زندگاني حضرت زهرا ، غم و اندوه وفات پیامبر
پس از وفات رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در اجتماع زنان مدینه با بیان غم آلودی فرمود: همه از خداییم و به سوی او باز میگردیم، آه که با وفات پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) رشته وحی و اخبار آسمانی قطع گردید(277).
ادامه ندارد
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394
نظرات
، 0
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) فرمود: پیکر مقدس پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را در پیراهنش غسل دادم. فاطمه (سلام الله علیها) همان پیراهن را از من خواست تا آن را ببیند. چون مشاهده کرد، بیهوش شد، بدین جهت آن را از فاطمه پنهان کردم. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
در آن مرضی که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) از دار دنیا رحلت کرد، حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) به حضور پدر آمد، و پیامبر مطلبی در گوش او فرمود که خندان شد! نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
از ابن عباس روایت شده است: رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) هنگام بیماری لحظهای بیهوش گردید، در آن هنگام در خانه کوبیده شد. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
شیخ مفید نقل میکند: بیماری رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) سخت و وخیم شد، امیر مؤمنان علی(علیه السلام) در کنار بسترش بود، همین که نزدیک بود روح از بدنش مفارقت کند، به علی(علیه السلام) فرمود: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در بستر بیماری که موجب رحلت ایشان، علی و فاطمه و حسن و حسین (علیه السلام) را نزد خود خواند و به تمام کسانی که در اتاق بودند، فرمود: بیرون روید و به ام سلمه فرمود: جلوی در اتاق بایست و نگذار کسی داخل شود. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
جابر انصاری میگوید: هنگام وفات رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فاطمه (سلام الله علیها) کنار بستر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، و با اندوهی جانکاه میگفت: وا کرباه لکربک یا ابتاه! آه و فغان از رنج و مصیبت تو ای پدر جان!. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
امیرمؤمنان علی بن ابیطالب (علیه السلام) فرمود: من، فاطمه، حسن و حسین نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بودیم. آن حضرت به ما رو کرد و گریست. من گفتم: چرا گریه میکنید یا رسول الله؟ نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در آخرین شب زندگیاش، علی، فاطمه و حسنین (علیه السلام) را نزد خویش خواند و در گوش فاطمه (سلام الله علیها) رازها گفت. سپس علی (علیه السلام) را فرا خواند و در حالی که گریه میکرد، فرمود: علی جان! گریهات برای چیست؟ اینک هنگام فراق و جدایی من و تو رسیده است، اما گریه و اندوهم برای تو و دخترم فاطمه است، چرا که پس از من حقوق شما را ضایع نمایند. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در کنار بستر پدر نشسته بود و اشک میریخت. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دست او را گرفت و به سینه خود چسبانید و مدتی بیحال شد. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
در مراجعت از حجة الوداع پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به خانه فاطمه (سلام الله علیها) آمد و در آن لحظه همین سوره اذا جاء نصر الله والفتح را خواندند، آه و ناله از زهرای عزیز بلند شد. همسران پیامبر از علت آن پرسیدند. فرمود: پدرم مرا از رحلت خود باخبر کرد. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
امام صادق (علیه السلام) فرمود: وقتی که خدیجه (سلام الله علیها) وفات کرد، حضرت فاطمه خودش را به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میچسباند و پیرامون او میچرخید و میگفت: بابا! مادرم کجاست؟ و پیامبر نیز پاسخی نمیداد. ولی پیوسته فاطمه (سلام الله علیها) میگفت: بابا! مادرم کجاست؟ و پیامبر نمیدانست در پاسخ او چه بگوید. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
ابان بن عثمان گوید: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
مرحوم حاج شیخ عباس قمی (ره) در کتاب منتهی الامال نوشته است: میرزا یحیی ابهریست در عالم رؤیا علامه مجلسی (ره) را در صحن مطهر حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) در طرف پایین پای حضرت در اطاق روضة الصفا نشسته و مشغول تدریس است، سپس مشغول موعظه شد و چون خواست شروع به مصیبت کند، یک وقت کسی آمد و گفت: حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) فرمودند: اذکر المصائب المشتملة علی وداع ولدی الشهید، ذکر کن مصایبی را که مشتمل بر وداع فرزند شهیدم باشد. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
حاج شیخ باقر ملبوبی (ره) از جناب ثقه لحسایی نقل میکند: در خواب دیدم حضرت بیبی عالم زهرا مرضیه (علیه السلام) را پیراهنی از فرزندش به دست دارد و از ظلم امت شکایت میکند(261). نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 زندگاني حضرت زهرا ، پیراهنش را می بویید
چشمها از این غم گریان و دلها نالان و قلمها لرزان. سرور زنان بهشت، رهبر و مقتدای مردم، اولین کسی که قدم به بهشت میگذارد، رضایش رضای خدا و قهرش خشم خدا، روح و جان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) همان که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) دستش را میبوسید و سینهاش را میبویید و در برابرش از جا بر میخاست و خود را فدای او میدانست، این چنین در گرداب مصایب غرق شد و کسی درد او را درک نمیکرد(276).
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، نخستین کسی که به پیامبر ملحق شد
عایشه میگوید: من از علت تبسم فاطمه (سلام الله علیها) سؤال کردم؟ آن حضرت فرمود: الان صلاح نیست.
وقتی که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا رحلت کرد، من راجع به آن تبسم از او پرسیدم. حضرت زهرا(سلام الله علیها) فرمود: وقتی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) خبر وفاتش را به من داد گریان شدم؛ چون فرمود: تو اولین کسی هستی از اهل بیتم که به من ملحق میشوی، خندان شدم(274).
و از ابن عباس روایت شده است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) زمان مرگ صدیقه طاهره(سلام الله علیها) را هم تعیین کرده و به دخترش فاطمه زهرا(سلام الله علیها) فرمود: دخترم گریه نکن! بعد از من هفتاد و دو روز بیشتر عمر نمیکنی تا به من ملحق شوی و از این خبر زهرا(سلام الله علیها) متبسم شد(275).
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، اجازه گرفتن عزرائیل از فاطمه
فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: کیستی؟
کوبنده در گفت: مرد غریبی هستم، آمدهام از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) پرسشی کنم. آیا اجازه میدهید به محضرش برسم؟
فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: بازگرد که خداوند تو را بیامرزد، اکنون پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بیمار است.
آن شخص غریب رفت و پس از لحظهای بازگشت و در خانه را کوبید و گفت: مرد غریبی است از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) اجازه ورود میطلبد، آیا به غریبان اجازه ورود میدهید؟
در این هنگام رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به هوش آمد و فرمود: فاطمه جانم! آیا میدانی که این شخص کیست؟ او کسی است که جمعیتها را پراکنده میکند، لذات را درهم میشکند، این فرشته مرگ (عزرائیل) است. به خدا سوگند، قبل از من از کسی اجازه نگرفته و پس از من از احدی اجازه نمیگیرد. به او اجازه ورود بده.
فاطمه (سلام الله علیها) به او فرمود: داخل شو، خدا تو را بیامرزد، عزرائیل مانند نسیم ملایمی وارد خانه پیامبر شد و گفت: السلام علی اهل بیت رسول الله؛ سلام بر خاندان رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم(273)).
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، اشک فراق ، لبخند وصال
سرم را بر دامن خود بگیر، زیرا امر الهی فرا رسید، و چون جان من بیرون رود، آن را با دست خود بگیر و به روی خود بکش، آن گاه مرا رو به قبله بگذار، و کار (غسل و کفن) مرا خودت انجام بده و پیش از همه مردم بر جنازهام نماز بخوان و از من جدا مشو، تا مرا به خاک بسپاری و از خداوند طلب کمک کن.
حضرت علی(علیه السلام) سر آن حضرت را به دامن گرفت. آن حضرت از حال رفت. فاطمه (سلام الله علیها) خود را بر آن حضرت افکند و به روی او نگاه مینمود و نوحه و گریه میکرد و این شعر (ابوطالب) را میخواند:
و ابیض یستسقی الغمام بوجهه - ثمال الیتامی عصمة للارامل
و سفیدرویی که مردم به برکت روی او طلب باران میکنند؛ او که فریادرس یتیمان و پناه بیوه زنان است.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) چشمش را باز کرد و با آواز ضعیف فرمود: دختر جانم! این گفتار عمویت ابوطالب است، آن را مگو، ولی این آیه را بخوان:
و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم علی اعقابکم؛ و محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) فقط فرستاده خدا بود؛ اگر او بمیرد و یا کشته شود، به عقب بر میگردید(271)؟.
در این هنگام فاطمه (سلام الله علیها) گریه طولانی کرد. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به او اشاره کرد که نزدیک بیاید.
فاطمه زهرا(سلام الله علیها) نزدیک رفت، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آهسته به او سخنی گفت که روی فاطمه (سلام الله علیها) از آن سخن شکوفا شد، سپس جان رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) قبض گردید...
در حدیث آمده: به فاطمه (سلام الله علیها) گفته شد، آن سخنی که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آهسته به تو گفت، چه بود که موجب خرسندی تو گردید؟
فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به من خبر داد که من نخستین نفر از اهل بیت او هستم که به او ملحق میگردم، و بعد از او چندان نمیگذرد که به آن حضرت میپیوندم. این مژده موجب از بین رفتن اندوه من گردید(272).
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، گریه بر بالین پدر
سپس به علی(علیه السلام) فرمود: علی جان! نزدیک بیا.
علی نزدیک آمد، آن گاه دست فاطمه (سلام الله علیها) را گرفته و بر سینه خود نهاد و مدتی طولانی بر همان حال بود. سپس دست علی(علیه السلام) را به دست دیگر خود گرفته و خواست سخن بگوید که گریه به شدت بر وی هجوم آورد و مجال و مهلت سخن گفتن نداد. آن گاه فاطمه (سلام الله علیها) نیز به شدت گریه کرد و از گریه شدید رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) علی و حسن و حسین(علیه السلام) گریه میکردند.
فاطمه (سلام الله علیها) عرض کرد: ای رسول خدا! گریهات قلبم را تکه تکه کرد و جگرم را سوزاند. ای آقا و سالار انبیا، ای امین خدا، ای فرستاده حق، ای دوست خدا و پیامبر او! بعد از تو بر فرزندان تو چه خواهد آمد و چه لذتی بر من وارد خواهد شد و چه کسی برای علی برادر و ناصر دین تو خواهد بود و وحی خدا بعد از تو چه خواهد شد؟
فاطمه (سلام الله علیها) باز به شدت گریه کرد و خود را به روی پدر انداخته و شروع به بوسیدن وی کرد. به دنبال فاطمه زهرا(سلام الله علیها) علی و حسن و حسین(علیه السلام) نیز خود را به روی پیامبر انداختند.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) سر خود را بلند کرد و دست فاطمه (سلام الله علیها) را که در دست خویش گرفته بود، به دست علی(علیه السلام) نهاد و فرمود: ای ابوالحسن! این ودیعه خدا و رسول اوست در دست تو، پس امانت پروردگار و پیامبر او را حفظ نما.
ای علی! این دختر والله سیده زنان بهشت است از گذشته تا حال و آینده، اگر او را شبیه و مانندی باشد، مریم کبری است. علی جان! سوگند به خدا، من به این مقام و مرتبت نرسیدم مگر آنچه برای خود از خدا خواستهام، برای او نیز خواستم و خدا آنچه را خواستم، به او عنایت فرمود. ای علی! فاطمه هر چه به تو بگوید انجام بده، زیرا هر چه او بگوید همان است که جبرئیل میگوید. ای علی! بدان آن کس که فاطمه از وی راضی باشد، من نیز از او راضی هستم و رضایت او رضایت خدا و ملایکه او نیز هست. برادرم علی! وای بر کسی که دخترم فاطمه را مورد ستم و ظلم قرار دهد، وای بر آن کس که حق وی به ناحق از او بگیرد. وای بر آن کس که حرمت او را هتک نماید.
آن گاه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را به خود چسباند و سر او را بوسید و فرمود: پدرت فدای تو باد، فاطمه جان!
فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در آن ساعت به شدت گریه میکرد، زیرا پدر مهربان و دلسوز خود و فرستاده پروردگار را در آستانه مرگ میدید. وی پدر خویش را با اشکهای ریزان مخاطب قرار داد و با ناله گفت: جانم فدای تو پدرم! و زندگیام فدای تو باد پدر جان! آیا با من سخن نمیگویی؟ پدر جان! لشکریان مرگ تو را به سختی در خود گرفتهاند.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: دختر جان! من از تو جدا میشوم، سلامم بر تو باد، بعد از من مظلوم واقع خواهی شد و بر تو ستم خواهند نمود. پاره تنم! هر کس تو را بیازارد مرا آزرده، و هر کس به تو جفا کند، بر من جفا کرده است. هر که به تو بپیوندد با من پیوند و وصلت نموده، و هر که از تو ببرد و جدا شود از من جدا شده و بریده است. هر که با تو انصاف ورزد با من انصاف ورزیده، تو از منی و من از تو، تو پاره تن من و روح و روان من هستی.
لحظاتی نگذشت که علی(علیه السلام) برخاست و خطاب به فاطمه زهرا(سلام الله علیها) فرمود: خدای متعال اجر و پاداش شما را در مصیبت از دست دادن پدر و پیامبر زیاد گرداند. خداوند تبارک و تعالی او را به سوی خود برد.
در این هنگام صدای ضجه و گریه و ناله همه بلند شد. آن روز بزرگترین روز تاریخ و بزرگترین و تلخترین اوقات زندگانی فاطمه (سلام الله علیها) بود.
فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در آن لحظه فرمود: پدر جان! چه زود به پروردگار خود نزدیک گردیدی. پدر جان! جنت فردوس مأوای توست. پدر جان! جبرئیل را برای مصیبت از دست دادن تو آگاه میکنم(270).
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، دلداری پیامبر به فاطمه
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: پس از امروز، پیامبر دیگر غمی ندارد. ای فاطمه! نباید در وفات پیامبر گریبان چاک کرد و سیلی به صورت زد و واویلا گفت، ولی تو همان سخنی را بگو که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در مرگ پسرش ابراهیم گفت: دیدگان اشک میریزند و دل به درد میآید، ولی سخنی نمیگویم که پروردگار را به خشم آورد، و ما در مصیبت تو ای ابراهیم اندوهناکیم(269).
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، گریه پیامبر از سیلی خوردن بر گونه فاطمه
فرمود: میگریم برای آنچه با شما عمل میشود.
گفتم: آن چه باشد یا رسول الله؟
فرمود: گریه کنم از ضربتی که بر فرق تو زنند و از سیلی که بر گونه فاطمه زنند و از نیزهای که بر ران حسن زنند و زهری که به او نوشانند و از قتل حسین.
اهل بیت گریستند. گفتم: یا رسول الله! خدا ما را نیافریده جز برای بلا.
فرمود: مژده گیر ای علی! که خدای عزوجل با من عهد کرده که دوستت ندارد جز مؤمن و دشمنت ندارد جز منافق.(268)
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، گریه فاطمه در کنار بستر پدر
آن گاه به فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: پدرت به قربانت! به خدا سوگند که خدایم انتقام تو را خواهد گرفت و با خشم تو خشم میگیرد.
علی (علیه السلام) میفرماید: فاطمه آن چنان میگریست که احساس کردم آسمان و زمین برایش میگریند. من صدای گریه ملایکه را میشنیدم و بدون تردید جبرئیل در آن موقعیت حساس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را تنها نگذاشته بود.
آخرین لحظههای حیات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرا رسید، فرمود: یا علی! مرا در خانهام به خاک بسپار و مراسم غسل و کفن و نمازم را بر پای نما(267).
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، گریستن ملایکه همراه با فاطمه
فاطمه زهرا (سلام الله علیها) سرش را جلو برد و گفت: یا ابتاه! جوابی نیامد.
عرض کرد: جان من به فدایت، سخنی بگو.
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) چشمش را باز کرد و فرمود: دخترم! گریه مکن، زیرا همه ملایکه با تو گریه میکنند.
سپس دست مبارکش را به صورت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) کشید و اشکش را پاک کرد و به او بشارت داد و فرمود: اول کسی که از اهل بیت من به من ملحق شود، تو هستی. و عرض کرد: خدایا، فاطمه را در دوری از من صبر بده. و ای فاطمه! وقتی روح مرا قبض کردند، بگو: انا لله و انا الیه راجعون(266).
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، خواب دیدن قرآنی که مفقود شد
تا شبی از شبها فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در عالم رؤیا دید، قرآنی در دست دارد و آن را میخواند. ناگهان قرآن از دستش افتاد و مفقود شد. حضرت وحشت زده از خواب بیدار شد. به محضر پدر آمد و خواب خود را برای ایشان تعریف کرد.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: فاطمه جان! آن قرآن منم که به زودی از نظر تو مفقود خواهد شد(265).
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، در سوگ مادر
ناگاه جبرئیل فرود آمد و گفت: خدایت دستور میدهد که به فاطمه سلام برسانی و بگویی مادرت در قصبهای است که گرههایش از طلا و ستونش از یاقوت سرخ میباشد و در کنار آسیه همسر فرعون و مریم دختر عمران قرار دارد.
حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نیز در پاسخ گفت: ان الله هو السلام و منه السلام و الیه السلام(264).
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، درخواست انتقام از قاتلان حسین
امام صادق (علیه السلام) فرمود: چون روز قیامت شود، خداوند تمامی اولین و آخرین را در سرزمین واحدی گرد آورد، سپس جارچی را فرمان دهد و او صدا زند: چشمانتان را فرو خوابانید و سرهای خود را به زیر اندازید تا فاطمه دخت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) از صراط عبور کند.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: پس تمام آفریدگان چشمان خود را فرو خوابانند و فاطمه (سلام الله علیها) در حالی که بر مرکبی از مرکبهای بهشتی سوار شده و هفتاد هزار فرشته وی را مشایعت میکنند، وارد صحنه محشر میشود. سپس در جایگاهی شریف از جایگاههای قیامت توقف کند و از مرکبش فرود آید و پیراهن خونین حسین بن علی (علیه السلام) را به دست گیرد و گوید: ای پروردگار من! این پیراهن فرزند من است و تو میدانی که با او چهها شد!
از جانب خدای عزوجل ندا آید: ای فاطمه! من خرسندی تو را خواهانم. عرض میکند: ای پروردگار من! برای من از قاتلش انتقام بگیر.
خداوند به پارهای از آتش فرمان میدهد تا از دوزخ بیرون آمده و تمام کشندگان حسین بن علی (علیه السلام) را مانند پرندهای که دانه از روی زمین بر میچیند میرباید. سپس همه را بسوی آتش برده و آنان در آتش به انواع عذاب معذب شوند. آن گاه فاطمه (سلام الله علیها) بر مرکب خود سوار میشود، در حالی که فرشتگان مشایعت کننده با او هستند و فرزندان آن حضرت از جلو و دوستان فرزندانش از طرف راست و چپ وی میباشند، داخل بهشت میگردد(263).
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، مجلسی ، روضه وداع بخوان
مرحوم مجلسی نیز مصیبت وداع را ذکر کرد و خلق زیادی جمع بودند و گریه شدیدی نمودند که مثل آن روز در عمرم ندیده بودم(262).
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، شکایت از ظلم امت
ادامه ندارد
سلامـ .... ... ..
موضوعات وبلاگ
آمار وبلاگ
جستوجگر وبلاگ
(( طراح قالب آوازک ، وبلاگدهي راسخون ، نويسنده newsvaolds ))