کوچه‌ی خاکی

 

دردِ سر، بینِ گذر، چند نفر، یک مادر

شده  هر قافیه‌ام  یک  غزلِ  دردآور

 

ای که از کوچه‌ی شهر پدرت می‌گذری

امنیت نیست از این کوچه سریع‌تر بگذر

 

دیشب  از  داغ  شما  فال  گرفتم، آمد

دوش می‌آمد و رخساره .. نگویم بهتر!

 

من به هر کوچه‌ی خاکی که قدم بگذارم

ناخودآگاه  به  یاد  تو  می‌افتم  مادر

 

چه  شده،  قافیه‌ها  باز به  جوش  آمده‌اند

دمِ در، فِضّه خبر، مادر و در، محسن پَر!

 

کاظم بهمنی



[ چهارشنبه 13 اسفند 1393  ] [ 12:39 AM ] [ KuoroshSS ]

بوی خدا

 

در چشم‌های  تو خدا  را  دید  مولا

با تو به خود بر خلق می‌بالید  مولا

 

در خانه‌ای که خشت خشتش از بهشت است

بوی  خدا  را  از  تو  می‌بوئید  مولا

 

از  چشمه‌ی  فیض  شما ای کوثر ناب

هر  روز  جام  عشق  می‌نوشید  مولا

 

با اشک‌هایت  اشک  او می‌شد  سرازیر

با  خنده‌هایت  زود  می‌خندید  مولا

 

آن روز وقتی پشتِ در رفتی  ندیدی

از غیرتش  بر خویش می‌پیچید  مولا

 

پشت خدا خم شد ز بار غصّه  وقتی ــ

از  دردِ  بازوی  تو  می‌لرزید  مولا

 

جِبْریل با خِیْلِ ملائک روضه خوانت

وقتی  به  قبرِ تو  لحَد  می‌چید  مولا

 

وقتی که  سر می‌کرد زینب چادرت را

او  را  میان  گریه  می‌بوسید  مولا

 

امروز بر خاک مزارت اشکِ مهدی‌ست

دیروز بر قبر تو می‌نالید  مولا

 

محسن عرب‌خالقی



[ چهارشنبه 13 اسفند 1393  ] [ 12:24 AM ] [ KuoroshSS ]

ای کاش در این بیت بسوزم

 

دارد دل و دین  می‌برد از شهر شمیمی

افتاده   نخ   چادر  او  دستِ  نسیمی

 

تسبیح دلم پاره شد آن دم  که  شنیدم

با دست خودش داده اناری به یتیمی

 

حتّی  اثر وضعی  تسبیح  و دعا  را

بخشیده به همسایه، چه قرآن کریمی

 

در خانه‌ی زهرا همه معراج نشینند

آنجا که به جز چادر او نیست گلیمی

 

ای کاش در این بیت بسوزم که شنیدم

می‌سوخت حریم دل مولا چه حریمی

 

آتش، مزن آتش در و دیوار دلش را

جز فاطمه در قلب علی نیست مقیمی

 

حالا  نکند  پنجره  را  وا  بگذاریم

پرپر شود آن لاله‌ی زخمی به نسیمی

 

سید حمیدرضا  بُرقعی



[ چهارشنبه 13 اسفند 1393  ] [ 12:11 AM ] [ KuoroshSS ]

عشق یعنی عشق ناب فاطمه (سلام الله علیها)

 
ای تربت گم گشته‌ات دارُالسَّلامِ انبیا
 
صحن بقیع خلوتت بیتُ الْحرام انبیا
 
تنها نه مام احمدی، مام تمام انبیا
 
از کوثر احسان تو لبریز جام انبیا

 

 

عشق یعنی دل سپردن در أَلَسْت

از مِیِ  وصلِ الهی مست مست

 

عشق یعنی ذکر ناموس خدا

یا علی گفتن به زیر دست و پا

 

عشق یعنی  جلوه‌ی  صبر خدا

شرم  ایّوب  نبی  از  مرتضی

 

عشق یعنی صبر در هنگام  خشم

عشق یعنی جای سیلی روی چشم

 

عشق بر دل‌ها شهامت می‌دهد

عشق بر غم‌ها حلاوت می‌دهد

 

عشق بر دلداده فرمان می‌دهد

عاشق جان داده را جان می‌دهد

 

عشق باعث شد که دل سامان گرفت

پشت درب خانه زهرا جان گرفت

 

عشق یعنی انقلاب فاطمه

عشق یعنی عشق ناب فاطمه

بیتُ الْاَحْزان خراب فاطمه

عشق یعنی صحبت بی‌واهمه

حیدر دربند  پیش  فاطمه

 

آن که خود مرد دلیر جنگ بود

دستگیر فرقه‌ای صد رنگ بود

 

عشق یعنی عاشقی در تار و پود

گردش  دستاس  با  دستِ  کبود

 

عشق یعنی گریه‌های حیدری

دختری  دنبال  نعش  مادری

 

عشق یعنی قلب چون آیینه‌ای

جای میخ در به روی سینه‌ای

 

عشق  یعنی  انتظار  منتظر

سینه‌ای مجروح از مِسْمار در

 

عشق یعنی طاعت جان آفرین

ردّ خون سینه بر روی زمین



[ جمعه 8 اسفند 1393  ] [ 8:32 PM ] [ KuoroshSS ]

آل علی اولاد نبی

 

ای مُتّحدِ جوهرِ ایجادِ نبی

ذکرِ نسَبَت، تذکره ی یادِ نبی

در فضل و کمال تو چه گوید «بیدل»

زین بیش که آلِ توست اولادِ نبی

 

عبدالقادر بیدل دهلوی


ادامه مطلب ندارد
[ جمعه 8 اسفند 1393  ] [ 2:10 PM ] [ KuoroshSS ]

هر که بر سلسله‌ی عشق تو تسلیم نشد

 

چشم یعقوب به دیدار تو حیران مانَد

یوسف از حُسْنِ تو انگشت به دندان مانَد

 

پرده بردار که از شرم تماشای رُخَت

تا صف حشر، قمر سر به گریبان مانَد

 

برتر و بهتر و زیباتر و پاکیزه‌تری

که بگویم گُل روی تو به رضوان مانَد

 

هر که بر سلسله‌ی عشق تو تسلیم نشد

گردنش بسته به قلّاده‌ی شیطان مانَد

 

این عجب نیست که تا حشر به یاد لب تو

خضر در آب بقا باشد و عطشان مانَد

 

گرچه در دیده‌ی ما تاب تماشای تو نیست

مِهر در ابر روا نیست که پنهان مانَد

 

همه شب بر سر آنم که ز راه آیی و من

جانْ  نثار قدمت سازم اگر جان مانَد

 

یوسف مصر ولا بیشتر از این مگذار

چشم یعقوب به دروازه‌ی کنعان مانَد

 

چند باید ز فراق تو به حبس دل ما

ناله‌ی بی‌کسی عترت و قرآن مانَد

 

به پریشانی «بنده» نگهی کن مگذار

بیش از این ملّت اسلام پریشان مانَد



[ جمعه 8 اسفند 1393  ] [ 8:55 AM ] [ KuoroshSS ]

آلوده آمدم که طهارت دهی مرا

 

پیش طبیب هستم و درمان نوشته است

درمان برای من، رُخ جانان نوشته است

 

فهمید بی‌قراری من علّتش چه بود

دیدارِ رویِ ماهِ کریمان نوشته است

 

آب و هوای ری به من مشهدی نساخت

در نسخه‌اش دیارِ خراسان نوشته است

 

دستی که لطف کرد، مرا نوکرت نوشت

بر طالع بلند تو، سلطان نوشته است

 

هر یک نَخَش علاج هزاران غم است و درد

بر رویِ پرچمی که رضا جان نوشته است

 

این کشور از چهار طرف بیمه‌ی رضاست

این را خدا به نقشه‌ی ایران نوشته است

 

آلوده آمدم که طهارت دهی مرا

حقّ، شرح پاکیِ تو به قرآن نوشته است

 

رحمت به شیرِ مادرِ آن مَست شاعری

کین بیت را برای تو اینسان نوشته است

 

ای آبروی جنّ و مَلَک خاک بوسی‌ات

عالم فدایِ جلوه‌یِ شمسُ الشُّمُوسی‌ات

 

پوریا هاشمی



[ چهارشنبه 6 اسفند 1393  ] [ 8:00 PM ] [ KuoroshSS ]

حجّت ما مهدی است و حجّت او مادرش

 

زندگی ارزش ندارد بی ولای فاطمه (علیها السلام)

قلبم آرامش ندارد بی ولای فاطمه (علیها السلام)

 

در سماوات و زمین گر نور می‌بینی از اوست

مِهر و مَه تابش ندارد بی ولای فاطمه (علیها السلام)

 

ابر و باد و مِهر و مَه خدمتگزار این درند

آسمان بارش ندارد بی ولای فاطمه (علیها السلام)

 

مِهر او در دل، به جنّت چشم بسته می‌روم

دیده‌ام بینش ندارد بی ولای فاطمه (علیها السلام)

 

حُجّت ما مهدی است و حُجّت او مادرش

این فَلک گردش ندارد بی ولای فاطمه (علیها السلام)

 

جنّت و فردوس و رضوان، کُلِّ باغات بهشت

ارزش گردش ندارد بی ولای فاطمه (علیها السلام)

 

ای خدا جان را بگیر، این عشق را از ما مگیر

شیعه آسایش ندارد بی ولای فاطمه (علیها السلام)

 

ولی الله کلامی زنجانی



[ چهارشنبه 6 اسفند 1393  ] [ 7:28 PM ] [ KuoroshSS ]

نشد در کار سلطان نیست . . .

 

نداری که گدای توست آقا می‌شود حتما

بیابانِ قدمگاه تو دریا می‌شود حتما

 

دو چشمم ابرِ باران بود و من خوشحال از اینکه

بساطِ عاشقی با تو مُهیّا می‌شود حتما

 

به پایم راه می‌رفتم و لیکن تجربه می‌گفت

دمِ بابُ الْجوادِ تو سرم پا می شود حتما

 

زمانی را که صرف دیدن گنبد طلا کردم

ضمانت نامه‌ی خیر دو دنیا می شود حتما

 

مُقدّر بوده از اوّل، چه در محشر، چه در برزخ

هوادارِ غلامانِ تو، زهرا می‌شود حتما

 

به چشمت بستگی دارد عدم یا هستی خلقت

شما پلکی بزن ایجاد معنا می‌شود حتما

 

اگر اینجا نشد سوی تو من سجّاده اندازم

خدا بالای سر شاهد که فردا می‌شود حتما

 

و من شکی ندارم که بهشت و هرچه در آن است

میان صحنِ گوهرشاد پیدا می‌شود حتما

 

تو هرچه آرزو داری بگو از پنجره فولاد

نشد در کار سلطان نیست جانا، می‌شود حتما

 

غلامی را که می‌بینی، گناه اینگونه‌اش کرده

تو یک دستی بکش یوسف .. زلیخا می‌شود حتما

 

سیّد یاسر افشاری



[ چهارشنبه 6 اسفند 1393  ] [ 6:07 AM ] [ KuoroshSS ]

السلام ای زینب ای معنای عشق

 

السلام ای زینب ای معنای عشق

السلام ای رتبه‌ی والای عشق

 

السلام ای اسوه‌ی صبر و ثبات

السلام ای روشنی بخش حیات

 

السلام ای عزم و رأی استوار

السلام ای مرتضی را یادگار

 

        السلام ای رهرو راه حسین(علیه السلام)

        السلام ای جان آگاه حسین(علیه السلام)

 

السلام ای زینب ای جان صبور

السلام ای در همه غم‌ها شکور

 

ای بلند آوازه‌ی عزّت مدار

ای مَهین بانوی مُلک افتخار

 

ای که نام اقدست باشد قرین

با بهار گریه‌ی شور آفرین

 

هر کجا نام تو آید بر زبان

اشک می‌جوشد به استقبال آن

 

صاعد اصفهانی



[ سه شنبه 5 اسفند 1393  ] [ 6:09 PM ] [ KuoroshSS ]