ و افسوس می‏خورم که هر چه زودتر نزد تو آیم.
پدر جان! در عزای تو اباالحسن امیرالمؤمنین سوگوار است، پدر دو فرزندت حسن و حسین، برادر و امام برگزیده و دوست بی‏مانند تو، هم او که تو او را در کودکی بزرگ و تربیت کردی، سپس برادرت خواندی و از بزرگ‏ترین دوستان تو و محبوب‏ترین اصحاب تو در پیشگاه تو بود، او که در پذیرش اسلام از همه پیشی گرفته و هجرت کرد.
ای پدر بزرگوار و ای بهترین انسانها! اکنون بیا و بنگر که امام برگزیده تو را اسیر گونه به طرف بیعت تحمیلی می‏کشند و می‏برند.
پدر جان! غم سوگواری تو ما را فرا گرفته و در هم کوبیده است و گریه‏های مداوم، قصد جان ما را دارد، و بد روزگاری دامنگیرمان شده است.
آن گاه فریاد سختی برآورد و فرمود: فریاد یا محمد! فریاد ای دوست، فریاد ای پدر، فریاد ای اباالقاسم، فریاد ای احمد، فریاد از کمی یاران و یاوران، فریاد از ناله بسیار، فریاد از مشکلات فراوان، فریاد از مصیبت و اندوه زیاد، فریاد از مصیبت جانکاه(286).
پس از آن سخنان دردآلود و غمبار صیحه‏ای زد و بی‏هوش بر زمین افتاد(287).


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني حضرت زهرا ، اشعار جگر سوز فاطمه در کنار قبر پدر

فاطمه (سلام الله علیها) همواره بعد از رحلت پدر، دستمال عزا بر سر می‏بست. از نظر جسمی روز به روز تحلیل می‏رفت، از فراق پدر چشمش گریان و قلبش سوزان بود، ساعتی بی‏هوش و ساعتی به هوش می‏آمد و به پسرانش حسن و حسین (علیه السلام) مکرر می‏فرمود:
پدر شما (رسول خدا) که شما را گرامی می‏داشت چه شد؟ آن که ساعت به ساعت شما را به دوش خود سوار می‏کرد، و از همه کس به شما مهربان‏تر بود، کجا رفت؟
چه شد پدر شما، که نمی‏گذاشت بر روی زمین راه بروید؟ (و همواره شما را به آغوش گرم خود می‏گرفت) دیگر نمی‏بینم که در این خانه را باز کند و بیابد و شما را بر دوش خود سوار کند، آن گونه که همواره شما را بر دوش خود سوار می‏کرد.
آن بانوی بزرگوار چنان که پدرش به او خبر داده بود، همواره غمگین و گریان بود، یک بار به یاد قطع وحی از خانه‏اش می‏افتاد، بار دیگر فراق پدر را به یاد می‏آورد. وقتی شب فرا می‏رسید و می‏دید که صدای دلنشین قرائت قرآن پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را که همواره نیمه‏های شب می‏شنید، دیگر نمی‏شنود و وحشت می‏کرد و خود را بسیار پریشان و بینوا می‏یافت، پس از آن که در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) از عزت و شکوه بهره‏مند بود.
کنار قبر پدر می‏آمد و در سوگ او این اشعار را می‏خواند:
آن کس که بوی خوش تربت (خاک قبر) پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را می‏بوید، اگر در زمان طولانی، بوی خوش دیگری نبوید، چه خواهد شد؟ (یعنی تا آخر عمر، همین بوی خوش او را کافی است، و نیازی به بوی خوش دیگر ندارد).
آن چنان باران غم و اندوه بر جانم ریخته است، که اگر در روزهای روشن می‏ریخت، آن روزها مانند شب، تیره و تار می‏گردید:
به جانم ریخته چندان غم و درد و مصیبتها - که گر بر روزها ریزند، گردد تیره چون شبها
و نیز می‏فرمود: هر گاه روزی شخصی مرد، یاد او کم می‏شود، ولی سوگند به خدا، از آن وقتی که پدرم رحلت کرده، یاد او زیادتر شده است.
وقتی مرگ بین من و پیامبر جدایی افکند، خودم را از فراق پیامبر حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) تسلی می‏دهم و به خودم می‏گویم، سرانجام راه ما به سوی مرگ است، اگر کسی امروز نمیرد، فردا خواهد مرد.
و نیز می‏فرمود: هر وقت اشتیاقم به دیدار تو زیاد می‏شود، گریان به کنار قبر تو می‏آیم، ناله و زاری می‏کنم و شکوه می‏نمایم، ولی جواب مرا نمی‏دهی. گرچه در دل خاک، از من پنهان شده‏ای، ولی از قلب پراندوه من پنهان نیستی (و در قلبم جا گرفته‏ای)(285).


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني حضرت زهرا ، بیت الاحزان ، خانه غم و اندوه فاطمه

علی(علیه السلام) در خارج مدینه در بقیع خانه‏ای برای فاطمه زهرا(سلام الله علیها) ساخت که بیت الاحزان نامیده می‏شد. صبحگاهان حسنین(علیه السلام) را پیش روی خود حرکت داده و با چشم گریان به بقیع رفته و در بین قبرها تا غروب گریه می‏کرد، شبانگاه امیرالمؤمنین(علیه السلام) نزد آن حضرت آمده، ایشان را به منزل می‏برد(284).


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني حضرت زهرا ، مصیبت رحلت پیامبر

محمود بن لبید گوید: پس از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) دختر آن بزرگوار حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) همواره کنار قبر شهدای احد می‏رفت و در آن جا به مناجات و راز و نیاز و دعا می‏پرداخت و از فراق پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) گریه می‏کرد.
گوید: من در یکی از روزها برای زیارت قبر حضرت حمزه(علیه السلام) کنار قبر آن حضرت رفتم، دیدم حضرت زهرا(سلام الله علیها) در آن جا با سوز و گداز مشغول راز و نیاز و گریه است. صبر کردم تا ساکت شد، عرض کردم: ای سرور زنان جهان! به خدا سوگند از گریه شما رگهای قلبم پاره شد.
فرمود: ای اباعمرو! سزاوار است گریه کنم، زیرا با مصیبت رحلت بهترین پدرها رو به رو شده‏ام، آه! چقدر مشتاق دیدار رسول خدا هستم!
سپس سؤالاتی از آن حضرت کردم، از جمله پرسیدم: آیا رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از خود کسی را برای خلافت و رهبری تعیین کرد؟ فرمود: عجبا! آیا روز غدیر را فراموش کردید؟!
عرض کردم: نه، فراموش نکردم، ولی می‏خواهم سخن خاصی در این‏باره از شما بشنوم. فرمود: خدا را گواه می‏گیرم که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
علی خیر من اخلفه فیکم و هو الامام بعدی و سبطای و تسعة من صلب الحسین ائمة...؛ علی بهترین انسانی است که من او را در میان شما جانشین خود کردم. او امام بعد از من است و دو سبط من (حسن و حسین) و نه نفر از صلب حسین، امامان به حق هستند. اگر از آنها پیروی کردید، به راه هدایت رفته‏اید، و اگر مخالفت کردید، تا روز قیامت بین شما اختلاف خواهد افتاد.
امام صادق(علیه السلام) فرمود: فاطمه زهرا(سلام الله علیها) بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در هر هفته، روزهای دوشنبه و پنج شنبه، دوبار کنار قبر شهدای احد می‏رفت و آنها را زیارت می‏کرد و در آن جا به دعا و راز و نیاز می‏پرداخت(283).


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني حضرت زهرا ، اذان نگفتن بلال جز برای فاطمه

ابن بابویه روایت کرده است: چون حضرت رسالت (صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا مفارقت کرد، بلال مؤذن آن حضرت امتناع کرد از اذان گفتن و گفت: اذان نمی‏گویم از برای کسی بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم).
پس حضرت فاطمه (سلام الله علیها) روزی فرمود: من می‏خواهم صدای مؤذن پدر خود را بشنوم.
این خبر به بلال رسید، شروع کرد به اذان. چون بلال الله اکبر گفت، فاطمه (سلام الله علیها) پدر خود را و ایام معاشرت آن حضرت را به یاد آورد و خود را از گریه ضبط نتوانست کرد. چون به اشهد ان محمداً رسول الله رسید، فاطمه زهرا(سلام الله علیها) نعره زد و بر رو در افتاد و غش کرد. مردم گمان کردند آن حضرت از دنیا مفارقت کرد، به بلال گفتند: ترک کن اذان را، که دختر محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا رفت. پس اذان را قطع کرد و تمام نکرد.
پس حضرت فاطمه (سلام الله علیها) به هوش آمد و بلال را فرمود که اذان را تمام کن. او نکرد و گفت: ای بهترین زنان! بر تو می‏ترسم که چون صدای مرا بشنوی، به اذان هلاک شوی. پس حضرت فاطمه (سلام الله علیها) او را معاف داشت(282).


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني حضرت زهرا ، فریاد روز هشتم

زمانی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) وفات یافت، کوچک و بزرگ ضجه زدند و گریه‏ها کردند و این مصیبت بر نزدیکان و اصحاب و دوستان و یاران و خویشان بس شدید و تأثر آورد بود و هیچ کس را در آن روز نمی‏توانستی ببینی، مگر آن که گریه می‏کرد و یا ندبه می‏نمود؛ ولی کسی از اهل زمین نمی‏تواند گریه کننده‏ای گریان‏تر و ندبه زننده‏ای نالان‏تر از فاطمه زهرا(سلام الله علیها) بیابد. دختری که هر آن حزن تجدید گردیده و زیادتر می‏شد و گریه‏اش شدیدتر!
مدت هفت روز از رحلت رسول گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) می‏گذشت که او در منزل نشسته بود و آنی صدای گریه و ندبه‏اش آرام نگرفت، و هر روز گریه‏اش از روز قبل زیادتر می‏گردید. شب روز هشتم که شد حزن و اندوه خود را آشکار نمود، چون دیگر صبری برای او نمانده بود، پس بیرون آمد و فریاد برآورد و ضجه زد و مردم نیز ضجه می‏زدند و زنها با شیون بیرون آمده و چراغها را خاموش کردند تا چهره آنان مشخص نباشد. صدیقه طاهره(سلام الله علیها) این گونه پدر را صدا می‏زد و ناله می‏کرد:
وا ابتاه! وا صفیاه! وا محمداه! وا ابا القاسماه! وا ربیع الأرامل والیتامی!
چه کسی در قبله و نمازگاه پس از شما حاضر خواهد شد؟ و چه کس به فریاد دختر عزیز مرده‏ات خواهد رسید؟
آن گاه حرکت کرد، به گونه‏ای که دامن پیراهنش به پای او می‏پیچید؛ به طوری که بر زمین می‏افتاد. از شدت گریه و ریزش اشک راه خود را نمی‏یافت تا به قبر پدر نزدیک شد. وقتی نگاهش به جای اذان افتاد، بی‏هوش بر زمین افتاد. زنان به شتاب به سوی او دویدند و آب بر صورت و سینه و پیشانی او افشاندند تا به هوش آمد(281).


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني حضرت زهرا ، دیدن پدر در حالت رؤیا

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) فرموده است:
پس از رحلت پدرم در حالی که بین خواب و بیداری بودم، مشاهده کردم که پدر بزرگوارم بر من وارد شده است و من بدون اختیار فریاد کشیدم: ای پدر! خبر آسمان از ما قطع شد. در این هنگام فرشتگانی آمدند که دو فرشته در پیش روی آنان بود و پدرم را به سوی آسمان بردند، من سر بلند کردم، ناگهان قصرهای محکم و استواری دیدم، بعد پدرم فرمود: این مکان تو و شوهرت و دو فرزند و دوستدارانت می‏باشد، خرسند باش که چند صباح دیگر بر من وارد خواهی شد. در این موقع از خواب بیدار شده، و رؤیایم را برای امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) نقل کردم(280).


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني حضرت زهرا ، فاطمه یکی از پنج نفر گریه کنندگان

فاطمه زهرا(سلام الله علیها) با گریه خود بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) عبادت می‏کرد. چون گریه او یاد رسول را زنده می‏داشت، و این خود به مکتب و ارزشهای رسالت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) جان می‏بخشید. گریه زهرا(سلام الله علیها) بر پدرش به حدی رسیده بود که وی را در شمار پنج نفر از گریه کنان جهان، یعنی آدم و یعقوب و یوسف و علی ابن الحسین - علیهم السلام - جای داده‏اند(279).


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني حضرت زهرا ، گریه شدید برای پدر

از فضه، خدمتکار فاطمه زهرا(سلام الله علیها) نقل شده است که درباره اندوه آن حضرت گفت: در میان مردم جهان و یاران و نزدیکان و دوستان رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) هیچ کس در فراق آن حضرت اندوهگین‏تر و گریان‏تر و نالان‏تر از بانویم فاطمه زهرا(سلام الله علیها) نبود. اندوه او هر لحظه تازه‏تر و فزون‏تر می‏شد و گریه او شدت می‏یافت(278).


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0