راه ورود به بهشت،پاكى و پارسايى است
نظرات(0) | ادامه مطلب

وَ سِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً حَتَّى إِذا جاؤُها وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِينَ

«ایه73سوره زمر»

و كسانى كه از پروردگارشان پروا داشتند گروه گروه به سوى بهشت سوق داده شوند تا چون به نزد آن رسند، در حالى كه درهاى بهشت گشوده شده است و نگهبانان بهشت به آنان گويند: «سلام بر شما پاك و پسنديده بوديد، پس داخل شويد در حالى كه در آن جاودانه خواهيد بود».

نکته ها

در آيه‏ى 71 خوانديم: همين كه دوزخيان به دوزخ مى‏رسند درها باز مى‏شود «جاؤُها فُتِحَتْ» ولى در اين آيه مى‏فرمايد: «وَ فُتِحَتْ» يعنى بهشتيان به بهشت مى‏رسند در حالى كه قبلًا درها برايشان باز شده است. در كتاب خصال از حضرت على عليه السلام نقل شده است كه بهشت هشت در دارد و هر درى مخصوص گروهى است. يك در براى انبيا و صدّيقان، يكى براى شهدا و صالحان و پنج در براى شيعيان من و يك در براى مسلمانانى كه كينه‏ى مرا ندارند، تعبير به" سيق" (از ماده سوق بر وزن شوق به معنى راندن) در مواردى است كه كارى بدون شوق و تمايل درونى انجام مى‏گيرد، اين تعبير در باره دوزخيان صحيح است اما در باره بهشتيان كه مشتاقا به سوى بهشت مى‏روندممكن است سر اصلى اين تعبير باشد كه هر اندازه پرهيزگاران عاشق بهشتند بهشت و فرشتگان رحمت براى آمدن آنها به بهشت شايق‏ترند، همانگونه كه گاه ميزبان آن قدر به ديدار ميهمانش شايق‏است كه او را با سرعتى بيش از آنچه خودش مى‏آيد به سوى خويش ببرد، فرشتگان رحمت نيز آنها را به سوى بهشت مى‏برند.تعبیر" زمر" كه به معنى گروه كوچك است نشان مى‏دهد كه بهشتيان در گروه‏هاى مختلف كه نشانگر سلسله مراتب مقامات معنوى آنهاست به سوى بهشت مى‏روند. ." فَادْخُلُوها خالِدِينَ" اينك داخل بهشت شويد كه اثر پاكى شما اين است كه جاودان در آن زندگى كنيد.

پیام ها

1- راه ورود به بهشت، پاكى و پارسايى است. «سِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ»

2- بهشت نيز درهاى متعدّدى دارد. «أَبْوابُها»

3- «سَلامٌ عَلَيْكُمْ» درود فرشتگان به بهشتيان است كه در دنيا نيز اين گونه سلام سفارش شده است.

4- شرط ورود به بهشت پاكى است كه يا از اول بوده و يا در اثر توبه پيدا شده است. «طِبْتُمْ فَادْخُلُوها»

منابع

تفسير نورج‏8ص 205،تفسير نمونه ج‏19ص556، ترجمه تفسير الميزان ج‏17ص451        

 





نویسنده : مسعود شاکری
تاریخ : چهارشنبه 27 دی 1396 
زمان : 10:32 PM
آیه‌ای که انسان با تدبر در آن به معاد یقین پیدا می کند
نظرات(0) | ادامه مطلب

 

یا أَیهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِی الْحَمِیدُ

اى مردم! اين شماييد كه به خداوند نياز داريد و (تنها) خداوند،بى‏نياز و ستوده است

«سوره فاطرایه 15»

چه سخن مهم و پر ارزشى كه موقعيت ما را در عرصه عالم هستى در برابر هستى بخش روشن مى‏سازد، و بسيارى از معماها را مى‏گشايد، و به سؤالات زيادى پاسخ مى‏گويد جمعى از فلاسفه اين آيه را اشاره به برهان معروف" فقر و امكان" يا" امكان‏و وجوب در مورد اثبات واجب الوجود دانسته‏اند، گرچه آيه در مقام بيان استدلال بر اثبات وجود خدا نيست، بلكه اوصاف او را بازگو مى‏كند ولى برهان مذكور را مى‏توان به عنوان لازمه مفاد آيه دانست.(1) منظور از فقر در این آیه، فقر مالی نیست؛ بلکه فقر ذاتی است؛ بنابراین عالم امکان، عالم فقر است؛ چراکه حضرت حق غنی مطلق و ما فقیر مطلق هستیم؛ پس آیا شایسته است کسانی که فقر ذاتی دارند، متکبر باشند و فخرفروشی کنند؟انسان هر زمان که می خواهد خود را مطالعه کند، باید بنا را بر این بگذارد که فقیر مطلق است؛ چراکه همه چیز دست خداست و دست ما خالی است اگر انسان این آیه را مطالعه کند، به معاد یقین پیدا خواهد کرد؛ یقین به معاد بسیار مشکل است و با ایمان به معاد، بسیاری از گناهان و خطاها جمع خواهد شد(2) اگر در ذيل آيه خدا را به صفت حميد ستود، براى اشاره به اين بود كه خداى تعالى غنى است و افعالش پسنديده است، چه عطا كند و چه منع، براى اينكه اگر عطا كند (مانند ما انسانها) براى عوض عطا نمى‏كند چون بى‏نياز از شكر و جزا است، و اگر عطا نكند (باز مانند ما انسانها)، مورد ملامت قرار نمى‏گيرد، چون احدى از خلايق حقى بر او ندارد، و از او چيزى را مالك نيستند(3)

پیام ها

1- هيچ كس از خدا بى نياز نيست. «يا أَيُّهَا النَّاسُ»

2- همه‏ى موجودات فقيرند، ليكن چون انسان ادّعا و سركشى مى‏كند بايد مهار شود. «يا أَيُّهَا النَّاسُ»

3- نقش واسطه‏ها و وسايل و علل را قبول داريم، امّا تمام اسباب و علل نيز در تأثيرگذارى به او محتاجند. «هُوَ الْغَنِيُّ»

4- غنّى واقعى و مطلق و كامل، تنها اوست. «وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ»

5- معمولًا اغنيا، محبوب نيستند و در تيررس جسارت‏ها، حسادت‏ها، رقابت‏ها و سرقت‏ها هستند امّا خداوند، غنى حميد است. «وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ»

6- خداوند غناى خود را در راه رفع نياز و نفع مخلوقات به كار مى‏برد و لذا مورد ستايش است. «الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ»(4)

منابع

(1)تفسيرنمونه ج‏18ص 223

(2)آیت الله العظمی سبحانی درس خارج۲۰/۱۰/۹۶

(3) ترجمه تفسير الميزان ج‏17ص 47

(4)تفسيرنورج‏7 ص 486





نویسنده : مسعود شاکری
تاریخ : پنج شنبه 21 دی 1396 
زمان : 12:52 AM
آینده‌نگری و عاقبت‌اندیشی، لازمهٔ ایمان است
نظرات(0) | ادامه مطلب

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ

«سوره حشر آیه 18»

ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از خداوند پروا کنید و هر کس به آنچه برای فردای (قیامت) خود فرستاده است، بنگرد. بازهم از خدا پروا کنید که خداوند به آنچه انجام می‌دهید، به‌خوبی آگاه است.

نکته‌ها

فرمان تقوا در این آیه تکرار و تأکید شده است که علاوه بر تأکید، می‌تواند معانی متعدّدی داشته باشد، ازجمله:

1. تقوای اول مربوط به اصل کار و تقوای دوم مربوط به کیفیت آن باشد.

2. تقوای اول مربوط به انجام کار خیر و تقوای دوم مربوط به ترک محرمات باشد.

 3. شاید تقوای اول مربوط به توبه از گذشته و تقوای دوم مربوط به ذخیره آینده باشد.

در روایات می‌خوانیم: با نیمی از یک‌دانه خرما، یا اگر ندارید با سخنان خوب، دل‌هایی را شاد کنید تا در قیامت که خداوند می‌پرسد: من به تو چشم و گوش و ... دادم چه ذخیره‌ای فرستادی، شرمنده نباشید؛ زیرا در آن روز بعضی به هر سو می‌نگرند، ولی ذخیره‌ای که وسیله نجاتشان باشد از پیش نفرستاده‌اند. «تفسیر نورالثقلین»

پیام‌ها

1- ایمان، زمینه تقوا و شرط ثمربخشی ایمان، داشتن تقوا است. «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا...»

2- به امید کار خیر وارثان نباشیم، هرکس به فکر قیامت خود باشد. «وَ لْتَنْظُرْ...»

3- آینده‌نگری و عاقبت‌اندیشی، لازمهٔ ایمان است. «ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ»

4- تقوا، زمینه محاسبه نفس و محاسبه نفس، سبب رشد و تقویت تقوا است. («وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ» میان دو «اتَّقُوا اللَّهَ» قرارگرفته است).

5- ایمان به خبیر بودن خداوند، عامل تقوا است. إِنَّ اللَّهَ خَبِیر

منابع

تفسیر نور ج 9 560 تفسیر نمونه، ج 23، ص: 540 ترجمه تفسیر المیزان ج 19 377





نویسنده : مسعود شاکری
تاریخ : سه شنبه 19 دی 1396 
زمان : 9:06 PM
حکمت 480 نهج‌البلاغه، آفت دوستی
نظرات(0) | ادامه مطلب

•┈┈•• 🌿🌺🌿••┈┈•

بسم‌الله الرّحمن الرّحیم

••••••••••••••••••••••••••••

شبی با نهج‌البلاغه سعید بهشتی در گروه بیان معنوی تلگرام

شهید مطهری ونهج البلاغه (91)

ارزش دنیا از منظر نهج‌البلاغه

چیزی که ازنظر اسلام در رابطه انسان و دنیا «نبایستنی» است و آفت و بیماری در انسان تلقی می‌شود و اسلام در تعلیمات خویش مبارزه‌ای بی‌امان با آن دارد «تعلق» و «وابستگی» انسان به دنیاست نه «علاقه» و «ارتباط» او به دنیا، «اسیر زیستی» انسان است نه «آزادزیستی» او، هدف و مقصد قرار گرفتن دنیاست نه وسیله و راه واقع‌شدن آن. به همان نسبت که وابستگی و غرق شدن در مادیات انسان را از خود جدا می‌کند و با خود بیگانه می‌سازد، عبادت انسان را به خویشتن بازمی‌گرداند. عبادت به هوش آورنده انسان و بیدارکننده انسان است. عبادت، انسان غرق‌شده و محوشده در اشیاء را مانند نجات‌غریق از اعماق دریای غفلت‌ها بیرون می‌کند. در عبادت و در پرتو یاد خداوند است که انسان خود را آن‌چنان‌که هست می‌بیند، به نقص‌ها وکسریهای خودآگاه می‌گردد، از بالا به هستی و حیات و زمان و مکان می‌نگرد؛ و در عبادت است که انسان به حقارت و پستی آمال و آرزوهای محدود مادی پی می‌برد و می‌خواهد خود را به قلب هستی برساند.

حکمت 480 نهج‌البلاغه، آفت دوستی

 (اخلاق اجتماعی)

قَالَ علی علیه‌السلام: إِذَا احْتَشَمَ الْمُؤْمِنُ أَخَاهُ فَقَدْ فَارَقَهُ

[قال الرضی یقال حشمه و أحشمه إذا أغضبه و قیل أخجله أو احتشمه طلب ذلک له و هو مظنة مفارقته]

و درود خدا بر او، فرمود: وقتی مؤمن برادرش را به خشم آورد، به‌یقین از او جداشده است

نکته‌ها

1- مرحوم سید رضی می‌گوید: حشمه و احشمه، یعنی او را به خشم آورد، برخی گفته‌اند، یعنی او را شرمنده ساخت و احتشم به معنای فراهم آوردن چنین حالتی است که زمینه جدائی را پدید می‌آورد نظر سید رضی یکی از تفاسیر کلام امام است

2-یکی از عوامل مهم جدایی دوست در این حکمت اشاره‌شده است که چهار تفسیر برایان شده است که ممکن است همه آن‌ها در کلام امام جمع باشدوعبارتند از: خشمگین ساختن، شرمنده نمودن، تکبر در برابر آن‌ها، بی‌اعتنایی نمودن

منابع

________________________________________

نهج البلاغة (للصبحی صالح)، 1 جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق.ص 559

محمد، نهج البلاغة / ترجمه دشتی، 1 جلد، مشهور - ایران؛ قم، چاپ: اول، 1379 ش.ص 743

پیام امام استاد مکارم شیرازی جلد 15 صفحه 732، انتشارات امام علی بن ابی‌طالب علیهماالسلام

مجموعه‌آثاراستادشهیدمطهری، ج 16، ص: 581

________________________________________

اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم

🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷





نویسنده : مسعود شاکری
تاریخ : پنج شنبه 14 دی 1396 
زمان : 9:12 PM
حکمت 479 نهج‌البلاغه، بدترین دوست
نظرات(0) | ادامه مطلب

•┈┈•• 🌿🌺🌿••┈┈•

بسم‌الله الرّحمن الرّحیم

••••••••••••••••••••••••••••

شبی با نهج‌البلاغه سعید بهشتی در گروه بیان معنوی تلگرام

شهید مطهری ونهج البلاغه (90)

دنیای مذموم

معمولاً می‌گویند آنچه ازنظر اسلام مذموم و مطرود است علاقه به دنیاست. این سخن، هم درست است و هم نادرست. اگر مقصود از علاقه، صرف ارتباط عاطفی است، نمی‌تواند سخن درستی باشد، چون انسان در نظام کلی خلقت همواره با یک سلسله علایق و عواطف و تمایلات آفریده می‌شود و این تمایلات جزء سرشت او است، او خودش این‌ها را کسب نکرده است؛ و بعلاوه، این علایق زائد و بیجا نیست، تمام تمایلات و عواطف سرشتی بشر متوجه هدف‌ها و غایاتی حکیمانه است، این عواطف و علایق یک سلسله کانال‌های ارتباطی میان انسان و جهان است؛ بدون این‌ها انسان نمی‌تواند راه تکامل خویش را بپیماید، حقیقت این است که منظور از علاقه به دنیا تمایلات طبیعی و فطری نیست؛ مقصود از علاقه و تعلق، بسته بودن به امور مادی و دنیوی و در اسارت آن‌ها بودن است که توقف است و رکود است و بازایستادن از حرکت و پرواز است و سکون است و نیستی است. این است که دنیاپرستی نام دارد و اسلام سخت با آن مبارزه می‌کند و این است آن چیزی که بر ضد نظام تکاملی آفرینش است و مبارزه با آن همگامی با ناموس تکاملی آفرینش است، دنیا ازنظر اسلام مدرسه انسان و محل تربیت انسان و جایگاه تکامل اوست، شد رابطه انسان با جهان از نوع رابطه کشاورز با مزرعه و بازرگان با بازار و عابد با معبد است (حکمت 131 نهج‌البلاغه)، از دیدگاه اسلام نه جهان بیهوده آفریده‌شده و نه انسان به‌غلط آمده است و نه علایق طبیعی و فطری انسان اموری نبایستنی است، آنچه مذموم است و نبایستنی است، برخلاف نظام تکاملی جهان است و از نوع نقص و نیستی است نه کمال و هستی، آفت انسان و بیماری خطرناک انسان است، علی علیه‌السلام مکرر به این مطلب اشاره می‌کند که دنیا خوب جایی است اما برای کسی که بداند اینجا قرارگاه دائمی نیست، گذرگاه و منزلگاه اوست:

وَ لَنِعْمَ دارُ مَنْ لَمْ یرْضَ بِها داراً «1».

خوب خانه‌ای است دنیا، اما برای کسی که آن را خانه خود (قرارگاه خود) نداند.

الدُّنْیا دارُ مَجازٍ لا دارُ قَرارٍ، فَخُذوا مِنْ مَمَرِّکمْ لِمَقَرِّکمْ «2».

دنیا خانه بین راه است، نه خانه اصلی و قرارگاه دائمی.

(1). نهج‌البلاغه، خطبه 214.

(2). نهج‌البلاغه، خطبه 194.

حکمت 479 نهج‌البلاغه، بدترین دوست

 (اخلاق اجتماعی)

وَ قَالَ علی علیه‌السلام: شَرُّ الْإِخْوَانِ مَنْ [تَکلَّفُ] تُکلِّفَ لَهُ

[قال الرضی لأن التکلیف مستلزم للمشقة و هو شر لازم عن الأخ المتکلف له فهو شر الإخوان]

 و درود خدا بر او، فرمود: بدترین دوست آن‌که برای او به رنج و زحمت افتی.

نکته‌ها

1- مرحوم سید رضی در شرح این حکمت می‌گوید: تکلّف و تکلیف با مشکلات و به‌زحمت افتادن است، پس دوستی که انسان را دچار مشکلات می‌کند مایه شر است پس او از بدترین دوستان بشمار می‌آید

2-نکته مهمی که در این حکمت به آن اشاره‌شده است و دوست خوب و بد را از هم جدا می‌کند همان تکلف و پردردسری است که دردسر می‌آورد و به دنبال خود شرمندگی دارد وازساده زیستی مورد تأکید دین اسلام به دور است وغالبا همراه با ریا و خودنمایی است برخلاف بی‌تکلفی که همراه با آرامش و آسایش و صفا و صمیمیت است

منابع

________________________________________

نهج البلاغة (للصبحی صالح)، 1 جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق.ص 559

نهج البلاغة / ترجمه دشتی، 1 جلد، مشهور - ایران؛ قم، چاپ: اول، 1379 ش.ص 743

پیام امام استاد مکارم شیرازی جلد 15 صفحه 727، انتشارات امام علی بن ابی‌طالب علیهماالسلام

مجموعه‌آثاراستادشهیدمطهری، ج 16، ص: 559

________________________________________

اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم

🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷





نویسنده : مسعود شاکری
تاریخ : چهارشنبه 13 دی 1396 
زمان : 9:02 PM
حکمت 478 نهج‌البلاغه،مسؤولیت سنگین دانشمندان
نظرات(0) | ادامه مطلب

•┈┈•• 🌿🌺🌿••┈┈

بسم‌الله الرّحمن الرّحیم

••••••••••••••••••••••••••••

شبی با نهج‌البلاغه سعید بهشتی در گروه بیان معنوی تلگرام

شهید مطهری ونهج البلاغه (89)

وجهه عام سخنان امیرالمؤمنین در مورد دنیاپرستی در نهج‌البلاغه

وجهه‌ای عام نیز که اختصاص به آن عصر ندارد، شامل همه عصرها و همه مردم است و جزء اصول تعلیم و تربیت اسلامی است؛ منطقی است که از قرآن کریم سرچشمه گرفته و در کلمات رسول خدا و امیرالمؤمنین و سایر ائمه اطهار و اکابر مسلمین تعقیب شده است. این منطق است وجهه‌ای که از آن وجهه همه مردم در همه زمان‌ها مخاطب علی علیه‌السلام هستند، ازنظر اسلام همه‌چیز بر اساس خیر و حکمت و حسن و غایت آفریده‌شده است:

«الَّذی احْسَنَ کلَّ شَی ءٍ خَلَقَهُ.» «1».

«ما تَری فی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ.» «2».

منطق اسلام در مورد ذمّ دنیا هرگز متوجه جهان آفرینش نیست.

(1). سجده/ 7.

(2). ملک/ 3.

حکمت 478 نهج‌البلاغه، مسؤولیت سنگین دانشمندان

 (علمی، اعتقادی)

وَ قَالَ علی علیه‌السلام: مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَی أَهْلِ الْجَهْلِ أَنْ یتَعَلَّمُوا حَتَّی أَخَذَ عَلَی أَهْلِ الْعِلْمِ أَنْ یعَلِّمُوا

و درود خدا بر او، فرمود: خدا از مردم نادان عهد نگرفت که بیاموزند تا آن‌که از دانایان عهد گرفت که آموزش دهند

نکته‌ها

1-در این گفتار حکیمانه در مورد فراگیری علوم به نکته بسیار مهمی اشاره می‌کند که دو پیمان الهی است، دانشمندان علم خود را کتمان نکنند و افراد جاهل به دنبال تحصیل علم بروند و علم قبل از جهل است

2-در حکمت 372 و ایات و روایات متعدد همین مطلب بیان‌شده است (آیه 187 آل‌عمران، بحارالانوارج 2 ص 67)

3-اما علم اشاره‌شده در این حکمت، بدون شک علوم اعتقادی و واجبات و محرمات و اخلاق اسلامی نخستین از آن‌هاست، اما علومی چون علم طب و صنایع و کشاورزی و...که قوام جامعه و نظام اجتماع بران استوار است به‌تصریح فقها فراگیری آن‌ها واجب کفایی است، امروزه اسارت دیگران از طریق پیشرفت‌های علمی و تحمیل خواسته‌ها و افکار و فرهنگ کشورهای صنعتی بزرگ از این طریق صورت می‌گیرد بر مسلمین لازم است خود را از این اسارت رهایی بخشند

منابع

________________________________________

نهج البلاغة (للصبحی صالح)، 1 جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق.ص 559

نهج البلاغة / ترجمه دشتی، 1 جلد، مشهور - ایران؛ قم، چاپ: اول، 1379 ش.ص 743

پیام امام استاد مکارم شیرازی جلد 15 صفحه 721، انتشارات امام علی بن ابی‌طالب علیهماالسلام

مجموعه‌آثاراستادشهیدمطهری، ج 16، ص: 553

________________________________________

اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم

🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷





نویسنده : مسعود شاکری
تاریخ : سه شنبه 12 دی 1396 
زمان : 8:52 PM
حکمت 477 نهج‌البلاغه،بزرگ‌ترین گناه
نظرات(0) | ادامه مطلب

•┈┈•• 🌿🌺🌿••┈┈

بسم‌الله الرّحمن الرّحیم

••••••••••••••••••••••••••••

شبی با نهج‌البلاغه سعید بهشتی در گروه بیان معنوی تلگرام

شهید مطهری ونهج البلاغه (88)

وجهه خاص سخنان امیرالمؤمنین در مورد دنیاپرستی در نهج‌البلاغه

ازجمله مباحث نهج‌البلاغه منع و تحذیر شدید از دنیاپرستی است که با تأکید و اصرار فراوان و فوق‌العاده‌ای ذکرشده است، آنچه درباره مقصود و هدف زهد درنهج البلاغه گفته‌شده روشن‌کننده مفهوم دنیاپرستی نیز هست، زیرا زهدی که بدان شدیداً ترغیب شده است نقطه مقابل دنیاپرستی است که سخت نفی گردیده است، سلسله خطرات عظیمی که در عصر علی علیه‌السلام یعنی در دوران خلافت خلفا خصوصاً دوره خلافت عثمان که منتهی به دوره خلافت خود ایشان شد، متوجه جهان اسلام از ناحیه نقل و انتقالات مال و ثروت گردیده بود. علی علیه‌السلام این خطرات را لمس می‌کرد و با آن‌ها مبارزه می‌کرد، مبارزه‌ای عملی در زمان خلافت خودش که بالأخره جانش را روی آن گذاشت و مبارزه‌ای منطقی وبیانی که در خطبه‌ها و نامه‌ها و سایر کلماتش منعکس است. فتوحات بزرگی نصیب مسلمانان گشت. این فتوحات مال و ثروت فراوانی را به جهان اسلام سرازیر کرد، ثروتی که به‌جای اینکه به مصارف عموم برسد و عادلانه تقسیم شود غالباً در اختیار افراد و شخصیت‌ها قرار گرفت. افرادی که تا چند سال پیش فاقد هرگونه ثروت و سرمایه‌ای بودند دارای ثروت بی‌حساب شدند. اینجا بود که دنیا کار خود را کرد و اخلاق امت اسلام به انحطاط گرایید.

فریادهای علی علیه‌السلام در آن عصر خطاب به امت اسلام، به دنبال احساس این خطر عظیم اجتماعی بود. آری، سرازیر شدن نعمت‌های بی‌حساب به‌سوی جهان اسلام و تقسیم غیرعادلانه ثروت و تبعیض‌های ناروا، جامعه اسلامی را دچار بیماری مزمن «دنیازدگی» و «رفاه‌زدگی» کرد. علی علیه‌السلام با این جریان که خطر عظیمی برای جهان اسلام بود و دنباله‌اش کشیده شد، مبارزه می‌کرد و کسانی را که موجب پیدایش این درد مزمن شدند انتقاد می‌کرد. خودش در زندگی شخصی و فردی، درست در جهت ضد آن زندگی‌ها عمل‌می‌کرد؛ هنگامی هم که به خلافت رسید، در صدر برنامه‌اش مبارزه با همین وضع بود. پس وجهه خاص سخن امیرالمؤمنین در مورد دنیاپرستی متوجه یک پدیده مخصوص اجتماعی آن عصر بود.

حکمت 477 نهج‌البلاغه،بزرگ‌ترین گناه

 (اعتقادی)

وَ قَالَ علی علیه‌السلام: أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَخَفَّ بِهَا [صاحب‌ها] صَاحِبُه

 و درود خدا بر او، فرمود: سخت‌ترین گناهان، گناهی است که گناهکار آن را سبک شمارد

نکته‌ها

1-حضرت در این حکمت در باب سنجش گناهان به این نکته اشاره دارند که بدترین و خطرناک‌ترین گناه کوچک شمردنان گناه است، و اثرات آن همچون دامن‌گیری فرد و ضربه زدن به او و تبدیل به گناه بزرگتردرپی می‌آید

در کتاب وسائل الشیعه در ابواب جهاد نفس بابی تحت عنوان، وجوب اجتناب المحقرات من الذنوب حدود 14 روایت از معصومین علیهم‌السلام ذکر کرده است

منابع

________________________________________

نهج البلاغة (للصبحی صالح)، 1 جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق.ص 559

نهج البلاغة / ترجمه دشتی، 1 جلد، مشهور - ایران؛ قم، چاپ: اول، 1379 ش.ص 743

پیام امام استاد مکارم شیرازی جلد 15 صفحه 717، انتشارات امام علی بن ابی‌طالب علیهماالسلام

مجموعه‌آثاراستادشهیدمطهری، ج 16، ص: 551

________________________________________

اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم

🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷





نویسنده : مسعود شاکری
تاریخ : دوشنبه 11 دی 1396 
زمان : 9:18 PM
حکمت 476 نهج‌البلاغه، راه کشورداری
نظرات(0) | ادامه مطلب

•┈┈•• 🌿🌺🌿••┈┈

بسم‌الله الرّحمن الرّحیم

••••••••••••••••••••••••••••

شبی با نهج‌البلاغه سعید بهشتی در گروه بیان معنوی تلگرام

شهید مطهری ونهج البلاغه (87)

عناصر موعظه‌ای نهج‌البلاغه (زهد 8)

کلمه «زهد» با همه مفهوم عالی و انسانی که دارد سرنوشت شومی پیداکرده است و مخصوصاً در عصر ما ظالمانه محکوم می‌شود. در مفهوم این کلمه غالباً تحریف و اشتباه‌کاری به‌عمد یا غیر عمد رخ می‌دهد؛ گاهی مساوی با تظاهر و ریا معرفی می‌شود و گاهی مرادف با «رهبانیت و عزلت و گوشه‌گیری». هرکسی درباره اصطلاحات شخصی خودمختار است که این الفاظ را به هر معنی که می‌خواهد استعمال کند، اما هرگز نمی‌توان مفهوم و اصطلاح دیگری را به بهانه یک مفهوم غلط و یک اصطلاح دیگر محکوم کرد.

اسلام درزمینهٔ زهد، دو چیز را سخت محکوم کرده است: یکی رهبانیت و دیگری ماده‌پرستی و پول‌پرستی و به عبارت جامع‌تر «دنیازدگی» را.

بشر آنگاه شخصیت خود را بازمی‌یابد که شخصاً گریبان خویش را از تسلط پول خلاص کند و خود را از اختیار پول خارج سازد و پول را در اختیار خود قرار دهد. شخصیت واقعی آنجاست که امکان تسلط پول و کالا باشد، درعین‌حال بشر بر پول و کالا حکومت کند نه پول و کالا بر بشر. این‌چنین شخصیت داشتن همان است که اسلام آن را «زهد» می‌نامد.

در مکتب تربیتی اسلام، انسان شخصیت خویش را بازمی‌یابد بدون آنکه نیازی به از بین بردن حق تملک در کار باشد. تربیت‌یافتگان اسلام در پرتو تعلیمات اسلامی به نیروی «زهد» مجهزند و حکومت پول و کالا را از خویشتن دور و حکومت خویش را بر آن‌ها مستقر می‌سازند.

حکمت 476 نهج‌البلاغه، راه کشورداری

 (سیاسی، نظامی)

وَ قَالَ علی علیه‌السلام: لِزِیادِ ابْنِ أَبِیهِ وَ قَدِ اسْتَخْلَفَهُ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ عَلَی فَارِسَ وَ أَعْمَالِهَا فِی کلَامٍ طَوِیلٍ کانَ بَینَهُمَا نَهَاهُ فِیهِ عَنْ [تَقْدِیمِ] تَقَدُّمِ الْخَرَاجِ. اسْتَعْمِلِ الْعَدْلَ وَ احْذَرِ الْعَسْفَ وَ الْحَیفَ فَإِنَّ الْعَسْفَ یعُودُ بِالْجَلَاءِ وَ الْحَیفَ یدْعُو إِلَی السَّیف

 و درود خدا بر او، فرمود: چون زیاد بن ابیه را به‌جای عبد اللَّه بن عباس، به فارس و شهرهای پیرامون آن حکومت داد، او را در دستورالعمل طولانی از گرفتن مالیات نا به هنگام نهی فرمود) عدالت را بگستران و از ستمکاری پرهیز کن که ستم رعیت را به آوارگی کشاند و بیدادگری به مبارزه و شمشیر می‌انجامد

نکته‌ها

1-ازآنجاکه والیان فارس گاه اصرار داشتند مالیات را قبل از موعد محصول کشاورزی از مردم بگیرند حضرت این توصیه را داشتند، مردم به‌واسطه اینکه معیار والیان برای مالیات گرفتن سال قمری بود درحالی‌که در این زمان مردم تحت‌فشار بودند ومحبور بودن محصول خود را قیمت نازلی پیش‌فروش نمایند تا مال الخراج را بپردازند و این سبب نارضایتی شدید مردم می‌شد

2-حضرت در این توصیه ابتدا به مسئله عدالت پرداخته که نخستین شرط نظام اسلامی است و در مرتبه بعد در نقطه مقابل ان سخت‌گیری و ظلم می‌پردازند

3-زیاد بن ابیه دو دوره زندگی دارد، دوره اول که در این حکمت بیان‌شده است، باوجود فریب معاویه بر مقام ولایت و دوستی اهل‌بیت علیهم‌السلام با برجا بود ولی در دوره دوم که بعد از صلح امام حسن علیه‌السلام بود معاویه او را فریب داد و فرزندش عبیدالله بن زیاد در کربلا نقشی خطرناک داشت (بحارالانوار ج 33 ص 261، شرح نهج‌البلاغه علامه تستری ذیل خطبه 44)

4-بسیاری از انقلاب‌ها از ظلم حاکمان جور برخاست و هنگامی‌که توده‌های مردم کارد به استخوانشان رسد دست به اسلحه برده و حکومت را ریشه‌کن ساختند درحالی‌که عدالت نقطه مقابلان سبب بقا حکومت می‌شود

منابع

________________________________________

نهج البلاغة (للصبحی صالح)، 1 جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق.ص 559

نهج البلاغة / ترجمه دشتی، 1 جلد، مشهور - ایران؛ قم، چاپ: اول، 1379 ش.ص 743

پیام امام استاد مکارم شیرازی جلد 15 صفحه 709، انتشارات امام علی بن ابی‌طالب علیهماالسلام

مجموعه‌آثاراستادشهیدمطهری، ج 16، ص: 545

________________________________________

اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم

🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷

 





نویسنده : مسعود شاکری
تاریخ : یک شنبه 10 دی 1396 
زمان : 8:53 PM
حکمت 475 نهج‌البلاغه، گنج پایان‌ناپذیر
نظرات(0) | ادامه مطلب

•┈┈•• 🌿🌺🌿••┈┈

بسم‌الله الرّحمن الرّحیم

••••••••••••••••••••••••••••

شبی با نهج‌البلاغه سعید بهشتی در گروه بیان معنوی تلگرام

شهید مطهری ونهج البلاغه (86)

عناصر موعظه‌ای نهج‌البلاغه (زهد 7)

زهد،برداشت کم برای بازدهی زیاد

زهد اسلامی عبارت است از برداشت کم و بازدهی زیاد، بازدهی‌های انسانی انسان و تجلیات شخصیت انسانی انسان، چه در قسمت عاطفه و اخلاق و چه در قسمت تعاون‌ها و همکاری‌های اجتماعی و چه ازنظر شرافت و حیثیت انسانی و چه ازنظر عروج و صعود به عالم بالا، همه و همه رابطه معکوس دارند با برداشت‌ها و برخورداری‌های مادی. انسان این ویژگی را دارد که برداشت و برخورداری زیاد از ماده و طبیعت و تنعم و اسراف در لذات، او را در آنچه هنر و کمال انسانی نامیده می‌شود ضعیف‌تر و زبون‌تر و بی‌بار تر و عقیم‌تر می‌سازد و برعکس پرهیز از برداشت و برخورداری (البته در حدود معینی) گوهر او را صفا و جلا می‌بخشد، فکر و اراده (دونیروی عالی انسانی) را نیرومندتر می‌کند. زهد برای آدمی تمرین است، اما تمرین روح. روح با زهد ورزش می‌یابد و تعلقات اضافی را می‌ریزد، سبک‌بال و سبک‌بار می‌گردد و در میدان فضایل، سبک به پرواز درمی‌آید.

حکمت 475 نهج‌البلاغه، گنج پایان‌ناپذیر

 (اقتصادی، اخلاقی)

قَالَ علی علیه‌السلام: الْقَنَاعَةُ مَالٌ لَا ینْفَدُ

[قال الرضی و قد روی بعضهم هذا الکلام لرسول الله صلی الله علیه واله]

 و درود خدا بر او، فرمود: قناعت مالی است که پایان نمی‌پذیرد.

نکته‌ها

1-به نقل سید رضی رحمه‌الله، برخی این حکمت را از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نقل کرده‌اند

2-در این حکمت کوتاه به نکته مهمی درباره قناعت اشاره‌شده است وان سرمایه معنوی درونی و ذاتی که پایان نمی‌گیرد و فرد را از زندگی خود راضی قرار می‌دهد ودرروایات آیه شریفه سوره نحل (آیه 97)، حیات طیبه را به قناعت ذکر کردند، زندگی‌های پرزرق‌وبرق حدتوقفی ندارد و حریصان هر چه به دست آورند آن‌ها را راضی نمی‌کند اما قانعان همیشه از زندگی خود راضی هستند

4-چه زیبا شاعر سروده است:

گفت چشم‌تنگ دنیادوست را، یا قناعت پر کند یا خاک گور

منابع

________________________________________

نهج البلاغة (للصبحی صالح)، 1 جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق.ص 559

نهج البلاغة / ترجمه دشتی، 1 جلد، مشهور - ایران؛ قم، چاپ: اول، 1379 ش.ص 741

پیام امام استاد مکارم شیرازی جلد 15 صفحه 705، انتشارات امام علی بن ابی‌طالب علیهماالسلام

مجموعه‌آثاراستادشهیدمطهری، ج 16، ص: 541

________________________________________

اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم

🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷





نویسنده : مسعود شاکری
تاریخ : شنبه 9 دی 1396 
زمان : 9:08 PM
 

 




.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.