تو بینای منی من از تو کورم

 

تو بینای منی من از تو کورم

تو نزدیک منی من از تو دورم

 

خطا دیدی عطا کردی هماره

که لطف و رحمتت کرده جسورم

 

دریغ از نورهای رفته از دست

امان از خانه‌ی تاریک گورم

 

تو گفتی توبه کن می‌بخشمت من

تو گفتی  من کریمم  من غفورم

 

تمام هست و بودم رحمت توست

چو در بازار حشر افتد عبورم

 

مبادا جُرم‌های بی‌شمارم

به سر ریزند همچون مار و مورم

 

تو دستم را بگیر از لطف و رحمت

که سرگردان میان نار و نورم

 

ببخشی  یا نبخشی  شرمسارم

بخوانی  یا نخوانی  در حضورم

 

تویی دارو  تویی درمان دردم

تویی جنّت  تویی حور و قصورم

 

گرفتم  پای تا سر  چشم گردم

تو می‌دانی  که بی‌نور تو  کورم

 

منم «میثم» که با غم‌های عالم

تویی شادی  تویی وَجْد و سُرورم

 

 

غلامرضا سازگار (میثم)



[ یک شنبه 20 خرداد 1397  ] [ 4:59 AM ] [ KuoroshSS ]

آری یک عمر اگر توبه شکستی بازآی

 

دلِ ما معتکف کوی خدا شد، اَلْحَمْدْ

درِ این ماه به روی همه واشد، الحمد

 

رحمت و مغفرت از لطفِ خدا می‌بارد

دعوتِ عام ز هر شاه و گدا شد، الحمد

 

به گنهکار بگو ماهِ دعا شد  برگرد

حاجتِ عبدِ خطاکار روا شد، الحمد

 

آری یک عمر اگر توبه شکستی بازآی

توبه اینجاست که پُر قدر و بها شد، الحمد

 

دست بردار! تهی‌دستی ما عیبی نیست

که شفیع همه کَنْزُ ٱلْفُقرا شد، الحمد

 

جوششِ عفوِ کریم و  نظرِ لطفِ رحیم

آنقدر هست که بر ما هم عطا شد، الحمد

 

خُفتم و خواب مرا اجر عبادت دادند

لب فرو بستم و تسبیح خدا شد، الحمد

 

سحر و اشکِ شب و ناله‌ی  یا ربّ یا ربّ

وقت هم‌ناله شدن با شهدا شد، الحمد

 

از سحر تا دم افطار لبم آب نخورد

پس نصیبِ عطشم  آبِ بقا شد، الحمد

 

جگرم سوخت کمی  یاد حسین افتادم

نَفَسم هم نَفَسِ کرب و بلا شد، الحمد

سلام الله علیه

ساقی‌ام  حضرتِ سقّای حرم عبّاس است

مشکِ او  اشک شد و گریه‌ی ما شد، الحمد

سلام الله علیه

این گنهکار کجا و سحر کوی حسین

مستجاب  عاقبت انگار دعا شد، الحمد

سلام الله علیه

عنقریب است که گویند فلانی جا ماند

بازهم قافله رفت و دل ما اینجا ماند

 

 

محمود ژولیده



[ شنبه 12 خرداد 1397  ] [ 6:12 AM ] [ KuoroshSS ]

توبه‌ام توبه نشد هرچه که همّت کردم

 

توبه‌ام  توبه نشد هرچه که همّت کردم

من به ستّاری تو  سخت جسارت کردم

 

هرچه تو دوست شدی با من آلوده  ولی

بی‌حیاتر شده  با نفْس رفاقت کردم

 

رمضان است و دل از خواب نکندم  افسوس

مثل هر سال  من از لطفِ تو غفلت کردم

 

من از این فلسفه‌ی روزه  از این فیض عظیم

به همین تشنگی ساده قناعت کردم

 

روزه هم چشم مرا باز نکرده، نکند

عادتم بود اگر هرچه عبادت کردم

 

هرچه هستم  سرِ دلدادگی‌ام می‌مانم

روزه‌ام را فقط افطار به تربت کردم

 

خواستم از عطشِ روزه بگویم  امّا

از لبِ تشنه‌اش  احساسِ خجالت کردم

 

 

حسن کردی



[ چهارشنبه 26 اردیبهشت 1397  ] [ 11:25 PM ] [ KuoroshSS ]

خبر آمد رمضان است خدا می‌بخشد

 

خبر آمد  رمضان است خدا  می‌بخشد

بی‌کم و کاست و بی‌چون چرا  می‌بخشد

 

معصیت کارترین باشی اگر، با توبه

وسطِ بزم مناجات و دعا  می‌بخشد

 

قطره‌ای اشک ز چشمت بچکد  می‌بینی

که چه آرامشی این حالِ بُکا  می‌بخشد

 

تیرِ شیطان به دلت کرده اثر  غُصّه نخور

که خداوند  طبیبانه  دوا می‌بخشد

 

سفره داری خدا فرق عجیبی دارد

میهمان را عوض آب و غذا  می‌بخشد

 

آن قَدَر بخششِ او وُسْعِ زیادی دارد

که در این ماه بخواهد همه را می‌بخشد

 

دید اعمالِ بد و زشتِ مرا  هیچ نگفت

او کریم است و کریمانه خطا می‌بخشد

 

حاجتت را تو بگو  چونکه اجابت با اوست

عاشقان را  سفر کرب و بلا  می‌بخشد

 

ته گودال  تجلّیِ کرامت شده است

شاه  بر قاتل خود نیز  عبا می‌بخشد

 

 

محمّدحسن بیات لو



[ یک شنبه 23 اردیبهشت 1397  ] [ 8:52 PM ] [ KuoroshSS ]

غفّاری و حکیمی و ربّی و داوری

 

غفّاری و حکیمی و ربّی و داوری

فوقِ عروجِ وَهْم و فراتر ز باوری

 

از هرچه دیده‌اند و ندیدند خوبتر

وز هرچه گفته‌اند و نگفتند برتری

 

خالیست از ثواب و پُر است از خطا و جرم

پرونده‌ی سیاه مرا هرچه بنگری

 

من کمترم از اینکه بسوزانی‌ام به نار

تو برتری از اینکه به رویم بیاوری

 

خواهی ببخش و خواه بسوزان در آتشم

من عبدِ کوچکم   تو خداوندِ اکبری

 

پرسی اگر، تو کیستی و من که؟ گویمت:

من بنده‌ی فراری و  تو بنده پروری

 

در پیشِ وسعتِ کرمت نیز کوچک است

حتّی گر از گناه همه خلق بگذری

 

من داخلِ بهشتِ ولای علی شدم

باور نمی‌کنم که تو در دوزخم بری

سلام الله علیه

ما را هماره بارِ معاصی به روی دوش

تو دم به دم  حوائج ما را  برآوری

 

«میثم» گناهکار و تو بخشنده و کریم

کز لطفِ خویش  نازِ گنهکار می‌خری

 

 

غلامرضا سازگار (میثم)



[ جمعه 14 اردیبهشت 1397  ] [ 10:01 PM ] [ KuoroshSS ]

ماه، ماه رجب و سفره به نام علی (علیه السلام) است

 

حال و احوال گرفتار تماشا دارد

گریه‌ی عبد گنهکار تماشا دارد

 

آمدم گریه کنم تا که نگاهی بکنی

چون ستاره به شب تار تماشا دارد

 

هرچه شد بین من و تو ز همه پوشاندی

آبرو داری ستّار تماشا دارد

 

بارها زیر همه قول و قرارم زده‌ام

دستگیری تو هر بار تماشا دارد

 

مهربانی به گنهکار بُوَد عادت تو

کرَم سفره‌ی غفّار تماشا دارد

 

ماه، ماهِ رجب و سفره به نام علی (علیه السلام) است

لحظه‌ی جلوه، رخ یار تماشا دارد

 

عاشقِ نیمه شب صحن و سرای نجفم

حرم حیدر کرّار تماشا دارد

 

همه‌ی آرزویم، یک سحر کرب و بلاست

شب جمعه حرم یار تماشا دارد

 

مادری دست به پهلو، پسری پاره گلو

گریه‌ها لحظه‌ی دیدار تماشا دارد

 

روضه‌ی قحطی آب و لب عطشان حسین (علیه السلام)

گوشه‌ی صحن علمدار تماشا دارد

 

خاک ری را به بهای سر آقا دادند

زین جهت گریه‌ی بسیار تماشا دارد

 

کاش امسال شود سالِ ظهورِ دلبر

پرچم خیمه‌ی دلدار تماشا دارد

 

قاسم نعمتی



[ پنج شنبه 2 فروردین 1397  ] [ 10:27 PM ] [ KuoroshSS ]

شهد عبادت

 

یا ربّ بریز شهد عبادت به کام ما

ما را ز ما مگیر به وقت قیام ما

 

تکبیر چون کنیم، مجالِ سِویٰ مده

در دیده‌ی بصیرتِ والا مقام ما

 

ابلیس را به بَسْمَلَهْ بِسْمِلْ کن و بریزــ

ز أُمُّ ٱلْکتاب، جامِ طهوری به کامِ ما

 

وقتِ رکوع، مستی ما را زیاده کن

در سجده ساز ذروه‌ی اعلی مقام ما

 

وقت قنوت، ذرّه‌ای از ما به ما مَمان

خود گوی و خود شنو ز لبِ ما پیامِ ما

 

در لُجِّه‌ی شهود شهادت غریق کن

از ما بگیر مائی ما در سلام ما

 

هستی ز هر تمام، خدایا تمام‌تر

شاید اگر تمام کنی ناتمام ما

 

«فیض» است و ذوقِ بندگی و عشق و معرفت

خالی مباد یکدم از این شهدْ کامِ ما

 

فیض کاشانی



[ جمعه 1 مرداد 1395  ] [ 12:07 AM ] [ KuoroshSS ]

الهی . . .

 

الهی دلی دِه که جای تو باشد

لِسانی که در وی ثنای تو باشد

 

الهی بده همّتی آنچنانم

که سَعْیم وصولِ لقای تو باشد

 

الهی چنانم کن از عشق خود مَست

که خواب و خورم از برای تو باشد

 

الهی عطا کن به فکرم تو نوری

که محصولِ فکرم دعای تو باشد

 

الهی عطا کن مرا گوش و قلبی

که آن گوش پُر از صدای تو باشد

 

الهی چنان کن که این عبدِ مسکین

برای تو خوانَد برای تو باشد

 

الهی عطا کن بر این بنده چشمی

که بینائیش از ضیای تو باشد

 

الهی چنانم کن از فضل و رحمت

که دائم سرم را هوای تو باشد

 

الهی چنانم کن از عیب خالی

که هستیم محو و فنای تو باشد

 

الهی مرا حفظ کن از مَهالک

که هر کار کردم رضای تو باشد

 

الهی ندانم چه بخشی کسی را

که هم عاشق و هم گدای تو باشد

 

الهی به «طوطی» عطا کن بیانی

که نُطقش کلیدِ عطای تو باشد

 

طوطی همدانی



[ چهارشنبه 16 تیر 1395  ] [ 10:56 PM ] [ KuoroshSS ]

نیایش

 

الهی شعله در جانم فكن، خاكستر باد فنايم كن

خدايا غرق درياهای موّاج دعايم كن

سراپا تشنه‌ی نامِ توأم يا ربّ صدايم كن

 

خدايا خاک خاموشم

مرا آتش‌فشانی كن

كز آن آتش بميرد

طاقتِ دور از تو بودن‌ها در آغوشم

 

خدايا پس بگير از كام شيطان‌ها زبانم را

خدايا پُر كن از نامت دهانم را

خدايا بندگی آموز جانم را

 

خدايا سوی يكرنگی ببر آيينه‌هامان را

بسوزان آرزوهای نهان در سينه‌هامان را

به خاكستر بَدَل كن كينه‌هامان را

 

خدايا سنگ بودم شعله شعله عشقِ بی‌پايان فرستادی

خدايا تشنه بودم چشمه‌ی ايمان فرستادی

خدايا دور بودم از تو تا پلكی زدی قرآن فرستادی

 

خودم را در غبارِ عادت هر روزه گم كردم

مرا تا وسعت آيينه‌های نور جاری كن

مرا با آيه‌های سبز قرآنت بهاری كن

 

به آياتت قسم از هر چه غير از نام تو سيرم

خدايا عطر قرآن را مگير از من كه می‌ميرم

 

محسن وطنی



[ چهارشنبه 26 اسفند 1394  ] [ 10:09 AM ] [ KuoroshSS ]

چرا تو ای شکسته دل خدا خدا نمی‌کنی؟

 

چرا تو ای شکسته دل، خدا خدا نمی‌کنی؟

خدای چاره ساز را، چرا صدا نمی‌کنی؟

 

به هر لبِ دعای تو، فرشته بوسه می‌زند

برای درد بی‌امان، چرا دعا نمی‌کنی؟

 

ز پرنیان بسترت، شبی جدا نبوده‌ای

پرند خواب را ز خود، چرا جدا نمی‌کنی؟

 

به قطره قطره اشک تو، خدا نظاره می‌کند

به وقت گریه‌ها چرا خدا خدا نمی‌کنی؟

 

سحر ز باغ ناله‌ها، گل مراد می‌دمد

به نیمه شب چرا لبی به ناله وا نمی‌کنی؟

 

دلِ تو مانده در قفس، جدا ز آشیان خود

پرنده‌ی اسیر را چرا رها نمی‌کنی؟

 

ز اشک نقره فام خود، به کیمیای نیمه شب

مسِ سیاهِ قلب را چرا طلا نمی‌کنی؟

 

به بندِ کبر و ناز خود، از آن اسیر مانده‌ای

که روی عجز و بندگی به کبریا نمی‌کنی؟



[ سه شنبه 29 دی 1394  ] [ 7:54 PM ] [ KuoroshSS ]