خواهم به چشمه‌سار دو چشمم وضو کنم

 

خواهم به چشمه‌سار دو چشمم وضو کنم

دل را به یاد تو، ز گنه شستشو کنم

 

بار دگر به درگه لطف تو آمدم

تا با سِرشک و ماتم دیرینه خو کنم

 

من کیستم که با تو کنم گفتگو، مگرـ

رخصت دهی که با تو دمی گفتگو کنم

 

من لایق محبّت تو نیستم، ولی

بگذار رو به آیه‌ی «لٰاتَقْنَطُوا» کنم

 

ماه صیام رفت و نبخشی اگر مرا

من با چه رو به درگه لطف تو رو کنم

 

آورده‌ام شفیع، همه‌ی اهل‌بیت را

تا از حضور تو طلب آبرو کنم

 

باغ دلم ز عطر ولایت صفا گرفت

دیگر کجا سِزد طلب رنگ و بو کنم

 

تا ره به آستان تو جویم، پناهِ خویش ـ

جز درگه حسین کجا جستجو کنم

سلام الله علیه

من سینه چاک عشق حسینم به غیر عشق

این زخم سینه را به چه چیزی رفو کنم

سلام الله علیه

در عید فطر، عیدی خود را ز محضرت

اخلاص در عمل، ز تو من آرزو کنم

 

ذکر جمیل و نابِ «وفایی» ست این سخن

اخلاص ده که زندگیم را نکو کنم

 

 

سید هاشم وفایی



[ شنبه 26 خرداد 1397  ] [ 5:38 PM ] [ KuoroshSS ]

تو بینای منی من از تو کورم

 

تو بینای منی من از تو کورم

تو نزدیک منی من از تو دورم

 

خطا دیدی عطا کردی هماره

که لطف و رحمتت کرده جسورم

 

دریغ از نورهای رفته از دست

امان از خانه‌ی تاریک گورم

 

تو گفتی توبه کن می‌بخشمت من

تو گفتی  من کریمم  من غفورم

 

تمام هست و بودم رحمت توست

چو در بازار حشر افتد عبورم

 

مبادا جُرم‌های بی‌شمارم

به سر ریزند همچون مار و مورم

 

تو دستم را بگیر از لطف و رحمت

که سرگردان میان نار و نورم

 

ببخشی  یا نبخشی  شرمسارم

بخوانی  یا نخوانی  در حضورم

 

تویی دارو  تویی درمان دردم

تویی جنّت  تویی حور و قصورم

 

گرفتم  پای تا سر  چشم گردم

تو می‌دانی  که بی‌نور تو  کورم

 

منم «میثم» که با غم‌های عالم

تویی شادی  تویی وَجْد و سُرورم

 

 

غلامرضا سازگار (میثم)



[ یک شنبه 20 خرداد 1397  ] [ 4:59 AM ] [ KuoroshSS ]

شب و تاریکی و صحرای خاموش

 

شب و تاریکی و صحرای خاموش

فَلَک از جامه‌ی ماتم سیه پوش

 

گرفته در زمین چندین ستاره

یکی خورشید خون آلوده بر دوش

 

سکوت مرگ، عالم را گرفته

تو گویی آسمان هم رفته از هوش

 

درون سینه‌ها فریاد فریاد

صدای ناله‌ها خاموش خاموش

 

بیابان نجف چشم انتظار است

که گیرد جان عالم را در آغوش

 

خدا داند که خون فرق مولا

ز قلب آفرینش می‌زند جوش

 

ز صحرای نجف آهسته آید

صدای ناله‌ی عبّاس بر گوش

 

«جوانمردی» دل شب رفت در خاک

«عدالت» تا قیامت شد فراموش

 

کجا رفت آن امیری کز رعیت

رسیدش نیش‌ها در پاسخ نوش

 

کتاب غربتش تا حشر باز است

چنانکه فرق سر، تا طاق ابروش

 

ز خونت «میثم» ار شد خاک مفروش

ولای دوست را مفروش مفروش

 

 

غلامرضا سازگار (میثم)



[ چهارشنبه 16 خرداد 1397  ] [ 4:51 AM ] [ KuoroshSS ]

جلوه‌ی پنهان

 

لَیْلَةُ ٱلْقَدر بجز گوشه‌ی چشمان تو نیست

وادی اَمْنْ بجز گوشه‌ی دامان تو نیست

 

شبِ قدری که فراتر ز هزاران ماه است

بجز از نور تو و چهره‌ی تابان تو نیست

 

فیضِ درکِ شب قدر از تو میسّر گردد

که شب قدر بجز جلوه‌ی پنهان تو نیست

 

همه مهمان توئیم ای نمک سفره‌ی عشق

وای بر آن که در این دایره مهمان تو نیست

 

به سِرِشکی که شب قدرْ تو داری سوگند

دوره‌ای سخت‌تر از دوره‌ی هجران تو نیست

 

کاش وصل تو مُقدَّر بشود در شب قدر

که چنین خواسته جز در دلِ یاران تو نیست

 

صوت قرآن تو تنها ز دلم دل بِبَرد

هیچ صوتی که به گیرایی قرآن تو نیست

 

فرجت را ز خدا خواسته‌ام چون «یاسر»

ای که سامان جهان جز سر و سامان تو نیست

 

 

محمود تاری (یاسر)



[ دوشنبه 14 خرداد 1397  ] [ 8:14 PM ] [ KuoroshSS ]

بس که خون گشت ز نامردی مردم جگرش

 

بس که خون گشت ز نامردیِ مردم جگرش

بود زخم جگرش سخت‌تر از زخم سرش

 

اوست مظلوم که تا لحظه‌ی جان دادن بود

استخوان در گلو و خار به چشمان ترش

 

نخل‌ها اشک فشاندند به اشک شب او

چاه‌ها ناله کشیدند به آه سحرش

 

از شبی که گُلِ نیلوفری‌اش خُفت به گِل

نه مدینه، همه جا بود سیه در نظرش

 

خود شهید و پدرِ هشت شهید است علی

عجبا یک پدر و این همه داغ پسرش

سلام الله علیهم اجمعین

گاه، چون شمع برای بشریت شد آب

گاه، پروانه صفت سوخته شد بال و پرش

 

اوست مظلوم‌ترین رهبر و می‌باید خواند

از حسین و حسن و فاطمه مظلوم‌ترش

سلام الله علیهم اجمعین

به خداوند قسم، سخت‌تر از زخم جبین

داغ زهراست که تا حشر بُوَد بر جگرش

سلام الله علیها

عمر بی‌فاطمه جان دادن او بود که بود

فاطمه هم سپهش هم زرهش هم سپرش

سلام الله علیها

نخل «میثم» همه دم سبز که تا سبزه بُوَد

روید از اشکِ علی بر همه خرمای ترش

سلام الله علیه

 

غلامرضا سازگار (میثم)



[ دوشنبه 14 خرداد 1397  ] [ 6:26 PM ] [ KuoroshSS ]

آخرین نماز

 

به نماز بست قامت، که نهد به عرش پا را

به خدا علی نبیند، به نماز جز خدا را

سلام الله علیه

چو بگفت نام الله، وَ ادا نمود اکبر

به گرفت هیبتِ حقّ، همه مُلکِ ماسِویٰ را

 

نَبُوَد ز سَجده خوشتر، به خدا قسم علی را

که خدای می‌پسندد، به سُجود او دعا را

سلام الله علیه

به نماز آخرینش، چه گذشت من ندانم

که ندای دعوت آمد، شَهِ مُلک لٰافَتیٰ را

 

همه اهلِ بیت عصمت، ز سرا برون دویدند

" اَبَتٰا " وُ " وٰا عَلیّا "، بنموده پُر فضا را

 

چه گذشت یا ربّ آن دم، به دلِ غمین زینب

چو بدید غرقه در خون، سر و روی مرتضی را

سلام الله علیهما

ز گناه خود به محشر، چه غمت بُوَد «حسانا»

که ولای او کشاند، به سوی بهشت ما را

 

 

حبیب الله چایچیان (حسان)



[ دوشنبه 14 خرداد 1397  ] [ 2:53 AM ] [ KuoroshSS ]

آری یک عمر اگر توبه شکستی بازآی

 

دلِ ما معتکف کوی خدا شد، اَلْحَمْدْ

درِ این ماه به روی همه واشد، الحمد

 

رحمت و مغفرت از لطفِ خدا می‌بارد

دعوتِ عام ز هر شاه و گدا شد، الحمد

 

به گنهکار بگو ماهِ دعا شد  برگرد

حاجتِ عبدِ خطاکار روا شد، الحمد

 

آری یک عمر اگر توبه شکستی بازآی

توبه اینجاست که پُر قدر و بها شد، الحمد

 

دست بردار! تهی‌دستی ما عیبی نیست

که شفیع همه کَنْزُ ٱلْفُقرا شد، الحمد

 

جوششِ عفوِ کریم و  نظرِ لطفِ رحیم

آنقدر هست که بر ما هم عطا شد، الحمد

 

خُفتم و خواب مرا اجر عبادت دادند

لب فرو بستم و تسبیح خدا شد، الحمد

 

سحر و اشکِ شب و ناله‌ی  یا ربّ یا ربّ

وقت هم‌ناله شدن با شهدا شد، الحمد

 

از سحر تا دم افطار لبم آب نخورد

پس نصیبِ عطشم  آبِ بقا شد، الحمد

 

جگرم سوخت کمی  یاد حسین افتادم

نَفَسم هم نَفَسِ کرب و بلا شد، الحمد

سلام الله علیه

ساقی‌ام  حضرتِ سقّای حرم عبّاس است

مشکِ او  اشک شد و گریه‌ی ما شد، الحمد

سلام الله علیه

این گنهکار کجا و سحر کوی حسین

مستجاب  عاقبت انگار دعا شد، الحمد

سلام الله علیه

عنقریب است که گویند فلانی جا ماند

بازهم قافله رفت و دل ما اینجا ماند

 

 

محمود ژولیده



[ شنبه 12 خرداد 1397  ] [ 6:12 AM ] [ KuoroshSS ]

عید است و یا نیمه‌ی ماه رمضان است؟

 

عید است و یا نیمه‌ی ماه رمضان است؟

از هر دو بگویم که هم این است و هم آن است

 

عیدی که به ماه رمضان داد تجلّیٖ

ماهی که در آن روی خداوند عیان است

 

ریزد دُرِ مدح حَسن از دُرْجِ دهان‌ها

یا نام دل‌انگیز حَسن نقل دهان است

 

قرآنِ علی در بغل اُمِّ ابیهاست

بر خال و خطش چشم محمّد نگران است

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

این بِضْعِه‌ی پیغمبر و این یوسف زهراست

این جانِ جهان، جانِ جهان، جانِ جهان است

 

در بین امامان به کرامت شده مشهور

یک گوشه ز بیتُ ٱلْکَرَمش باغِ جَنان است

 

سر تا به قدم یکسره روح است چه روحی

روحی ست که بر پیکر توحید روان است

 

تا حشر زَنَد از گلوی خون خدا موج

خونی که به رگ‌های حَسن در جریان است

 

صبرش سپر سینه‌ی دین بود، وگرنه

هر یک مژه‌اش تیر و دو ابروش کمان است

 

داند چو پدر دَرْ کند از قلعه‌ی خیبر

آنجا که عیان است چه حاجت به بیان است

 

با چشمِ خیالش منگر فوقِ خیال است

در حق گمانش نشمر فوق گمان است

 

گر پایه‌ی قدرش نگری فوق گمان‌هاست

ور مدّت عمرش نگری کُلِّ زمان است

 

در خال و خطش هرچه بخوانید و ببینید

از بوسه‌ی پیغمبر اسلام نشان است

 

 

من خارم و اوصاف گل از خار نیاید

این کار جز از خالق دادار نیاید

 

 

این ماهِ رسول است که از ماهِ صیامش

پیوسته درود و صلوات است و سلامش

 

برتر بود از مَنقبت و مدح خلایق

قدر و شرف و عزّت و اجلال و مقامش

 

روشن شده چشم علی از پرتو حُسنش

شیرین شده کام نبی از شهد کلامش

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

هم فوج ملائک همه افتاده به خاکش

هم خیل نبیّین همه خواندند امامش

 

رضوان اگر از دوستی‌اش دست بدارد

وَٱلله قسم بوی بهشت است حرامش

 

دشنام شنیدن، کرم و لطف نمودن

این است همان عادت و احسان و مرامش

 

بر آب بقا ناز کند تا صف محشر

گر خضر گذارد لب خود بر لب جامش

 

در حُسن خدائیش ببینید و ببینید

خُلقِ خوشِ جَد، خوی پدر، عصمت مامش

 

از بس که حَسن در حَسن است و همه حُسن است

از سوی خداوند حَسن آمده نامش

سلام الله علیه

نَبْوَد عجب  آرند اگر دست توسّل

خِیل مَلک از عرش به مرغِ لبِ بامش

 

فریادِ حسین بن علی داشت سکوتش

شمشیر شرر بار علی بود پیامش

سلام الله علیهما

بر تربت بی‌شمع و چراغش بنویسید

وَٱلله قسم  صبرِ حَسن  بود قیامش

سلام الله علیه

زیباتر و بالاتر از این است که هر صبح

یا  مِهر بخوانند  وَ یا  ماهِ تمامش

 

بِالله نگفتند نگفتند نگفتند

گویند اگر خَلقِ جهان  مدحِ مدامش

 

 

من خارم و اوصاف گل از خار نیاید

این کار جز از خالق دادار نیاید

 

 

این آینه‌ی حُسنِ خداوندِ تعالیٰ ست

این پرتو حُسنِ ازل از صبح تجلّی‌ٰ ست

 

این سوره‌ی یاسین به روی دامن کوثر

این مُصْحَفِ نور است که بر شانه‌ی طاهاست

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

این نَجْلِ علیّ  اشرف اولادِ محمّد

این خوب‌ترین سلسله‌ی آدم و حواست

علی نبینا و آله و علیهما السلام

گه سوره‌ی وَٱللّیل و گهی سوره‌ی وَٱلشَّمس

گه بر سرِ دستِ نبیّ و حیدر و زهراست

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

در مُصحف زیبای رُخش سوره‌ی مریم

در عطر بهشتی نفَسش روحِ مسیحا ست

 

او مثل علیّ بر همه‌ی خلق امام است

حُکمش همه جا حکم خداوند تعالی‌ٰست

 

گر جنگ کند، جنگ بُوَد بر همه واجب

ور صبر کند، صبر برای همه زیباست

 

هر نکته که او گفت  خدا گفت  خدا گفت

هر امر که او خواست  خدا خواست  خدا خواست

 

هر چند حیات دین، از خون حسین است

با صبر حَسن، قامتِ اسلام بود راست

سلام الله علیهما

ما پیروِ صُلح حَسن و جنگِ حسینیم

امر است ز مولیٰ و اطاعت همه از ماست

سلام الله علیهما

گر امر به صُلح آید، یا حُکم به نهضت

اسلام همان پیروی از گفته‌ی مولاست

 

این صُلح بُوَد سخت‌تر از غزوه‌ی خیبر

این صبر همان صبرِ علیّ در دلِ اعداست

سلام الله علیه

یا رب تو گواهی که به هر واقعه ما را

بر دامنِ اولادِ علیّ دستِ تَوَلّی‌ٰ ست

 

با خون دل شیعه نوشتند ز آغاز

دینی که خدا گفته  توَلّیٰ و تَبَرّیٰ ست

 

 

من خارم و اوصاف گل از خار نیاید

این کار جز از خالق دادار نیاید

 

 

غلامرضا سازگار (میثم)



[ پنج شنبه 10 خرداد 1397  ] [ 12:24 PM ] [ KuoroshSS ]

ای از بهار، باغِ نگاهت بهارتر

 

ای از بهار، باغِ نگاهت بهارتر

از فرش، عرش در قدمت خاکسارتر

 

شبنم ز پاکی تو، به گلبرگ‌‌ها نوشت

گُل پیش روی توست ز هر خار، خوارتر

 

باران کرَم نمود و ترنُّم کنان سرود

کز هرچه ابر، دستِ تو گوهر نثارتر

 

شهر مدینه با فقرا جمله واقفند

آن شهر کس نداشت ز تو سفره‌دارتر

 

ایّوب دید صبرِ تو، بی‌صبر گشت و گفت

چشم فلک ندیده ز تو بردبارتر

علی نبینا و آله و علیه السلام

نامت حَسَن، و لیکْ به هر حُسْن، احسنی

ناورده دست صُنْع، ز تو شاهکارتر

 

بودی لبالب از غم و دردِ نهان، و لیک

آئینه‌ای نبود ز تو بی‌غبارتر

 

باشد یکی، قیامِ حسین و قُعود تو

گشتی پیاده تا که شود او سوارتر

سلام الله علیه

 

علی انسانی



[ سه شنبه 8 خرداد 1397  ] [ 11:30 PM ] [ KuoroshSS ]

امروز با رضاییم، فردا خدا بزرگ است

 

اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ عَلیِّ بْنِ مُوسَی ٱلرِّضَا ٱلْمُرْتَضیٰ ...

 

 

 

اصلا بهشت یعنی   در این حرم نشستن

امروز با رضاییم   فردا خدا بزرگ است

 

رضا دین‌پرور



[ یک شنبه 6 خرداد 1397  ] [ 10:11 PM ] [ KuoroshSS ]